پوهنمل بصیر کامجو

 آلمان

 

 

 

« خشونت عليه زنان »

    

بمناسبت بزرگداشت از روز هشتم مارچ ،  روز جهانی « زن »  ،  ماهم در صف ملیون ها ملیون انسان حق شناس وآزادی پرور ،  مراتب احترام و حرمت شناختی خود را نسبت به  زن و مقام ملکوتی اش در خانواده و اجتماع ابرازمیداریم .

     ای زن ای فرشته زمان ، ای موجود بی آلایش ، ای آفتاب گرم محبت و دوستی  ، ای روشنایی ، ای سمبول حریت و آزادی ، ای سرچشمۀ صبر و بردباری ، ای پرورندۀ صداقت وراستی ، ای منبع تمکین و قناعت  ، ای علمبردار انصاف و مدارا ،  ای شایسته ترین شایسته ها ، ای عزیز ترین شخص گرانقدرحیات ، ای پر ارزشترین فرد خانواده و اجتماع ، ای روح آرامشگر انسان ، چقدر احساس اخلاقی و قلبی ات نسبت به فرزندانت ، نسبت به اعضای فامیلت در یک کلمه نسبت به انسان  صادقانه ، راستکارانه ، پاکیزه و پر از مهر  است.   

       مهریکه گاهی اوقات واژه های فرهنگ بیان ، برای اظهار آنچه در دنیای دل پر از مهر  تو مادر جوش می زند کافی نیست، و هیچ گاه قلم قادر نبوده که  احساس داغ و رحم و دلسوزی کریمانۀ مادر« زن » را نسبت به فرزندانش  قسمی که وجود داردتحریر کند . جاویدانه باد این دوستی طبیعی و کم نظیر ،   عزتا !! و درودا !! به مادران « زنان » این موجودات اصیل ،  شریف و واجب احترام .

         این حقیقت مسلم است که زن عشق می کارد و کینه درو می کند. احترام می کند ، خشونت می بیند . رحم می کند ، جفا می بیند . صداقت می کند،  ریا می بیند.   

      این همه ها را از کی می بیند ؟ صرف از طرف مردان ، آن مردان حرمت نشناس شیر مادر ، آن مردان ایکه هنوز مقام و منزلت حقوقی و انسانی « زن » را علماً و عقلاً نفهمیده اند .

    زن از همان زمانی که به حیات خانوادگی  رو آورده است ، از همان روز در راستای جدال حق خواهی در مقابلش مردان دیو صفت بی مروت   قرار گرفته است .

گونه های خشونت علیه  زنان :

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

     خشونت علیه زنان یک پدیدۀ فرا جهانی است وبر اصل زیر ساخت های مادی و معنوی هر جامعه در زمان و مکان متفاوت به گونه های مختلف متعین میگردد.  

     خشونت  از دید اخلاقی یک امر پنهانی و مرموز  است . عامل اصلی خشونت عليه زنان را می توان در تبعيضی يافت كه مانع از برابری زن با مرد در همه سطوح زندگی می شود. و اکثر زنان کشور های در حال توسعه به دلایلی مختلف مانند مجازات سخت و عدم تضمین حمایت های قانونی از بیان آن اجتناب می ورزند.

     اما خشونت بمعنای کُل علیه زنان در همه نقاط جهان مرز و حد را نمی شناسد. این فرشته های صلح ووارستگی در همه جای دنیا با کمیت های متفاوت مورد انواع خشونت های  فزیکی ،روانی ، عاطفی ،  جنسی وکلامی ، اقتصادی قرار می گیرند.


  
اول ـ خشونت فيزيكی : شامل شيوه های آزار و اذيت جسمانی، ضرب و جرح، چنگ انداختن و کشیدن مو ، سيلی، لگد و مشت زدن، دندان شکستاندن و آلاشه کج ساختن ، زندانی کردن ، كوبيدن در، شكستن اشيای منزل،  محروم کردن از غذا ، اخراج از خانه ، سوزاندن و هل دادن ، سنگسارولاغیر را شامل می شود كه اين نوع خشونت ضد انسانی برای همه زنان بدون توجه به نوع وضعيت خانوادگی و  تحصيلی بخصوص  در جوامع سنتی یکسان  اعمال می شود.


