سخی ارزگانی
زن در پرتو تاریخ
قسمت سوم
غ . سخی ارزگانی ( آلمان ) انجنیر
تغيير وضعيت زن در اديان توحيدی :
در تمدن های کشورهای از قبيل يونان ، مصر، روم ، ايران و امثالهم خوب به مشاهده رسيد که با تأثير پذيری از اديان توحيدی ، وضع زن اندکی بهبود يافت و تدريجا زن به حيث « شريک » زندگی مرد به حساب آمد . ولی با آنهم مردان ، شخصيت حقوقی زنان را مردود می شمردند و زنان تابع بی چون و چرای مرد سالاران بودند.
اين تحول تابع حرکت زمان ، شکوفايي زيربنای امور مادی ، هنری ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی از يکسو ، پرسوده شدن نظام بردگی از جانب ديگر و با نقش و نفوذ اديان توحيدی در جوامع بشری آن زمان بود که تغييری اندکی در وضعيت زنان ايجاد کرد ، تا اينکه زن « شريک » زندگی مرد شناخته شد که درآن عصر باز هم خیلی ها غنيمت بود .
آفرینش یا خلقت انسان از نگاه قرآن :
برای اینکه بازهم روشن گردد که آیا تمام مصائب ، خشونت ، تبارگرایی وحشت انگیز، عصبیت فرسایشگر ، جهل ورزی تباه کننده ، حق تلفی روز افزون ، جمود اندیشی ، کشتارها ، زن ستیزی ها وغیره از طرف خدا بر انسان نازل شده و يا اینکه محصول نظام اجتماعی از سوی انسان در جامعه می باشد ؟ اینک خلقت و آفرینش انسان ، بر اساس پژوهش بکر و جدید فیلسوف بزرگ آقای دای فولادی چنین ارزیابی گردیده است که باهم می خوانیم :
« وقتی خداوند بارها در قرآن می فرماید که « قرآن جز اندرز و پند جهانیان ومایهء بیداری و هوشیاری ایشان نیست . » ، در واقع این نقش قرآن آیا کمکی برای تکامل کردن ماهیت خدا پسند انسان در زمین نیست ؟ بنا برین ، برای اینکه انسان آیدیال و شایستهء مقام رفیعی خدادادش را در زمین داشته باشیم ، باید واقعیت وجودی و جوهری ماهوی انسان را از دیدگاه خالقش در قرآن بدانیم .
آفرینش یا خلقت وجودی انسان را در قرآن چنین بیان فرموده است :
- « ما انسان را ازگل خشکیدهء فراهم آمده از گل تیره شدهء گندیده ای بیافریدیم . » ( الحجر / 26 )
- « ما انسان را ازعصاره ای از گل آفریده ایم . سپس اورا به صورت نطفه ای در آورده و در قرار گاه استواری جای می دهیم . سپس نطفه را به صورت لخته خونی ، و این لخته خون را به شکل قطعه گوشت جویده ای ، و این تکه گوشت جویده را بسان استخوان ضعیفی در می آوریم ، و بعد بر استخوان گوشت می پوشانیم و از آن پس اورا آفرینش تازه ای بخشیده و پدیدهء دیگری خواهیم کرد . » ( المومنون / 12-14 )
- « انسان را از گل چسپیدهء ناچیزی آفریده ایم . » ( الصافات / 11 )
- « من انسان را از گل می آفرینم .» ( ص / 71 )
- « خداست که از آب انسان ها را آفریده است . » ( الفرقان / 54 )
- « شما را از خاک آفرید و سپس شما انسان ها پراگنده گشتید . » ( الروم / 20 )
- « خدا کسی است که شما را از خاک می آفریند ، سپس به منی تبدیل می گرداند . و بعد به زالوگونه ای تبدیل می نماید و آنگاه به شکل نوزادی بیرون تان می آورد . » ( غافر / 67 )
- « خداوند شما را از خاک بیافرید ، سپس شما را از نطفه خلق کرد و آنگاه شما را به صورت زوج ها در آورد . » ( فاطر / 11 )
- « خدا انسان را از گل خشکیدهء همچون سفال آفریده است . » ( الرحمن / 14 )
- « ما انسان را از نطفهء آمیخته آفریده ایم . » ( الانسان / 2 )
- « او ( انسان ) از آب جهندهء ناچیز آفریده شده است . آبی که از میان استخوان پشت و استخوانهای سینه بیرون می آید . » ( الطارق / 7 )
