بودا، بازمانده بودیسم در بامیان
کلکین : از نظرگاه تاریخی بامیان که به «پرتو تابان» و «دره خدایان» یاد می شود، یکی از قدیمی ترین شهرهای آسیای مرکزی و جنوبی است و از قرن سوم قبل از میلاد محل سکونت بوده است. بامیان در قلب جاده باستانی ابریشم قرار داشت که زمانی تجارت چین را با اروپا و منطقه وسیع تر مدیترانه وصل می کرد و محل تلاقی زبان ها، باورها و سنت ها بود. نام این شهر اولین بار در منابع چینی قرن پنجم ذکر شده که در آن زمان راهبان و مسافران چینی از این مکان بازدید کرده اند. اما آنچه این شهر را متمایز کرده، حضور دو مجسمه غول پیکر بودا است که در صخره های قرمز در شمال شهر بامیان حک شده اند. مجسمه های بودای بامیان در کنار هزاران غار ساخته شده توسط انسان در اطراف آن، بامیان را از نظر تاریخی و معاصر به یکی از بزرگترین و باستانی ترین مکان های باستان شناسی در منطقه تبدیل کرده است. به طوری که این شهر در سال ۲۰۱۵ به عنوان پایتخت فرهنگی سارک شناخته شد.
مجسمه های شناخته شده بودا که اکنون تنها محل آنها در بامیان باقی مانده است یکی از برجسته ترین آثار تاریخی و فرهنگی در افغانستان نشان دهنده تمدن کهن این منطقه تلقی می گردد، بازمانده از دوران بودیسم است. همانطور که آمد دره بامیان، محصور در کوه های مرتفع هندوکش در ارتفاعات مرکزی افغانستان، یک حلقه حیاتی در مسیرهای تجاری بود و حداقل از قرن سوم قبل از میلاد مسکونی بوده است.عبور بازرگانان از این دالان طبیعی از نخستین روزهای راه ابریشم، زبان ها، باورها و سنت ها را در اینجا گردهم آورد و به توسعه آن به عنوان یک مرکز مذهبی و فرهنگی بزرگ در قرون وسطی کمک کرد. از طرف دیگر، ظهور بامیان ارتباط تنگاتنگی با گسترش بودیسم در سراسر آسیای مرکزی داشت و به نوبه خود با جریانات سیاسی و اقتصادی آن زمان مرتبط بود. به گونه ای که نشانه های گسترش بودیسم را می توان در این شهر دید و نماد بزرگ آن مجسمه های بودای بامیان بود.
درواقع، در اوایل قرن اول پس از میلاد،یک قبیله نیمه کوچ نشین به نام کوشانی ها از باختر سر بر آوردند و بر حاکمان قبایل تپه و آنچه از پادشاهی یونانی-باختری باقی مانده بود، غلبه کردند. آنها امپراتوری بزرگی را تاسیس کردند که سه قرن دوام آورد و از سواحل دریای خزر تا شمال هند امتداد داشت. کوشانی ها خود را واسطه های اجتناب ناپذیر چین، هند و روم می دانستند و از درآمدهای جاده ابریشم رونق گرفتند. با انجام این کار، آنها یک فرهنگ ترکیبی را پرورش دادند که در آن سنت های قبیله ای از آسیای مرکزی با نشانه های هنری برگرفته از مدیترانه، یونانی شده و با ایدئولوژی هایی که از هند بودایی می آمد، درهم آمیخت. به طوری که در میراث فرهنگی قابل توجهی که در بامیان وجود دارد، منعکس شد. به عبارت دیگر، بودیسم در قرن اول تا پنجم پس از میلاد به سرعت در این منطقه گسترش یافت و پادشاهی گندهارا در شمال پاکستان و شمال شرق افغانستان به مرکز آموزش و فرهنگ بودایی به ویژه مجسمه سازی بدیع در زمان کوشانی ها تبدیل شد. چنانچه که مسجمه های بودای بامیان ، مانند استوپاهای متعددی که در سراسر کوه های افغانستان پراکنده شدند که برای نگهداری یادگارهای بودا و مقدسین بعدی ساخته شده بودند.نفوذ بودیسم در این منطقه به صورتی بوده که شواهد حاکی از آن است که راهبان بودایی در اوایل دوران کوشانی ها در دره بامیان ساکن شدند و این مکان به سرعت به یک مرکز بزرگ رهبانی تبدیل شد که از قرن پنجم پس از میلاد مکرراً در متون چینی از آن ذکر شده است. به طوری که توریسم فا هسین در حدود سال ۴۰۰ پس از میلاد از آنجا گذشت و شاهد برگزاری مراسم تشریفاتی هزار راهب در حضور شاه بود. جهانگرد مشهور هواتسنگ در سال ۶۳۲ پس از میلاد نیز از آن منطقه بازدید کرد و همان مجلس رسمی را توصیف کرد. او تحت تاثیر فداکاری راهبان قرار گرفت و از بودای غول پیکر ایستاده نیز یاد می کند. یک قرن بعد نیز راهبی از کره به نام هویچائو بامیان را به عنوان یک دولت بودایی مستقل و شاید تحت فرمانروایی ساسانیان، توصیف می کند.
پس آثار این میراث بودایی در بامیان را می توان به وضوح در دو طاقچه عظیم در کنار صخره ها مشاهده کرد که حاوی پیکرهای بزرگ بودای ایستاده است که تصور می شود مربوط به قرن پنجم باشد. طاقچه ها توسط ده ها غار مصنوعی احاطه شده اند که بسیاری از آنها با نقاشی های دیواری تزئین شده اند که همگی بخشی از یک مجموعه بزرگ رهبانی متعلق به همان قرن سوم تا پنجم پس از میلاد هستند. در بسیاری از غارها و طاقچه ها که اغلب توسط گالری ها به هم مرتبط می شوند، بقایایی از نقاشی های دیواری و مجسمه های نشسته بودا وجود دارد. در دره های مجاور، بیش از صد غار دیگر ازجمله غارهای دره ککرک در حدود ۳ کیلومتری جنوب شرقی بامیان، حاوی قطعاتی از مجسمه بودای ایستاده به ارتفاع ۱۰ متر و پناهگاهی با تزئینات نقاشی شده از دوره ساسانیان، یافت شده است. غارهای قول اکرم و لالایی غمی در ۲ کیلومتری بامیان نیز دارای ویژگی های تزئینی مشابهی هستند.
این مجمسه ها از صخره های ماسه سنگ بریده شده اند و با مخلوط کاه گلی پوشانده شده اند تا جزئیات ریز مانند حالت صورت، دست ها و چین های روپوش را مدل سازی کنند. قسمت های پایینی بازوها بر روی آرمیچرهای چوبی ساخته شده، درحالی که عموماً فرض بر این است که قسمت های بالایی صورت ها به شکل ماسک چوبی ساخته شده است. این دو غول به رنگ طلایی و رنگ های دیگر رنگ آمیزی شده بودند و با زیورآلات خیره کننده تزئین شده بودند. آنها به عنوان اولین سری از تصویر مذهبی عظیم در هنر بودایی درنظر گرفته می شوند و حتی ممکن است در زمره اولین بازنمایی های خود بودا به شکل غیرانسانی باشند و جایگزین تصاویر نمادین قدیمی تر نقش برجسته های هندی شوند. طاقچه های مجسمه ها و همچنین بیشتر غارهای صخره با نقاشی های دیواری رنگارنگ تزئین شده بودند.علاوه بر این، اولین گزارش های مکتوب درباره مسجمه های بودا از مسافران چینی فاه-سین(Fah-Sien) و هسان-تسانگ(Hsuan-Tsang) آمده است. به ویژه، هسان-تسانگ با جزئیات بسیار مکانی را توصیف می کند که در آن ۵۰۰۰راهب در صومعه ها و غارها، حک شده در صخره بزرگ، شامل دو بودای ایستاده نیز فعالیت می کردند. او همچنین، از رنگ آمیزی بودای بزرگ با رنگ های زنده و داشتن یک ماسک صورت چوبی با رنگ گل گزارش می دهد.
بوداها تحت نظارت سلسله کوشانی ساخته شدند.امپراتور کانیشکا دستور ساخت مجسمه ها را صادر کرد و برخی از نوادگان هنرمندان یونانی که با اسکندر کبیر به افغانستان رفتند، ساخت و ساز را آغاز کردند که احتمالاً تا قرن سوم یا چهارم پس از میلاد به طول انجامید. سلسله کوشانیان هنر متمایز گاندهارا را تولید کرد. گاندهارا سبکی هنری ایجاد کرد که تاثیرات یونانی-رومی و بودیسم هندی را درهم آمیخت. این اشیا مجسمه های مذهبی، ازجمله بودای بامیان، متعلق به مکتب ماتورای هندی است. یکی از کارشناسان در این مورد گفته است که «هیچ چیز طبیعی تر از این نیست که هنرمندان ماتورا از مجسمه های بامیان الهام گرفته شده باشند که در آن زمان در سراسر جهان بودایی مشهور بود».
