هشتم مارچ ) روز جهانی زنان (
گرامی باد !
ای زنان غیور و زحمت افرین میهن افغان! سلام و هزار سلام بر شما مشعل درخشان نسلها ! سالهاست در غم و اندوه وطن در اطراف و اکناف کشور دوشادوش با مردان مصروف کار و زندگی بخاطرامرار حیات و بدست اوردن لقمه نانی مصروف فعالیت جسمانی بودید و هستید. شما زنان قهرمان و حماسه افرین! در شرایط نهایت دشوار در وطن شما بودید. که با دستهای زیبا ونظیف انسانی تان قالین های رنگارنگ افغانی را بدنیا شناختاندید. در دشتها و کوهپیایه های وطن با رمه های گوسفندان در دشت وصحراها شب و روز را سپری کردید. شما زنان بودید . که فرزندان تان را در هوا ازاد بدنیا اوردید .شما بودید. که جوانان با شهامت و فرزندان شجاع به جامعه تربیت و تقدیم نمودید.
اما با تاسف بگوئیم. که مظالم اجتماعی افراد و قبیله سالاری و مذهب افراطی باعث پیشرفت تکامل و تساوی حقوق بین زنان و مردان در وطن ما گردیده که زنان راتحت تاثیرات خویش در اوردند.
در جریان چندین دهه و بخصوص جنگ تحمیلی بالای کشورما زنان وطن ما بیشتر اسیب پزیر وقربانی دادند.ا از حقوق و وجائب انسانی بی بهره ماندند. حق کار و تحصیل وجود نداشت. ظلم و ستم طاقت فرسا تحمیل میگردید. حق ازادی تحصیل وجود نداشت. مانند سپاهی بخدمت مردان قبیله قرار داشتند. از همه امور اجتماعی محروم و فاقد صلاحیت بودند. زنها بودند که در دشوارترین حالات در کوچه و پس کوچه به خاطر بدست اوردن اذوقه شباروزی خانواده به گدائ مصروف بودند . در اطراف بخدمت فیودالها و در شهر ها بخدمت خانواده اشراف زاده گان مزدور خانه بودند. در مرکز و ولایات زندانها برای زنها وجود دارد. که به جرم فرار از منزل و متهم بودن به روابط غیر اخلاقی. ولی مردان ازین امر مستسنائ بودند. قیودات مذهبی به شکل افراطی اش وجود دارد. که زنان را منحیث برده استثمار مینمائیند حق و حقوق برایشان وجود ندارد. در جریان جنگهای داخلی چندین ساله در کشور ما همین زنها در منازل مسکونی بم باردمان و از طرف جنگ سالاران ازدواج ها اجباری صورت گرفته . دختر های 10 – 15 ساله برای اشخاص بالاتر از 50 ساله به عقد نکاح طور جبری در امده. زنان بدون محاکمه و قضات اعدام شدند زنها سنگ باران و سر های شان بریده شد و توسط مرمی هدف قرار گرفته بلاخره زنها بخدمت سرمایه داران عربها و افراطی اجنبی فروخته شده توسط زنها مواد مخدره انتقال داده شده در مقابل شان اخلاق غیر انسانی صورت کرفته.
.ولی باز هم زنان همیشه بامتانت رسالت تاریخی خویش را در برابر متجاوزین بخاطرازادی کشور خویش با همت والای وغرور و عظم متین در پهلوی مردان در مقابل دشمنان با پایمردی رزمیده اند.
زنان واقعإ نیروی محرکه تکامل فرهنکی سیاسی و اجتماعی استعدادهای سر شاری طبیعی جامعه بوده در چنین شرایط یکتعداد زنهای روشنفکر و وطنپرست کشور ما درشرایط نا مساعد دوره
سیاه گروه طالبان توانستند کورسهای اموزشی را در داخل افغانستان برای جوانان ونوجوانان طور مخفی تدویر نمودند.این نوع از خود گزری واقعا قابل ستایش و افتخار برای همه هموطنان ما میباشد .زنان بودند که صدا ی ناله و فریاد یتیمان . ظلم و ستم استبداد را بگوش جهانیان رسانیدند. زنان مبارز و پیشگام وطن ما در داخل و خارج از خود متانت و دلیری نشان دادند.
زن هستی و تشکیل دهنده جامعه انسانی در جهان بوده . زن مشعل تابناک رهنمإ وصلیقه نظم خانواده و تکامل همزیستی جامعه بشری و مایه حوشبختی روح و روان انسانهاست پس زن است که جهان است اگر زن نمیبود انسانها وجود نمیداشت.
ازادی و برابری حقوق زنان با مردان و ارتقای نقش مقدس زنان در جامعه بشری حتمی وضروری است. بمقام والای انسانی زن هرچه بیشتر ازهمه ارج بگزاریم و جامعه خود را بسوی ازادی دموکراسی و تساوی حقوق و برابری زنان بشکل انسانی دستبهم دهیم. زن افغان این موجود مظلوم تاریخ را نجات دهیم. همیشه و پیروز باد این مشعل تابناک . این گوهران واقعی طبیعت.
