قلعه بالاحصار کابل: نماد سلطنت و دژ نظامی تا مخروبه ای بر فراز کابل
کلکین : بالاحصار یا ارگ کابل یکی از بزرگترین و برجسته ترین بناها و مکان های باستان شناسی در شهر کابل و دارای اهمیت تاریخی و به عنوان مرکز قدرت شناخته شده است. این قلعه حتی زمانی که مقر اصلی قدرت نبود، همیشه اهمیت نظامی و سیاسی داشت. به طوری که تا امروز بالاحصار هنوز ماهیت نظامی خود را حفظ کرده است که حصار اطراف آن تقریباً کل قلعه سابق را به جز بخش کوچکی در قسمت شمال غربی در بر میگیرد. این قلعه به عنوان مقر قدیمی قدرت سلطنتی، قلعه ای در محل بالاحصار که از قرن پنجم میلادی و احتمالاً قبل از آن و در دامنه کوه شیر دروازه قرار دارد و از مسیرهای جنوب غربی کابل محافظت می کند. شکل امروزی آن در اواخر قرن نوزدهم ساخته شده . این در حالی است که قلعه قبلی در پایان جنگ دوم انگلیس و افغانستان توسط ارتش انگلیس ویران شد. ارگ به دلیل جایگاه خود شاهد رویدادهای مختلف تاریخی در طول تاریخ بوده است که ویرانی های آن را به جان خریده است. به طوری که بین قرن های ۱۶ و ۱۹ بسیاری از دراماتیک ترین رویدادهای تاریخ افغانستان و منطقه در درون دیوارهای بلند مستحکم آن رخ داده است. زیرا ارگ هم با ظهور سلسله مغول و هم با جنگ های انگلیس و افغانستان مرتبط بود و نقش مهمی در این دوران داشته است. شاهد یک قیام به نام «قیام بالاحصار» بود. پس از سال ۲۰۰۱ هرچند از این ارگ چیزی باقی نمانده بود باز هم مورد استفاده نظامی قرار گرفت. بالاحصار قبل از اینکه در طول دو جنگ اول انگلیس و افغانستان در قرن نوزدهم توسط نیروهای بریتانیایی اشغال شود، برای یک دوره قابل توجهی مرکز سلطنتی، نظامی و اداری کابل بود. علی رغم اهمیت تاریخی و باستان شناسی این مکان به عنوان یک مکان نظامی به ویژه بعداز ۲۰۰۷ مورد استفاده قرار گرفته است.
بالاحصار کابل از دو بخش ساخته شده است: قلعه پایین که شامل اصطبل ( یا محل نگهداری حیوانات ییا طویله ). سرباز خانه و سه کاخ سلطنتی و قلعه بالا مسکن زراد خانه و زندان های کابل.
اما این بنا به مانند سایر بناها تاریخی در افغانستان از گزند حوادث مصون نمانده و دچار بی مهری قرار گفته است. به طوری که امروزه بقایای کمی از آثار این بنا باقی مانده است که میراث گذشته باشکوه ارگ را مشخص می کند. اکنون نیز اگرچه قلعه فوقانی ویرانه است و قلعه پایین تمام دیوارها و ساختمان های قبلی خود را از دست داده است، اما همچنان کل سایت دارای پتانسیل باستان شناسی است. از طرف دیگر، اطلاعات و گزارش های کمی در مورد قلعه وجود دارد اما یک بررسی باستان شناسی در سال ۲۰۰۷ در مورد قلعه بالاحصار از قدمت از پیش از اسلام خبر می دهد. در اوایل قرن ۱۶ بالاحصار بیشتر برای زندگی استفاده می شد.
