عثمان نجیب

 

آمریکای مقصر، پوتین را دستِ کم گرفته بود

سوزاندنِ اوکرایین آن‌گونه شد که گفته بودیم

بنیادِ نگرش‌های سیاسی نظامی در اوضاع و احوالِ ام‌روزی استوار است بر درکِ رقم و‌ رُقُمِ هنجار های در حالِ وقوع بر جهان. پسا ختمِ دورِ اولِ جنگِ سرد ‌و پسا فروپاشاندن قطب قدرت شوروی توسط گرباچف به نفع آمریکا و اروپا بود که سکان‌‌داری و تاخت و تازِ گویا تنها قدرتِ مطلقه در جهان را به آمریکا بخشید.‌ حالاتِ غیرِ قابلِ پیش‌بینی و شوکه کننده‌ی فروپاشانی شوروی درست زمانی صورت گرفت که جهان انتظاری آندجنانی نه داشت. کشور های درگیرِ معادلاتِ قدرت در جهان در یک سرگیچه‌گی فرورفتند و به ویژه که آمریکا دگر آنان را هیچ شمرده بود. هند،‌ ایران،‌ چین،‌ کشور های به شدت مخالفِ قدرت نمایی آمریکا در هر سوی جهان از کوبا تا ونزوئلا و از عراق تا لیبیا و دگر قاره ها و بخشی از کشور های حوزه‌ی کارائیب و حتا شاخ آفریقا که دایم دچار بحران و مشقات بوده هم از تیرِ شکار و رقابتِ آمریکا دور نه بوده اند. تاریخ‌های نزدیک‌نشان می‌دهند که از سالِ ۲۰۰۲ میلادی به خصوص این حوزه زیرِ نظرِ‌ قدرتذهای آلمان، فرانسه و آمریکا بوده که ظاهراً مقابله با تروریسم خوانده شده ولی در خفا هر یک برای خودش کاری دست و‌ پا کرده و می‌کند و خواهد کرد. تاختِ اسب مراد آمریکا و‌ متحدانش پسا شکسته شدنِ سدِ اتحادِ‌جماهیرِ شوروی ‌و اعلام استقلالِ جمهوری های ماتحتِ‌ رهبری شوروی به خصوص در آسیای میانه بی‌لگامِ بازدارنده بود و توسنِ تجاوز را بر هر جا خواستند راندند.‌ اهالی تحلیل و تجزیه های سیاسی نظامی و راه‌‌بردی از همان ۲۰۰۱ به بعد این را اندیشیده بودند که فروپاشانی برج های آمریکا بدیلی‌ست برای بهانه در دست گرفتنِ آمریکا و حمله به افغانستان و نزدیکی شان برای انجام‌ِ ویران‌گری های بیش‌تر به پیکرِ‌ از نفس افتاده‌ی اتحادِشوروی دی‌روز و دردِ سر سازی های جدیدی در آسیای میانه بر ضدِ کشوری که دگر کشور شوراها یا اتحادِ جماهیرِ شوروی بزرگ خوانده نه می‌شد و تنها جمهوری فدراتیفِ‌ روسیه‌ی پسا خیانت گرباچف و یالتسین بود. تلاش های آمریکا در بیست سالِ حضورش نه توانست افغانستان را تخته‌ی خیز برضد منافع آسیای میانه و روسیه که تشکلی به نامِ کشور های مشترک‌المنافع تحتِ رهبری روسیه هم دارند وارد کند. ناکامی و ناچاری آمریکا و متحدانش و گیر افتادن شان در زنجیرِ کُشنده و‌ کَشنده‌ی بی‌گسستِ مرگ‌آفرین افغانستان ایشان را وادار به فرارِ شرم‌سار کرد. در این بحبوحه‌ی زمانی بود که رهبری شوروی سابق و روسیه‌ی جدید به خود آمدند که اگر از دام ‌و دام‌های گسترده‌ و پهن شده‌ی غرب نه رهند باید شکار شوند. ظهورِ مدودوف و پوتین نشانه هایی با جرقه‌‌های امیدوار‌کننده‌ی برگشت به قدرتِ حفاظتی شوروی را صد چندان ساخت. حتا اگر احیای اتحادِ دوباره آن ممکن نه باشد. آمریکا بازی را در منطقه باخت و خجل فرار کرد. راه های جدیدی برای مقابله با شوروی سابق و روسیه‌ی جدید جانشین آن توسط آمریکا و متحدانش خبط و خطای دیگرِ محاسباتی شان بود که در اوکرائین عملی شد. هیاهوی پیوستنِ اوکرائین به ناتو و در پی آن راه اندازی های عمدی برنامه‌های مانع‌گذار برای پیوستنِ بی‌دغدغه‌ی اوکرایین به اروپا توسط اروپاییان و نه بود سنجش های مدبرانه‌ی مدیریتی در کیف و عاشق‌پیشه‌گی یک شبه‌ی زلنسکی به رویاهای اروپایی سبب شدند تا اوکرائین به میدان بزکشی رقابت ها تبدیل شود. روسیه به دلیل و دلایل مختلف از جمله حاکمیت داشتنِ قبلی بر اوکرایین،‌ نزدیکی سرزمینی دو‌کشور ، نگرانی های امنیتی منطقه‌یی خودش، جلوگیری از اعمال نفوذِ آمریکا و مواردِ دیگر هشدار هایی از پیش داد که نادیده انگاشته شد. دلیل هم آن بود کهذغرب فکر می‌کرد روسیه از پا افتاده و کریملین توانایی های دی‌روزی خود را نه دارد. محاسبه‌ی غلط در اتاق های فکر آمریکا و اروپا. تسخیرِ کریمیه و ضمیمه ساختنِ آن به خاکِ روسیه درسِ عبرتی بود برای اوکرایین که