غور بد تر از گذشته ها
بعد از ختم حکمروای سلاطین غوری، سلاطین وحکمرانان دیگرفغان تا امروز از غور وغوریها انتقام میگیرند. گر چه غور ازلحاظ جغرافیا قلب افغانستان ا ست امادر قلب هیچ حکمروای افغانی جا نگرفت. از سا لیان دراز بد ین سو غور در وضعیت قرار دارد که این ولایت را ألگو ونمونـۀ از فقر ومحرومیت در تمام أ بعاد زندگی سا خته است. وقتیکه از غور صحبت شود محرومیت وعدم د سترسی به همه امکانات زندگی درذهن انسان تداعی میکند. که بدون شک عوامل وانگیزه های آن بتاریخ گذشته غور بر میگردد. در گذشتۀ نه چندان دور عدۀ از دولتمردان کو شیده اند واقعیت های تاریخی غور را کتمان وحقایق را وارونه جلوه دهند. چنانچه در زمان حکومتهای گذشته پیوسته از غزنه بنام عروس شهر ها ومهد تمدن وشکوه جلال امپراطوری اسلامی یاد آوری کردند وبعد بلا فا صله از سوختاندن این مظهر زیبای های جهان طبیعت بدست سلطان علاؤالدین غوری با دریغ وتأسف تذ کر رفته است. من نمیگویم که درغزنه تمدن وجود نداشته بلکه غور وغزنه داراي تمدن های مشابه ومعاصر بوده اندوشا هان این دومحل ویا دو تبار بطور متناوب درین دو منطقه حکمروائی کرده اند. تاریخ نویسان ما بجای اینکه حق این دو تمدن را طور منصفانه وعا دلانه ادا نموده باشندتعصب وتبعیض و گاهی انتقام گیری را نثار غوری هاکرده اند. ساحه غزنی شاید در دوام زمان کوچک نشده باشد بلکه همین است که بوده واگر سوختاندن این خطه کوچک جهان سوزی باشد پس ویرانی کابل وشهر های بزرگ دیگر افغانستان بایست بنام تباهی دنیا وآخرت در تاریخ رقم زده شود. پس به نظر من این دلسوزی های مبالغه آمیز ودور از واقعیت بجای پیوند واتحاد ملت ها تخم تفرقه واختلاف را در قلب ها می پاشد که جز تأ ثر پیام دیگری بدنبال ندارد. وشما می بینید در زمان حکو مت خلقی ها وزیر تعلیم وتربیه وقت طی یک فر مان انقلابی نام لیسۀ سلطان غلاؤالدین غوری را به امیر محمد سوری تعدیل نمود که این اقدام وی یکعقده کشی بیش نبود واگر کسی ازین اقدام وی انتقاد میکرد جهنم پرولتارهای دموکرات درانتظارش بود. و برخی از تاریخ نویسان افغانی مانند غلام محمد غباردورۀ غوریان را دورۀ انحطاط فرهنگ؛ تمدن و ادب وانمود ساخته است. مو صوف بجای إینکه از مسایل تحلیل تاریخی داشته باشدعوامل وأ نگیزه هارا بر رسی نماید ویا افتخارات افغانی را منعکس سازد به تعصبات سمتی رو آورده است اما بر خلاف این نویسندۀ عقده مند، هند ی ها، پا کستانی ها وسایرکشور های همسایه و جهان بر تمدن وفرهنگ غوری ها افتخار میکنند. چون می بینند که آ ثار تمدن وفرهنگ غوری ها از دهلی ولا هور گرفته تا هرات وجام غورچشم هر بیننده را خیره میسازد وموزیم های هند وپاکستان نیز مملؤ از آثار علمی وآدبی این شا هان پر افتخارأفغانی است ونزد یکتر از همه این آثار درعجایب گوهر{موزیم}پیشاور نیز به وفوربه مشاهده میر سد . اما بر عکس تاریخ نویسان ما در مورد أبهت وجلال شا هان دیگر افغان هزار ها صفحه را سیاه کرده ورجزها خوانده اند در حالیکه هیچ أثرعلمی وهنری جز شکستن وکشتن وبستن از ایشان به یاد گار نمانده است و باز هم فخر تاریخ افغانستان اند{ .بت شکنی طالب ها در با میان چه افتخار دارد که در گذ شته ها داشته باشد؟} .در مورد جهان سوزی سلطان علاءالدین طومار ها می نویسندکه به خاطر خون دو برادر خود جهان سوزی کرده است و امیر محمدسوری را به نیرنگ وبهانه اسیر گرفتند ونوشتند که اورا به دین إسلام مشرف گردانیدند. تازه میشنویم که کسی لقب امیری هم داشته باشد ونام آن محمد باشد باز هم کا فر باشد ومحمود آنرا مسلمان سازد وتفاوت بین محمد ومحمود تا کفر واسلام باشد شما خود قضاوت کنید ومسلمانان این هردو نام را از جمله نام های پیغمبرخدا میدانند وغیره افترات. وآما از جهان سازی سلطان شهاب الدین وسلطان غیاث الدین غوری ذکر بزبان نمی آورند وگوی زبان خامـۀ شان خشک میگردد که این خود دلیل است بر تعصب خشک وکور آکثر نویسندهگان متعصب تنگ نظروواقعیت ستیز.
