عثمان نجیب
ترفند های پاکستان را دست کم نه گیریم
اردوغان خان کاری به ما نه کرده و نه میکند.
تاجیکتباران به غیر از خدا و خودشان به کسی باور نه کنند.
نوشتهی محمدعثمان نجیب
بسیاری ها در برخورد شناسهیی سیاست همانی را میپندارند که گفتار روی جادهییست. یعنی نيرنگ و دروغ. در حالی که این دو عنصر بخش هایی از توسل به سیاستورزی اند. نه ریشهی سیاست. خود سیاست همان راهیست که سیاس برای خودش برگزیده و موبدان موبدان راه میرود تا رسیدن قلهی بلند آرزو. بخش های تکمیلی دگر، آگاهیدهی های برنامهیی خط سیاسی برای دگران اند که یا انگیزه میدهند یا الگوی کرداری برای همسو شدن ها میشوند. در نتیجه یک تشکل سیاسی واحد به میانمیآید. البته که تعدد تشکلات سیاسی بستهگی دارد به گستردهگی های بینش و پردازش سیاسی و زمینهسازی های حاکمیت های کشوری. نوسانات تعیین کننده و سرنوشتی سياست هاي جهانی مجموعهیی از فعل و انفعالاتی اند که در مراحل مختلف به گونهی قهری یا ارادی آفریده میشوند. این نوسانات هرگز به طور خودکار ظهور نه میکنند، مگر بر بنیاد برنامه های معین متناسب به اقتضای برنامههای سنجیده شده. در تعریف علوم سیاسی اصطلاحات مختلف کاربردی حاکمیتی وجود دارند و حاکميت تجمیعی نامیده میشوند. سازمان ملل متحد نمونهی آن است. در افغانستان سیاست کمتر، سیاستمدار نما زیادتر است. برخلاف کشور های دیگر سیاست افغانستان بیشتر در گروگانی اشخاصی است که قدرت مانور نظامی و سلاح به دستی دارند. تفاوت این سياسيون نما ها با سیاسیون قدرتمند خارجی آن است که آنان منافع ملی را بر منافع خود ترجيح میدهند و سياسيون نماهای افغانستانی ۹۰ در صد منافع خود را بر منافع ملی رجحان میدهند. آگاهی مدرسهیی و دانشگاهی اجتماعی و علوم متداولهی نیاز انسانی، دانش سیاسی، تحلیل سیاسی، بینش اقتصادی، فرهنگی و نظامی اصولیست که رهبران همه جهان دارند و در نزد ۹۵ درصد سیاستمردان و سياست زنان افغانستان غایب اند. این روز ها که در منطقهی جغرافیایی مشترک افعانستان با جهان آشوب و فتنه برپاست، بیشترین تحلیلگران سیاسی ما بینش های حبابهای رو آبی ارایه دادند و میدهند. خوشحالی های بیجا، امیدواری های واهی پیرامون اوضاع اوکرایین و پاکستان گپ و گفت های احساساتی مواردی بودند که حتا از برخی نخبهترين های ما دیده شدند. روزمرهنویسان و مردم هم دردهای شان را از طریق رسانهها و شبکه ها به خصوص در مورد حوادث پاکستان تبارز دادند. خوشحالی های دلآسایی، دعا های نزدیک به شکرانهیی همرسانی های خوابآلود کارهایی بودند و استند که مردم ما از خود نشاندادند. چون آنان هم مانندهی همین برخی نخبههای تحلیلگر ما آزار قدرتمندان پاکستانی را دیده بودند. ولی بهينهنگری در میان مردم و تحلیلگران آن بود و است که با شمارش های منطقی به رویداد در همهی امور واکنش نشان میدادند و بدهند. فرار آمریکا از افعانستان، فروپاشاندن اهرم های مختلف زندهگی در افغانستان، سپردن حاکمیت مردمی و سرنوشتی مردم افغانستان به یک گروه تروریستی و نیابتی طالبانی، آغاز جنگ اوکرایین، برکناری عمران خان از قدرت، بهانهتراشی های سیاسی و استخباراتی، دور زدن های کشور های ایران، روسیه، چین، ترکیه و حالا هند افکار مردم افغانستان را و سپردن سکانهای دیپلوماسی افغانستان به گروه تروریستی منافقین طالبانی، استقبال خاموش جهاناز رنج و شکنجهی مردم افغانستان توسط طالبان پاکستانی و ده ها مورد دیگر از کارهایی اند که غیر از جفا روا داشتن به مردم ما وفایی نه دارند و ریشهی همه تنش های سازمان داده شدهی تصنعی میان طالبانی و پاکستانی بخش های از برنامههای سنجیده شدهیی استند که اتاق های فکری آمریکا و انگلیس و روسیه و ایران و هند و چین و پاکستان در منطقه به راه انداخته اند. دهنکجی های زلمی ذلیلزاد اول در موضوع داخلی ایران و طرفداری منافق مآبانه از اهل تسنن ایران برای آن بود که اهل سنت ایران را درگیر منجلاب های آخوندها بسازند. ولی کارگر نیافتاد. آمریکا و انگلیس و اروپا جدا از بحث اوکرایین برنامههای پنهانی در منطقه دارند که با گذشت زمان آشکارا شده میروند. صدور حکم زندانی شدن و بعد ربودن عمران خان از دادگاه توسط ارتش و پلیس پاکستان و سپس حمایت مستقیم ذلیلزاد از عمران خان، درگیری های جانبی طرفداران عمران خان با دولت و ارتش پاکستان مواردی اند که در پاکستان پیشینه های مشابه زیادی دارند. پاکستان کشوری نیست که سیاسیون آن آن را دستکم گرفت. سياسيون و نظامی های پاکستانی درک دارند که کشور شان به طور مدام بین هست و نیست قرار دارد. بدان جهت با آن که فساد های بزرگ مالی دارند، در اختلافات تا آنجا پیش میروند که منجر به نیستی حیات کشور شان نه شوند. تاریخ تظاهرات خشونتبار در پاکستان پیشینهی زیادی دارد و آخرین مورد هم قیام ملاهای مدرسهیی بود که در زمان پرویز مشرف هم انجام شدند و تا دروازه های اسلامآباد رسیدند. ولی به زودی حل شد. مظاهرات چند روز آخر در پاکستان از سوی طرفداران عمران حاصل برنامههای عمدی ایجاد فضا برای اجرای برنامههایست که آمریکا و انگلیس و اروپا در نظر دارند پاکستان را از ورشکسته شدن نجات بدهند. من در یکی از مقالات خود سال گذشته نوشتم که پاکستان را تا مرز بیرمقی میرسانند، ولی نه میگذارندش تا بمیرد. چون آلترناتیو به جایش نه دارند. ارتش پاکستان در هر حالتی اشراف کامل بر اوضاع پاکستان دارد و عقب نشینی های تاکتیکی در رویداد های چند روز اخیر هم برای پیشگیری از یک جنگ تمام عیار قومی در پاکستان بود. مظاهرات عمران خان خواهی بیشتر ریشهی پشتونیستی خیبر پشتونخواه داشت که در صورت کمرسی جنرالان ارشد ارتش پاکستان به آن ها احتمال دخیل شدن طرفدار های منظور پشتون هم بود. آنگاه مشکلات اگر چه مهار میشدند، ولی بسیار خونین و شکننده میبودند. در این میان ها بودند که پرداختن به آنچه در افغانستان میگذرد از دیده ها افتادند. در یکی از یادداشت ها به زبان شیرین پشتو خواندم که خواهری از تبار پشتون های افغانستان چنین نوشته اند:
(…داسې ښکاري چې پاکستانی طال بان او پښتون ژغورني غورزنک حیران دي چې پدې حساس او ټاکونکي وضعيت کې څه وکړي او کومه پالیسي غوره کړي ؟ داسې خو به نوي چې دوی په پټه کې پنجابیانو سره خواخوزي او ګډه ژبه لري . کنه خو همدا یي موقع وه چې ځانونه يې له اسارته خلاص کړي وای…)
برگردان فارسی:
( اینگونه معلوم میشود که طالبان پاکستانی و جنبش رهایی پشتون به این حیران اند که در این وضعیت حساس و سرنوشتساز چه کنند و کدام پالیسی را اختیار کنند؟ اینگونه خو نه باشد که آنان پنهانی با پنجابیها همدردی و زبان مشترک دارند. ورنه خو همین زمانش است که جان های خود را از اسارت خلاص میکردند…) این در حالیست که وقتی به صفحهی خواهر رفتم ۹۹ در ترانههای تبارگرایی دارند و تا آنجا پیشرفتند که حفیظالله امین را شهید خطاب کرده و… خوب، هر کسی را دیدگاهاش. ولی ما بار ها صحبت های توهین آمیز از پشتون های خیبری داشتیم که پشتون افغانستان را تحویل نه میگیرند.
دو بحث دیگر پسا اوکرایین و پاکستان بودند که بسیاری ها را بسیار شگفت زده ساخت. یکی صحبت حقانی پسر در مورد این که گویا به رهبر خود گفته که هرکس حق دارد در حکومت و قدرت شامل باشد. بلی او این گپ را گفته. ولی، نه به خاطر ملت افغانستان. بلکه برای سهیمگیری قدرت طالبانی خودش تقلا داشته است. این گونه سخنان را همه هر روزه تکرار میکنند. پخش این سخنان اگر عمدی هم نه باشند برآیندی دارند تا مردم از آگاهی های مددرسانی انتقالات جنبش های پشتونی از داخل افغانستان به طرفداری عمران خان در مقابله با پنجابی ها دور باشند و همچنان غایلهی کانال قوشتپه سرد شود و انتقالات پشتون های آنسوی مرز دیورند به شمال افغانستان را زیر سایه قرار دهد. مگر مردم حالا هوشیار شده. پیوستن زهیر به طالبان یکبار دگر به مقاومت گران و تاجیکتباران و شمالیوالان و اقوام شریف دگر ساکن در شمال و شمالشرق این پیام را میدهد که در هیچ گاهی به هیچ کسی غیر از خدا و خود تان و دودمان و تبار و عشیرهی تان فکر نه کنید. رهبران هزاره هم مانند قلدران جبون ما هرگز از غلامبچه بودن رو نه میگردانند و باوری به آنان نیست. یک گروه بیکار که غیر از نام اسلام کلامی هم از دین نه میدانند امروز و امشب هی به خدا دعا داشتند تا اردوغان در انتخابات پیروز شود تا به زعم خودشان اسلام پیروز شود. مگر این تمدن بزرگ ۱۴۰۰ سالهی اسلامی را اردوغان در جهان آورده است؟ مگر این اردوغان نه بود که پروپاقرص همهی ما را به طالب سپرد، مگر این اردوغان نه بود که استخوان های مهاجران گیر افتاده را زیر شکنجه میشکستاند و مانند آخوند های ایران و ایرانیان آخوندی مهاجر افغانستانی را هزار شکنجه و هزار نام و لعن میفرستاد؟ اردوغان به ما چه خواهد داد؟ ما مسلمانیم، تازه به اسلام نه میرویم، دین داریم، مذهب داریم، امام ابوحنیفه داریم، امام بخاری داریم، امام تزمذی داریم ووو… کشور که حالا نه داریم. چون همین اردوغان هم در تحویلدهی قدرت وطن ما به تروریستان سهیم بود تا مگر تجارت فضای افغانستان نصیبش گردد.