دومین نشست کتاب ‌نامه بلخ؛ بررسی کتاب “ناپلئون افغانستان؛ برگی از زندگی احمدشاه مسعود

 

کلکین : دومین نشست از سلسله نشست های کتابنامۀ بلخ با محوریتِ نقد و نظر بر روی کتابناپلئون افغانستان؛ برگی از زندگی احمدشاه مسعوددر تاریخ ۲۸ شهریور (سنبله) ۱۴۰۲ و در عمارت بلخ به همت دکتر مجتبی نوروزی، با معرفی و تشریحِ موضوعات قابل تحلیل در این کتاب توسط سرکار خانم دکتر سمیه مروتی، و با حضور چهره هایی برجسته چون جناب آقای حسام الدین تالقانی (دانشجوی دکتری حقوق بین ‌الملل دانشگاه تهران و عضو شورای مرکزی رهبری حزب جمعیت اسلامی)؛ و همچنین جناب آقای بشیراحمد عثمانی (دکتری روابط بین ‌الملل و استاد دانشگاه در افغانستان) برگزار شد که جناب آقای رضا عطایی مدیریت نشست را برعهده داشتند.

کتاب “ناپلئون افغانستان؛ برگی از زندگی احمدشاه مسعود” روایت سال‌ها مشایعت و هم‌نشینیِ نزدیک سَندی گال (Sandy Call) مستندنگار و خبرنگار اسکاتلندی، از اولین دیدارش با احمدشاه مسعود در دوران جهاد با اتحاد جماهیرشوروی در سال ۱۹۸۲م تا هنگام ترور وی است.

متن انگلیسی کتاب سال ۲۰۲۱م منتشر شده است. این کتاب توسط سرکار خانم سمیه مروتی، پژوهشگر و مترجم ایرانی، به فارسی برگردانده شده است و سال ۱۴۰۱ش توسط نشر کلکین در تهران منتشر شده است.

خانم دکتر مروتی که خود از پژوهشگران ایرانی حوزه مطالعاتی افغانستان و پاکستان در ایران می ‌باشند، هدف از ترجمه فارسی اثر را در مقدمه‌ای که بر کتاب نوشته‌اند، خلأ منابع مکتوب در حوزه افغانستان‌شناسی در ایران خوانده‌ و با اذعان به اینکه روایت سندی گال نیز حامل سطحی از برداشت‌های شخصی وی می‌باشد به این نکته اشاره داشته‌اند که نباید روایت‌های این کتاب را به معنای روایت مسلط از تاریخ افغانستان پذیرفت و در پایان مقدمه‌شان، ترجمه اثر را به مردم افغانستان تقدیم کرده‌اند که علی‌رغم پنج دهه رنج‌های ممتد در بزنگاه‌های تاریخی و تاریک‌ترین لحظات، بذر امید را کاشته و نور برداشته‌اند.

همچنین شایان ذکر است که خانم سمیه مروتی، پژوهشگر مسائل افغانستان و پاکستان مرکز مطالعات خاورمیانه در تهران و همچنین عضو هيئت‌علمی موسسه مطالعاتی ابرار معاصر تهران نیز می‌باشند.

در دومین نشست از مجموعه نشست‌های نقد و نظرِ “کتاب‌نامه بلخ” با محوریت بررسی کتاب “ناپلئون افغانستان” علاوه بر خانم مروتی، به عنوان مترجم کتاب، در محضر دو تن از شخصیت‌های علمی-فرهنگی حزب جمعیت اسلامی بوده‌ایم که نقد و نظرات‌شان را درباره کتاب ارائه داده‌اند.

حسام‌الدین طالقانی، مسئول عمومی سازمان نخبگان افغانستان و عضو شورای رهبری جمعیت اسلامی که در حال حاضر دانشجوی دکترای حقوق دانشگاه تهران هستند به همراه بشیراحمد عثمانی، مشاور ریاست پارلمان اسبق افغانستان و استاد دانشگاه از دیگر سخنرانان دومین نشست “کتاب ‌نامه بلخ” بوده‌اند.

 آقای عطایی در ابتدای این نشست و به عنوان مقدمه ای بر آغاز مباحثِ مربوطه، چنین اشاره داشتند که:

«سخن گفتن پیرامون احمدشاه مسعود، در حکم سخن گفتن از پاره‌های هویتی و همچنین بخشی از تاریخ افغانستان به حساب می آید. لازم الذکر است همانطور که پیش از این در یادداشتی که برای کتابفرمانده مسعود، -مجموعه مصاحبه های ژیلا بنی یعقوب، با نزدیکان، دوستان و نزدیکان احمدشاه مسعود-؛ به این امر پرداخته بودم، تاریخ کشور افغانستان تاریخی شفاهیست و ضرورت برآن است تا تاریخ شفاهی دورۀ معاصر، به حالتی مکتوب درآید تا مورد خوانش و ارزیابی قرار گیرد. بدین ترتیب باید گفت نیاز است که در مسیر افغانستان شناسی به سراغ منابعی رجوع نمود که تاریخ دورۀ معاصر کشور افغانستان را به صورت مکتوب و انتقادی مطرح کرده باشند. صفحات مثبت یا منفی که از زندگی احمد شاه مسعود وجود دارد، صرفا به این شخصیت برجسته مربوط نبوده و به تمامی مردم افغانستان نیز مرتبط می گردد. احمدشاه مسعود نه به یک گروه و جناح، بلکه به تمامی افراد و اتباعی تعلق دارد که در چهارچوب سرزمینی امروز، افغانستان خوانده می شود. هرگونه قرائتی از احمدشاه مسعود آنهم به دور از هر نوع حب و بغض شخصی-قومی-جناحی، قابلیت آن را دارد تا نحوۀ مواجۀ ما را با تاریخ و هویت خود روشن نماید

در آغاز بحث سرکار خانم دکتر سمیه مروتی، از کارشناسان مسائل افغانستان و پاکستان، انگیزه و هدف خود از ترجمه کتاب سندی گال را بیان نموده و در اشاراتی تحلیلی به گشایش نقاط قوت و قابل بحث در کتاب پرداختند.

طبق گفته های ایشان، “یکی از دغدغه های مشترکی که همواره دررابطه با موضوع افغانستان وجود داشته است، فقدان منابع مطالعاتیِ متعدد و موثق در حوزۀ مطالعات افغانستان است؛ بدان معنا که یک منبع خاص به روایتی غالب در رابطه با افغانستان تبدیل نشده، پژوهشگر و محقق اجازه و فرصت آن را داشته باشد تا مطلب را خوانده، فهم و درک خود را از مسائل بیان کند. براین اساس و با توجه بر ضرورت های موجود در این مسیر، هم فکری و هم اندیشی هایی صورت گرفته که کتاب ناپلئون افغانستان خروجیِ نیازسنجی های صورت گرفته محسوب می شود. اما دررابطه با احمدشاه مسعود، شخصیت، رویکرد و فعالیت های وی، گرچه کتاب های متعددی به زبان فارسی نگاشته و چاپ شده است؛ لیکن آنچه به واقع می توان به آن اذعان نمود این مسئله است مخاطبی که نگاهی از بیرون دارد، همواره با دو دیدگاه مواجه است؛ دیدگاهی مسحور و ذوبِ در احمدشاه مسعود از یک سو؛ و نفرتی بزرگ همراه با انتقاد گرایی در سویی دیگر. بدین ترتیب چه از سوی حامیان و دوستداران احمدشاه مسعود و چه از سوی منتقدان این شخصیت، خط ممیز و طرح روایتی بدون هیچ گونه نگاه ارزش گذارانه، بسیار نادر بوده است. در نتیجه، همان گونه که در مقدمه این کتاب نیز اشاره شده است، سندی گال در زمره افرادی قرار می گیرد که به احمدشاه مسعود ارادت داشته و در جای جای کتاب خود نیز این هواخواهی و ارادت اش را به نوعی اذعان می دارد. در نتیجه احتمال این امر می رود که در بخش هایی از کتاب، پیوندی میان وجه ارادتمندی سندی گال با خاطرات مطرح شدۀ نویسنده ایجاد شده باشد. اما باید گفت توان تشخیص و واکاوی این احتمال را دوستان و همراهانی دارند که با احمدشاه مسعود زندگی کرده و در تحولات و حوادث گام به گام با این شخصیت برجسته پیش رفته اند

در ادامه دکتر مروتی به این امر اذعان می کنند که در مقدمه کتاب هدف از ترجمه کتاب حاضر را روشن نگاه داشتن چراغ پرسشگری دانستنه اند و افزودند؛

«بدان معنا که نام برخی از شخصیت ها در تاریخ معاصر افغانستان، از دهه هفتاد تا هم اکنون در تمامی تحولات همواره ذکر شده و می شود. آنچه قابل توجه می نماید آن است که تنها برخی از این شخصیت ها، همرزمان، دوستان و حامیان آنها روایات خود را از تحولات افغانستان نگاشته اند. اما باید اشاره کرد که این کتاب بهانه ای جهت ایجاد حساسیت در برخی از کلونی های قدرت در افغانستان است. پس پرسشی که در اینجا مطرح می گردید آن بود که؛ چرا شاهد روایتی در بنگاه قدرتِ گلبدین حکمتیار و یا شخصیت های دیگری که همراه با احمد شاه مسعود در تحولات وقتِ حضور داشتند، نبوده ایم؟ در اینجا بود که انتقاداتی مطرح شد مبنی بر آنکه این دست اشارات متضمن پرورش تفکری از کیش شخصیت و یا ساخت شخصیتی فرازمینی از احمدشاه مسعود بین مخاطبان فارسی است؛ فارغ از آنکه نه نویسنده کتاب حاضر ایرانی بوده و نه کتاب مذکور در ایران نوشته شده است. اما نکته ای که در دل این انتقادات بیرون می آید در نظر گرفتن این مسئله است که ناقدان و ناظران نیز امکان و فرصت پژوهش، تحقیق، بررسی و واکاوی روایات دیگر را داشته و می توانند با بررسی مجموعه ای از پژوهش ها و روایت های متعدد، نهایتا به آن روایتی که قادر است تاریخ واقعی افغانستان باشد، دست یابند

