هلند؛ از کمک به امنیت تا اقدام به جنایات جنگی در افغانستان
کلکین : از اواخر سال ۲۰۰۱، هلند با اختصاص منابع مالی و نظامی، در پی حمایت از برقراری ثبات، دموکراتیزاسیون و بازسازی ضمن تاکید بر سه وجه “دیپلماسی، دفاع و توسعه” در کشور افغانستان برآمد. چنانچه از زمان آغاز به کار نیروهای بین المللی کمک به امنیت در افغانستان، هلند در این ماموریت مشارکت داشت. از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰، هلند کشوری پیشرو در ولایت جنوبی ارزگان بود، منطقه ای که این ماموریت در آنجا از حدود ۱۶۰۰ سرباز، ۱۲ دیپلمات و کارشناس مسائل توسعه تشکیل شده بود، و در زمینه ارتقای ثبات و امنیت ولایتی نیز فعالیت داشت.
بعدها مسیری از مطرح شدنِ بحث و گفتگوها در پارلمان هلند برسر تداوم فعالیت و حضور نیروهای هلند در افغانستان و تمدید نقش آنها در این کشور، کابینه ائتلافی در هلند را به ورطه سقوط کشاند. در دوره بعد طی سال های ۲۰۱۱-۲۰۱۳ حمایت هلند متضمن ماموریت آموزشی پلیس با رویکردی یکپارچه، ضمن تاکید بر تقویت کیفی توان نیروی پلیس و ظرفیت سازی نهادهای قضایی، به ویژه در ولایت قندوز بود. به عنوان بخشی از ماموریت آموزشی پلیس، هلند همچنین ۴۰ مربی پلیس و پنج کارشناس قضایی را در ماموریت پلیس اتحادیه اروپا برای افغانستان (ایوپول/EUPOL) در کابل و قندوز تعیین ساخت.
به طور کلی دررابطه با آغاز مناسبات میان افغانستان و هلند به نظر می رسید جرقه این روابط به سال ها پیش باز گشته و پیشینه ای از صد سال تعاملات فی مابین را به دوش می کشد؛ روابطی که تا سال ۱۹۶۵، و پیش از آنکه افغانستان و هلند وارد روابط رسمی دیپلماتیک شوند چندان برجسته و مورد توجه نبود. می توان گفت این جریان از بازگشت تاریخ روابط دیپلماتیک بین افغانستان و هلند به دهه ۳۰ میلادی و یا زمانی که افغانستان هنوز یک پادشاهی بود؛ امری کمتر مطرح و یا شناخته شده است.
چنانچه همان گونه که عزیزالله رسولی کاردار سابق سفارت افغانستان در هلند بیان کرده است، در سال ۱۹۳۸، افغان ها استوارنامه مشترک فرستادۀ هلند به دولت ترکیه را مطرح و متعاقبا در سال ۱۹۳۹ معاهده ای توسط نمایندگان دیپلماتیک هلند و افغانستان در ترکیه امضا شد. با این حال، اشغال هلند توسط آلمان در ماه می ۱۹۴۰ باعث به تعویق افتادن روند تکمیل و تکامل این جریان شد.
پس از جنگ جهانی دوم، زمانی که افغانستان یکی از نخستین کشورهایی بود که استقلال اندونزی، مستعمره سابق هلند در آسیا را به رسمیت شناخت، تحولی جالب اما پیچیده رخ داد. در سال ۱۹۶۵، روابط دیپلماتیک بین هلند و افغانستان با معاهده ای جدید، اما هنوز بدون ایجاد نمایندگی های دائمی متقابل احیا شد. در دهه ۶۰، افغانستان در میان گردشگران هلندی، به ویژه در میان جوانانی که انتظار تعطیلات بی دغدغه، ماجراجویانه و انبساط خاطر را در سرزمینی دوردست داشتند، محبوب شد و به طور گسترده ای با کنسولگری افتخاری آن زمان در کابل برای حل و فصل مسائل مربوطه تماس و تعاملاتی برقرار شد. نهایتا پس از وقایع افغانستان در سال ۱۹۷۸ / ۲۰۰۱، سرانجام دو کشور رابطه ای پایدار برقرار کرده که با افتتاح سفارت هلند در کابل مشخص شد.
به گفتۀ برخی ناظران، اسناد آرشیوی در لاهه از تبادلات دوجانبه میان دو کشور هلند و افغانستان حکایت دارد. به عنوان مثال، این اسناد آرشیوی، مبادلات بین دو کشور را در هنگامی که هر یک به دنبال کسب موقعیتی در هیئت اجرایی سازمان جهانی بهداشت بودند (هلند در سال ۱۹۶۳، افغانستان در سال ۱۹۷۱)، نشان می دهد. این اسناد حاکی از آن است که در سال ۱۹۵۸، افغانستان از هلند درخواست کرد تا جهت اخذ کمک های فنی سازمان ملل جهت برنامه های اشتغال زایی در بدخشان، که در آن زمان یکی از معدود مناطق کشت خشخاش بود، لابی و چانه زنی کند.
همچنین در اواخر دهه ۱۹۶۰، افغانستان از انتخاب مجدد هلند در شورای توسعه صنعتی[۱] سازمان ملل حمایت کرد. همچنین اسناد آرشیوی رابطه بین افغانستان و خطوط هوایی رویال داچ ایرلاینز، شرکت فرانسوی، هلندی کال ال ام[۲]، را بین سال های ۱۹۵۶ و ۱۹۶۰ مستند می سازند. آنها درخواست هایی را برای دانشجویان افغان به منظور شرکت در برنامه کمک هزینه تحصیلی هلند، دسترسی به دوره های بین المللی دانشگاه ها و کالج های فنی نشان می دهند. (Kamminga, 2019: 2)
به هرروی باید گفت توسعه روابط دیپلماتیک دوجانبه مابین افغانستان و هلند روندی کند و همراه با وقفه و تاخیرهای متعددی بوده و پیشرفت در این جریان غالبا به تعهد شخصی دیپلمات هایی وقت بستگی داشت. در سال های اولیه، هلندی ها اطلاعات کمی در مورد افغانستان داشته و این کشور را به عنوان کشوری عجیب و دوردست می نگریستند. دکتر فیلیپس کریستیان ویسر(Philips Christiaan Visser) برای نخستین بار نیاز به کنسولگری هلند در افغانستان را زمانی مطرح ساخت که خود در دهه ۱۹۳۰ سرکنسول هلند در کلکته بود. او در تلاش برای یافتن فردی هلندی در افغانستان جهت تصدی این نقش بود، اما موفق نشد و به همین خاطر از “فقدان تجربه هلند در مورد افغانستان” متاسف و ناخوشنود بود.
اما در توضیحی مختصر لازم به ذکر است که مشکل در تجربه تعاملاتی هلند از افغانستان تماما نیز صحت نداشت؛ چون برای مثال، یک مهندس هلندی به نام آدریانوس ون لوتسنبورگ ماس(Adrianus van Lutsenburg Maas) در دهه ۱۹۲۰ (۱۹۲۸-۲۹) در افغانستان و در پروژه ای از یک شرکت آلمانی[۳] کار می کرد. شرکتی که قصد ساخت راه آهنی را داشت که کابل را به بلخ در شمال، هرات در غرب و قندهار در جنوب متصل سازد.
