نویسنده کتاب «بازگشت طالبان»: طالبان برسر قدرت اختلاف دارند و اشرف غنی به حقانی کمک کرد
حسن عباس، استاد دانشگاه دفاع ملی در واشنگتن، به تازگی کتابی تحت عنوان «بازگشت طالبان» نوشته که واکنشهای زیادی برانگیخته است. حسن عباس در این کتاب مینویسد که کلید کنترول طالبان در افغانستان، بدست استخبارات و ارتش پاکستان است.
او همچنان افشا کرده که اشرف غنی، رئیس جمهور پیشین افغانستان، در ساعات اخیر سقوط کابل، اطلاعات مهمی را با سراجالدین حقانی شریک کرد تا مسیر ورود حقانیها به کابل را هموار کند.
این پژوهشگر امریکایی پاکستانیتبار، مینویسد که طالبان بر سر قدرت اختلاف شدید درونی دارند و ملا هبتالله آخندزاده، رهبر این گروه، برای حفظ پایگاه قدرتش و به علت عدم اعتماد بر ملا یعقوب و سراجالدین حقانی نیروی ویژه نظامی خود را در قندهار تشکیل میدهد.
حسن عباس، سابقه کار پژوهشی در چندین نهاد معتبر علمی امریکا از جمله دانشگاه
هاروارد دارد و کتاب جدید او (بازگشت طالبان) نیز توسط دانشگاه ییل امریکا چاپ
شده است.
عارف یعقوبی، خبرنگار افغانستان اینترنشنال، با حسن عباس گفتگوی اختصاصی انجام
داده که متن کامل مصاحبه اینجا بخوانید.
عارف یعقوبی: شما در کتاب بازگشت طالبان که به تازگی منتشر شده نوشته اید که اشرف غنی، رئیس جمهور پیشین افغانستان، مسیر ورود شبکه حقانی را به کابل هموار کرد. جزئیات این موضوع چیست؟
حسن عباس: این موضوع را برای اولین بار یکی از وزیران بسیار مهم کابینه اشرف غنی به من گفت که باعث تعجبم شد. اما بعد از آن، تحقیقات را شروع کردم و با آدمهای دیگر در این باره مصاحبه کردم.
واقعیت این است که طالبان به دروازه های کابل رسیده بودند و سراج الدین حقانی به کمک اشرف غنی ضرورت نداشت تا به قول خودش برنده بزرگترین نبردش شود. اما در عین حال، غنی متقاعد شده بود که گویا توطئهای علیه او از جانب زلمی خلیلزاد، ملا برادر و حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین افغانستان در جریان است. اشرف غنی فکر می کرد که این سه نفر قصد دارند که او را از قدرت برکنار و از کشور خارج کنند.
در آن روزها، اشرف غنی این موضوع را با چند مقام ارشد امریکایی نیز در میان گذاشته بود، اما آنها گفته بودند که این موضوع حقیقت ندارد. حتا یک ماه قبل از سقوط کابل، اشرف غنی از طریق دوستان نزدیکش در واشنگتن پرسیده بود که آیا امریکاییها واقعاً افغانستان را ترک می کنند؟
در روزهای آخر سقوط کابل، اشرف غنی فکر میکرد که ملا برادر به کمک خلیلزاد و حامد کرزی قدرت را تحویل میگیرد. بعداً چیزی اتفاق افتاد که شبیه یک ضرب المثل مشهور اردو است: من سقوط میکنم اما تو را نیز با خود پایین میکشم.
یکی از نزدیکان اشرف غنی با سراج الدین حقانی تماس گرفت و اطلاعات مهمی را در اختیار او گذاشت تا شبکه حقانی بتواند جاهای مهم و نهادهای اصلی قدرت را در کابل بدست گیرد. همزمان با سقوط کابل، جنگ برسر قدرت و تصرف نهادها، در میان گروههای مختلف طالبان جریان داشت.