   دوم ـ خشونت روانی  و كلامی : گونۀ دیگری از رفتار قدرت نمایانۀ  مرددر برابر زن است  ، که با شیوۀ  به كار بردن كلمات ركيك : دشنام و تحقیروتوهین ، استهزاء ، بهانه گيری های پی درپی، داد و فرياد و بداخلاقی و کجروی های خُلقی ، بی احترامی، رفتار آمرانه و تحكم آميز و دستور دادن های بی حدو حصر، قهر و صحبت نكردن ، تهديد به آزار و يا كشتن وی يا افراد خانواده اش ، محدود سازی روابط انسانی با دوستان و زندانی كردن وی در منزل و آشپزخانه  ، ممانعت از رشد اجتماعی، فكری و آموزشی ، كاريابی و اشتغال می باشد ، تطبیق می گردد.

    سوم ـ خشونت اقتصادی : در قدمۀ اول همانا  تهدید  جبر فقر در مقیاس کُل جامعه است که هر دو جنس از آن متألم می شوند .اما  سوءاستفاده مالی مردان  از زن و صدمه زدن به وسايل مورد علاقه و عدم حق ملکیت او را میتوان از جمله موارد خشونت اقتصادی عليه زنان برشمرد . در کشور ما اکثریت زنان نيروی كار بدون مزد و فاقد درآمد هستند و همين عامل نقشه ای برای بروز خشونت اقتصادی نسبت به آنان می شود وزمینه وابستگی مادی وروحی  ایشانرا  به مردان آماده می سازد.   در چنین حالت مُطیع سازی جبری زنان در جامعه عقب نگهداشته شده ما تقویت می شود ، حتا آنان  حق دخل و تصرف در اموال خود را نيز ندارند.

 

خشونت در برزخ تضاد ها :

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

     خودكشی علاوه از معضلات اجتماعی خود يك واكنش رفتاری نسبت به شرايط است  كه با توجه به پيچيده ‌تر شدن تعاملات و ارتباطات در بيشتر جوامع رو به افزايش است و بالارفتن نرخ آن نزد گروهها اقشارو لایه های مختلف اجتماعی، نگرانی فزاينده‌ای را برای جوامع امروز بوجود آورده است.


     زنان برای خودكشی دلايل توضیحیی دارند. نامساعد بودن شرايط زندگی بعضی از خانواده‌ها و حساسيت و سخت‌گيری بيش از حد برادران ، پدران وشوهران ـ به خواهران ، دختران و همسران  آنها باعث می‌شود تا برخی از زنان برای فرار از مشكلات موجود سنتی ، دست به خودكشی بزنند.

     عمل خود سوزی میان زنان و دختران که نوع درد آور خود کشی بحساب می آید ،  که بر اثر جراحات ناشی از سوختگی جان های شیرین خود را از دست می دهند  ، عکس العملی آشکاریست که نسبت به خواسته های نا رسیدۀ دنیای آرزوی خود ، خویش را قربانی می سازند .

       تنها در بهار سال گذشته ، در شهر هرات ، حدود  80 زن مظلوم به نسبت ظلم و سوء رفتار و تضعیقات مردان ، خود را توسط بنزین به آتش کشیدند. این فریاد بی صدا علیه خشونت بربار صفت مردانیست که زن را مایملک شخصی خود قبول کرده وطبق دلخواه خود از او استفادۀ بی جا می کند.

   مشکل درد آور حق خواهی وابراز وجود زنان افغانستانی تنها با مرگ خودکشی و خود سوزی این 80 زن  پایانی ندارد. این مرگ تدریجی از قرن ها بدینسو دامنگیر این نیروی نیمه پنهان جامعه ماست . که مردان کشور ما با استفاده نا معقول ازمنابع کمکی ( مذهب ، قدرت وسیاست )  مجوز قانونی بخود ایجاد می کنند. واین پروسه مستمری خشونت غیر اخلاقی علیه زنان را به اندازۀ ضرورت تشدید می بخشند.

تعصبات و شرایط بسته قومی و قبیله‌ای :

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

      در كشورما  افغانستان كه سنت های زندگی فئودالی بسيار ريشه دار است ، به  زن اکثریت مردان کم بینش به چشم دارايی نگاه می كنند و تجاوز به حقوق آنان بدون مجازات می ماند. و مرد در همه ساحات حقوقی  ، دست باز و نیرو مند دارد تعصبات شرایط بسته قومی و قبیله ای یک سیستم کامل آپارتاید جنسی می باشد ، که حامیان آن  به ضرب قوانین بشدت زن ستیز، در تعدد زوجات ، ازدواج اجباری ، اختیار طلاق بدست مردان ، مجازات وحشیانۀ سنگسار ، جداسازی جنسی در آموزش و پرورش ، جداسازی جنسی در صحت و ورزش ، مکان غذاخوری ، اشتغال ، ترانسپورت ، قدرت داشتی فزیکی وحقوقی مرد را برجسته بنمایش می گذارند. وبا این محدودیت ها نهادینه سازی حضور سیاسی و فرهنگی زنان را در حیات اجتماعی و خانوادگی سد واقع می شوند.

    بهمین سلسله توانايی زندگی جدا، حتا از شوهران ناسازگاروبی عاطفه ،  نيز برای بسياری از زنان درجوامعی مانند  افغانستان مقدور نيست، چراكه يافتن شغل سالم و درآمد ‌كافی برای گذران زندگی از يك سو و احساس كمبود امنيت اجتماعی در محيط‌ های كاری به واقع فضا را برای حضور در جامعه سخت ‌تر می‌كند . ورویکرد های خشونت را تقویت می نماید.

     این مناسبات کهنۀ متداول زن ستیز مردان است  که زن را به نوعی در یک فرآیند مستمر از زندگی با همسر، به دلایلی متعدد : اعم از وجود خلاء قانونی ، بیکاری ، بیسوادی ، اختلافات فکری و عقلی و تحصیلی  ،  ضعف اقتصاد ، عدم رضایت و احترام و اعتماد متقابل در امور خانوادگی ، نبود همسویی تفکر وهمکاری عمل ، اعتیاد شوهر و خیانت شوهر یا برقراری روابط نامشروع شوهر با « زن » بیچارۀ  دیگری ، وده ها انگیزۀ موجۀ عینی یی ، «  زن »  بی وسیله را نسبت به اینهمه ناگواری ها ، سرگشتگی ها و افسردگی های  حیات ،  کم تحمل ساخته  ، به گونه ای راه انتقام را در قربانی دادن خود  انتخاب می کند .

     جنايتی كه ريشه آن را می‌توان درنیات بد مردان زن ستیز تصور کرد. بدینوسیله آمارهای سازمان جهانی صحت نشان می‌دهد كه ساليانه حدود 400000 « زن »  به علت خودكشی جان خود را از دست می‌دهند.

     گنگ نگهداشتن و کم بها دادن بحث خشونت وفرآیند « قربانی سازی » زنان ،  که یک گفتمان سیاسی ، اخلاقی  حقوقی و اجتماعی است ، دردرازنای تاریخ بشرو بویژه در کشور سنتی خود مان ،  از طرف دست اندر کاران سیاسی قدرت  و مبلغین وابستۀ حاکمیت ایشان ،  همواره مورد استفاده سوء قرار گرفته است . این دیدگاه بیرحمانه و بی مسؤلانه موقعیت زنان را به « کودکانی » فاقد اراده  تقلیل می دهد. چنین تصامیم از یکسو شرایط مناسب تعرض و خشونت را به مرادان بی مروت و بی حیا آماده می سازد تا آنان را گول بزنند واز سوی دیگرزمینۀ استفاد بری سیاسی را برای  حاکمان خود محورتمامیت خواه  مساعد میگرداند.

       قسمیکه اکنون در افغانستان حقوق و آزادی های زنان در حبس ابدی سنت سخت جان جامعه ما و حقوق موضوعۀ کشور محصور مانده است . ومادران و خواهران هموطن ما مثل همیشه  در یک خلاء حقوقی ودر نبود  حمایت و ضمانت حقوقی حیات بسر می برند  و بوسیله مردان در محیط خانوادگی ، کاری و اجتماعی مورد خشونت و آزار واذیت قرار می گیرند .

    با تأسف و درد !!!

    دولت آقای کرزی مانند حاکمیت های ماقبل خود ، گام واقعی درست ودور از ریکاری در عرصه تعادل حقوق شهروندی زن ومرد تاکنون  نگذاشته است . صرف با صدای بلند گو چند بُعدی ذهنی گرایانۀ خویش گویا ؟؟ در دفاع از تعادل حقوق  زنان با مردان  ظاهر نمائی می کند وبس .

     چنانچه در ماده سوم قانون اساسی جدید جمهوری اسلامی افغانستان  آمده است که : هیچ قانون نمی تواند نافذ شود که مخالف دین مقدس اسلام وارزشهای مندرج این قانون اساسی باشد.

