افغانستان و پاکستان در ورطه بحرانهای آتی
مریم وریج کاظمی
پژوهشگر مسائل ژئوپلیتیک
مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC
«براهما چلانی» ژئواستراتژیست برجسته هندی معتقد است طی سال های آینده افغانستان و پاکستان در آشفتگی عمیقی فرو میروند و تروریسم و افراط گرایی اسلامی به رشد خود ادامه خواهد داد که پیامدهای شدیدی بر امنیت بینالمللی می گذارد و مشخصا ایالات متحده امریکا سهم قابل توجهی از به وجود آمدن این بحران را بر عهده دارد.
پیامدهای ژئوپلیتیکی عقب نشینی تحقیرآمیز ایالات متحده امریکا از افغانستان پس از آن که جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، تعهد سلف خود- دونالد ترامپ- را به عقب نشینی انجام داد، همچنان در حال افزایش است. با نشان دادن ایالات متحده به عنوان یک قدرت در حال زوال، خروج از این کشور به تقویت فعالیت اسلامگرایان مبارز در همه جا کمک کرد و در عین حال روسیه و چین را جسور کرد. از زمانی که ایالات متحده افغانستان را به شبه نظامیان طالبان تحت حمایت پاکستان واگذار کرد، یک ابر دولت تروریستی پدید آمده است. فراتر از ارتکاب جنایات علیه مردم افغانستان و تحمیل مجدد شیوههای قرون وسطایی،- از جمله کاهش جایگاه زنان افغان و خانهنشین کردن آنها-، طالبان با القاعده و چندین گروه تروریستی دیگر روابط صمیمی برقرار کرده است.
این در حالیست که طبق یک سند فاش شده از پنتاگون، افغانستان به پناهگاه امن و صحنه ای برای تروریست های القاعده و داعش تبدیل شده است که قصد حمله به اهدافی در آسیا، اروپا و ایالات متحده را دارند. البته این نباید باعث شگفتی شود. اغلب کابینه رژیم طالبان شامل تروریستهای بینالمللی و قاچاقچیان مواد مخدر-از جمله شبکه حقانی- است و سال گذشته در کابل بود که یک حمله هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی رهبر القاعده و «ایمن الظواهری» تروریست جهانی معرفیشده توسط سازمان ملل را هدف قرار داد. در حالی که دولت اسلامی ممکن است به دنبال گسترش عملیات بینالمللی خود از افغانستان باشد این اتحاد القاعده با طالبان است که تهدید بینالمللی درازمدت بزرگتری را ایجاد میکند.
هنگامی که ایالات متحده به طور ناگهانی از افغانستان خارج شد نه تنها متحدان خود را در آنجا رها کرد بلکه میلیاردها دلار تجهیزات نظامی پیشرفته آمریکایی را به اضافه چندین پایگاه نظامی، از جمله پایگاه هوایی استراتژیک بگرام، پشت سر گذاشت. طالبان اکنون تنها سازمان افراطی جهان است که به شکل ابتدایی نیروی هوایی خود را دارد. در یک سند 12 صفحه ای که چند ماه گذشته منتشر شد، دولت «جو بایدن» به دنبال این بود که مسئولیت شکست افغانستان را به گردن «دونالد ترامپ» بیندازد و مدعی شد که انتخاب های بایدن برای چگونگی خروج از افغانستان به شدت تحت تاثیر شرایط ایجاد شده توسط سلف وی قرار داشته است. اما، در حالی که دولت ترامپ بدون شک یک توافق وحشتناک با طالبان را قطع کرد، این بایدن بود که – با غلبه بر ژنرال های نظامی ارشد خود – انتخاب هایی را انجام داد که باعث سقوط افغانستان در هرج و مرج شد و بازگشت سریع طالبان به قدرت را تسهیل کرد.