عارف یعقوبی: این موضوع مهمی است. لطفا این را توضیح دهید که دقیقاً چه زمان و کجا، چه اطلاعاتی از طرف تیم اشرف غنی با سراج الدین حقانی شریک شده بود؟
حسن عباس: براساس اطلاعاتی که من دارم این موضوع در ۴۸ ساعت قبل از سقوط کابل اتفاق افتاد. یعنی، چهاردهم و پانزدهم آگست ۲۰۲۱. این دقیقاً زمانی است که امرالله صالح، معاون اشرف غنی، که فکر میکنم آدم شجاعی است و هدف چندین حمله انتحاری بوده، متوجه شد که اشرف غنی دیگر به او گوش نمیدهد که در نتیجه به فکر بیرون شدن از کابل افتاد. خواست امرالله صالح از اشرف غنی این بود که در برابر طالبان ایستادگی کند و کابل را ترک نکند.
نهایتاً، امرالله صالح عینکهای سیاه و کلاه پوشید، سوار یک تاکسی شد و از ساحه خارج شد. دیگر کسی صالح را ندید. اما حمدالله محب که من خیلی خوب او را میشناسم، درکنار اشرف غنی ماند.
یک روز مانده به سقوط، محب تماسی از خلیل حقانی دریافت کرد و او به محب گفت که ارگ را ترک کنند و از کابل خارج شوند. آن گاه حمدالله محب به اشرف غنی اطلاع داد که باید فوراً کابل را ترک کنند. در اینجا، اشرف غنی گفت که نمیخواهد ملابرادر برنده اصلی قدرت باشد و به محب دستور داد که حقانی را به داخل کابل راهنمایی کند.
اشرف غنی قبلا با حقانیها رابطه داشت. چون، این شاخه طالبان به اشرف غنی کمک کرده بود که در دور اول انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود. این موضوع را رئیس قبلی استخبارات افغانستان با جزئیات توضیح داده است. شبکه استخبارات پاکستان که با حقانیها رابطه نزدیک دارد، به این گروه گفته بود که اشرف غنی را کمک کند.
عارف یعقوبی: اشرف غنی دقیقاً چگونه سراج الدین حقانی را راهنمایی کرد و مشخصاً چه نوع اطلاعاتی را به حقانی داده بود؟
حسن عباس: این که او افغانستان را ترک میکند. اشرف غنی به سراج الدین حقانی گفته بود که از کابل خارج میشود و اگر میخواهید، وارد کابل شوید، در فلان ساعت بیایید. این چیزی است که من میدانم.
عارف یعقوبی: یعنی اشرف غنی به سراج الدین حقانی گفته بود که حقانیها فردا در یک ساعت مشخص وارد کابل شوند؟
حسن عباس: در مورد تمام جزئیات گفتوگوی شان مطمین نیستم. اما، چیزی که میدانم این است اشرف غنی از طریق از یک فرد نزدیک خود به سراج الدین حقانی خبر داد که از کابل خارج میشوند و این گروه میتواند وارد کابل شود.
عارف یعقوبی: یعنی شما میگویید، اشرف غنی به نحوی با سراج الدین حقانی معامله کرد تا کابل را شبکه حقانی بگیرد؟
حسن عباس: امکان معامله میان دو طرف را منتفی نمیدانم، ممکن است معاملهای در کار بوده باشد. بنا به اطلاعات من، این قدر میتوانم بگویم که اشرف غنی اطلاعات خارج شدنش از کابل را با سراج الدین حقانی شریک کرد تا او پیش از دیگر گروههای طالبان بتواند کابل را تصرف کند و دست ملا برادر از قدرت را کوتاه کند. اشرف غنی به سراج الدین حقانی و علیه ملا برادر کمک کرد.
این را نیز اضافه کنم که رقابت میان اشرف غنی و زلمی خلیلزاد تاریخ طولانی دارد. آنها با این که زمانی دوست بودند اما از همدیگر به شدت نفرت دارند. آنها همدیگر را به سنگاندازی در برابر مذاکرات صلح متهم کردند. زلمی خلیلزاد میگوید که اگر ملا برادر در راس قدرت قرار میگرفت همه چیز بهتر از امروز میبود.
همچنان، خلیلزاد تاکید دارد که اگر همه چیز مطابق پیمان دوحه پیش میرفت، شرایط بهتری در افغانستان فراهم میشد. خلیلزاد باور دارد که همه چیز به خاطر خودخواهی و سرکشی اشرف غنی فرو پاشید. احتمالاً، ملا برادر نیز چنین فکر میکند. ملا برادر میداند که سازمان استخبارات پاکستان از وی خوشش نمیآمد و هرگز نمیخواست که او بعد از اشرف غنی رهبر افغانستان شود. پاکستان حقانیها را بیشتر میپسندد. اشرف غنی در بازی خود میخواست به نحوی از خلیلزاد انتقام بگیرد.
عارف یعقوبی: این اطلاعاتی را که شما در کتاب بازگشت طالبان نوشتهاید، چقدر معتبر است؟ میدانم که شما استاد دانشگاه دفاع ملی در واشنگتن هستید، اما سوال این است منابعی که شما از آن نقل کردهاید چقدر معتبر اند؟ آیا مطمئن هستید که میتوانید از این گفتههای خود دفاع کنید؟ شیوه جمع آوری اطلاعات و روش کارتان چقدر دقیق و همه جانبه بوده است؟
حسن عباس: من از این سوال انتقادی قدردانی میکنم. کار اکادمیک شیوههای خاص خود را دارد که از کار ژورنالیسم متفاوت است. نمیگویم که کار ژورنالیستی فاقد اعتبار است، اما تفاوتهای میان این دو حوزه وجود دارند. من به عنوان یک استاد دانشگاه روشهای خاص خود را دارم.
در حوزه اکادمیک، وقتی کتابی مینویسد از چند مرحله میگذرد. در آغاز، طرح اولیه کتاب توسط یک تیم متخصص مطالعه میشود. بعداً، پیشنویس آن توسط چند چهره علمی به دقت مرور میگردد و اگر با معیارهای اکادمیک برابر نباشد، بلافاصله رد میشود. من از گفته هایم دفاع می کنم. همکاری اشرف غنی با شبکه حقانی یکی از مواردی بود که من دربارهاش خیلی اندیشیدم و همه جانبه مورد مطالعه کردم. به عنوان استاد دانشگاه، حاضرم با اعتماد کامل از آنچه میگویم دفاع کنم، چون با منابع مختلف صحبت کردهام.
من این کتاب را با انگیزه مالی نوشته نکردم. چاپ کتابهای دانشگاهی پولی به همراه ندارد. اگر یک جلد این کتاب من به ۲۵ دالر فروخته شود، به من فقط یک دالر میرسد. بنابراین، در نوشتن این کتاب انگیزه مالی دخیل نبود.
عارف یعقوبی: در این کتاب، شما درباره اختلافات درونی طالبان نیز توضیح دادهاید. میگویید که ملا برادر با طالبان قندهار نزدیک است. از طرف دیگر، با این که ملا یعقوب و سراج الدین حقانی باهم رقابت شدید دارند اما با هم همکار اند و به پاکستان نیز نزدیک هستند. این رقابتها را توضیح دهید. این اختلافات چقدر عمیق است و آنها برسر چه چیزی رقابت میکنند؟
حسن عباس: تمام آنها برای قدرت میجنگند و عطش به دست آوردن جاه و کنترول همه چیز را دارند. ملا یعقوب و سراج الدین حقانی با همدیگر کار میکنند اما در وزارتخانههای همدیگر جاسوس گماشتهاند. منابعی از داخل طالبان به من گفتند که در ارگ تحت حاکمیت طالبان، رقابت و بدبینی میان ملا یعقوب و سراج الدین حقانی آن قدر زیاد است که حتا رفت و آمد همکاران یکدیگر را نیز زیر نظر دارند.آنها یکجا مینشینند و باهم غذا میخوردند اما در عین حال، از همدیگر جاسوسی میکنند.
با این حال، آنها یک آجندای مشترک دارند که آن رقابت با قندهار بر سر قدرت کل کشور است. ملا یعقوب فکر میکند که او پسر ملا عمر است و باید رهبر بعدی طالبانن باشد. سراج الدین حقانی بر این تصور است که فردی عملگراست و باید رهبر بعدی طالبا باشد.
در جانب مقابل، شما ملا هبتالله آخندزاده را دارید که مربوط نسل قدیم و نماینده تفکری بسیار رادیکال و غیر انعطافپذیر در میان طالبان است. او یک سنی حنفی دیوبندی افراطی است که دیدگاه هایش در کتاب عبدالحکیم اسحاقزی یا عبدالحکیم حقانی،[قاضی القضات طالبان] با جزئیات توضیح داده شده است. او در آنجا آشکارا میگوید که زنان حق رای ندارند و باید در خانه بمانند. این باور ملا هبتالله به قدری افراطی است که حتی دیوبندیهای پاکستان و هند نیز آن را نمیپذیرند.
در میان رهبران طالبان رقابت و اختلاف در سطوح مختلف وجود دارد. بخش آن در تفسیر و قرائت دینی است و بخش دیگر در سیاست. اما، نهایتاً خواست همه شان قدرت است.
عارف یعقوبی: اما فعلا قدرت اصلی بدست ملا هبتالله در قندهار است و ظاهراً کسی نیست که او را به چالش بکشد؟
حسن عباس: وزارت داخله و وزارت دفاع طالبان نیروهای امنیتی زیاد دارند. اما ملا هبتالله در هر وزارتخانه یک نفر خود را معین گماشته است تا بر سراج الدین حقانی و ملا یعقوب کنترول داشته باشد.
ملا هبتالله نگران [رقبای داخلی] است و تلاش دارد که نیروهای امنیتی خود را بسازد و این کار را نیز شروع کرده است. او تلاش دارد که از قوم خودش یعنی نورزی افرادی را استخدام کند. ایرانیها نیز ملا هبتالله را کمک میکنند. براساس اطلاعات من، یک هیئت ایرانی به قندهار سفر کرده و به ملا هبتالله گفته است که به نیروی امنیتی مخصوص خودش نیاز دارد و باید چیزی شبیه سپاه پاسدارن جمهوری اسلامی به وجود آورد. ملا هبتالله یکی از مقامهای نظامی سابق افغانستان را که آموزش دیده روسیه است، استخدام کرده تا او را برای تشکیل نیروی خاص در قندهار کمک کند. دلیل این کار این است که هبتالله به ملا یعقوب و سراج الدین حقانی اعتماد ندارد.
عارف یعقوبی: درباره پاکستان و طالبان صحبت کنیم. شما در کتاب خود نوشتید که کلید کنترول طالبان افغان بدست راولپندی است و در سطح تصمیم گیری، نقش و نفوذ اساسی را دارد. دلیلش چیست؟
حسن عباس: ارتش و سازمان استخبارات پاکستان نفوذ عمیق در میان طالبان افغان دارند. هیچ شکی در این باره وجود ندارد. بخاطر دارید که یکبار ملا یعقوب در رابطه به تنشهای مرزی یک بیانیه بسیار تند علیه پاکستان صادر کرد. اتفاقا همان روز من با شماری از مقامات ارتش پاکستان دیدار داشتم. من برای یکی از آنها گفتم که ملا یعقوب بیانیه بدی درباره شما بیرون داده است. به نظر میآید که دوستی خود را با شما قطع کرده است.
نظامی مذکور لبخندی زد و گفت که خانواده ملا یعقوب در کراچی زندگی میکند. او حتا برای دیدار خانواده خود به هواپیماهای ارتش ضرورت دارد تا سفر کند و آنها را ببیند. این بیانیهها میآیند و میروند، اما آنها میدانند که ملا یعقوب چگونه به پاکستان وابسته است.
البته، پاکستان بر تمام رهبران طالبان کنترول کامل ندارد. مثلاً، ملا هبتالله، آنگونه که ارتش پاکستان میخواهد، اطاعت نمیکند. دریک مورد او از دیدار با رئیس استخبارات پاکستان سرباز زد و با دیپلوماتهای پاکستانی نیز ملاقات نکرد.
بعد از سقوط کابل، پیام رهبران طالبان به پاکستان این بوده که مردم افغانستان نسبت به این کشور حساس و بدبین اند. بنابرین، نباید طوری نشان داده شود که طالبان به پاکستان نزدیک است. در عین حال، شماری از رهبران طالبان رابطه نزدیکی با قطر، امارت متحده عربی و ترکیه دارند. البته، این کشورها با حقانیها صحبت نمیکنند چون فکر میکنند که حقانیها گروه دلخواه پاکستان است.
عارف یعقوبی: وقتی میگویید پاکستان بر طالبان نفوذ دارد، آیا مثالی زده میتوانید؟
حسن عباس: دو مورد عجالتاً به ذهنم میرسد. یک، زمانی که طالبان میخواستند به دیپلوماتهای هندی اجازه ورود به کابل را دهند، نخست با رییس ارتش پاکستان مشورت کردند. امیر خان متقی، وزیر خارجه طالبان، به دیدار جنرال قمر باجوا، فرمانده عمومی ارتش پاکستان رفت و نظر او را درباره بازگشت دیپلوماتهای هندی به کابل جویا شد. باجوا به متقی گفت که به هندیها اجازه بدهید به کابل بازگردند. چون، طالبان به کمکها و حمایتهای هند در کوتاه مدت و درازمدت نیاز دارد.
مورد دیگر، هدایتالله بدری از افراد نزدیک به ملا عمر است که با توصیه رئیس پیشین ارتش پاکستان در کابینه طالبان راه پیدا یافت. سازمان استخبارات پاکستان سالها پیش بدری را به شدت لت وکوب کرده بود و میخواست که او را تسلیم امریکاییها کند. حالا، باجوا اجازه داد که بدری در کابینه طالبان سمت داشته باشد.
از میان ۳۳ عضو کابینه طالبان، ۱۳نفر از مدرسه حقانیه پاکستان فارغ شدهاند. من آنجا رفتهام و با مسئولان مدرسه صحبت کردهام. فهرست نام این افراد را سازمان استخبارات پاکستان فراهم کرده است.
نهایتاً، سفر جنرال فیض حمید، رئیس پیشین استخبارات پاکستان به کابل را نیز به این موارد اضافه کنید. طالبان بر سر تقسیم قدرت اختلاف داشتند و فیض حمید به کابل رفت. او مشخصاً برای تعلق گرفتن پستهای کلیدی به حقانیها تلاش کرد. انتشار عکسی از او [در هوتل سرینا] جنجال به پا کرد. وقتی در پاکستان در پشت دروازههای بسته مورد سوال قرار گرفت، گفته بود که روسای استخبارات امریکا و چین نیز به کابل سفر کرده بودند اما از آنها تصویری نشر نشد.
عارف یعقوبی: شما در کتاب بازگشت طالبان نوشتید که پاکستان با مخالفان طالبان از جمله اعضای جبهه مقاومت سابق نیز رابطه دارد و حتا میخواهد به آنها کمک کند. دولتمردان پاکستانی دقیقاً با کی رابطه دارند؟ منطق این ارتباطات چیست؟
حسن عباس: پاکستان از سال ۲۰۰۱ آموخته است که نمیتواند تمام تخمهای خود را در یک سبد بگذارد. درست است که پاکستان با شماری از طالبان دوستی دارد و شماری دیگر را با باج گیری میتواند کنترول کند. اما در عینحال، اسلام آباد به هیچوجه نمیخواهد کسانی را که بیرون از حلقه طالبان هستند، نایده بگیرد.
اسلام آباد نمیخواهد چهرههای بیرون از حلقه طالبان را به هند واگذار کند. بنابراین، پاکستان میگوید که، مثلاً، اگر عطامحمد نور میخواهد به ترکیه سفر کند، برای او پرواز فراهم میکند. یک مقام استخبارات پاکستان به من گفت که به استثنای امرالله صالح، با همه سیاستمداران متنفذ در ارتباط هستند و به خانوادههای شان کمک کردهاند که از افغانستان خارج شوند و برخی از این خانوادهها را به اسلام آباد نیز انتقال دادهاند.
پاکستان این کار را به خاطر اهداف درازمدت خود انجام میدهد. اول، از مخالفان برای اعمال فشار بر طالبان استفاده میکند و به آنها میگوید که اگر اطاعت نکنند، حمایت خود را از جانب مقابل ادامه خواهد داد.
دوم، پاکستان نمیخواهد این فرصت را به هند بدهد که رابطه نزدیک با اعضای سابق «اتحاد شمال» برقرار کند. پاکستان نمیخواهد اشتباه سالهای پیش را مرتکب شود.
عارف یعقوبی: در چه زمینههای مشخص میان سیاستمداران مخالف طالبان و پاکستان همکاری و رابطه وجود دارد؟
حسن عباس: عمدتاً کسانی که از افغانستان خارج شدند و به ترکیه، قطر و امارت متحده عربی رفتند، مسیرشان از پاکستان گذشت. باید بخاطر داشته باشیم که ترکیه، قطر و امارت متحده عربی و ایران نیز بازیگران کلیدی هستند. پاکستان از این بابت ناراحت است.
در یک مورد پاکستانیها به امریکاییها گفته بودند که در رابطه به مذاکرات، روی قطر زیاد حساب باز کردهاند اما یقینناً پاکستان نقش اصلی را در روند دارد. این گونه رقابتها وجود دارد. پاکستان نفوذ خود را بر برخی افراد در برابر قطر و امارات متحده عربی از دست داده است.
عارف یعقوبی: شما در کتاب تان ذکر کردید که خالد نور و هفت چهره سیاسی غیرپشتون، با عمران خان و جنرال قمر باجوا دیدار کرده و از پاکستان خواستند که به آنها برای اشتراک در قدرت کمک کنند. آنها چه کسانی بودند، چه میخواستند و پاکستانیها در پاسخ چه گفتند؟
حسن عباس: سوال خوبی است. این نشان میدهد که شما کتاب من را دقیق خوانده اید. این اتفاق در روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم آگست افتاد.
این چهرههای افغان متوجه شدند که حالا پاکستانیها به نوعی پیروز شده اند؛ دوستان و نزدیکترین متحدان پاکستان، یعنی طالبان در قدرت اند و پاکستانیها در افغانستان منافعی دارند. این شخصیتها میخواستند با پاکستان کار کنند، زیرا پاکستانیها بر اوضاع مسلط شده بودند. به این علت، آنها به پاکستان رفتند. آنها به هدف آشتی و شرکت در دولت فراگیر آینده در افغانستان به پاکستان رفته بوند و میخواستند به پاکستانیها بگویند که «ما دشمن شما نیستیم، ما را کنار نگذارید.»
نباید فراموش کرد که این سیاستمداران مخالف طالبان در پاکستان منافع، داراییهای مالی و اعضای خانواده دارند. آنها در دیدار با عمرانخان و فرمانده ارتش گفتند که طالبان به تنهایی کنترول قدرت را در دست نداشته باشند و حکومت فراگیر به میان بیاید.
عارف یعقوبی: آیا پاکستان در حال حاضر با رهبران مخالف طالبان که زمانی به «سران اتحاد شمال» شهرت داشتند، در تماس است؟
من مطمئن نیستم که آنها لزوماً با پاکستان در تماس هستند. زیرا پاکستان، همینطور امارات و دوحه، منافع خود را دارند. همچنین، این سیاستمداران در مورد کسانی که میخواهند ملاقات کنند یا نکنند بسیار حساس هستند. آنهایی که مستقلتر هستند، در دوحه زندگی میکنند. اما، به من در پاکستان گفته شد که اسلام آباد با همه این سیاستمداران در تماس است.
این نکته نیز جالب است که قیمت زمین در اسلام آباد بالا رفته است. افغانها برای سکونت به این شهر آمده اند. این در حالیست که آنها بدون حمایت استخبارات پاکستان نمیتوانند زمین بخرند یا خانهای بگیرند. بسیاری از مقامات ارشد دولت سابق افغانستان اکنون در اسلام آباد بسر میبرند و این چیزی است که پاکستان میخواهد.
پاکستانیها منافع مهمی در خصوص افغانستان دارند. متاسفانه پاکستان، افغانستان را حیاط خلوت خود میداند. پاکستانیها میخواهند افغانستان را کنترول کنند. بنابراین، مایل اند با همه روابط خود را داشته باشند.
عارف یعقوبی: کمی درباره آینده صحبت کنیم. مردم افغانستان و جامعه جهانی بارها از طالبان خواسته اند که سیاستهای سختگیرانه خود را کنار بگذارد و از جمله حق آموزش و آزادیهای مردم را به رسمیت بشناسد. اخیراً، شورای امنیت نیز قطعنامهای علیه نقض حقوق بشری مردم افغانستان توسط طالبان صادر کرد و سازمان ملل نشستی را در دوحه درباره افغانستان برگزار کرده است. آیا طالبان به این درخواستها گوش خواهند داد؟
حسن عباس: باید متاسفانه بگویم تا زمانی که ملا هبت الله امیر و عبدالحکیم مشاور ارشد او باشد، این اتفاق نخواهد افتاد.با این حال، فشار فزاینده توسط کابینه حکومت طالبان در کابل بر رهبری این گروه وجود دارد. حتا رئیس الوزرا که از چهرههای قدیمی طالبان است، میخواهد به هبتالله بگوید که سیاستهای وی طالبان را بیشتر منزوی میکند.
بنابرین، این بحث شدت گرفته است. سه تا چهار ولسوالی در افغانستان وجود دارد که از کابل سرپیچی کردند و در این ولسوالیها دختران حتا زمانی که ممنوعیت وضع شد، به مکتب رفتند. این موضوع در کتاب نیامده است اما من از یک منبع بسیار معتبر شنیدم که حتی حقانیها، یک بار تهدید کردند که در مناطق تحت کنترول خود مکاتب دخترانه را باز میکنند. در مقابل به آنها گفته شد که این کار را تنها پس از درگیری با دیگر طالبان انجام داده میتوانند.
تا کشورها سیاست هماهنگ در برابر طالبان نداشته باشند، تاثیری بر این گروه گذاشته نمیتوانند. امریکا یک چیز میگوید، روسیه چیزی دیگر. چین به طالبان از راه هایی کمک میکند. اوزبیکستان برق رایگان به طالبان میدهد. تاجیکستان دسترسی این گروه به اینترنت را فراهم میکند. پاکستان از پاسگاههای خود مرزی پول میدهد. هند در حال آموزش ماموران امنیتی و مالیاتی طالبان است.
تا زمانی که هر کشور منافع خود را دنبال کند و نگران مردم افغانستان نباشد، اوضاع بهتر نخواهد شد. این بزرگترین فاجعه است. منطقه و جهان اصلا برای شان اهمیتی ندارد که بر سر مردم افغانستان چه میگذرد. متاسفانه این یک تراژدی است.
عارف یعقوبی: پس به نظر شما آینده افغانستان چگونه خواهد بود؟
حسن عباس: ببینید ما دو نوع طالبان داریم: نیروهای قدیمی و نیروهای جوان. نیروهای زیادی در بین طالبان است که مثلاً به تیلفون هوشمند دسترسی دارند. آنها با مسائل امروزی جهان آشنا هستند. قبلاً تنها جایی را که دیده بودند قندهار، پشاور و کویته بود. حالا دوبی و قطر را دیده اند، دنیا را دیده اند.
طالبان زیادی هستند که نمیخواهند منزوی بمانند. روی چهرههای دیوبندی هم فشار وجود دارد تا تصویر منفی از طالبان ترسیم نکنند. احتمالاً، فشارهای داخلی بر طالبان بیشتر تحت تاثیرگزار است.
در مورد فشار بیرونی، یک روند تعامل منطقهای، هماهنگ و گام به گام باید شروع شود. من شرط میبندم که اگر امروز وزیران خارجه ترکیه، امارات، قطر، پاکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان و چین پیش ملاهبتالله بروند و به او بگویند که اگر مکاتب به روی دختران باز نشود، نمایندگیهای سیاسی شان را تعطیل میکنند، میدان هوایی کابل بسته خواهد شد و داد و ستد تجاری متوقف خواهد گردد. آن وقت ذهن هبتالله در مسیر درستی قرار خواهد گرفت. او باید تحت فشار قرار گیرد، اما این فشار باید از طرف کشورهای منطقه باشد.
در حال حاضر هر کشوری بازی خود را پیش میبرد. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، متاسفانه مشکلات و خشونت در افغانستان بیشتر خواهد شد؛ وضعیت برای مردم ترسناکتر خواهد شد. با گذشت زمان برخی سازمانهای تروریستی در این کشور جای پا پیدا خواهند کرد. به همین دلیل ما با یک وضعیت فوری روبرو هستیم. به همین دلیل این کتاب را نوشتم.
عارف یعقوبی: حسن عباس، نویسنده کتاب «بازگشت طالبان»، تشکر ازشما.