استحکامات سنگی و خاکی بازمانده از این بنا بیشتر مربوط به اواسط قرن هجدهم تا اواخر قرن نوزدهم است اما قطعاتی از معماری دوران مغول نیز در این بنا دیده می شود. اجماع بر این است که بالاحصاراز مدت ها قبل توسط مغول اشغال شده بود. به طوری که این سایت قبل از قرن شانزدهم، اولین بار امپراتور مغول بابر، محاصره قلعه را در سال ۱۵۰۴ به دست آورد و بالاحصار به طور قابل توجهی توسط او و فرزندان او ساخته شد. در این میان هیچ شواهد باستان شناسی صریحی از فعالیت های قبل از تاریخ مغول ها در بالاحصار تا به امروز شناسایی نشده است. هرچند بقایایی از استحکامات در جنوب غربی محوطه بدون شواهد تایید شده به دوره زمانی هفتالی ها نسبت داده شده است. همچنین، یک سفالی مربوط به پیش از کوشانی ها در کابل و نزدیکی قلعه نیز شناسنایی شده. علاوه بر این، بقایایی از سکه های دوره بونانی و هخامنشی و همچنین از دوره بودا، هند و پیشااسلام نیز در این منطقه یافت شده است. در همین رابطه، محمد علی کهزاد تاریخ نگار افغانستان در کتاب بالاحصار و پیش آمدهای تاریخی آن نوشته است که نخستین و مهم ترین مجتمع بالاحصار در قرن پنجم میلادی به دست یکی از شاهان یفتلی ساخته شده است.به گفته پژوهشگران، بالاحصار کابل همانند بالاحصار غزنی بازاری را نیز در خود جا داده بود. در این حصار ساختمان ها، باغ ها، معابد بودایی، کلیسا و مساجد در دوره های مختلف وجود داشته است. بنابراین، چنانچه که این بقایای باستان شناسی بررسی نشده در بالاحصار، پتانسیل تولید طیف گسترده ای از اطلاعات مربوط به تغییر این بنا در حداقل یک و نیم هزاره گذشته را دارد. با این حال، باوجود اهمیت این بنا در مورد تاریخچه آن که به تازگی مطالعه شده، تحقیقات باستان شناسی آن ناچیز بوده است. در تازه ترین مورد در سال ۲۰۰۷ کاوش باستان شناسی با حمایت دولت و ایالات متحده صورت گرفت. مشاهدات باستان شناسی انجام شده توسط دافا از سال ۲۰۰۷ نشان می دهد که این منطقه مشخصات قرن دوم قبل از میلاد را در خود دارد.
هنگامی که تیمورشاه، دومین فرمانروای درانی، پایتخت خود را در سال ۱۷۷۵ به کابل منتقل کرد، ارگ باستانی کابل را اشغال کرد. اما همانطور که آمد بیشتر تاریخ این بنا با امپراتوری مغول پیوند خورده است. در این مورد باید گفت که برادر زاده الغ بیگ، ظهیرالدین محمد، ملقب به بابر، که نتوانسته بود سرزمین های اجدادی خود را در آسیای مرکزی حفظ کند، کابل را به زور در سال ۱۵۰۴ تصرف کرد و برای ۲۲ سال این شهر به منطقه تحت فرمانروایی بابر تبدیل شد. در این مدت شهر توسعه یافت و اهمیت تجاری خود را ثبیت کرد. در این میان بالاحصار به مرکز حضور شاهان مغول تبدیل شده بود. هرچند در بیشتر این مدت بابر زندگی را در اقامتگاه چادری در باغ های وسیعی که در اطراف کابل توسعه داده بود، ترجیح می داد. در سال ۱۵۲۶ بابر دهلی را تصرف کرد و شبه قاره هند را برای ایجاد یک امپراتوری تحت کنترل خود قرار داد. اما او علاقه عمیقی به کابل داشت به طوری که در سال ۱۵۲۹ از بنگال به والی خود در کابل نامه ای نوشت و نگران تکمیل شدن یک ساختمان در حال ساخت از آجر در ارگ بود. بابر در سال ۱۵۳۰ در آگرا درگذشت اما چندسال بعد جسد او به کابل بازگردانده شد و در باغ مورد علاقه اش دفن شد.
کابل برای این پادشاهی مغول هرچند در حاشیه محسوب می شد اما به دلیل این که در یک مسیر تجاری پر رفت و آمد به ویژه برای عرضه اسب بود و همچنین مهم تر از آن شهر مرزی با آسیای مرکزی، جایی که مغول ها هنوز به امید روزی که زمین های خود را بازپس بگیرند، بود. با این حال اکبر پادشاه دیگر مغول کابل را پس از جنگ هایی که رخ داده بود در سال ۱۵۸۵ تحت کنترل مستقیم خود درآورد که بعداز آن کابل توسط یک امپراتوری که در بالاحصار زندگی می کرد، اداره می شد. هرچند در این دوران استحکامات بالاحصار نقش مهمی ایفا کرده است اما چیز زیادی در مورد ساختمان های درون آن وجود ندارد. در این میان، پسر اکبر، جهانگیر، جزئیات کمی را در مورد این مکان در خاطرات خود آورده است. او در سال ۱۶۰۷ به کابل سفر کرد. وقتی به کابل رسید حضور در باغ را به قلعه بالاحصار ترجیح داد. اما از ارگ بازدید کرد و حتی دستور تخریب برخی محل های آن را نیز داد. اما پسر او شاه جهان علاقه زیادی به ساخت و ساز داشت. به طوری که بناهای موجود به مذاق شاهزاده خوش نیامد و او تغییرات مناسبی انجام داد و پدر خود را برای بازدید از آنها دعوت کرد. این احتمال وجود دارد قلعه ای که بابر اشغال کرده بود به ناحیه بالای بالاحصار محدود بود و به اندازه کافی برای ایجاد یک پایگاه نظامی کافی بود چراکه خود او ترجیح میداد در یکی از باغ ها زندگی کند.
جانیشینان او مشتاق حفظ حضور پررنگ در کابل بودند. زیرا همانطور که گفته شد کابل نه تنها در یک مسیر تجاری حیاتی از آسیای مرکزی به هند- به ویژه برای تامین اسب از چمنزارهای آسیای مرکزی- بلکه دروازه بازگشت به سرزمین های اجدادی آنها بود. آنها امید داشتند روزی آن را بازپس بگیرند. بابر قصری در بالاحصار ایجاد کرد که جزئیات کمی در مورد آن وجود دارد، اگرچه به گفته محققان خود او ترجیح می داد در یکی از باغ هایش چادر بزند. جانیشنان او قلعه را بیشتر گسترش دادند و قسمت پایینی آن با دیوارها، برج ها و دروازه هایی به سبک مغول احاطه کردند که شکل نهایی بالاحصار یک چندضلعی نامنظم بود. این قلعه یک توپخانه نیز داشت. در واقع، در این مناطق کوهستانی که جا به جایی اسلحه های محاصره سنگین دشوار بود، توپخانه اغلب بیشتر از محاصره کنندگان برای مدافعان استفاده می شد. یکی از باغ های متعددی که توسط بابر در منطقه کابل راه اندازی شد، در قلعه پایین ساخته شد. دورتر از این قلعه و در سمت دیوار شمالی قلعه، کاخ سلطنتی قرار داشت که بین سال ۱۷۷۵ تا زمان مرگش در سال ۱۷۹۳ توسط تیمورشاه بازسازی شد. اما در طول زمان این مکان به درستی نگهداری نمی شد.
با این حال، بالاحصار فقط محل سکونت خاندان حاکم نبود. قلعه بالا حاوی یک زرادخانه مهم و زندان دولتی بود و قلعه پایین دارای یک توپخانه و اصطبل و همچنین تعداد زیادی خانه مسکونی بود. جمعیتی حدود ۵۰۰۰ نفر در داخل دیوارهای قلعه زندگی می کردند. غیر از خاندان حاکم، اشراف دیگر، مقامات دربار، خدمتکاران، دامادها، نگهبانان و توپخانه ها نیز وجود داشتند. ملیت های مختلف ازجمله زره پوشان ارمنی که کلیسای کوچک خود را در قلعه پایین داشتند نیز در این مکان حضور داشتند. همچنین، بازار وسیعی برای استفاده اهالی آن وجود داشت. نیروهای بریتانیایی-هندی که در سال ۱۸۳۹ با شاه شجاع الملک به کابل آمدند، بالاحصار را اشغال نکردند بلکه یک کانتون جدید ساختند که در زمینی در شمال رودخانه کابل قرار داشت.
در دهه ۱۸۷۰ شیرعلی خان، امیر وقت، شروع به ساختن دژی بسیار بزرگتر در زمینی که عمدتاً خالی از تپه بود، در حدود سه کیلومتری شمال شهر قرار داشت و قصد داشت یک قصر جدید و بزرگ بر روی آن ساخته شود. شیرعلی نام خود را بر این قلعه «شیرپور» گذاشت. در همین حال، او همچنین، یک قصر جدید در قسمت پایین بالاحصار ساخت. در همان نزدیکی نیز یک مجموعه ای برای سکونت وجود داشت که در سال ۱۸۷۹ پس از مرحله آغازین جنگ دوم انگلیس و افغانستان، به فرستاده بریتانیا، سرلوئیس کیوناری، اختصاص یافت. اما پنج هفته پس از ورود کیوناری، محل اقامت مورد حمله سربازان شورشی قرار گرفت که از هنگ های افغانی بودند که به کابل منتقل شده بودند اما حقوق معوقه ای داشتند که نتوانستند از امیر بگیرند و سعی کردند از نماینده بریتانیا بگیرند. این جرقه مرحله دیگری از جنگ شد و یک نیروی انگلیسی در اکتبر ۱۸۷۹ به سمت کابل پیشروی کرد. در آن زمان برخی از ساختمان ها در قسمت پایین بالاحصار تخریب شد تا چوب های آن برای ساخت مسکن در شیرپور و تقویت دفاعی آن حفظ شود. در اواخر سال ۱۸۷۹ تعداد زیادی از قبایل افغان به منطقه کابل آمدند، شهر را اشغال کردند و انگلیسی ها در شیرپور محاصره کردند اما با آنها مبارزه شد. سال ۱۸۸۰ نیروهای بریتانیا دوباره بالاحصار را اشغال کردند. در این زمان آنها دیوارهای بیرونی را تقویت کردند اما حتی بیشتر از ساختمان های آن را تخریب کردند تا مناطق دفاعی واضحی در قسمت های آسیب پذیرتر قلعه ایجاد کنند.