چنانچه قهرمان زن افغان ملالی جویا توانست که طرحهای های خود را درتالار بزرگ نمایندگان مردم افغانستان طور ازاد و بدون هراس ایراد نمودند.
مصاحبه محترم ملالی جویا با( شرین جزایری ) رادیوالمان . دویچه وله ازین قرار است. ..
زنان و راه دشوار دموکراسی در افغانستان
• هيچ تغيير اساسی در زندگی زنان ما روی نداده است، چون تغيير اساسیای نيز در کشورمان اتفاق نيفتاده است. زمانيکه در کشور ما امنيت نيست، ما چطور میتوانيم از حقوق زن، حقوق بشر يا از دمکراسی صحبت کنيم
راديو آلمان: در هفته گذشته بعد از سی سال جنگ و خونريزی در افغانستان مجلس اين
کشور کار خود را آغاز کرد. طبق قرار تعيين شده در قانون اساسی اين کشور، يک
چهارم نمايندگان را زنان تشکيل ميدهند. اما در اولين روز شروع کار پارلمان
افغانستان، سخنرانی ملالی جويا نماينده مجلس و يکی از مدافعان حقوق زنان، با
اعتراض برخی از نمايندگان مواجه شد و از ادامه آن جلوگيری به عمل آمد. آيا
ميتوان با وجود تعداد زياد نمايندگان زن در پارلمان اين کشور به بهبود وضع
زنان در افغانستان اميدی داشت؟ گفتگوی راديو دويچه وله در اين باره با خانم
ملالی جويا:
مصاحبه گر: شيرين جزايري
دويچه وله: خانم جويا، با سلام و تشکر از اينکه دعوت ما را به مصاحبه پذيرفتيد.
شمابه عنوان يکی از نمايندگان مجلس افغانستان ترکيب نمايندگان و جو عمومی حاکم
بر مجلس را چگونه ميبينيد؟
جويا: در ابتدا از شما متشکرم که اين امکان را در اختيار من گذاشتيد که در
رابطه با وضعيت افغانستان بتوانم با شما صحبت کنم. من نخست ميخواهم از همه
کسانی که مرا بعنوان خدمتکار راستين مردم انتخاب کردهاند و من به اميد خدمت به
آنها به اينجا آمدهام، تشکر کنم و اين اعتماد بزرگ مردم را به ما، تبريک
بگويم، اما از طرف ديگر بخاطر وجود عدهای از جنگ سالارها و جنايتکارها در جمع
نمايندگان مردم ما که به پارلمان راه يافته اند، به مردم تسليت عرض ميکنم.
دويچه وله: مگر وضعيت شروع اولين جلسه پارلمان چگونه بود؟
جويا: بله. البته در اين رابطه بايد بگويم که در اولين جلسه فضا کاملا
ضددمکراتيک بود، آنهم بخاطر حضور کسانی در مجلس. کسانی که با ارزشهای دمکراتيک
ضديت دارند و تاب شنيدن آن صدايی را ندارند که از دل مردم برمی آيد و باعث
افشای شان ميشود. در شروع جلسه در رابطه با طرز عمل انتخابات و کانديدای رياست
پارلمان جرو بحثهايی صورت گرفت که من نيز، از رييس موقت پارلمان نوبت گرفتم تا
چنددقيقهای صحبت کنم. زيرا اين جلسه افتتاحيهی پارلمان بود و همه ميبايد
اجازهی صحبت داشته باشند. من خواستم نظرات و همچنين تعهدات خود را به هموطنانم
يکبار ديگر بيان کنم که پس از اصرار بسيار بالاخره به من نوبت دادند که
متاسفانه نتوانستند تحمل حرفهای مرا داشته باشند و بعد از بيان سخنرانيام
اعتراضات بالا گرفت و منجر به زد و خورد شد. از اينرو، من در مجموع فعاليت
پارلمان را موفق نميبينيم، بخاطر اينکه رييس پارلمان ضعيف بوده و نميتوانست
پارلمان را کنترل کند و نمايندگان نيز، که هرکدام صحبتی داشتند، به دليل اختلاف
نظرها به توافق نميرسيدند.
دويچه وله: خانم جويا، شما چه موضوعی را ميخواستيد مطرح کنيد که مورد مخالفت
برخی از نمايندگان قرار گرفت؟
جويا: من در ابتدای سخنرانيام به شهدای راه آزادی درود فرستادم و همچنين به
پدران و مادران و همميهنانی که در جنگهای متجاوزگرايانه و قدرتطلبانه در
کشورمان، عزيزشان را از دست دادهاند و همينطور از مردم کشورمان تشکر کردم که
منت گذاشتند و ما را بعنوان نمايندهی راستين خودشان انتخاب کرده و به پارلمان
فرستادهاند. سپس اشاره کردم به وظيفهی نمايندگان و از جمله اشاره کردم به
تامين وحدت ملی که توسط عامل بيگانه خدشهدار شده است. سپس به لزوم ايجاد
قوانين دمکراتيک در کشورمان پرداختم و اينکه خصوصيات جامعهی ما بايد با تمدن
پيشرفتهی جهانی همسو باشد و همچنين به لزوم نظارت ممتد بر فعاليتهای دولت که
بعنوان خادم مردم بايد وظايفاش را درست انجام بدهد. تامين حقوق زنان و تلاش
برای ايجاد شرايط مادی احقاق کامل حقوق انسانی نيز، از مسايلی بود که مطرح
کردم. اما وقتی به اين بخش از گفتههايم رسيدم، اينکه خواستار محاکمه و دستگيری
جنايتکارانی شدم که از راه قاچاق مواد مخدر به ثروتهای بادآورده رسيدهاند، به
آنها برخورد. البته ميدانستم، کسانی در آنجا هستند که از عاملين چنين جناياتی
بوده و تا امروز نيز، در مورد آنان محاکمهی صورت نگرفته است. با گفتن اين
جملات، اعتراض کردند و صدای من را خفه ساختند و نگذاشتند که من بتوانم
صحبتهايم را ادامه بدهم.
دويچه وله: آيا شما فکر ميکنيد که يکی از دلايل بروز اين درگيري، بخاطر زن
بودن شما بود؟ يعنی از زبان يک نماينده زن شنيدن اين موضوعات، مسئلهای بود که
باعث خشونت آنها بشود؟
جويا: من از يکطرف دليلاش را البته اين ميدانم که اکثريت کسانی که به پارلمان
راه يافتهاند، بخصوص تعدادی معينی از آنها، از دشمنان سوگند خوردهی آزادی،
دمکراسی، عدالت، حقوق زنان و حقوق بشر در کشور ما هستند و اينها کسانی هستند که
به خانهی خدا رفته و سوگند ياد کردهاند که ديگر جنگ نميکنند و به جنگهای
قدرتطلبانه و خودخواهانهی شان خاتمه ميدهند و با اينکه بارها تعهد
سپردهاند، متاسفانه نه به تعهدات خود وفادار بودهاند، نه به سوگندشان.
بنابراين، روشن است که چرا اعتراض کردند و با اعتراض شان نيز، اين را يکبار
ديگر به اثبات رساندند که تحمل شنيدن حرف ديگران را ندارند و با ارزشهای
دمکراتيک ضديت دارند. اما از جانب ديگر نيز، بايد بدانيم که بيشتر اين افراد از
ناقض کنندگان حقوق زنان در کشور ما بوده و در رابطه با زنان ما بيشترين جنايات
را مرتکب شدهاند. و امروز که در کشور ما دمکراسی آمده است بازهم تاب شنيدن
انتقاد را ندارند، بخصوص از حنجرهی يک زن بشنوند که او خواهان محاکمهی ملی و
بين المللی آنها ميشود و آن دمکراسی دروغين و کاذب را که ميخواهد در کشور ما
پا بگيرد، افشا ميکند و صدای فرياد مردم را بگوش آنها ميرساند. بنابراين،
چنين عکس العملهايی را انجام ميدهند.
دويچه وله: خانم جويا، ميزان حضور زنان در پارلمان افغانستان به چه شکلی ست، چه
تعداد نمايندهی زن در مجلس حضور دارند؟
جويا: از مجموع اعضای پارلمان که ۲۴۹ نفر هستند، تعداد ۶۸ نفرشان را زنان تشکيل
ميدهند که به نظر من زمانی ميتوانند نمايندههای راستين ملت ما باشند که از
يکطرف کوشش کنند قوانينی را به تصويب برسانند که منافع اکثريت ملت برآورده شود.
و همينطور کوشش برای بازسازی کشور و تامين وحدت ملی که در طی سالهای جنگ آسيب
ديده است. اما از جانب ديگر، اين نمايندههای راستين مردم که وظيفهی بسيار
سنگينی را بر دوش دارند، از نظر من، زمانی ميتوانند رسالت تاريخی و واقعی خود
را ادا کنند که خائنين به ملت را، آن کسانی که با ماسک دمکراسی اينبار به صحنه
آمدهاند، افشا کنند. خيانتکارانی که بنام اسلام بيشترين قربانيان خود را از
زنان گرفتند و به اينها اجازه ندهند از شعار دمکراسی سوء استفاده کنند، هرچند
که با ماسک دمکراسی به صحنه آمدهاند. و اين نمايندگان راستين، حتا اگر حداقل
شانس را داشته باشند، بايد کوشش کنند از آن استفاده کنند. بخاطر برقرار ساختن
حق و حقوق دمکراتيک در جامعهی ما.
دويچه وله: خانم جويا، وضعيت فعلی زنان در افغانستان چگونه است؟ يعنی آيا به
نظر شما بعد از گذشت اين سالها تغييری در جهت بهبود وضعيت آنان انجام گرفته
است؟
جويا: بايد بگوييم هيچ تغيير اساسی در زندگی زنان ما روی نداده است، چون تغيير
اساسيای نيز در کشورمان اتفاق نيفتاده است. زمانيکه در کشور ما امنيت نيست، ما
چطور ميتوانيم از حقوق زن، حقوق بشر يا از دمکراسی صحبت کنيم. الان ميگويم که
به چه دليل وجود ندارد. برای نمونه، حراست از جان رييس جمهور ما هنوز به عهدهی
نيروهای خارجی ست و همين نيروهای خارجی و گروههای امداد که ميخواهند به مردم
افغانستان کمک کنند و در بازسازی افغانستان خدماتی انجام ميدهند زندگی و
جانشان در خطر است. ما نبايد فقط زنان کابل را ببينيم. درست است که در کابل
نسبتا امنيت هست و نسبتا زنان آزاد هستند و ميتوانند کار بکنند، اما ما بايد
شهرها و روستاهای دورافتاده را در نظر بگيريم. اينجا ميخواهم اشاره کنم به
اينکه چطور آمنهها در بدخشان به قتل ميرسند يا وحشيانه سنگسار ميشوند و هيچ
دادخواستی صورت نميگيرد و يا اينکه ميبينيم قاتلينی مثل جيحونها به خارج
فرستاده ميشوند، و يا ناديا انجمنها که ميتوانست باعث افتخار کشور ما و شما
باشد، ظالمانه کشته ميشوند و به قتل ميرسند، و يا رحيمهها در اين شرايط مورد
تجاوز دسته جمعی قرار ميگيرد. خلاصه همه اينها دلايلی ست که ميتوانيم بگوييم
تا امروز هيچ تغيير اساسی در وضعيت کشور ما، نه تنها در رابطه با زنها، بلکه
در مجموع صورت نگرفته است. و مهمترين دليل آن نيز، درست است که حکومت شوم
طالبان نابود شد، اما متاسفانه برادرهای طالبان با لباس دمکراسی به روی صحنه
آمدند و خوب آموختهاند که چگونه از دمکراسي، حقوق زنان و حقوق بشر صحبت کنند.
البته شايد بتوانند مردم دنيا را فريب بدهند، اما زنان ما را، مردم داغديدهی
ما را هرگز نميتوانند فريب بدهند. به گفتهی برشت «کسی که حقيقت را نميداند
جاهل است، اما کسی که حقيقت را ميداند و انکار ميکند تبهکار است.». بنابراين،
اگر ما امروز به پارلمان راه يافته ايم بخاطر رای اعتماد مردم بوده است و من نه
تنها خود را نمايندهی زنان، بلکه نمايندهی اکثريت دردمندان ميدانم. من حقيقت
را خوب ميفهمم و نميخواهم تبهکار باشم و اگر ببينم اين دشمنان مردم قوانين
ضدبشری را به تصويب ميرسانند و ميخواهند دمکراسی آيندهی کشور ما را به خطر
بياندازند و يا قانون اساسی راکه نمايندههای ما به تصويب رسانده اند، و يا
وحدت ملی مان را، به مردم خواهم گفت و افشای شان خواهم کرد و به مبارزهی قاطع
خود عليه آنان ادامه خواهم داد.
دويچه وله: خانم جويا، شما در اين زمينه چه برنامههايی را در آينده داريد و چه
طرحهايی را ميخواهيد پياده کنيد؟
جويا: بله. طرحها و آرزوهای من صددرصد فردی نيستند و ميبايد طرحهای اکثريت
مردم کشور باشند و من افتخار ميکنم که فرياد من، فرياد دردمندان کشور است و من
کوشش ميکنم رسالت واقعی و راستين خود را انجام بدهم و مظهر خدمت مردم خود
باشم. برای اينکه امنيت ملی کشورمان تامين شود، بايد کوشش کنيم طرحهايی داشته
باشيم که در جهت تامين حقوق زنان و حقوق بشر در کشورمان باشد و خلاصه، قانون
اساسيای که به تصويب رسانديم بايد در کشور پياده شود و همچنين برقراری دمکراسی
در کشور و سمت گيری کشورمان بسوی يک جامعهی دمکرات، آزاديخواه و متمدن. و
همچنين يکی از آرزوهای بزرگ من اينست که بايد نمايندههای راستين ملت، مردم و
سازمانهای آزاديخواه و دمکرات کشورمان با حکومتهای آزاديخواه کشورهای جهان و
مردم آزاديخواه و دمکرات و آزادهی دنيا در جهت تدارک محاکمهی ملی و
بينالمللی جنايتکارهای کشورمان بکوشند. چون تا زمانی که تفنگ و تفنگ سالاری
حاکم باشد، حالا با هر چهرهای که روی صحنه آمده است، ما هرگز نميتوانيم در
انتظار آيندهای درخشان در کشورمان باشيم و همچنين تامين احقاق حقوق ملی مان.
ختم.