به هرصورت، ویسر تصمیم گرفت تا در سال ۱۹۳۵ خود از پیشاور به کابل سفر کند. او در آنجا با یک هلندی به نام مارتین ون گلدرن(Martin van Gelderen)، مرد جوانی که نماینده بانکی هلندی[۴] بود، ملاقات کرد. برداشت ویسر از کابل این بود که شهر چندان رشد و رونق ندارد. ساختمان های تازه ساخته شده در دهه ۱۹۲۰ -زمانی که شاه امان الله رویای مدرنیزه شدن را در سر می پروراند- از گذشته روند تخریب و فرسودگی را طی کرده بودند.
ویسر فکر میکرد که نماینده جوان بانک، پرانرژی، اما بی تجربه و نسبت به فرصت های بخش خصوصی هلندی بسیار خوش بین بود. متعاقبا در آینده نزدیک به هفت دهه بعد، در سال ۲۰۰۴، بانک هلندی ING بانک بین المللی افغانستان را که ابتکار مشترک سرمایه گذاران افغان و آمریکایی بود، تأسیس کرد. بدین ترتیب می توان گفت تجارت و دیپلماسی در طول سال ها دست به دست هم داده و پیکره مناسبات دوجانبه را شکل دادند. چنانچه بعدها بنیاد هلند افغانستان[۵] در سال ۱۹۵۱ تأسیس شد؛ و متعاقبا در سال ۱۹۶۵ به انجمن تجارت هلند و افغانستان هلند تبدیل شد. در واقع، کمپین های تبلیغاتی تأثیر غیرمنتظره ای در ترویج گردشگری هلندی به افغانستان داشت. (Kamminga, 2019: 3)
همان گونه که اشاره شد، روابط ديپلماتيك ميان هلند و افغانستان ماهيت نسبتا جديدي دارد. نخستین تلاش ها برای ورود به روابط رسمی از طریق پیمان دوستی در دهه ۱۹۳۰ شکست خورد. می توان گفت مهر و موم شدن این روابط به طور قطعی، تا سال ۱۹۴۸ پیش از امضای این پیمان و تا سال ۱۹۶۵ که هر دو کشور وارد روابط رسمی دیپلماتیک شدند، طی فراز و نشیب جریاناتی به طول انجامید. همچنین اشاره شد که در این میان، هلند یک کنسولگری در کابل و همچنین تشکیلاتی تحت عنوان “بنیاد هلند-افغانستان” با تمرکز بر ارتقای روابط تجاری بین دو کشور ایجاد کرد.
اگرچه هلند دومین شریک تجاری اروپایی افغانستان در عرصه تجارت و روابط تجاری بود، اما روابط سیاسی یا سایر روابط بین دو کشور هرگز به هیچ وجه خاص و برجسته نبود. برای مثال، این واقعیت که افغانستان در دهه ۱۹۷۰ در فهرست ۲۵ فقیرترین کشور جهان قرار داشت، به تلاش جهت ایجاد رابطه در زمینه کمک های توسعه/انکشافی منجر نشد. چراکه این امر نتیجه فعالیت های نسبتا زیاد شوروی در افغانستان و ترس از تلاش های شوروی برای جذب افغانستان در حوزه نفوذ خود بود که نهایتا این بیم و نگرانی ها در سال ۱۹۷۹ و با حمله شوروی به کشور افغانستان به منسه ظهور رسید.
تهاجم شوروی بیانگر این مسئله بود که افغانستان به طور ناگهانی از وضعیت پیرامون به مرکز سیاست جهانی جنگ سرد حرکت کرده است. همچنین این جریان به مطالبه و درخواست متحدان اشاره داشت تا «اقداماتی» علیه دولت جدید تحت رهبری ایالات متحده اتخاذ کند و برای کشور هلند نیز، حاکی از آن بود که دولت جدید شوروی را به رسمیت نمی شناسد. پس از عقب نشینی نیروهای شوروی، به رسمیت شناختن رسمی رژیم نجیب الله برای هلند امری مطلوب و مناسب تلقی نمی شد. درحالی که وضعیت در افغانستانِ پساتجاوز به یک جنگ داخلیِ بدون فاتحی مشخص تبدیل شد، روابط در سطح دیپلماتیک وجود نداشت. این امر در مورد حاکمان طالبان نیز صدق می کرد.
علیرغم مشکلات مطروحه، هلند بیش از پیش به وضعیت نا به سامان و آشفتۀ افغانستان علاقه مند گردید. چنانچه در دوره زمانی ۱۹۹۰-۱۹۹۸، وزیر هلند برای همکاری های انکشافی در چندین مورد از افغانستان دیدن کرد. هلند حتی پا را فراتر نهاده، به یکی از بزرگترین کشورهای اهداکننده کمک به افغانستان تبدیل شد. به هرروی پیشنهاد می شود که جریان ظهور علاقه هلند به افغانستان را با درنظر داشتِ دیدگاه هایی جدید در زمینه همکاری های انکشافی و یا کمک های بشردوستانه ای که در دهه ۱۹۹۰ ظهور کرد، بررسی نمود. (van de Goor, 2000: 59)
الف) مفاهیمی جدید از ارائه کمک و یاری رسانی
پیش از دهه ۱۹۹۰، ارائه کمک های انکشافی/توسعه تا حد زیادی به واسطۀ شرایط سیاسی تعیین و محدود شده بود. به نظر می رسید که پایان جنگ سرد فرصت های جدیدی برای کمک در مواجهه با درگیری ها و موقعیت های پس از جنگ فراهم می کرد؛ و از این رو مفاهیم و تفاسیر مرتبط با کمک ها نیز در دهه ۱۹۹۰ تغییر یافت. این موضوع در رویکردهای هلند نیز بر همین منوال بود و علاقه هلندی ها به رابطۀ مابین کمک و درگیری در دهه ۱۹۹۰ افزایش یافت. چنانچه در سال ۱۹۹۳، وزارت امور خارجه هلند یادداشتی در حوزه سیاستگذاری منتشر کرد که به طور خاص بر نقش کمک های بشردوستانه تمرکز و تاکید داشت.
در این یادداشت اشاره شده بود که: مابین مقولاتِ تضاد و توسعه، به این نتیجه رسیدیم که تقاضای فزاینده برای کمک های بشردوستانه -که غالبا نیز ناشی از درگیری های داخلی است- توام با مدت زمانِ طولانیِ بسیاری از نزاع و درگیری ها، رویکرد جدیدی را می طلبد. سازمان ملل نیز پیشتر مفاهیم جدیدی مرتبط یا مقوله صلح سازی (‘peace-building’ and ‘peace-making’) را در دستور کار خود و برای جریان برقراری صلح معرفی کرده بود. این مفاهیم جدید از «توسعه برای صلح» و «کمک به صلح»[۶] نشان می داد که حرکت به سمت «فعالیت های توسعه در شرایط درگیری» امری ضروری است که می تواند دیپلماسی پیشگیرانه و سایر اقدامات صلح ساز را با ماهیتی سیاسی تر حفظ کند.