در ادامه به گفتۀ دکتر مروتی، «طبق کتاب ها و منابعی که در این زمینه ترجمه و مطالعه شده، تقریبا تمرکز بر دورۀ جهاد محسوس بوده است. در این راستا می توان بر منابعی چون کتابسقوط کابلاشاره کرد که بر بررسی اسناد ک.گ.ب و چرایی حملۀ نیروهای شوروی به افغانستان پرداخته و چندین روایت و کلید واژۀ متقن رو مطرح می سازد که در سایر متون این دلیل و چرایی را دررابطه با حملۀ روس ها به افغانستان مشاهده نشده است. موارد بعدی کتابپروندۀ افغانستان: خاطرات ترکی الفیصلو پیرامون جهاد در افغانستان است. شخصیتی که مسئول پروندۀ افغانستان در عربستان بوده است. شایان ذکر است که عربستان یکی از سه کشور دخیل در حلقۀ انتقال حمایتی به مجاهدین بود. همانگونه که در بسیاری متون به منابع مالی سعودی، تسلیحات ایالات متحده و مدیریت پاکستان اشاره شده که این کتاب در برگیرندۀ جزئیاتی از حضور بیست سالۀ عربستان در افغانستان می باشد. و مورد دیگر کتاب حسن عباس تحت عنوانبازگشت طالباناست. در کل می توان گفت هر کدام از کتبِ ذکر شده گوشه ای از درک و دریافت ما پیرامون تحولات افغانستان را قوت می بخشد. به هرروی تمامی منابع مطالعاتی با همان رویکرد پرسشگری، یاری‌بخش ما پیرامون درک صحیح تحولات افغانستان خواهد بود. اما دررابطه با کتاب سندی گال و تمرکز بر این نوشتار، باید گفت فارغ از آنکه این کتاب حول محور شخصیت، رویکرد و رویه احمدشاه مسعود بوده و سندی گال تمایل داشته دررابطه با زندگی این شخصیت برجستۀ افغانستان نوشته و مخاطب را با لایه های پیدا و پنهان زندگی وی آشنا سازد، اما جدا از بخش شخصیت احمد شاه مسعود، بخش دیگری از تاریخ افغانستان در این کتاب قابل اشاره می باشد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مباحثی مانند آتس بس های سه گانه بین نیروهای روس و مجاهدین در دره پنجشیر که قدرت بازیابی توان به احمدشاه مسعود داد تا از پنجشیر خارج شده، اتحاد شمال را مستحکم تر کرده و مذاکراتی صورت دهد. مورد بعدی دررابطه با روان شناسی یا مردم نگاری افرادی است که طی جهاد در پنجشیر و شهرهای دیگر زندگی می کردند. شرایطی که ذیلِ آن، هم روس ها در حال جنگ و هم مجاهدین در حال نبرد بوده و مردم مجبور به کوچ اجباری می شدند. در جایی دیگر از کتاب، سندی گال در خاطرات خود به این مسئله ارجاع می دهد که نگاه مردم گاهی سراسر نفرت است، نفرتی خسته از جنگ. نگاهی که در پسِ آن مجاهدین را فارغ از پیوند و اتصالشان با هر گروه، دسته و جناح، مقصر این جریان و بحران در افغانستان دانسته؛ روندی که مردم فراموش می کنند جنگ را روس ها آغاز کردند. بدین ترتیب در آن هنگام، بحران به قدری در افغانستان بالا می گیرد که مردم مقصر اصلی شرایط را یافته، در پی گرفتن انتقام خود از مقصر هستند. مورد دیگر اما، کلیدواژه ایست که احمدشاه مسعود در کتاب خود اشاره می کند. در همین راستا چنین مطرح شده است که اگر پیروزی نیروهای مجاهد و نیروهای احمد شاه مسعود اتفاق افتاده، به دلیل آن می باشد که پیش از حمله مطلع شده اند و این اطلاع به چه طریقی بوده است؟ جملۀ احمد شاه مسعود در کتاب خاطرات وی چنین استبه واسطۀ افغان هایی است که لعن تاریخ را به جان خریده و در سنگر دشمن باقی ماندند تا اطلاعات را به ما انتقال دهند؛ و اسامی این افراد هیچگاه افشا نشد. و شاید در تاریخ  افغانستان همچنان به عنوان خائن نامشان یاد شده است. بنابراین شاید بتوان گفت این دست موارد یکی از خطوط درخشان کتاب محسوب می شود. و در جایی نیز به یکی از این افراد اشاره می شود؛ افرادی که اثر انگشتشان در تاریخ افغانستان فراموش ناشدنیست؛ هرچند چندان هم مورد اقبال و توجه قرار نگرفتند. در این جا با مدد از کتاب سقوط کابل این جمله را می توان تکمیل کرد: در این کتاب دررابطه با چرایی حمله روس ها به افغانستان، به دو دلیل اشاره می شود؛ مبنی بر اینکه رئیس دفتر ک.گ.ب در افغانستان، از محل ماموریت خود رضایت نداشته است (با ارجاع، جمله اصلی کتاب چنین استافغانستان جای خاصی برای اینکه یک مامور در روزهای پایانی خدمت خود در ک.گ.ب بدرخشد، نبود)؛ در نتیجه سعی کرد محل ماموریت خود را مهم جلوه دهد؛ آنهم با ارسال گزارش هایی که بحران در افغانستان و منافع روس ها در افغانستان را اغراق آمیز جلوه دهد. و همچنین بدین طریق که دیدارها و حضور آمریکایی ها، بازرگانان، مستشاران و موارد دیگر را پررنگ جلوه دهد. یکی از موارد مذکور دیدار حفیظ الله امین با براون (سفیر پیشین آمریکا  در هند که برای دیداری به سفارت آمریکا در کابل می آید) است. به قدری تمرکز اطلاعاتی در این دیدار بالا بود که حساسیت روس ها را نسبت به آمریکایی شدن افغانستان بر می انگیزد. مورد بعدی اما دوستی صمیمانه ای بین سفیر روس ها و نورمحمد تره­ کی بوده که پس از قتل تره­کی سفیر روسیه قسم می خورد انتقام دوست خود را از  امین بگیرد. بدین ترتیب می توان گفت این جریان در رابطه با تاثیر افراد در پیشبرد روند ها قابل شهود است. حال باید گفت در کتاب سندی گال، نویسنده به شخصیتی اشاره می کند که در کرملین نشسته و گزارش های ارسالی از افغانستان را مطالعه می کند؛ اما هوشیاری و زیرکی این فرد بدان دلیل است آن چیزی که وی در آمار ها و گزارش های میبیند با یکدیگر تطابق و هماهنگی ندارد. در نتیجه تصمیم می گیرد که خود شخصا اما پنهانی و بدون آگاهی دیگر نیروها از حضور وی، وارد افغانستان گردد. در یکی از سفرهایی که این شخصیت به پنجشیر داشته است، در کافه ای در باشگاه افسران روسی به صورت کاملا اتفاقی با کارمند وزارت کشاورزی افغانستان که برای ماموریتی به پنجشیر آمده بود وارد گفتگو و صحبت می شود. گفتگوی این کارمند با افسر ک.گ.ب مسبب اثرگذاری آتش بس در ذهن این فرد گردید. چنانچه در چند جا اشاره می کند که دررابطه با موضوع خروج نیروهای روس از افغانستان در سال ۱۹۸۴ به توافق رسیدیم اما با مرگ رهبر کرملین این جریان از دستور کار خارج شد. مورد بعدی در این کتاب که در تاریخ افغانستان کمتر به آن پرداخته شده است، کارمند وزارت کشاورزی افغانستان آقای میردادخان و نام فردی روسی است که چندین بار محرمانه به افغانستان آمد و آتش بس های سه گانه را با احمدشاه مسعود رقم زد، آناتولی تکاچوف بود. مسئلۀ بعدی که در این کتاب ذکر شده است، از دستور کار خارج شدن پرونده ترور احمدشاه مسعود از سرویس اطلاعاتی انگلستان بود که رد پای آی.اس.آی و چندین شخصیت برجسته پاکستان چون پرویز مشرف در این جریان دیده می شود. مورد دیگری که در کتاب حاضر محل توجه است، اشارات سندی گال به دفترهای خاطرات احمدشاه مسعود است که بخشی در مشهد، بخشی در اختیار پسرعمو، برادر، خواهر، همسر و افراد مختلف بوده و بر اساس توافقی که با پسر احمد شاه مسعود صورت می گیرد. قرار بود که مجموعه ای هشت جلدی از این دفاتر در اختیار سندی گال قرار گیرد تا بتواند در نگارش کتاب حاضر به آن ها ارجاع داده شود؛ اما در لحظات آخر، خانواده احمد شاه مسعود با اذعان به مسائلی نظیر تحت فشار بودن برای عدم ارائه این دفاتر خاطرات به سندی گال، از ارائه این دفاتر به سندی گال ممانعت کرده که در نهایت با پاره کردن تنها چند برگ از این دفاتر، نویسنده می تواند به خاطرات احمدشاه مسعود ارجاع دهد. اما سندی گال در مصاحبه های خود در این رابطه چنین گفته است که من در جریان آشنایی با مسعود، حضور در افغانستان و خواندن دفاتر وی دریافتم که برخی قصد دارند همانطور که حافظه مردم افغانستان کوتاه مدت باشد، عملکردشان نیز به دست فراموش سپرده شود؛ و خواندن این خاطرات ممکن است چراغ پرسشگری را برافروخته، از مردم بخواهد تا دررابطه با عملکرد این افراد و شخصیت های در دهه ۷۰، ۸۰، ۹۰ و متعاقبا پاسخگو باشند. در نهایت باید گفت متاسفانه چه در ایران و چه در افغانستان، دررابطه با بررسی شخصیت ها به ویژه شخصیت هایی با اثرگذاری اجتماعی سیاسی فرهنگی بسیار، روایت صادقانه و منصفانه ای وجود نداشته؛ و اگر کتابی نگاشته شده است؛ یا نویسنده درگیر نفرت یا عادت بوده و یا فرد نویسنده با ملیتی دیگر، روایات را از دیدگاه دولت متبوع خود بیان کرده است که جای خالی روایت منصفانه و دقیق از پدیده را خالی می گذارد

