م. نبی هیکل
Source: David Marsh and Gerry Stocker(2002), in: David Marsh , Gerry Stoker(2002). Theory and Methods in Political Science. Second edition. New York: Palgrave macmillan
مــــــقـــدمــــــــــه
نگارنده:گیری ستوکر و دیوید مارش
برگردان: م. نبی هیکل
دسپلین علم سیاست: تقدیری از گوناگونی
(صص۳-۱۱ )
وقتی بسیاری از ابرازنظرها در مورد علم سیاست را مطالعه کنید، در میابید که نویسندگان آنها موافق اند که علم سیاست بیشتر متنوع وجهانی شده است بگونه مثال به Almond 1990, Goodin and Klingemann 1996)،). توجه کنید.
برخی از آ نانی که پیشگامان آ نچه بر خورد علمی به موضوع خوانده اند(به بحث بیشتر در ذیل توجه نمایید)، توقع داشتند که انقلاب علمی به وحدت درک وتفاهم در علم سیاست منتهی خواهد شد )Weisberg1986:4) کمتر شکی میتواند وجود داشته باشد که آن آرزو ها تحقق نه یافته اند . یک اساس برای برخی از توافقات عام یا مشترک در رابطه با اینکه " حداقل صلاحیت مسلکی " شامل چیست وجود دارد ، مگر انگونه ای که گودین و کلینگمن (Goodin and Klingemann 1996: 6 )
یا د دهانی کرده اند . وقتی مساله قضاوت در مورد ارزش کار فراتر از توافقات در مورد مهارت و انسجام (coherence and craftsmanship) مطرح میگردد ، " توقعات- بلند، معتدد و گوناگون اند " . در مورد ماهیت مساعی علوم سیاسی یک نظر پلورالستی دی- فاکتو(de facto) وجود دارد .
ما برعلاوه حمایت از کثرتگرایی، که اکنون وسیعآ شناخته شده است، تنها بر دو نکته تاکید خواهیم کرد. نخست، این نیاز وجود دارد که بدانیم علم سیاست در اغاز سده بیست و یکم چقدر وسیع و گوناگون است، زیرا بر خورد ها و شیوه های متمایز از هم در این رشته وجود دارند . کتاب ما به شش برخورد توجه کرده که تلاش دارند توضیح نمایند سیاست در جهان ما چگونه عمل مینماید. ساحه توجه ما بزرگتر از بررسی های اخیر از علم سیاست در بریتانیا ( وسیعتر از انچه به گونه مثال Hayward, ۱۹۹۹ پیشنهاد کرده ، همچنان در این مورد به Bevir, ۲۰۰۰ توجه شود ) و ارزیابی بین الملی انجام شده توسط (Goodin, Klingemann 1996) است . ما به این باوریم که در مرحله کنونی انکشاف، برای علم سیاست این امر دارای اهمیت است که خودرا نه بحیث یک کلب کوچک افراد همفکر تبارز دهد . تصویر بهتر عبارت است از یک مجتمع وسیع با نگرانی ها ونکات -آ غاز گوناگون، اما تعهد مشترک برا ی انکشاف درک بهتر از سیاست.
این نظر مارا بصورت طبیعی به نکته دومی میبرد : چلنچ یا مبارزه طلبی کلیدی این نسیت که کمپاین یا مبارزه ای را برای وحدت راه اندازیم، بلکه این است که به جانبداری از توام سازی گوناگونی با دیالوگ استدلال شود . الموند (۱۹۹۰، ۱۹۹۶) هشدار میدهد که دسیپلین باید از تبدیل کردن خود به یک کلکسیون پیچیده ی بخشهای جداگانه، اجتناب نماید. کثرت شیوه ها و بر خورد ها نه باید نا دیده گرفته شوند ونه هم " مجزا " گذاشته شوند ، بلکه در رابطه متقابل قرار داده شوند . این باید از یکسو متنوع (eclectic) و از سوی دیگر مکمل همدیگر/ سینرجیستیک(synergistic)، باشد. این است هدف ما از تقدیر گوناگونی. استدلال ما این است که علم سیاست بوسیله گوناگونی برخورد ها که در داخل دسیپلین وجود دارند، غنا می یابد .
هر یک برخورد، ارزش قابل ملاحظه یی برای استفاده دارد . اما هر کدام از رابطه با دیگر برخورد ها مستفید میگردد. کتاب ما از راه معرفی گوناگونی برخورد با علم سیاست میخواهد مواد ضروری را برای تبادله دانستنیها فراهم نماید تا برخوردهای متفاوت به دسپلین سیاست بتوانند به درک اساسی از همدیگر دستیابند.
جدول شماره (۱) تلاشی است برای بازتابدهی گوناگونی برخوردهایی که در این کتاب مورد بحث قرارگرفته اند. پاسخ هر برخورد به پنج سوال د اده شده است. نخست به تعریف آنها از سیاست دیده میشود و پس از آن دیده میشود سهم علمی از نظر برخورد مورد بحث عبارت از چیست و به کدام شیوه ها ترجیح میدهند. سپس رابطه آن را با جهان سیاست و موضعگیری آن را در رابطه با تیوری نورماتیف سیاسی مورد بررسی قرار میدهیم. به هریک از این موضوعات در ذیل میپردازیم. اما توضیح گوناگونی برخوردها که درک ما را از علوم سیاسی در آغاز قرن بیست و یکم بیان میدارد، دارای اهمیت است.
پس از بحث گسترده موضوعی بر آنتالوژی(ontology) و ایپیستیمولوژی (epistemology) در فصل دوم به دید یا برخورد سلوکگرا (behavioralist) به علم سیاست پرداخته میشود. لازم است با این دید بیاغازیم زیرا انقلاب سلوگرا میتواند بحیث انکشاف مهم در علم معاصر سیاست دیده شود که تعداد زیادی از برخوردها مواضع شان را با در نظر داشت آن تعیین کرده اند. گذشته از آن، جنبش سلوکگرا توجه را بصورت قطعی از مطالعه رسمی، حقوقی نهادهای سیاسی و قوانین اساسی بسوی دیگر برگرداند. این تغیر توجه، بحیث یک بخش قبول شده ساحه از سوی همه دانشمندان علوم سیاسی باقیمانده است. تحلیل نهادگرایی معاصر - به گونه مثال- از برخورد تنگ به سازمانهای رسمی به سود تعریف وسیع از نهادها بحیث طرح های ثابت و تکرار شونده رفتار صرفنظر مینماید، و بدین ترتیب به میثاقهای غیر رسمی و قوانین اساسی رسمی علاقمند است. همه ی علوم سیاسی با تمایلات تجربی با دید رفتاری/ سلوکگرا، یک نگرانی مشترک دارند و آن عبارت است از شیوه ای که سیاست در عمل کار مینماید.