بنابراین، مفهوم توسعه برای صلح با هدف پرداختن به موقعیت های نیمه صلح/نیمه جنگ بود و می توان گفت که کشور افغانستان نیز در بازه زمانیِ ۱۹۸۹-۱۹۹۸ دربردارندۀ این وضعیت و شرایط می شد. بنابراین، مداخلات هلندی ها در این کشور در برابر پس زمینه مفهوم توسعه برای صلح تحلیل می شود. با این حال، پیش از در نظر گرفتن مداخلات هلند در درگیری/جنگ افغانستان در سطح بین المللی، اجرای «توسعه برای صلح» و یا ارائه کمک های اضطراری، باید به تشریح تحلیل های هلندی از این جنگ پرداخت. شایان ذکر ایت تحلیل های هلندی بر اساس سفرهای مختلف هیئت های وزارت امور خارجه هلند به افغانستان بود. (van de Goor, 2000: 61)
ب) تحلیل هلندی ها از درگیری/جنگ افغانستان و احتمالاتی از مداخله
در دوره زمانیِ سال های ۱۹۹۴-۱۹۹۸، هیئت های وزارت امور خارجه هلند، سفارت هلند در اسلام آباد، و وزیر همکاری های توسعه هلند به مناسبت های مختلف از افغانستان بازدید کردند. اولین بازدید در سال ۹۴ صورت گرفت و در گزارش این بازدید خاطرنشان شد که گرچه کمک به افغانستان از سال ۱۹۹۳ (پس از کاهش در سال ۱۹۹۲) به طور قابل توجهی افزایش یافته بود، اما وضعیت امنیتی در این کشور به دور از ثبات بود. به ویژه کابل در حال تجربه فوران جریانات خشونت آمیز جدیدی بود که حتی منجر به خروج چندین سازمان غیردولتی گردید.
بدین ترتیب به نظر می رسید که ادامه خشونت به خستگی و دلسردی اهداکنندگان منجر شود. با وجود حقایق مذکور، این گزارش انتظار داشت که بیشتر پناهجویان افغان در پاکستان به کشور خود بازگردند، زیرا در آن مقطع زمانی بخش های بزرگی از کشور نسبتا آرام بود. همچنین پیشنهاد شد که این مناطق باید به کانون پروژه های کمک رسانی تبدیل شوند. ضمن آنکه این گزارش بهبود هماهنگی اهداکنندگان را پیشنهاد می کرد.
در طی سفرهای بعدی، هیئت های اعزامی به این نتیجه رسیدند که کمک به کمپ های پناهندگان در پاکستان و ایران دیگر در ارجحیت و اولویت قرار ندارد و به جای آن بایستی بر مسائلی چون بازگشت و اصلاح و نوسازی متمرکز توجه و تمرکز می شد. با این حال، از آنجایی که وضعیت بشردوستانه در بخش های وسیعی از کشور هنوز اسفناک بود، ادامه کمک های بشردوستانه همچنان در سال ۱۹۹۵ توصیه می شد.
در طول سال ۱۹۹۵ نیز گزارش شد که اگرچه هماهنگی ها از سال ۱۹۹۴ به دلیل فعالیت های ادارۀ هماهنگی کمک ها برای امداد و توسعه افغانستان[۷] و دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد[۸] بهبود یافته است، اما بهره وری، اثربخشی و ثمرۀ آنها هنوز چندان بالا نیست. وزیر همکاری های انکشافی در نامه ای به پارلمان هلند در مورد یافته های سفر به شهرهای افغانستان و پاکستان در ژوئن سال ۱۹۹۶ به این نتیجه رسید که اگرچه هیچ کمک ساختاری قابل توجهی نمی تواند در طول درگیری صورت گیرد، اما کمک ها نیز نباید به کمک های اضطراری محدود شود. جریان کمک ها باید بر مناطق صلح آمیز و سازمان های افغان در این مناطق که در فعالیت های بازسازی مشارکت داشتند، و همچنین بر تقویت ساختارهای اجتماعی سنتی متمرکز شود.
هئیتی هلندی در سال ۱۹۹۶ و پس از بازدید از منطقۀ تحت کنترل ژنرال دوستم در شمال افغانستان به این نتیجه رسید که با توجه به وضعیت نسبتاً صلح آمیز، کمک در این منطقه می تواند بر بازسازی و کمک های توسعه متمرکز گردد. بازدید از مناطق تحت کنترل طالبان در سال ۱۹۹۶ نیز به همان اندازه مثبت بود. بدین ترتیب گرچه برخی از اظهارات انتقادی در مورد مواضع طالبان پیرامون مسائل جنسیتی و تطبیق شریعت اسلامی مطرح شد، اما پیشنهاد شد که این موضع و شرایط به طور تمام و کمال انعطاف ناپذیر نیست و می توان از جریان کمک ها برای حرکت طالبان به سوی مدارا و تساهلی بیشتر بهره برد. (van de Goor, 2000: 62)
به هرروی در مورد هلندی ها، چنین برآورد شد که موفقیت کمک های مرتبط با صلح در افغانستان تا حد زیادی به توان و ظرفیت سازمان های افغان بستگی دارد. از این رو، کارایی و پایداری کمک ها امری مسئله ساز بود. چنانچه هیاتی اعزامی در نوامبر ۱۹۹۷ گزارش داد که بسیاری از بازیگران دخیل در جریان توسعه با ادغام اهداف بشردوستانه و سیاسی با مشکلاتی روبرو هستند. آنها در مورد امکان کمک به صلح از طریق کمک به افغانستان، آنهم به روشی که در چارچوب استراتژیک ترویج شده بود، تردید داشتند. رویکرد توسعه برای صلح نیز دارای اشکالاتی بود. تاکید بر کمک های اصولی در مناطق تحت کنترل طالبان مشکل ساز بود. در نهایت، این گزارش به این نتیجه رسید که جامعه مدنی نیازمند تقویت است و تصمیم بر این شد که با رویکردی از پایین به بالا، با شروع از مناطق آرام کشور به این مشکل رسیدگی شود و از این طریق “رویکرد توسعه برای صلح” مجدداً تأیید شود. (van de Goor, 2000: 63)
بیشتر سفرهای رسمی مقامات هلندی به افغانستان در دوره ۱۹۸۹-۱۹۹۸ را می توان به عنوان تلاش برای ورود به درگیری/نزاع داخلی در این کشور توصیف کرد. این هیئت ها متشکل از وزیر همکاری های توسعه، هیئت هایی از وزارت امور خارجه هلند و هیئت های از سفارت هلند در پاکستان بود. در یکی از سفرهایی که در سال ۱۹۹۶ صورت گرفت، وزیر هلند با رئیس جمهور برکنار شدۀ افغانستان، برهان الدین ربانی صحبت نمود. ربانی در جریان این گفتگوها خاطرنشان کرد که از نظر او مداخله خارجی به ویژه مداخله و حمایت پاکستان از طالبان یکی از عوامل اصلی تداوم درگیری ها بوده است. همچنین ربانی پروژه های مرتبط با کمک های انکشافی بیشتری را خواستار شد. توجیه او برای درخواست مطروحه این بود که چنین پروژه هایی تمرکز را از درگیری به سمت توسعه تغییر می دهند. او حتی اظهار داشت که فقدان چنین پروژه ها خود به تداوم و تشدید درگیری کمک کرده است.