- « آیا منکر کسی شده ای که تو را از خاک ناچیز و سپس از نطفهء بی ارزشی آفریده است ، و بعد آز آن تو را مرد کاملی کرده است . » ( الکهف / 37 )
- « خداوند هر جنبنده ای را از آب آفریده است . » ( النور / 45 )
- « آفرینش انسان عیان است . سپس خداوند ذرهء او را از عصارهء آب ضعیف و ناچیز آفرید . آنگاه اندام های اورا تکمیل و آراسته کرد و از روح متعلق به خود در او دمید . » ( السجده / 7-9 )
آیات فوق از خلقت وجودی انسان شناخت می دهند . آقای علی شریعتی با نظر داشت خلقت وجودی انسان در قرآن ، انسان را موجود د یالکتیکی می داند ؛ انسان دیالکتیکی ، اجتماع ضدین است ؛ یعنی در ترکیب وجود انسان یک طرف لجن است، چیزی که کثیف ترین کثافت هاست ، « گل تیره شدهء گندیده ای » است که تا لایتناهی گند است . اما در طرف دیگر روح خداست ؛ روحی که تا لایتناهی قداست و پاکی است . موصوف نتیجه می گیرد که روح و لجن دو امکانی لایتناهی برای ماهیت انسان اند ؛ یعنی انسان هم امکانی برای گرفتن اخلاق خدایی و هم امکانی برای لجن شدن و پست شدن و شیاد و آدمخوار شدن است . پس انسان یک امکان است ، امکانی خوب و بد ؛ و ماهیت انسان نیز میان این دو امکان متضاد در نوسان و تکامل است . » ( 1 )
از متن آیات فوق کاملا روشن است که خلقت انسان به صورت زوج صورت گرفته که در کیفیت ساختار وجود انسان زن و انسان مرد اندک ترین تفاوتی نسبت به برتری یکی را بر دیگری به مشاهده نمی رسد . پس از بافت آفرینش و خلقت انسان چنین درک و فهمی بدست می آید که انسان خودش بعد از تولدش در نظام اجتماعی- سیاسی جامعه عامل زشتی ها و زیبایی ها ، بدی ها و خوبی ها ، ویرانی ها و آبادانی ها ، خداجویی ها و ضد خدا طلبی ها ، تمدن خواهی ها و ضد تمدن نگری ها و ... می گردد ، نه از سوی خدا و نه از طرف طبیعت . فلهذا ، ثابت است که خداوند جنس مذکر ( نرینه ) را حاکم و جنس مؤنث ( مادینه ) را محکوم خلق نکرده است ، بلکه خلقت زن و مرد یکسان است . همچنان با منطق علمی امروزه هم خلقت و آفرینش انسان زن وانسان مرد مساوی بوده و این نظام اجتماعی – سیاسی انسان در پرتو تکامل تاریخ بوده که خالق ظالم و مظلوم ، فرادست و فرودست ، مستکبر و مستضعف ، حاکم و محکوم ، برده دار و برده ، مرد سالار و کنیز و ...در نظام اجتماعی جامعه گردید ، نه ازجانب خداوند لایزال . لذا از همین جهت هم است که خدا ظالم نیست.
طبیعت و یا ماهیت انسان در بینش اسلام :
در این زمینه نیز لازم است که باز هم طبیعت و سرشت و یا ماهیت انسان در بینش اسلام بار دیگر بیان گردد که تا انگیزهای اعمال نادرست و زیانبار بشر که توسط خودش صورت می پذیرد نه از مراجع دیگری ، بازهم با جرقه خرد و آگاهی خوب قابل فهم و درک باشد. و اینک با این تحقیق کاملا جدید و فرازمند آقای دای فولادی پژوهشگر طراز نوین افغانستان توجه نماییم :
« به همین ترتیب ، دانشمند دیگر اسلامی ، عبدالکریم سروش ، در مورد ماهیت انسان چنین نظر دارد که باید در مورد اعتقاد نادرستی محتاط باشیم که گویا تاریخ بشر می توانست نسبت به تاریخ کنونی کمتر و یا بیشتر پر از تقوا و پرهیزگاری می بود . موصوف معتقد است که تعاریف ما از انسانیت از دیدگاه ازدیادی حرص ، بیرحمی ، شرارت ، و نا سپاسی بشر قابل ارزیابی مجدد است . به نظر وی تمام این بدی ها را بشر مطابق به ماهیت و ارادهء خود کرده است ، نه اینکه کسی بشر را مجبور کرده و یا فریب داده باشد .
این دو نوع انسان شناسی ماهوی هیچ کدام دور از واقعیت و بیگانه با تعاریف قرآن از ماهیت انسان واقعی نیستند . برای درک هرچه بهتر خوب است که خلقت ماهوی و یا شناخت ذاتی انسان را در قرآن بدانیم . خداوند ماهیت انسان واقعی را چنین بیان می فرماید :
- « واقعا انسان ستمگر و ناسپاس است . » ( ابراهیم / 34 )
- « آنان واقعا ستمگر و نادان اند . » ( الاحزاب / 72 )
- « اصلا انسان همیشه شتابگر بوده است . » ( الاسراء / 11 )
- « اصولا انسان بسیار ناسپاس است .» ( الاسراء / 67 )
- « انسان طبعا موجود بخیلی است .» » ( الاسراء / 100 )
- « انسان از شتاب ساخته شده است . » ( الانبیا / 37 )
- « انسان از طلبیدن دارایی و نعمت سیر نمی گردد و خسته نمی شود . ولی زمانی که بلا و سختی و فقر و فاقه بدو رو کرد ، فورا دلسرد و نا امید می گردد . » ( فصلت / 49 )
- « آدمی کم طاقت و ناشکیبا آفریده شده است . » ( المعارج / 19 )
- « ما آدمی را برای رنج و محنت آفریده ایم . » ( البلد / 4 )
- « انسان نسبت به پروردگار خود بسیار ناسپاس و حق نا شناس است... و او علاقهء شدیدی به دارایی و اموال دارد . » ( العادیات / 6-8 )
- « انسان ها با بخل سرشته شده اند . » ( النساء / 128 )
- « برای انسان ، محبت شهوت جلوه داده شده است ، از قبیل عشق به زنان و فرزندان و ثروت هنگفت و آلاف و الوف طلا و نقره و اسپ های نشاندار و چهار پایان و کشت و زرع . » ( آل عمران / 14 )
- « انسان پیش از هر چیز به مجادله می پردازد . » ( الکهف / 54 )
- « انسان سخت منکر و بسی ناسپاس است . » ( الحج / 66 )
- « انسان بس ناسپاس و کفر پیشه است . » ( الزخرف / 15 )
- « آدمی ناتوان آفریده شده است . » ( النساء / 28 )
- « قطعا انسان ها سرکشی و تمرد می آغازند اگر خود را دارا و بی نیاز ببینند. » ( العلق / 6-7 )
- « کشته باد انسان ! چه خدا نشاسی و ناسپاسی است . » ( عبس / 17 )
در آیات فوق سرشت و طبیعت و ماهیت انسان واقعی ( نه انسان آیدیال در قرآن) تا حدی زشت و بد است که موجب خشم خداوند می شود و « کشته باد انسان ! » می فرماید . ( 2 )
آیات بالا بیانگر ماهئیت و طبیعت انسان واقعی پس از تولد و گام گذاشتن اش در نظام اجتماعی در روی زمین است ، نه از اصل خلقت انسان توسط خدا .
این صفات را خداوند در سرشت و خلقت انسان ایجاد نکرده است ، بلکه اوصاف مذکور پس از تولد انسان در روی زمین بوده که دربستر نظام اجتماعی و سیاسی توسط خود انسان به میان آمده است . اگر خداوند ماهیت و طبیعت انسان واقعی را خلق می کرد پس چرا خداوند با تأسی از اوصاف ناپسند و ماهئیت واقعی انسان روی زمین شکایت کرده و با خشم انسان را « کشته باد انسان ! » خطاب نموده است ؟ پس ثابت می شود که پس از خلقت انسان ، صفات فوق تحفهء نا مبارک محصول عملکردهای خود انسان ناسپاس ، شتابگر ، جاهل و مستبد در جامعه است ، نه از طرف خدای متعال و مهربان .
از نگاه تاریخی ، علمی وعینی نیز هویدا است که تعبیض ها و ضد تعبیض ها، حق تلفی ها و حق خواهی ها ، ویرانگری ها و سازندگی ها ، خود محوری ها و کثرتگرایی ها ، تمدن ستیزی ها و تمدن پروری ها ، دیکتاتوری ها و دموکراسی ها ، جهل پرستی ها و مدنیت طلبی ها ، زن ستیزی ها و عدالت خواهی برای زنان و ... نتایج نظام اجتماعی- سیاسی در جریان حیات ظالمانهء انسان به ویژه پس از سقوط نظام عادلانه مادر سالاری بوده و اکنون نیز می باشد ، نه از سوی خدا بر جوامع بشری . مثلا انسان واقعی اینگونه هم قابل درک است که اگر یک انسان حق یکی دیگری را غصب نمایند و دیگری در مقابل غاصب به دفاع از حق خود قیام می کند . این چنین مسایل از غیب و یا از آسمان هم نازل نگردیده ، بلکه بازتاب از روابط ناهنجار در اجتماع و شاخص مناسبات نظام طبقاتی و خودکامه در جامعه است .
پس اسارت جامعه ، ویرانگری های ، کشتارها ، خشونت ها وغیره در نظام خودکامه استبداد سیاسی وطبقاتی توسط مرد سالاران در جامعه صورت میگیرند، نه از سوی زنان . برده گیری مردان محکوم و کنیزی زنان اسیر به واسطهء نظام بردگی و فرهنگ استبدادیی که در رأس آن متولیان مستبد سیاسی مرد سالاران قرارداشتند ، صورت می پذ یرفت ، نه از طرف خدا و یا مرجع دیگری . تا کنون تمام سیاه روزی مردم جهان ، قتل ها ، گرسنگی ها ، ویرانگری ها ، ترورها ، انتحارها ، نابودی تمدن ها ، بمب گذاری ها ، نقض حقوق بشر و... فقط و فقط از طرف خود انسان های مستبد مرد د ر جوامع بشری است ، نه از جانب خدا ، نه از سوی زن و یا مراجع دیگری .
جایگاه و مقام انسان از دیدگاه قرآن :
شناخت منزلت و مقام انسان برای پیش برد تکامل نظام اجتماعی جامعه و تحقق انسان سالاری خیلی مهم است . واگرانسان جایگاه و مقام خود را در جامعه و در روی زمین درک نکند ، چگونه خواهد توانست که انسان برای خود ، جامعه ، بستر تکامل زمان ، ترقی ، مدنیت و خدا مفید واقع گردد ؟ نیک می دانیم که جانشینی انسان به حیث نمایندهء خدا در روی زمین متعلق به کردار ، انتخاب ، تصمیم ، مبارزات سازندهء خود انسان است که با کسب شایسته گی ، تقوا ، پارسایی ، خدمت گذاری ، تمدن خواهی ، موازی با تکامل قانونمندی زمان بالاخیره وکیل خدا در روی زمین خواهد گردید . خداوند انسان را صاحب هوش وعقل نموده و زمین را در اختیارانسان قرار داده و این دیگر انسان است که با بکار برد نیروهای عقلی ، دماغی ، فزیکی ، آزدانه و با شناخت از شرایط زمانش رسالت و شایسته گی خود را در روی کرهء زمین به اثبات رساند تا طبق وعده قرآن کریم به حیث خلیفه خدا در زمینعرض اندام نماید . این آیات ذیل در مورد جایگاه و مقام انسان می باشند که توجه نماییم :
- « خدا کسی است که شما را جانشین روی زمین کرده است . » ( فاطر / 39 )
- « ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم . » ( الاسرأ / 70 )
- « من به فرشتگان گفتم آدم را سجده کنید . » ( البقره / 34 )
- « من انسان را از گل می آفرینم ؛ هنگامی که آن را سرو سامان دادم و آراسته و پیراسته کردم ، آنگاه از روح خود در او دمیدم . » ( ص / 71-72 )
- ما امانت را بر آسمان و زمین و کوه ها عرضه داشتیم ، از پذیرش امانت خود داری کردند واز آن ترسیدند ، و حال اینکه انسان زیر بار رفت. » ( الاحزاب/ 72 )
- « سپس به آدم همه نام ها را آموخت . » ( البقره / 31 )
- « خدا آن کسی است که همه ء موجودات و پدیده های روی زمین را برای شما آفرید . » ( البقره / 29 )
- « خداوند زمین را برای انسان ها آفریده است . » ( الرحمن / 10 )
- من انسان را جانشین ( خلیفه ) خود بر روی زمین قرار دهم . » ( البقره / 30 )
- « خداوند مهربان ، قرآن را یاد داد ، انسان را بیافرید ، به او بیان آموخت . » ( الرحمن / 1-4 )
- انسان را در بهترین شکل و زیبا ترین سیما آفرید ه ایم . » ( التین/ 4 ) » ( 3 )
خداوند به انسان زن و مرد کرامت بخشید ، زمین و آسمان و طبیعت را در اختیار انسان گذاشت ، انسان را آموزش داد ، زمین را برای انسان خلق نمود و ... بالاخیره وعده جانشینی خود را در روی زمین برای انسان عطا کرد . بدین وسیله است که ایزد متعال بزرگترین و مهم ترین نعمات خود را برای آولاد آدم داد و انسان را مخیر و صاحب الاختیار گذاشت . حال این مربوط به انسان است که با کردارهای زشت و بد خویش « دوزخ » را هم در این جهان آباد می کند و یا اینکه با اعمال پسندیده و نیکوی خود این دنیا را نیز برای خود به « بهشت » تبدیل می کند . پس از همینجا به خوبی درک می گردد که شاه کلید دوزخ و بهشت در دست خود انسان است .
پس زمانیکه انسان زن و یا مرد با نیکوکاری ، تقوا ، خدمت گذاری به جامعه ، با دست یابی به عالی ترین فرهنگ و تمدن و ... در جامعه نایل گردد ، در واقع شایسته گی جانشینی خداوند در روی زمین شده که عالی ترین و متکامل ترین معیار و ارزش تکاملی والای انسان و انسانیت در همین جاه ثابت می گردد .
فلهذا ، بر ما انسان ها کاملا واجب است که خودها را بر مبنای منطق کرامت انسانیت ، علم ، خرد ، عقلانیت و حکم زمان بشناسیم و تا عامل تحقق اصلی انسان سالاری در جوامع انسانی گردیم . و با عالی ترین معراج انسان سالاری است که انسان حتا بهشتی را در این دنیا هم برای خود خلق می کند و بدین وسیله مستحق جانشینی و وکالت خدای لایزال در روی زمین نیز می گردد .
تساوی زن و مرد در آفرینش و یا خلقت :
وقتی که یک دختر با یک پسر ازدواج می کند و مسلما هردو در به وجود آوردن طفل سهم مساوی دارند . یعنی سهم مرد در این مورد نسبت به زن نه زیاد و نه کم است . پس چرا در کانون خانوادگی و نظام اجتماعی- سیاسی جامعه پله ترازو یکطرفه به نفع غیر مشروع وغیر عادلانه مرد همواره سنگینی می کند ؟
اینک تساوی خلقت زن ( جنس مادینه ) و مرد ( جنس نرینه ) را در این آیات توجه نماییم :
« ای مردمان ! ما شما را از مرد و زنی آفریده ایم . » ( الحجرات / 13 ) ( 4 )
در آیت فوق خلقت زن و مرد به صورت مساوی بیان گردیده است . یعنی کوچکترین بی عدالتی و تفاوتی در مسئله آفرینش و خلقت فی مابین جنس انسان مؤنث و مذکر وجود ندارد . پس وقتی تفاوت و تبعیض در خلقت انسان زن و مرد نیست ، آیا این برتری و سلطهء مرد نسبت به زن محصول نظام اجتماعی جامعه نیست ؟ آیا خود محوری جویی و هژمونی نگری مرد یک امر ذاتی است یا نتیجه جریان تکامل تاریخ اجتماعی- سیاسی استبدادی جامعه از سوی جنس مذکر بالای بالای کل جامعه و به خصوص بالای جنس مؤنث نمی باشد ؟ وقتی که اسارت زن از خلقت منتفی می گردد ، آیا این پدیدهء اسارت انسان توسط انسان ساخته و پرداخته نظام تمامیت خواه ، طبقاتی و استبدادی از سوی انسان های متمرد مذکر ، قدرت پرست و ناسپاس و طبقات خودکامه در جامعه نیست ؟ آیا نابرابری ها ، بی دادگری ها ، بی عاطفی ها ، بردگی ها ، اسارت ها ، قتل ها، تمدن ستیزی ها، جهل پروری های ، زن ستیزی ها ، خرد گریزی ها وغیره آفریدهء خود بشر بالای خودش نیست ؟
وقتی یک انسان از روی نافهمی و جهالت خود انسان دیگر را به قتل می رساند ، بعد جامعه وبا زده و جهل زدهء می گوید که تقدیر خدا بود و خواست خدا بود که او کشته شد. آیا با این توجیه و تفسیر نادرست نه تنها خدا ظالم معرفی می گردد و به خدا تهمت ناروا زده می شود و مردم باز هم بیشتر نیز تحمیق می گردد ، بلکه مغایر خرد ، عقلانیت و ضد علم نیز قضاوت صورت نمی گیرد؟ در این راستا بناء بر تسلط فقر سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی وغیره ، انگیزهء قتل انسان و امثالهم در روابط نظام جامعه مورد بازجویی عاقلانه و داوری عالمانه هرگز قرار گرفته نمی تواند .
چه قدر شگفت انگیز است ، وقتیکه است ما انسان ها کدام عمل خوب را انجام می دهیم افتخار آنرا به خود نسبت می دهیم که واقعیت هم دارد و حق به جانب هم هستیم ؛ و زمانیکه اعمال زشت و بد از ما سر می زند آنرا به خدا نسبت می دهیم و خدا را عامل کار ناروا و بد خویش معرفی می کنیم ، نه خودها را . یعنی با خیره سری و تفسیر نادرست گناه و جرم خودها را به دوش خدا انداخته و خودها را تبریه می نمایم . در این مورد یک ضرب المثلی هم داریم که می گوید : « خوب شد از من ، بد شد از یار . » آیا با جهالت خود به خدا تهمت نمی زنیم ؟
یکهزار و چهار صد سال قبل در قرآن عظیم الشان ماهیت وعملکرد مستبدانه مرد سالاری پدران این گونه فاش و نکوهش گردیده است :
« آیا پسرمال شما باشد و دختر مال خدا ؟ ! ( در حالی که به گمان شما دختران کم ارزش تر از پسران اند ! ) در این صورت ، این تقسیم ظالمانه و ستمگرانه ای است. اینها فقط نام های است که شما و پدران تان برآنها گذاشته اند . هرگز خداوند دلیل و حجتی ( بر صحت آنها ) نازل نکرده است . آنان جز از گمان های بی اساس و از هواهای نفس پیروی نمی کند ؛ در حالیکه هدایت و رهنمود از سوی پروردگار شان آمده است . » ( النجم / 21-23 ) »
و یا این آیت دیگر که می فرماید :
« از آنان بپرس که آیا دختران از آن پروردگار تو باشند و پسران از آن خود شان ؟... قطعا ایشان درغگویند . آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است ؟ چه چیز تان شده است ؟ ! چگونه داوری می کنید ؟. » ( الصافات/ 149- 154
و یا سوال عبرت آمیزی که می فرماید :
« آیا دختران سهم خداوند و پسران سهم شما ؟ ! » ( الطور / 39 )
آیات فوق به طور روشن بیان می دارند که مرد امتیازی نسبت به زن نداشته و مردان ارزش بالاتر از زنان ندارند . خداوند تفاوت میان زن و مرد را از لحاظ ارزش ، تقسیمی ظالمانه و ستمگرانه می داند . یعنی تقسیمی که بر حق زن ظلم می شود و بر حیثیت و مقام زن در خلقت ستمگرانه تجاوز به عمل می آید . خداوند مفکورهء برتری ارزش مرد را نسبت به زن ، امری می داند که صرفا یک تفاوت اسمی بوده و هیچگونه حجتی از جانب خدا برای آن نازل نشده ، و از دیدگاه الهی ، همچون برتر انگاشتن مرد نسبت به زن گمان بی اساس و پیروی از هواهای نفس است و بس . » ( 5 )
همچنان قرآن کریم در سوره نساء ، زن را با مرد يکسان و از يک جوهر دانسته و چنين فرموده است :
« زن يکی از دو عنصری است که از آن دو ، انسان پديدار گشته اند و زن و شوهرآنچنان مکمل يکديگرند که گويي زن از همسرش جدا شده و از جنس او پارهء تن اوست . »
خداوند فرق میان دختر و پسر را در آفرینش و خلقت مردود شمرده و در این زمینه « پدران » را مورد نکوهش قرار داده و مشخصا ماهئیت واقعی مرد سالاران را افشاء و نمایان می سازد . همچنان در تمدن امروزی ، نهادهای علمی ، حقوقی و موازین پذیرفته شدهء بین المللی نیز تثبیت شده اند که در اصل خلقت دختر و پسر هیچگونه نقص به مشاهده نرسیده و این گونه ناگواری ها ، تبعیضات ، تظلم ، خود خواهی ،عظمت جویی و ... پس از تولد دختر و پسر در نظام اجتماعی- سیاسی خودکامه است که جنس مذکر ظالم و تجاوزگر و جنس مؤنت مظلوم و محکوم در جامعه واقع می گردند .
از اين سورهء مبارکه چنين درک می گردد که وجود زن بدون مرد و مرد بدون زن ناممکن است . پس بايست زن و مرد از نگاه انسانی ، حقوقی ، سیاسی و امثالهم در نظام اجتماعی با هم برابر و متساوی الحقوق باشند .علامه سعدی نیز می گويد :
بنی آدم اعضای يکديگرند که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دیگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
آقای حاج کاظم يزدانی کلام خدا را چنين ترجمه نموده است :
« ای مردم جهان ! ما ، شما را از مرد و زن آفريديم و به طوايف و قبايل و نژادهای رنگا رنگ تقسيم کرديم ، تا شناخته شويد و همديگر را بشناسيد. همانا که گرامی ترين شما نزد خدا، پارساترين شما خواهد بود. » ( 6 )
پس اياميکه خداوند خلقت انسان را از يک مرد و يک زن عملا ثابت نموده است و سرشت هر دو به يک ديگر پیوسته و منوط اند ؛ باز هم چرا زن مورد تبعيض و حق تلفی از سوی جنس نرینه مرد سالاران نظام های بردگی ، ملوک الطوایفی و قبیلوی با اشکال کهنه و اغلبا در پوشش دین و همچنان مورد ظلم مرد سالاران عصر مدرن نظام سرمایه داری با اشکال جدید وحشت ناک نیز قرار می گيرد ؟
کاوش ها ، تحقیقات و دانش علمی جهان بشریت هم به نوبت خود آفرینش و مودجودیت انسان را محصول جفت یک زن و یک مرد دانسته و بر آن تأکید می دارد که انسان در خلقت خویش آزاد خلق شده و حق دارد که به طور داوطلبانه و آزدانه آینده خویش را خودش تعیین و تثبیت نماید و تا تمام انسان ها بدون خود محوری ، زن ستیزی ، اکراه ، افزون خواهی ، خشونت ، تمدن ستیزی ، جنگ افروزی ، قتل ، عقل گریزی و نظایر آن با صلح و امنیت کامل ، به صورت مسالمت آمیز و عادلانه در پرتو علم و دانش باهم زیست نمایند .
به نظر راقم این قلم اگر نظام عادلانه ، دموکراتیک و قانونمند مطابق ضرورت زمان در جامعه بر قرار باشد و همه شرايط برای زن و مرد يکسان به وجود آيد ، هر کی با رقابت دل انگیزانه و مثبت و تمدن پروری خویش ، با والاترین معراج خدمت گذاری به انسان ، پرهيزگاری ، پارسايي و همگام بودن با تکامل بستر زمان بيشتر از همديگر سبقت جويد ، مي تواند که نزد خداوند گرامی ترين همه باشد و تا نماينده خدا به روی زمين گردد .
پایان قسمت سوم
________________________________________________________________________
پاورقی :
( 1 ) - از: صفحات 51 تا 53 ایمان و آزادی ، مولف دای فولادی .
( 2 ) - صفحات 53 تا 54 ، ایمان و آزادی ، دای فولادی .
( 3 ) - صفحات 54 تا 55 ایمان و آزادی ، دای فولادی .
( 4 ) - ص 225 ایمان و آزادی ، مولف دای فولادی .
( 5 ) - ص 226 ایمان و آزادی ، مولف دای فولادی .
( 6 ) - ص 19 ، پژوهشی درتاريخ هزاره ها،ج اول .