اما در سال ۹۷۰ میلادی، بامیان توسط حاکمان غزنی فتح شد که اسلام را به قلمرو خود آوردند. پادشاهان مسلمان پس از آن دو قرن دیگر حکومت کردند که در برخی مواقع قلمرو امپراتوری آنها به رودخانه اکسوس می رسید. در این بین، این حکومت داری هنر و معماری اسلامی در قرن یازدهم پس از میلاد تحت حکومت سلطان محمود غزنوی در این شهر به اوج خود رسید. متعاقباً غوریان که از سال ۱۱۵۵ تا ۱۲۱۲ بر شهر حکومت می کردند، یک اقامتگاه سلطنتی جدید، قلعه مستحکم در قلات رو به دو بودا که ویرانه های آن اکنون به شهر غلغله معروف است، ساختند. بامیان توسط برج های دیده بانی و دو قلعه بزرگ دورافتاده محافظت می شد. با وجود این استحکامات، شهر به طور کامل در سال ۱۲۲۱ به دست مغول ها ویران شد و صومعه های بودایی غارت شد. اما روند بهبودی این منطقه کند بود. در قرن پانزدهم بود که بازسازی در زمان پادشاهان تیموری انجام شد و دره متعاقباً به پایگاه سلطنت افغانستان تبدیل شد. مجسمه های غول پیکر در قرن هفدهم توسط اورنگ زیب امپراتور مغول تخریب شدند و دره در قرن نوزدهم به استفاده دامداران و کشاورزان محلی واگذار شد(unesco).
اما بودای بامیان نیز به مانند بسیاری از بناهای تاریخی از گزند حوادث در امان نمانده اند. چنانچه که اولین آسیب با ورود اسلام در قرن هشتم به وجود آمد. براساس گزارش ها، چنگیزخان در سال ۱۲۲۱ شهر بامیان را ویران اما هیچ آسیبی به راهبان و بوداها وارد نکرد. تخریب عمده از طریق شلیک گلوله های توپ به مجسمه ها در زمان مغولان و در زمان شاه اورنگ زیب و نادرشاه به ترتیب در قرن ۱۷ و ۱۸ گزارش شده است. بعدتر در قرن نوزدهم این منطقه شاهد هجوم باستان شناسان آماتور بود که به طور خاص پزشکان، پرسنل نظامی، ماموران دولتی و مسافران گاه به گاه بودند. چنانچه که الکساندر برنز که در سال ۱۸۳۲ از بامیان بازدید کرد، کاشف مدرن بوداها در نظر گرفته می شود، اگرچه او اولین شاهد عینی دوران مدرن نبود. اما این مجسمه ها را خارق العاده عنوان کرد که تنها شباهت کمی با واقعیت داشتند. اما یک قرن دیگر طول کشید تا اولین کاوش ها و تحقیقات جدی انجام شود. به طوری که برای یک آژانس فرانسوی کارشناسان بین سال های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در بامیان کار کردند.
همچنین، آر. هاکین (R. Hackin) اولین کتاب راهنما در بامیان را در سال ۱۹۳۴ منتشر کرد. او متوجه مهارت های بی تجربه در بودای کوچک و همچنین برخی ویژگی های دست و پا گیر و بدوی شد. از آنجایی که بودای بزرگ دارای تناسب محسوس تر است، فرض بر این بود که بعداز بودای کوچک ساخته شده است. اما شواهد روشنی برای این موضوع وجود ندارد. علاوه بر این، رابرت بایرون، سفرنامه نویس انگلیسی که در سال ۱۹۳۴/۱۹۳۳ از بامیان بازدید کرد، اما نوشته های او نشان دهنده این امر است که بوداها را بسیار دوست نداشت. چنانچه که او در کتاب «جاده اکسیانا» نوشت: من نباید مدت زیادی در بامیان بمانم. هنر آن ناتازه هست (Grun and Remondino,2004).
از طرف دیگر، جهانگرد ایرانی از قرن یازدهم آنها را بودای سرخ و خینگ یا ماه سفید یا بودای سرد نامید. نکته جالب دیگر در مورد این بوداها این است که در حماسه های ایرانی و ترکی قرون وسطی و همچنین در خود بامیان از این دو مجسمه با نام های صلصال و شهمامه یا مادر پادشاه یاد شده است و قرن ها به عنوان یکی از شگفتی های جهان به حساب می آمد. اما داستان مردم محلی این گونه بود که این دو مجسمه را تمثیلی از عشق ناخوشایند و با اقتباس از رومئو و ژولیت اما در هندوکش تبدیل کردند و فراموش کرده بودند که آنها مجسمه های بودا هستند. صلصال شاهزاده بامیان و شمامه شاهزاده خانمی از پادشاهی دیگر. رابطه عاشقانه آنها غیرممکن بود. بنابراین، آنها به جای زندگی جدا از هم برای همیشه در کنار یکدیگر به سنگ تبدیل شدند(Clark and Ruttig,2015).
اما ضربه جدی به بودا در سال ۲۰۰۱ و توسط رژیم بنیادگرای طالبان و به دستور ملا عمر رهبر تندرو این گروه وارد شد. به طوری که در آن زمان رادیو صدای شریعت طالبان گزارش داد که این تصمیم پس از «مشاوره با رهبران مذهبی» امارت در نتیجه «حکم دینی» علما و دادگاه عالی رژیم گرفته شده است. به گفته منابع طالبان در آن زمان، قدرت الله جمال وزیر فرهنگ، که از افراد تندرو در میان این گروه به شمار می رفت-شخصاً از علما خواسته بود تا در مورد چگونگی برخورد با «بت هایی » که تا آن زمان «امارت اسلامی» داشت، تصمیم گیری کنند. هرچند او در سال ۱۹۹۸ از تخریب مجسمه ها توسط فرمانده طالبان که بامیان را گرفته بود، جلوگیری کرد. طالبان تا آن زمان سعی کرده بودند خود را به خوبی با مجاهدین که در طول جنگ داخلی هر آنچه را که می توانستند از موزه کابل ببرند غارت کرده بودند، مقایسه کنند. به طوری که در سال ۲۰۰۰، رئیس موزه به کیت کلارک، همکار شبکه تحلیلگران افغانستان ( که در آن زمان خبرنگار بی بی سی و تنها روزنامه نگار غربی مستقر در کابل) گفت که بت ها در امارات امن هستند، تا زمانی که کسی آنها را نپرستد. در همین رابطه، در بامیان، رژیم طالبان حتی نگهبانان را در مقابل مجسمه های بودا قرار داده بود، دسترسی گردشگران از جمله فروش بلیت را سازماندهی کرده بود و از گرفتن عکس جلوگیری می کرد. اما در نهایت این مجسمه ها به عنوان نماد کفر و اجرای فتوای طالبان تخریب شدند. در این بین، فتوای طالبان موجی از وحشت و اعتراض جهانی را برانگیخت. به طوری که کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل متحد وارد این ماجرا شد. چنانچه که در ۱ ماه مارس، کوفی عنان، فرانسیس وندرل نماینده شخصی خود را به کابل اعزام کرد. اما او هیچ تضمینی از احمد وکیل متوکل وزیر خارجه طالبان دریافت نکرد که آثار باستانی در امان بمانند. همچنین، محمد ظاهر شاه، پادشاه سابق افغانستان در رم، در یکی از بیانیه های مطبوعاتی نادر خود این فتوا را محکوم کرد و آن را «ضد منافع ملی و تاریخی» دانست(Clark and Ruttig,2015).
در نهایت، پس از این اتفاق هرچند تلاش هایی برای حفاظت و مرمت از این اثر تاریخی صورت گرفت و یا گروه های در تلاش برای بازسازی آن کردند. تخریب شد. این تخریب منجر به بسیج جامعه جهانی برای محکومیت شدید این عمل شد و آغازگر انطباق اعلامیه ۲۰۰۳ در مورد تخریب عمدی میراث فرهنگی شد.بناهی منحصر به فرد بودایی، همراه با مکان های تاریخی متعدد از دوره های مختلف اسلامی و پیش از اسلام، گواه تعامل متوالی جوامع ساکن در این منطقه توسط کسانی است که از طریق جاده های ابریشم عبور کرده اند. این بناهای تاریخی و مناظر فرهنگی توسط کمیته میراث جهانی در سال ۲۰۰۳ به رسمیت شناخته شد. در آن زمان دره بامیان به دلیل چالش های مداوم برای وضعیت حفاظتی اموال فرهنگی نامزد شده و مدیریت کلی محوطه، همزمان در فهرست میراث جهانی در خطر قرار گرفت. در طول دهه های گذشته، یونسکو و دولت های افغانستان با همکاری دولت های آلمان، ایتالیا، ژاپن، کره و سویس و همچنین کشورهای جهان، برای حفاظت از ارزش های مختلف در بامیان، به صورت مشارکتی کار کرده اند. همچنین، یک زوج چینی نیز در اقدامی شروع به بازنمایی این مجسمه ها کردند که با استقبال زیادی مواجه شد. اما در نهایت باید گفت که آثار تاریخی در افغانستان که داستانی از تمدن و تاریخ و فرهنگ غنی است در گذر زمان همواره مورد بی مهری بوده و به ویژه در چهار دهه گذشته به واسطه جنگ و درگیری صدمات جبران ناپذیری را متحمل شده اند.
منابع
Clark,Kate and Ruttig,Kate(2015), ““An attempt to wipe out history”: The destruction of the Bamian Buddha colossi in 2001”, https://www.afghanistan-analysts.org/en/reports/context-culture/an-attempt-to-wipe-out-history-the-destruction-of-the-bamian-buddha-colossi-in-2001
Gruen,Armin and Remondino, Fabio(2004), “Photogrammetric Reconstruction of the Great Buddha of Bamiyan, Afghanistan”, https://www.researchgate.net/publication/227635047_Photogrammetric_Recon-struction_of_the_Great_Buddha_of_Bamiyan_Afghanistan
UNESCO, “Bamiyan”, https://en.unesco.org/silkroad/content/bamiyan
شهر غلغله روایت گر مقاومت در برابر هجوم مغولان
کلکین : شهر بامیان در نزدیکی یکی از گذرگاه های کوه های هندوکش قرار دارد. تاریخ باستانی این منطقه ارتباط مستقیمی با بازرگانان، گردشگران و کاشفان دارد. در قرن اول پیش از میلاد بامیان بخشی از امپراتوری بودایی کوشانی بود. آنها از این مکان برای اتصال هند و آسیای مرکزی استفاده کردند. به طوری که بودیسم را در شمال هند به آسیای مرکزی و سپس از آسیای مرکزی به شرق دور گسترش دادند.قدیمی ترین اسناد مربوط به شهر بامیان به قرن ۴ برمی گردد. اما اولین توضیح مفصل و دقیق در مورد بامیان توسط گردشگر چینی هوان تسانگ بود. علاوه بر این، او اولین کسی بود که در مورد بوداهای بامیان صحبت کرد. همچنین اخیراً در مورد نقاشی های دیواری غارهای این شهر تحقیق شده است که نشان می دهد این آثار هنری مربوط به قرن پنجم هستند. براساس روایت های مختلف بیش از ۵۰ هزار معبد و چندین هزار راهب بودایی وجود داشت که در این جا مشغول عبادت بودند. چراکه بامیان مرکز بودیسم بود. بامیان همچنین محل عبور جاده ابریشم و تلاقی تمدن های مختلف و ظهور و افول سلسله های مختلف در طول تاریخ بوده است. به همین جهت این منطقه یادگاری های زیادی را از تاریخ در دل خود جای داده که یکی از این مکان ها «شهر غلغله» است که در نوع خود منحصر به فرد و داستان خاص خود را از تاریخ دارد و قلب تپنده بامیان شهرت دارد که به دلیل موقعیت خود به نوعی می توان گفت که حافظ این شهر نیز بوده است.
شهر غلغله که یک زمان شهرت بسزای آن شرق و غرب را به خود جلب کرده بود و در برابر نیرومندترین و خشمگین ترین مهاجمان مقاومت کرد اکنون بیشتر به شکل مخروبه ای در گرد و نواحی بالاحصار در میان مزارع و کشتزارها به طرف روستا سیدآباد کم و بیش باقی مانده است. شهر غلغله طوری که تاریخ روایت می کند به گمان غالب بعداز به میان آمدن سلطنت شنباسیه غوری به دست سلطان علاء الدین جهان سوز و در زمان سلطنت نخستین امیر شنباسی ملک فخرالدین برادر افخم جهان سوز به میان آمده است. ساکنان این شهر در بین قرن شش و اوایل قرن هفت هجری در سموچ و آبادی های مستحکمی که اباره ها برجهایی که از خشت خام و پخته و سنگ اعمار شده بود، زندگی می کردند. بعداز اینکه علاء الدین محمد خوارزم شاه بین سال های ۶۰۷ و ۶۱۱ هجری اردوی غوری و غزنوی را درهم شکست پسرش جلال الدین در شهر غلغله مرکزیتی ایجاد کرد و برای مدتی با شهرت جلال حکم روایی نمود که شکوه و قدرت آن، رقیبانش را بر آن داشت تا بر شکست و کوبیدن او از هیچ گونه تدابیر و اقدامی دریغ نکنند.
از طرف دیگر در مورد اهمیت این شهر باید گفت که شهر غلغله در دره بامیان به طول تقریبی ۵۰ کیلومتر و عرض ۱۵ کیلومتر در ارتفاعات مرکزی افغانستان و در ارتفاع ۲۵۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد. موقعیت جغرافیایی شهر غلغله در دره بامیان ازنظر استراتژیک سودمند است. چراکه دره راه های تجاری در سراسر گردنه شیبر و گردنه حاجیگگ در جنوب شرقی همگی از این منطقه عبور می کنند. دره بامیان در یکی از مسیرهای تجاری قرار داشت که جهان مدیترانه را با بندرهای غرب هند متصل می کرد که از مزایای اقتصادی و همچنین تبادل فکری و هنری بهره می برد. مسیر زائر موسوم به «مسیر شمالی» که بسیاری از داستان های بودایی در اطراف آن شکل گرفته اند، از طریق دره بامیان منتهی می شود، بی تردید یکی از شریان های اصلی جنبش راهبان دورهگرد بودایی قبل از قرن سوم پیش از میلاد بوده است. بسیاری از استحکامات در ولایت بامیان، که به دلیل شکل معماری و طراحی زینتی آن ها را می توان به دوره غوریان نسبت داد، تا حدودی دارای خانه های غاردار هستند که فرم و ساختار داخلی آنها سبکی معمولی بودایی را ارائه می کند. به طور کلی معماری این منطقه را به سه گونه بودایی، گنداری و ساسانی و آسیای مرکزی توصیف می کنند.
در همین رابطه موسسه فرهنگی اکو در وب سایت خود در مورد این شهر آورده است که «شهر غلغله یک محوطه باستانی در ولایت بامیان است که در سده ششم میلادی ساخته شده است. این محوطه باستانی به وسعت چهار تا پنج هکتار زمین، در منطقه سعید آباد و مقابل تندیسهای بودا و بر روی یک تپه در ارتفاع ۱۰۰ تا ۱۴۰ متری موقعیت دارد. این شهر در مقاطع زمانی مختلف مهد حکمرانی پادشاهان بودایی و اسلامی بوده است. اما اکنون جز چند مغاره، تعدادی از دیوارهای تخریب شده، چند برج دیدهبانی و یک مناره مسجد چیز دیگری باقی نمانده است. شهر غلغله در زمان آبادی خود به نام شهر بامیان یا بالاحصار بامیان یاد میشده و روزگاری پایتخت سلسله پادشاهان « آل شنسب» بوده است. این شهر به دلیل ویژگیهای تاریخی که دارد از سال ۲۰۱۲ به عنوان میراث فرهنگی جهانی در فهرست آثار یونسکو به ثبت رسیده است. شهر غلغله یکی از هشت مکان تاریخی(هر دو مجسمه های بودا، شهر غلغله، شهر ضحاک، قلعه کافری، قلعه گوهر گین، شهر بربر، بنای تاریخی چهل برچه، قلعه الله داد) بامیان است که سالانه هزاران گردشگر داخلی و خارجی را به خود جذب میکند».
اما در مورد نام این شهر باید گفت که در زبان فارسی واژه غلغله به معنای خشم، غرش، آشفتگی، غوغا، ناآرامی و هیایو و قیام است. کلمه مشابه دیگر غلغلک است که برای ذخیره آب سرد در تابستان استفاده می شود. در سنت روایی مردم محلی بامیان، احتمالا تا حد زیادی اثرگرفته از داستان های تاریخ جهان گشایی، «غلغله» به عنوان «مرثیه» توصیف شده است. منشا این داستان براساس داستان چنگیزخان است که به دنبال قتل نوه اش در حین محاصره شهر، متعاقب دستور داد که همه موجودات زنده در شهر کشته شوند. این واقعه که منجر به نابودی کامل شهر شد باعث شد نام جدیدی برای شهر به نام « شهر شیطانی» به وجود بیاید. تحقیقات اخیر نشان داده است که شهر دائماً تحت تاثیر ریزش سنگ بوده که مطمئناً با صداهای بلند همراه است. بنابراین، قابل درک است که چرا ساکنان شهر که در نزدیکی کوه ساکن شده بودند چنین نامی را برای شهر انتخاب کردند. وجود آب انبارهای عظیم که بخشی از سنگ بستر بود می تواند کاربرد معنای کلمه دوم را نیز توصیف کند. آبی که در ماه های گرم در اینجا ذخیره می شد، به دلیل خاصیت عایق حرارتی مواد ذخیره سازی، کاملا خنگ نگه داشته می شد. اما تثبیت رابطه قدرت در میان ساکنان این منطقه که باتوجه به وضعیت سیاسی در صلح و جنگ بودند به ساخت استحکامات بیشتر بعدی منجر شد(Maaß, ۱۸: ۲۰۱۵).
در مورد شکل و معماری این منطقه باید گفت که این منطقه از دور نمای چندانی ندارد، اما هر گردشگری که وارد شهر شود به شگفتیهای معماری آن پی برده و از متمدن بودن فرهنگ آن زمان ساکنان این منطقه مطلع میشود. به طوری که دیوار های منازل و قصر که در بالاترین منطقه این تپه قرار دارد، با عرض حدود یک متر ساخته شده و گنبدهای زیبا و باشکوهی دارد. آثار به جا مانده از این شهر نشان میدهد که ساخت خانهها به صورت ماهرانهای انجام شده است. شکل جالب راهپلههای آن زمان در برخی از منازل دو طبقهای، یکی از نشانههای مهارت آنان در کار ساختمان سازی است.مورخان معتقدند بعضی از مغارههایی که در دامنههای تپه این شهر دیده میشود، امکان دارد به دو جهت ساخته شده باشند: برای نگهداری حیوانات و یا به عنوان مراکز نگهداری تسلیحات جنگی. اما در مورد نامگذاری این شهر باید گفت که بسیاری از مورخان معتقدند پس از قتل عام ساکنین این محوطه توسط لشکر چنگیز، غوغایی برپا شد و همین امر باعث نامگذاری این محوطه به « غلغله» بوده است. برخی دیگر معتقدند که علت نامگذاری آن به دلیل سرو صدای کارگران در حین ساخت این محوطه بوده است ».
غارهایی که در شهر غلغله نیز وجود دارد شباهت زیادی به غارهای صخره بودا دارند. با درنظر گرفتن این عامل برخی محققان معتقدند که ممکن است در زمان ساسانیان و در دوره تهاجم مردم کوچ نشین آسیای مرکزی در اواسط قرن چهارم پس از میلاد، بناهای معماری و احتمالا مستحکمی در شهر غلغله وجود داشته است. هرچند این فرض تاکنون درحد فرضیه باقی مانده است. چراکه هیچ مدرکی از دوره پیش از اسلام بر روی بقایای معماری وجود ندارد. سفال های شهر غلغله که توسط گردین در سال ۱۹۵۷ منتشر شد مربوط به اواسط و پایان قرن دوازدهم میلادی است و به نظر می رسد با سفال های شمال ایران مطابقت داشته باشد. همچنین او بین سه نوع سرامیک تفاوت قائل است که به عقیده او از تولید سرامیک محلی در شهر غلغله سرچشمه می گیرد. زیرا بقایای چندین کوره در بین دیوارهای خرابه قابل مشاهده است.
شهر غلغله که بیست دقیقه از بامیان فاصله دارد، آخرین بقایای سلسله غوریان در بامیان است که در برابر هجوم انبوهی از حمله مغولان ایستادگی کرد. این شهر یکی از مهم ترین مکان هایی بود که بامیان را در برابر حملات مختلف محافظت می کرد. ارگ شهر غلغله یکی از ساخته های سلسله بودایی غوریان در دوره ساسانیان در قرن ششم است. در این بین به باور بیشتر مورخان این شهر توسط مغول ها ویران شد. به طوری که چنگیزخان که در سال ۱۲۲۱ به بامیان حمله کرد و تمام ساکنان آن را کشت. درواقع، شهر غلغله یکی از آخرین ایستادگی بامیان در برابر مغول ها در جریان محاصره بهار بامیان در ۱۲۲۱ بود که در ادامه روایت حمله مغولان به این شهر آمده است. این شهر قلب تپنده بامیان بود. حتی زمانی که بودیسم در قرن هشتم به افول خود رسید و اسلام بامیان را تحت کنترل خود درآورد، همچنان مرکز آن باقی ماند.
در بهار۱۲۲۱ گروه مغول به رهبری چنگیزخان پس از عبور از آمودریا با موفقیت از طریق دره شیکاری بلخ به بامیان رسیدند. چنگیز نوه خود موتوخان را که در آن زمان ۱۵ سال سن داشت، فرستاد تا بامیان را غارت کند. اما موتوخان با ورود به دره بامیان در شهر ضحاک با مرگ زودهنگام رو به رو شد. تیری که از داخل دیوارهای محاصره شده ارگ پرتاب شد، جان او را گرفت. خبر به گوش چنگیز رسید، او با خشم به دره بامیان فرود آمد و به مردانش دستور داد که همه چیز را در بامیان بکشند: مردان، زنان، کودکان و حتی چهارپایان. ابتدا چنگیزخان برای انتقام مرگ موتوخان شهر ضحاک را ویران کردند سپس او تمام بامیان را غارت کرد به جز شهر غلغله که غیرقابل نفوذ بود. مغولان برای چندین ماه شهر را محاصره کردند و حملاتی را آغاز کردند که فایده نداشت. اما در نهایت او شهر را تصرف کرد. در نتیجه این تصرف مغولان پس از محاصره ارگ همه را کشتند. فریاد قربانیان در حال مرگ در سرتاسر دره بامیان شنیده می شد و به همین دلیل این شهر به «شهر غلغله» و «شهر فریادها» معروف شد(Nicole,2023).
اما در مورد نحوه تصرف این قلعه مستحکم روایتی ناراحت کننده وجود دارد و آن هم داستان خیانت دختر پادشاه است که منجر به فررویختن ابهت این قلعه مستحکم شد. به طرف جنوب شرق خرابه های بالاحصار شهر غلغله در داخل دهکده سیدآباد بدنه قلعه مستطیل شکل با دیوارهای بلند موجود است که در نزد اهالی به «قلعه دختر» معروف است. داستان های محلی این قلعه را مربوط به دختر جلال الدین منکبرنی پادشاه خوارزمشاه می دانند. براساس روایت ها زمانی که چنگیز شهر را محاصره کرده بود، فتح قلعه برای او بسیار دشوار بود. تا اینکه دختر جلال الدین که از پدر عصبانی بود در نامه ای که به وسیله یک تیر به سمت سپاه مغول فرستاده بود و با این شرط که پس از تصرف او را در امان نگه دارند و چنگیز با او ازدواج کند، نحوه تصرف شهر را توضیح داد و به آنها فهماند که فتح این قلعه تا زمانی که سرچشمه آبی را که در داخل حصار می آید و مدافعین شهر از آن استفاده و رفع تشنگی می کنند، بسته نشود، امکان فتح وجود ندارد. لذا سرچشمه ای را که در دره کالو است با نمد تخته سنگ های نمک مسدود شود. به این ترتیب، سپاه مغول با این روش سرچشمه آب را بستند و بدین ترتیب راه فتح قلعه را یافتند و آن را گشودند.
درنهایت، باید گفت که شهر غلغله نیز به مانند بسیاری از آثار تاریخی نمادی از تمدن و کهن و روایت گر بخشی از تاریخ جهان چه از نظر شکل و شمایل و چه از منظر حوادثی است که به خود دیده است. اما آنچه سرنوشت این بناها را غم انگیز می کند، این مسئله است که هرچند این آثار روزگاری دوران شکوه و ابهت خود را داشته اکنون به واسطه تحمل جنگ، بی توجهی و نبود نظارت دقیق بر آن در مسیر نابودی قرار گرفته اند. این درحالی است که این بناها شناسنامه و اصالت یک فرهنگ هستند.
منابع
Nicile(2023), “Shahr e Gholghola, the City of Screams” https://adventuresoflilnicki.com/shahr-e-gholghola/
Maaß,Hardy(2015), “Architectural survey on Shar-I-Gholghola/ UNESCO Conservation Project”, https://www.researchgate.net/publication/269406695_Architectural_survey_on_Shar-I-Gholghola_UNESCO_Conservation_Project
افغانستانبامیانشهر غلغله