گرچه مبحث آخر از تحلیل وی چندان مورد قبول واقع نشد، اما این مسئله مورد تایید و تصدیق قرار گرفت که کمک در مناطق صلح آمیز می تواند به روند صلح کمک کند. چشم انداز کمک های قابل توجه بازسازی مستقیماً با صلح همراه بود. بدین ترتیب، وزیر همکاری های انکشافی/توسعه هلند در سفری که در سال ۱۹۹۸ به افغانستان داشت، احتمالاتی از آغاز یک پروسه صلح را ارزیابی کرد. هدف دوم او ارزیابی این مسئله بود که آیا کمک های صلح می تواند ابزاری برای روند صلح باشد یا خیر.
به همین منظور وزیر همکاری های انکشافی/توسعه هلند با چند تن از نمایندگان طالبان گفتگو کرد. آنها -طالبان- چنین نشان دادند که پذیرای میانجیگری خارجی در درگیری، همچنین از سوی سازمان ملل هستند. این امر حاکی از آن بود که طالبان برای به رسمیت شناختن شکلی رسمی از اقتدار خود ارزش بالایی قائل هستند. وزیر همکاری های انکشافی/توسعه هلند درصد برآمد تا تا طالبان را در مورد رویه های معمول از کسب رسمی کرسی سازمان ملل و همچنین نحوه برخورد با سازمان های ملل متحد آگاه سازد و از این رو چشم اندازی را برای به رسمیت شناختن رسمی برای آنها به تصویر کشید. طالبان نیز به دریافت کمک های بازسازی علاقه نشان دادند. در پاسخ به علاقه آنها، وزیر هلند اشاره کرد که اگرچه او از چنین کمک هایی حمایت می کند، اما لازم است طالبان توسط جامعه بین المللی و در ترکیب با سازمان های غیر دولتی افغان همسو و هماهنگ شود.
به طور کلی می توان گفت از سال ۱۹۸۹ که نیروهای شوروی افغانستان را ترک کردند، هلند به یکی از اهداکنندگان اصلی کمک به افغانستان تبدیل شد. کشور هلند در طول دوره سال های ۱۹۸۹-۱۹۹۷ حدود ۱۱۵ میلیون دلار آمریکا را برای کمک به افغانستان هزینه کرد. در طول سال های ۱۹۹۵-۱۹۹۷، هلند حتی چهارمین کشور اهدا کننده شد و طبق داده های کمیته کمک به توسعه (DAC)، مبلغ ۸۴ میلیون دلار برای کمک هزینه کرد. همچنین شایان ذکر است در طول دوره ۱۹۸۹-۱۹۹۸، هلند ۱۵۸ پروژه را در مورد افغانستان تمویل کرد.
در حالی که طی دوره ۱۹۸۹-۱۹۹۱ هلند ۲۱ پروژه را تامین مالی کرد، در دوره ۱۹۹۲-۱۹۹۸ این تعداد ۱۳۷ پروژه افزایش یافت. هلندی ها همچنین در نقش بازیگری مهم در نشست های مرتبط با اهداکنندگان ظاهر شدند. این هیأت های هلندی عمدتاً وزیر همکاری های توسعه را به عنوان رئیس هیات اعزامی خود داشتند.. هلند همچنین در سازماندهی نشست اهداکنندگان در عشق آباد در سال ۱۹۹۷ نقش اساسی داشت. با این حال، علاقه هلندی ها فقط بر اساس ارائه کمک مالی نبود؛ بلکه این کشور رویکرد توسعه برای صلح خود را نیز ترویج کرد. (van de Goor, 2000: 64)
[۱] Industrial Development Council
[۲] KLM Royal Dutch Airlines
[۳] Allgemeine Baugesellschaft Lenz & Co
[۴] the Dutch bank Pierson & Co.
[۵] The Netherlands Afghanistan Foundation
[۶] ‘development for peace’ and ‘peace aid’
[۷] ACBAR
[۸] UNOCHA
در قسمت نخست از این تحلیل به ذکر فراز و فرودهای منتهی به برقراری مناسبات دیپلماتیک مابین هلند و افغانستان و تعاملات دوجانبه آنها ذیل ارائه مفاهیمی از صلح و همکاری های مرتبط با توسعه و کمک رسانی، و متعاقبا تحلیل هلندی ها از درگیری/جنگ افغانستان و احتمالاتی از ورود به تحولات افغانستان پرداختیم. اما در ادامه با ظهور نقش متمایز هلند در این کشور و حضور نیروهای هلندی ذیل پیشبرد عملیات ناتو در افغانستان، به بررسی رویکرد برجستۀ هلندی ها در این عرصه خواهیم پرداخت.
علی رغم نقش پیشین هلند در مشارکت برای ارائه کمک و دغدغمندی در مسیر صلح و ثبات، با روی دادن حوادث ۱۱ سپتامبر به نحوی نقش این کشور نیز در مسیری بیشتر و بسیط تر -در وجوه نظامی و غیرنظامی- تعریف شد. بدین ترتیب از سال ۲۰۰۱، نیروهای هلندی عمدتاً به عنوان نیروی زمینی در افغانستان مستقر شدند. چنانچه هلند در این کشور دارای ۶ فروند بالگرد آپاچی و ۵ فروند بالگرد کوگار و همچنین ۶ فروند هواپیمای جنگنده اف۱۶ بود.
نیروهای هلندی بخشی از ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده بودند که پس از ربایش انتحاری هواپیماهای مسافربری در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در افغانستان و تحولات این کشور ورود کردند. هنگامی که هلند و سایر اعضای اروپایی ناتو به ماده ۵ پیمان آتلانتیک شمالی پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ استناد می کردند؛ تقریباً به طور قطع پیش بینی نمی کردند که با انجام این کار، نیروهای مسلح خود را یک دهه در افغانستان درگیر سازند. چراکه بیانیۀ ماده ۵ (که ۱۱ سپتامبر را حمله ای به امنیت جمعی ناتو می دانست)؛ به عنوان ژستی کم هزینه برای همبستگی فرا آتلانتیک با ایالات متحده و مردم آسیب دیده آمریکا در نظر گرفته می شد و نه به عنوان تعهدی عملیاتی برای ایجاد یک درگیری طولانی و ناامید کننده. اما نظامیان اروپایی در گردابی از درگیری های بی پایان افغانستان افتادند.
بدین ترتیب می توان گفت فقدان مداوم اشتیاق برای جنگ در میان مردم اروپا، تردید در اینکه منافع حیاتی آنها در افغانستان می تواند در خطر باشد، و انتظارات بیشتری از ایالات متحده، به روابط فرا آتلانتیک، اعتبار جنگی ناتو و تلاش نظامی جمعی در افغانستان لطمه زد. به گفتۀ ریچارد وایتز، تحلیلگر آمریکایی موسسه هادسن، تجربه هلند در افغانستان گویای چالش ها و هزینه هایی بوده است که دولت های اروپایی در تلاش برای راه اندازی یک عملیات ضد شورش موثر در افغانستان و در مواجهه با مخالفت های داخلی مردمی با جنگ با آن مواجه بوده اند.
