خشک شدن ریشه های نظام آموزشی افغانستان زیر سایه ایدئولوژی طالبانی
کلکین : افغانستان از زمان تسلط طالبان در مسیر پرشتابی از دگرگونی و زایل شدن دستاوردهای دو دهه اخیر خود قرار گرفته است. بخش آموزش کشور به ویژه تحصیل زنان، نظام آموزشی کشور، وضعیت معلمان و استادان دانشگاه ها و حتی محتوای کتب درسی در مدت زمان در شرایط دشوار و نامشخصی قرار گرفته اند. در این بین وضعیت زنان در شرایط نگران کننده ای است به طوری که طالبان با پیروی از ترکیب هنجاری منحصربه فرد فرهنگ پشتون و قوانین اسلامی، دانشگاه ها، آموزشگاه ها و مدارس متوسطه و ابتدایی را تعطیل کردند تا زنان و دختران را از تحصیل محروم کنند. وزیر معارف طالبان در ممنوعیت زنان از تحصیلات عالی استدلال کرد که دانشجویان دختر به قوانین پوشش اسلامی پایبند نیستند و بدون سرپرست مرد سفر می کنند. همچنین، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد گزارش می دهد که بیش از یک میلیون دختر افغان در سال تحصیلی جدید اجازه حضور در کلاس های ششم تا دوزادهم را نخواهند داشت. با این حال به نظر می رسند که همه طالبان در مورد ممنوعیت تحصیل زنان نظر یکسانی نداشته باشند. طالبان بیش از ۲۰ فرمان کتبی و شفاهی را در مورد تحصیل دختران به اجرا گذاشته که هر فرمان محدودیت های بیشتری را اضافه می کند. این احکام موارد زیر را ممنوع کرده است: آموزش مختلط، آموزش متوسطه برای دختران، رشته های خاص برای دانشجویان دختر(ازجمله روزنامه نگاری، حقوق، کشاورزی، دامپزشکی و اقتصاد) و آزمون سالانه ورودی دانشگاه برای دانشجویان دختر. در همین حال، مدرسان زن دانشگاه با محدودیت های شدیدی مواجه هستند که مانع از تعامل آنها با مردان در محوطه دانشگاه می شود. در کنار این قوانین ظالمانه، طالبان مدارس دخترانه و پسرانه را نیز هدف قرار می دهند. به طوری که در ماه های اخیر دو مکتب دخترانه در فاریاب و پکتیا و یک مکتب پسرانه در پنجشیر سوخته شد. این حملات نشان می دهد که آموزش توسط طالبان سرکوب می شود.از طرف دیگر، این اقدامات طالبان در تضاد شدید با دستاوردهای آموزشی است که افغانستان از سال ۲۰۰۱ به این سو به دست آورده بود. قبل از تسلط طالبان، بخش آموزش افغانستان پررونق بود به طوری که دختران در تمام سطوح در ۳۴ استان به استثنای مناطق تحت کنترل طالبان به آموزش دسترسی داشتند.
از سال ۲۰۰۲ تا سال ۲۰۲۱ ۳٫۸۱۶٫۷۹۳ دختر در کلاس های اول تا دوازدهم ثبت نام کردند. براساس گزارش سالانه ۲۰۲۰-۲۰۲۱ وزارت معارف افغانستان، ۱۸٫۷۶۵ مکتب دولتی و خصوصی در افغانستان فعال بوده است. افغانستان همچنین بیش از ۲۰۰٫۰۰۰ معلم داشت که ۸۰٫۵۵۴ از آنها زن بودند. بیش از ۱۰۰۰۰۰ زن افغان در سال ۲۰۲۰ در دانشگاه های دولتی و خصوصی ثبت نام کرده اند و بر اساس آمار سال ۲۰۱۹، ۲٫۴۳۹ استاد زن در موسسات آموزش عالی وجود داشته است. دانشگاه های دولتی و خصوصی در دو دهه گذشته شکوفا شدند و فرصت های بی شماری را برای زنان و دختران فراهم کردند تا در آینده افغانستان سهیم باشند. این پیشرفت های آموزشی دستاوردهای اجتماعی گسترده تری را برای زنان داشت. به طوری که قبل از تسلط طالبان ۶۳ زن در پارلمان افغانستان حضور داشتند و ۹ نفر در پست های وزیر یا معاون وزیر بودند. سیستم قضایی افغانستان ۲۸۰ قاضی زن و بیش از ۵۰۰ دادستان داشت. بیش از ۲۰۰۰ کسب و کار کوچک و متوسط متعلق به زنان بود. این فقط تصویری است از اینکه چگونه زنان به طور فزاینده ای نقش های حیاتی را در جامعه سنتی مردسالار افغانستان بازی می کردند. اما اکنون طالبان در تلاش هستند تا به سرعت تمام این پیشرفت ها را نابود کنند.