 پس از خاتمۀ صحبت های سرکار خانم دکتر مروتی، و در پرسش و پاسخ های مطروحه در نشست، آقای دکتر تالقانی (از اعضای سابق شورای رهبری حزب جمعیت اسلامی) که خود نیز دررابطه با شخصیت احمد شاه مسعود و فعالیت های وی کتب مختلفی را مطالعه، در این رابطه تحقیق و تفحص نموده و از آگاهی و دانش کافی برخوردار می باشد، ویژگی ممتاز کتاب سندی گال نسبت به دیگر آثار موازی جهت ارائه به مخاطب را چنین عنوان نمودند:

«شاید بتوان گفت احمد شاه مسعود نه تنها در منطقه، بلکه در جهانی که درصدد استقلال و آزادی و آزادگی می باشد، انسانی استثنایی و از شخصیت های معدودی به شمار می رود که از گذشته مطرح بوده و همچنان نیز شناخته شده و برجسته است. فردی که در این کتاب به نام ناپلئون افغانستان عنوان شده و خاطراتی از وی نیز بازگویی شده نیز خود بیانگر این واقعیت است. البته وجود دارند افرادی نیز که این روایات و ملاحظات را پذیرا نیستند. اما شاید بتوان گفت درراستای مباحث مطرح در این عرصه، یکی از موضوعات مهم و به روز تحت عنوان ,تروریسم و احمد شاه مسعود, می باشد. یکی از افتخارات اینجانب دیدار حضوری با احمد شاه مسعود بود که متاسفانه دو هفته پس از بازگشت ما و افتخار دیدار با ایشان، احمد شاه مسعود شهید شد. اما مقوله تروریسم یکی از پدیده های چالش برانگیز برای بشریت بوده و جامعه بشری نیز در حال حاضر در حال دست و پنجه نرم کردن با آن می باشد. در همین راستا به ذکر آنچه احمد شاه مسعود را به عنوان قهرمان ملی افغانستان و همچنین مبارزی در مسیر ایستادگی و پایداری در برابر تروریسم ساخت، خواهیم پرداخت. پدیده تروریسم به عنوان پدیده ای منفور در تاریخ بشریت پس از جنگ جهانی اول مطرح و در اواسط جنگ جهانی دوم برجسته شده و جامعه ملل نیز اقداماتی را به منظور مقابله با این جریان صورت دادند، که در همین راستا می توان به کنوانسیون ها، کمیته ها، قطعنامه ها متعدد اشاره کرد. به هرصورت گرچه تکامل یک روند به خاطر مبارزه با تروریسم وسعت و قدرت یافت، لیکن همچنان در ارائۀ تعریفی مشخص و واحد از تروریسم نقطه ضعف هایی نیز وجود داشت. چنانچه در همین زمینه محققین و پژوهشگران تعاریف متعددی ارائه داده اند؛ لیکن با توجه به وسعت و گستردگی پدیده تروریسم، قادر به اجماع در دست یابی به تعریفی واحد در این زمینه نبوده اند. اما شاخصه هایی در درون این پدیده وجود دارد و دنیا بر آن اتفاق دارد که امروز جهان را به طور کل و منطقه را به طور خاص تحت الشعاع قرار داده، تهدیدی برای امنیت، صلح و ثبات منطقه ای و بین المللی می باشد. با تکیه و توجه بر کنوانسیون ها و استراتژی تدوین شده در سازمان ملل متحد، توصیه های مطرح به کشورهای عضو سازمان ملل متحد می باشد که یکی از موارد بسیار مهم قطعنامۀ صادر شده از سوی شورای امنیت دررابطه با طالبان است که می توان گفت ذیل مجموع این مباحث چند شاخص کلی به چشم می خورد: یکی از این موارد مبارزات احمدشاه مسعود است. اما در گام نخست باید به این مسئله اشاره کرد که چطور می توان یک عمل و اقدام را ,عملی تروریستی, خواند. عنصر اول در این تعریفات به این مسئله بر می گردد که آن عمل تروریستی، شکل و قالبی از “خشونت” را به همراه داشته باشد. خشونت انواع متفاوتی دارد که قانون و مقررات یا اصولی نمی باشد؛ مانند جنگ. باید گفت جنگ در نظم بین المللی دارای چارچوب و تعاریف مشخصی بوده و افراد، دسته جات و گروه های مختلفی دست به انجام آن می زنند. اما عمل یا فعل تروریستی خارج از این چارچوب است که نام آن را “خشونت” می گذارند. اما عنصر دوم، عملی “سازمان یافته” است. یعنی اقدامی که صورت می گیرد اقدامی سازمان یافته و دارای هدفی مشخص است. عنصر سوم، “جنگ روانی” می باشد. جنگ روانی با دو عنصر جدی تکمیل و رعب و وحشت را ایجاد می کند. در این جریان؛ عملی رخ داده و عملیاتی صورت می گیرد که از لحاظ روانی افراد را دچار رعب و وحشت می سازد. اما بحث عنصر چهارم تهدید و مورد پنجم، عملی است که به صورت حال صورت گیرد. تظاهرات، مطالبات، اقدامات مدنی وجود دارد لیکن جدا از آن چیزیست که به صورت حال اتفاق می افتد؛ مثلا عملیات انتحاری، انفجاری و غیره. با توجه بر ۴ عنصری که در اقدامات تروریستی وجود دارد؛ می توان به چند رویه، عملکرد و ارادۀ احمد شاه مسعود اشاره کرد که نکات برجستۀ کتاب سندی گال نیز می باشد؛ یعنی آنچه باعث شد وی با دیدی برجسته آنهم از دیدگاه ژورنالیستی خارجی در قالب ناپلئون افغانستان مطرح گردد. شایان ذکر است محققان گاها دیدگاهی درونی نسبت به مسائل را لحاظ کرده و گاه شاهد ارائه نگاهی بیرونی و بررسی قضایا از چشم انداز دیگری هستیم. با توجه به اهمیت پدیده تروریسم به عنوان پدیده ای تهدید کنندۀ صلح و امنیت جهانی، بررسی این روند می تواند ضرروت توجه به عملکرد قهرمان ملی افغانستان پس از ۲۲ سال از شهادت وی را تداعی و تاکید کند. بررسی عملکرد وی در مقاطع مختلف می تواند راهکاری در جهت درکی عمیق و یافتن مبارزه ای روشن و صریح برای مقابله با این پدیده باشد. در این رابطه می توان از دوره ای از زندگی احمد شاه مسعود روایت کرد که وی به پاکستان مهاجرت کرده و پس از مدت زمان بسیار کوتاهی حضور داشته و سپس به افغانستان باز می گردد. احمد شاه مسعود از آن زمان احساس می کند محیطی که به آن هجرت کرده به قدر کافی امنیت نداشته، بلکه مهد پرورش تروریسم است. به عبارتی می توان گفت، بازگشت احمد