فقيرترين فقرا
•
فقر پديدهای پيچيده و چند بعدی و بررسی آن حائز اهميت در سطوح ملي، منطقهای و
بينالمللی است، اما مطالعات نشان ميدهد كه زنان و كودكان بيش از ساير قشرها
در مقابل فقر آسيب پذيرند؛ حال اگر سرپرستی خانوار نيز بر عهده زن باشد وضعيت
وخيم تر خواهد شد؛ زيرا زنان و خانوارهای تحت سرپرستی آنها بيشتر در معرض فقر
هستند
فقر پديدهای پيچيده و چند بعدی و بررسی آن حائز اهميت در سطوح ملي، منطقهای و
بينالمللی است، اما مطالعات نشان ميدهد كه زنان و كودكان بيش از ساير قشرها
در مقابل فقر آسيب پذيرند؛ حال اگر سرپرستی خانوار نيز بر عهده زن باشد وضعيت
وخيم تر خواهد شد؛ زيرا زنان و خانوارهای تحت سرپرستی آنها بيشتر در معرض فقر
هستند.
مطالعات مربوط به برنامههای توسعه در كشورهای جهان سوم نشان ميدهد كه اين
خانوارها در زمره فقيرترين و آسيبپذيرترين خانوارها محسوب ميشوند و عوامل
مختلف فرهنگي، اجتماعی و اقتصادی و نابرابريهای جنسيتی در اين كشورها موجب
ايجاد روزافزون فقر در اين خانوارها ميشود.
طبق آمار و اطلاعات موجود تعداد زنان فقير روستايی در كشورهای در حال توسعه بيش
از نيم ميليارد نفر گزارش شده است كه نسبت به دو دهه گذشته دارای رشدی معادل
چهل و هفت درصد بوده است كه ميتوان عواملی چون استثمار با واسطه و بی واسطه
زنان، افزايش تعداد خانوادههای تحت سرپرستی زنان، جدايی و ترك خانوادهها توسط
مردان به دليل مهاجرت، پراكندگی خانوادهها بر اثر طلاق و در حاشيه قرار گرفتن
زنان و .... را در اين افزايش و گسترش فقر در ميان زنان و آسيب پذيری بيشتر
آنها مؤثر دانست.
طبق اين تحقيق در كشور ما نيز بسياری از خانوارها كه تحت سرپرستی زنان قرار
دارند سهمی از بازار كار نداشته و در محروميت كامل به سر ميبرند و در حيطه
زمينههای شغلی زنان نيز بيان ميشود كه زمينه اشتغال برای مردان در كشور بيشتر
از زنان است و مردان در تصاحب مشاغل، موفقتر هستند.
محاسبه شاخصهايی كه بتواند وضعيت فقر زنان را نشان دهد از اهميت ويژهای
برخوردار است؛ چرا كه محاسبه خط فقر برای خانوارهای دارای سرپرست زن در
استراتژی كاهش فقر و برنامههای فقر زدايی از اهميت فراوانی برخوردار است.
ميانگين خط فقر مطلق و نسبی برای خانوارهای شهری نشان ميدهد كه اگر هر خانوار
شهری كمتر از صد و شصت و هفت هزار تومان در ماه و دو ميليون تومان در سال درآمد
داشته باشد فقير است كه اين رقم برای خانوارهای روستايی صد و شصت و چهار هزار
تومان در ماه و يک مميز نود و شش ميليون تومان در سال است.
همچنين ميانگين خط فقر، ماهانه برای هر فرد شهری و روستايی نيز به ترتيب برابر
سی و هفت و هشت دهم و سی و دو و سه دهم هزار تومان است.
از سوی ديگر محاسبات خط فقر نسبی ماهانه برای خانوارهای تحت سرپرستی زنان در
خانوارهای شهری تقريبا هشتاد درصد خط فقر نسبی مجموع خانوارهای شهری است و در
خانوارهای روستايی خط فقر نسبی ماهانه، برای خانوارهای تحت سرپرستی زنان نود
درصد خط فقر مجموع خانوارهاست.
بررسی خط فقر مطلق نيز نشان ميدهد كه خط فقر ماهانه برای خانوارهای تحت
سرپرستی زنان در خانوارهای شهری هشتاد و هفت درصد خط فقر مجموع خانوارها و در
خانوارهای روستايی صد و چهار درصد مجموع خانوارهاست.
مقايسه خط فقر مطلق نشان ميدهد كه خانوارهای شهری دارای سرپرست زن، با صرف
هزينه كمتری ميزان انرژی مورد نياز خود را تأمين ميكنند كه اين وضعيت حاكی از
وخامت اوضاع اقتصادی زنان نسبت به خانوارهای مجموع است.
ميانگين خط فقر نشان دهنده آن است كه در خانوارهای روستايي، خانوارهای تحت
سرپرستی زنان وضعيت بهتری نسبت به خانوارهای مجموع دارند و ميزان اختلاف سطح
فقر خانوارهای تحت سرپرستی زنان و مجموع خانوارها در خانوارهای روستايی به
اندازه خانوارهای شهری نيست.
دامنه نوسان خط فقر در بين خانوارهای روستايی محدودتر و تقريبا در سطحی پايين
تر از خانوارهای شهری است، بنابراين خانوارهای روستايی در معرض فقر بيشتری نسبت
به خانوارهای شهری قرار دارند.
مقايسه خط فقر خانوارهای تحت سرپرستی زنان و مجموع خانوارها بيانگر آن است كه
سطح رفاه خانوارهای تحت سرپرستی زنان از لحاظ اقتصادی در سطح پايين تری نسبت به
خانوارهای كل قرار گرفته و محاسبات مختلف نيز نشان ميدهد كه خط فقر خانوارهای
تحت سرپرستی زن كمتر از خط فقر خانوارهای كل است.
براين اساس تعداد زيادی از خانوارهای تحت سرپرستی زنان را ميتوان يافت كه زير
خط فقر زندگی ميكنند . اين خانوادهها كه همواره از لحاظ اجتماعی و اقتصادی
تحت فشار بودهاند بايد بيشتر مورد توجه سياستگذاران و مسوولين قرار گيرند و در
اولويت برنامههای فقر زدايی قرار بگيرند.
در كشور ما كه زمينههای اشتغال مناسب و در حد نياز افراد وجود ندارد فشار
بازار كار بر روی زنان سرپرست خانوار بيشتر است، نظام فرهنگی نيز با ارزشها و
واهداف تعيين شده از سوی جامعه بيشتر بر نقش خانوادگی آنها تأكيد ميكند در اين
شرايط و بدون حمايت مؤثر جامعه، استقلال اقتصادی و فقدان حمايت همسر به بدتر
شدن وضعيت معاش خانوار و گذران سخت زندگی به ويژه در شهرها منجر ميشود.
از سوی ديگر بايد دانست كه وجود تفاوت در ميان زنان و مردان به معنای آن نيست
كه خانوارهای تحت سرپرستی زنان از امكانات كمتری برخوردار باشند؛ هر چند شرايط
روحی و جسمی زنان ايجاب ميكند كه در حمايت از فرزندان از مرحله كودكی تا
بزرگسالی دارای نقش برجستهای باشد ولی اين مسأله نبايد مانعی برای فعاليتهای
اقتصادی زنان بويژه در شرايطی باشد كه مسؤوليت اداره خانواده را بر عهده دارند.
يافتههای تحقيق نشان ميدهد كه ميانگين خط فقر ساليانه برای خانوارهای شهری و
روستايی كل كشور به ترتيب برابر دو مميز صد و سی و يک و يک مميز نهصد و سی و
هشت ميليون تومان و برای خانوارهای تحت سرپرستی زنان به ترتيب دو و يک مميز
نهصد و شصت و نه ميليون تومان است.
بررسی مقايسهای اين موضوع نشان ميدهد كه خانوارهای تحت سرپرستی زنان در شهرها
برای دستيابی به ميزان انرژی برابر با خانوارهای كل كشور هزينههای كمتری
ميپردازند كه ميتواند به معنای آن باشد كه اين خانوارها از رژيم تغذيهای با
كيفيت پايين در مقايسه با ساير خانوارها بهرهمندند.
همچنين وضعيت خانوارهای دارای سرپرست زن در روستا با ساير خانوارها كمتر از
تفاوت وضعيت خانوارهای دارای سرپرست زن با مجموع خانوارهاست كه ريشه در ساختار
اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، توانمنديهای زنان در مقايسه با مردان و
نابرابريهای جنسيتی در كشور دارد.
با توجه به اين وضعيت لازم است در سياستهای ريشه كنی و كاهش فقر به بهبود وضعيت
خانوارهای تحت سرپرستی زنان و بويژه خانوارهای دارای سرپرست زن در شهرها توجه
خاص شود.
جستاره هایی در باب جنبش زنان
• اکنون متاسفانه در جنبش های ديگر موجود در جامعه زنان نقش بسيار کم رنگی دارند و اکثر اين جنبش ها حالتی مردانه به خود گرفته اند. جنبش دانشجويی که جز آوانگاردترين جنبش ها نيز می باشد اکثر فعالانش را مردان تشکيل ميدهد. يا جنبش کارگری که غريب به اتفاق آن در دست مردان است. درست است که يکی از عوامل مهم در نقش کم رنگ زنان به فرهنگ مردسالار مسلط بر جامعه ما بر می گردد. اما کم کاری و بی توجهی زنان هم به اين امور مزيد بر علت است که بيشتر به اين ذهنيت اشتباه بر می گردد که مسئله زنان را جدا از جامعه می بيند و حل شدن آن را جداگانه امکان پذير تصور می کنند
1. هر حرکت و جنبشی در جامعه زائده ی وجود شکاف ها و بی عدالتی های موجود در
جامعه است که باعث می شود بخشی از جامعه از حقوق بديهی اش محروم شود. يکی از
بزرگترين و مهمترين شکاف ها و بی عدالتی های موجود در جوامع انسانی نابرابری
بين مردان و زنان و به عبارتی تبعيض جنسيتی است که در جامعه ی ما به خاطر برخی
عوامل خصوصا وجود يک سنت ديرينه ی مردسالاری اين نابرابری به شکل مضاعفی سر بر
آورده است. در نتيجه جنبش برابری خواهانه ی زنان خصوصا در چند سال اخير نمود
بارزی در جامعه ی ما داشته است و حرکت هايی را آغاز کرده است.
2. در چند ساله اخير به جرات می توان گفت که حرکت زنان در راه رسيدن به شرايطی
مطلوب و برابر يکی از بزرگترين و تاثيرگذار ترين جنبش های اجتماعی موجود در
جامعه ما بوده است و حرکاتی مثل تظاهرات بيست و يک خرداد زنان در برابر درب
دانشگاه تهران را می توان حضور بارز يک جنبش اجتماعی در خيابان ها دانست که خود
يک دست آورد بزرگ است و نشان داد که يک جنبش از پايين هم می تواند در عرصه
عمومی آن هم به شکل مستقيمش حضور پيدا کند. جنبش کنونی زنان در آغاز راه است و
برای اينکه بتواند به خواست های حقيقی زنان برسد و ساختن جهانی ديگر را ممکن
سازد نياز دارد که افق های پيشروی خود را ترسيم کند. البته با تطبيق اين افق ها
با واقعيات موجود در جامعه و با سازماندهی خود به خواست هايش برسد و شرايط
نامطلوب موجود را تغيير دهد.
3. يکی از مباحث هميشه مناقشه برانگيز که حول خواست زنان و مطالبات آنان مطرح
بوده است و هميشه از طرف کسانی که منافع نامشروعشان در گرو تضييع حقوق زنان به
عنوان نيمی از جامعه بوده است تقويت شده است و متاسفانه به خاطر برخی کج فهمی
ها و برداشت های نادرست از مفهوم فمينيست به آن دامن زده شده است. اين بوده که
برآورده شدن حقوق زنان را در برابر تضييع حقوق مردان قرار داده اند. شفاف تر
اينکه فمينيسم را به معنای ضد مرد بودن تفسير کرده اند. در حالی که برابری زن و
مرد در تمامی عرصه های زندگی و جامعه ورای اينکه يک امر بديهی و طبيعی و به حق
است و نمی توان به آن خدشه ای وارد دانست علاوه بر آن تامين حقوق زنان باعث می
شود که کليت جامعه شرايط بهتری را کسب کند و از پتانسيل موجود در زنان و
استعداد های آنان در راه بهتر شدن شرايط زندگی و ساختن جهانی نوين بهره گرفت.
در چنين شرايطی حقوق مردان هم به نحوه ی بهتری تامين می شود. در کل می توان گفت
تامين حقوق مردان و کليت جامعه در گرو برابری زنان و ايجاد فرصت های عادلانه
برای اين بخش از جلامعه است. در يک کلام حقوق زن برابر حقوق انسان است. در
اينجا بر فعالين جنبش زنان واجب است که با تعريف درست خواست های زنان و تبليغ
اصولی انديشه های برابری طلبانه ی خويش اين کج فهمی ها را در جامعه اصلاح کنند.
4. در اينجا نقش فعالين جنبش زنان بارزتر می نماياند. اين فعالين بايستی افق
های ديد خود را گسترش دهند و خود را در چارچوب های تنگی که برای آنان تعريف شده
مبحوس نسازند و به خواست های حداقلی راضی نشوند. تنها به چانه زنی در سطوح بالا
برای کسب امتيازات اندکی در قوانين جاری کشور اکتفا نکنند. البته اين بدين معنا
نيست که اين دست آوردها کم اهميت و کم ارزش است بلکه بدين معناست که اينها کف
خواست های واقعی زنان است و امری لازم و ضروری است اما کافی نيست. درضمن تنها
برابر شدن زنان و مردان در جامعه نقطه پايانی و مطلوب جنبش زنان نيست. چون در
واقعيت های موجود شرايط مردان هم در جامعه ما چندان مطلوب نيست که رسيدن به آن
را غايت جنبش دانست. درست است که اموری مثل برابری حق ديه و حق ارث و آزادی
پوشش و حق طلاق و اين قبيل مسائل اموری هستند بسيار مهم و ضروری که بسياری از
زنان و انسان های جامعه ی ما با آن درگيرند اما اولا اين امور ريشه در سنت های
دست و پاگير جامعه ما دارند که نياز است که يک کار پايه ای در رفع آنها شود و
دوما بر فرض حل شدن آنها هنوز هزاران مشکل و معضل ديگر گريبانگير افراد جامعه
ما خصوصا زنان است. پس غايت جنبش زنان باد فراتر از تنها رسيدن به شرايط کنونی
مردان باشد . هدف بايد بزرگتر از اين باشد که چند بند قانون خانواده و... تغيير
کند. البته تمام اين امور در يک راستا می باشند و تاکيد بر گسترش افق ها به
معنای نفی مبارزات روزمره نيست.
5. در جامعه ما زنان علاوه بر مشکلات خاص خود که ذکر آن رفت زمانی که در موقعيت
مشابه ای که مردان هم در آن موقعيتها دچار ظلم و بی عدالتی می شوند قرار می
گيرند به مراتب بيشتر و وحشتناک تر مورد ستم و بی عدالتی قرار می گيرند. به طور
مثال همچنان که يک مرد مزدبگير و کارگر مورد استثمار و ناعدالتی در سيستم
سرمايه سالار قرار می گيرد يک زن در همان وضعيت به مراتب بيشتر دچار بی عدالتی
می شود. به خاطر زن بودنش همان اندک مزدی را که يک کارگر مرد می گيرد را کمتر
به او می دهند و هزار و يک مشکل ديگر يا يک زن و دختر اقليت قومی را که در يک
روستای دور افتاده که ساختار های کهنه و پوسيده ی سنتی در آن حاکم است را در
نظر بگيريد.
با اين شرايط وضعيت زنان طبقات پايين و اقليت ها و حاشيه نشين ها به مراتب از
زنان طبقات بالای شهرنشين اسفناک تر است در نتيجه توجه به آنان امری ضروری و
ويژه ای را می طلبد. اما فضای گفتمانی کنونی زنان اندکی به اين واقعيت های
جامعه کم توجه است. بايستی به سمتی رفت که گفتمان غالب جنبش زنان بتواند بيشتر
و بهتر اين بخش ها از زنان را که اکثريت زنان جامعه را تشکيل می دهند نمايندگی
کند.
البته اين امر به معنای نفی خواست های ديگر زنان نمی باشد بلکه تاکيدی است بر
توجه بيشتر فعالان زن به خواست های عينی تر اکثريت زنان جامعه. به طور مثال
استاديوم رفتن زنان حقی طبيعی و بديهی است که بايد زنان آن را به دست آورند و
بايد برای آن مبارزه کنند. اما آيا خواست يک زن کارگر و به اندازه ان دختر شهری
طبقات بالا که استاديوم رفتن را دوست دارد ارزش ندارد که به آن ها نيز پرداخته
شود؟ و يا خواست آن زن روستايی که می خواهد از حداقل بهداشت و حق زندگی
برخوردار باشد اندازه ی رييس جمهور شدن زنان سياسی ارزش ندارد که برايش تجمعی
برگزار کنيم؟
6. زنان علاوه بر هويت زنانه خويش در جامعه به اقتضای جايگاهی که از لحاظ
اقتصادی _ اجتماعی در آن قرار می گيرند واجد هويت های متکثر ديگری هم می باشند.
زن دانشجو، زن کارگر، زن کرد، زن بلوچ، زن سنی، زن لاييک و... پس زنان علاوه بر
اينکه به خاطر زن بودنشان مورد ستم قرار می گيرند در هر کدام از اين شرايط بخشی
از حقوقشان ناديده گرفته می شود و آن هم باز هم به خاطر زن بودنشان به صورت
چندين برابر و مضاعف مورد ظلم قرار می گيرند. پس علاوه بر اينکه بايد برای دست
پيدا کردن به حقوق خود به عنوان يک زن مبارزه کنند بايد برای تغيير ديگر شرايط
جامعه هم تلاش کنند که اين وظيفه ی فعالين حقوق زن را سنگين تر می سازد.
اکنون متاسفانه در جنبش های ديگر موجود در جامعه زنان نقش بسيار کم رنگی دارند
و اکثر اين جنبش ها متاسفانه حالتی مردانه به خود گرفته اند که برای خود اين
جنبش ها هم امری مضر است. جنبش دانشجويی که جز آوانگاردترين جنبش ها نيز می
باشد اکثر فعالانش را مردان تشکيل ميدهد. يا جنبش کارگری که غريب به اتفاق آن
در دست مردان است. درست است که يکی از عوامل مهم در نقش کم رنگ زنان به فرهنگ
مردسالار مسلط بر جامعه ما بر می گردد. اما کم کاری و بی توجهی زنان هم به اين
امور مزيد بر علت است. که بيشتر به اين ذهنيت اشتباه بر می گردد که مسئله زنان
را جدا از جامعه می بيند و حل شدن آن را جداگانه امکان پذير تصور می کنند. در
حالی که مسئله زنان مسئله ی مربوط و متصل به کليت جامعه است و بايد در يک
فرايند کلی حل شود. نه می شود و نه می توان آن را جدا از ديگر مسائل جامعه فرض
کرد. پس حضور و فعاليت زنان در ديگر جنبش های اجتماعی امری بسيار لازم می
نماياند.
7. در آخر به نظر می رسد جنبش زنان راه طولانی و سختی را در پيش دارد که در اين
راه به همراه ديگر جنبش های اجتماعی موجود در جامعه واجد اين پتانسيل باشد که
جهانی ديگر
و بهتر را ممکن سازد و شرايط نامطلوب موجود جامعه را که در آن عده ای اندک برای حفظ منافع نامشروعشان با تضييع حقوق انسان ها خصوصا زنان به وجود آورده اند را تغيير دهد. در
اين راه لازم است که فعالين زن افق ديد خود را گسترده تر سازند و مسئله زنان را در کليت جامعه تعريف کنند و با نفی دوگانه ی کاذب مرد سالار - زن سالار، انسان سالاری را در جامعه بر قرار سازند.
* ملک زاده *
از دنمارک
4-3-2006
موخذ.---- ساست.