اما علاوه بر محدودیت های سخت طالبان برای زنان، آموزش پسران نیز دشواری های خاص خود را دارد. چنانچه که فارین پالیسی در گزارشی تازه در این مورد آورده است که برای طالبان در افغانستان مدرسه بیشتر نماد کلاشینکف، بمب گذاری انتحاری و قرآن است و این دستور طالبان برای آموزش است. درحالی که ممنوعیت زنان و دختران در افغانستان از زندگی عمومی و به ویژه کلاس درس، بخش بزرگی از آزادی طالبان از زمانی است که آنها تقریباً دو سال پیش قدرت را به دست گرفتند، مشکلی حتی بزرگتر از دخترانی که نمی توانند به مدرسه بروند، پسرانی است که به مدرسه می روند. به طوری که مشابه دهه نود که به پسران آموزش داده شده بود که از زنان و دختران، حتی خویشاوندان خود دوری کنند، ریاضیات را با شمردن گلوله ها یاد بگیرند و علوم را بدون عکس مطالعه کنند اکنون نیز شرایط برای تحصیل پسرها نیز نگران کننده است. اما حالا همانطور که سازمان ملل گزارش داد، طالبان دو برابر شده و مدارس در سراسر کشور به طور غیرمستقیم به مدارس مذهبی مطابق میل خودشان تبدیل کرده اند. این روند باعث می شود که این مدارس دانشمند تولید نکنند بلکه «بمب افکن» تولید خواهند کرد. آنها خواندن و شمردن را به سختی یاد خواهند گرفت و از ابتدایی ترین اصول مورد نیاز تبدیل شدن به بزرگ سالان متمدن و اجتماعی بی خبر خواهند بود. آنها در کوتاه مدت به سادگی مورد تمسخر قرار خواهند گرفت و در بلندمدت به ابزارهای جهاد تبدیل می شوند.شما می توانید یک جامعه را از طریق سیستم آموزشی بسازید یا آن را ویران کنید، و طالبان این امر را می دانند. لورین اوتس کارشناسان آموزش و پرروش که با نظام آموزشی افغانستان در مورد عملکرد طالبان معتقد است که : یکی از مولفه های حکومت تروریستی اعمال چنین امری است. همچنین او معتقد است که طالبان به دلیل کمبود زمان و پول، هنوز موفق به چاپ کتاب های درسی مورد نظر خود نشده اند. او معتقد است که ایدئولوژی طالبان اکنون بخشی از فضای فرهنگی افغانستان است. زیرا معلمان مجبور به تدریس برنامه های درسی مورد تایید طالبان هستند. سیستم آموزشی یک راه کارآمد برای انتشار پیام است. در این میان یکی از مواردی که طالبان به طور جدی خواهان تغییر آن هستند تعریف صلح و جنگ است. به طوری که کمیته ارزیابی نصاب آموزشی طالبان گفته بود که باید احکام جهاد در نصاب درسی بیاید تا کودکان به جنگ تشویق شوند(O’Donnell,2023).
اما طالبان علاوه بر مورد حمله قرار دادن حق تحصیل زنان و برهم زدن ساختار آموزشی کشور محتوای کتب درسی را نیز مورد بازبینی قرار داده اند. سال گذشته طالبان طرح نهایی را برای تعدیل برنامه های درسی مدارس ارائه داده بودند. براساس این طرح، این روند در دسامبر ۲۰۲۰ توسط هیئت ارزیابی طالبان برای اصلاح نصاب آموزش نهایی شده است. این کمیته توسط کمیسیون آموزش و تحصیلات عالی طالبان تعیین شده بود.هیئت منصوب در نهایت توصیه های خود را در ۲۶ بند با رهبری طالبان در میان گذاشتند. در این گزارش علاوه بر حذف چندین کتب درسی و موضوعات از برنامه های درسی معارف، پیشنهادات بسیاری مطرح شده است که محتوای کتاب های درسی را تا حد زیادی تغییر می دهد و برنامه های درسی را شبیه به حکومت قبلی طالبان در اواخر دهه ۱۹۹۰ می کند. حذف تصویر همه موجودات زنده، تبلیغ جهاد، توجیه خشونت، خونریزی و ویرانی، منع هرگونه دفاع از دموکراسی و حقوق بشر، مخالفت با تحصیل و آزادی زنان، تبلیغ روایت طالبان از تاریخ، تمرکز بر جهان اسلام و نادیده گرفتن امور غیر جهان اسلام به ویژه غرب از توصیه ها و پیشنهادات اصلی آن است. تلاش برای بیگانه ساختن شیعیان، شیطان سازی سازمان ملل، ممنوعیت جشن نوروز، ایجاد محدودیت در مهمانی ها و مراسم و محکومیت برخی شخصیت ها ازجمله امان الله خان، فیض محمد کاتب هزاره و عبدالغنی خان شاعر پشتو از دیگر موارد است. نکاتی که طالبان در این طرح اصلاحی به آن پرداخته اند. برنامه درسی تعلیم و تربیت مجموعه ای مبتنی بر استاندارد از استراتژی ها، موضوعات، واژگان، کتاب های درسی، امکانات و شیوه های برنامه ریزی شده است که به منظور دستیابی به اهداف موردنظر در آموزش اجرا می شود.
طالبان در آن زمان همچنین تایید کردند که ممکن است برنامه درسی مدارس در سال آینده تغییر کند. نورالله منیر وزیر معارف طالبان نیز در اواخر اکتبر ۲۰۲۱ گفت که برنامه درسی تغییر خواهد کرد و برنامه درسی تجدیدنظر شده مطابق با تفسیر طالبان از اسلام خواهد بود. طرح رسمی طالبان در مورد تعدیل نصاب معارف نشان می دهد که پس از بررسی کتب درسی براساس تفاسیر طالبان از دین، گروه ضربت خواهان ایجاد تغییراتی در محتوای نصاب معارف شده است. به گفته طالبان، این تغییر در نصاب درسی باعث تقویت ایدئولوژی طالبان در میان نسل های آینده خواهد شد. آنها در ارزیابی خود بارها به کیفیت محتوای برنامه درسی و تاثیر آن بر اذهان عمومی به ویژه نسل آینده اشاره کرده اند. به گفته طالبان، حفظ نصاب درسی فعلی ادامه «تهاجم فرهنگی به غرب» ادعایی است که منافع طالبان را به خطر می اندازد. به همین دلیل است که تغییرات پیشنهادی طالبان بسیار گسترده است. این تغییرات در برنامه درسی موجود پیشنهاد شده است تا در دوره انتقالی تا زمانی که برنامه درسی ترجیحی طالبان تدوین شود، تدریس شود. برخی موضوعات ممنوع است و آنهایی که حذف نشده اند، عناوین و موضوعات خاصی از آنها حذف شده است. به معلمان دستور داده شده است که ارزش ها و مفاهیم غیرطالبانی موجود در کتاب های درسی را در حین تدریس محکوم کنند و مطالب مورد علاقه طالبان را تبلیغ کنند. طالبان در این سند هویت، سوابق علمی و صلاحیت علمی اعضای هیئت مدیره را فاش نکرده بود. از مفاد گزارش می توان دریافت که در ترکیب هیئت مدیره جایی برای متخصصان آموزش و پرورش و کارشناسان علوم تربیتی نبوده است.
