محترمه فرشته حضرتی رئیس سازمان بین الملی زنان و سایر عزیزان دست اندر کار !

 

میخواهم با ارائه چند واژه ی مختصر  تشکیل انجمن زنان را به همه ی شما صمیمانه تبریک عرض دارم .

واقعیت اینست که از چند دهه بدین سو است که انجمن های مردینه  مثل گلهای لاله در هر دشتی و بیابانی و سر دیوار و کناره دروازه ای کوچه و بغل پسکوچه  میروید ، که با این رویدن ها نمایشی و موسومی از هرگونه عطری و بوی مبرا بوده جز رنگ . و گفتنی است که رنگ، پوست و قشر است ، در حالیکه عطر و بو، بیان کیفیت ذاتی یک شئ و پدیده میتواند یاشد . یکی از امیدواریهای که انجمن های زنان میتواند  در دلها بر انگیزد ، اینست که زن ذاتأ زائنده است و به زایش مهر می ورزد ، همانگونه ، عاشقانه میخواهد در تمام عرصه های اجتماعی پدید آورنده پدیده های بنیادی  باشد ، و بدامن خویش آانگونه که انسان را می پروراند ، و تربیت می دارد ، فرآورده های ذهن و ابتکارات فکری خویش را نیز بالاتر از تصور ، نسج و نضج   ببخشد.

و اما ای دریغ و درد ، که مردینه های نامرد جبونانه  و حسودانه با استفاده از مساعدت های طبیعی جسمی و چپاولگری های حرصی خویش ـ   ، زن را به زنجير هوس های خویش بسته اند  ، و مجال ها را برای زن قید داشته است.

 سوگمندانه باید گفت ، هرگاهی که هم ، رادینه زنان بر ان بر امدند که زنجیر از دست وپا بگشایند ، فرض را آن دانسته اند که گشایش گر قفل زندان های شان مردینه ها باشند  نه خویشتن. که این خواستن ( ترحم از پلنگ تیز دندان است ) .

زنان باید بدانند که حق شان را نه مردان که خودشان باید تعین نمایند. که با دریغ ودرد تا کنون چنین نشده است و هیچ انجمنی از زنان در هیچگاهی طرح های های خویش را نه در قوانین اساسی و یا  مدنی ارائه نداشته اند ،جز اینکه گفته اند : حقوق ما را رعایت کنید  آی آدم ها ! که این همان ترحم خواستن از پلنگ تیز دندان است که گفتیم.

 یقیین است که انجمن زنان  چون انجمن های لاله یی مردینه ها رنگ بازی نمیدارند ؛ و از کمیت به کیفیت آمده با عطر جانبش ذاتی  که دارند ، خشکستانها را با شگفتن خویش به باغستان دل ارام تبدیل خواهند داشت . 

بهر حال  پیام را بسیار نباید نوشت ، که بسیار ها را اندرجای دیگری گفتن باید  .

پس با استفاده از این فرصت ؛ اجازه میخواهم ؛ سفر جاودانه ء  جاوید عزیز را از ضایعه هایی در حوزه فرهنگی کشور خویش شمرده به روانش درود بفرستم . با انکه ایشان راهرگز مپنداشت که نیستند ؛ که ایشان زنده اند و با افریده های خویش همیشه با ما سخن می گویند

                                              ومن الخردالتوفیق

                                                                                                           سلیمان راوش

                                                                                                               جرمنی

.


بالا
 
بازگشت