خوشه چین
انسانیت
بادستمال کهنه دیگر کسی بینی خودرا پاک نمیکند.
کنون دوران جهان به عصر کهن تبدیل گشت
جهادی که به تــــــــخریب علم وفن تبدیل گشت.
کرزی وغنی کشوررامبدل به فساد تاریخ کردند.
دروجود طالب اخلاق انسانیت احترام به مقام زن خوار وذلیل شد،
تاریخ مصرفش سپری شده است.
شیرۀ تاک
ارزشهــــــای مارا بـه خاک بدل کردند
چرس وبنگ را به شیره تاک بدل کردند.
سرزمین مارا میدان سگ جنگی افغان با افغان.
مسابقه بوکس جنگی را به جای سیب وناک بدل کردند.
پیام
دریـــــن شعــــر چـــــون ذکری ازخیام آمده است.
گـــــویـــــا برمـــــن عاجـــــز پــــیام آمــــــده است.
درمنطق توانسان دوستی طبق خلقت خدا نهفته است.
بربنده عاجزخالق درمقابل ظــــــالم مدام آمده است
تا یک نظری به نقد لـــــولاک زدم
طرح دیگری ، به شرح افلاک زدم
جز همدلی ، آنچه رسم و راهی داشتم
عاری ز رقم ، به درب املاک زدم
از شعر خیام پیامی را در یافــــتم
چند ساغری هم بسایه ئی تاک زدم
این آئیــــن ، نظم و نسخ گردونم را
مخصوصِ به چند رند چالاک زدم
حمدی صمدی نمودم حک در خاطر
سنگ در صنمی که بوده بیباک زدم
بر خلق امید سروی صوری کردم
بر خود رقمی ز خار و خاشاک زدم
در جان و تنم جنون مهرش مــــاندم
در پـــــیرهنم خودم هزار چاک زدم
گر ازتو ، به کس نگفته باشم حرفی
جز عشق نبود سخن گر حاشاک زدم
سلطانی کنون چو مست و بی پروا ماند
از برقع توست که خرقه بر خاک زدم
((س ر سلطانی))
این خانه ای ماست که آتش دردست گلستان میشود
محور چرخ آسیای میانه ایران هنـــــدوستان میشود.
دانش وعلــــم را رهنما وناجــــی ازجهالت دانسته.
فرهنگ حوروغلمان حـــــق جاهلستــــــان میشود
وطن داران محترم!
شرافت انسانی برای تان اجازه میدهد که وطن تان را دربحران سیاست دینی وبحران تاجک و پشتون غرق نمایید.
طرف متضرر به آگاهی خود رسیده اند تابه محو کامل خود استاده گی مینمایند.
زمانه موســم طوفان نوح را ماند.
که هست غرقه زنام وننگ درآب.
(بیدل)
چهل سال عمرعزیزت گذشتو
مزاج تو ازحال طفلی نگشتو
همــــه باهوا وهوس ساختی
دمی بامی صالح نپرداختی.
مکـــن تکیه برعمر ناپایه دار
که نباشی ایمن ازبازی روزگار
اساس (کــــفر) ترک فرض اس،اساس گنهکارشدن رعایت نکردن ازسنت است.
انگیزه جدی ممنوعیت نوروز درشهر مزار شریف همانا بلند کردن(ژنده مولای علی) است.
جهان انسانی ما را درافتراق شیعه وسونی ویران کرده اند.
یعنی که اگرتجلیل شانداراز روز نوروز نباشد ازسراسرکشور مردم به زیارت نمی روند.
عبادت خانه ها را مردم درمحله خویش آباد مینمایند.
مسجدی که ازجانب دولت آباد میگردد.
عبادت خانه نبوده بلکه مراکز استخباراتی وشیطانی است.
قابل قبول نیست با تغیر نظام چپه میگردند.
دروقت چورمنتظر یک اشاره ایم.
بلی!
آنچـــــــه که درخـــط بود درعمل نبود.
درشرع،درقـــانون غـــیرازچل ول نبود.
امید مردم منظـــــره سبز ودرخت گندم.
حاکمیت غیر ازماروگژدم غندل نبود.
راهی که باید پیموده میگردید راست.
درجاده ندیدم باقدم مثبت غیرازکچل نبود.
خردمندان وباشعوررا کشتند وفراردادند.
