بصیر دهزاد
دوسالگی رژیم طالبان یا دوسالگی طفل نا خلف
پانزده اگست را باید روز سیاه تسلط رژیم اپارتید قومیُ جنستی ، زبانی و مذهبی توسط یک گروه تاریک اندیش، فاقد فرهنگ و تمدن ، یک دیکتاتوری خونتای ضد حقوق اولیه انسانی دانست که همه مخلوق خدا در روی سرزمینی سیاه بخت بنام افغانستان از تمامی حقوق انسانی، حفظ و حمایت آنها محروم گردیده اند.
تسلط یک رژیم نا مشروع و حکام مستبد، عقده مند در برابر کلتور و فرهنگ متمدن . آنچه هیچگاهی با دین و آئین اسلامی نمیتواند در تناقض و خذف ارزش های والای انسانی و اسلامی ( حقیقی) مردم افغانستان باشد.
دو سالگی رژیم خونتای طالبان و طالبانیزم منبعث از شریعت خود ساخته دیوبندی طراز پاکستانی را باید با یک طفل نا خلف مشابه دانست که از دو پدر و مادر ناخلف بدنیا آمده است ( شریعت دیوبندی طراز پاکستان و استخبارات شیطانی حکومتهای «پیاپی» در پاکستان ) و تعلیم و تربیت شان زیر وصایت و حمایت زیر پرده دستگاه های مخفی ایالات متحده آمریکا و انگلیس قرار گرفته که برای نفرت پراگنی، خوادخواهی، خشونت و سادیزم کشتن، بستن، اهانت و عقده مندی از خود برتربینی بالای سینه و گلوی مردم مظلوم پا و زانو زده زده اند.
طفل دوساله که از هرگونه تربیت و آداب اجتماعی، شناخت خود و شناخت دنیای بیرونی ، تمکین و پذیرش احترام به خود و دیگران را هنوز نیاموخته است. به دلایل زیر:
- طالبان خشن اند زیرا آنها خشونت و استفاده از خشونت را از پدر و مادر نا خلف به ارث برده و این خشونت و استفاده آن برای شان به یک امر عادی زنده گی روزانه مبدل گردیده است و اکنون خود به عامل خشونت و شکنجه مبدل گردیده اند.
- طالبان به نسبت داشتن الگو های خشن، نفرت و بدبینی استفاده ازهر گونه وسیله ترور، زور، شکنجه ، دروغ، کتمان حقیقت ( شریعت دیوبندی طراز پاکستانی و حکومت شیطانی پاکستان) اکنون در طراز بلند دروغ، فریب، بدبینی و حسادت قرار دارند.
- طالبان به مانند طفل که از هرگونه مهر و محبت، گرمی خانواده گی، توجه گرم پدری و مادری محروم بوده است، پر از نفرت، عقده، حسادت و خشن در برابر تمدن، روش انسانی و اخلاقی و وجدانی، عدم احترام و تمکین به حق انسان و ارزش های انسانی برخورد میکنند.
- طالبان به مانند یک طفل پرعقده در برابر همه مسایل و ضرورت های طبعی و اجتماعی -انسانی « فقط نه» میگویند و برای سفید ساختن این خصلت و کرکتر ذاتی سیاه شان چند مسآله را بحیث دلایل کاذب شان میتراشند:
کفر و بی دینی ضد شریعت
نفوذ فرهنگ غربی
اکثریت قومی
احیای دوباره اساسات دینی بر اساس شریعت خود شان و دها مسايل دیگر که جز جعل، تذویر، بهتان، دروغ و.... بنیاد دیگری در این ادعا های شان نمیتواد دریافت.
به بیان دیگر طالبان محصول یک پروژه مشترک ایالات متحده آمریکا، دستگاه استخباراتی پاکستان و حلقه متکبر، خود خواه و معامله گر اشرف غنی میباشد که بدون شک بدان میتوان تعریف داد که پدیده طالبان محصول یک «متلث بد- زشت و شوم » است که اکنون نمیتوان بر آن شک و گمانی در کار باشد.
