نقش آفرینی های مصر در افغانستان؛ ملغمه ای از تعاملات مذهبی تا توافقات فرهنگی
کلکین : کشور مصر و افغانستان از روابط دیرینه و کهنی برخوردار بوده که این تعاملات دوستانه پیشینه ای بیش از نود سال مناسباتی همسو با منافعی مشترک را به دوش می کشد. چنانچه در کتابِ «سفیران افغانستان در مصر» به قلم فضل الرحمن فاضل چنین نگاشته شده است که: «معاهدۀ مودت و دوستی که میان افغانستان و مصر به تاریخ نهم جوزای ۱۳۰۷ هجری خورشیدی برابر با ۳۰ ماه می ۱۹۲۸ میلادی در قاهره میان سردار علی احمد خان والی کابل و واصف بطرس غالی باشا وزیر امورخارجۀ مصر به امضا رسیده، در مادهء دوم آن معاهده آمده است که هر یک از طرفین بر طبق مبادی قانون بین المللی در تأسیس علاقات سیاسی دو حکومت موافقت نموده، چنین اتفاق کردند که نمایندگان و مستخدمین سیاسی هریک از طرفین در مملکت دیگری مطابق مقررات، عمومی و اصول قانونی بین المللی بر اساس تبادل و توافق عمل نمایند.»
اما جدای از مناسبات دیپلماتیک و رسمی آنگونه که در وب سایت سرویس اطلاعات دولتی مصر آمده است، می توان گفت پیوندهای تاریخی کهن بین دو کشور به زمان فراعنه باز می گردد؛ جایی که مقبره پادشاه توت عنخ آمون، که در قرن چهاردهم قبل از میلاد بر مصر حکومت می کرد، حاوی جواهرات فراوان و تزئئین شده با سنگ های لاجورد بود؛ سنگ هایی که از ولایت «بدخشان» در شمال شرقی افغانستان سرچشمه می گرفت.
لاجورد سنگی نیمه قیمتی است که به عنوان یک ماده گرانبها در مناطقی مانند مصر و سومر استفاده می شود. در زبان مصری باستان، لاجورد «شبد/shbd» نامیده می شد که به معنای بهشت یا سنگ آبی بود. اما در باورهای مذهبی مصر باستان، لاجورد به معنای رستاخیز یا حیاتی دوباره بوده و اغلب در طلسم ها تعبیه شده است.
با این حال، هیچ منبع معدنی از این سنگ زیبا در مصر وجود نداشته و با توجه به تجزیه و تحلیل ترکیبات شیمیایی و برخی تحقیقات در مورد ذخایر معدنی، می توان گفت منشا لاجورد کشف شده در مصر، به بدخشان افغانستان باز می گردد و این نشان از تجارت دیرین بین دو کشور دارد. قدیمی ترین لاجورد در پایان هزاره چهارم قبل از میلاد در مصر یافت شد. بنابراین می توان گفت، حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد، تجارت لاجورد به دوردست های دجله و فرات و مصر رسیده بود. (HUANG, 2018: 391)
اما از دیگر سو نیز به طور کلی می توان گفت نام این دو کشور با نام چهره ای شاخص چون سید جمالدین افغانی، نظریه پرداز اندیشه اتحاد اسلامی و مبارز ضد استعمار پیوند خورده است. بدین ترتیب باید اشاره کرد که روابط تاریخی و فرهنگی افغانستان و مصر نیز ریشه های عمیق و دیرینی در تاریخ دارد. تعاملاتی که نماد و نمودِ بارز آن را می توان در فعالیت های طولانی مدت نهاد آموزشی الازهر مصر در افغانستان و روابط فرهنگی مشاهده کرد.
همچنین در وب سایت سرویس اطلاعات دولتی مصر چنین اشاره شده یکی از موقعیت هایی که در تاریخ مناسبات دو کشور ثبت گردیده است این جریان می باشد که پس از ۵ ژوئن ۱۹۶۷ که به یوم النکسه یا روز شکست (جنگ شش روزۀ مصر و متحدان عربش با اسرائیل) معروف است، بسیاری از افغان ها به سفارت مصر در کابل افغانستان هجوم آورده و خواستند که فورا داوطلب شوند تا در کنار سربازان مصری در این جبهه بجنگند. وقتی نتوانستند در این جنگ حضور یابند، مردان پول، و زنان برای حمایت از تلاش های جنگی مصر، جواهرات خود را اهدا کردند.
به هرروی باید گفت روابط این دو کشور در درازنای تاریخ -از امضای معاهده مودت در زمان امان الله خان تا تعلیق مناسبات پس از تجاوز شوروی و متعاقبا برقراری روابط پس از پیروزی مجاهدین تا بازگشت مجدد طالبان در اوت ۲۰۲۱- فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته و در عرصه های مختلف تجلی یافته؛ اما در حال حاضر قاهره نیز همچون جامعه بین الملل رویکردی از انتظار تا تعیین شرایط قطعی و قانونی در افغانستان را پیش گرفته است.
هم مصر و هم افغانستان در اواخر قرن نوزدهم تحت هژمونی بریتانیا قرار داشتند؛ بنابراین هیچ گونه روابط رسمی بین آنها به وجود نیامد. به جز طرح روایت هایی از بیانِ افغانستان به عنوان وطنِ جمال الدین افغانی -شخصیتی که آموزه های پان اسلامیستی و مبارزاتی اش در میان روشنفکران مصری پذیرفته و مورد قبول بود-، دیگر به طور کلی در میان مصری ها پیرامون کشور افغانستان اطلاعات و شناختِ دقیق و گستردۀ چندانی وجود نداشت.
نخستین تماس رسمی بین شاهان دو کشور در اواخر دسامبر ۱۹۲۷ اتفاق افتاد. هنگامی که امان الله خان، شاه افغانستان (۲۹-۱۹۱۹) در مسیر اروپا از کشور مصر نیز دیدن کرد. او که به عنوان “پادشاهی دموکراتیک و مصلح” مورد پذیرش و تحسین بود، در میان مصری ها شخصیتِ موفقِ برجسته ای در نظر گرفته می شد. او در بیانیه ای عمومی به مخاطبانش یادآور شد که استقلال افغانستان در نتیجه چندین جنگ به دست آمده و از پارلمان به عنوان “تنها مکان مقدسی که ملت خواست و اراده خود را در آن به منصه ظهور می گذارند” ارج نهاده می شود.
او همچنین با مصطفی النحاس، رهبر ملی گرایان مصری ملاقات نموده، به روح مرحوم سعد زغلول مبارز ملی گرا در نهضت ناسیونالیستی مصر و رهبر جنبش ضدانگلیسی پس از جنگ جهانی اول ادای احترام کرده، و از کارکردها و تلاش های سید جمال الدین افغانی نیز تقدیر نمود. بدین ترتیب، معاهده به رسمیت شناختن و دوستی بین دو کشور در سال ۱۹۲۸ امضا شد. (Ludwig, 2012)
اما آنگونه که فضل الرحمن فاضل در کتابِ «سفیران افغانستان در مصر» نگاشته است؛ عجله و علاقمندی در انعقاد و امضای معاهده مودت، از آنجا بر می آید که شاه امان الله خان در آخرین هفته سال ۱۹۲۷ م به مصر سفر رسمی داشت و این معاهده بعد از سپری شدن کمتر از پنج ماه از آن سفر مهم و تاریخی که هنوز امان الله خان از سفر شش ماهه اروپاییِ خویش به کشور بر نگشته است، هیأتی را به ریاست یک تن از اعضای رسمی و مهم هیأتی که شاه را همراهی می کرد، یعنی علی احمد خان ملقب به تاج افغان و والی کابل و در عین حال داماد امیر حبیب الله خان سراج الملة والدین، به قاهره اعزام کرد تا معاهدۀ موّدت را امضا و زمینه برای گشایش نمایندگی سیاسی میسر شود و به همین خاطر پس از شش ماه و ۱۱ روز، زمینۀ تبادلۀ اسناد مصدقۀ معاهده مودت فراهم می گردد.