هلند نه تنها در ولایت جنوبی ارزگان، بلکه در سایر نقاط کشور مانند بغلان، بامیان، کابل و قندهار نیز فعالیت داشت. گروه ویژع یا ضربت ارزگان[۱] حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ عضو داشت که از ارتش سلطنتی هلند بودند. مهم ترین کمک هلندی ها به این مأموریت، تیم بازسازی ولایتی بود که به دولت افغانستان کمک می کرد تا اقتدار دولت را تقویت و فعالیت های بازسازی دولت و دیگر بازیگران را تسهیل سازد. رویکرد سه دی (۳-D) (دیپلماسی، توسعه و دفاع) از ابتدا در تیم بازسازی ولایتی هلند آشکار شد. به عنوان مثال، این تیم در دهراود فعالانه در ایجاد فرصت هایی برای شمول اجتماعی و مشارکت زنان مشارکت و همچنین پذیرش انتصاب زنان در مشاغل عمومی را داشت. (Jansen et al, 2010: 250)
هلند از نزدیک در استقرار نیروها و کمک های توسعه ای به افغانستان تحت عملیات آیساف ناتو مشارکت داشته است. ابتدا در ولایت شمالی بغلان و سپس از اپریل ۲۰۰۶ به بعد در ولایت ارزگان در جنوب.
هلندی ها از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ در ولایت ارزگان حضور داشتند. بدین ترتیب که در سال ۲۰۰۶، دولت هلند تصمیم گرفت ۱۸۰۰ سرباز را برای شرکت در مأموریت نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) به رهبری ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) در جنوب افغانستان اعزام کند. از اوت ۲۰۰۶ به بعد، حدود ۱۷۵۰ سرباز هلندی به عنوان کارگروه ویژه/یا گروه ضربت ارزگان تحت مرحله سوم آیساف، عمدتاً به عنوان هسته اصلی تیم بازسازی ولایتی (PRT) در ارزگان در افغانستان مستقر شدند. کارگروه ویژه بازسازی استرالیا در ارزگان نیز به طور کامل در تیم بازسازی ولایتی به رهبری هلند ادغام شد. شایان ذکر است تیم بازسازی ولایتی به رهبری هلند شامل نیروهایی از ایالات متحده، استرالیا، بلژیک، اسلواکی، فرانسه و سنگاپور بود.
متعاقبا تعداد ۲۰۰ نیروی هلندی دیگر به مدت طولانی در قندهار، و همچنین ۲۰۰ تن دیگر نیز برای مدت زمان فرماندهی منطقه ای چند ملیتی آیساف به رهبری هلند به صورت چرخشی از اوت ۲۰۰۶ تا می ۲۰۰۷ مستقر شدند. دویست سرباز هلندی نیز در کابل مستقر بودند. نیروهای هلندی در ارزگان عمدتاً در ولسوالی های ترینکوت و دهراود مستقر بودند. رهبری فرماندهی منطقه ای آیساف – جنوب بین هلند و بریتانیا در چرخش بود.
در سال ۲۰۰۹، دولت هلند اعلام کرد که تمام نیروهای رزمی خود را از افغانستان خارج می کند که موضوعی نگران کننده برای استرالیا محسوب شد. متعاقبا آخرین واحد اصلی ارزگان را در اوت ۲۰۱۰ ترک کرد و فرماندهی محلی را به نیروهای آمریکایی و استرالیایی سپرد. بزرگترین پایگاه نظامی، تحت عنوان اردوگاه هلند(camp Holland)، به پایگاه چند ملیتی ترینکوت ([۲]MBTK) تغییر نام داد و و تحت فرماندهی استرالیا، به عنوان بخشی از تیم چندملیتی ارزگان آیساف قرار گرفت.
بر خلاف انتظارات، خروج هلند منجر به خروجی آبشارگونه از عقب نشینی دیگر اعضای ناتو نشد. اما به هرروی بر اساس گزارش وب سایت وزارت دفاع هلند؛ دولت هلند برای عملیات آزادی پایدار در افغانستان، تجهیزات دریایی و هوایی را در اختیار سربازان بریتانیایی مستقر در عمان قرار داد. (Tanter, 2010)
نهایتا هلند در سال ۲۰۱۰ و پس از چهار سالی که در آن مدت زمان، ۱۹۵۰ سربازش به دلیل کارآمدی و تاثیرگذاری خود مورد تحسین قرار گرفتند، به ماموریت نظامی خود در افغانستان پایان داد. بدین ترتیب فرماندهی هلند به طور رسمی در یک مراسم کوچک روز یکشنبه ۱ آگوست ۲۰۱۰ در پایگاه اصلی نظامی در ارزگان -جایی که اکثر سربازان هلندی در آن مستقر بودند- به ایالات متحده و استرالیا واگذار شد. در بیانیه نیروی بین المللی کمک به امنیت (ایساف) به رهبری ناتو چنین بیان شد که: «نیروهای هلندی با سربلندی در ارزگان خدمت کرده و ما فداکاری آنها و همتایان افغانشان در دوران تصدی هلند در این ولایت را ارج می نهیم».
سخنگوی طالبان در گفتگو با روزنامه هلندی «ولکسرانت»، به دولت و شهروندان آن کشور به خاطر بیرون بردن نظامیانشان از خاک افغانستان تبریک گفته و از سایر دولت های درگیر در این جنگ نیز خواسته است تا دنباله روی هلند در این امر باشند. به گفتۀ ژنرال پیتر ون اوهم، فرمانده وقت ارتش هلند در آن زمان، امنیت در ولایت ارزگان در طول استقرار هلند بهبود یافت، لیکن “همچنان لازم بود مسائل زیادی پس از روند خروج اتفاق افتد.” به گزارش دیوید لوین، خبرنگار بیبیسی در کابل، خروج هلندی ها که تنها درصد کمی از نیروهای ناتو را تامین کرده، تفاوت نظامی قابل توجهی ایجاد نخواهد کرد، اما تأثیری نمادین بسیار فراتر از تعداد نیروها خواهد داشت.
چراکه به باور برخی ناظران و تحلیلگران، تحلیلگران، نیروهای هلندی پیشگام تکنیک هایی بوده اند که از آن زمان به عنوان الگویی برای سایر نیروهای خارجی در افغانستان استفاده شد. این راهکارها شامل سیاست “۳D”- دفاع، دیپلماسی و توسعه[۳] بوده که شامل مبارزه با طالبان و در عین حال برقرار مراودات و تعاملاتی نزدیک با بزرگان قبایل محلی و تنظیم برنامه های توسعه بود. شایان ذکر است در آن زمان طالبان از عقب نشینی نیروهای هلندی استقبال و این جریان خروج را نشانۀ پیروزی خود در جنگ تلقی کرد.
در اوایل سال ۲۰۱۰، دولت هلند به دلیل اختلافات بین ائتلاف حاکم بر سر مسئله افغانستان( اختلاف نظر بر سر خروج یا ادامه ماموریت نظامی نیروهای این کشور در افغانستان) سقوط کرد. با این وجود، کشش همبستگی اتحاد بین رهبران هلند و بسیاری دیگر از دولت های ناتو به طرز شگفت آوری قوی بود.