   موافق به تعبیر ماده سوم قانون اساسی میتوان  متذکر شد که در دین مقدس اسلام تعدد زوجات  روا دانسته می شود یعنی یک مرد مسلمان بدون ممانعت قانونی نظربه توانمندی اقتصادی اش میتواند در عین زمان چهار زن را به عقد نکاح شرعی خود داشته باشد . زمانیکه چهار زن در عقد نکاح یک مرد سالخورده زندگی بردگی خود را روز شماری میکند ، تبلیغ تساوی حقوق زن با مرد جز تبلیغ سیاسی دموکراسی شاخدار ،  ناپاک واجیرانه ،  چیز دیگری بیش نیست .

       سازمان صحی جهانی در مطالعات آماری خود در مورد اعمال خشونت علیه زنان مینویسد : که در هر ثانیه یک زن مورد  خشونت یا بد رفتاری مردان  قرار می گیرد . که بدین سلسله  در یک ساعت 3600 زن، در 24 شبانه روز 86400  زن ، دریک ماه 2592000  زن ، و دریک  سال 94608000  زن مورد خشونت و بد رفتاری واقع می شوند. در همچو حالات حتا باردار بودن ، زنان را از خشونت مردان مصؤن نمی کند  .

    تحولاتی که طی سالهای اخیر به تدریج درجهان  رخ داده است ، بگونه ای  ارزش واقعی و اصالت هایی را در فرآیند جنبش حق خواهی زنان به ارمغان آورده است .  امروز توجه اهل ادب و هنر در فراسوی احقاق حق زنان جدی تر و انسانی تر از دست اندر کاران سیاست می باشد . وبدینوسیله حضور مشارکت زنان در عرصه فرهنگی واقعیت غیر قابل انکار است . مگر جنبش سیاسی زنان با همه توانمندی خود هنوز نمود سیاسی سراسری در جهان امروزی نیافته است .  

     جنبش زنان قبل از هر چیز نیاز به استقلال فکری وخود ارادیت دارد. استقلال فکری یعنی شناخت واقعی از منافع گونه گون زنان ، با نگاه جنسیتی  ، وبکار گیری استراتژی سیاسی مستقل جهت نیل به خواسته های صنفی و مردمی خویش .

      خوشبختانه جهان در سال 2005 ميلادى شاهد موفقيتهاى مهم سياسى و اجتماعی براى زنان بوده است . كه اين موفقيت ها شامل انتخاب« الن جانسون سرليف» اولين رئيس جمهورى زن  در ليبريای آفريقا ،  و« داکتر آنگلا مركل» در ماه نوامبر 2005   به عنوان اولين صدر اعظم زن در آلمان ، انتخاب « ميشل باشلت» اولین زن به مقام ریاست جمهوری چلی  .   موفقیت ظاهری  68 زن  افغانستانی در ماه سپتامبر با كسب كرسى نمایندگان در پارلمان249  نفرى جمهوری اسلامی افغانستان وبرگزاری صوری اولین انتخابات نیم بند وخام در عربستان سعودی با حضور رأی دهندگان زن ، دست یازی حقوقی زنان عراقى که  به موجب قانون اساسى جديد از حقوق اوليه اى ، از جمله حق رأى، حق مالكيت بر دارايى ها و اموال برخوردار شدند ، این دست آورد های نسبی حق گرایی زنان در عرصه بین المللی ، زیر ساخت های سیاسی و منبع امید یست که میتواند در آینده به جنبش حق خواهی  فرا جهانی زنان منجر گردد .

     بر اساس اعلام آماری « اتحادیه بین المجالس » در ژنو : تعداد نمایند گان زن در پارلمان کشور های سراسر جهان در سال 2005 به 6960 زن یا  1/16 در صد رسیده است .

     ـــ به امید تأمین واقعی بدون قید وشرط  تعادل حقوق انسانی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی « زن و مرد » . در سراسر جهان .

     ـــ بخاطر ادای احترام به شیر پاک مادر! ما رهروان راه انسان نگری از تمام دول جهان وبخصوص وطن محبوب ما افغانستان : خواستار فسخ کلیه مقررات کیفری ملی ( نفی قانون اعدام و سنگسار ) که موجب تبعیض نسبت به زنان می شود ،  هستیم .

 

 

با عرض حرمت

بصیر کامجو

 

basirkomjo@yahoo.de

 


بالا
 
بازگشت