برخورد دومی مورد بحث عبارت است از تیوری انتخاب عقلی (rational choice theory)، که موضوع فصل سوم را میسازد. این تیوری نیز مدعیست که دید انقلابی جدیدی را به دسپلین معرفی کرده است. درمورد تاثیر این دید در دسپلین علم سیاست کمتر شک وجود دارد، و برخی از مدافعان این موضعگیری استدلال مینمایند که دید انتخاب عقلی، دید کلیدی میباشد که به تولید دانش میافزاید و عضو نیرومند گروپ وسیعی از دانشمندان علوم اجتماعی میباشد که در برخورد خود از لحاظ اکسیومها (axiom) و شیوه ها یی که اساسآ از علوم اقتصادی ناشی شده اند، متحد اند. در حالیکه برخی، بر خود - ستایی برخوردی تاکید دارند که از تیوریهای صوری (formal theory) و تمرینات ریاضی جانبداری مینمایند، برخ دیگر در حال حاضر تیوری انتخاب عقلی را یکی از راه هایی میدانند که میتواند انتخاب گردد. وارد (Ward) در این کتاب این موضع را اختیار کرده و ادیتوران نیز باوی همنوا اند. شیوه تفکر و مبارزه طلبی ای که تحلیل انتخاب عقلی پیش روی ما قرارمیدهد این دسپلین را غنا میبخشد، مگر ادعای این دید مبنی بر این که منبع برجسته ای باشد با دیده شک دیده میشود. در حقیقت، وارد(Ward) استدلال مینماید، در حالیکه انتخاب عقلی درشکل اساسی آن ممکن است یک برخورد را احتوا نماید – که بوسیله دسته ای از باورمندیهای ویژه خود تعریف میگردد- شیوه های تحلیل انتخاب عقلی ممکن است بتواند بحیث جعبه ی ابزاری دیده شود که از آن میتوان برخوردهای گوناگون را بدست آورد.
سومین سبک علم سیاست که مورد توجه این کتاب و جدول شماره(۱) قرار دارد عبارت است از تحلیل نهادگرا(institutional Analysis). آنگونه ای که لوندیس (Lowndes) در فصل چهارم خاطرنشان نموده، آنانی که به مطالعه نهادها علاقمند اند ممکن است خود را خارج از دایره علاقمندی پندارند، زیرا نخست مدافعان رفتارگرایی و پس از آن مدافعان انتخاب عقلی درپی آن شدند تا از راه علاقمندی به نهادها و قوانین اساسی در این راه پیشقدم شوند.
نهادگرایی نوین بحیث واکنشی در برابر ارزیابیهای نا سالم عمل سیاسی که از سوی رفتارگرایان و هواداران انتخاب عقلی – که باورمند بودند نهادها روابط سیاسی را بطور قابل ملاحظه ساختار میبخشند - عرضه میگردید، بوجود آمد. راه های بسیاری وجود دارد که علاقمندی متذکره به نهادگرایی بیان گردیده (به فصل ۱۴ مراجعه شود) است. همانگونه که گودین و کلینگیمن (19967:11-12 ) پیشنهاد مینمایند، علاقمندی جدید به نهادها در واقعیت امر اساسی را در داخل دسپلین برای ارتباط بوجود آورد که در نتیجه ی آن هم شاگردان سلوکگرایی و هم شاگردان انتخاب عقلی اهمیت نهادها را در دهه اخیر بیشتر از آن بشناسند. موضوع دیدگاه بعدی مصالحه نیست. طوریکه راندل (Randall) در فصل۵ خاطرنشان کرده تحلیلگران فیمینیست، علوم سیاسی را در دو جبهه به مبارزه خواسته اند: نخست آنان خواستار توجه کامل به نقش زنان در سیاست شده اند، و دوم، سوالهای مهمی را در رابطه با شیوه ای مطرح کرده اند که سیاست فکر مینماید، به شمول تمایز عنعنوی میان عامه و خصوصی. بدین ترتیب پیچیدگیهای عمده ای رابرای علم سیاست در رابطه به ساحه و مرزهای علم سیاست بحیث یک دسپلین دارا میباشد.
ادبیات ضد بنیانگرایی(anti-foundational) نیز به مبارزه طلبی هایی پرداخته است، که در فصل۶ به مثابه ی بخشی از دید تفسیری به علم سیاست مورد بحث قرار داده میشود. این نویسندگان با این نظر مخالف اند که جهان واقعی اساس هایی دارد که میتوانند کشف گردند. موضعگیری آنان این است که مساله مهم این است که جهان را به گونه ای معرفی نماییم که بوسیله افکار و اعمال تفسیر و تعبیر میگردد.
جدول شماره (۱) برخورد ها به علوم اجتماعی
نویسندگان این عنعنه استدلال میکنند که فهمیدن اعمال و رویدادها نمیتواند از رفتار ، پندارها در رابطه با انگیزه های خود- نفعجویی ، یا تاثیر محدود کننده نهادها صورتگیرد. برای آنها مساله کلیدی برای فهمیدن یا درک سیاست عبارت است از جهان متنوع معانی و درک که درآن سیاست عمل مینماید. بیانهای مختلفی در این استقامت شکل گرفته اند که همه یک تعهد مشترک توجه به تفسیر سیاست از راه روایت، باورمندیها، افکار یا افهام و تفهیم در جامعه را دارند.
مارکسیزم عنصر نهایی در ردیف سازی برخوردها میباشد که ما شناسایی نموده ایم. برخورد وسیع اقتصاد سیاسی که این نوع تحلیل پیشنهاد مینماید در آغاز سده بیست و یکم از توجه افتاده است. با آنهم، آنطوریکه مارش در فصل هفتم استدلال نموده در داخل مارکسیزم دسته ی نیرومند ابزار تحلیلی و مفکوره ها وجود دارد که احتمال دارد در شکل تجدید نظر شده اهمیت بزرگی را یکبار دیگر در تحلیل سیاسی، بخصوص در شرایط تداوم تاثیر جهانی شدن سرمایداری کسب نماید.
بدین ترتیب برای پاسخ به سوال اولی که ما خیلی مستقیم ان را مطرح نمودیم ، هیچ راهی بحیث یگانه بهترین راه برخورد با سیاست وجود ندارد. ما شش برخورد عمده را شناسایی نمودیم و میدانیم دیگران میتوانند تعداد بیشتری را شناسایی نمایند. نکته نظرما این است که ما باید تنوع را تفدیر نماییم و عناصر مختلف علم سیاست را توان بخشیم همدیگر را بهتردرک نمایند. ما همچنان نباید فراموش نماییم که تیوری نورماتیف سیاسی به نقش کلیدی خود در علم سیاست ادامه خواهد داد و بکلر (Buckler) در فصل هشتم این تیوری را معرفی مینماید. اکنون به بررسی موضوع علم سیاست میپردازیم.
سیاست چیست؟ آنچیست که دانشمندان علوم سیاسی مطالعه مینمایند؟
(صص ۸-۱۱ )
وقتی افراد میگویند آنها "سیاست را مطالعه مینمایند" بیان آنتالوژیک را انجام میدهند، زیرا در این بیان یک درک صامت در رابطه با ماهیت پولیتی(polity) در کل و اینکه پولیتی عبارت از چیست وجود دارد. آنها همچنان بیانی انجام داده اند که نیازمند توضیح میباشد. هرمقدمه ای موضوع مورد توجه را معرفی مینماید. ما باید بتوانیم این سوال را پاسخ دهیم که: ماهیت سیاست که دانشمندان علوم سیاسی مدعی مطالعه آن اند، چیست؟ هر دسپلین ، شما ممکن است فکر نمایید، ساحه ی تحقیق مشخص باید داشته باشد. در رابطه با سیاست چنین نیست. درست همانگونه ای که برخوردهای متفاوت در رابطه با علم سیاست وجود دارد به همانگونه در رابطه با ساحه ی مطالعه آن نیز اختلاف وجود دارد.
آنگونه ای که هی (Hay) ( ۲۰۰۲ در فصل دوم) استدلال مینماید، موضوعات آنتالوژیک با سوال چیست و چه وجود دارد، سروکاردارند. وی برهنه تر از این بیان داشته: آنتالوژی میپرسد چه وجود دارد که در مورد آن باید بدانیم؟ هرچند گونه های متفاوت سوالهای آنتالوژیک یا سوالهای میتا تیوریتیک را مانند روابط میان ساختار و واسطه یا اجنسی، نقش مفکوره ها در توضیح نتایج سیاسی میتوان پرسید، نگرانی کلیدی دانشمندان علوم سیاسی به ماهیت سیاسی بودن ارتباط دارد. مباحث مربوط به این موضوعات در فصل های ۱۳ و ۱۴ مطرح شده اند. برای هم اکنون توجه ما به مسایل ساده آنتالوژیک در رابطه با علم سیاست، یعنی این سوال که ماهیت جهان سیاسی چیست متمرکز میگردد.