در مجموع، استقرار نیروهایی نظامی که در سال ۲۰۰۶ آغاز شد و به قیمت جان ۲۵ سرباز تمام شد. این عقب نشینی پس از آن اتفاق افتاد که دولت هلند نتوانست مخالفان را متقاعد کند که مأموریت سربازان خود را طبق درخواست ایالات متحده به دو سال دیگر تمدید کنند که منجر به سقوط دولت در فوریه شد. بر اساس سند سفارت هلند، از زمان آغاز نقش رهبری آن در ارزگان با هزینه حدود ۱٫۴ میلیارد یورو (۱٫۸ میلیارد دلار) برای دولت هلند، تعداد سازمان های غیردولتی که کارهای مرتبط با توسعه و بهبود شرایط را در این ولایت انجام می دادند از ۶ به ۵۰ افزایش یافت. این امر حاکی از آن بود که ۵۰,۰۰۰ کودک در ارزگان روانه مدرسه شدند که چهار برابر سال ۲۰۰۲ بود. یک میلیون درخت میوه بین کشاورزان توزیع شد تا معیشت جایگزین برای کشت خشخاش فراهم شود. هلندی ها همچنین به ساخت جاده ای بین دو شهر پرجمعیت چوره و ترینکوت، در تلاش برای تقویت تجارت کمک کردند.
اما بر اساس گزارش رادیو اروپای آزاد، قرار بر آن شد که متعاقبا ارتش هلند ۱۶۰ سرباز را به عنوان بخشی از ماموریت جدید و محدود خود در این کشور به افغانستان اعزام نماید. روال کار از این قرار بود این نیروها که اکثراً کارکنان پشتیبانی برای ۲۲۵ مربی پلیس نظامی بودند، در استان قندوز مستقر و تحت حفاظت نیروهای آلمانی باشند. چنین برنامه ریزی شد که در مجموع ۵۴۵ نیرو/سرباز و مربی پلیس هلندی تا سال ۲۰۱۴ به ناتو در افغانستان کمک خواهند کرد که این گامی بزرگ از تعهد پیشین هلند برای اعزام ۱۶۰۰ نیرو بود. هرچند بخش عمده ای از نیروهای این کشور سال ۲۰۱۰ و پس از سقوط دولت هلند پیرامون تمدید استقرار آنها خارج شدند.
با این حال می توان گفت یکی از تلاش های اصلی کشور، در سال های بعد از جنگ، استقرار نیروها به شمال افغانستان به عنوان بخشی از فرماندهی منطقه ای شمال و سپس آموزش، مشاوره و کمک به فرماندهی شمال (ماموریت حمایت قاطع) بود. بدین ترتیب تا پایان ماموریت آیساف در سال ۲۰۱۴، هلند در آموزش نیروهای دفاعی و امنیتی ملی افغانستان در شمال افغانستان به عنوان بخشی از حمایت قاطع شرکت کرده بود، ماموریتی که تا دسامبر ۲۰۲۱ تمدید شد. (چنانچه در سال ۲۰۱۷ وزارت امور خارجه هلند با صدور بیانیه ای اعلام کرد که تمدید ماموریت نظامیان هلند در چارچوب نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در مالی و افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۸ در جلسه هیات دولت تصویب شده است.)
در سال ۲۰۲۲ شورای وزیران دولت هلند تصمیم گرفته است تا موسسه مطالعات جنگ، هولوکاست و نسل کشی[۴] (NIOD) را با همکاری موسسه تاریخ نظامی هلند[۵] (NIMH) جهت انجام یک مطالعه مستقل، خارجی و علمی در مورد بیست سال استقرار هلندی ها در افغانستان راه اندازی کند. این مطالعه به ماهیت، دامنه، هزینه ها، دوره زمانی و اهداف تعیین شده استقرار نظامی، دیپلماتیک و غیرنظامی هلند در افغانستان از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱، و همچنین محدودیت ها، معضلات و انتخاب های انجام شده در حین اجرای در محل مربوط می شود. دو نهاد مذکور نتیجه گیری های خود را در یک گزارش نهایی خلاصه به شورای وزیران ارائه نموده و انتظار می رود این مطالعه تا اواسط سال ۲۰۲۶ تکمیل شود.
نهایتا با سقوط کابل به دست طالبان و بازگشت مجدد این گروه به قدرت، در پایان ژوئن ۲۰۲۱، آخرین پرسنل نظامی هلندی افغانستان را ترک کردند. یک لحظه تاریخی، نشان دهنده پایان تقریبا ۲۰ سال حضور نظامی هلند. برای بزرگداشت این لحظه، وزارت دفاع دو پرچم ماموریت هلند را به موزه ملی نظامی در سوستربرگ تحویل داده است. آنک بیلهولد، وزیر دفاع وقت هلند در یک سخنرانی بیان کرد: “ضمن اینکه تصاویری از پیشرفت طالبان را می بینیم، با احساساتی آشفته و سردرگم -افغانستان را- ترک می کنیم.” وی افزود “وضعیت امنیتی نگران کننده است و ممکن است برخی از پیشرفت ها/دستاوردها از بین برود.”
بعد از انتقادهای شدید پارلمان هلند از عدم تخلیه مترجمان و کارکنان محلی ارتش این کشور از کابل، وزرای خارجه و دفاع هلند استعفا کردند. هلند پس از سقوط کابل و سلطه طالبان بر افغانستان، حدود دو هزار نفر از کارکنان و همکاران محلی افغان را به این کشور منتقل کرد اما صدها نفر دیگر همچنان در شرایطی ناامن در انتظار به سر برده و این موضوع دولت هلند را دچار چالش کرد. بدین ترتیب در ابتدا سیگرید کاگ، وزیر خارجه هلند در واکنش به انتقاد پارلمان این کشور از سرپرستی وزارت خارجه کنارهگیری و متعاقبا آنک بیلهولد، وزیر دفاع هلند از حزب محافظهکار دمکرات مسیحی استعفا داد.
اما حتی پس از پایان ماموریت نظامی، اذعان شده است که هلند به حمایت فعال از کشور ادامه خواهد داد. هلند معتقد است که جلوگیری از تبدیل شدن افغانستان به پایگاهی برای تروریسم بین المللی مهم است. هلند در سطوح دوجانبه و چندجانبه (اتحادیه اروپا، سازمان ملل، ناتو و ائتلاف ضد داعش) برای پیشبرد این اولویت ها کار می کند. در کنار تلاش های دیپلماتیک ما، هلند همچنین در حال بررسی گزینه هایی برای همکاری های توسعه ای و کمک های بشردوستانه است که به نفع مردم افغانستان باشد. در سال ۲۰۲۲، هلند ۲۰ میلیون یورو را برای کمک های اضطراری به مردم افغانستان در دسترس قرار می دهد.
فلسفۀ هلند برای به دست آوردن قلب و ذهن مردم محلی و در نتیجه کمک به امنیت از سال ۲۰۰۶ به نام “رویکرد هلندی” معروف بود. این رویکرد برخلاف توسل به اجبار و زور، از اعمال خشونتی بیش از حد خودداری می کرد و به دست آوردن قلوب و اذهان از طریق بازسازی جامعه، با روش “لبخند زدن و دست تکان دادن” و در جهت توانمند ساختن مقامات محلی برای به دست گرفتن مسائل نظم عمومی طراحی شده بود. در همین راستا نیروهای هلندی کمترین قدرت ممکن برای جلب اعتماد مردم به کار بسته و یا اقداماتی جهت پرهیز از تنش انجام می دادند.
آنها برای اینکه مردم افغانستان را به یاد روس ها نیندازند عینک آفتابی آینه ای به چشم نمی زدند. و یا ترجیح می دادند در صورت امکان به صورت پیاده گشت زنی کنند. سربازان کمتر لباس حفاظتی می پوشیدند و هنگام رانندگی، از وسایل نقلیه با سقف باز یا خودروهای زرهی سبک استفاده می کردند که به آنها اجازه می داد خودی نشان دهند. روزنامه کانادایی گلوب اند میل در این باره چنین نوشته بود که: کانادایی ها و آمریکایی ها پایگاه های عملیاتی پیشرو (FOB) را در مناطق ناپایدار ایجاد کرده و اغلب آنها را در قلعه هایی از کیسه های شن و سیم های خاردار بزرگ می سازند و از آنها به عنوان نقطه انجام برای عملیات استفاده میکنند. اما هلندیها ترجیح میدهند ترکیباتی با دیواره های گلی بسازند که آنها را «قلعه های چند منظوره» می نامند.
این روزنامه بریتانیایی تایمز اعلام کرد که هلندی ها «با دعوت از طالبان به چای میخواهند آنها را شکست دهند» و «محل فرماندهی نظامی به عنوان مهمان خانه عمومی اداره میشود». چنانچه برخلاف انگلیسیها که در سنگرهای و استحکامات نظامی خود پنهان میشدند، هلندی ها کلبه هایی گلی می ساختند که در آن مهمانان افغان را دعوت میکردند و با چای، آجیل و میوه های خشک از آنها پذیرایی میکردند. در همین راستا سرهنگ ولوگلِس [فرمانده نیروی ویژه هلند ارزگان] بیان کرده بود: “قرار نیست -استحکامات- چیزی شبیه به قلعه به نظر رسد – باید بین قابلیت دسترسی و قابلیت دفاع تعادل وجود داشته باشد. شما باید در میان مردم باشید تا بر آنها تأثیر بگذارید.”
این «رویکرد هلندی» با انتقادهایی از جمله از سوی نیروهای بریتانیایی و کانادایی مواجه شد که سربازان زیادی را از دست داده بودند و خواستار اتخاذ رویکردی جدی و مصمم تر از هلندی ها بودند. در حالی که هلندی ها در آن مقطع زمانی تنها متحمل چند کشته و تعدادی زخمی شدید شدند، بنابراین دلیلی برای تغییر رویکرد خود نمی دیدند. در پایان ماموریت در سال ۲۰۱۰، تعداد تلفات آنها به بیست و پنج تن رسید. (Moelker,2013: 97-98)
اما امروزه و با روی کار آمدن مجدد طالبان از اون ۲۰۲۱ بدین سو نیز موضع گیری های دولت های اروپایی در قبال آینده افغانستان و رژیم طالبان چندان مشخص و آشکار نیست و شاید بتوان گفت همگی به محوی در پی فراهم آمدن شرایطی مساعد برای برقراری تعامل با طالبان و شاید در گام بعدی به رسمیت شناختن حکومت آنها باشند. چنانچه به گزارش ایندیپندنت فارسی در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۲۱ نمایندگان ویژه کشورهای آلمان و هلند، با مولوی عبدالسلام حنفی و ملا برادر، معاونان نخست وزیر طالبان در کابل دیدار کردند.
در جریان این دیدار، مولوی حنفی به نمایندگان ویژه دولت های آلمان و هلند گفت که: «طالبان اطمینان میدهد که هیچ تهدیدی متوجه کشورهای منطقه و جهان نیست و زمینه برای سرمایهگذاری همه کشورها در افغانستان مساعد شده است.» حنفی از دولت های آلمان و هلند خواسته است که در بخش های مختلف از جمله معادن، انرژی و بهداشت در افغانستان سرمایه گذاری کنند. به نظر میرسد، هدف از سفر نمایندگان دولت های هلند و آلمان به افغانستان، بررسی زمینه های برقراری روابط با طالبان و در صورت امکان، بازگشایی سفارت های آن دو کشور در کابل است.
پس از سال ها سکوت نسبی در مورد جنایات جنگی احتمالی نیروی نظامی هلندی در افغانستان -که بخشی از نیروهای بین المللی کمک به امنیت بودند- یک بررسی استرالیایی نشان داد که نیروهای ویژه خودشان احتمالاً ۳۹ غیرنظامی افغان را به طور غیرقانونی کشته اند. همچنین گزارش بازرس کل نیروهای نظامی استرالیا در افغانستان که معمولا به «گزارش بریتون» شناخته می شود؛ انگیزه جدیدی به پرونده کهنه و طولانیِ افغانستان در ارتباط با آنچه در افسانه نظامی هلندی به عنوان “نبرد چوره[۶]” شناخته می شود، ارائه داد.
فردی که وکالت قربانیان و خانواده های افغان را در یک پرونده مدنی علیه دولت هلند به دلیل جنایات جنگی در منطقه چوره افغانستان بر عهده داشته، در سال ۲۰۱۸ تلاش کرده بود تا با دولت هلند برای جبران خسارات وارده به قربانیان غیرنظامی جنگ مذاکره کند، اما این درخواست رد شد. به هرروی او در سال ۲۰۱۹ از هلند شکایت کرد اما تا مارس ۲۰۲۱ طول کشید تا قضات شخصاً به این پرونده رسیدگی کنند. به باور وی، نیروهای هلندی نتوانستند بین اهداف نظامی و غیرنظامی تمایز قائل شوند، از نیروی نامتناسب استفاده کرده، مرتکب جنایت شدند و لازم است به قربانیان غرامت پرداخت شود. این دعاوی حول محور نبرد سال ۲۰۰۷ بر سر دره چوره، تقاطع/منطقه ای استراتژیک در ارزگان بود که توسط طالبان هدف قرار گرفت. (VAN DEN BERG, 2021)
چنانچه در همین راستا و به گزارش وب سایت الجزیره، در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۷، جت های جنگنده اف۱۶ هلندی ۲۸ بمب هدایت شونده را در ولایت ارزگان پرتاب کردند. هجده مورد از آنها در حوزه ای حفاظت شده نزدیک منطقه استراتژیک چوره فرود آمدند. برای بسیاری از ۱۴۰۰ سرباز هلندی که در این نبرد چهار روزه جنگیدند، این نقش آفرینی مایه افتخار است. همچنین این بزرگترین رویارویی نظامی هلند از زمان جنگ کره در دهه ۱۹۵۰ بود. حدود ۲۵۰ نفر از جمله ۵۰ تا ۸۰ غیرنظامی و ۲ سرباز هلندی در جریان جنگ کشته شدند.
