آتشکده نوبهار بلخ، یادرگار آیین زرتشتی

کلکین : افغانستان به دلیل موقعیت جغرافیایی که در محل تلاقی تمدن ها و آیین های مختلف قرار داشته همواره در طول تاریخ میزبان حکومت های مختلف بوده و آیین ها و فرهنگ ها و ادیان های متفاوت را تجربه کرده و در خود هضم و حل نموده. درواقع، افغانستان زادگاه فاتحانی چون اسکندر مقدونی، چنگیز مغول، و فیروز شاه ساسانی ایران بوده که این منطقه را تحت تاثیر منافع و اعتقادات خود قرار داده و منجر به گسترش تمدن های اوستایی، یونانی، کوشانی و بودایی بوده که مربوط به تمدن های پیش از اسلام بوده که الگوهای مختلف دینی و هنری این مکتب ها و تلفیق آن ها با یکدیگر تاثیر بسزایی در شکل گیری و تمدن های این سرزمین داشته است. در این میان زرتشت یکی از دین هایی بود که در افغانستان و در منطقه بلخ وجود داشت. برخی از مورخان اولین ظهور زرتشت را در قرن۷-۸ قرن قبل از میلاد دانسته اند. زرتشت پیام آور دین جدید آریایی ها و خالق کتاب اوستا و ادامه نسل اول زرتشتیان بود که اجدادشان نیز نفوذ معنوی و مذهبی بر آریایی ها داشتند. زرتشت در سال ۶۳۱۶ قبل از میلاد به دنیا آمد و مورخان نظرات مختلفی در مورد زادگاه او دارند. خاورشناسان باختر را بیش از بلخ زادگاه وی دانسته اند، برخی دیگر از مورخان مانند خداداد، بلاذری، ابن الفقیه، مسعودی، حمزه اصفهانی، یاقوتی، قزوینی و اابولفدا، و برخی مورخان مانند طبری و پیروان او زرتشت را از آذربایجان دانسته اند. پیروانی چون ابن اسیر و میرخوند، زرتشت را فلسطینی می دانستند و معتقدند که وی از آنجا به آذربایجان مهاجرت کرده است. نویسندگان یونان وروم باستان مانند سفالون، تیون، ژوستین، آرنوبیوس، اوسبیوس، اپیفانیوس، آمیانوس، آگوستین، هوگو سنت ویکتور معتقدند که زرتشت اهل بلخ بوده است. این نویسندگان بر این باور بودند که زرتشت نه تنها یک روحانی بود بلکه یک ژنرال بود که بر بلخ حکومت می کرد. میلز یکی دیگر از خاورشناسان می گوید که زرتشت اهل بلخ است. روت محقق سانسکریت با مطالعه گاهشماری اوستا، زرتشت را از باختریان می داند، هرن و تیل(Thiel) اوستایی شناسان نیز رو را تایید کرده اند. اما به طورکلی دین مرتبط با زرتشت جایگاه برجسته ای در تاریخ باورهای دینی در جهان به دست آورده است. چنانچه که ادوارد مایر: زرتشت اولین کسی است که آثار بدیعی در تاریخ دین از خود به جای گذاشته است. زانتوس مورخ یونانی معتقد است که زرتشت در ۱۰۸۰ قبل از میلاد ظهور کرد(Bidar and et al , 519-520: 2023). در این بین باید گفت که افغانستان و به ویژه بلخ همانطور که گفته شد زادگاه زرتشت یاد شده که این امر منجر شده نشانه هایی از این دین در این جغرافیا بر جای بماند. چنانچه که آتشکده نوبهار یکی از مکان هایی است که در زمان حال، روایت گر تاریخ این دین است.