دررٱس اداره به جزنادان دزد ودغل نبود.
ما که پروازبلند داریم خیلی خورد به نظرمی آییم.ملامت نیستند ما ازفاصله های بلند ودورباخبرازبحر وبرمی آییم.
مامیدانیم جوهرانسان بودن درعقل وفهم ودانایی است.
خانه ای ما پذیرفته است که باید بسازیم می پذیریم ازعهده این مٱ مول بدرمی آییم.
درختی که ازریشه کنده میشود خشک میگردد.
فضای ومحیطش بدون گل وعطرمشک میگردد.
خردمند باسواد قلم زن کــــــه ازکشوررانده شد.
آن فضاومحیط ازغیرت وشرافت خشک میگردد.
ما باید درفکر خــــانه ای خود بــــاشیم.
درفکر نسل نوین دردانه ای خود باشیم.
چــــون پـــــــرنده هـــــای آشیـــــانه دار
مصـــروف آب ودانــــه خود باشیـــــم.
کشورکه حد اقل بینش ودانش درآن حکم فرما بودازتهداب ویرانش کردند.
وعده ای آبادی ندهید.
تاکه آگاهی نباشد وعده آزادی ندهید.
باید ازصفر آغازید.
ما ازحرافی وپرگویی ضرردیدیم.
ازکم حرفی وپرکاری ثمردیدیم.
شرین زبانی ومعرفی خودی شرمنده گی به بارآورد.
ازبیان حقیقت ونوشیدن آب تلـــــخ وضع بهتر دیدیم.
من ازاشتباهات فراوان فراوان آموختم.
حیا وشرم درسرشتم بود نمیدانستم که کی شایسته ای آن قربانی هرکس وناکس کردم.
بنا این اشتباهات برایم فراوان آموختاند تابرای فهماندن بی ادبان زشت بنویسم.
روشنفکران حقیر وآب رو باخته شرم تاریخ نصیب تان گردیده است.
این ننگ را ازسرتان به دورافگنید.
شما نتوانستید ازگنداب خون آلود دیروز بیرون بیایید.
هرحرکت قلمی شفاهی تان درمطبوعات باعث رسوایی خود تان میگردد.
اعضای خانه
ای ما انسا نهای عصرنوین اند.
آگاه تروباخبــــرتــــرازعصــــر پیشـــــین انـــد.
درآن عصر فهم ودرک تابه هفت طبقین بود.
کنون درک ازلایتناهی فاصله خورد وبزرگ زره بین.
آوازش درگوش ودرزیر فوکس دوعین است.
خانه ای ما
خانه ای انسانهای عیار است.
خانه ای انسانهای ازهرتبا راست.
درین خانه شعله عشق به انسان رقص ماهرانه دارد.
بازتابش در تمامی ولایات عین شعاراست.
شیروشکر
درخانۀ ما دانشمند وخردمند فارسی زبان ازتبار انسان کاراست.
درخانۀ ما دانشمند وخرد مند پشتو زبان ازتبار انسان کار است.
که باهم بنشینند شیر وشکر گویند باخردمندان سایر اقوام کشور درهم آمیزند.
شیروشکر سخن گویند خوشبختی مردم بجویند وبپویند وبگویندو
دوستان محترم!
ذهن خودرا ازسنجیدن به بد،چشم خودرا ازدیدن به بد زبان خودرا ازگفتن به بد عمد تن قلم تان را ازنوشتن به بد نگه بدارید.
نوشتن وگفتن حقایق تاریخی وعلمی که جنبه آموزشی دارد را نبایدفرا موش کرد.
دقیقا مسلمانی که ایمان به خدادارد
ومحمد را پیغمــــبر قبول کرده است.
عدول ازفرمان خدا وسنت رسول الله.
نمیتواند جواب گوی خدمت به خلق خدا باشد.
هکذا احزاب سیاسی که طبق برنامه ای معین خدمت به خلق اندیشه ای طرازنوین.
باهم دریک جبهه مشترک باعث رشد شخصیت همدیگر شدند خون ریختند شهید دادند.
به آن مرحله صادق نباشند چطور میتوانند که ضامن مردم شوند ودردفاع ازمردم برآیند.
فهمیدن تاریخ وجغرافیه ازین خاطراست که خطای گذشته تکرار نشود.
اوچپ به تو میگویم!
توافتاده ای برزمین کوشش کن خودت ازجا برخیزی منتظر کسی نباش که به مانند دیروز بد آموز میشوی.
نظام سیاسی به آن نظامی گفته میشود درحدود جغرافیای شناخته شده بین المللی طبق برنامه پلان (کامپلکسی) مطابق به معیارهای ملی وبین المللی که جواب گوی (رفٱ) عامه شده بتواند میباشد
چهل سال عمرعزیزت گذشت.
مزاج تو ازحال طفلی نگشت.
همه باهوا وهوس ساختی
دمی بامی صالح نپرداختی.
مکن تکیه برعمر ناپایه دار
که نباشی ایمن ازبازی روزگار.
اساس (کفر) ترک فرض است.
اساس گنهکارشدن رعایت نکردن ازسنت است.
انگیزه جدی ممنوعیت نوروز درشهر مزار شریف همانا بلند کردن (ژنده مولای علی) است.
جهان انسانی ما را درافتراق شیعه وسونی ویران کرده اند.
یعنی که اگر روز نوروز نباشد ازسراسر کشور مردم به زیارت نمی روند.
من عقاب آزادم هرلحظه به پروازم.
گاهی درکوه بابا گاهی اوقات دردروازم.
گذرم ازسرآمووهلمندوکنر
مسیرغوربند پنجشیر.
بایک چرخش عظیم غرض طعمه فضای کتوازم.
دهل زدن نزد سیل بین آسان است.
ازسلاح لایزر خبرنداری فکرنکن که پلخمان است.
مایکل جکسن بینی اش در سن پیری تکید.
خردمندان درباره زعیم مصنوعی حال شان پریشان است.
توصیه من چنین است.
انسان باش وفهما باش بدون فهمیدن انسان ماندن مشکل است.
جاده ای علم ومعرفت را چنگ بزنید بگیریدش.
به پای خود نمی آید.
مبارزان حقیقی وآزاده زنبورهای عسلی اند که باهرگل(دانشمند)نشست دارد عطری ازهرگل باخود جمع آوری نموده درکندوی عسل(مغر)شهد و(علم) جمع آوری مینماید
ما به دنبال میرفتیم می آوردیمش درخانه درمز رعه درباغ.
خودش نمی آمد.
رفتیم حاصل دست باغبان وزارع آوردیم.
خودش نمی آمد.
رفتیم به دنبال خردوفهم ورنه خودش به پای خود نمی آمد.
درخانه ای ما تصمیم گرفته ایم که(صلح) خوشبختی بیاوریم ورنه به پای خود نمی آید.
مبارزان حقیقی طبعی پروگرام شده سیلنده ازخود جوینده وپالنده سبزکننده به دریا
میرسد.
توقف را به خود جرم شمرده نمیخواهند استاده گنده شود.
بیرقی که صــلح را تمثیل نکند بیرق نیست.
تکه چـــــتل لتــــه ای کثیف پالان خراست.
تحت سایه ای چنین بیرق بشنوی عرعراست.
بیرق خرد وشرف تمثیل جامعه ای انسانی و بشراست.
مـــــــن حکم میکنم زندگــــی درچنین جامعه بهتراست.
سه بت
جامعۀ بشری را به فاجعه رهنمون میسازد.
بت قدرت
بت شهرت
بت ثروت
درمقابلش
آگاهی
آزادی
آبادی
به حمایت
وجدان
شرف
عدالت
مانع میگردد
ازخانه ای ما
باید همیش روشنایی پخش گردد.
چونکه نور کرامت خویش را دارد.
یکسان پخش میگردد.
ازخانه ای ما پیام صبگاهی را باعبور ازمیان گلها ی معطر درهردرودروازه یک سان میرساند.
ازخانۀ ما
آب ازمنبع ره به دریا میبرد.
. زمانی که ما پیغمبر بت شکن داشتیم وداریم.
ابراهیم خلیل الله.
چرا درپروریدن بت های جدید تعقل ذهن وخردرا مبذول داشته ایم.
ذهن انسان لا یتناهی پوینده است طرف کهکشانها وجوینده وشگافنده است دردرون ذره ها.
مرد خرد رفت کتاب ها ماند به جا.
سیاست مدار رفت پف وباد به هوا ماندبه جا.
هرکلمه وجمــــــله اش رویاند مــــــــرد نوین.
آن(سیاست گر)درمعامله وتعامل ویرانه ماندبه جا.
ازیــــــــن نوده پیوند کن که شاتوت بگیرد.
نسل نو غوره کشد پشت لب بروت بگیرد.
ضعفا وناتوانان به تقاعد سوق بازی طفلانه کنند.
جوانان بالای سن هــــــــژده نقش باثبوت گیرند.
دینی که انسان را به طر ف مرگ(عذاب وثواب) رهنمایی کند.
آن دین دین نیست.
جهالت است درجهان بینی انسان خجالت است.
دینی که انسان را به شناخت وماهیت انسان معرفی واعمال خوب وپرهیز ازبد معرفی
مینماید،دین انسان است.
سیاست مداران باشرف وباعزت.
همه گلدان هــــارا آبیاری مینمایند.
من زادگاهم را دوست دارم.
به کس تعلق ندارد هندو،ام گبرم ومسلمان.
فقط همین قدرفهمیده ام زاده شده ام مسلمان.
قضاوت گونه ای دیگراست یعنی که جبرواختیار؟
بعد ازسه روز تــولد جبرن درگوشم داده اند آزان.
ایکـــــاش بی رحـــــم مـــــی بودم وظالم.
خودرا میگفتم فهمیده وهوشیار،ملا وعالم.
معامله میکردم چون رهبران جهادی ازپس.
دشمنی میکردم باخردمند هوشیار انسان عالم.
وطن داران
درکشورم ازنام اسلام غم میبارانند.
عوض(بخشاینده ومهربان)ماتم میبارانند.
خردمندان تلاش دارند برای اتحاد(صلح)
دشمنان آزادی تلاش را درنطفه میشارانند.
بیدل ومولانا هردو هم صدا بودند.
مولانا گفته بود.
بشنو ازنی چون حکایت میکند.
ازجدایها شکایت میکند.
و(بیدل)ذیلن.
چون، نی، زناله نداریم چاره ای.
تاراه جنبشی،زنفس درگلوی ماست.
این همه انسانهای خطاکار فریب کار دزد ودغل ظالم وحشی خدا ناترس چپ وراست.
مواد خامی بودند که درهمین مراحل دورانی توسط اجانب دربیرون ساخته شده اند،چون مواد قابل مصرف آورده شدند.
زمانیکه اسطهلاک شدند به دور انداخته شدند.
درداخل ازطفاله های بیرونی بت تراشیده اند.
من عقاب آزادم هرلحظه به پروازم.
گاهی درکوه بابا گاهی اوقات دردروازم.
گذرم ازسرآمووهلمندوکنر
مسیرغوربند پنجشیر.
بایک چرخش عظیم غرض طعمه فضای کتوازم.
توصیه من چنین است.
انسان باش وفهما باش بدون فهمیدن انسان ماندن مشکل است.
جاده ای علم ومعرفت را چنگ بزنید بگیریدش.
به پای خود نمی آید.
مبارزان حقیقی وآزاده زنبورهای عسلی اند که باهرگل(دانشمند)نشست دارد عطری ازهرگل باخود جمع آوری نموده درکندوی عسل(مغر)شهد و(علم) جمع آوری مینماید.
محبت (خوشه چین) با وابستگان رفقا ودوستان آب روانی است میان جویبار که به سبزسازی مزارع طرف استفاده قرارمیگیرد.
دوستان محترم!
هریک تان خیلی قوی وتوان مند هستید.
درصورتی که اینجانب انسان(هفتاد وهفت ساله)بعد ازسن یک سالگی پدرمرده ومادر به شوهر رفته تحت فشار دوبرادر اندر ظالم خدا ناترس لت وکوب تحقیر وتوهین تابه (مرگ)بادست هم وطن درو همسا یه همسن وسال وهمسلک هم دفتر وهم اندیشه را دیدم.
توانستم هنوزهم درصفحات مجازی خوب یا خراب هست خودرابیان کنم یعنی من هستم آماده هستم به اثبات انسان بودن.
آیا کمتر ازمن میباشید؟
((خانه
ای ما) آب وهوای زیبا دارد.
گل های مقبول منظره ای فریبا دارد.
آنان که میل مسابقه دارند درفضاسازی.
داگز دامیدان تنبلی چه معنی دارد.؟؟