در زمان امان الله خان پس از کسب استقلال افغانستان در اواخر همان سال، برخی از قصرهای سلطنتی را به سفارتخانه های خارجی و برخی دیگر را برای مقاصد دولتی مانند مدارس واگذار کرد. با این حال او درباریان خود را تشویق کرد تا اقامتگاه های تابستانی را در همسایگی خود در پغمان بسازد و شروع به ساخت پایتخت جدید یعنی دارالامان در سمت غربی کابل کرد. اما این پروژه با سقوط او در سال ۱۹۲۹ کنار گذاشته شد. پس از یک دوره آشفتگی، که در آن اشغال ارگ نقش مهمی ایفا کرد، یک سلطنت جدید کنترل را به دست گرفت. از آن زمان به بعد، اگرچه تغییرات زیادی در ساختمان های ارگ ایجاد شده است، اما مرکز قدرت دولت افغانستان به جز سال هایی که ملاعمر طالبان از قندهار حکومت می کرد، در داخل دیوارهای آن باقی مانده است. اگرچه خندق های ارگ از مدت ها قبل پر شده و توسط ساختمان های دولتی احاطه شده است اما اکنون کل منطقه توسط دیوارهای موقت و موانعی که یک حلقه دفاعی بیرونی را تشکیل می دهند، محافظت می شود.
اما در سال های اخیر این منطقه جذب شهر شده و به سختی اثری از پروژه بزرگ امیرشیرعلی خان باقی انده است.بالاحصار نیز دستخوش تغییرات متعددی شده است. امیر عبدالرحمن خان عمداً تصمیم گرفت که قسمت پایینی قلعه را از بین ببرد. عکس های مربوط به دهه ۱۸۹۰ نشان می دهد که مقدار کمی از دیوارهای آن باقی مانده است. از سوی دیگر، قسمت بالای قلعه به عنوان زرادخانه و زندان بازسازی شد. در دهه ۱۹۳۰ یک آکادمی نظامی در قسمت پایینی قلعه ساخته شد. در اواخر قرن بیستم، بالاحصار دو بار صحنه نبردهای سنگین بود. در آگوست ۱۹۷۹ هنگامی که شورشی علیه دولت کمونیستی آن زمان رخ داد، درگیری در بالاحصار در گرفت اما نیروهای دولتی قلعه را محاصره کردند و در نهایت دوباره پس گرفته شد. در اواسط دهه ۱۹۹۰ در جریان نبردهای بین جناحی برای کنترل کابل، بالاحصار توسط نیروهای دو جناح مستحکم شد اما آنها در ژوئن ۱۹۹۴ در حمله ای که شامل نیروهای هوایی بود، سرنگون شدند. پس از سال ۲۰۰۱ پایگاه جدید ارتش افغانستان در قلعه پایین، پشت دیوارهای پیرامونی جدید ایجاد شد. بخش بالایی بالاحصار در نبردهای اواسط دهه ۱۹۹۰ به میزان قابل توجهی آسیب دید و به دلیل شرایط جوی دچار فرسایش بیشتری شد. با این حال، اگرچه برخی تحقیقات باستان شناسی جزئی در قسمت پایین بالاحصار انجام شده است اما هیچگاه بررسی باستان شناسی مناسبی از کل محوطه انجام نشده است. اما اکنون این قلعه به راحتی قابل دید نیست. با این حال، خرابه های بالاحصار همچنان بر فراز شهر قدیمی کابل برجسته هستند و یادآوری مشخص و قابل مشاهده از اهمیت این قلعه در تاریخ افغانستان دارد(Woodburn,2014).
در نهایت، در مورد ارگ بالاحصار کابل باید گفت که این قلعه در طول تاریخ همواره مرکز قدرت و نمادی از سلطنت محسوب می شده است. ماهیت دفاعی و نظامی این ارگ و باتوجه به موقعیت شهر کابل برای پادشاهان ویژه امپراتوری مغول اهمیت دو چندانی داشته است. اما این بنا در طول تاریخ به واسطه نقش در آن مورد تخریب قرار گرفته و هیچگاه آنچنان که باید مورد مطالعه و بازسازی قرار نگرفته است. به طوری که اکنون بسیاری از بخش های بنا تخریب شده است.
منابع
Woodburn,Bill(2014), “Bala Hissar, Sherpur fortress and Arg: The architecture of power in Kabul”, https://www.afghanistan-analysts.org/en/reports/context-culture/bala-hissar-sherpur-fortress-and-arg-the-architecture-of-power-in-kabul/