پس از توافق دوحه بین ایالات متحده و طالبان در سال ۲۰۲۰ طالبان شروع به تجدیدنظر در برنامه درسی مدارس کردند. اگرچه مشخص نیست که فرآیند ارزیابی از چه زمانی آغاز شده است اما گزارش مورد بحث در پایان نوامبر ۲۰۲۰ نهایی شده است. از تاریخ ارائه شده در این گزارش، می توان نتیجه گرفت که طالبان پس از توافق دوحه در فوریه ۲۰۲۰ روی تغییر برنامه درسی آموزش کار کرده است. در آن زمان سخنگوی طالبان نیز از آغاز به کار کمیسیون های آنها در موضوعات مختلف ازجمله لیسه و تحصیلات عالی خبر داد. ظاهراً طالبان در آن زمان از بازگشت به قدرت مطمئن بودند که بلافاصله تغییر برنامه درسی را آغاز کردند. در این گزارش آمده است که هیئت طالبان ۱۲ اصل را در دستور کار خود برای ارزیابی نصاب تعلیمی تعیین کرده است. ابتدا این هیئت به مواردی اشاره می کند که به زعم خود دارای مشکلات عقیدتی، مذهبی و مشهودی است. این کمیته برنامه درسی را براساس اصول ارزیابی کرده است که مخالف با آداب و رسوم افغانستان، ستایش فرهنگ کشورهای دیگر، تمجید از شخصیت های غربی و شرقی به جای شخصیت های مسلمان، تلاش برای ترویج «آداب غیر اسلامی»، مغایر با استقلال و آزادی کشور است.
با این وجود، یکی از اهداف اصلی تغییر نصاب درسی به گفته طالبان، جایگزینی دیدگاه های افراطی طالبان در کتاب های درسی است. به عنوان بخشی از آن، طالبان خواستار پایان دادن به تاکید بر صلح قبلی و بازسازی «جهاد واقعی» طالبان علیه ایالات متحده ازجمله آن است. بر اساس برنامه درسی طالبان، کودکان به جنگ تشویق می شوند، به جای خسارات مالی و جانی جنگ های گذشته، مزایای دینی و دنیوی جهادهای گذشته باید در برنامه درسی توضیح داده شود. طالبان گفته اند که معیارهای حقوق بشر در برنامه درسی معارف باید تنها از منظر تفسیر دینی طالبان تبیین شود. برنامه درسی جدید در عوض بر شریعت و شرارت انتخابات دموکراتیک تاکید دارد. موضوع حقوق زنان و به تصویر کشیدن زنانی که آزادانه در جامعه شرکت می کنند، یکی دیگر از نگرانی های اصلی طالبان بود. در مورد کار زنان در مدارس، بیمارستان ها، کارخانه ها و ادارات دولتی طالبان گفته اند که حدود شرایط کار زنان برای تحصیل باید از دیدگاه اسلام مشخص شود. واقعیت این است که ازنظر طالبان، زنان نمی توانند در هیچ کدام از این مکان ها کار کنند.
طالبان در دوره قبلی حکومت خود، زمانی که با برنامه درسی به شیوه ایدئولوژیک برخورد می کردند، سیستم آموزشی را فلج کردند. و اعمال تبلیغات ایدئولوژیک در کتب درسی افغانستان حتی قبل از طالبان نیز قوی بود. در زمان جنگ داخلی، برنامه درسی مدارس با کمک نهادهای بین المللی و مجاهدین تدوین شد. هدف اصلی آن ترویج جهاد و دشمنی بود. این شامل آموزش شمارش اعداد با تصاویر گلوله ها، سلاح ها و سایر ابزارهای جنگی به دانش آموزان می شد. اما باید دید که آیا کمک کنندگان بین المللی این بار با طالبان همکاری خواهند کرد تا برنامه درسی را ایجاد کنند که در آن نفرت و خصومت تبلیغ شود. اما به نظر می رسد که به دلیل ۲۰ سال زندگی در شرایط نسبتاً دموکراتیک و انقلاب رسانه ای، نسل جوان افغانستان به راحتی با یک برنامه درسی ایدئولوژیک افراطی آشتی نخواهند کرد(Amarkhill,2023).
اما به طور کلی باید گفت که نه تنها در نوع نگاه و رویکرد طالبان در بخش آموزش بلکه در تمامی سطوح آنها اعم از مسائل فردی و اجتماعی «ایدئولوژی» تنها معیار سنجش و تعیین کننده سیاست های این گروه است. به عبارت بهتر، باتوجه به ماهیت گروه طالبان به عنوان یک جنبش افراطی دینی بسیار روشن است که هدف از بیست سال جنگ در افغانستان، ایجاد نظامی ایدئولوژیک و کاملا دینی است که سال ها برای رسیدن به آن جنگیده اند. در نتیجه حال که بازگشته اند با جدیت تمام درصدد ایجاد یک نظام اسلامی با روایت خاص خود هستند که برای رسیدن به این هدف سه ابتکار را در دست گرفته اند: شکل دادن به ایدئولوژی مذهبی دولتی، نمایش دادن ارزش های اصیل مذهبی خود و هدایت ناسیونالیسم افغانی به ناسیونالیسم مذهبی. این تلاش های مستمر که حول محور اسلام گرایی طالبان می چرخد، پیش نمایشی از چگونگی تعامل حاکمان جدید با واقعیت های سیاسی موقت از طریق تحریک اصلاحات مذهبی برای حکومت کردن بر افغانستان است. در واقع طالبان از زمان تاسیس خود در سال ۱۹۹۴ به طرز چشمگیری مسیر تحقق وعده ایجاد نظامی ایدئولوژیک خود یعنی تسلط بر افغانستان و بازسازی آن را ادامه داده اند. در تمام این مدت خط مشی وعده طالبان بسیار ساده و مشخص بود: ما مسلمانان مومنی هستیم که برای خدا می جنگیم و با رهبران فاسد مخالفت می کنیم و یک نسخه جایگزین برای افغانستان داریم. در نتیجه پیگیری برای این هدف و رسیدن به نظامی مطابق به ایدئولوژی خود منجر به تحمل سال ها فشار شده است امری که نتیجه آن تقویت عنصر ایدئولوژیک در آنها شد که این گروه را از سایر گروه های اسلامی و سیاسی در افغانستان متمایز کرد.
به عبارت دیگر، بنیانگذاران طالبان فهمیدند اگر به وعده اصلی خود عمل نکنند، جنبش آنها بی معنا خواهد بود. درواقع، اسلام گرایی طالبان به آنها اجازه داد تا این گروه را به یک جنبش ایدئولوژیک متفاوت تبدیل کند. چنانکه به طور مداوم ایدئولوژی خود را به عنوان یک پروژه اجتماعی وسیاسی برای بازگرداندن اسلام «اصیل» برای سازماندهی مجدد جامعه افغانستان معرفی و مطرح و به نوعی تجاری سازی کردند. در نتیجه برای این کار همانطور که آمد حاکمان جدید در سه جبهه در تلاش برای تثبیت حکومت خود هستند: نخست، رهبران طالبان درصدد هستند تا قوانین اساسی را برای تبدیل جنبش مذهبی خود به یک ایدئولوژی دائمی تنظیم کنند یعنی طالبانیسم. طالبانیسم دستور می دهد که اسلام همه جنبه های زندگی روزمره را دیکته می کند که در همین راستا جامعه افغانستان را به اندازه کافی اسلامی نمی داند و نیاز به اسلامی سازی مجدد-چه با دعوت یا اجبار- می داند. در همین راستا، این تفکر همه اشکال حکومت جمهوری را رد می کند و بین مجاهدین خود و دیگران به ویژه گروهی که مخالف طالبان هستند تمایز آشکار قائل است. همچنین، طالبانیسم تمایز آشکاری بین قوانین اسلامی و قوانین ساخته دست بشر که آن را غیر اخلاقی می داند، قائل است. بنابراین، طالبانیسم با اسلامی کردن مجدد جامعه افغانستان مطابق با وعده بنیانگذار خود، می خواهد افغانستان را دوباره بازسازی و تبدیل به یک دولت دینی مطابق تفسیر خود کنند.
دوم، رهبران طالبان خود را به عنوان پیشاهنگان برای رهبری واقعی اسلام در افغانستان معرفی می کنند. اقدامی مشابه سایر جنبش های اسلامی. در واقع این گروه با این تصور که سربازان واقعی لشکر خدا هستند جهاد خود را با فضیلت و اعمال خشونت آمیز خود را درست می دانند. این گروه در تلاش برای نمایش دادن ارزش های خود به عنوان ارزش های واقعی و اصیل هستند که نشانه های آن را می توان در اقدامات آنها از زمان بازگشت به قدرت دید.
سوم، حاکمان طالبان در حال مهندسی مجدد اصول ملی گرایی افغانی هستند تا با ناسیونالیسم اسلامی هماهنگ شوند. از لحاظ تاریخی، ناسیونالیسم پان-افغان غالباً به عنوان شکلی از مقاومت در برابر تهاجمات خارجی ظاهر شده بود و بخش متقابلی از افغان ها را گرد هم می آورد که با یک هویت مشترک پیوند خورده بودند. در حالی که مذهب عامل مهمی بود، ناسیونالیسم پان-افغانی کمتر به اسلام و بیشتر در مورد ایستادگی افغان ها در برابر تهدیدات مشترک بود. متاسفانه زیربنای اصلی آن ناسیونالیسم از آن زمان تضعیف شده و به اشکال مختلف درآمده است. در حالی که افغان ها تا حد زیادی از هم جدا شده اند و مفهوم تهدیدات مشترک افغان ها اکنون یک ناهنجاری است چراکه ملی گرایی افغانی امروز بیشتر حول محور ناسیونالیسم قومی متمرکز است که بر تمرکززدایی قدرت و منابع دولتی تاکید دارد. در نتیجه این زمینه فرصتی را برای طالبان فراهم کرده است تا با ادغام ناسیونالیسم افغانی با ناسیونالیسم اسلامی، بازگشت به گذشته را رهبری کنند. تله ملی گرایی طالبان به دستور کار نوظهور اسلامی سازی مجدد آنها بستگی دارد. این طرح ایجاد یک روایت جدید از اسلام افغانی را متصور است که شامل تحمیل یک هویت اسلامی منحصر به فرد در افغانستان است. که این طرح اسلامی سازی مجدد همچنین شامل اصلاح برنامه درسی آموزش و پرورش است که در ذیل سیاست های ملی خواهد گنجید(Ahmad,2022). بنابراین، طالبان با هدف ایجاد یک نظام سیاسی اسلامی خاص خود و با توجه به آنچه آمد، ایدئولوژی و ساختن جامعه اسلامی امری که مجاهدین خود را به آن وعده داده است در تلاش است تا تمام بخش های جامعه افغانستان از جمله آموزش را مطابق آن تنظیم کند.
منابع
Ahmad,Javid(2022), “The Taliban’s religious roadmap for Afghanisatan”, https://www.mei.edu/publications/talibans-religious-roadmap-afghanistan
O’Donnell,Lynne(2023), “School Is in for the Taliban’s New Model Army”, https://foreignpolicy.com/2023/05/23/taliban-afghanistan-education-school-curriculum/
Palwasha, Amarkhill(2023), “Under the Taliban, None of Afghanistan’s Children Can Really Learn”, https://thediplomat.com/2023/04/under-the-taliban-none-of-afghanistans-children-can-really-learn/
Sultan,Hodei, Belquis,Ahmadi(2023), “Taking a Terrible Toll: The Taliban’s Education Ban”, https://www.usip.org/publications/2023/04/taking-terrible-toll-talibans-education-ban