آتشکده نوبهار یکی از  پنجاه و هشت آبده در بلخ به شمار می رود که در ۴۰۰ متری دیوارهای بلخ قرار داشته و فعلا تمام قسمت های آن از بین رفته و به توده خاک تبدیل شده اند. این محل آتشکده زرتشتیان و محل عبادت بودایی ها بود که در زمان کنشها، پادشاه کوشانیها در قرن اول میلادی بنا یافته بود. نوبهار یا نوبهارا که در شاهنامه فردوسی از آن یاد گردیده نه تنها در سرزمین کنونی ما از شهرت خوب برخوردار است بلکه در سایر کشورها با نام آن آشنا هستند. اما متاسفانه اکنون آتشکده نوبهار بلخ در مسیر نابودی قرار گرفته و چیزی از آن باقی نمانده است. به طوری که مردم قسمت های زیاد آن را به زمین زراعتی تبدیل کرده اند و حتی خشت های آن را سرقت کرده اند.  ویرانه های نوبهار درست در جنوب شهر بلخ قرار دارد و به گونه های مختلف به عنوان مسجد، آتشکده زرتشتیان و آتشکده ای که به معبد بودایی و سپس به مسجد تبدیل شده است، توصیف می شود. نشانه های روی این بنا حاکی از آن است که این بنا مربوط به سال های ۸۵۰ یا ۹۰۰ میلادی بر روی سازه های قدیمی ساخته شده که می توانست در اوایل قرن اول قبل از میلاد ساخته شود. ابعاد این سازه ۲۰ در ۲۰ متر یا ۶۵ در ۶۵ فوت است. نویسندگان مختلف اسلامی قرن دوازدهم و سیزدهم پس از میلاد، یاقوت بن عبدالله و شمس بن خلیکان خاطرنشان می کنند که بنای نوبهار یک معبد زرتشتی بوده است که به گفته یکی از نویسندگان اولیه قرن دهم میلادی، المسعودی، خاندان معروف برمکی یک مجوس بود(نامی که نویسندگان اسلامی به زرتشتی داده اند) که کاهن اعظم آتشکده نوبهار بودند. مسعودی در کتاب مروج الذهب می نویسد« کسی که این وظایف(کاهن اعظم) را انجام می داد، مورد احترام پادشاهان این کشور بود و ثروت ارائه شده به معبد را اداره می کرد و نام برمک به او داده می شد که نام برمکی از آن گرفته شده است. زیرا خالد بن برمک فرزند یکی از این کاهان بود».

عبدالحی حبیبی یکی از تاریخ نویسان افغانستان در مورد این معبد نوشته، پیش از چهار هزار سال قوم آرین از رودخانه اکسوس عبور کرده و در مراتع بخدی (بلخ) ساکن شدند. آریایی ها در این سرزمین تمدن ایجاد کردند و پادشاه آنها به دستور اهورامزدا دستور ساخت «اورا» یا «واهر» را صادر کرد. معبد نوبهار در ابتدا دژ کوچکی بود و بعدها مرکز آیین زرتشتی شد و پسر زرتشت ناظر آن شد. هنگامی که بودیسم به افغانستان آمد، این آتشکده زرتشتی به نیایشگاه بودایی تبدیل شد که در این زمان نام نوبهار فقط مختص معبد بلخ نبود بلکه با حمایت پادشاه بزرگ کانیشکا، چنین معابدی در نقاط مختلف ساخته شد و نوبهار نامیده شد. نوبهار بلخ مرکز تمدن قدیم بشر بوده و برای اولین بار آریایی ها در این سرزمین سکنی گزیدند و در آنجا شهری ساختند و به دامداری پرداختند. در این مهد تمدن بشری بود که اصول سلطنت و حکمرانی شکل گرفت. وقتی اعراب ۱۳۰۰ سال پیش به خراسان رسیدند، شنیدند که معابد را بهار می نامند. خوارزمی مولف مفاتیح العلوم می نویسد که معبد بت پرستی به بهار معروف است. بیرونی نیز در آثار الباقیه در مورد بوداییان به همین نکته اشاره می کند. وی می نویسد: اماکن و آثار مشرکان در خراسان به بهارات معروف است. در ۲۰ آوریل ۶۳۰ پس از میلاد، هیو تسانگ زائر چینی در بلخ می گوید نوبهار معبد بزرگ بودایی در اینجاست. مورخان اسلامی می نویسند که پرچم های سبز رنگ بلندی بر روی این معبد به اهتزاز در می آمد.

 نوبهار بلخ در میان مورخان و شاعران شهرت داشت. زیرا اعضای خاندان برمکیان قبل از ظهور اسلام نگهبان این معبد بودند. هنگامی که آنها با عباسیان در بغداد ارتباط برقرار کردند، مورد احترام بودند. زیرا آنها یک خانواده ثابت از نوبهار بلخ بودند. شاعری عرب پس از کشته شدن جعفر برمکی می گوید: با مرگ جعفر، نوبهار ویران شد و این معبدی بود که توسط برمکیان حفظ شد.

علاوه بر ای نوبهار، در خراسان و سِند، معابد دیگری نیز به همین نام بوده است. به عنوان مثال، در سال ۷۱۳ پس از میلاد در پایتخت سند، معبد نوبهار وجود داشت. در سمرقند نیز نوبهار وجود داشت و یکی از دروازه های آن به همین نام معروف بود. در نوبهار بلخ، یک دندان، جارو و تشت بودا در سال ۶۳۰ پس از میلاد نگهداری می شد که این اشیا با سنگ های قیمتی تزئین شده بودند. استوپای شمالی معبد ۲۰۰ فوت ارتفاع داشت و به گفته مسعودی، پرچم های ابریشمی سبزرنگ آن ۱۰۰۰ گز ارتفاع داشت. معبد دارای گنبد بلند و ۳۶۰ اتاق برای شاگردان و مردم و پادشاهان تا چین و کابل بود. این معبد تا سال ۶۶۰ میلادی سالم بود و پس از آن بلخ توسط فاتح عرب محاصره شد و معبد را ویران کرد و بنا متروک شد. در سال ۷۹۴ میلادی هنگامی که فضل پسر یحی برمکی والی خراسان شد، کوشید تا این بنا را تخریب کند تا مسجدی به جای آن برپا شود. اما بنا به حدی قوی بود که تخریب کامل آن دشوار بود ور ها شد. سپس قسمتی از معبد را با خاک یکسان کرد و در گوشه ای از بنا مسجدی ساخت. این مسجد توسط چنگیزخان ویران شد اما مسلمانان آن را بازسازی کردند و تا زمان ابن بطوطه مسجدی مشهور باقی ماند.

نوبهار به طور گسترده در ادبیات دری  به عنوان نماد زیبایی ذکر شده است. شاعران از این نام برای نشان دادن تجلیل و تعالی استفاده می کنند و این به این دلیل است که نوبهار مرکز زیبایی و جاذبه بوده است.همچنین، نوشته های مورخان چینی، هندی و عرب نشان می دهد که برای قرن ها نوبهار بلخ مرکز فرهنگ و عبادت در آسیای مرکزی بوده است. دین زرتشتی، بودایی و سایر ادیان در این معبد و هنر و صنعت هنر در این معبد حفظ می شد. هنگامی که معبد در دوره اسلامی متروک شد، محافظان برمکی آن به اسلام گرویدند و در تاریخ اسلام شهرت یافتند تا آن جا که شهرت آنها صفحات تاریخ عربی را پر کرده است. همه این ها نتیجه میراث مذهبی و فرهنگی معبد نوبهار بود که منجر به روشنگری بغداد، مرکز خلافت عربی شد. همین گنجینه فرهنگی بود که فرهنگ خراسانی-اسلامی رشد کرد و یکی از علل این پیشرفت وجود معبد نوبهار بود.

زکریای قزوینی یکی دیگر از نویسندگان فارسی در فرهنگ جغرافیایی خود، اطهر البلاد می گوید که « ایران و ترکان آن را (معبد نوبهار) را ارج می گذاشتند و آن را زیارت کرده و هدایایی بر آن بگذارند. طولش صد ذرع و عرضش یکسان و ارتفاعش اندکی بیشتر بود. پادشاهان هند و چین می آمدند و چون به آن رسیدند عبادت کردند و دست برمک را بوسیدند و حکومت برمک در همه این سرزمین ها برتر بود».

منابع

 Bidar,Aminullah, Rohani,Mhabobullah, Balkhi, Dost Mohammad, ANwari,Gulaqa(2023), “A Study of Pre-Islamic Religions in Afghanistan”, Volume 6, Issue 7,July,2023, page: 530-517.

 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت