سخی صمیم
افکارونظریات این قلم انفرادی ومنحصربفرداست ولی اجابت آن اختیاریست.
***
واکاوی برکاربُرد انتقاد وچگونگی ردّ وپذیرش آن
***
بایسته های بررویکرد انتقاد برمبنای ضرورت روز
انتقاد جستجو وپیدا کردن عیب وآشکار ساختن آنست:
اگر روش نقد کردن طور خالصانه وبدون انحراف در کاربُرد آن و پیدا کردن عیوب و برملا سازی نواقص بکار گرفته شده وطور سالم به مفهوم واقعی معنا استعمال شود ـ مفید وارزنده بوده برای جانبین (ناقد وانتقاد شونده) بی فایده و مفاد بوده نمی تواند، بدین لحاظ انتقاد می تواند درحالات مختلف چون ساحات فرهنگی وکلتوری، اَعمال و کارکرد های فزیکی، معنوی ومجازی وغیره وغیره بدو نوع ایجاد شود:
۱ ـ انتقاد سالم
۲ ـ انتقاد غیر سالم
اول همان انتقاد سالمی رادر نظر می گیریم که مطابق نورمهای قبول شده ومشروع قبول شده البته ما سوای هیچگونه انحراف وچون چرای جانبدارانه ویا منافع شخصی وگروهی که توأم با عناد وملاحظات منفی نباشد ومعادلات فهم ودانش وتخصص درآن رعایت و ورود ناقد برفهم مرجع واصل متون انتقاد قابل اطمینان باشد ونزد ناقد این توانانایی عقلانی نیز وجود داشته باشد که انسانهای غیرحرفوی وغیرتخصصی در أمورمربوط که توانایی وعلمیت آنرا ندارند نباید بکاربردانتقاد دست یازند زیرا اگر بگونهٔ یک تصویر ملیح بپذیریم « انسانیکه روشن کردن رادیو برایش مشکل باشد نمیتواند بالای تخنیک یک هوا پیما ویااجناس تخیکی پیچیدهٔ روز اِبراز نظر نموده وتخنیک آن را ناقص ونابکار بخوانند، در غیر آن انتقاد سالم نبوده وچنین انتقادی ایجاب پاسخ هم نمی کند
بر پندارمن ؛ در این زمینه بایست مطالب آتی تا اندازهٔ توان فکری به بررسی گرفته شود!
ابتداشخصیت ناقد رامُشخص باید ساخت:
مشروعیت نقد وانتقاد باتحولات عصروزمان وآزادی های بی قید وشرط نوشتاری و گفتاری بویژه دردنیای مجازی کنونی بگونهٔ عجیبی درجریان بوده وحتی شرایط تحدید شدهٔ نورمهای فرهنگی واحکام قوانین زیر سوال رفته است.
آنچه درحالت مشهود ومعلوم به حکم دید عملی که تعدادی از فلمهای نمایشی وبسا هم نشر وپخش متون نوشتاری وگفتاری درصفحات مجازی دیده میشود بصورت تقریبی ازدایرهٔ ادب وحرمت بیرون جسته ودامنهٔ آن وسعت هم می یابدکه این زشت نویسی ها تا عقده کشاییهای خلاف آداب وحرمت انسانی وفحش وناسزا گفتن ها ونوشتن ها سبب شده است که فرهنگ عفت قلم بصورت چشمگیری خدشه دار وهر قلم وایده باتراویده های فقط مغزخودی بدون سره وکنترول ویااندیشهٔ داخلی یا محل زندگی داخلی (وطنی) ویا هم نظر داشت کلتور وأصول پذیرفته شدهٔ خارج جغرافیای میهنی از خود راه و روشی می گزینند و راه خود پذیری برای خویش می گمارند.
اینک برمبنای این تذکر مختصر چطور میشود منتقد را درک وشناخت و برانتقاد آن نظری انداخت و آن را بر رسی نمود:
***
شیوه وطرق ممکن برای شناخت منتقد:
۱: اگر ناقد شخصیت مشهور ومعلومی باشد در چنان حالتی بررسی انتقاد برای پیدا کردن سویهٔ دانش وفهم منتقد کافیست که در مقایسه به متن اصل انتقاد ونظر أقامه شده ایشان در یابیم که:
ناقد از متن اصل انتقاد چی برداشتی داشته وآیا مطلب اصل را بدرستی در ذهن به تصویر گرفته و نادرستی ها را بطور درست در یافته اند ودرادامهٔ این رویکرد نواقص وکمبودات آن را برجسته وحاشیه داده اند اگرواقعن چنین امری اتفاق افتاده باشد پس میشود انتقاد را هم وارد وهم بجا تلقی کرد وآن را با احترام پذیرفت و دربارهٔ آن تصمیم بعدی گرفت ــ
۲: طرز نبشتهٔ ناقد وشیرازه بندی جملات ایشان که گره خورده با اصل مطلب باشد دراین صورت می توانیم انتقاد رامدد رسان دیگری به اصل مطلب بخوانیم و برای تقریبِ رسیدن به سلامت انتقاد وداوری بیغرضانه به آن عادلانه داوری و به آن حرمت گذاریم.
۳ : به ارتباط فهم و دانش منتقد با در نظر داشت دانش مسلکی ایشان که ناشی از تجارب مسلکی وشیوهٔ کار وفهم مسلکی وهم تجارب کار تخصصی ایشان در این راستا باشد برای رسیدن به هدف بی تأ ثیر بوده نمی تواند
۳ : محتوای متن ارائه داشتهٔ منتقد در برابر متن اصل میتواند در صورتیکه بیغرضانه باشد تعیین کنندهٔ اهداف ایشان گردد که شرح بیشتر را در آینده این نوشتار ملاحظه خواهید فرمود.
چگونگی انگیزه ها برای ایجاد انتقاد:
یکی از مُبرمترین سبب ایجادانتقاد همانا انگیزه ها وبایسته های این تفکر است که محرکهٔ عمل خلق می کند وعامل رابه ایجاد آن مکلف می سازد واین تحرک درونی در بدو امربدو نوع ایجاد واین هردو «پیدا وپنهان» چنین اشاعه می یابد:
اول : انگیزه های مثبت بااهداف شریفانه؛
پیدای این رویکردازعدم وپنهان ـ یابانیت خیر وصلاح است که بمنظور اصلاح و پوره ساختن کمبودات مطلب محوری آفرینندهٔ اصل تبارز می کند که در حقیقت اهداف بهی خواهانه ومدلل دارد ونکات منفی را در کار کرد آن جایی نیست برای اینکه انتقاد فقط برای ادای رسالت علمی وفهم ودانش منتقد است که میخواهند ادای دَین نمایند تا نویسنده یا ایجاد گراصل درمطلب محوریی خود کمبودات را پوره وکم وکاست را اصلاح بدارند دراین صورت انتقاد وجوب رعایت حرمت را می نماید در صورتیکه از طرف مرجع انتقاد پذیرفته شود:
البته این پاسخ می تواند بصورت دوگانه ظهور وتبارز کند:
الف: اینکه ایجاد گر اصل مطلب انتقاد را با کم و کیف آن وارد دانسته محتوای آن را می پذیرند وبه اصلاح نواقص اقدام وتمکین می کنند و وجوب شکران را از این رهنمایی رهنما دریغ نمی فرمایند.
ب: عدم پذیرش انتقاد است که ایجاد گرِاصل برعمل وآفریدهٔ خود تأکید ودلایلی دایر بروارد بودن آن ارائه می دارند که می تواند پاسخگوی مثبت ویا باز هم منفیی غیر وارد برانتقاد ورو نوشت منتقد باشد:
درینصورت لازم خواهد بود که در بارهٔ این عملکرد هامطابق به روش معمول فرهنگی یا حَکَمیت قانونی که در آن الزامیت شامل ویا تقاضای خود مانی با محور رضائیت راه کار داشته باشد و وسیلهٔ هیأت داور از مرجع مجاز وخواسته شده به را ه افتد تاحقیقت اصل روشن وپذیرفتنی گردد.
دوم : انگیزه های منفی باابعادمختلف آن؛
این نوع انتقاد ها باعلل وانگیزه های مختلف امّا غیر مجاز استوار وتکیه بر گرایشهای منفی داشته وباأغراض وعلاقه های گوناگون همراه می باشد:
۱ ـ گاهی دیده می شود که انتقاد ازدید مُحتوا وشیوهٔ نوشتاری بااصل مطلب هیچگونه همخوانی ندارد، متن انتقاد اهداف دیگری را می رساند ولی منظور منتقد بر رؤیت روال نبشتهٔ او فقط تخریب ایجاد گر اصل بوده که به این شیوه و یاطریق میخواهد ضرر معنوی وفرهنگی برای آفرینندهٔ اصل وارد سازد.
این بخشیکه تذکر مختصر یافت موضوعات مشخصتری رادر زیر چتر خویش دارد که میخواهم بقدر توان به آن بپردازم:
۲ ـ انتقاد های جاه طلبانه امّاانحرافی:
عدهٔ از منتقدین که اکثریت شان وابستگی خاص دارند خود هارا شخصیت های چیز فهمی جا می زنند وبا بلند پروازی ها از زمین تا آسمان گز می کنند با وجودیکه املا وانشأ شامل انتقاد جایگاه شخصیت ایشان را برملا وهویدا می سازد ــ
چنانچه همین اشخاص زمانیکه تصمیم به انتقاد می گیرند بمجرد دیدن مطالب نوشتاری ویا استماع مطالب صوتی وتصویری قبل از ورود به هدف یااهداف ویا درک اصلِ مطلب علی الفور بدون هیچگونه تأمل و تفکر دهن به گفتن وقلم بر نوشتن بر می دارند وبرانتقاد کمرمی بندند آنگاه کاغذ سیاه و به اینگونه هدفی را تعقیب می کنند که به نفع مرجع عضویت خویش که کارت تابعیت دارد تمام شود و در جنب این هدف ـ خود را نیز مطرح می سازند. ولی زمانیکه انتقاد مطروحه مشاهده میشود (منکه دیده ام خداکند شمانبینید) چیزی می نویسند که (دِه کجا ودرختها کجا) که در این حال آن بیچاره ایجاد گرِاصل حیران وسر گیچه است که با تبارز چنین دل نبشته ها چه می توان کرد؟ (خاموشی بهترین پاسخ است).
گرایشهای گروهی، سازمانی ویاسایر وابستگی ها:
انتقاد ونقدیکه گفته آمدیم تا جاییکه دیده شده متکی بر وابستگی های مختلفی صورت می گیرد که هیچگاهی مکتوم ومستور نمی ماند ویا آنن درک میگردد ویا با مطالعهٔ یک یا دوسطر نبشته ها اهداف آن در یافت ومنظورنویسنده پیدا می شود:
زیرا در این حالت نویسنده (ناقد) متوجه مطلب اصلِ مطروحه نبوده وتنها متوجه رساندن اهداف خویش بگونهٔ جانبی ویا رُک وراست می باشد تا آن را رکلام نماید ولی بفکر واندیشه ی آن نیست که این اهداف بازار دارد و یا خیر؟ اگر بخواهد چنین إحساس را بخود راه ندهد بفکر اغفال خود است.
دقیق باید بود که چنین رویداد ها به دونوع ایجاد و تبارز می نماید:
الف : بصورت انفرادی
ب : بصورت سازماندهی شده و سازمانی
امّا بدترین اهداف را در این راستا می توانیم موجودیت گرایشهای لسانی، قومی، سمتی، منطقه ی ایدیولوژیکی وامثال آن که شامل آمار شود وخطر سَم پاشی نیز درآن شامل وموجود باشد خیلی ها کشنده و خطر ناک است ببینید؛
زمانیکه دانشمندی کتابی می نویسد، مطلبی ارائه می کند، در تالار ومتنگی سخن می راند، در تلویزونی صحبت می کند ویا درمباحثی اشتراک می نماید (ویامطالب دیگری از این قبیل) ــ بدون هرگونه تشریفات ویا پرده کشیی درک می کنیم که در این کُنش هاچه واکنش هابرای اشخاصیکه ذکرش رفت ایجادمی گردد که نتایج اهداف منزه خویش را می بیند و تحقیر وتوهین می شود
درک بیجا نیست اگر گفته شود که قبل از ایجاد و یا دید چنین عملکرد ها پلانهای قبلی آماده میگردد تا به اجرا گذاشته شود.
و هم حالات مشدده در چنین حالات زمانی اوج می گیرد که واکنشها توأم با تعصب های شایع و زجر دهنده همراه گردد.
انتقادهای کنایی ومعرف:
دراین أواخر دیده میشود انتقاد های عجیب دیگری معمول واجرا میشود که از محل انتقاد ویا شخص انتقاد شونده نامی برده نمیشود ولی بطور کنایی ویا إشارات مُعرف عقدهٔ دل می گشایند وآنچه میخواهند می نویسند ومیگویند
و این روش همانطوریکه گفتم زیاد تروسیلهٔ أحزاب و بعضی اعضای آنهاعلیه همدیگر ویا اشخاص مشهور ومعلوم همدیگرخُرده می گیرند وآنها را در اهداف و کارکرد های انجام یافته وگذشتهٔ شان مقصر می شمارند.
که درچنین رویکرد ها نه داوری وجود دارد ونه هم هیأت منصفه ی که نتیجه گیری و ملامت وسلامت آنها معلوم شود واین نتیجه از منظر عدالت واخلاق دایر بر تعهد قبلی همه جانبه پذیرفتنی و قابل قبول باشد
وبر همین منوال شیوهٔ کنایه نویسی منحصر به نهاد ها وسازمانهانبوده و این عمل را به آدرس های اشخاص مختلف نهاد ها و انجمن ها و غیرو غیره دیده می توانیم.
انتقاد های بی هدف:
عدهٔ هستند که هیچگاهی لنگر و وزن ایشان تشخیص نمیشود چنین انسانها به زعم خود شان آزاد نویس و فرامسئولیت و نظام فرهنگی هستند، هرچه دل شان شد می نویسند هرچه خواستند می گویند وبفکر مسئولیت وقیود فرهنگ وادب نیستند جالب این است که خودشان هم نمی دانند که چه می نویسند و چه نوشته اند وتشویش چگونگی نبشتهٔ خود را هم ندارند. اینگونه رویکرد قابل رؤیت بوده در صفحات مجازی زیاد تردیده می شود.
گفتنی اخیرونتایج این مبحث:
اختصار ومؤجز از مطالب واهداف این نبشته را اگر از دیدگاه عدالت اجتماعی بر مبنای رعایت حقوق افراد ویا اتلاف حقوق تعداد دیگری جهت رعایت کسب منافع فردی یا گروهی در نظرداشته مصداق اصل این نگارش را بررسی و صادقانه حَکَمیت نماییم درمی یابیم که مبرمترین رعایت عدالت و تلخترین نقض عدالت از این دایره خارج نمی باشد البته مندرجات همین بحث اختصاصی دایر بر نقد وانتقاد که تشریح شد، بدین بنیاد این بحث هم در پژوهش فعلی شامل گردید.
نویسنده بااستنتاج از این مبحث از ذواتیکه خوانندهٔ دایمی وعمومی وصاحب نظراند دوستانه می طلبد که با مواجهه به جهات منفی چنین رویکرد ها به رد و تردید آن واکنش داشته وبا جهات مثبت آن از روی مهر ولطف در همه عرصه ها همکار برعدالت ویار ویاور حق وحقیقت گردند.
با حرمت سخی صمیم.