دو برخورد وسیع یا عام برای تعریف سیاسی ( Leftwich 1984; Hay 2002)وجود دارد. اولی ساحه ی مطالعه را از راه یک عرصه یا دسته ی معینی از نهادها تعریف مینماید. قسمت اعظم علاقمندی دانشمندان علوم سیاسی در سه برخورد اولی – رفتارگرا، متفکران انتخاب عقلی و تحلیلگران نهادگرا – به فعالیت رسمی سیاست در جهان حکومت و آنانی که در پی اعمال فشار بر حکومت اند، وقف شده است. این مفکوره که چه سیاسی است دارای اهمیت زیاد است ودر تعدادی از موارد به درک روزانه رابطه دارد. وقتی برخی میگویند که از سیاست بیزار اند مقصد شان این است که سلوک یا کارکردهای سیاستمدارانی که در سیاست بصورت مستقیم دخیل اند، آنها را بدبین ساخته است.
دومین برخورد به تعریف سیاسی آن را بحیث یک روال یا پروسه ی اجتماعی می بیند که در محیط های مختلف میتواند مشاهده گردد. سیاست بیشتر شامل آنچه میشود که حکومتها برای انجام و یا عدم انجام آنها به انتخاب میپردازند. سیاست توزیع نابرابر قدرت در جامعه است، چگونگی مبارزه قدرت و تاثیر آن بر ایجاد و توزیع منابع، فرصتهای زندگی و رفاه میباشد. این تعریف وسیع از سیاسی بخصوص به سه برخورد دیگر- فیمینیزم، ضد بنیادگرایی ومارکسیزم - ارتباط میگیرد. برای فیمینیستان، تاکید بیشتر بخصوص بر این مفکوره قرار دارد که شخصی سیاسی میباشد. به این معنا که موضوعاتی که توسط برخیها بحیث موضوعات خصوصی تعریف میشوند در واقعیت امر عمیقآ سیاسی اند، زیرا آنها اعمال قدرت و اعمال سلطه را شامل اند. راندال در فصل ۵ استدلال میکند که فیمینیستان در صف مقدم تقاضا کنندگان تعریف وسیعتر سیاست با" تاکید برروابط قدرت میان زنان و مردان، هر زمان و در هر کجایی که واقع میگردد – حد اقل نه در بستر خواب و در آشپزخانه بلکه در محلات سیاست مانند ویست منیستر یا وایتهال جایی که دفاتر حکومت بریتانیا قرار دارند".مارکسیتان نیز تعریفی را ترجیح میدهند که سیاست را بحیث مبارزه وسیع میان گروپهای اجتماعی در یک جامعه تعریف مینماید. ضد – بنیادگرایان نیز میخواهند سیاست را بیشتر بحیث پروسه ای ببینند که در یکتعداد زیاد عرصه ها فعالیت مینماید.
زنگ هشدار در همینجا به صدا در میاید زیرا چنان بنظر میرسد که دانشمندان علوم سیاسی حتی در مورد اینکه موضوع مورد مطالعه دسپلین آنها چه باید باشد نمیتوانند به توافق برسند. نظر ما این است که هم عرصه و هم پروسه ی تعریف ارزش خود را دارا است. بعلاوه آن، همه برخوردها به علم سیاست را که ما شناسایی نمودیم میتوانند خود را درموضوع چه سیاسی است؟ در یک ساحه مشترک دریابند.
درست خواهد بود اگر گفته شود که تمامی برخوردهایی که ما با آن سروکارداریم میتوانند با تعریف سیاست بحیث مبارزه برسر قدرت موافق باشند. گودین و کلینگیمن استدلال مینمایند که تفاهم گسترده ای میتوانددر مورد تعریف سیاست در امتداد خطوط " کاربرد محدود قدرت اجتماعی" ایجاد گردد. پروسه سیاسی عبارت از انتخاب جمعی بدون توسل به زور و خشونت است. و به این ارتبا ط دارد که چه ها این گزینش ها را مشروط و مقید میسازند و به استفاده از قدرت و به عواقب آن رابطه دارد و اعمال آگاهانه و غیر اگاهانه را شامل میگردد و با جریانات/پروسه های فعال و غیر فعال ارتباط خواهد داشت. سیاست افراد و گروپها را به انجام آنچه توان میدهد که در غیر آن نخواهند توانست و همچنان افراد و گروپها را از انجام انچه ها بازمیدارد که در غیر آن انجام خواهند داد. هرچند برخوردهای مختلف به علم سیاست ممکن است تعریف خود را از علم سیاست داشته باشند ، این که چگونه قدرت اعمال میگردد موضوع مورد منازعه میان انها خواهد بود، خواهند خواست چنین تعریفی را بپذیرند. هرچند_ انگونه ای که ما در ذیل استدلال خواهیم نمود، امکان شناسایی گونه های تفاوت فکری هنوز هم وجود دارد.
سیاست وسیعتر از آنچه است که حکومتهاها انجام میدهند، اما یک چیز بخصوص در رابطه با پروسهای سیاسی دارای اهمیت است و آن این است که بخشی از قلمرو عامه میباشد یا میتواند شمرده شود. طوریکه راندل خاطر نشان نموده شعار " شخصی سیاسی است" گاه گاهی چنان تعبیر شده که " تنها شخصی سیاسی است"، در حالیکه تحلیل فیمینیستی عمیقآ نسبت به مشارکت کم زنان در سیاست و اشکال ظهور یابنده مشارکت غیررسمی در جنبشهای اجتماعی، سازمانهای عرضه خدمات اجتماعی و گروپهای محل زیست (community groups) نگران اند. از لحاظ عملی درست خواهد بود اگر گفته شود که اکثر دانشمندان علوم سیاسی متمایل اند مساعی شان را از لحاظ تحلیل و تحقیق بر عناصر بیشتر جمعی و عامه ی مبارزات قدرت متمرکز سازند.
در جدول۱ نشان داده شده که شش برخورد به علم سیاست در رابطه با تعریف سیاسی به گونه های مختلف می اندیشند. همه در یک مفکوره شریک اند که سیاست مبارزه قدرت در قلمرو عامه است، اما هریک این را به گونه ای بیان داشته است. رفتارگرایان متمایل اند به جهان سیاسی بحیث یک سیستم ( به شمول افکار عامه، گروپ های منافع و ...) ببینند که به پروسه های رسمی حکومت متمایل اند. برای ارزیابی های انتخاب عقلی مساله سیاسی کلیدی این است که شرایط برای عمل سیاسی چگونه ایجاد میگردد: چه چیزی افراد خود نفعجو (self-interested) را وامیدارد به سازش بپردازد و یا به ترتیبات سیاسی کولکتیفی/ جمعی تن دردهد. نهادگرایان به نوبه خود به قواعد، نورمها و ارزشها توجه خواهند کرد که تبادلات و مبارزات سیاسی را اداره مینمایند. برای آنا نیکه به کار تحلیل فیمنیستی اشتغال دارند بعد جنس در نابرابری های سیاسی اهمیت کلیدی دارد. برای ضد- بنیادگرایان سیاست عبارت از مبارزه ای است میان روایتها. وبرای بسیاری از مارکسیستان مبارزه کلیدی همان است که بوسیله تقسیم اقتصادی میان طبقات صورت میگیرد.
عنوان بعدی: برخورد علمی به سیاست (صص. ۱۱-۱۲ )
--------------------
شیوه ای که دانشمندان علوم سیاسی مطالعات شان را انجام میدهند
این اثر مقدمه ای است برشیوه ای که دانشمندان علوم سیاسی مطالعات شان را انجام میدهند . در این اثر به شیوه های عمومی تفکر ونظریه-پردازی پیشنهاد شده بوسیله دانشمندان علوم سیاسی وشیوه هایی که آنها برای دانستن بیشتر موضوع به کار میبرند، دیده میشود. واضح است که این اثر نه میتواند از لحاظ محتوا آنچنان جامع باشد
که علوم سیاسی را احتوا نماید و نه هم خواهد توانست از لحاظ عمق و رسیدگی به همه مسایل مربوطه کامل باشد . ادعای ما اینست که میتوانیم مقدمه ای بر خورد های بنیادی به علم سیاست و یک ارزیابی متوازن را از برخی از مباحثات و منازعات ارائه نمایم که مشخصه مناسب یک دسیپلن علمی دارای تاریخ چند هزار ساله میباشد.
کتاب حاضر به سه قسمت وسیع تقسیم شده است هشت فصل اولی این هدف را دارد تا راه های گسترده بر خورد به علم سیاست را توضیح نمایم که– که ما فکر میکنیم- بر انکشاف علم سیاست اثر عمده داشته و خواهد داشت . ما با فصلی آغاز مینمایم که شاگردان را تشویق مینماید تا خود آ گاهی بیشتر ی نسبت به این داشته باشند که :
-چه فکر میکنند که آنان میتوانند دریابند، و چگونه در مورد آن خواهند دانست. این مسایل- به اصطلاح تخنیکی آنها آنتالوژیک و ایپیستیمولوژیک - باید عنصر اساسی بحث میان برخورد های مختلف به علم سیاست باشد . پس ازآن شش بر خورد به علم سیاست در فصلهای بعدی معرفی میگردند . بخصوص ما در مورد برخوردرفتارگرا(behavioral) ، انتخاب عقلی(rational choice)، نهاد گرا(institutional) ، فیمینیستی(feminist)، تعبیری (interpretive) و مار کسیستی (Marxist)، صحبت خواهم کرد .
هر یک ازاین برخورد ها یک دسته از مواضع ، درک ها ها وتجربه ها یی رادرخود دارد که شیوه معینی از عملکرد علم سیاست را تعرف مینماید. ما از هر یک از مولفان خویش خواسته ایم نه تنها به دفاع از مواضع خود بپردازند، بلکه به تبصره های انتقادی و نگرانی ها در رابطه با آن موضعگیری نیز توجه نماید. دراین رابطه، ما امید واریم این هدف براورده شده باشد و هر مولف موضع گیری و درک انتقادی شیوه برخورد خویش به علم سیاست را بازتاب داده باشند . فصل نهایی این قسمت نخستی با تیوری نورماتیف سروکار دارد- این کار مارا به یکی از برخورد های عنعنوی در علم سیاست میبرد ، عنعنه یی که ما استدلال خواهیم کرد هنوز هم به طور قابل ملاحظه به موضوع مر تبط میباشد . علم سیاست باید نه تنها به در ک " چیست " علاقمند باشد ، بلکه به مسایل نور ماتیف " چه باید باشد ؟ " نیز باید توجه نماید .
قسمت دوم کتاب به شیوه ها و مبارزه طلبی ها ی میتدودولوژ یک میپردازد ما تکنیک های کمی وکیفی را که مورد دسترس قرار دارد مورد ارز یابی قرار خواهیم داد ودر خواهیم یافت که این روش ها چگونه با هم میتواند با هم توام گردند . سپس جلو میرویم و امکانات و محدود یت هایی شیوه هایی مقایسوی را برای درک پدیده ها یی سیاسی مورد بحث قرار میدهیم. دسته یی از موضعات ویژ ه نیز وجود دارند که در نتیجه مساعی برای درک سیاست در سطح بین الملی ظهو ر کرده .
قسمت سوم کتاب با آنچه سر و کار دارد که میتواند بحیث دو مشکل بزرگ تیوریتیکی(meta-theoretical) تلقی گردند که علم سیاست و علوم اجتماعی در کل با آ ن رو به رو اند . نخستی ، این مساله را ارزیابی مینماید که چگونه ممکن است احساس عمل و گزینش را با محدودیت ها و فرصت ها در مطالعه سیاست به بهترین صورت با هم دیگر توام گردند . " انسانها تاریخ میسازند مگر نه تحت شرایطی که خود آنرا بر گزیده اند " ممکن است عیان باشد مگر این یک موضوعی است که دانشمندان سیاست در تو ضیحات خویش لازم است در نظر گیرند . همچنان در رابطه به جایگاه لازم برای نقش مفکوره ها و جایگاه برای نقش نهاد ها در کار توضیح پدیده ها ی سیاسی نگرانی کسترده میان آنانی وجود دارد که به با علوم سیاسی سروکار دارند. این نگرانی موضوع فصل نهایی را میسازد . در پایان کتاب برخی از نتیجه گیری های عمومی و مختصر در مورد مطالعه علم سیاست صورت گرفته است .
هدف اینجا ، از معرفی کتاب این است تایک دید کلی از پاسخها به سوال های مهم در مورد ماهیت علم سیاست، ارایه گردد. ریشه های مطالعه سیاست حداقل به زمان افلاطون ( Almond 1996 ) میرسد، مگر با بیان معاصر آن سر وکار داریم . انجمن علوم سیاسی امریکا (The American political science association, APSA) در سال 1903 ایجاد گردید . دیگر انجمن ها ی علوم سیاسی مانند انجمن مطالعات سیاسی بریتانیا به دنبال آن در سال 1950 ایجاد گردید . انجمن امریکایی در اغاز قرن بیست یکم پیش از 13500 عضو از هفتاد کشور داشت . هنوز هم صدق میکند اگر گفته شود که امریکایی ها نیروی با قوت در علم سیاست اند، اما ما با ار زیابی گودین ( Goodin ) و کلینگیمن ( Klingemann ) ( 1996 ) موافق هستیم که درچند دهه اخیر این دسپلین به یک شغل بین المللی مبدل گردیده است. بهترین مواد علوم سیاسی با ماهیت مبارزه طلبانه در بسیاری کشورها تولید گردیده و این کتاب در پی تقدیر و بزرگداشت از بین المللی شدن علم سیاست است. همه ی مولفان ما دارای رابطه برتانوی میباشند، اما آرزو میرود که نوشته های آنان با مسایلی سروکار داشته باشند که مورد نگرانی جامعه دانشمندان علوم سیاسی در سرتاسر جهان قرار دارند. این مقدمه خود پنج سوال را مورد خطاب قرار میدهد. میخواهیم بحث را بر این مساله متمرکز نماییم که هر آنکه با این دسپلین سروکاردارد خواهد پرسید:
• ایا برخوردی به نام بهترین برخورد برای مطالعه سیاست وجود دارد؟
• سیاست چه چیزهایی را زیر یک چتر احتوا مینماید؟
• برخورد علمی در مطالعه سیاست چه معنی دارد؟
• چه رابطه ای میان مطالعه سیاست و سیاست در عمل وجود دارد؟
• ایا شیوه معیاری ای برای انجام تحقیق در علوم سیاسی وجود دارد؟
پاسخ به این پرسشها اساس خوبی را برای مطالعه تفصیلی تیوریها و شیوه هایی فراهم مینماید که در این اثر عرضه شده اند. هریک از این سوالها در یک بخش مقدمه این اثر مورد بحث قرار داده میشود.