از سوی دیگر سیاست ایالات متحده در قبال پاکستان نیز عمیقاً اشتباه بوده است. چرا که به لطف همکاری طولانی مدت با ایالات متحده است که ارتش پاکستان و آژانس اطلاعاتی «ISI» توانسته اند از تروریسم به عنوان ابزار سیاست دولتی علیه کشورهای همسایه استفاده کنند. به نظر میرسید که دولت ترامپ این موضوع را درک کرده بود و متعهد شد که پاکستان را تا پایان دادن به اتحاد نامقدس خود با سازمانهای تروریستی در کنار هم نگه دارد. اما دولت بایدن عکس این سیاست عمل کرد. اگرچه پاکستان نقش مهمی در توانمند ساختن طالبان – که«ISI» در اوایل دهه 1990 به ایجاد آن کمک کرد – برای شکست ایالات متحده در افغانستان ایفا کرد، دولت بایدن سال گذشته به دولت پاکستان کمک کرد تا از نکول بدهی خود جلوگیری کند. بلافاصله پس از آن، ایالات متحده از یک قرارداد 450 میلیون دلاری برای مدرنیزه کردن«F-16» های پاکستان (که آنها را به عنوان وسایل نقلیه تحویل سلاح های هسته ای ارزیابی می کند) رونمایی کرد. سپس ایالات متحده به پاکستان کمک کرد تا از «فهرست خاکستری»گروه ویژه اقدام مالی مستقر در پاریس، خارج شود.
امروز پاکستان با بیثباتی سیاسی عمیقی مواجه است که ریشه در روابط نظامی و غیر نظامی انحرافی دارد. ارتش پاکستان 33سال مستقیماً حکومت کرده است و زمانی که ژنرال ها در قدرت نبودند باز اداره بخش های زیادی از حکومت بر عهده آنان بود. این در حالیست که ارتش پاکستان و نهادهای اطلاعاتی آن هرگز به دولت غیرنظامی پاسخ نداده اند. حتی از سال 2017، دو نخستوزیر پس از نارضایتی ارتش برکنار شدهاند اما حامیان یکی از این نخست وزیران، عمران خان، اکنون اولین چالش مستقیم را در برابر اقتدار ارتش از زمان تأسیس پاکستان در 75 سال پیش ایجاد کرده اند. پس از دستگیری خان به اتهام فساد تظاهرات گسترده در سراسر پاکستان آغاز شد و تظاهرکنندگان به اموال نظامیان، از جمله مقر ارتش و یک مرکز اصلی «ISI» یورش بردند و خانه یکی از فرماندهان ارشد ارتش را به آتش کشیدند.
با گسترش بحران سیاسی، پاکستان همچنان در آستانه نکول قرار می گیرد و تا زمانی که بتواند صندوق بینالمللی پول را متقاعد کند که یک برنامه نجات را از سر بگیرد، با وامهای کوتاهمدت از متحدان این کشور حفظ میشود. این به جامعه بین المللی اهرمی می دهد تا تغییر را در کشور تحمیل کند.
اعتراضات بی سابقه ضد نظامی بیشترین پتانسیل را برای ایجاد توازن مجدد در روابط غیرنظامی-نظامی دارد. اما سایه خزنده حاکمیت نظامی قبلاً منجر به دستگیری های دسته جمعی شده و رئیس ستاد ارتش اعلام کرد که طبق قانون نظامی، غیرنظامیان متهم به خشونت های اخیر محاکمه می شوند. این در حالیست که ارتش میتواند وضعیت اضطراری اعلام کند تا بتواند مخالفان را سرکوب کند، یا ممکن است کودتای دیگری انجام دهد. این درگیری همچنین می تواند به جنگ داخلی تبدیل شود که شرایط ایده آلی را برای رشد نیروهای تروریستی بین المللی به وجود می آورد. در حال حاضر، پاکستان مرکز تروریسم باقی مانده است و به طور قابل توجهی به بی ثباتی افغانستان کمک می کند و تا زمانی که پیوند میان ارتش پاکستان و گروه های افراطی قطع نشود، وضعیت در افغانستان بهبود نخواهد یافت و نبرد با تروریسم بین المللی پیروز نخواهد شد. همانطور که «ملا هیبت الله آخوندزاده»، امیر خودخوانده طالبان اعلام کرد:« این جنگ هرگز پایان نمی یابد و تا روز قیامت ادامه خواهد داشت».
§ نوشتار حاضر برگرفته از دو مقاله « Bedlam in Afghanistan and Pakistan» و « Afghanistan’s abyss» از براهما چلانی «Brahma Chellaney» در سایت« www.aspistrategist.org» می باشد.