اما رویدادهای بعدی باعث می شود که نمایندگی های سیاسی افغانستان و مصر در زمان شاه امان الله خان افتتاح نگردد؛ زیرا یک ماه و چند روز بعد از تبادلۀ اسناد مصدقۀ این معاهدۀ مهم؛ به تاریخ ۲۴ جدی ۱۳۰۷ (۱۴ جنوری ۱۹۲۹) حکومت شاه امان الله خان سقوط می کند و در جریان رویدادهای بعدی، یا حکومت نه ماهۀ امیر حبیب الله خان کلکانی، مفاد این معاهده، فراموش می شود. (فاضل، ۱۳۹۷:۱۶-۱۷)
در اوایل تابستان ۱۹۲۸، حنیفه خوری روزنامه نگار جوان مصری به همراه برادرش قصد عزیمت به افغانستان را داشتند. این دو از طریق پورت سعید به عدن رفته، سپس از این شهر بندری یمن به سمت کراچی در شمال هند بریتانیا حرکت کردند. در آنجا پاسپورت های خود را به کنسولگری افغانستان ارائه کردند و روادید/ویزای این کشور را دریافت کردند. آنها با قطار به پیشاور رفتند و وقتی خط ریلی به به مرز رسید، با ماشین از جلال آباد عبور کردند و سرانجام به کابل رسیدند. آنها با ماشین از جلال آباد عبور کردند و سرانجام به کابل رسیدند.
اما در نگاه این روزنامه نگار مصری، پایتخت افغانستان “واحه ای سرسبز و احاطه شده توسط کوه های سترونی که به عنوان دیواری غیر قابل نفوذ عمل کرده و از آن در برابر مهاجمان محافظت می کند. بلندترین قله های آن پوشیده از برف» به تصویر کشیده می شد. وی به دعوت ملکه این کشور تازه استقلال یافته، ثریا طرزی (۱۸۹۹-۱۹۶۸) که یک سال پیش در قاهره با وی ملاقات کرده و آشنا شده بود، به افغانستان سفر می کرد. او بعدا در مورد سفرهای خود به افغانستان برای مجله فرهنگی مصر اللطائف المصورة [۱] نوشت.( ملکه ثریا دختر مصلح محمود طرزی بود که پیش از جنگ جهانی اول بیان دیدگاه و عقاید خود برای پیشرفت و توسعه را آغاز کرد. طرزی به همراه اعضای خانواده اش به ویژه ثریا در دوره امان الله تأثیر شگرفی داشتند.)
خوری به ویژه بیداری پر جنب و جوش زنان در افغانستان را تمجید و تحسین می کرد. چراکه او شاهد وقوع آن در زمان سلطنت ملکه و همسرش، پادشاه اصلاح طلب امان الله خان (۱۹۱۹-۱۹۲۹) بود. نه تنها در حکومت آنها نخستین مدرسه مدرن دخترانه در کشور، مکتب مستورات[۲] (۱۹۲۱) افتتاح شد، بلکه اولین روزنامه زنان، ارشاد النسوان[۳] (۱۹۲۱) و بیمارستان (۱۹۲۴) نیز به چشم می خورد.
شایان ذکر است که شاه امان الله همچنین یک سری اصلاحات قانونی را با هدف توانمند ساختن زنان و خانواده ایجاد کرده بود و قوانین احوال شخصیه مربوط به چند همسری، مهریه و سن ازدواج را تغییر داد. امان الله خان یک کابینه مدرن جدید ایجاد نمود، قانون اساسی را وضع و تحصیلات ابتدایی را برای همه افغان ها واجب کرد. در سال ۱۹۲۷ امان الله تنها شش ماه (۱۰ دسامبر ۱۹۲۷ تا ۲۰ ژوئن ۱۹۲۸) را صرف بازدید از مصر، ترکیه، ایران، هند، ایتالیا، فرانسه، آلمان، بریتانیا و روسیه کرد تا از تجارب آنها در زمینه اصلاحات بیاموزد.
این سفر صمیمانه پادشاه افغانستان به مصر منجر به آغاز روابط دیپلماتیک دوجانبه میان دو کشور شد و تا پایان سال ۲۰۱۸ این دوستی نودمین سالگرد خود را جشن گرفت. امان الله خان با رویاهای مدرن سازی کشور به سرعت به افغانستان بازگشت. برهۀ زمانیِ شکوفایی حقوق زنان بی سابقه بود، اما حتی پیش از اینکه مقاله خوری منتشر شود، این رویا گویی در حال پایان بود. زیرا قیام علیه اصلاحات امان الله که در اواخر سال ۱۹۲۸ آغاز شد، به سرنگونی نهایی پادشاه و تبعید این زوج سلطنتی از کشور در سال ۱۹۲۹ منجر شد. (Hannun, 2020)
باید گفت گرچه امان الله مستعد و پذیرایِ جلوه ها و مظاهری از مدرنيته بود، اما او با غرب همسو و همگام نبود. در همین رابطه، از یکی از نویسندگان نیویورک تایمز نقل شده است: «سلطان الجزایر ممکن است دست نشانده فرانسه باشد؛ پادشاه مصر فواد، شاه عراق فیصل، بازیچه بریتانیای کبیر هستند؛ اما امان الله خان پادشاه افغانستان نه تحت نفوذ بریتانیای کبیر و نه تحت نفوذ روسیه شوروی است.» بدین ترتیب، به نظر می رسید از منظر سیاسی، افغانستان موضعی جسورانه در دید جهانیان اتخاذ کرد و این سفر حاکمان افغان را قادر ساخت تا از آن بیاموزند، و ابزارها و تشکیلات لازم برای ایجاد یک ملت مدرن را به دست آورند. (Edwards and College, 2012: 7)
اما متعاقبا پس از امان الله خان و در زمان سلطنت محمد نادرشاه، به خاطر معرفی نظام جدید افغانستان، اهمیت گشایش نمایندگی سیاسی در مصر برای خاندان حاکم و به ویژه از دید شخص محمد نادرشاه که مدت ها به حیث سفیر افغانستان در فرانسه ایفای وظیفه نموده بود، پوشیده نبود. او اهمیت گشایش نمایندگی های سیاسی افغانستان در کشورهای خارجی و تاثیرگذار را می دانست. از همین رو، حضرت محمد صادق المجددی، شخصیت مشهور روحانی و بزرگ طریقه نقشبندیه افغانستان را به عنوان وزیر مختار افغانستان به قاهره اعزام کرد. بدین ترتیب محمد صادق المجددی از طرف محمد نادرشاه به حیث وزیر مختار افغانستان در قاهره توظیف گردید.
چنانچه محمد هاشم المجددی پسر محمد صادق المجددی در مقدمه ای که بر “خاطرات سیاسی” پدرش محمد صادق المجددی نگاشته، تصریح کرد که:”حضرت محمد صادق مجددی با خانواده و برادر زاده خود ثناء معصوم جان، دو ماه پس از حکومت نادرخان، از راه هند بریتانیا به طرف مصر حرکت کردند”. (فاضل، ۱۳۹۷: ۱۸)
از آن جایی که محمد نادرخان، در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۹ به سلطنت رسید، با توجه به نوشته محمد هاشم المجددی، باید نمایندگی سیاسی افغانستان در ماه های نخست سال ۱۹۳۰ در قاهره تأسیس شده باشد. کتاب های صدور پاسپورت، وارده و صادره و دفترچه شفرهای (نامه های رمزدار) ارسالی سفارت، همه تاریخ ۱۳۰۹ هجری خورشیدی را نشان می دهد که وجود این اسناد، آغاز رسمی فعالیت های نمایندگی سیاسی افغانستان در قاهره را در ماه های نخست سال ۱۹۳۰ و آغاز سال ۱۳۰۹ هجری خورشیدی، تقویت می کند.
بدین ترتیب محمد صادق مجددی در سال ۱۹۳۰ (تحت حکومت نادرشاه) به عنوان وزیر مختار مقیم در قاهره منصوب شده، در همین سال اعتمادنامۀ خود را به ملک فواد تقدیم نمود و سفارت افغانستان را در قاهره رسما افتتاح کرد. اما گشایش سفارت جمهوری عربی مصر در افغانستان هفت سال تمام طول کشید تا اینکه دولت مصر نیز در سال ۱۹۳۷ یک نمایندگی در کابل افتتاح و عبدالرحمن عزام، سیاستمدار برجسته حزب وفد را به عنوان سفیر غیرمقیم در افغانستان منصوب کرد.
اما در اینجا باید صفحه ای مهم در تاریخ روابط مصر و افغانستان را یادآوری کرد و آن مسئله انتقال نمایندگی سیاسی افغانستان از “مصر” به سرزمین “حجاز” است. افغانستان با تأسیس نمایندگی سیاسی اش در قاهره در سال ۱۹۳۰، توقع داشت تا مصر به مثابه کشوری مهم، نمایندگی سیاسی اش را در کابل افتتاح کند؛ اما با گذشت تقریبا پنج سال، مصر به همچو اقدامی دست نیازید. به عنوان عکس العمل در روابط بالمثل میان مصر و افغانستان، وزارت خارجه افغانستان تصمیم گرفت تا حضرت محمد صادق المجددی را در آغاز سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی به حیث وزیر مختار به حجاز اعزام کند و در ضمن از نمایندگی افغانستان در مصر نیز سرپرستی کند. نامه ای را که ملک عبد العزیز به تاریخ ۱۹ حمل ۱۳۱۴ به محمد ظاهر شاه فرستاده، از گشایش وزارت مختاری افغانستان در حجاز، اظهار خرسندی نموده و از انتخاب محمد صادق المجددی ستایش شده است.
در نامه رمزی که به تاریخ ۱۰ سنبله ۱۳۱۳ هجری شمسی عنوانی محمد صادق المجددی نوشته شده، از طرف وزارت خارجه افغانستان به او چنین دستور داده شده است: “به جواب وزیر امورخارجه مصر بگویید که ما نمایندگی وزیر مختار طهران شما را به دربار کابل قبول میکنیم؛ مگر شما هم نمایندگی وزیر مختار حجاز ما را در دربار مصر قبول بفرمایید. ما هم این قدر پول نداریم که در مصر یک وزارت مختاری مستقل داشته باشیم.”
در نامۀ رمز دیگری که به تاریخ ۲ دلو/بهمن ۱۳۱۳ هجری خورشیدی (۲۲ ژانویه ۱۹۳۵) به قاهره رسیده است، چنین هدایت می دهد: “در جواب تلگراف رمز هشت شما. شما به حجاز بروید، اعتبار نامه توسط قونسگری بمبئی به شما فرستاده می شود و هم پول برای شما ارسال می شود.” (فاضل، ۱۳۹۷)
اما در رابطه با این مناسبات دو کشور فوق، یک دیپلمات انگلیسی در کابل عقیده داشت که ایجاد یک هیئت نمایندگی سیاسی مصری در کابل احتمالا موضوعی از احساسات اسلامی بود؛ چراکه در این زمان منافع مصر در افغانستان وجود نداشته و در واقع، هیچ تجارتی وجود نداشت. واردات افغانستان از مصر در سال ۱۹۳۷ تنها به ۲۴۶ روپیه می رسید. اما همکاری های سیاسی بین دو کشور در آوریل ۱۹۵۵ آغاز شد؛ زمانی که هر دو کشور در کنفرانس باندونگ کشورهای غیر متعهد آسیا و آفریقا، تحت رهبری مشترک جمال عبدالناصر، جواهر لعل نهرو، یوسیپ بروز تیتو و سوکارنو حضور یافتند (که در مخالفت با پیمان بغداد در ژانویه ۱۹۵۵ سازماندهی شده بود).
همین انگیزه ها باعث شد هر دو کشور با بلوک شوروی همکاری نزدیک تری داشته باشند. کشور افغانستان تسلیح پاکستان را که با آن اختلافات الحاق گرایانه ای داشت، خطری برای امنیت خود می دانست؛ ضمن آنکه جمال عبدالناصر نیز مشارکت عراق در پیمان بغداد را تهدیدی برای وحدت اعراب و رهبری خود در نظر می گرفت. به هرروی، فعالیت های دیپلماتیک بین مصر و افغانستان افزایش یافت و ناصر در ماه آوریل از کابل دیدن کرد. بدین ترتیب در همین راستا معاهدات فرهنگی مصر و افغانستان نیز در سال های ۱۹۵۶ و ۱۹۵۸ امضا شد؛ همچنین یک هیئت نظامی افغانستان در اوت ۱۹۵۹ از جمهوری متحده عربی که در آن زمان مصر و سوریه بود بازدید کرد؛ و در اکتبر ۱۹۶۰ نیز محمد ظاهر شاه (۱۹۳۳-۱۹۷۳) از مصر بازدید به عمل آورد.
افغانستان در مجامع بین المللی از قاهره حمایت کرد؛ به مطالبه حق تعیین سرنوشت برای مردم فلسطین پیوست؛ و از به رسمیت شناختن کشور اسرائیل خودداری کرد. (چنانچه به گفتۀ شفیق احمد ستاک در مطلبی تحت عنوان “روابط افغانستان با جمهوری عربی مصر” ، با شعله ور شدن آتش جنگ میان اعراب و اسرائیل، به ویژه در سال ۱۹۶۷، محمد ظاهرشاه طی یک تماس تلفنی با جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر از وی خواست تا آمادگی خود را پیرامون دریافت چندین فروند جنگندۀ میگ به عنوان کمک از سوی افغانستان، ابراز نماید.)
در کل هم افغانستان و هم مصر به دریافت کنندگان عمده کمک های اقتصادی و نظامی شوروی تبدیل شدند. گسترش سیستم آموزشی در افغانستان معلمان و کارشناسان مصری را به کابل آورد و متعاقبا دانشجویان افغان نیز به قاهره رفتند. چنانچه همان گونه که می دانیم، برخی از شخصیت هایی که مدارکی عالی را از دانشگاه الازهر مصر اخذ کردند، بعدا در یک جنبش اسلامی رو به قوت و قدرت، پیشوا شدند.
در همین راستا همان گونه که در وب سایت پژواک بیان شده، می توان اشاره کرد که چهره ها و شخصیت های برجسته متعددی مانند رئیس جمهور شهید پیشین افغانستان، برهان الدین ربانی؛ رئیس جمهور سابق افغانستان، صبغت الله مجددی؛ و نخست وزیر سابق افغانستان، موسی شفیق، همگی از دانشگاه الازهر فارغ التحصیل شده بودند. در الازهر، یکی از برجسته ترین و معتبرترین دانشگاه های جهان، تعداد دانشجویان افغان بسیار بوده است.
اما متعاقبا در اوایل سال ۱۹۷۸، رئیس جمهور وقت افغانستان، محمد داوود (۱۹۷۳-۱۹۷۸) از مصر دیدن کرد و در آنجا از شجاعت رئیس جمهور مصر، انور سادات در رفتن به اورشلیم برای گفتگوهای صلح تمجید کرد؛ اما نسبت به هر اقدامی که می تواند همبستگی اعراب را به خطر بیندازد نیز هشدار داد. به هر حال باید گفت روابط صمیمانه بین مصر و افغانستان به طور ناگهانی و با کودتای کمونیستی در این کشور در آوریل ۱۹۷۸ پایان یافت.
دولت جدید افغانستان در ماه می ۱۹۷۹ در واکنش به معاهده مصر با اسرائیل روابط خود را با مصر قطع کرد. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی در پایان آن سال در افغانستان مداخله کرد، دولت مصر فعالانه از نیروهای مخالف (نیروهای قیام کننده افغان) حمایت کرد. همچنین مصر با اکثریت آرا در سازمان ملل متحد به درخواست «خروج نیروهای خارجی از افغانستان» رأی داد. شایان ذکر است در همین راستا انور سادات در سپتامبر ۱۹۸۱ گزارش داد که ایالات متحده به وی اعلام کرده بود: “لطفا مخازن تسلیحاتی خود را بر روی ما باز گذارید تا بتوانیم تسلیحاتی را به نیروهای افغان ها بدهیم که برای جنگیدن به آنها نیاز دارند؛ و من نیز به آنها تسلیحات دادم.” (Ludwig, 2012)
(در همین راستا روایاتی شرح شده که در سپتامبر ۱۹۸۱ و در یک شب گرم در قاهره، درست دو هفته پیش از ترور انورسادات رئیس جمهور اسبق مصر؛ او مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی آمریکایی ان.بی.سی. نیوز داشت و فاش کرد که چگونه ایالات متحده به مدت ۲۱ ماه از کشورش تسلیحات ساخت شوروی می خرید و آنها را برای نیروهای مخالف افغان (مجاهدین) که در برابر نیروهای شوروی در افغانستان مقاومت می کردند، می فرستاد.
هملن طور که سادات اعلام کرده بود؛ مقامات ایالات متحده “در نخستین لحظات” پیشروی نیروهای شوروی در اواخر دسامبر ۱۹۷۹ به سمت افغانستان، با او تماس گرفتند. یک سال پیش از این مصاحبه، سازمان سیا در سال ۱۹۸۰ ماموریتی مخفی برای بدست آوردن سلاح های پیاده نظام ساخت شوروی و توزیع آنها بین مجاهدین انجام داد. می توان گفت ایالات متحده به منظور تقویت مجاهدین افغان (که در جریان مبارزۀ خود دست پایین تر را در برابر تسلیحات شوروی از جمله هلیکوپتر و توپخانه سنگین داشتند)، به کمک عربستان سعودی، مصر و اسرائیل نیاز داشت. (Kamel, 2021)
به هرروی روزنامه های مصری نیز جریانی از ترغیب و تحریک مسلمانان برای یاری در مبارزات افغانستان را آغاز کردند. این ندای دعوت شنیده شد و جوانان عرب نیز برای جهاد («جنگ مقدس») داوطلب شدند. بدین ترتیب پیشنهاد نجیب الله رئیس جمهور افغانستان در سال ۱۹۹۰ برای برقراری مجدد روابط از سوی مصر رد شد. متعاقبا هنگامی که مجاهدین در آوریل ۱۹۹۲ کابل را فتح کردند، قاهره دولت موقت را به رسمیت شناخته و مخلص جوبا معاون وزیر خارجه مصر را با تبریک پیروزی و وعده کمک به کابل اعزام کرد. مصطفی مشهور از اخوان المسلمین نیز در آوریل ۱۹۹۳ از افغانستان بازدید کرد. پس از آن مجاهدین عرب، از جمله «افغان های مصر»، شروع به ترک افغانستان کردند تا به جهاد برای قدرت سیاسی در سرزمین خود ادامه دهند. (Ludwig, 2012)
در همین راستا می توان گفت بازگشت نهایی بسیاری از جهادگران مصیر عاملی بود که سبب ساز افزایش استخدام از میان جوانان اسلام گرا و همچنین قوت گرفتن این احتمال شد که گروه های خشونت آمیز غیر جهادی مستقر در مصر به هسته های فعال دولت اسلامی و القاعده تبدیل شوند. هنگامی که مبارزان مصری در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ از کارزار جهاد در افغانستان بازگشتند، اقدامات آنها خونین ترین سال های دهه گذشته را رقم زد.
چنانچه گروه تروریستیِ دولت اسلامی بسیاری از اسلامگرایان جوان را به جهاد برانگیخت؛ به ویژه پس از فتوحات این کشور در عراق و سوریه و وارد کردن تلفات قابل توجه به صفوف ارتش مصر. چنانکه تعداد فزاینده ای از اسلام گرایان به صفوف آن پیوسته اند و برخی دیگر زیر پرچم گروه های جهادی در لیبی جنگیدند. القاعده نیز سنگ محک محبوبی در میان کسانی بود که ادعای خلافت دولت اسلامی و وحشیگری فاحش آن را رد می کنند. چنانچه شاخه آن در سوریه، جبهه النصره، الگوی موفق دیگری از دیدگاه اسلام گرایان جوان بود و برخی از مصری ها برای پیوستن به صفوف آن سفر کردند. همچنین بسیاری از جهادگران مصری که در دهه ۱۹۸۰ کشور ترک کردند در خارج از مصر ماندند تا در مناطقی مانند مغرب عربی بجنگند. (Awad and Hashem, 2015: 20)
به هر ترتیب، آنگونه که فضل الرحمن فاضل نقل کرده است، تجاوز ارتش سرخ به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ باعث انقطاع روابط سیاسی میان دو کشور گردید و جمهوری هند به عنوان حافظ منافع افغانستان در قاهره، سال های متمادی، کارهای مربوط به کشور افغانستان را سرپرستی می کرد. بعد از پیروزی مجاهدین در سال ۱۹۹۲ محمد صدیق سلجوقی به عنوان نخستین سفیر افغانستان اعزام و قطع روابط دوباره از سر گرفته شد. برهان الدین ربانی و حامدکرزی از مصر دیدار و بر روابط دو کشور روح دوباره دمیدند.
در زمانی که سلجوقی به عنوان سفیر افغانستان ایفای وظیفه می نمود روابط میان افغانستان و مصر، طلایی ترین دورانش را سپری می کرد. جمال عبد الناصر و معاونش محمد انور السادات در سال ۱۹۵۵ به کابل رفتند و در کنار دیدار با محمد ظاهر شاه و محمد داوود نخست وزیر وقت افغانستان، از آرامگاه سید جمال الدین افغانی در دانشگاه کابل نیز دیدار کردند. محمد داوود خان در ۱۹۵۷، محمد ظاهر شاه در ۱۹۶۰ به دعوت رسمی حکومت مصر از قاهره دیدن کردند در این دوران علامه سلجوقی به مقام شیخ السفرایی نایل گردیده بود و حتی همسرش بانو حمیرا سلجوقی به دریافت مدال “کمال” از طرف رئیس جمهور مصر مفتخر شد.
در دوران حکومت های حامدکرزی و محمد اشرف غنی در افغانستان، افق روابط سیاسی و دیپلماتیک میان قاهره و کابل صاف و روشن بوده و هردو رهبر در جهت تحکیم پایه های علائق و مناسبات برادرانه با مصر، گام های ملموسی را برداشتند؛ چنانچه در حاشیۀ اجلاس مجمع اقتصادی جهان در شهرک سیاحتی شرم الشیخ، حامد کرزی با حسنی مبارک همتای مصری خود دیدار کرده از وی خواست تا کشورش در بازسازی افغانستان، نقش فعال تری ایفا نماید. در همین رابطه، دولت مصر تربیت و آموزش های عملی برای قاضیان افغان را در کانون توجه خود قرار داد. مصر همچنان ده ها بورس تحصیلی را برای دانشجویان افغانی، همه ساله اِعطا کرد.
در دوران حکومت وحدت ملی به رهبری محمد اشرف غنی نیز، فعالیت های سفارت مصر در افغانستان قابل توجه بوده و هانی صلاح، شارژدافر آن کشور در کابل، با رهبران و مقامات بلندپایۀ افغانستان چندین بار ملاقات کرد. طرفین پیرامون مسائل مورد اهتمام مشترک و امکان استفاده افغانستان از تجارب مصر در زمینه های زراعت، نساجی، باستانشناسی و تقویت روابط تجارتی و همکاری های اقتصادی میان کابل و قاهره به طور مداوِم بحث و تبادل نظر کردند. در همین حال، کار و فعالیت آموزشی انستیتوت الأزهر در کابل کماکان ادامه داشته و یکی از استادان ورزیدۀ نهاد تعلیمی یادشده، در کورس زبان عربی که برای کارمندان وزارت امور خارجه در انستیتوت دیپلماسی این وزارت دائر گردیده بود، تدریس می کرد. (احمد ستاک، ۲۰۲۰)
آنگونه که در وب سایت سرویس اطلاعات دولتی مصر[۴] بیان شده است، یکی از بارزترین جلوه های حضور مصر در سرزمین افغانستان، هئیت الازهر مصر در کابل بوده که تنها به فعالیت آموزشی محدود نشده، بلکه فعالیت خود را به سایر جنبه های فرهنگی نیز گسترش داده است؛ فعالیت هایی از قبیل برنامه های تلویزیونی افغانستان که اعضایی از هیئت الازهر در آن شرکت داشتند؛ برگزاری کارگاه های آموزشی، مسابقات ادبی و تحصیل بیش از ۸۳۰ دانشجو در مؤسسه الازهر مصر در کابل (علاوه بر ۱۰۴۵ دانشجوی افغان در مقاطع لیسانس، فوق لیسانس و دکترا مشغول به تحصیل در الازهر الشریف)، و ایجاد بستری جهت اعتدال در جهان اسلام.
همان طور که اشاره شد، در این راستا رئیس جمهور پیشین افغانستان، اشرف غنی از تلاش های علما و حقوقدانان برجسته مصری در طول تاریخ قدردانی کرد و آنها را به تلاش بیشتر، گسترش ارزش های تساهل، رواداری، و همبستگی در افغانستان، و توصیه هایی مناسب در برابر دعوت های افراط گرایی و بزرگ نمایی دعوت کرد. وی افزود که نقشی که فرستادگان الازهر الشریف در افغانستان ایفا کرده اند فراتر از روابط برجسته سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بوده که دو کشور را متحد می کند.
همچنین وزیر امور خارجه وقت افغانستان رنگین دادفر سپنتا، با دکتر محمد سید طنطاوی، شیخ الازهر در ۱۶ ژانویه ۲۰۰۷ دیدار کرده که در جریان آن راه های تحکیم روابط بین نهادهای الازهر و افغانستان، و اعطای تسهیلاتی بیشتر به دانشجویان افغانستانی شاغل در دانشگاه الازهر مورد بحث قرار گرفت. همچنین شیخ الازهر با تاکید بر اینکه روابط بین الازهر و افغانستان قوی و قدیمی است و قدمت آن به بیش از ۱۰۰ سال می رسد، تاکید کرد که الازهر در نهادهای مختلف خود هرگز تقویت و تحکیم روابط با افغانستان را به تاخیر نخواهد انداخت.
همچنین در تاریخِ ۵ آگوست ۲۰۱۰ نیز دکتر احمد زکی بدر وزیر وقت معارف (آموزش و پرورش مصر)، با فاروق وردک همتای افغان خود و هیأت همراه وی در دفتر وزارت معارف دیدار کرد و طی این دیدار گام هایی حمایتی برای همکاری میان مصر و افغانستان در زمینه های آموزشی را بررسی کردند. همچنین در تاریخ ۱۲ آگوست ۲۰۱۸ دکتر خالد عبدالغفار وزیر تحصیلات عالی و تحقیقات علمی مصر با فضل رحمان فاضل سفیر وقت افغانستان در قاهره، به منظور بحث در مورد سازوکارهای همکاری مصر و افغانستان در زمینه های آموزشی، فرهنگی و تحقیقاتی پذیرایی کرد.
علاوه بر همکاری در پروژه های تحقیقاتی مورد علاقه مشترک، سفیر افغانستان از نقش محوری مصر در سراسر جهان به ویژه حمایت مستمر این کشور از برادران خود در زمینه های مختلف از جمله تحصیلات عالی و تحقیقات علمی قدردانی کرد. اما در ادامه می توان به توافقنامه هایی منعقد شده در این زمینه اشاره کرد:
· موافقتنامه همکاری فرهنگی بین دولت های مصر و پادشاهی افغانستان (۲۰ مارس ۱۹۵۶)
· برنامه اجرایی همکاری در زمینه های فرهنگی، آموزشی و علمی بین جمهوری عربی مصر و جمهوری افغانستان (۴ مارس ۱۹۷۶)
· توافقنامه ای تجاری (۱۹۷۸)
· موافقت نامه همکاری در زمینه آموزش (۱۷ نوامبر ۱۹۹۳)
· تفاهم نامه بین الازهر الشریف و وزارت معارف افغانستان برای ایجاد مؤسسه ازهر در کابل (۱۷ مارس ۲۰۰۹)
· تفاهم نامه بین دادگاه عالی افغانستان و وزارت عدلیه مصر در زمینه آموزش (فوریه ۲۰۱۰)
· تفاهم نامه در مورد ایجاد کمیته مشترک مصر و افغانستان (۶ نوامبر ۲۰۱۰)
· تفاهم نامه در مورد رایزنی های سیاسی (۶ نوامبر ۲۰۱۰) (State Information Service, 2015)
از دیگر سو می توان گفت مصر همچنین بارها حملات تروریستی در شهرهای افغانستان به ویژه کابل پایتخت این کشور و حملات بر غیرنظامیان را محکوم کرده است. چنانچه مصر در روز پنج شنبه ۱۲ ژانویه ۲۰۲۳ حمله تروریستی صورت گرفته در مقابل مقر وزارت امور خارجه افغانستان در کابل پایتخت را محکوم کرد. این حمله که به گزارش بی بی سی، از طریق یک بمب گذار انتحاری انجام شد، یک روز قبل روی داد که حدود ۲۰ کشته و حدود ۴۰ زخمی برجای گذاشت و دولت اسلامی (داعش) مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
همچنین در سپتامبر ۲۰۲۲ مصر وقوغ انفجاری در جریان نماز جمعه در مسجد گازرگاه هرات در غرب افغانستان را به تاریخ ۳ سپتامبر ۲۰۲۲، محکوم کرد، جریانی که منجر به کشته شدن ۱۸ نفر و زخمی شدن ۲۳ نفر شد. الازهر نیز در بیانیه ای تاکید کرد هدف قرار دادن نمازگزاران صلح طلب، اقدامی شنیع و عاری از هرگونه ارزش انسانی و مذهبی است.
همچنین پیشتر نیز در ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ طی بیانیه ای از وزارت خارجه مصر، سامح شکری دیپلمات و وزیر امور خارجه مصر، حمایت قاهره را از دولت و مردم افغانستان در مقابله با تروریسم و افراط گرایی اعلام کرد و بار دیگر حملات تروریستی علیه نیروهای امنیتی و غیرنظامیان در این کشور را محکوم کرد.
به هرروی مصر مصرانه حملات تروریستی و فعالیت های خشونت آمیز در این حوزه را محکوم ساخته و حامیِ همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم بوده است؛ لیکن خود از گذشته به عنوان قطب اندیشه های اسلامی اخوانی و جریاناتی از ارتباطات و اتصالات این بنیاد فکری-مذهبی با گروه های و احزاب افغانستان محسوب می شده است.
[۱] al-Laṭāʼif al-Muṣawwara
[۲] Maktab-i Mastūrāt
[۳] Irshād al-niswān
[۴] State Information Service
++++
در قسمت نخست از این تحلیل، به بررسی تعاملاتِ اولیه و دیرینۀ مصر و افغانستان به ویژه برقراری روابط دیپلماتیک و رسمیِ فی مابین از زمان سفر امان الله شاه به مصر و انعقاد معاهده مودت میان دو کشور و تعاملاتِ دوستانۀ متعاقب تا سردی مناسبات با کودتای کمونیستی ۱۹۷۸ پرداخته شد. در ادامه همچنین به مناسبات دوستانۀ افغانستان و مصر در دوران ریاست جمهوری حامد کرزی و اشرف غنی و نقش برجستۀ نهاد آموزشی تعلیمی الازهر اشاره شد. اما در ادامه مطلب حاضر به چرخش احتمالی مناسبات مصر با افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان و رویکردی ترجیحی از تعاملاتِ نرم و تدریجی با این حکام تازه به قدرت رسیدۀ اسلام گرا خواهیم پرداخت.
به گفتۀ برخی ناظران سیاسی پس از بازگشت مجدد طالبان به قدرت(۲۰۲۱)، بیانیه “انجمن اصلاح افغان” (جمعیتی که از میان چندین اتحادیه و سازمان اسلامی می تواند نماینده اخوانی های نسل دومی باشد. چنانچه در ژوئن ۲۰۰۲، ۳۰ شخصیت افغان متعلق به اخوان المسلمین تأسیس یک نهاد سیاسی به نمایندگی از اخوان المسلمین در افغانستان را تحت نام “انجمن افغانستان برای اصلاحات و توسعه اجتماعی” اعلام کردند)، در ۱۷ اوت ۲۰۲۱، “رفتار خوب و اسلامیِ جنبش طالبان” را ستوده، اضهار امیدواری کرد که این روند در آینده نیز ادامه یابد و همچنین خواستار “ضرورت انتقال مسالمت آمیز و معقول قدرت” و “مشارکت گروه های مختلف سیاسی، مدنی و ملی در اداره کشور” شد.
متعاقبا یک روز بعد نیز اخوان المسلمین مصر در ۱۸ اوت ۲۰۲۱ به “مردم افغانستان” و نه طالبان، بابت “پیروزی و آزادی سرزمینشان” تبریک گفت. این سازمان حمایت خود را از نشست های بین نیروهای سیاسی و احزاب افغانستان برای توافق بر سر نظام حاکم و حکومتی که برای مردم از همه گروه ها قابل قبول باشد، ابراز کرد.
متقابلا می توان گفت این گوشه چشم نشان دادن هایی تائید کننده و حمایت آمیز از سوی گروه هایی تندرو و دگماتیک چون طالبان نیز وجود داشته است. چنانچه به گزارش وب سایت چشم خاورمیانه[۱]، در گذشته شاهد بودیم که محمد مرسی رئیس جمهور پیشین مصر در ۱۶ ماه می سال ۲۰۱۵ توسط دادگاه جنائی مصر و به دلیل نقش داشتن در فرار از زندان در سال ۲۰۱۱ موسوم به پرونده فرار از زندانِ وادی النطرون به اعدام محکوم شد (محمد مرسی در سال ۲۰۱۳ با کودتای ارتش به رهبری عبدالفتاح سیسی، رئیس جمهور فعلی مصر، برکنار و در پی آن زندانی شد). هر چند بعدا دیوان عالی مصر این حکم را لغو کرد؛ اما در آن زمان طالبان افغانستان حکم اعدام محمد مرسی مصری را محکوم نموده، آن را «غیر انسانی» و «غیر اخلاقی» خواند.
در مجموع باید اشاره کرد سرکوب و شدت عمل در برابر اخوان المسلمین پس از کودتای نظامی ۲۰۱۳ که مرسی را از قدرت برکنار کرد، اغلب توسط گروه هایی مانند طالبان و همقطارانشان به عنوان کنشی اعتراضی جهت اثبات ایدئولوژی خود و دلیلی بر عدم پذیرش اسلام سیاسی به واسطۀ روندی دموکراتیک تلقی می شود.
اما به طور کلی می توان گفت از نظر تاریخی، اخوان المسلمین پیش از ظهور طالبان در افغانستان بوده است که این امر رابطه آنها را تا حدودی پیچیده کرده است. پیش از سال ۲۰۰۱، طالبان با اخوان المسلمین به عنوان دشمن جداکنندۀ کفر و ایمان برخورد می کرد. اخوان المسلمین نیز اعضای گروه طالبان را برای اسلام خطرناک تر از کمونیست ها توصیف کرده و به اعضای آن حمله و انجمن های آنها را می بست. متعاقبا با وجودِ رویکردهایی چون نپذیرفتنِ روندِ تهاجم ایالات متحده به افغانستان در سال ۲۰۰۱ از سوی اخوان المسلمین (رویدادی که رژیم طالبان را ریشه کن کرد)؛ باز هم به دلیل انتشار اخباری مبنی بر حمایت جریان اخوان المسلمینِ داخل در افغانستان از “انجمن اصلاح[۲]” از سوی اولین رئیس جمهور منتخب این کشور، حامد کرزی، که با واشنگتن همکاری داشت، شاهدِ تداومی از سردی روابط بین اخوان المسلمین و طالبان همچنان بودیم.
چنانچه متعاقبا نیز وزارت دادگستری افغانستان، تحت حکومت کرزی، در سال ۲۰۰۲ به اخوانی ها مجوز رسمی برای تأسیس «انجمن اصلاح» اعطا کرد که خود خشم طالبان را برانگیخت. با این حال، پس از سال ها دوری و از دست دادن قدرت، طالبان نهایتا شروع به تغییر موضع خود در قبال اخوان المسلمین کرده و دریچه گسترده ای را به روی روابط با “انجمن اصلاح افغانستان” گشودند. این امر در دیدار رهبران طالبان با دکتر یوسف القرضاوی، که پدر معنوی اخوان المسلمین به شمار می رفت، در ۶ اکتبر ۲۰۲۰ نمود یافت.
چنانچه پس از دیدار هیئت طالبان با القرضاوی در سال ۲۰۲۰، طالبان از شیخ القرضاوی تمجید کرده و او را “پدرخوانده اخوان المسلمین” توصیف کردند. همچنین می توان اشاره کرد که هیئت طالبان در دوحه، پایتخت قطر، همچنین از اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی “حماس” وابسته به اخوان المسلمین دیدار کرد که خود موید نگرش مثبت جدید طالبان نسبت به اخوان محسوب می شود. (alestiklal, 2021)
به طور کلی پس از تحولات موسوم به بهار عرب، رهبران اخوان المسلمین و سایر گروه های مرتبط با این سازمان برای دست یافتن به قدرت چشم دوخته بودند، اما با سرنگونی حکومت مرسی، مصر توانست خود را از باتلاق فرو افتادن در افراط گرایی نجات دهد. با گذشت زمان و ادامه مبارزه با افراط گرایی در کشورهای مختلف منطقه، کار برای گروه های مرتبط با اخوان المسلمین بسیار سخت تر شده است. با این حال، بسیاری از رهبران این گروه عازم ترکیه و قطر شده و سعی کرده اند از آنجا به فعالیت های سیاسی خود ادامه دهند. اما با بازگشت طالبان به قدرت، برخی تحلیلگران احتمالاتی از تبدیل افغانستان به پایگاهی برای اخوان المسلمین را مطرح ساخته اند.
به باور این دست ناظران، طی سال های گذشته، رهبران اخوانی خود را با محدودیت های فراوانی مواجه دیده، به دنبال گزینه دیگری برای ادامه فعالیت خود بودند؛ اما با روی کار آمدن طالبان در افغانستان، زمینه جدیدی برای بازگشت گروه های تروریستی و افراطی در این کشور فراهم شده است. رهبران اخوان المسلمین که در ناامیدی و استیصال غوطه ور بودند، افغانستان را بهترین گزینه برای از سرگیری فعالیت های خود می دیدند و فورا جهت برقراری روابط با طالبان اقدام کردند، یعنی کسانی که به دنبال متحدان و شرکای جدید برای نجات خود هستند.
برای رسیدن به این هدف، تماس هایی بین رهبران اخوان المسلمین ترکیه و رهبران طالبان آغاز شد و هیئت های بلندپایه ای نیز به نمایندگی از دو طرف به ترکیه و افغانستان سفر کردند. این شامل سفر یک هیئت طالبان به ریاست ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان به ترکیه و بسیاری از سفرهای رهبران اخوان المسلمین از ترکیه، فلسطین و سودان به کابل بود.
البته جدای از همۀ ارتباطات اخوان المسلمین با طالبان، به طور کلی باید گفت که اخوان المسلمین در بیش از چهار دهه با گروه های مختلف جهادی و بنیادگرا در افغانستان نیز پیوند عمیقی برقرار کرده و هر دو طرف در بسط تروریسم و افراط گرایی منطقه ای و فرامنطقه ای نقش داشته اند. اکنون به نظر می رسد که اخوان المسلمین و طالبان (تندروترین گروه مرتبط با مکتب دیوبند) قصد دارند باری دیگر با یکدیگر همکاری کنند و برای اهداف خود قصد دارند از کشور افغانستان استفاده کنند؛ کشوری که اکنون به یک کانون ترور تحت حاکمیت طالبان تبدیل شده است و به عنوان صحنه ای برای تهدید کشورهای منطقه و جهان نگریسته می شود.
سفر رهبران اخوان المسلمین تحت عنوان «هیئت علما و روحانیون» به افغانستان و دیدارهای متعدد آنها با رهبران طالبان در قندهار و کابل؛ دلیلی بر این امر بوده و نشان می دهد جهان ممکن است علاوه بر درگیری با گروه های تروریستی کنونی، با تهدیدات گروه های تروریستی جدیدی نیز مواجه شود. (asharq al-Awsat, 2021)
اسلام طالبانی از برخی جهات با اسلام مجاهدینی که در دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ با دولت کابل و اتحاد جماهیر شوروی جنگیدند، کاملا متفاوت است. سید قطب که به عنوان یک ایدئولوگ، نقش رهبری اخوان المسلمین را بر عهده داشت، زمانی که در الازهر بود، تأثیر عمیقی بر غلام محمد نیازی، بنیانگذار جمعیت اسلامی افغانستان در سال ۱۹۶۵ داشت. قطب استدلال میکرد که بسیاری از دولت های اسلامی به حالت جاهلیت یا قانون پیش از اسلام فرو رفته اند؛ و بنابراین تعهد و تکلفی مفروض برای سرنگونی و براندازی آنها وجود داشت. ربانی شاگرد نیازی نیز به نوبه خود به سازماندهی دانشجویان دانشگاه کابل از جمله حکمتیار، یونس خالص، احمد شاه مسعود و صبغت الله مجددی (که از نوادگان یک خانواده صوفی بود) کمک کرد.
قیام اسلام گرایان که توسط آنها در سال ۱۹۷۵ و با حمایت پاکستانی ها سازماندهی شد؛ با زندانی شدن و اعدام صدها چریک و فرار پناهندگان اسلام گرا به ایالات مرزی شمال غربی پاکستان شکست خورد. سپس در امتداد خطوط قومی تقسیم شده؛ تاجیک ها (ربانی و مسعود) و پشتون های غلجایی (حکمتیار) به گروه های متخاصم تبدیل شدند؛ اولی به اتحاد شمال تبدیل گردید و دومی تا زمان ظهور طالبان در سال ۱۹۹۴ توسط پاکستانی ها حمایت می شد. بدین ترتیب طبق استدلال برخی ناظران و تحلیلگران این جریان؛ جنبش اسلام گرایان افغانستان هم تاجیک و هم پشتون بوده و ائتلاف شمال نیز در اخوان المسلمین ریشه داشته است. (Schofield, 2010)
همان گونه که در این راستا برخی محققان، تمامی رهبران جهادی (مجاهدین) متعلق به اهل سنت را متأثر از اخوان المسلمین دانسته اند: «در دوران جهاد، تقریبا تمامی رهبران جهادی وابسته به طیف مذهبی اهل سنت در افغانستان، تحت تأثیر اندیشه های مبارزاتی و اسلامگرایی سیاسی مدل اخوانی بودند.» در همین راستا می توان به برخی گروه های اسلام گرای افغانستان که از اخوان المسلمین الهام و تاثیر پذیرفته اند اشاره کرد:
· جنبش جوانان مسلمان
نخستین جریان اسلام سیاسی متأثر از اندیشه ها و افکار اخوانی در افغانستان جنبش جوانان مسلمان بوده که در محیط دانشگاه کابل در واکنش به عملکرد دولت و فعالیت نیروهای کمونیستی شکل گرفت. رهبر و نظریه پرداز این گروه دکتر غلام محمد نیازی، برای رشد و پرورش این گروه، درست همان اصول و روش حسن البنا را در پیش گرفت: توجه به تودۀ مردم و آغاز از محیط دانشگاه و تربیت دانشجویان بر مبنای تفکار اسلامی. (میرعلی و حلیمی، ۱۳۹۷: ۴۶)
· حزب اسلامی گلبدین حکمتیار
حکمتیار امیر حزب اسلامی، از دانشجویان دانشکده مهندسی کابل بود که با مطالعۀ آثار رهبران اخوان المسلمین، به ویژه سید قطب نظریه پرداز این جنبش، به جریان اخوانیسم گرایش یافت و در حلقۀ اسلامگرایان اخوانی افغانستان عضو شد. حکمتیار پشتون تبار تندرو بنیادگرا، خود را با اندیشه های سیاسی اخوان هماهنگ یافت. اسلام گرایان رادیکال افغانستان بیشتر در حزب اسلامی گلبدین عضویت داشته و از نظر موقعیت اجتماعی، بیشتر آنها غیروحانی بودند. منابع ایدئولوژیی آنها همان اندیشه های سیاسی سید قطب، نظریه پرداز اخوان المسلمین و ابوالاعلی مودودی است که با الهام از اندیشه های احمد بن حنبل، قوانین مذهبی حنبلی را بر مذهب حنفی ترجیح می داد. حزب اسلامی گلبدین در مرامنامۀ خود مجموعه اهدافی را مورد تأکید قرار می داد که ریشه در اندیشۀ رهبران فکری اخوان المسلمین دارد؛ اموری از قبیل بازگشت به اسلام سلفی، مبارزه و پایان دادن به نظام های استبدادی، بسط و گسترش اندیشۀ اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی، هجرت، جنگ و اقدام انقلابی، ترور و انتحار و تکفیر مخالفان. این امور از موضوعاتی است که در اندیشۀ کسانی چون سید قطب و برادرش محمد قطب، عباس محمود عقاد، حسن البنا، عبدالعال عطوه، مصطفی شکری، محمد محمود الصواف و دیگر رهبران جنبش اخوان به صراحت مورد تأکید قرار گرفته است. (میرعلی و حلیمی، ۱۳۹۷: ۴۷)
· جمعیت اسلامی ربانی
جمعیت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی، شاخۀ دیگری از جنبش جوانان مسلمان است که در پاکستان و در تبعید شکل گرفت. رهبر و ایدئولوگ این جنبش بر خلاف حزب اسلامی حکمتیار بیشتر از جریان میانه رو اخوان المسلمین مصر متأثر بوده است. ربانی از نظر فکری بیشتر از اندیشه های حسن البنا، حسن الهضیبی و عمر تلمسانی تأثیر پذیرفته است و هرچند ایشان برخی از کتاب های سید قطب را که به عنوان منبع فکری بنیادگرایان در جهان اسلام قرار گرفت، ترجمه کرده و در اختیار دانشجویان قرار داده است، ولی خود دارای مشی اعتدالی بوده و در میان رهبران جهادی در پاکستان، ایشان را می توان از اسلام گرایان میانه رو به حساب آورد. (میرعلی و حلیمی، ۱۳۹۷: ۴۸)
به هرروی به نظر می رسید که با قدرت یابی و روی کار آمدن مجدد طالبان، رئیس جمهور مصر، عبدالفتاح السیسی نیز نگران هرگونه نزدیکی بین اخوان المسلمین و طالبان بوده و به همین دلیل از ابتدا شایع شد که با بازگشت طالبان به حکومت، اخوان المسلمین مصر به افغانستان کوچ خواهد کرد. در همین راستا برخی کارشناسان مدعی شدند که افغانستان به مقر جدیدی برای مخالفان مصری در خارج از کشور به ویژه اخوان المسلمین تبدیل خواهد شد.
در پی تسخیر پایتخت افغانستان توسط طالبان که منجر به فروپاشی دولت و فرار رئیس جمهور اشرف غنی از کشور شد؛ توشیمیتسو موتگی وزیر امور خارجه ژاپن روز دوشنبه ۱۶ آگوست ۲۰۲۱ اعلام کرد که ژاپن موافقت کرده است که با مصر به عنوان یک قدرت تاثیرگذار در جهان اسلام همکاری کند تا اطمینان حاصل شود که تحولات اخیر در افغانستان باعث ناآرامی بیشتر نشود. متگی از تلاش های مصر برای دستیابی به صلح در خاورمیانه قدردانی کرد و بر عزم خود برای ادامه همکاری با مصر برای برقراری صلح در منطقه تاکید کرد. اما شاید بتوان گفت نقش کشور مصر در تحولات اخیر افغانستان و تلاش برای میانجیگری و یا برقراری صلح، نسبت به قدرت های فعال منطقه به ویژه کشور کوچکی چون قطر، به نسبت ناچیز و غیرقابل توجه بوده است.
به هرروی چندی پس از آنکه طالبان مجددا در افغانستان قدرت را به دست گرفتند و به دنبالِ تنش ها و نا به سامانی هایی در بحبوحه خروج نیروهای آمریکایی از کشور پس از ۲۰ سال جنگ رخ داد؛ نهایتا رسانه های محلی روز سه شنبه ۲۴ آگوست ۲۰۲۱ گزارش دادند که مصر ۴۳ شهروند خود را از افغانستان خارج کرده است. خبرگزاری دولتی مِنا (MENA) اعلام کرد که یک هواپیمای نظامی به دستور رئیس جمهور این کشور برای بازگرداندن اتباع مصری از جمله کارکنان سفارت و روحانیون از الازهر، موسسه برجسته مطالعات اسلامی در جهان اسلام سنی، به افغانستان فرستاده شد. مِنا در تارنمای رسمی خود نوشت: در راستای دستورات عبدالفتاح السیسی، جامعه مصر، هیئت الازهر و کارکنان سفارت در افغانستان روز دوشنبه به سلامت به قاهره بازگشتند.
به گزارش سرویس عرب زبان نیوعرب (newarab) در سپتامبر ۲۰۲۱، پس از آن که گروه شبه نظامی طالبان قدرت را در افغانستان پس از خروج ایالات متحده به دست گرفت، مصر به دنبال توسعه روابط با طالبان است. منابع دولتی ناشناس این خبرگزاری افزودند که رد کردن گروه شبه نظامی به دنبال قدرت گرفتن آنها فایده ای ندارد. در این گزارش آمده بود که این تصمیم ظاهرا توسط دولت تأیید شده و خواستار روابط عادی با افغانستان هستند. این منابع همچنین فاش کردند که مقامات استخبارات کل با جهادگران سابق مصری که در طول تهاجم شوروی و همچنین در دوره قبل از یازده سپتامبر در کنار طالبان در افغانستان جنگیدند، جلساتی برگزار کردند.
در این گزارش آمده است که مقامات امنیتی با دو جهادگر زندانی ملاقات کردند که از آنها خواسته شد تا “در اسرع وقت” در میانجیگری میان قاهره و طالبان نقش داشته باشند. لازم به ذکر است از زمانی که عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر در ژوئیه ۲۰۱۳ در کودتای خونین مصر به تصرف خود درآمد، این جهادگرایان به اتهامات متعددی به زندان افتاده بودند.
همچنین در تاریخ ۸ آگوست ۲۰۲۳، دیپلمات های مصری در دیدار با مقامات طالبان درباره توسعه روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی گفتوگو کردند. دفتر مطبوعاتی وزارت امور خارجه طالبان با نشر توئیتی گفت که حسن عبدالسلام النجار، رئیس هیأت مصری همراه با محمد احمد عبدالحلیم و مسئول امور قنسول سفارت مصر در کابل با فیضان الله ناصری، رئیس دوم سیاسی وزارت امور خارجه ملاقات کرده است. در این دیدار، رئیس هیأت مصری از دستاوردهای دوساله طالبان در بخش های مختلف به ویژه تأمین امنیت سرتاسری و ثبات اقتصادی در افغانستان قدردانی کرد. طرفین در این دیدار روی چگونگی توسعه مناسبات در عرصه های مختلف میان دو کشور از جمله سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باهم بحث و تبادل نظر کردند. این درحالیست که در پی تنش میان طالبان و مصر با اختلاف بر سر یک قطعه زمین تحت مالکیت مصر در کابل ۱۸ نفر از دیپلماتهای مصری، کابل را در آگوست ۲۰۲۱ به مقصد امارات ترک کردند.
اما به طور کلی به نظر می رسد که مصر نگران از رشد افراط گرایی به عنوان پیامدی از خروج نیروهای آمریکایی و به قدرت رسیدن مجدد طالبان، از پیشتر شرایط را برای محافظت خود آماده کرد. چنانچه شیخ الازهر احمد الطیب (امام جماعت مسجد الازهر) خطبه هایش را از تأکید معمول خود بر پایبندی به تفاسیر سنتی از متون دینی تغییر داد و در عوض خواستار اصلاح و رفورم در این زمینه شد و اظهار داشت که «این مایه نشاط و پویایی در اسلام است». همچنین پارلمان مصر اصلاحاتی قانونی را تصویب کرد که قدرت دولت را برای اخراج کارمندان دولتی در صورت داشتن ارتباطشان با سازمان هایی که مصر به عنوان گروه های تروریستی معرفی کرده است، (مانند اخوان المسلمین) افزایش می دهد.
همچنین عبدالفتح السیسی با توجه به نگرانی ها در مورد افزایش افراط گرایی، وظیفه ای ملی را بر روشنفکران مصری برای مبارزه با افراط گرایی تحمیل کرده است. رئیس جمهور در تلویزیون ظاهر شد تا از نویسندگان «مستعد و توانمند» مصری بخواهد ایده هایی تولید کنند که گفتمان دینی را اصلاح می سازد. بدین ترتیب بحث های روشنفکران در حلقه های نخبگان قاهره بر ساختن دولت-ملت برای تقویت قدرت نرم منطقه ای مصر و در عین حال حفظ فرهنگ آن در داخل متمرکز شده است. تمامی این تلاش ها منعکس کننده آن است که بازگشت طالبان به قدرت، جریانی تقویتی برای اسلام گرایان در دیاسپورا و جذب تروریست است.( Hassanein, 2021)
به طور کلی می توان گفت مصر و افغانستان در طول تاریخ همواره روابطی غالبا دوستانه داشته و مناسبات آنها در عرصۀ فرهنگی و آموزشی به ویژه بیش از سایر حوزه های دیگر برجسته و چشم گیر بوده است. همان طور که اشاره شد، معاهدۀ دوستی میان دو کشور در زمان امان الله خان منعقد شد و پس از آن تاریخ روابط دو کشور فراز و فرودهایی را پشت سر گذاشت. پس از آن چنین روایت شده است که مشترکاتی که افغانستان و مصر را با هم پیوند می داد، با گذشت سالیان طولانی به ویژه بعد از تجاوز ارتش سرخ به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹میلادی به فراموشی سپرده شد و حتی این تجاوز باعث انقطاع روابط اسیاسی میان دو کشور شد و جمهوری هند به عنوان حافظ منافع افغانستان در قاهره، سال های متمادی، کارهای مربوط به کشور افغانستان را سرپرستی می کرد.
بعد از پیروزی مجاهدین ۲۸ اپریل ۱۹۹۲؛ محمد صدیق سلجوقی به حیث نخستین سفیر افغانستان اعزام و قطع روابط دوباره از سر گرفته شد. گفته می شود که در زمان فعالیت سلجوقی به عنوان سفیر افغانستان در مصر، روابط فی مابین طلایی ترین دوران خود را سپری می کرد. متعاقبا برهان الدین ربانی و حامد کرزی از مصر دیدار و بر روابط دو کشور روح دوباره دمیدند و سال های اخیر سفارت جمهوری عربی مصر در کابل با ایجاد زمینه هایی در راستای جذب جوانان افغانستان به دانشگاه الازهر، از دانشگاه های مهم و پایگاه علمی و فرهنگی جهان اسلام با قدمتی هزار ساله اش بر روابط دو کشور افزود.
اکنون جمهوری عربی مصر، اداره طالبان در کابل را به رسمیت نشناخته و مانند عربستان سعودی و امارات متحده، سُفراء و دیپلمات های دولت برهان الدین ربانی را از قاهره اخراج نکرد. اما با سقوط دولت اشرف غنی، رئیس جمهور سابق افغانستان و روی کار آمدن مجدد طالبان، سفارت کشور مصر در فوریه ۲۰۲۲ اعلام کرد که با گروه طالبان تماس و ارتباطی نداشته و طبق معمول بر کار خود ادامه می دهیم؛ هرچند به نظر می رسد مصر نیز همچون سایر کشورهای از رویکرد صبر و سکوت و جریانی معلق از به رسمیت نشناختن طالبان مستاصل گردیده و تعاملات خود با این حکام تازه وارد را آغاز کرده است. چنانچه پیشتر شاهد انتشار اخباری مبنی بر دیدار دیپلمات های مصری با مقامات طالبان در راستا گفتگو در رابطه با توسعه روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بوده ایم.
منابع:
– احمد ستاک، شفیق، (۲۰۲۰) ، “روابط افغانستان با جمهوری عربی مصر”، http://www.24sahat.com/1399/07/26/120775/
– فاضل، فضل الرحمن، (۱۳۹۷) ، “سفیران افغانستان در مصر”، بخش فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی افغانستان-قاهره
– فاضل، فضل الرحمن، (۱۳۹۷) ، “افغانستان و مصر؛ ۹۰ سال رابطه دپیلماتیک”،https://www.bbc.com/persian/afghanistan-44347250
– میرعلی، محمد علی؛ حلیمی، عمران، (۱۳۹۷)، “تاثیر اخوان المسلمین مصر بر گروه های جهادی افغانستان”، دوفصلنامه علمی-تخصصی جریان شناسی دینی-معرفتی در عرصه بین الملل، دوره و شماره: دوره ۶، شماره ۲۰
– alestiklal, (2021), “UNCLEAR FUTURE OF ‘MUSLIM BROTHERHOOD’ IN AFGHANISTAN AFTER TALIBAN’S RETURN”, https://www.alestiklal.net/en/view/10127/unclear-future-of-muslim-brotherhood-in-afghanistan-after-talibans-return
– asharq alawsat, (2021), “Will the Taliban Turn Afghanistan into a Base for Muslim Brotherhood?”, https://english.aawsat.com/home/article/4105166/camelia-entekhabifard/will-taliban-turn-afghanistan-base-muslim-brotherhood
– Awad, Mokhtar and Hashem, Mostafa, (2015), ” EGYPT’S ESCALATING ISLAMIST INSURGENCY”, Carnegie Endowment for International Peace
– Edwards, Holly and College, Williams, (2012), “EXILES, DIPLOMATS & DARLINGS: AFGHANS ABROAD IN THE EARLY TWENTIETH CENTURY”, ESSAYS: DIPLOMACY, ART AND ARCHAEOLOGY, http://www.ottomanlands.com/sites/default/files/pdf/edwardsessay_0.pdf
– Hannun, Marya, (2020), “From Kabul to Cairo and Back Again: The Afghan Women’s Movement and Early 20th Century Transregional Transformations”, https://journals.openedition.org/genrehistoire/5017
– Hassanein, Haisam, (2021), “Cairo Acts on Its Fears of Radicalization After Afghanistan”, https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/cairo-acts-its-fears-radicalization-after-afghanistan
– HUANG, He, (2018), “The Route of Lapis Lazuli: Lapis Lazuli Trade from Afghanistan to Egypt During Mid-Late Bronze Age”, Advances in Social Science, Education and Humanities Research (ASSEHR), volume 183
– Kamel, Mourad R. (2021), “Afghanistan: How Qatar swapped roles with Egypt to serve US interests”, https://www.theafricareport.com/123774/afghanistan-how-qatar-swapped-roles-with-egypt-to-serve-us-interests/
– Ludwig W. Adamec, (2012), “EGYPT x. Relations with Afghanistan,” Encyclopaedia Iranica, VIII/3, pp. 266-267, available online at http://www.iranicaonline.org/articles/egypt-x
– Schofield, Julian, (2010), “Islam and the Afghanistan Campaign”, CEPES – Pointe de Mire, Vol.11, No.4
– State Information Service, (2015), “Egypt and Afghanistan, https://beta.sis.gov.eg/en/international-relations/bilateral-relations/afghanistan/
[۱] Middle East Eye
[۲] Reform Society