مهرالدین
مشید
شمال آماج بزرگ ترین و خطرناک ترین توطیۀ تاریخی
شمال آبستن حوادث خونین در یک خاموشی پیش از توفان و نقش نیرو های ملی
پس از سفر بری آشکار گروهای تروریستی زیر نام انتقال طالبان پاکستانی از دو طرف دیورند به ولایت های شمالی و شمال شرقی افغانستان اوضاع در منطقه های یادشده خیلی بحرانی و خطر ساز گردیده است. جابجایی این گروههای تروریستی خاطرات یک صد سال پیش از امروز را در افکار باشنده گان ولایت های شمالی تداعی می کند که به هدف تغییر دادن بافت جمعیتی، افزایش تنش های قومی در این ولایت ها، پیشبرد اهداف کلان استخباراتی و گسترش ناامنی ها در کشور های آنسوی رود آمو صورت گرفته است. از چندی بدین سو تنش ها و درگیری هایی میان گروههایی تروریستی منتقل شده به شمال و باشنده گان محل روی داده است که حکایت از یک جنگ تصفیۀ تمام عیار جنگ قومی در آینده دارد. از مدتی بدین سو اوضاع در ولایت های شمالی افغانستان بیشتر متشنج شده است. ولایت های یاد شده آماج بزرگ ترین و خطرناک ترین توطیۀ تاریخی و آبستن حوادث خونین گردیده که حکایت از خاموشی قبل از توفان دراین ولایت ها دارد. توافق طالبان و آی اس آی و سفر بری گروهای تروریستی به شمال افغانستان نه تنها اوضاع امنیتی و اجتماعی ولایت های شمالی را متشنج گردانیده؛ بلکه نگرانی های کشور های روسیه و چین را نیز افزایش داده است. این تصمیم طالبان در تبانی با جنرالان آی اس آی واکنش های تند بسیاری از کشور های شرقی و غربی را برانگیخته است. از نظر آنان این تصمیم تاکتیکی و زود هنگام نیست؛ بلکه یک تصمیم استراتیژیک و راهبردی است و ساختار های ژئوپولتیک منطقه را به هدف ضربه زدن به منافع چین و روسیه نشانه رفته است.
پس از یک سلسله گفت و گو های پنهان میان طالبان و پاکستان و حمله های دستوری طالبان پاکستانی بر نیرو های نظامی این کشور به هدف بلند بردن درجۀ تنش ها میان طالبان و دولت پاکستان؛ بالاخره طالبان و جنرالان آی اس آی فرصت یافتند تا زیر چتر یک توافق استخباراتی همه گروههای تروریستی را زیر چتر انتقال تی تی پی از مزر های دیورند به ولایت های شمالی و شمال شرقی افغانستان منتقل کنند. هرچند این همه نقل و انتقال زیر نام مهاجران وزیرستان و در واقع طالبان پاکستانی سازماندهی شده است؛ اما نظر بهگزارش های خبر گزاری های بین المللی توافق پنهانی میان طالبان و جنرالان آی اس آی بر بنیاد قرار داد های پنهان استخباراتی گذشته انجام شده که زمینه ساز انتقال تمامی گروههای تروریستی از دو طرف دیورند به صفحه های شمال افغانستان شده است. طالبان در حالی دست به این اقدام زده که عواقب خطرناک آن را دست کم گرفته اند و شاید هم این تصمیم را در نتیجۀ فشار های استخباراتی بخاطر بقای خود اتخاذ کرده باشند.
این به معنای آن نیست که طالبان اهداف قومی ندارند؛ بلکه اهداف فاشیستی در نهاد آنان شکل گرفته است. سخنان مجاهد سخنگوی ابن گروه مبنی بر اینکه اکثریت مردم افغانستان پشتون اند و باید پشتون ها در این کشور حکومت کند، گویای آشکار گرایش قومی و فاشیستی گروۀ طالبان است که سازمان ملل در این اواخر حکومت طالبان را نیز قومی خواند. از نظر منطقی طالبان در موقعیتی قرار ندارند که بحران برخاسته از این جابجایی ها را مدیریت کنند و حتا احتمال آن موجود است که بحران آن دامن حکومت آنان را نیز بگیرد و بساط امارت طالبانی را برچیند؛ زیرا کنترل بیش از بیست و دو گروه تروریستی از القاعده تا تی تی پی، داعش حقانی، لشکر طیبه، جیش محمد، سپاۀ صحابه، ایغور های ترکستان شرقی، حزب اسلامی ازبکستان و تاجکستان و دیگران، برای طالبان امری ساده نیست. این گروهها نه تنها از لحاظ ایده ئولوژیک با طالبان پیوند های عمیق دارند ؛ بلکه بیشتر از آن میان هم قول و قرار های تروریستی و استخباراتی دارند که بیرون شدن از آن قرار ها برای هر یک از این گروه ها ناممکن است. بنابراین گروههای یاد شده خود را مقید به فرمان برداری از طالبان نمی دانند و کنترل آنان از سوی طالبان ناممکن است. این موضوع می رساند که این جابجایی فراتر از صلاحیت طالبان است و از سوی پاکستان بر آنان تحمیل شده است تا با راه اندازی پروژه های تروریست پروری میلیون ها دالر بدست آورند. این موضوع پرده از واقعیت های برمیدارد که طالبان را پروژۀ زود هنگام نشان می دهد که برای پیشبرد بخشی از یک پروژۀ کلان به قدرت رسانده شده اند و با پایان آن زوال آنان حتمی است.
رویکرد های دو سالۀ طالبان در پیوند به ساختار حکومت و خودداری آنان از تشکیل یک حکومت همه شمول و مشروع و پایان سرپرستی، وضع محدودیت بر زنان، مسدود شدن دروازه های مکتب و دانشگاهها بر روی دختران، محاکمه های صحرایی، کشتار های بیرحمانه، خشونت های جنسی، تجاوز بر زنان زندانی و ...همه گواه بر این است که طالبان یک گروۀ استخباراتی بوده و برای پایان ماموریت خود لحظه شماری می کنند. بنابراین طالبان دورنمای روشن برای افغانستان ندارند و رهبران و فرماندهان آنان مانند رهبران و قوماندانان جهادی مصروف ثروت اندوزی و باجگیری از مردم افغانستان هستند. هرگاه چنین نمی بود، طالبان در این مدت دست کم گام های در عرصه های تشکیل حکومت مشروع و شناسایی آن بوسیلۀ کشور ها و سازمان ملل و بازگرداندن حقوق زنان و آموزش دختران می گذاشتند تا حکومت خود را از ورشکستگی کامل نجات می دادند. این در حالی است که طالبان با اتخاذ تصمیم های ناعاقبت اندیشانه و صدور فرمان های اسارت بار در عرصه های گوناگون سیاسی و اجتماعی افغانستان را به زندان زنان و مردان این کشور بدل کرده اند.
آخرین تصمیم خطرناک طالبان مبنی بر انتقال گروههای تروریستی به ولایت های شمالی افغانستان گواه بر این است که طالبان هرگز برای یک افغانستان متحد و یک پارچه و دارای یک حکومت مشروع کم ترین دغدغه ندارند. طالبان با این تصمیم ولایت های شمالی افغانستان را وارد یک آشوب بزرگ نموده اند و بی توجه به خطرهای داخلی و هشدار های کشور های جهان جنگ سازمان یافتۀ قومی را در منطقه های یادشده به راه افگنده اند که با واکنش های تند گروههای قومی و سیاسی در داخل و واکنش های تند بین المللی رو برو شده اند. چنانکه بایدن رئیس جمهور آمریکا و نارندرا مودی نخست وزیر هند روز پنجشنبه 22 جون 2023 بیانیه مشترکی بر اهمیت تشکیل «یک ساختار سیاسی فراگیر» در افغانستان تأکید و تروریسم فرامرزی و استفاده از نیروهای نیابتی تروریست ها را به شدت محکوم کردند. آنان از پاکستان خواستند تا اقدام های فوری انجام دهد تا اطمینان حاصل شود که هیچ سرزمینی تحت کنترل آن برای انجام حملات تروریستی استفاده نمی شود. وزارت خارجه پاکستان با بیانیه مشترک جو بایدن، رئیس جمهور امریکا و نارندرا مودی، نخست وزیر هند مخالفت کرد و آن را یک جانبه، بی اساس و گمراه کننده خواند.
نه تنها رهبران آمریکا و هند؛ بلکه رهبران روسیه، چین و کشور های آسیای میانه با وجود حمایت ها از طالبان در رقابت با آمریکا، در پیوند به انتقال گروههای تروریستی به مرز های متحدان سنتی روسیه ابراز نگرانی شدید کرده و این را یک تصمیم پیچیدۀ استخباراتی به هدف ناامن سازی منطقه و ضربه زدن به منافع ملی آنان عنوان کرده اند. این تصمیم طالبان نه تنها امنیت در ولایت های شمالی افغانستان را به خطر جدی روبرو کرده و تنش های قومی تا سرحد انفجار را افزایش داده و تمامیت ارضی افغانستان را تا رفتن به تجزیه افزایش داده؛ بلکه روابط و مناسبات نیم بند میان روسیه، چین و کشور های آسیای میانه را نیز بهم می زند. هرچند این جابجایی از گذشته ها آغاز شده بود و اما حالا شکل رسمی و علنی را به خود گرفته است. این تجاوز آنقدر سنگین است که حتا گروههایی را وادار به واکنش تند نموده که به انتظار خوش آمد گویی طالبان در ترکیه به مصالحۀ سیاسی با طالبان دل بسته بودند. تا کنون مقاومت ملی و جبهۀ آزادی در این رابطه واکنش تند نشان داده و از آماده گی های شان برای ضربه زنی تروریست ها در شمال خبر داده اند. در عین زمان دوستم هم در این زمینه هشدار داده و از فرستادن فرزند خود به جنگ تروریستان سخن گفته است. این ها نشانۀ یک تحرک جدید در میان نیرو های مخالف سیاسی و نظامی طالبان است و این می تواند، یک تکانۀ شدید برای گروههای منتظر آشتی با طالبان باشد تا از خواب خرگوشی بلند شوند.
ممکن خواننده گان بپرسند که طالبان از عواقب داخلی و بیرونی تصمیم خود ناآگاه هستند؛ آنقدر نه؛ اما این از وابستگی مرگبار رهبران طالبان به پاکستان مرده بر می دارد که املاک، دارایی ها ودخانواده های آنان در گروگان آی اس آی در این کشور اند. این تصمیم بر طالبان از سوی جنرالان آی اس آی تحمیل شده است. تحلیلگران بدین باور اند که این جابجایی از برنامه های از قبل تعیین شده است که به هدف برهم زدن توازن قومی در جغرافیای شمالی افغانستان اتخاذ شده است؛ این برنامۀ آی اس آی است و هدف آن تبدیل کردن شمال افغانستان به وزیرستان؛ دیگر اینکه این اجندا یک برنامۀ کلان فرامنطقهای است که هدف آن آشوب آفرینی در شمال و انتقال ناامنی ها به روسیه و چین و برآورده شدن منافع استراتیژیک آنها است.
چشم انتظار مردم از این پیشامد این است که گروههای مخالف طالبان بویژه جبهۀ مقاومت و جبهۀ آزادی باید از حقوق آنان در برابر تهاجم تروریستان دفاع کنند؛ نسبت به پی آمد این برنامه برای پاکستان هشدار دهند و با استفاده از یک دیپلوماسی فعال، کشورهای آسیای میانه، چین و روسیه را نسبت به عواقب خطرناک این برنامه آگاه بسازند. خوش بختانه گزارش هایی از تماس های رهبر جبهۀ آزادی با نماینده گان شماری از گروهها به نشر رسیده که از آرایش جدید نیرو ها در برابر هجوم تروریستان در شمال افغانستان خبر می دهد.
در کل گفته می توان که این جابجایی عواقب خطرناک قومی، ملی، منطقهای و جهانی در پی دارد و حکایت از یک توطیۀ خطرناک تاریخی در شمال افغانستان دارد. شخصیت ها و گروههای سیاسی مخالف طالبان باید با توجه به منافع ملی در برابر این تصمیم طالبان برخورد جدی، قاطع و مسؤولانه نمایند و برای دفع آن تدابیر جدی اتخاذ کنند. حال زمانی رسیده است که به خواست های باشنده گان شمال پاسخ مثبت گفته شود و از خشم و نارضایتی آنان باید در جهت درست استفاده شود تا از یک سو انسجام میان قیام های خودجوش مردمی بوجود آید و از سویی هم جلو سرکوب های جداگانۀ قیام های مردمی از سوی طالبان گرفته شود. در صورتی که به خواست ها و انتظار های باشنده گان شمال افغانستان توجه نشود. در این صورت مردم شمال در واکنش به این اشغال به گروههای دیگری چون داعش رو آورده و جبهۀ تازه ای در برابر جبهۀ مقاومت و جبهۀ آزادی و سایر جبهه های نظامی مخالف طالبان در شمال افغانستان ایجاد خواهد شد. هر نوع سکوت و بی تفاوتی در برابر این تجاوز پاکستان سبب نارضایتی بیشتر مردم از شخصیت ها و گروههای سیاسی و قومی افغانستان می شود که آیندۀ آن برای مردم افغانستان خطرناک تر از امروز خواهد بود.
جابجایی گروههای
افراطی و تکفیری و تروریستی و تجاوز پاکستان در شمال افغانستان فرصتی، برای
گروههای سیاسی و قومی مخالف طالبان و بویژه جبهه های نظامی ضد طالبان است تا
کشور های روسیه، چین و کشور های آسیای میانه را از خطر آن آگاه و پشتیبانی
سیاسی و جهانی را بحیث بدیلی مطلوب، در برابر طالبان بدست آورند. در غیر این
صورت تمامی گروههای سیاسی به شمول جبهه های مقاومت ملی و آزادی جایگاه خود را
در میان مردم از دست خواهند داد و برنامۀ وزیرستان سازی در فضای آرام به پیش
رفته و مقاومت های پراگندۀ قومی مردم در برابر تجاوز گروههای تروریستی در
ولایت های گوناگون در شمال افغانستان نتیجه ای به بار نخواهد آورد. در اینصورت
با تبدیل شدن افغانستان به وزیردستان و تبدیل شدن آن به صوبۀ ششم پاکستان،
رویا های عمق استراتیژی جنرالان پاکستانی در افغانستان واقعیت عینی خواهد یافت
و سقوط افغانستان به پرتگاۀ تروریسم و گروههای تروریستی حتمی می گردد.
از آنچه گفته آمد. طالبان ابزاری در دست شبکه های استخباراتی اند و اسلام را وسیله ای برای توجیه و انحراف افکار عامه قرار داده اند تا هویت اصلی آنان در پردۀ ابهام باقی بماند. طالبان در دو سال امارت خود به اثبات رسانده اند که مزدوران خوبی برای عملی ساختن اجندا های استخباراتی بویژه د ستگاۀ آی اس آی اند. سناریوی آخر آنان زیر چتر انتقال تی تی پی به شمال در موافقت با آی اس آی مشت های آنان را بازتر و سیمای آنان را عریان تر نمود. این ثابت کرد که اراده های رهبران آنان را جنرال های پاکستان مهمیز می نمایند. حالا که طالبان با تصمیم اخیر خویش ولایت های شمالی را آماج بزرگ ترین و خطرناک ترین توطیۀ تاریخی و آبستن حوادث خونین ساخته اند؛ اوضاع در ولایت های شمالی را چنان آشفته کرده اند که باشنده گان آنها خاموشی پیش از توفان را تجربه می کنند. این حالت معنای اصابت سنگ بر آخرین شیشه های امید مردم افغانستان را داشته و همه تردید ها در مورد طالبان را بحیث یک گروه مزدور به یقین بدل کرده است. این هشداری برای مردم افغانستان بویژه برای نیرو های سیاسی این کشوراست که هرچه دیرتر بجنبند، تباهی و نابودی بیشتری آنان را تهدید می کند. این بدین معنا است که هرگونه فرصت صلح با طالبان از میان رفته و آنانیکه هنوز هم غرق این خواب های خرگوشی اند، دچار اشتباۀ مضاعف و درگیر وسوسه های میان خالی ذهنی اند. آنان بیش از این نباید مردم افغانستان را قربانی توهم سیاسی و مصلحت اندیشی های شخصی و سیاسی و قومی و مذهبی خود نمایند. یاهو