طالبان در یکسال قبل از سقوط د ولت توسط اشرف غنی و تیم « در معامله مخفی با طالبان، پاکستان و استخبارات آمریکا» بیشترین متیازات و پشتیبانی روانی را ازاین مثلث زشت، بد و شوم یعنی استخبارات پاکستان، حکومت فریبکار و دروغگوی ترامپ و مکار و شیاد خلیلزاد را تصاحب نمودند و دولت افغانستان، با یک اکت فریبکارانه در قدم اول به رهائی ۵۶۰۰ طالب تروریست تن داد ولی بحیث طرف معامله و مزاکره صلح در حاشیه قرار نگرفت.
این معامله در یک مقطع وحالت در حال وقوع بود که طالبان با تمام زور ، فشار و توانائی نظامی نیرو های مسلح کشور در ساحه جنگی و روانی به شکست و نا امیدی مواجه گردیده بودند، نباید باز هم نفس تازه روانی و امتیاز به این گروه تروریستی تمام عیارداده میشد. طالبان با وجود بکارگیری صد ها طالب رها شده از زندانهای کشور، تروریستان که با مهارت های جنگی ،در جنگ و رهبری جبهات داغ تجربه زیاد داشتند، به شدت تمام حملات تروریستی، ترور های زنجبری و هدفمند چهره های برازنده، مطرح ، نخبه و قابل حساب کشور، کشتار جوانان کشور در مکاتب و دانشگاه ، شدت جنگ در بیش از ۲۷ ولایت کشور را در دستور کار خویش قرار دادند ولی با آنهم . اکنون با گذشت دو سال از سقوط دولت سابق، اعتراف ها، ملامت ساختن ها، مصاحبه ها یک بیان واضیح و غیر قابل انکار است که دادن امتیازات به طالبان ، قوی ساختن روحیه جنگی طالبان، قرار دادن موضع دفاعی قوت های نظامی که دست بالا در حمله و تکتیک های جنگی داشتند، محصول همین پروسه یا معامله ننگین دوجه بود و همه ثابت کننده پروژه محصول همیت مثلث بد-زشت-شوم بوده است.
این موضوع باید قابل بررسی های بعدی برای فردا ها باشد که مقامات دولت آقای غنی با رهائی دو مرتبه يی هزاران تروریست و دشمن وطن، مردم ، وابسته به استخبارات پاکستان بزرگترین امتیاز را به طالبان و جفا را به ملت مظلوم تحمیل نموده گوش به فرمان خلیلزاد و ترومپ فریبکار شدند. آنها بدون شک جوابده برای ملت خواهند ماند.
حکومت های ایالات متحده آمریکا به وضاحت نشان دادند که برای شان منافع جیوپولیتیک شان، ولو نا مشروع، ضد انسان و انسانیت و ضد اساسات حقوق بشری مسجل در کنوانسیون های بی المللی بوده باشند، ارجحیت دارد تا تمکین به حقوق انسانی، منع هر گونه تبعیض، حقوق زنان و دختران، پرنسپ های منع شکنجه جسمی و روانی متکی بر کنوانسیون سال ۱۹۷۸ ملل متحد و دها کنوانسیون های و تعهدات بین المللی.
اکنون در دوسالگی چیره شدن سیاهی رژیم خود کامه و کینه توز در برابر تمدن انسانی طالبان اظهر من الشمس گردیده که حکومت ایالات متحده آمریکا) انگلستان و تعداد دیگر ازحکومت های غربی دشمنان مکار ومعامله گراند که با پروژه ها و معاملات نا مشروع و به قیمت جهنم ساختن زنده گی مظلومان مثل مردم افغانستان برای خود بهشت سازی میکنند و به ما افتخار دوستی کاذب و شیادانه میفروشند.
از نظر نویسنده دوسال تجربه از آنچه طالبان را شناخته بودیم و اکنون دقیق ترشناختیم، این ضرورت را متبارز میسازد که دیگر منورین و مردمان چیزفهم مواضع خویش را واضیح تر ساخته، از سیاست های زیر لحاف فاصله گیرند. یا با طالبان : یعنی در موضع خط خون آشام ،جنایانت بشری، سیاست تک گروهی ، تک مذهبی و تبعیضی طراز فاشیستی قرار گیرند و یا سیاست ضد طالبی در موضع دفاع از ارزش های انسانی، سیاست مستقل و غیر وابسته به اجانب، احترام به داشته های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی اقوام کشور ، احترام به انسان و موقف انسانی بدون تبعیض و تفاوت شهروندان کشور، احیای تمام حقوق زنان کشور، تعامل مشروع با جامعه بین المللی ، با حفظ ارزش های ملی و حق حاکمیت ملی و انکشاف جامعه افغانی بطرف تمدن و آزادیهای مشروع انسانی و صد های دیگر که بحیث حقوق اپتدائی شهروندان کشور که همه در دو سال گذشته از جانب طالبان کلن زیر پا شده اند.
بدون شک در این دو انتخاب موضوع انتخاب این قوم و یا آن قوم مطرح نیست بلکه نتخاب از یکی ازدو خط و دو ارزش است.
برای من قابل تعجب نیست که تعداد از امینی های متعصب، عقبگرا ، پر از عقده ونفرتزا در برابر فرهنگ و تمدن مدرن که تا گلو در فرهنگ عقب مانده قبیلوی قرار دارند ، با طالبان آشکار و نا آشکار در همکاری اند، گله ندارم چونکه و قتی من رژیم ضد انسانی، ضد تمدن و تفکر طالبانی را شناخته بودم و میشناسم ، شباهت های بی شماری را با زمان حاکمیت حفیظ الله امین، این فاشیست مکار دروغگو ترین و دیکتاتور خون آشام دارند منجمله:
۱- امین زیر نام اندیشه مارکسیزم - لیننیزم ، انقلاب سرخ خلقی و پرولتری قلقله میکرد و میگفت : برای این کشور یک میلون انسان کافیست. او آنقدر سرخ و خونین حرف میزد و همه جا راسرخ ساخته بود که حتی کمپنی رنگ سازی « انکر پاکستانی» دیگر توان تولید رنگ سرخ را نداشت. بیانیه حفیظ الله امین در سالگرد انقلاب اکتوبر که در سال ۱۳۵۸ در تالار وزارت خارجه در کابل را که هنوز نباید فراموش نمود. دها فرد حاضر در همان جلسه که در هر کلمه امین هورا میکشیدند، بعدن در صفوف طالبان پیوستند و از یک ایدیالوژی خشن چپ به یک ایدیالوژی دیگر خشن مذهبی پیوستند و به عوض بروت های دبل به ریش های تا ناف ،از دریشی های خط دار سیاه و بوت های تلی دبل ، به تنبان و ایزار، لنگی سیاه ، واسکت و چپلک پوشان تبدیل شدند. نباید تعجب نمود که آقای حکیم گوندی ، یکی از همین فاشیست های امینی اکنون تحت نام حکیم نورزی به طالبان بیعت نموده به کابل باز گشت. و در پروژه سازیهای سیاسی -قومی طالبان نقش قوی را ایفا میکند.
جای تعجب هم است که چپی های سابق که دها سال در امورات کاری در رژیم های سابق ، یکروز بدون دریشی و نکتائی به دفتر نمیرفتند و حتی کارگران را بخاطر پوشیدن پیراهن و تنبان تنبیه میکردند، با گذشت چهل سال رشد تمدن جهانی، میگویند که گویا پیراهن و تنبان طالبی لباس های ملی و تاریخی ما اند.!!!؟؟؟
امروز طالبان نیز اندیشه ضد اسلامی و یهیودی گونه را زیر نام شریعت و فتوا های علمای فقهه مطرح میکنند که در واقعیت زاده سیاست های کهنه انگلیسی و ابلیسی استخبارات پاکستان، در وجود مدرسه های پاکستانی میباشند. سراج حقانی در صحبت اش در ولایت پکتیکا به مانند روی دیگر سکه حفیظ الله امین حرف زد و پیام خشن داد که همه مردم با فرهنگ کفری و غربی آلوده اند، باید مغز های آنها را با همین شریعت شستشو داد. او ادامه داد که حکومت همه شمول بی معنی است ، تا زمان که ایده های غربی و کفری در میان مردم از بین نرود.!!
۲- در زمان حفیظ الله امین بحصوص بعد از کشته شدن مرحوم ترکی زندانهای افغانستان از روشنفکران چپ، اهالی غیر نظامی که بیشترین آنها را مردمان مناطق هزاره نشین، روشنفکران شهری ، مردمان ولایات شمال کشور ، شخصیت های صاحب نفوذ قومی از اهالی پشتون نشین ، دستگاه استخبارات کام پر شده بود، انقدر مردمان بدون کدام اسناد و شواهد و یا کدام دلایل الزام روزانه دستگیر ، به زندانه ها انداخته میشدند و بدون پروسه عدلی و قضائی مورد شکنجه غیر انسانی قرار گرفته و اعدام میگردیدند. بیاد دارم که در نظارت خانه کام تا بیشتر از ۲۵ نفر در یک اطاق کوچک بسر میبردند که جای برای خواب وجود نداشت. دستگاه کام امین به مرکز شکنجه گاه و قتل های فراقانونی مبدل شده بود. این دستگاه بدون شک در تاریخ کشور یک دستگاه جهنمی و خوفناک بود .
اکنون دستگاه استخبارات طالبان نیز یک دستگاه خوفناک و مرکز شکنجه و اعدام های فراقانونی، به حکم افراد و حکام طالبی مبدل شده است . روزانه دها جوان و نو جوان را بخاطر تعلقیت منطقوی بخصوص از اهالی ولایان شمال و مربوط به اقوام پپشتون ، تاجیک، هزاره و ازبک را دستگیر و در زندانها میآندازند. در مورد دستگیری هیچ گونه اسناد، مدارک و دلایل الزام وجود ندارند. فاکت های بیشماری وجود دارند که طالبان به غیر انسانی ترین شیوه شکنجه و اعدامهای بدون کدام پروسه عدلی متوسل گردیده اند. این موضوع هم تآيید شده است که زندانها استخبارات کاملن بیشتر از حد کنجایش از زندانی ها پر اند . قرار فاکت های غیر قابل انکار در نظارتخانه های ریاست ۹۹و ریاست های دیگر استخبارات طالبان تا سی نفر در هر اطاق بسر میبرند که از لحاظ قوانین زندان ، بو و تعفتن و عدم شرایط صحی کاملن ضد وجدان بشری تلقی میگردد.
بدون شک بعد از دوسال حاکمیت رژیم طالبان بر افغانستان این حکومت را باید حکومت غیر مشروع، مستبد، خونتا، حکومت ترس، رعب و بلاخره خلاف اراده ملت توصیف نمود.
باید به وضاحت تاکید نمود که در افغانستان همه شهروندان ، از شمال تا جنوب و اشرق تا غرب بشکلی زیر چکمه های طالبان قرار دارند و ار هرگونه حقوق انسانی، آزادی های مدنی، حق انکشاف روانی و رشد استعداد و خلاقیت در عرصه های علمی، هنری، سپورتی و دها عرصه های دیگر محروم نگهداشته شده اند.
این حکومت را باید حکومت ظالم و جابر دانست زیرا فقط زور، خشونت، تعصب، نفرت و حسادت جز کرکتر این رژیم جهنمی است.
نویسنده بر این عقیده است که قدم و قلم زدن در افشای طالب و ارايه بدیل های مشروع، وطنی ، ملی، فرا قومی و فرامذهبی در شرایط کنونی یک وظیفه خطیر در دفاع از ارزش ها یست که توسط طالبان نقض میگردند، یک مسئولیت بزرگ است. برای این دو اصل با اهمیت زمانی بیش ها و تمایلات قومی، زبانی، مذهبی و منطقوی به مانند زهری خواهد بود که هم خود را خواهد سوختاند و هم دیگران را.