درک می‌کرد تا بیش‌تر ویران نه شود و فرصتی بود برای توسل به خردورزی آمریکا و اروپا در بازنگری های سیاست های شان نسبت به اوکرایین و نادیده نه گرفتنِ قدرتِ پوتین و این‌که به قول مرکل و خودِ پوتین٫ کریمیلین با کسی شوخی نه داشت. و چنان بود که آمریکا و متحدانش بدونِ سنجش ها برای جبرانِ آب‌رو ریزی فرار از افغانستان اوکرایین را شکارِ امیالِ توسعه طلبانه‌ی جنون قدرت ساختند ‌و ویرانش کردند. آن‌گونه بود که با هرگونه‌یی بود و کریمیلین را در ماجرای پروازِ پهباد ها به هدف‌گیری احتمالی پوتین نشانه رفتند. ما که نوشتیم و گفتیم کار از کار گذشته. برخی ها بر ما تاختند و احساساتی مان خواندند.‌ حالا دیدیم چنان شد که نوشتیم ‌و گفتیم. این پاسخی‌ست بر آغازین سطرِ این مقاله. اتش خشمِ روسیه را یا فوران دادند یا فوران کرد ولی عملی شد. دلیل برای فورانِ خشمِ شوروی آن بود که اولین روزهای آغاز جنگ در اوکرائین بود نوشتیم جنگ سوم جهانی آغاز شده است. خلایق بر ما تاختند. شاید کرملین اولین تجربه‌ از رسیدن جنگ افزار عصری در حریم خودش را شاملِ محاسبه‌ی جنگی نه کرده بود. این خلای بزرگ اتکاء به نفس بوده یا نادیده انگاری حدس و گمان ‌های جانبی و احتمالی جنگ؟ ارچند گفتند حمله را دفع کرده اند، مگر این روی‌کرد مستلزم آگاهی برای بازبینی دوباره از خودباوری های روسیه باشد و جهانِ درگیر جنگ اعم از اکمال کننده‌ها، اعم از طراحان و حامیان شان و هم اروپاییان هم آگاه باشند که تروریستم پروری شان زیرِ زنخ‌دان های خود شان هم خوابیده‌است. چه کسی می‌داند کهدچهدکسی همین حالا در کجای کدام کشور تدابیری برای تکرار حملات مشابه به کشور های درگیر جنگ ِ اوکرائین در همه جهان نه باشد. دفع حملات از کریملین یک مؤفقیت برای روسیه نیست که به آن افتخار کند. این حمله سبقی‌ست برای بازنگری عاجل و شدیداً نگران کننده. هیچ توجیهی نه می‌تواند قابل ِ قبول باشد. برای کشور بزرگی که عملاً در جنگ اعلام شده قرار دارد و به پیروزی های مهمی هم دست یافته است، بی‌خبری از حول و حوش مرکز فرماندهی یا حیثیتی کشوری مایه نگرانی و سرافکنده‌گی‌ست. گرفتن تقاص کار‌ی‌ست جدا. ولی کجای معادلات در جنگ درز بردار بوده که بی‌خبری ارگان های کشفی و استخباراتی قوی‌ترین ارتش و نیروی جهان را دریافته و مطابق آن عمل کرده است؟ پوتین و کرملین و رهبری ماسکو گمانه‌های دیده‌بانی بر موجودیت احتمالی ستون پنجمی های کشورش را دستِ کم یا نادیده گرفته اند؟ به هر رو این حمله موجِ جدیدی از کنش و واکنش قانونی در داخل روسیه و نهادهای مربوط را برای بازرسی سخت در پی دارد. فراتر از آن آتش خشمِ حیثیتی هم در دماغِ همیشه بیدار و یک‌بار خواب پوتین شعله‌ور شده است. حامیان این حمله پیش‌ از آن باید محاسبات و اکنشی ماسکو و حفظ حریم سیاسی خود شان و احتمالات ِ عکس‌العملرهای متقابل منجر به تکرار این گونه حملات در داخل سرزمین ها و جغرافیای خود را می‌سنجیدند. از هم‌گسیخته‌‌گی جنگ های متعارف و غیر متعارف از همین جرقه ها بیش‌تر سر می‌کنند که طرفین درگیر جنگ را در وضعیت خطرناک فورس‌ماژورِ نظامی آن هم در جریان جنگ قرار می‌دهند. لازمه‌ی پیش‌گیری از اقدام عصبیت ‌آمیز کرملین برای حیثیت خودش این است که کشورهای درگیر و حامی اوکرائین از همین حالا آن را محکوم کنند و از منابع و مجاری دپلوماتیک به روسیه اطمینان بدهند که در آن کار دخیل نه بوده اند، زیرا جهان جنگ اوکرایین با روسیه را جنگ جهانی اروپا و آمریکا و انگلیس با روسیه می‌دانند. جنگ خودش یک خطر جدی است که حالا با خطوط روشن جریان دارد.‌ ناکامی های داخلی کازاری یا غفلت وظیفه‌وی کارگزان در داخل روسیه مربوط به سیاست داخلی خودش است. ولی انتظار نه داشتن از پاسخ ‌گویی کرملین اشتباهی‌ست که برای اروپا و آمریکا و انگلیس سنگین تمام می‌شود و بیش‌تر سبب تنفر مردمان شان از مهاجران اوکراینی در کشور های شان خواهد شد.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت