عثمان نجیب

 

گرفتاری پوتین، فکاهه‌ی قرن!

سازمان ملل‌متحد و محکمه‌ی بین‌المللی بررسی جنایات جنگی ‌و همه تشکیلات مماثل جهانی در آسیا تشکیل شوند.

محمدعثمان نجیب نوشت:

در جهان پیرامون مان، همه چیز از مداری، گسسته که خود انسان برای خود خط و نشان کشیده است. جهان یک‌گانه، برخورد های دوگانه‌ و چند‌گانه، تناسب نه سنجی های خردگرایانه، نیاندیشی های متهورانه و کاکه‌مآبابی های بی‌پشتوانه از شمار چالش هایی اند، دامن‌گیر در دام افتاده‌های کم‌ قدرت و بی‌شیمه‌ی تسلیحاتی. این نا به سامانی ها از فردیت در خانه‌واده ها شروع شده، سلسله‌ی گذار ها را گذشتانده، به مانور های  محیطی، منطقه‌یی، ده‌کده‌یی روستایی، شهرستانی، شهری، استانی، کشوری و سرانجام جهانی منتهی می‌شوند. در این گیر و دار هاست که زورمندان، زور آور‌تر می‌شوند و کم زوران، کم‌ زور‌تر و زیر پا. که متأسفانه ملت ما و ملت های نظیر ما در آفریقا چنین بد اقبالی ها را زیاد دارند. و اهالی کم‌ زور کشور ها همین حال را دارند. من از سال های ۲۰۰۳ به بعد متوجه‌ شدم که در کشور های ماننده‌ی افغان‌ستان قدرت قلم تنها به درد نه می‌خورد و کارایی نه دارد. با آن که به این نتيجه رسيدم، ولی بی‌تردید اشتباه من آن بود که آن طرز تفکر را تنها در حد یک فکر رها کرده و عملی نه کردم. پی‌آیند های ویران‌گری برایم داشتند. وقتی در یک مورد به گونه‌ی راستی آزمایی این تفکر اقدام کردم. دانستم که برای احقاق حق، بسیار مفید بود. تا آن‌جا که طرف منزلت انسانی خود را زیر پا گذاشت و در یک پگاه وقت با پسر و برادر زاده اش به منزل ویران‌ من آمد و با ندامت گفت:

( ...مه سگت... مره ده دروازیت بسته کو....) گفتمش، تو انسانی. نه  چنین کن و نه چنان که کردی. تعجب برانگیز ترین بخش داستان هم‌ آن بود که بنا بر توصیه‌ی از پیش آن آقا، فرزند و برادرزاده اش، خواستند دستان من را ببوسند. موردی که آنان حتا دست پدر خود را هم نه می‌بوسند. به هر رو، من بر خلاف تقاضای آقا، این موضوع را با همه نزدیکان وی مطرح کرده و با حضور‌داشت خودش گفتم که میان ما در آن پگاه زود چه گذشت. دریغ دوباره که باز هم عاطفه و آن بند و بست های میان تهی گذشت و بردباری من را فریفتند و سر انجام به دام دیوهای مست از نه داشتن روح آدمیت اسیر شدم. پسا رهایی بود که تا ام‌روز به نتیجه رسیدم، خِرَد،‌ بدون سلاح به دستیْ کارا نیست. به دان جهت است که باید به نسل جدید افغانستان بدون طالبان و حتا دموکراسی ترین حالات هم بیاموزانیم که پس از این هرگز به جنگ حق با سلاح دانش تنها نه روید که بی‌دانش‌ها شما را خُرد و خمیر می‌کنند. در بحث کلان هویتی هم، چنان کنیم. مراد از این پیش نویس آن است که اگر پوتین، تنها با سلاح خرد به جنگ غرب می‌رفت، سودی نه داشت. وقتی، قدرت‌مند در هر جایی رفت و هر‌گاهی از موضع اقتدار بحث کرد، آمریکا و غرب را به چالش کشید. تا آن‌جا که سیاسیون آمریکا را به گریه در آورد و در پوتین هراسی، یک دیگر را مقصر نزدیکی حتا جاسوسی به پوتین ساختند. دیدیم که قصرِسفید ‌و سنا و هر بد و بلای دگری در آمریکا، چند سالی چه مداری‌گری‌ها و سِحر آفرینی های بازنده و ناکام و سرافکنانه‌ی سَحرگاهان و شبا‌ن‌گاهان در میادین سیاسی و استخباراتی انجام دادند. ترامپ را عامل روسیه دانستند، سیستم های انتخاباتی خود را بی‌اعتبار و ناکار و قابل نفوذ و مدیریت مخفی، توسط روسیه جلوه داده و هی ناله سر می‌دادند که، وای از دست تو‌، پوتین. پیش چشمان من و شما اتفاق هایی افتادند و می‌افتند، گیچ کننده و غافل‌گیر کننده از سوی کرملینِ به رهبری پوتین در برابر هیولای غرب و آمریکا و انگلیس. این سرگشته‌گی‌های شکست تنها در نبردهای رویارویی ماسکو با جهان غرب بوده که همین حالا هم اوکرایین مثال آن است. سیاست های انگیزیشی ملی‌‌گرایی پوتین، یک‌بار دگر ملت روس را برای تکرار نبرد تا پیروزی و این بار تا تفوق بر آمریکا و اروپا متحد ساخت. شکست بزر‌گ‌ترین ابرقدرت ها در نبرد اوکرائین توسط روسیه، خارج ساختن غرب و آمریکا از محوریت تصمیم‌گیری های جابرانه‌ی آمریکا و متحدانش در جنوب آسیا، در شرق میانه و دو دهه حضور ناکام در افغانستان، شکل‌دتی ساختار های جدید آشتی و دوری از دشمنی کشورهای مسلمان و آسیایی، مانند ایران عربستان، عربستان سوریه، ختم جنگ لیبیا، تشکل های جدید ساختاری اقتصادی به محوریت چین در برابر غرب، بیرون ساختن قدرت مانور آمریکا از پاکستان، جهشِ غیر قابل پیش‌بینی ارتش پاکستان به نیروی ها مطرح و هم‌سایه و هم منطقه‌ی خودش در آسیا، مدیریت ماهرانه‌ی طالبان برای دور زدن آمریکا و غرب از ناحیه‌ی اعتماد به طالبان که نیروی نیابتی و لشکر جعل و جهل و جنگ به نفع غرب و برای غرب است. همه و همه بیان صریح و سریع و قابل دید و شنید عینی است. ولی مردمان آمریکا و اروپا با وجود تقبل هزاران مورد خسارت های مالی، تسلیحاتی، مالیاتی، نیروی انسانی، بروز نوسانات قیمت کالا ها، شکسته شدن سد های اعتماد و باور میان جهان آسیایی و کشورهای خود شان هنوزم به سیاسیون دروغ‌گو و‌ فرافگن شان باور دارند. گویی در این ویران‌گری ها موافقان خاموش اند، به هر رو. با ادامه‌ی چنین روندی، چنان شکست ها و ناکامی های دگر به سراغ آمریکا و انگلیس و غرب می‌روند که دگر حتا از موضوع حیثیتی شان هم دفاع کرده نه توانند. یکی از عوام فریبی های آمریکا و غرب آن است که گویا محاکمه‌ی جنایات جنگی، حکم بازداشت پوتین را صادر کرده و آمریکا انتظار داشت با شرکت پوتین در کنفرانس برون روسیه، که قرار است دایر شود، زمینه‌ی بازداشت و‌ تحویل دهی او برای آمریکا مساعد شود. چه خیال باطلی. حتا اگر پوتین خودش به پای خود نزد شما بیاید، شما توان بازداشت او را نه دارید. پوتین، غنی نیست، پوتین زلنسکی نیست، پوتین عمران خان نیست، پوتین، ذلیل‌زاد نیست. پوتین سمبول یک اقتدار سرکوب کننده علیه شما،‌ پسا خیانت گرباچف و یالتسین است که به نفع شما برای وطن خیانت و اقتدار یک طرف قطب جهانی، آن را از میان برداشتند. اگر شما یا کشور میزبان ( هرگز چنین نه می‌کند )،‌ بخواهید غلطی کنید، بدانید که سند نابودی خود را امضا کردید. وقتی در افغانستان شیرازه های زنده‌گی را فروپاشاندید، ملت افغانستان را به دست تروریست های تان اسیر دادید، کشور شان را به طویله‌ی تروریستان تان تبدیل کردید و خود تان دزدانه، فرار را بر قرار ترجیح دادید. در مخیله‌ی تان نه‌داشتید که شکست را از روسیه و چین و هند و ایران و حتا پاکستان ژاندارم تان می‌بینید. پس برای اجماع تازه به میان آمده‌ی اقتداری نظامی، سیاسی و رزمایشی آسیا توصیه‌ی من این است که دولت های آسیایی از همین حالا، بر استقلالیت محکمه‌ی جنایات جنگی لاهه و تمام زیر مجموعه های حقوقی آن و ایجاد محکمه‌ی بین‌المللی رسیده‌‌گی به جنایات جنگی، مواد مخدر، و هر مورد دیگر به سطح آسیا اقدام کنند. ‌و رسمیت شناسی محکمه‌ی لاهه را به دلیل اثرپذیری از اوامر اروپا و غرب و آمریکا لغو کنید. همه‌ی این تشکیلات را در داخل یک تشکل جدی، به اتفاق آرا تصویب کنید. دگر هیچ باوری برای جهان باقی نمانده است که بالای غرب، آمریکا و اروپا و انگلیس حساب کند. هر چند فیصله‌ی گرفتاری پوتین، در صورت سفر به خارج یک فکاهه‌یی بیش نیست. ولی بهانه‌یی است برای گذار از کهنه‌‌گرایی موافقت به هر ساز آمریکا و اروپا ‌و پایان دادن سلطه‌ی شان در این موارد جهانی هم‌چنان. مثلاً همین مجموعه‌ی شانگ‌های، به سازمان ملل متحد آسیا و روسیه مبدل گردد، کشور ها باید، صریح و صحیح به این تشکل رأی زنی کنند.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت