انتخاب و ارسال ( فهيم ضيا ئي)
شعري از استاد خليل الله خليلي
18 ارديبهشت 1384
هديه به مـــادران
|
|
کرد پرسش کاي مراد هر مـُريد |
رهروي روشندلي از بايــــزيد |
کاين همه گنج سعـادت يـافـتي |
باز گــــو آخر کــجا بشتافتي |
شـــاهدِ مـقــصود آمـد در بـَرم |
گفت از يک قطره اشکِ مادرم |
اين گهر ها اشک هاي پاک اوست |
گنج ها در ديدهء نمناک اوست |
بــود در پائين پــايـــش بسترم |
شام ها چون باز خفتي مادرم |
گــفتگو ها قــصه هــا آواز هــا |
تا دل شب داشت با من راز ها |
نغمه ها جان بخش چون باد سحر |
قصه ها شيرين تر از شهدوشکر |
بـرف بر شهر و ده ما چيره شــد |
ناگهان شامي هوا بس تيره شد |
شُـعـله از دم ســردي ايــام مُرد |
خون به تن از شدت سرما فسرد |
از من افـسرده جامي آب خواست |
نيمشب شد، مادرم ازخواب خاست |
مــــادرم را بــار ديگر بـُرد خواب |
تا گرفتم لـرز لــرزان جـــام آب |
چشم بر ره، جام بر کف، جان بلب |
من ستادم خشک بـر جا از ادب |
جــام را بـا دستِ من پيوست يـخ |
آب را از فرطِ سردي بــست يخ |
مادرم برخـــاست از بـــــهر نماز |
صبح شد چون بـارگاه فيض باز |
گشته ام چون برف سر تا پا سپيد |
ديد سوي من که لـرزانم چو بيد |
راست گو اين لرزه بر اندام چيست ؟ |
گفت اي فرزند برکف جام چيست؟ |
خويش را در رنج و محنت داشتي ؟ |
از چه رو اين جـام را نــگذاشتي ؟ |
مي نهـــادم جــام بـهر خويشتن |
گفتم اي مادر خطا بود اينکه من |
خفـته ميـديـدي مـرا دور از ادب |
تو ز من گر آب ميکردي طلب |
دل ميـان سـيـنهء وي آب شـــد |
مادر از گـــفتار من بـيـتاب شد |
قـطرهء اشکــي چکيد از ديده اش |
سر زد آهي از دلي غمديــده اش |
اشـکِ مادر گـــنج گوهر زا شود مرد از آن يک قطره جون دريا شود. |
شعري از استاد رازق فاني
تصوير مادر
گرفتم نامه هاي جانفزايت را ،
چرا هر بار مي پرسي،
که در غربت،
چه مي بينم،
چه ميگويم،
چي تمرين ميکنم مادر !
* * *
چه بنويسم که در گردابِ اين دريا چسان غرقم،
سحرگاهان،
که با آيينه رويا روي ميگردم
ز شرم هرزه ديدن،
هرزه کفتن،
هرزه رفتنها،
به چشم و برزبان و دست و پاي خويش
نفرين ميکنم مادر!
زبانم را پيامي ني،
کزان شمع اميدي در شبستاني کنم روشن،
و چشمم را فروغي ني،
که راه خويش را از چاه بشناسم،
و پايم را مجالي ني،
که بر گردم به آغوشت،
* * *
چو شب از هرزه گردي ها ،
به سوي آشيان خويش مي آيم،
کنار قابِ تصويرت،
چراغي ميکنم روشن،
و دل را،
با خيالاتِ تو تسکين ميدهم مادر!