آیا جهان درمسیر واگذاری آخرین اهرم چانه زنی به طالبان است؟
کلکین : باوجود انزوای بین المللی طالبان، پس از خروج گسترده دیپلماتیک از افغانستان، امارت اسلامی تاکنون کنترل ۱۴ نمایندگی دیپلماتیک در خارج از کشور را به دست گرفته اند. کشورهایی مانند پاکستان،چین، روسیه از زمان تاسیس با آنها همکاری و حمایت کرده اند و این سه کشور در میان ۱۴ کشوری هستند که مسئولیت نمایندگی های دیپلماتیک افغانستان توسط طالبان به عهده گرفته شده است. از طرف دیگر، اخیرا سفارت افغانستان در تهران نیز به این گروه واگذار شد. اقدامی که هرچند با واکنش های بسیاری همراه بود اما دولت جمهوری اسلامی آن را مسئله ای داخلی عنوان کرد. با این حال، پس از گذشت بیشتر از بیست ماه از تسلط مجدد طالبان بر قدرت و علی رغم تلاش های این گروه برای شناسایی بین المللی و برخلاف دهه نود میلادی که سه کشور پاکستان، عربستان و امارات این گروه را به رسمیت شناخته بودند، تاکنون هیچ کشوری پیش قدم نشده است و به نوعی محافظه کاری، مصلحت گرایی و دشواری و پیچیدگی برای این امر در روابط بین طالبان و سایر کشورها وجود دارد اما این شرایط درحالی است که امیرخان متقی گفته بود که روابط ما با کشورهای همسایه خوب و مشکل ما با کشورهای غربی است. چنانچه که تلاش ها برای بازگشایی سفارت های برخی کشورها در کابل ادامه دارد. همچنین او در مصاحبه ای که با بی بی سی داشت گفت که اکنون وقت آن رسیده جامعه جهانی حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد چراکه این کشور تمامی شرایط را برای به رسمیت شناختن انجام داده است. ذبیح الله مجاهد نیز عنوان کرده بود که اگر حکومت سرپرست به رسمیت شناخته شود، به شکایت ها و گله های جامعه جهانی به خوبی رسیدگی خواهد شد. همچنین، او به تازگی گفته است که کشورهای جهان درمورد به رسمیت شناختن حکومت طالبان بهانه جویی می کنند.
از طرف دیگر، به نظر می رسد که مسئله شناسایی طالبان برای بسیاری از کشورهای جهان هرچند دشوار و پیچیده و حتی در کوتاه مدت غیرقابل تصور اما یکی از گزینه های فعال و موجود روی میز است. واگذاری سفارت خانه ها و حتی دعوت شدن نمایندگانی از امارت اسلامی در برخی از نشست های بین المللی همچون نشست اخیر در سمرقند ازبکستان نیز حکایت گر همین مسئله است که شناسایی طالبان منوط به پذیرش شروط بین المللی است. علاوه بر این، اظهارنظرهای نمایندگان کشورهای مختلف نیز نشان می دهد که شانس طالبان برای شناسایی بین المللی هرچند اندک اما زنده است. چنانچه که نماینده بریتانیا در سازمان ملل نیز چندی پیش عنوان کرده بود که به رسمیت شناختن طالبان به علت حذف شدن زنان از جامعه افغانستان دشوار است اما او ابراز امیدواری کرد که با طالبان درمورد گام هایی که باید برای به رسمیت شناخته شدن بردارد، گفت و گو کنند. باربارا وودوارد عنوان کرده بود که جلسه ای با حضور فرستادگان ویژه در امور افغانستان در شورای امنیت در پایان ماه آپریل برگزار خواهد شد که در این نشست احتمالا بحث مشروعیت طالبان نیز در دستور کار قرار بگیرد که امیدوار هستیم طالبان تن به شرایط به رسمیت شناخته شدن بدهد.
اما اخیراً امینه محمد معاون دبیرکل سازمان ملل متحد در دانشگاه پرینستون آمریکا گفته بود که دبیرکل ملل متحد با نمانیدگان ویژه کشورها برای افغانستان دیدار می کند تا براساس اصول و شروط، گام های اولیه برای برگشت در مسیر به رسمیت شناختن طالبان، شناسایی شوند. امنیه محمد گفت که به رسمیت شناختن طالبان به مسئولیت پذیری این گروه کمک می کند. سخنانی که با انتقادهای گسترده زنان، فعالان حقوق بشر و شماری از سیاست مداران افغانستان رو به رو شد و این ایده را تقویت می کرد که جهان قصد دارد در شرایطی که افغانستان از بحران های عمیق سیاسی و بشردوستانه رنج می برد، طالبان را لباس مشروعیت بخشد به طوری که کمیسیون حقوق بشر افغانستان گفت این اظهارات اهانت به اراده زنانی است که در خیابان های کابل و ولایات برای دسترسی به حقوق اولیه شان اعتراض می کنند.