شاه مسعود، آغازی برای مبارزه نه تنها در جهت مقابله با ارتش سرخ شوروی، بلکه در مسیر مبارزه ای بنیادین و اصولی با پدیده تروریسم منطقه ای و بین المللی محسوب می شود. در همین راستا احمدشاه مسعود دست به اقدامی می زند که تقویت کنندۀ مبارزه وی در برابر تروریسم است. در این مسیر می توان از کشوری نام برد که سال ها درصدد تجهیز، آموزش، تمویل و حمایت همه جانبه از این گروه ها بود. وقتی که با اصرار زیاد دولت پاکستان از احمد شاه مسعود می خواهد که به پاکستان سفر کند، اما نه سفری معمول برای بازگشت. به عبارتی، شناختن احمد شاه مسعود برای مبارزه و انتخاب مسیر، انتخابی سطحی و ساده نبود؛ و وقتی که تصمیم می گیرد به پاکستان برود، مقام وزیر دفاع نداشت، بلکه در نقش فرمانده مبارزی در راه آزادی افغانستان است. اما بحث دیگر دررابطه با دولت اسلامی در کابل پس از آزادی افغانستان است که طالبان به وجود می آیند. این گروه در نقاب و چهره ای ظهور می کنند که چون و چرا نداشته و مورد حمایت نیز قرار گرفته و هنگامی که به دروازه های کابل نزدیک شدند، وضعیت داخل کابل نیز مشخص است. چنانچه جریانی از انتقاد و شکایت مردم و تخلیه شهر و پیدا کردن مقصر این اوضاع اسفناک داخلی قابل شهود است. وی در چنین شرایطی به منظور پایان دادن به بحران و جنگ و خشونتی که دامن گیر افغانستان گشته بود، با طالبان مذاکره می کند. در این راستا علی رغم مشورت احمد شاه مسعود با کمیته یا تیم همراه و حامیِ خود، هیچ کس نظری مثبت بر این روند نداشته و جریان مذاکره با طالبان را نمی پذیرند. نکته ظریف در اینجا آن است که وی در اقدامی بدون اطلاع یافتن دوستان و همراهان خود، به گونه ای غیر ملموس و بدون اعتنا به صحبت نزدیکانش مبنی بر عدم پذیرش مذاکره با طالبان، راهی می شود. اما یکی از ویژگی های منحصر به فرد مسعود زیرکی و بیداری وی بود. حتی در صورت مشورت گرفتن از همراهان و علما و آگاهان، در نهایت بر توانمندی فکری خود تکیه و عملی می کرد. به هرروی پس از پایان مذاکره احمد شاه مسعود بر تنفیذ و تحکیم نظام اسلامی تاکید کرده و تداوم مذاکرات و رفتن به سمت انتخابات را مطرح می سازد، لیکن طالبان این جریان را نمی پذیرد. و زمانی که احمد شاه مسعود نیت طالبان را در مسیر دیگری ملاحظه می کند، باز می گردد. طالبان طی نقشه ای چنین برنامه ریزی می کند که وی را در عبور از منطقه ای دستگیر کنند. اما احمدشاه مسعود از آن مسیری که طالبان در کمینش به انتظار نشسته بودند باز نمی گردد و از مسیری دیگر خود را به کابل می رساند. به هر روی، احمد شاه مسعود علی رغم بازگشت خود؛ مذاکرات را پایان نمی بخشد و ادامۀ این مسیر گفتگو را وظیفه خود دانسته، اما وضعیت حاکم بر کابل (راکت باران و کشته شدن تعداد زیادی غیرنظامیان) را بیشتر مورد توجه قرار می دهد. وی بیشتر بر مسئله نجات مردم افغانستان می اندیشید و یکی از دلایل عقب نشینی وی از کابل، نجات جانِ شهروندان از آن وحشت و خشونت در افغانستان است؛ که آغاز مقاومت جدید وی محسوب می شود. شاید بتوان گفت شخصیت احمدشاه مسعود سرسخت به نظر می رسید چنانکه سخت بتوان به وی نزدیک شد؛ اما وقتی با وی از نزدیک وارد گفتگو شده و پای سخنانش می نشستیم، وی را با خلق و خویی حلیم، متواضع و بردبار می یافتیم. اما وی در شروع مرحله مقاومت خود دست به دو اقدام می زند: ۱- قدم گذاشتن در مسیر بیداری منطقه ای. هرچند جهان با وی همراه نمی شود؛ چنانچه به وی مخابره می شد که ما دیگر مورد حمایت جامعه جهانی نیستیم. در همین راستا است که جمله معروف وی مطرح می شود: “اگر به اندازه کلاهم در افغانستان جایی بماند؛ من در اینجا می مانم.” اما ماندن در جغرافیایی به وسعت کلاهی بر سر، نشانی جز استثنایی بودن شخصیتی متمایز، انگیزه ای فوق العاده، نیتی خیر، و نهایتا ایستادگی در برابر خطری بسیار جدی و تهدید کنندۀ امنیت منطقه و جهان ندارد. این ها همکی حکایت از آن دارد که احمد شاه مسعود برای خود زندگی نکرده، و چیزی را برای خود نمی خواست. ۲- و مورد دوم اقدام وی برای هشدار به اروپا بود. وی در طول عمرش ۵۱ بار مورد حملات قرار می گیرد. یک مرتبه در پاکستان و آخرین مورد آن توسط گروه القاعده صورت می گیرد. شاید بتوان گفت گرچه آغاز مبارزات احمد شاه مسعود در مسیر مبارزه با تهاجم شوروی بود، اما ادامۀ آن در مسیر مبارزه با تروریسم تقویت شد. جریانی از وسعت رفتارهای تروریستی که ذیل آنها دیگر هیچ ارزشی برای منطقه نمانده است. ثبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ارزش های کلان مدرن و جهانی از جمله حاکمیت قانون و حقوق بشر و حقوق زنان و روابط مسالمت آمیز، نبود تبعیض، رفاه و آسایش در کل منطقه متزلزل شده و دنیا را با این خطر مواجه ساخته است؛ هرچند جامعه بین الملل آنچنان که باید و شاید متوجه این خطر نشده اند. نهایتا در تفاوت میان ناپلئون و احمدشاه مسعود باید گفت؛ اگر ناپلئون برای کشور می جنگید، اما احمد شاه مسعود برای کل دنیا مبارزه و تلاش نمود. به عبارتی می توان گفت بنیاد فکری وی بر تمدنی کلان بود. شایان ذکر است بحث مبارزه احمد شاه مسعود جریانی بود که گرچه مقولات دین و مذهب در متن و بطن آن قرار داشت، لیکن مبارزات وی فراتر از مولفه ها و موضوعاتی مقطعی لحاظ می شود. هدف وی صرفا تشکیل دولت اسلامی نبود. بلکه دولتی اسلامی که ظرفیت ظهور و تبلور ارزش های کلان و ساختاری در آن وجود داشته باشد

در ادامۀ نشست و پس از توضیحات تکمیلی دکتر تالقانی (با تمرکز بر نقاط قوت کتاب ناپلئون افغانستان)، آقای محمد بشیر عثمانی از دیار پنجشیر، به ذکر مباحث مرتبط در همین راستا و نهایتا به تشریح نقاط ضعف و فترت کتاب مذکور و مطرح ساختن ابعاد انتقادی از سندی گال پیرامون نگارش آن پرداختند. به گفتۀ دکتر عثمانی،

«شهید احمد شاه مسعود یکی از شخصیت های استثنایی نه تنها در تاریخ معاصر افغانستان، بلکه در تاریخ معاصر جهان نیز محسوب می شود. به عبارتی این نمود و تجلیِ روشنگرِ شخصیت قهرمان ملی افغانستان، با مبحث تروریسم بین المللی و دامن گیر شدن این خطر برای تمام جهان قابل درک و فهم است. اما احمد شاه مسعود از نظر تمام کسانی که به مبارزه قهرمان ملی افغانستان (یا به گفتۀ سندی گال ناپلئون افغانستان) توجه و تمرکز داشته اند، به عنوان منظره و چشم اندازی زیبا و روح نواز در نظر گرفته می شود که هر کسی بنا بر سطح درک و برداشت خود، از ویژگی های برجسته و متمایز این شخصیت برای خود بهره برده است. به طور مثال، شخصی ممکن است نگاهش به احمدشاه بزرگ، دیدگاه دینمدارانه و اسلامگرا باشد، شخص دیگری ممکن است نگاهش به وی بیشتر الگویی از آزادی بخشی و با قالبی از آزادی خواهی بوده باشد، شخصی دیگر اما ممکن است بیشتر به وجه تروریسم و واکنش های مرتبط در این زمینه کشیده شده باشد. بدین ترتیب می توان گفت احمدشاه مسعود شخصیتی بوده که از هر بُعد شخصیتی، رفتاری و فکری، برای مخاطبین خود قابل توجه و شایسته است. اما دررابطه با کتاب حاضر می توان گفت مزایای آن شامل مواردی چند می شود. نخستین مزین کتاب ناپلئون افغانستان، خارجی بودن نویسندۀ آن (سندی گال) است؛ یعنی فردی نویسنده که هیچ گونه تعلق قومی، سیاسی، مذهبی و دینی به شهید احمدشاه مسعود بزرگ نداشته است. دومین وجه مثبت این کتاب اما، این است که مترجم این کتاب (سرکار خانم دکتر مروتی) نیز به نوعی خارجی محسوب می شود. به عبارتی گرچه مترجم کتاب تعلق منطقه ای و هویتی دارد، لیکن تعلق قومی، حزبی و خویشاوندی به احمدشاه مسعود ندارد. سومین نکتۀ حائز اهمیت آن است که کتاب حاضر به یک حادثۀ مهم تاریخی و فراملی در کشوری مثل افغانستان اشاره دارد. این که یکی از دلایل مهم جنگ افغانستان برهم خوردن نظم و روابط در همۀ دنیا و به چالش کشاندن و برهم زدن نظم در عرصۀ بین المللی بود. چهارمین مسئله مطرح در این کتاب، پیرامون شخصیتی است که صحنه ای را واقع گرایانه مدیریت کرده که قهرمان ملی افغانستان است؛ چهره ای که در عین دارا بودن خصایصی وجودی چون آرامش و معنویت روحی، به موازات آن نیز مبارزی قویا با تقوا و پارسا بود. اما دررابطه با مورد قابل اشاره بعدی می توان چنین گفت که کتاب مذکور در عین آنکه مارا با با حقایق و وقایعی فراموش ناشدنی در دل تاریخ یه ملت آگاه می سازد، به فداکاری بی نظیر و ارزشمند احمد شاه مسعود نیز پرداخته است. همچنین می توان گفت کتاب ناپلئون افغانستان حاصل تلاش هایی مرتبط در حوزۀ روزنامه نگاری، ثبت خاطرات و آثار مبتنی بر مشاهده و حتی مصاحبه های سندی گال بوده است. یعنی نویسنده خود پا به پای گفته ها، حوادث، رویدادها، مبارزات و اتفاقای شکل گرفته پیش رفته و در قالب یک شاهد عینی به جمع آوری کتاب حاضر مبادرت نموده است. اما بزرگترین نکته جذاب کتاب حاضر، بدیع، بکر و دست اول بودن آن محسوب می شود؛ همان گونه که نویسنده خود چنین مطرح می کندزمانی که برای نگارش کتاب احمد شاه مسعود مصمم گشتم، لاجرم باید به گزارشات دست اول از حوادث میدانی در آن زمان اشاره می کردمضمن آنکه می توان گفت حداقل سی درصد این کتاب را خاطرات احمدشاه مسعود شکل می دهد که طی محاسبه ای کلی می توان گفت در مجموع ۴۵ خاطره مکتوب از قهرمان ملی افغانستان در این کتاب ذکر شده است. از دیگر سو می توان گفت مطالعه کتاب ناپلئون افغانستان خواننده را به نحوی دیالکتیک به تعاریف تفصیلی و نیمه تفصیلی زندگیِ سه شخصیت دیگر (یعنی نویسنده و مترجم کتاب) راهنمایی می کند. چراکه نویسنده این کتاب خود شخصیتی برجسته و ژورنالیستی مطرح در بریتانیا به شمار رفته و به مدیریت و گزارش حوادث و اتفاقات مختلف و متنوع بسیاری پرداخته است. بدین ترتیب سندی گال با تجربه ای گران از تحولات متفاوت در دیگر نقاط دنیا، در حوزۀ افغانستان و نگارش کتابی مرتبط با قهرمان ملی این کشور نیز قلم زده است. مورد قابل ذکر بعدی به این مسئله باز می گردد که مطالعۀ این اثر ما را به دل حوادث و تراژدی هایی می کشاند که در افغانستان اتفاق افتاده است، بدین ترتیب مخاطب را حداقل به برهه ای مهم از تاریخ معاصر افغانستان پیوند می دهد که یکی از اشارات تاریخی مذکور و بسیار قابل توجه طبق گزارش سندی گال چنین است:

زمانی که گری وارنر، مامور اطلاعاتی بریتانیا تصمیم می گیرد که آنها جنگ های شوروی در افغانستان را ترصد، و گزارشات را به بریتانیا انتقال دهند، با ۵ افسر اطلاعاتی وارد پاکستان شده و در واقع مجموعه ای اطلاعاتی از جنگ ها را در اختیار نخست وزیر وقت بریتانیا، مارگارت تاچر قرار می دهند. اما در این جا نکته ای قابل اشاره وجود دارد که می تواند به روایت غالب و مسلط در این کتاب تبدیل شود. بدین ترتیب در بستۀ اطلاعاتی که آنها منتقل می سازند، چنین مطرح شده بود که پاکستانی ها و آمریکایی ها در بخش جنوب افغانستان، با تعدادی مسلمان افراطی و شبکه حقانی بخشی از افغانستان را در اختیار دارند. بحث مهم مطروحۀ دیگر آن است که به علاوۀ گروه فوق، سازمان سیا و ک.گ.ب، دو غول استخباراتی نیز با یکدیگر در افغانستان درگیر بوده و هر یک به نحوی درصدد یافتن گمشدۀ خود در این کشور می باشند. اما نکتۀ جالب توجه دیگر مطرح شده در ذیل آن گزارش انتقال یافته به بریتانیا این مسئله است که شخصی به نام احمد شاه مسعود در پنجشیر، یکی از دره های افغانستان؛ به طور مستقل بدون هیچ وابستگی، توقع و کسب شهرت، در مقابل شوروی ها مبارزه کرده و نیروهای احمدشاه مسعود نیروهای دولتی را از قسمت های عمدۀ دره پنجشیر خارج نموده است. که این یکی از شاهکارهای تاریخی افغانستان و به ویژه در پیوند با شخصیت قهرمان ملی این کشور محسوب می شود. یعنی احمد شاه مسعود با هیچ نهاد استخباراتی و با هیچ کشوری، حتی با کشورهای منطقه و یا کشور ایران حتی در تماس نیز نبوده است. خود مستقلا به پا خواسته، عملیاتی را به راه انداخته و جهادی را در مقابل یکی از ابرقدرت های بزرگ وقت (شوروی) برپا ساخت. اما پس از آن به روایت گری وارنر، پس از در اختیار گذاشتن اطلاعات به مارگارت تاچر، آنها موظف و مکلف می شوند که احمدشاه مسعود را ملاقات کنند. بدین ترتیب آنها مجددا وارد پاکستان شده، و به نحوی با جریان حامیان احمد شاه مسعود ارتباط گرفته و بدین ترتیب جمعی از سوی احمد شاه مسعود و از سوی دیگر جمعی در حال مقابله و مخالفت با تجاوز شوروی (همچون حقانی ها و همین گروه بریتانیایی) در منطقه ای مرزی میان افغانستان و پاکستان به شور و مشورت می پردازند. این گردهمآیی در مسجدی صورت گرفته و تعداد افراد حاضر در کتاب ۵۰ نفر ذکر شده است که چهار شخصیت در میان آنها ریش سفیدان و بزرگان هستند. در این جمع گری وارنر چنین پیشنهاد می کند که بریتانیایی ها خواستار کمک به شما است و آیا ذیل این جلسات شور و مشورت، شما نیز خواستار پذیرش کمک از جانب بریتانیا می باشید یا خیر؟ در این هنگام یکی از ریش سفیدان جمع از جای خود برخواسته و چنین اذعان می کند: “به آقا بگویید ما به دنبال خواست کمک نیستیم، ولی چنانچه شما کمک می کنید، مانعی در این راه وجود ندارد.” پس از آن تقریبا پنج حمله در پنجشیر اتفاق می افتد و این حمله ها عقب زده شده و قهرمان ملی افغانستان همراه با نیروهای مجاهدین قسمتی از جغرافیای پنجشیر را از دست اشغالگرانی چون شوروی در می آورند. وقتی این چند نفر وارد پنجشیر شده و با احمدشاه مسعود از نزدیک ملاقات می کنند، بسته هایی کمکی را به وی پیشنهاد می دهند. به عبارتی آنها چنین اشاره می کنند حال که شما در حال مبارزه با یکی از قدرت های بزرگ اشغالگر هستید، ما در مسیر ارائه کمک به شما، به جای اعطای تسلیحات و یا وجوه مالی، بسته هایی کمکی است. در این راستا بسته های کمکی پیشنهادی چنین بود که به طور مثال می توان نیروهای مبارز در جبهه مقاومت را به کشورهای خلیج فارس برده و یا خود منطقه به آنها آموزش داده شود. و همچنین انعکاس مبارزات در خارج از مرزهای افغانستان نیز حمایت می شود. این در واقع حمایت احمد شاه مسعود از سوی بریتانیا پس از سه سال جنگ با شوروی ها در افغانستان است. پس مشخص می گردد که شخصیت احمد شاه مسعود استثنایی و چهرۀ برجستۀ تاریخ معاصر افغانستان است. اما بحث دیگر مراحل زندگی احمد شاه مسعود می باشد که کتاب سندی گال تمامیِ مراحل زندگی این قرمان ملی را مطرح ساخته است. نویسنده زندگی وی را به ۴ دوره تقسیم می کند اما در ادامه دوره ای دیگر نیز اینجانب به آن اضافه نموده ام: ۱- مرحله دانش آموزی و پیش از جوانی وی؛ ۲- مرحلۀ جهاد و جوانی وی؛ ۳- مرحله فتح افغانستان و بنای دولتی اسلامی و سنگ اندازی هایی که در دولت اسلامی اتفاق می افتد و متعاقبا جنگ های داخلی در این کشور؛ ۴- مرحله جهاد و مبارزه و مقاومت در برابر تروریست های داخلی و بین المللی؛ ۵- و در نهایت زندگی تلفیقی احمد شاه مسعود که از متن و بطن کتاب استخراج شده که مجموعه کاملی از تمامی مراحل زندگی و به کمال رسیدن قهرمان ملی افغانستان است؛ به عبارتی، این قهرمان ملی نه صرفا مجاهد پارسا و باتقوایی که در دل کوه ها بر علیه روس ها و در جنگ های داخلی می جنگید و نه صرفا شخصیتی در حال نبرد با تروریست ها؛ بلکه قهرمانیست که با نبوغ سیاسی و فکری و خردورزی خود در سطح جهانی روشنگری و آگاهی سازی کرده، مکتب و اندیشه خود را داشته، مباحث بسیار ناب اسلامی (اسلام میانه رو و مسالمت آمیز) را بیان کرد. در همین راستا از ویژگی های احمد شاه مسعود می تواند به مواردی از این دست اشاره نمود: مسلط بودن به دانش و آگاهی؛ تقوا و پارسایی؛ جای دادن عدالت و انصاف در راس مبارزات؛ اخلاق مداری و پایبند به اصول اخلاقی می باشد. اما در نهایت برای اشاره به برخی نواقص و کاستی های کتاب حاضر می توان گفت نگاهی که در کتاب ناپلئون افغانستان به کار رفته است، بیشتر نگاهی تفسیر، تاریخی و توصیفی می باشد و جای نگاهی تحلیلی، تبیینی، و یا دیدگاه تحقیقی غیر خصمانه و منتقدانه خالیست. بحث دیگر پیرامون ترجمه ای که صورت گرفته است که جای جای آن با بیان و قلمی ایرانی نگاشته شده است. اما در پایان باید به این مسئله اشاره کرد که جای احمدشاه مسعود در جهان عرب خالیست و لازم است همان گونه که غربی ها در رابطه با قهرمانان خود تحقیق و تفحص کرده؛ کتاب های بسیاری نگاشته اند، فعالیت هایی بیشتری نیز در تدوین تاریخ حوزه تمدنی ما صورت گیرد

بعد از پایان صحبت جناب تالقانی، حاضرین در نشست که بیشتر دانشجویان و پژوهشگران افغانستانی و ایرانی بودند، سوالات خود را درباره کتاب و موضوع کتاب از سه مهمان برنامه مطرح کردند و مهمانان پاسخ دادند.

 در خاتمه نشست جناب آقای دکتر مجتبی نوروزی به ذکر نکاتی در راستای صحبت های صورت گرفته پرداختند. به گفتۀ ایشان، «معدود بودن آثار انجام گرفته در عرصۀ ادبیات مکتوب در حوزه تاریخ تحولات افغانستان، پیشبردِ روندی علمی و تحقیقاتی بر پایۀ شناخت آثار و ترجمه کتب موجود در این زمینه را برجسته ساخته است. بدین ترتیب با آگاهی از سختی های پیش رو در این عرصه، ضرورتی از تاکید و تمرکز بر جریان ترجمه و نشر کتب مرتبط، به اولویتی ارجح برای فعالبت در این راستا تبدیل شد و در ادامۀ تلاش های صورت گرفته در این مسیر نیز دست یاری دوستان و مشتاقان در این مسیر را می فشاریم و استقابل می کنیم. اما نکته دوم در این روند، اتفاق خوشایندی از نشست های تحلیلی و تشریحی از کتب مربوطه و روشن شدن چراغی در دل علاقمندان و محققان مشتاق در مسیر افغانستان شناسی برای شناخت هر چه بیشتر تاریخ و تحولات این کشور است. اما نکتۀ نهایی در رابطه با این کتاب و دو روایت مرتبط با آمرصاحب، مرحوم شهید احمد شاه مسعود، آن است که در این جریان ایرانی ها همواره مورد سوال و تردید بوده و به عبارتی یکی از متهمین دو جریان از بزرگ نماییِ این شخصیت و یا بالعکس غفلت از توجه لازم به ایشان،گردیده اند. طی سال ها گفت گوهای متعدد با شخصیت های علمی فرهنگی مختلف و حاضر در تحولات وقت افغانستان، باید اشاره کرد که یک ویژگی آمرصاحب بسیار برجسته و خاص می باشد. بدین ترتیب باید گفت چه از سوی حامیان و دلدادگان به آمر صاحب و چه از سوی ناقدان و منتقدان ایشان، یک نکته، امری متقن و پذیرفته شده بوده و آن است در دنیایی که امروزه و به تازگی بحث جنگ روایت ها و نگاه های متفاوت مطرح گشته، آمر صاحب در آن مقطع نسبت به روایت و روایت پردازی حساس و هشیار بوده است. وی به نحوی به افراد، خبرنگاران، رویکردهای خبری و جریاناتی از این دست بها داده و به آنها اجازۀ بیان دیدگاه و روایت خود را داده و از روایت شدن توسط نگاه ها و دیدگاه های مختلف نهراسیده است. بدین ترتیب باید گفت هراس نداشتن شخصیتی سیاسی از روایت شدن و تبیین فعالیت ها در هر زمینه (جهاد، اقدامات نظامی، سیاسی، فرهنگی) امری حائز اهمیت و قابل توجه است. شاید از میان شخصیت های سیاسی ایران نیز  چهره ای که (محل بحث بوده و هم منتقدان و هم دوستاران بسیاری داشته) از روایت شدن نترسیده، مرحوم هاشمی رفسنجانی است. بنابراین تعدد آثار ایجاد شده دررابطه با آمرصاحب چه در قالب مکتوب و چه مستند؛ شجاعت و جسارت ایشان برای قرار گرفتن در دل روایت گری های متعدد می باشد

(علاقمندان می توانند مباحث مطرح شده در نشست پیشین را با کلیک بر رویاین قسمت، مشاهده و مطالعه نمایند.)

(همچنین علاقمندان به موضوع این کتاب می‌توانند یادداشت معرفی و بررسی کتاب “روایت دشتی از روزهایی که هنوز نرفته‌اند”، نقد و بررسی کتاب دور و نزدیک آمرصاحب اثر محمدفهیم دشتی را نیز در سایت کلکین، ملاحظه نمایند)

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت