مهرالدین مشید
زاغه نشینی در غرب و رونق کالای چینایی
هر از گاهی که از جا بلند می شوی و به بیرون نگاه میکنی، چشمانت به خیمه های زاغه نشینان یا خانه بدوشان خیره می شوند که در نزدیک خانه های رهایشی، محل های سبز و پارک ها خیمه زده اند. زمانیکه خانه را به قصد کاری ترک کنید و به خیابان ها به را افتید، بازهم نظر تان را خیمه های زاغه نشینان در کنار جاده ها به خود جلب می کند که در زیر آنها خانه بدوشانی زنده گی می کنند که به (هوم لس ها) مشهور اند. این خانه بدوشان کسانی اند که بنا بر تخطی ها از قانون اعتبار اجتماعی خود را از دست داده و اجازۀ کار کردن و خانه کرایه گرفتن را ندارند. این زاغه نشینان و زاغ نشینی ها تنها نمایانگر تفاوت فاحش زنده گی در آمریکا و سایر کشور های غربی نیست؛ بلکه در لایه های زیرین این خانه بدوشی ها داستان های پیچیده و روابط و زد و بند های مرموز تباه کاری و فروش و قاچاق مواد مخدر نیز قرار دارد که ممکن ناشی از تنگدستی های آنان باشد. گفته می شود که بسیاری از این زاغه نشینینان به مثابۀ خورده فروشان مواد مخدر عمل می کنند که با قاچاق بران مواد مخدر رابطه دارند. قصۀ این زاغه نشینان پیچیده تر از این گفته ها است و زد و بند های مرموزی در زیر این چادر ها وجود دارد که بازتاب دهندۀ عمق دردناک تفاوت اجتماعی و اقتصادی در آمریکا و نشان دهندۀ عمق وحشتناک فرهنگی در غرب است.
در آنسوی ماجرای زاغه نشینینان داستان پیچیده تر دیگر وجود دارد که همانا حکایت از اشغال بازار های آمریکایی بوسیلۀ کالای چینایی دارد. در راه که می رویید و کسانی که از کنار تان رد می شوند و یا از مقابل شما عبور می کنند؛ لباس های آنان بیشتر چینایی اند و به همین گونه زمانی که در فروشگاه های بزرگ در آمریکا وارد شوید؛ چشمان شما را در هر سو کالای چینایی به خود جلب می کند. این حالت همان روایت های کهن قیام عاجوج و ماجوج از چین را در خاطره ها تداعی می کند که گویا از همان صحرا های کوبی بار دیگر مانند لشکر چنگیز قیام می کنند و جهان را در اشغال خود در می آورند. هرچند اگر رویارویی های چین و امریکا از کنترول بیرون شوند. در آن صورت وقوع چنین آشوب ها ناممکن نیست؛ اما واقعیت های موجود در آمریکا و کشور های دیگر نشان می دهد که چین از لحاظ اقتصادی جهان را اشغال کرده است و واقعیت هجوم و اشغال اقتصادی جهان را پیش از تهاجم نظامی و اشغال جغرافیای آن به نمایش گذاشته است. شاید هم آمریکایی ها از این داستان ها آگاهی دارند و از پیشامد های خطرناک آن نگران اند. از همین رو است که مقام های آمریکایی بار ها گفته اند که مبارزه در برابر برتری جویی های اقتصادی چین و امتیاز طلبی های تسلیحاتی روسیه مقدم تر و مهم تر از مبارزه با تروریزم است. امریکا و غرب در این رابطه نگران اند و هدف اصلی از سناریو های ناتمام جنگ های امریکا در افغانستان و عراق و سوریه و آخرین آن حمایت های مالی کشور های غربی از اوکراین و گروۀ طالبان در افغانستان پرداختن به این نگرانی ها است.
هر چه باشد، اکنون واژه های خانه بدوشان یا هوم لیس ها و کالای چینایی در آمریکا از جمع آن واژه هایی اند که تمدن و فرهنگ و حیثیت آمریکا را بحیث بزرگ ترین قدرت اقتصادی دنیا سخت به چالش کشیده است. شگفت آور نیست که در هر کشوری واژه ها و کلمات در ظاهر غریب و اما جا افتاده و سنگینی اند که در فضای اجتماعی و فرهنگی آنها جایگاه درشت و چشمگیری دارند. این واژه ها نه تنها فضای اجتماعی و مکان های جغرافیایی را بصورت سنگین اشغال کرده اند؛ بلکه بر فضای افکار جامعه چنان سنگینی می کنند که به مثابۀ آسیاب سنگی بر روی مغز افراد جامعه فشار وارد می کند. آشکار است که درد برخاسته از آن استخوان سوز و نفس گیر است؛ اما این درد را آنانی احساس می کنند که در جغرافیای درد آلود و اندوهبار این واژه ها با حیات دشوار دست و پنجه نرم می کنند و به گروۀ زاغه نشینان رانده شده اند. واژه های کالای چینایی و خانه بدوشان آمریکایی نیز از همان کلمه های در ظاهر غریب و بیگانه در جامعۀ امریکا اند که بصورت واژه های تافتۀ جدا بافته در تار و پود جامعۀ امریکا رخنه کرده اند که مایۀ نگرانی های میلیون ها شهروند آمریکا را فراهم کرده است.
خانه بدوشی و کالای چینایی یک واقعیت است و کشور های زیادی به آن روبرو اند؛ اما موجودیت لشکر بزرگی از هوم لیس ها در کنار جاده ها و پارک ها و محل های سبز و زیر پل ها برای شهروندان آمریکایی پرسش برانگیز است و آنان از حکومت خود می خواهند که بجای هزینه کردن میلیارد ها دالر در جنگ های بیرون مرزی و رقابت های منفی با چین و روسیه؛ اندکی از این پول ها را برای ساخت و ساز خانه ها برای افراد هوم لیس و زاغه نشینان هزینه کند. این برای بسیاری از آمریکایی ها قابل پذیرش نیست که دولت شان با توجه به برنامه های کلان راهبردی میلیارد ها دالر را صرف جنگ در کشور های دیگر می نماید. زمانیکه جنگ های تجاری میان آمریکا و چین با تفصیل به بررسی گرفته شوند و بازی های سیاسی، اقتصادی و استخباراتی آن مورد تحلیل قرار بگیرند. آنگاه است که بر مصداق این شعر جاودانۀ زنده یاد رازق فانی " خدا گر پرده بردارد ز روي کار آدمــــــها - چه شاديها خورد بر هم چه چه بازيها شود رسوا" پرده از سیما های زمامداران و سیاستگران کشور های بزرگ مانند آمریکا و چین به زیر می افتد و از راز آلودی آنان اندکی کاسته می شود. بیرابطه نخواهد بود تا به حقایق تجاری میان آمریکا و چین اشاره شود تا اندکی از روی روابط و مناسبات تجاری میان دو کشور پرده برداشته سود.
در سال 2019، تولید ناخالص داخلی چین 14.1 تریلیون دالر تخمین زده شد. تولید ناخالص داخلی واقعی در حدود 6.1 درصد افزایش داشت و جمعیت آن 1.4 میلیارد نفر بود. تولید ناخالص جین در سال 2022 در حدود هژده تریلیون دالر و از آمریکا در حدود 25 تریلیون دالر ذکر شده است. این اطلاعات بر اساس آمار سازمان صندوق بین المللی پول است. تجارت کالاها و خدمات ایالات متحده با چین در سال 2019 بالغ بر 634.8 میلیارد دلار تخمین زده شد. صادرات 163.0 میلیارد دالر و واردات 471.8 میلیارد دالر بود. کسری تجارت کالاها و خدمات ایالات متحده با چین 308.8 میلیارد دالر در سال 2019 بود.
در حال حاضر چین سومین شریک تجاری کالاهای ایالات متحده با 558.1 میلیارد دالر تجارت (کالای دو طرفه) کالا در طول سال 2019 است. صادرات کالا بالغ بر 106.4 میلیارد دالر بوده است. واردات کالا در مجموع 451.7 میلیارد دالر بوده است. کسری تجارت کالاهای ایالات متحده با چین 345.2 میلیارد دلار در سال 2019 بود. تجارت خدمات با چین یعنی صادرات و واردات در سال 2019 حدود 76.7 میلیارد دالر تخمین زده شد. صادرات خدمات 56.5 میلیارد دالر بود. واردات خدمات 20.1 میلیارد دلار بود. مازاد تجارت خدمات ایالات متحده با چین 36.4 میلیارد دالر در سال 2019 بود. مبادله های روز افزون کالا میان آمریکا و چین به نحوی تولیدات داخلی آمریکا را تحت شعاع خود قرار داد تا آنکه دولت بایدن ناگزیر به وضع تعرفه های بیشتر بر کالا های چینایی کرد تا آنکه «والی آدیمو» معاون وزیر خزانه داری آمریکا، از بررسی تعرفه های گمرکی میان آمریکا و چین خبر داد. وی هم چنان گفت که برای کاهش نرخ تورم بی سابقه در این کشور هر اقدامی از جمله تولید بیشتر انرژی و کاهش کسری بودجه فدرال را در دستورکار خود قرار می دهد.
پس از این اعلان
دولت آمریکا در تازه ترین حرکت در جنگ تجاری با پکن، از اعمال تعرفه های تازه
بر کالاهایی چینایی به ارزش
۲۰۰
میلیارد دالر خبر داد که بر بنیاد آن مالیات های تازه بر پنج هزار قلم کالای
وارداتی اعمال گردید. دولت بایدن هدف از اعمال این تعرفه ها را رفع تورم عنوان
کرد. جن ساکی دبیر مطبوعاتی کاخ سفید اعلام کرد که این مطالعات در دامنه
گستردهای از مسائل نظیر رفتار چین در بازارهای جهانی و تأثیر تعرفهها بر
دستمزدها، فرصتهای شغلی و مزیت رقابتی انجام میشود.
این آمار ظاهری اند و اما در پشت این ارقام بازی های پیچیدۀ سیاسی و استخباراتی
نهفته است که تحت پوشش تجارت کالا از افکار عامه پنهان نگهداشته شده اند. در
زیر پوشش این بازی ها بوده که هر روز در کوچه و بازار های آمریکا به شمار هوم
لیس ها افزوده می شود. این در حالی است که با هزینه شدن درصدی اندک آن پول های
گزاف چندین تریلیون دالری که در جنگ های بیرون از آمریکا هزینه شده؛ نه تنها به
زنده گی زاغه نشینی در آمریکا نقطۀ پایان نهاده می شود؛ بلکه خیمه های میلیون
ها هوم لیس از گوشه و کنار شهرهای آمریکا و سایر کشور های غربی نیز برچیده می
شوند؛ نه تنها این، بلکه برچیده شدن هزاران هوم لیس از شهر های گوناگون آمریکا
دامان قدرت و ثروت آمریکا را از لکۀ ننگین زاغه نشینی نیز رهایی می بخشد.
درکشوری میلیون ها زاغه نشین بیکار زنده گی می کند که بیشتر از هر کشوری زمینۀ کار در آن موجود است؛ اما برعکس شمار خانه بدوشان آن افزونتر از کشور های دیگر غربی است. گفته می شود که این خانه بدوشان به دلیل تخطی های اجتماعی از امتیاز داشتن کار محروم شده اند و صرف ازکمک های اندک مالی برخوردار اند که از رنج خانه بدوشی آنان چیزی نمی کاهد. با توجه به آسیب های اجتماعی و روانی و اقتصادی برخاسته از هوم لیس ها نمی توان به این دلیل بسنده کرد و شاید درعقب آن بازی دیگری نهفته باشد که از روابط و مناسبات تولیدی و سیستم تولید و رقابت های کلان اقتصادی و تجاری در آمریکا پرده بر می دارد و بازگشت نظریه های مارکس در پیوند به سرمایه داری را در افکار تداعی می کند. زمانی که انسان به بازی های سیاسی و اقتصادی در پشت نظام سرمایه داری امریکا متمرکز می شود و هزینه های گیچ کنندۀ میلیارد ها دالری آن در جنگ های بیرونی در افکار تداعی می شود. اینجا است که بسیاری حقایق در این نظام ها به توتم تاریخ بدل می شود. از آنان نه تنها کم ترین توقعی نمی توان داشت؛ بلکه مسؤولیت پذیری ها در برابر شهروندان زاغه نشین آنان را به صفر تقرب می دهد. پس آنانی که پروای شهروندان خود را ندارند که باید در برابر آنان احساس مسؤولیت کنند و پس از آنان دیگران چه توقعی داشته می توانند. با این حال آواره گی و فقر و تنگدستی ومهاجرت های بزرگ کتله ای همه محصول این جنگ های ویرانگر است که وحشت و دهشت آن فلسفۀ وجودی تمدن و تجدد را نیز به چالش کشیده است.
درست این زمانی ممکن است که سیاست ها و سیاستگذاری ها انسانی تر شوند و زمامداران و سیاستگران بدور از خود محوری و قدرت جویی و ثروت اندوزی، برای نجات انسان و انسانیت دست به کار شوند؛ اما کشمکش های بزرگ جهانی و بازی های اقتصادی و استخباراتی هر روز اوضاع جهان را تا لبۀ پرتگاۀ نابودی به پیش خواهد برد؛ زیرا در پشت این بازی جنگ های خطرناک نیابتی با بازی های پیچیدۀ مافیایی در جریان است که از قاچاق مواد مخدر و صدور و تقویت تروریسم تغذیه می شوند؛ اما نباید فراموش کرد که صدور کالا و دست یابی به منابع خام نیز یکی از اهداف این جنگ ها به شمار می رود؛ زیرا کشور های پیشرفتۀ صنعتی در حال از دست دادن منابع طبیعی خود اند و یا نگران به پایان رسیدن آنها اند و بنا براین تلاش دارند تا با حفظ منابع خود، از منابع کشور های دیگر استفاده کنند. این استفاده زمانی ممکن است که کشور های دارای منابع سرشار طبیعی مثل افغانستان باید روی آرامی را نبینند و دائم در منازعه بسر ببرند. بنابراین جنگ های نیابتی اژدهای هفتاد سر و هفتاد پا را ماند که هر از گاهی سر تازه و پای کاذبی برای سیطره جویی و حق کشی بیرون می کنند. این جنگ های ویرانگر که آواره گی های کتلوی و جمعی و در ضمن فقر و بیکاری و تنگدستی های خطرناک را در پی دارند. همه زیر نام های به ظاهر آرایش یافته سازماندهی می شوند؛ هدفی جز جهانخواری و تحمیل ویرانگری ها و تباهی ها به کشور درگیر جنگ اهداف دیگری ندارد. جنگ های دیروز زیر نام جنگ تریاک میان چین و انگلیس از سال های 1840 تا 1842؛ جنگ دوم تریاک میان انگلیس و فرانسه با چین در سال 1856 تا 1860 افزون بر درگیری های آمریکا و کشور های اروپایی در تایلند، لائوس، کامبوج و ویتنام ریشه در این جنگ های جهانخواری دارد که تا کنون به شدت ادامه دارد.
از آنچه گفته آمد، زمانداران و سیاستگرانی که جهان و آرزو های میلیون ها انسان مظلوم را قربانی حرص و آز خود نموده اند و جز هوای تاراج انسان، شخصیت و عزت و انسانیت او آرزوی دیگری ندارند و تنها آرزوی به گلیم سوگ بنشاندن و به غربت کشیدن انسان آن را دارند. از آنان چه توقعی بیشتر از این میتوان داشت و با این حال رنج انسان داشتن و دغدغۀ پاسداری از انسان را در آنان چگونه می توان سراغ نمود. آنانیکه برای کشتن انسان مظلوم دست ها را تا شانه بر زده اند و برای رسیدن به اهداف کلان سیاسی، اقتصادی و جیوپولیتیک از هیچ جنایت و همدستی با جنایت کاران تروریست خودداری نمی کنند. آنان برای سیاه و سفید کردن تروریستان و شستن غبار از جبین تروریسم بر مصداق سخن؛ خود کوزه و خود کوزه گر و خود گل کوزه عمل می کنند. با این حال کوچکترین امیدی باقی نمی ماند که از آنان سیاست هایی را توقع داشت که بر تراژیدی زاغه نشینان و خانه بدوشان در غرب پایان بدهند. بدون تردید نه تنها داستان غم بار خانه بدوشی در آمریکا و اروپا به این زودی، پایان نمی یابد؛ بلکه کشمکش های بزرگ جهانی و درگیری های تازه همراه با رقابت های شدید سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی حکایت از آشفتگی هایی دارد که هر روز بر رنج و اندوۀ انسان مظلوم در سراسر گیتی می افزاید. این وضعیت رقت بار تا زمانی در جهان ادامه خواهد یافت که سیاست ها انسانی و سیاستگران بدور از غرض و مرض انسانی باندیشند؛ در غیر این صورت فاجعه هر روز در جهان بیشتر دهن باز می کند و نه تنها آرزو های میلیون ها انسان مظلوم در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین را با خون یکسان می سازد و به لشکر خانه بدوشان در شهر های آمریکا و اروپا می افزاید؛ بلکه خطر های بدتر از آن متوجه انسان روی زمین خواهد بود و بالاخره طومار خوشبختی انسان را یکسره خواهد برچید. یاهو