ارزیابی وضعیت و عملکرد طالبان در حکومتداری دو ساله
برای ارزیابی حکومت طالبان در دو سال گذشته، موضوعها و موارد مختلف میتوانند به عنوان معیار موفقیت و یا ناکامی مورد بررسی قرار گیرند اما تجربه نشان داده است که معیارهای انتزاعی و یا فرعی برای بررسی حکومت عملکرد حکومت سرپرست افغانستان و چشماندازهای پیش رو، کارآمدی لازم را ندارند. از این رو بر اساس تجربه به دست آمده، تلاش شده است که در این نوشته بر اساس چند فاکتور مشخص که در سرنوشت حکومت طالبان و مردم افغانستان نقش تعیین کنندهای دارند، کارکرد حکومت طالبان در دومین سال حاکمیت، مورد ارزیابی قرار گیرد.
مقدمه
برای ارزیابی حکومت طالبان در این دو سال گذشته، موضوعها و موارد مختلف
میتوانند به عنوان معیار موفقیت و یا ناکامی در نظر گرفته شود، ولی تجربه نشان
داده است که معیارهای انتزاعی و یا کاملا فرعی برای بررسی وضعیت طالبان و
چشماندازهای پیش رو، کارآمد نیستند.
در این نوشتار تلاش شده است بر اساس چند فاکتور مشخص که در سرنوشت حکومت
طالبان و مردم افغانستان نقش تعیین کننده دارند، کارکرد حکومت طالبان در دومین
سال حاکمیت، مورد ارزیابی قرار گیرد.
۱- تحاد یا اختلاف درون گروهی طالبان
در طول تاریخ سیاسی معاصر افغانستان، متحدترین و منسجمترین گروهی که تاکنون
ظاهر شده، طالبان بوده است. تنها اختلاف سیاسی و نظامی در تاریخ جنبش طالبان،
در سال ۱۳۹۴ صورت گرفت که پس از فوت ملاعمر، شاخه ملا محمد رسول آخوند از بیعت
با ملامحمد اختر منصور امتناع کرد و در حوزه جنوب غرب افغانستان یک شاخه
انشعابی را تشکیل داد. این شاخه پس از جنگهای کوتاه میان گروهی، سرنگون شد.
شواهد نشان میدهد که اختلافهایی مانند رقابت قومی درانیها و غلجاییها و
تفاوتهای فکری در طیفهای مختلف طالبان وجود دارد با وجود این به رغم شایعات
مکرر رسانهای، در دو سال گذشته هیچ اختلاف بنیادی در حکومت طالبان به وجود
نیامده است.
فهم مشترکی که در دوسال گذشته در سیستم ادراکی طالبان رشد کرده این است که
مجاهدین در دهه هفتاد گرفتار اختلافهای درون گروهی شدند و همین امر به نابودی
آنها منتهی شد، لذا طالبان نباید گرفتار اختلافهای درون گروهی شود، و الا به
سرنوشت مجاهدین گرفتار خواهد شد. این فهم مشترک در سخنان و گفتار اکثر رهبران
طالبان بخصوص در بیانیههای ملاهبت الله رهبر طالبان کاملا محسوس است.
با این نگاه، اگر کارنامه طالبان را در عرصه اتحاد سیاسی و حفظ انسجام درون
گروهی با وضعیت گروههای انقلابی چپی و جهادی در نیم قرن اخیر افغانستان مقایسه
کنیم، میتوان گفت که طالبان تاکنون به عنوان منسجمترین و متحدین گروه عمل
کرده است. به رغم آن که در سال ۱۴۰۱ چند مورد شایعات مبنی بر اختلاف جدی میان
جناحهای مشرقی و قندهاری طالبان در رسانهها مطرح شد ولی در ظرف یکسال گذشته
هیچ اختلاف قابل توجهی در میان رهبران سیاسی طالبان گزارش نشده است. این امر
برای حکومت طالبان یک پیروزی بزرگ سیاسی محسوب میشود.
۲- قدرت نظامی- امنیتی طالبان
بررسیها نشان میدهد که اتحاد درون گروهی طالبان، باعث ایجاد یک استراتژی
کاملا جدید در جنگ پارتیزانی طالبان علیه آمریکا و دولت پیشین افغانستان شد.
ملاهبت الله رهبر طالبان با الگوگیری از استراتژی نظامی ناتمام ملااختر منصور،
سلسله مراتب رهبری را بر گروههای محلی خود در سراسر افغانستان از میان برداشت
و به فرماندهان خود در تمام مناطق جنگی افغانستان حق تصمیمگیری و انجام عملیات
نظامی اعطا کرد. این استراتژی نظامی، قدرت و سرعت عمل جنگجویان طالبان را بسیار
بالا برد. در حالی که در جبهه مخالف طالبان، مطابق احکام قانون اساسی
افغانستان، اشرف غنی خود را “سرقوماندان اعلای قوای مسلح افغانستان/فرمانده کل
نیروهای مسلح” میدانست و بدون اجازه او هیچ فرمانده، قدرت انجام آتش را در هیچ
نقطهای از افغانستان نداشت که این وضعیت عملا سرعت عمل را از فرماندهان و
نظامیان افغانستان در میدان نبرد سلب کرده بود.
طالبان با حفظ وحدت سیاسی در هرم رهبری، پس از پیروزی نظامی و تسلط بر
افغانستان، به آسانی و به سرعت تبدیل به یک ساختار سیاسی منسجم و واحد شد و تحت
فرماندهی واحد حکومت مرکزی قرار گرفت. این در حالی است که در دهه هفتاد مجاهدین
اسلامی افغانستان در این آزمون سرنوشت ساز، ناکام شدند.
طبق شواهد، طالبان در سال دوم حاکمیت خود بر افغانستان، فرصت کافی برای تکمیل
ساختار پلیس، ارتش و استخبارات خود به دست آورد و با استفاده از تجهیزات مدرنی
که از نیروهای ناتو و آمریکا در افغانستان مانده بود، نسبت به سال اول حکومت
خود، تسلط بیشتر بر قلمرو افغانستان پیدا کرد. به همین سبب است که تعداد حملات
داعش و جبهه مقاومت ملی علیه مواضع طالبان در دومین سال حکومت طالبان، محدود
بوده است.
۳- وضعیت اقتصادی افغانستان
هر چند که طالبان طول و عرض نظام اداری افغانستان را بسیار کوچک کرد و بسیاری
از نهادها را از ساختار اداری افغانستان حذف کرد، با این وجود هزینه جاری
ادارات در سطح کشوری و لشکری نیازمند بودجه کلان ملی است. برای تأمین این بودجه
کلان مالی، طالبان به جمعآوری کامل مالیات و درآمدهای گمرکی از سراسر
افغانستان اقدام کرد که به اذعان ناظران بینالمللی در این زمینه موفق عمل کرده
است. این درحالی بود که تا آخرین دوره حکومت پیشین، سیستم مالیات افغانستان یک
منبع فساد مالی و گمرکهای افغانستان منبع درآمدهای مافیایی برای فرماندهان و
رهبران محلی افغانستان بود و دولتهای پیشین حتی در تأمین بودجه عادی ملی ناکام
بودند.
علاوه بر این، طالبان پس از یک سراسیمگی در بازار ارز افغانستان، به سرعت موفق
شد، ارزش پول افغانی را از سقوط نجات دهد. طالبان در دومین سال حکومت خود نسبت
به مدیریت بازار ارز و حفظ ارزش پول افغانی، نسبت به سال اول حاکمیت خود
موفقتر عمل کرده است. طبق گزارش بانک جهانی، حکومت سرپرست افغانستان در
ماههای اخیر در حد قابل توجهی نرخ تورم را در بازارهای افغانستان تحت کنترل
قرار داده است.
نکته قابل دقت این است که طالبان با جمع آوری کامل مالیاتها و دریافت حداقل
۱۶۰ میلیون دلار در هر ماه از آمریکا بنا به هر دلیلی، بودجه نظامی و اداری
حکومت خود را به خوبی تأمین میکند و با کسر بودجه روبرو نیست. این امر در
کارنامه اقتصادی طالبان یک موفقیت قابل توجه به نظر میرسد که بانک جهانی نیز
در آغاز سال جاری میلادی به آن اذعان کرد.
از سوی دیگر، بیکاری فراگیر و فقر مطلق، همچنان استخوانهای طبقه فقیر و بیکار
افغانستان را درهم میشکند و در این زمینه حکومت طالبان عملکرد موفقی نداشته
است.
در دوسال حکومت طالبان، کشورهای منطقه و جهان حتی دولت چین در امر سرمایهگذاری
کلان در افغانستان وقت را به تعلل و تأمل سپری کردهاند. در حالی که انگیزه
مهاجرت به بیرون از افغانستان روز به روز در میان مردم افغانستان قوت میگیرد،
سرمایهگذاران داخلی نیز علاقه و اطمینان چندانی به سرمایهگذاری در افغانستان
ندارند. علت اصلی این همه تأمل و دفع الوقت، آینده سیاسی مبهم و نامعلوم
افغانستان است.
اگر بیکاری و فقر، بیش از این در افغانستان فراگیر بماند، نه تنها برای کارنامه
حکومتداری طالبان بلکه برای استقرار حاکمیت طالبان یک تهدید خواهد بود. تجربه
تاریخی نشان داده است که مردمان گرسنه هیچ چیزی برای از دست دادن ندارند و
ناگزیر دست به اقدامهایی میزنند که نظم عمومی را در هم ریخته و پایههای
حکومت را در مناطق دور دست زودتر از انتظار متزلزل میسازد.
خلاصه آن که، کارنامه حکومت طالبان در عرصه رفاه عمومی، کارآفرینی، کنترل نرخ
بیکاری و جذب سرمایهگذاری در طول مدت این دو سال حاکمیت طالبان، چندان موفق
نبوده است.
۴- حق کار و آموزش زنان
حکومت طالبان پس از دو سال محرومیت دختران از تحصیل، در سال دوم حکومت خود
همچنان به دختران اجازه شرکت در کنکور ورودی دانشگاهها را نداد. در تازهترین
مورد، طالبان در چندین ولایت به مدارس ابتدائی توصیه کرده است که از ثبت نام و
آموزش دختران در رده سنی بالای ده سال خودداری کنند.
هر چند که دو سال تحصیلی زمانی زیادی نیست اما برای دخترانی که از کنکور محروم
شدهاند به اندازه سرنوشت یک عمر، محاسبه میشود. بسیاری از این دختران یا برای
همیشه ترک تحصیل کردهاند و یا گرفتار ازدواجهای زودهنگام شدهاند. تاثیر
محرومیت دختران و زنان از کار و آموزش فقط محصور به جامعه زنان باقی نمیماند،
بلکه تمام خانواده و جمعیت این کشور را تحت تأثیر قرار میدهد.
طالبان در قبال ممنوعیت زنان و دختران از کار، تاکنون به هیچ وجه در برابر
فشارهای بینالمللی کوتاه نیامده است و حتی در یک عمل واکنشی، تمام
آرایشگاههای زنانه را نیز در دومین سال حاکمیت خود، در سراسر افغانستان تعطیل
کرد و تعداد دیگری از زنان نیز، شغل خود را از دست دادند.
تحلیل این مسأله از لحاظ سیاسی یک امر ساده است و برای بقای حکومت فعلی طالبان
نیز یک امر کاملا بیخطر است چرا که هیچ کشوری برای حق کار و آموزش دختران
افغانستان وارد جنگ با طالبان نخواهد شد. بیست سال ادعای حقوق بشری آمریکا در
افغانستان، چهره از نقاب این نوع سیاستها انداخته است. اما اگر مسأله را با
نگاه جامعه شناختی بررسی کنیم، به خوبی در مییابیم که سیاست طالبان در محرومیت
مطلق زنان و دختران از آموزش و بخصوص از کار و درآمد، باعث رشد کینه بسیار عمیق
و فراگیر از طالبان در میان خانوادههای افغانستان میشود که حتی کودکان
خانوادهها نیز با همین نگاه به طالبان بزرگ خواهند شد. این کینه فراگیر و
انزجار از طالبان در میان خانوادههای افغانستان اگر نهادینه شود، جایگاه
طالبان و حمایت از طالبان را در افکار عمومی با خطر جدی مواجه خواهد کرد. این
احتمال هم وجود دارد که پافشاری رهبران رادیکال طالبان بر ممنوعیت دختران از
تحصیل، شکافهای فکری را بین رهبران طالبان سبب شود.