وزارت دفاع هلند سال ۲۰۲۰ از دادستان ها خواسته بود تا بمباران ارزگان را بررسی کنند. این وزارتخانه استدلال کرده بود که ساختمان های مورد اصابت توسط جنگجویان طالبان و برای مقاصد نظامی مورد استفاده قرار می گرفتند که در نتیجه ارتش به محوطه حمله کرد؛ اما دادگاه هلند در نهایت خلاف این موضوع را تشخیص داد.
بدین ترتیب دادگاه منطقه ای لاهه در هلند حکم داد که بمباران سال ۲۰۰۷ در یک مجتمع مسکونی در افغانستان توسط نیروهای هلندی اقدامی غیرقانونی بوده است. این حمله شبانه که حدود ۲۰ غیرنظامی را کشت، قوانین بین المللی بشردوستانه را نقض کرده و این کشور را به پرداخت غرامت به خانواده های قربانیان محکوم کرده است. بدین ترتیب نتیجه آن شد که در سال ۲۰۲۳ دادگاه محلی لاهه در ماه نوامبر ضمن محکومیت حمله نظامیان هلندی در ولایت ارزگان، دولت این کشور را به پرداخت غرامت محکوم کرد.
در مجموع می توان گفت گرچه مناسبات رسمی میان هلند و افغانستان به دهه ۱۹۶۰ باز می گردد اما کشور هلند از زمان سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ عملا در افغانستان و مسائل آن ورود یافت. این رویداد جامعه بین المللی را بر آن داشت تا بازسازی کشور افغانستان را جهت برقراری ثباتی بلند مدت آغاز کند. بدین ترتیب، علاوه بر کمک های انکشافی و حمایت های دیپلماتیک، سربازان هلندی از اول ژانویه ۲۰۰۲ به افغانستان اعزام شدند.
از آن زمان، نیروهای مسلح هلند به انحای گوناگون و در قالب ها و مکان های مختلف به ائتلاف بین المللی کمک کردند؛ از جمله کمک های مختلف به نیروی بین المللی کمک به امنیت (آیساف) که می توان به مواردی چون: استقرار یک گروهان پیاده نظام در کابل (۲۰۰۲-۲۰۰۳)، یک تیم بازسازی ولایتی در بغلان (۲۰۰۴-۲۰۰۶)، یک گروه ضربت در ولایت ارزگان (۲۰۱۰-۲۰۰۶)، و یک مأموریت آموزشی پلیس در ولایت قندوز (۲۰۱۳-۲۰۱۱) اشاره کرد.
همچنین در حمایت از این عملیات و تلاش های گسترده تر نیروهای ائتلاف که تحت عنوان عملیات آزادی پایدار در افغانستان صورت گرفت؛ نیروهای ویژه هلند و تجهیزات هوایی مانند اف۱۶ و بالگردهای تهاجمی نیز در افغانستان مستقر شدند. تا پایان ماموریت آیساف در سال ۲۰۱۴، هلند در آموزش نیروهای دفاعی و امنیتی ملی افغانستان در شمال افغانستان و به عنوان بخشی از حمایت قاطع شرکت کرده بود، ماموریتی که تا دسامبر ۲۰۲۱ تمدید شد.
اما در کل باید گفت مشارکت های مختلف در عملیات افغانستان تأثیر زیادی بر ارتش نسبتاً کوچک هلند داشته است. ضمن آنکه، این تأثیر با تکمیل فرآیند تحولی همزمان بود که ارتش هلند را از یک نیروی جنگ سرد به یک تشکیلات اعزامی تغییر شکل داد. در نتیجه، افغانستان نخستین آزمونی جدی را برای محک زدن توانایی های تازه به دست آمده هلند درراستای پیشبرد عملیات نظامی و به عنوان بخشی از ائتلافی بین المللی رقم زد. بنابراین، از نظر نیروهای مسلح هلند، مشارکت آنها در جنگ افغانستان نه تنها از نظر شدت گسترده بود، بلکه ماهیت چالش برانگیزی نیز داشت که تجربه ای بزرگ برای یک ارتش کوچک محسوب می شد.
در نهایت همان گونه که اشاره شد، راهبردِ سه وجهی نیروهای نظامی هلند (شامل دفاع نظامی، دیپلماسی و توسعه) که از سال ۲۰۰۶ در منطقه ارزگان افغانستان مستقر بودند، به الگویی برای سایر نظامیان خارجی در افغانستان تبدیل شد و این نیروها در واقع نقش نیروهای مسلح و محافظ پروژه های عمرانی، آموزشی و بهداشتی در این منطقه را ایفا میکردند. همچنین لازم به ذکر است که هلند درپی برقراری صلح و ثبات در افغانستان و کمک به این کشور جهت قرار گرفتن در مسیری از بازسازی، توسعه و پیشرفت برآمد؛ لیکن شاید بتوان گفت هلند در جریان حضور نظامی خود و به ویژه با خطای فاحشی از گرفتن جان تنی چند از غیرنظامیان، دچار اشتباهاتی محاسباتی در القای رویکری مسالمت جویانه و صلح آمیزش گردید که در نهایت به محکومیت آن منجر شد.
منابع:
– bbc, (2010), “Dutch troops end Afghanistan deployment”, https://www.bbc.com/news/world-south-asia-10829837
– Jansen, Emma, José de Vries and Dewi Suralaga, (2010), “The Netherlands”, A Project of the Global Network of Women Peacebuilders
– Kamminga, Jorrit, (2019), “ONE HUNDRED YEARS OF FRIENDSHIP AND SOLIDARITYnBETWEEN AFGHANISTAN AND THE NETHERLANDS”, Afghan Dutch Conference (ADC)
– Kitzen, Martijn, (2019),”The Netherlands’ Lessons,”Article 6 0f Afghanistan’s Lessons: Part I, Parameters 49, no. 3
– Moelker, Rene´, (۲۰۱۳), “The Genesis of the ‘Dutch Approach’’ to Asymmetric Conflicts: Operations in Uruzgan and the ‘‘Softly, softly’’ Manner of Approaching the Taleban”, Forum: Revisiting Small Wars, Armed Forces & Society, Vol 40(1) 96-117
– Rasoully, Azizullah, (2014), “Dutch-Afghan relationship”, https://diplomatmagazine.eu/2014/04/06/looking-forward-dutch-afghan-relationships/
– Tanter, Richard, (2010), “Coalition forces – Netherlands”, https://nautilus.org/publications/books/australian-forces-abroad/afghanistan/coalition-forces-netherlands/
– van de Goor, Luc & van Leeuwen, Mathijs, (2000), “The Netherlands and Afghanistan: Dutch Policies and Interventions with regard to the Civil War in Afghanistan”, Conflict Policy Research Project (CPRP)
– VAN DEN BERG, STEPHANIE, (2021), “DUTCH WAR CRIMES IN AFGHANISTAN: THE AUSTRALIAN TRIGGER”, https://www.justiceinfo.net/en/79791-dutch-war-crimes-afghanistan-australian-trigger.html
[۱] The Task Force Uruzgan (TFU)
[۲] Multinational Base Tarin Kowt
[۳] the “3D” policy )defence, diplomacy and development(
[۴] Institute for War, Holocaust and Genocide Studies
[۵] The Netherlands Institute of Military History
[۶] the battle of Chora