در همین رابطه، به دنبال انتقادهای شدید به این سخنان استفان دوجاریک، سخنگوی دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد که این سازمان برای شناسایی طالبان رایزنی نمی کند. او گفت که فقط دولت های عضو سازمان ملل در مورد به رسمیت شناختن طالبان تصمیم می گیرند.سخنگوی سازمان ملل پس از اظهارات معاون دبیرکل سازمان ملل که موجب نگرانی و سردرگمی شد، تاکید کرد که نشست ماه آینده در مورد افغانستان که توسط سازمان ملل متحد برگزار می شود، بر شناسایی احتمالی بین المللی دولت طالبان متمرکز نخواهد بود. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، قرار است میزبان یک گردهمایی پشت درهای بسته در دوحه با حضور نمایندگان ویژه چندین کشور در امور افغانستان باشد. فرهان حق، معاون سخنگوی سازمان ملل نیز روز پنجشنبه گفت: کنفرانس دوحه در اول و دوم مه برشناسایی تمرکز ندارد و ما نمی خواهیم در این مورد سردرگمی وجود داشته باشد. بلکه موضوع بحث ایجاد یک اجماع واحد بیشتر در مورد چالش های موجود است. اما پرسش اصلی این است که آیا جهان در حال حرکت به واگذاری آخرین اهرم فشار به طالبان بدون گرفتن هیچ امتیازی از این گروه است؟
بیشتر از ۲۰ ماه از تصرف کابل توسط طالبان می گذرد. هرچند جنگ در افغانستان پایان یافته اما زندگی میلیون ها افغان بهبود نیافته است. این کشور با یک بحران شدید بشردوستانه و حقوق بشر مواجه است که زندگی و معیشت میلیون ها نفر را تهدید می کند. درحالی که طالبان توانسته به وظایف خاص دولت ادامه دهد، حقوق اولیه انسانی و مدنی را نقض کرده، مخالفان را سرکوب و هر شکلی از گفتگوی ملی یا فراگیر سیاسی را رد کرده است. به گونه ای که این کشور اکنون توسط حلقه کوچکی از رهبران منزوی اداره می شود که به دنبال ریشه کن کردن مخالفان و حذف زنان از زندگی عمومی هستند، حتی اگر این روش به معنای تعمیق انزوای بین المللی کشور و فقیرترین کردن بیشتر جمعیت باشد. امری که بدون تغییر در این مرکزیت سیستم، محدودیت سختی برای اینکه چقدر می تواند حکومت را بهبود بخشد و کشور چقدر می تواند ثبات داشته باشد، وجود دارد.
طالبان عملاً امارت اسلامی را احیا کرده و قدرت را محکم در دست شخصیت های مذهبی ارشد جنبش قرار داده است. دولت کنونی همچنان به عنوان یک دولت موقت عمل می کند که هیچ جدول زمانی برای ارائه یک دولت دائمی ارائه نشده است. که این امر ممکن است به این دلیل باشد که با تشکیل این کابینه، تنش های داخلی جدی ایجاد شد. زیرا جناح های مختلف در درون طالبان برای تصدی پست ها با هم رقابت می کنند. این درحالی است که آخوندزاده، با کمک گروهی از علمای دینی مستقر در قندهار و چند مقام دولتی مورد اعتماد به طور فزاینده ای بر قدرت خود بر کل دولت تاکید کرده و منتقدان داخلی را ساکت و به حاشیه برده است. همچنین، تنش ها بین کابل و قندهار به عنوان دو مرکز قدرت این گروه به طور فزاینده ای درحال علنی شدن است. با این حال، درحال حاضر هیچ چشم اندازی برای گفت و گو یا آشتی بین الافغانی فراتر از حمایت طالبان از سیاستمداران افغان مرتبط با رژیم قبلی که تصمیم به بازگشت دارند، وجود ندارد(Rahimi,2023).
درواقع، انتظار سطحی بود که طالبان براساس توافقنامه دوحه متعهد به ایجاد یک سیستم حکومت داری همه شمول، رعایت حقوق بشر، قطع رابطه با گروه های تروریستی به ویژه القاعده باشند، مواردی که عمل به هرکدام از آنها در واقعیت برای موجودیت امارت اسلامی خطرآفرین است. اما چنانکه تجربه بیست ماه گذشته نشان می دهد اتخاذ قوانین سختگیرانه به ویژه علیه زنان، آزادی بیان، رسانه ها شرایط را برای به رسمیت شناخته شدن دشوار کرده است. چراکه طالبان بی توجه به این تحریم ها همچنان قوانین سختگیرانه را دنبال می کنند. رهبری طالبان حفظ قدرت و تطبیق شریعت را بر حضور رسمی تر در جهان اولویت خود می داند اما اینکه ایا جهان دربرابر طالبان در شرایطی که حقوق بشر در افغانستان شدیدا نقض، زنان از دور زندگی حذف شده و سایر گروه های سیاسی از حضور در حکومت داری به حاشیه رانده شدن و تروریسم با دستی بازتر به افغانستان بازگشته است، حاضر به واگذاری شناسایی است؟ باید گفت که طبیعتا اجماعی یکدست پیرامون این امر نیست. وجود منافع متعدد با خواست های متفاوت جهان را در برابر طالبان برای تحت فشار قرار دادن بیشتر ضعیف تر کرده است. به طوری که انزوای طالبان تنها شهروندان این کشور را متضررتر ساخته است. با این حال میزان سطح و نوع تعامل با طالبان نیز مورد اجماع نیست. برخی ها حضور دیپلماتیک در افغانستان را به دلیل شرایط بحرانی بشردوستانه در این کشور ضروری می دانند.
در نظر گرفتن این امر ضروری است که، تعامل بین المللی در افغانستان تحت تاثیر ملاحضات حیاتی و اساسیِ بازیگرانِ حقیقی و واقعی است که با وجود عقب نشینی تقریباً کامل دیپلماتیک، همچنان به شناسایی حوزه های نفوذ و فعالیت های حمایتگرِ بشردوستانۀ مهم و حیاتی برای مردم افغانستان ادامه می دهند. مهمترین عامل در این راستا آن است که بدانیم، در نظر گرفتن مسیری جهت عادی سازی تعاملات دیپلماتیک و همچنین تعامل بلندمدت توسعه ضرورت دارد. کاهش شدید نمایندگی های دیپلماتیک و در نتیجه کاهش نفوذ دیپلماتیک در کابل، باری اضافی بر دوش سازمان هایی تحمیل خواهد کرد که کمک های بشردوستانه ارائه می کنند. چنانکه باید گفت این سازمان ها در شرایط کنونی نه تنها ضرورت دارد به ارائه کمک های بشردوستانه مبادرت کنند، بلکه همچنین بایستی دیپلماسی قوی و جدی را نیز اتخاذ کنند. این اقدامات «دیپلماتیک» هم در یافتن فرصت هایی برای ارسال کمک های بشردوستانه و هم جهت ارائه، برنامه ریزی و هدایت شرایط پیچیده از کمک های بین المللی مورد نیاز است. این در حالیست که اقداماتی پیچیده جهت مشارکت و تعامل بلندمدت با خط مشیی سیاسی به نمایندگی از جامعه بین المللی، نه در چارچوب اختیارات و نه در ترکیب و آرایش بازیگرانیست که در حال حاضر برای ارسال کمک های بشردوستانه تحت فشار هستند.
ضمن آنکه باید توجه داشت فقدان دیپلمات ها در میدان عمل، به طور پیش فرض بر دوش سازمان های بین المللی مسئولیت سنگین و مضاعفی جهت حمایت از حقوق و هنجارهای اساسی در سطح سیاسی گذاشته است. این امر در حالی که خود منابعِ در حال حاضر نادر و قلیل در افغانستان را تحت فشار قرار می دهد، وظایف این سازمان ها را جهت مشارکت در صورت لزوم برای ارسال کمک های بشردوستانه نیز پیچیده می سازد. در حالی که سازمان های موجود در صحنۀ واقعیت و در میدان عمل در افغانستان توانسته اند راه هایی جهت عبور از این معضل در سطح ملی بیابند، لیکن نیازمند حضور فعال هیات های دیپلماتیک در کابل برای تعامل با رهبری سیاسی طالبان و کمک جهت تغییر وضعیت موجود می باشند. این امر به کاهش بار سیاسی بر دوش آنها کمک می کند تا بتوانند به تمرکز بر ارائۀ کمک ها بپردازند. بدین ترتیب فراتر رفتن از رویکردیِ بحران محور و واکنشی به یک رویکرد سنجیده و حساب شده، و اتخاذ رویکردی سیاست محور مستلزم حضور فیزیکی مستمر نمایندگان دیپلماتیک در کابل است.
با این وجود، جامعه جهانی در شرایطی که حتی حضور آنها در افغانستان دشوار شده و این کشور بی توجه به وضعیت داخلی و بین المللی سیاست های سختگیرانه خود را شدت بخشیده، شناسایی بین المللی باتصور اینکه این امر ممکن است طالبان را مسئولیت پذیرتر کند، نتیجه ای جز جسورتر شدن طالبان در داخل و در سطح بین المللی ندارد. شناسایی طالبان در زمانی که تنها اهرم فشار بر این گروه است که حتی به نظر می رسد تاکنون کارساز هم نبوده طبیعتا نتیجه ای جز توافقنامه دوحه نخواهد داشت. بنابراین، هرچند نیاز به تعامل با طالبان و یا حتی حضور دیپلماتیک در افغانستان ضروری است اما این نباید در راستای تقویت چهره این گروه شود.
منابع
Rahimi,Haroun(2023), The Taliban in government: A grim new reality is settling in”, https://www.aljazeera.com/opinions/2023/3/23/taliban-in-government-a-grim-new-reality-is-settling-in