با این وجود، کارنامه دومین سال حکومت طالبان مانند گذشته در خصوص تأمین و
رعایت حق آموزش و کار برای دختران و زنان به عنوان شهروندان این کشور، به شدت
ناموفق بوده است و در سال جاری، بیشتر با انتقادهای گسترده جهانی روبرو بوده
است.
۵- تشکیل دولت فراگیر
شواهد تاریخی نشان میدهد که سیاست در افغانستان بر محور قومیت میچرخد و تا
اقوام ساکن در افغانستان به اندازه شعاع وجودی خود بخشی از قدرت را در اختیار
نداشته باشند، هیچ گاه نزاع سیاسی در این کشور پایان نخواهد یافت.
این رهیافت در قبال سرشت و ماهیت منازعه سیاسی در افغانستان، به وضوح تمام
تبیین میکند که ختم واقعی منازعه افغانستان وقتی حتمیت پیدا میکند که راه حل
واقعی و ماندگار برای توزیع عادلانه قدرت در افغانستان، ترسیم شود.
کارنامه حکومت طالبان برای تلاش در راستای تشکیل دولت فراگیر در افغانستان در
یک سال اخیر ناامید کننده بوده است. طالبان در سال اول حاکمیت خود بر افغانستان
حکومت خود را به عنوان یک حکومت سرپرست مطرح کرد و انتظار مردم افغانستان و
کشورهای منطقه بر این بود که طالبان واقعیتهای افغانستان و خواست جامعه جهانی
را مبنی بر مشارکت اقوام و مذاهب در قدرت سیاسی در نظر میگیرد و به تشکیل یک
کابینه ملی اقدام خواهد کرد.
اما در یک سال گذشته، طالبان نه حکومت سرپرست را تغییر داد و نه زمینه مشارکت
معنادار اقوام و مذاهب و زنان را در حکومت فراهم ساخت. با این نگاه، کارنامه
دومین سال حاکمیت طالبان در راستای پاسخگویی مثبت به خواست مردم افغانستان و
جامعه جهانی ناامید کننده بوده است. اگر طالبان همچنان خواست مردم افغانستان،
کشورهای منطقه و جهان را مبنی بر تشکیل دولت فراگیر در افغانستان نادیده بگیرد،
به نظر میرسد تاحد زیادی به خواست مخالفان سیاسی و نظامی خود، یعنی تثبیت عدم
مشروعیت داخلی طالبان و بن بست در شناسایی رسمی طالبان در نزد جامعه جهانی،
ناخواسته کمک کرده است.
۶- شناسایی رسمی طالبان در نظام بینالملل
در عرصه روابط بینالمللی، حکومت طالبان در یک سال اول حاکمیت خود حرکتی نسبتا
رو به رشد را تجربه کرد. بازگشایی سفارتخانههای کشورها در افغانستان و پذیرش
برخی دیپلماتهای طالبان در کشورهای منطقه از جمله ایران، چین و روسیه و برخی
کشورهای آسیای مرکزی، در یک سال اول حاکمیت طالبان دستاورد قابل توجهی در
راستای سیاست خارجی طالبان بود. این روند اما در سطح کشورهای خارج از حوزه
آسیا، ادامه نیافت و باورهای اولیه را بر شناسایی رسمی طالبان حتی توسط کشور
پاکستان حامی اصلی طالبان، با شک و تردید روبرو کرد.
به نظر میرسد که کشورهای منطقه تا حدودی راه را برای روابط خارجی طالبان باز
کرد ولی حکومت طالبان نتوانست خود را با قواعد پذیرفته شده بینالمللی و
کشورهای منطقه هماهنگ کند و در سال دوم حکومت خود نتوانست دستاورد قابل
ملاحظهای در راه تسهیل شناسایی رسمی نزد جامعه جهانی کسب کند.
این در حالی است که رسمیت بینالمللی در حکم بقای نظام سیاسی طالبان است. اگر
طالبان با رعایت معیارها و قواعد الزامآور بینالمللی برای شناسایی دولتهای
جدید، بتواند رسمیت بینالمللی کسب کند، بدون شک جایگاه مخالفان نظامی و سیاسی
طالبان در سطح گروههای شورشی تنزل خواهد کرد. برعکس اگر طالبان همچنان در این
امر ناکام بماند، مخالفان سیاسی و نظامی طالبان آهسته آهسته در افکار
بینالمللی وجاهت حقوقی پیدا خواهند کرد.
۷- تعیین نسبت طالبان با گروههای تندرو اسلامی
در یک سال اول حکومت طالبان، نگرانیهای گسترده در سطح منطقه و جهان مبنی بر
حمایت نظامی طالبان از گروههای جدایی طلب و تندرو اسلامی مستقر در خاک
افغانستان وجود داشت. حتی شائبه یک نوع تعامل مشترک سیاسی میان طالبان و داعش
وجود داشت ولی در طول دومین سال حکومت طالبان هر نوع شائبه تعامل میان طالبان و
داعش از بین رفته است که این امر برای طالبان یک موفقیت به حساب میآید. در
خصوص میزبانی طالبان از شبکه القاعده در خاک افغانستان نیز اعلامیه اخیر آمریکا
و تأیید جو بایدن رئیس جمهور این کشور مبنی بر مبارزه جدی طالبان با هسته
القاعده در افغانستان تمام گمانه زنیها راجع به همکاری میان طالبان و القاعده
را از بین برد که این امر در نوع خود یک کامیابی سیاسی برای طالبان محسوب
میشود.
در یک سال گذشته، کشور چین نیز برخلاف سال اول حاکمیت طالبان، تاکنون هیچ گونه
ابراز نظر جدی راجع به فعالیت گروه تندرو ایغور در خاک افغانستان نداشته است.
با وجود این، ادعای دولت پاکستان مبنی بر حمایت طالبان از تحریک طالبان پاکستان
در انجام عملیات خرابکارانه در خاک پاکستان نسبت به سال اول حاکمیت طالبان
افزایش یافته است.
به هر حال و در یک نگاه کلی برآورد این است که طالبان در یک سال گذشته با یک
عملکرد و سیاست بسیار زیرکانه نگرانیهای کشورهای همسایه و آمریکا را نسبت به
تهدید گروههای تندرو در خاک افغانستان و شائبه همکاری طالبان با این گروهها
را در حد زیادی کاهش داده است که یک موفقیت بزرگ برای طالبان محسوب میشود.
۸- سیاست خارجی طالبان در فضای رقابتی منطقه و آمریکا
در یک سال اول حکومت طالبان، نگرانیهای زیادی در خصوص چگونگی تعامل طالبان در
فضای رقابت میان کشورهای منطقه و غرب وجود داشت. طالبان با درک این احساسات، تا
حدودی با کشورهای چین، ایران و روسیه به عنوان رقیب منطقهای آمریکا، به صورت
سنجیده و حساب شده وارد تعامل شد. برعکس نحوه تعامل و اجرای تعهدات طالبان در
قبال آمریکا براساس توافقنامه دوحه، نیز به گونهای انجام شده است که تاکنون
دلالت روشنی بر حضور سیاسی دوباره آمریکا در افغانستان ندارد.
اما در یک سال گذشته طالبان نتوانسته است یک استراتژی مشخصی از سیاست خارجی
افغانستان را تدوین و طراحی کند تا نگرانیهای کشورهای رقیب در خصوص افغانستان
به کلی برطرف شود. با وجود این تاکنون کشورهای منطقه مطمئن نیستند که اگر
سیاستهای خصمانه آمریکا در منطقه وارد یک منازعه جدی شود، آیا طالبان در کنار
کشورهای منطقه خواهد ایستاد و یا این که تحت فشار دولت آمریکا قرار خواهد گرفت.
جمعبندی
شواهد نشان میدهد که کارنامه طالبان در امور نظامی، امنیتی، اقتصادی و اتحاد
درون گروهی تا حدود زیادی در دومین سال حکومت طالبان نسبت به یکسال اول، موفق
بوده است. با وجود این، عملکرد طالبان در کسب مشروعیت داخلی، تشکیل دولت ملی و
فراگیر، تأمین حقوق شهروندی، رعایت حق کار و آموزش زنان و دختران و زمینهسازی
برای شناسایی رسمی در سطح بینالملل، نا امیدکنندهتر از سال اول حاکمیت بوده
است.
لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=8834