غور از دید گاه أکثر حکمرانان أ فغان محل برای سر باز گیری بوده چون این مردم علاوه از شهامت و دلاوری که دارند صادق راستکار ووظیفه شناس نیز میباشند.فروش سنگر ومعامله با هیچ متجاوز در قاموس زندگی شان وجود ندارد.چنانکه بابای ملت طی چهل سال حکومت این فرزندان ناتنی خویش را هرگز ولسوال ویا قو ماندان امنیه ولسوالی هم مقرر نمیکرد. وبلند ترین منصب دولتی برای یک غوری مأموریت مالیه ومأموریت إرزاق بو ده است وبس.تنها بخاطر صداقت این مردم خزانه دار بانک أفغانستان را بنام نظر محمد خان از غور مقرر کرده بود.عسا کر که از غور به قظعات نظامی دوران شاه سوق میشد ند گاهی بزیر مشت ولگد منصب داران ظا لم وعقده مند جان میدادند. وچندین تن در فرقه های ریشخورکابل وفرقه هفده هرات از گرسنگی جان داده أند وإ ین موارد مانند مشت نمونه خروار یاد آ وری گردید .تا إینکه همزمان با کودتای ثور 1357 شمسی مطابق 1978 میلادی شخصی بنام محمد عمر سا غری از خود ولایت غور بحیث والی غور مقرر گردید ومردم غور این تحول را من حیث إعجاز إداری قرن تعبیر نموده و حکومت خلقی هارا باران رحمت می دانستند که بر تمام زمین خدا یکسان باریدن گرفت. اما دیری نگذ شت که این نقاب پوشان دموکراسی نیز رساله ویاد داشت أجداد خودرا ورق زدند وکسانی را که در غور مناصب دولتی داشتند بشمول مدیر معارف به عسکری گماشتند وشخصی را بنام سید مکرم به حیث والی غور مقرر کردندکه تمام موی سفید ها ومتنفذین غوررا از آغوش زن وفر زند شان بیرون آورد وبنام ارتجاع و آمپر یالزم زنده بگور کرد مردم که نه نام ارتجاع, را می فهمیدند ونه آمپر یالزم را..ودر بدل چند ماه نعمت ولایت ومدیریت غوری هارا زیر فشار قرار دادند تا علاوه از عساکر دورۀ مکلقیت گروپ های بنام داو طلب ومدافعین انقلاب در مرز های جنوبی کشور فرستادند که تا هنوز أثر از مرده وزنده شان در دست نیست .بعد از سقوط حکومت نجیب ولایت غور هم مانند سائر ولایات از کنترول دولت خارج بود وتوسط خود غوری ها اداره میشد درین دوره باری دیگر مردم غور ألقاب بنام والی وفوماندان وآمر را کماي کردندونام لیسۀ سلطان علاؤالدین غوری را دوباره إعاده نمو دند. تا اینکه طالب مرکز غور را اشغال وآ نچه در توانداشتنداز بستن وکشتن وسوختن إنجام دادند واین مصیبت در افغانستان تقزیبا همه گیر بوده است ازین گروه توقع ازین بیشتر نبود. واین قشر تقریبا داخلی هم نبودند در حالیکه خود را بت شکن هم میگفتند بت شکنی با توپ پاکستانی وفیل هندی جز تاریخ افغانستان شد است.
ظهور وسقوط طالب ها که بهانه برای هجوم إستعمار امپر یالزم یر افغانستان بود تشکیل حکومت را در پی داشت که بیشتر از دیگران آ هنگ عدالت آزادی دموکراسی را سر داد در اوایل این حکومت فراگیرعمو مبت خواه هم سران دست اول غور از غوربودند چون خود شان غور را ازتصرف طالب ها بیرون آورده بودند. درین دوره ولایت غور از فیض حضور ريس دولت وأعضای کابینه اش بهره مند گردید ووعده های بنام برق شفاخانه های مدرن مکاتب عالی وسرک های إسفالت وتقرر در پست های عالی دولتی و غیره را شنیدند. این دولت از إساتید برجسته ومشاورین خبره الهام وهدایت میگیرد تنها به تشویق إکتفا نکردکه غوریان را به لشکر کشی به سوی هرات نیز تشجیع نمود وبا إیجاد این سناریو إعتبار وإعتماد والیان این ولایات را ضر به فنی زد واین إختلاف رادلیل بر ما جرا جوی وتشنج آفرینی حاکمان هر دو ولایت خواند.وبه محض اینکه فرمان خودرا عملی دید هرات را خورد وغوروغوریانرا را کاملا بنا بودی یکسان ساخت طوریکه هرات را ازاریکه امارت پا یان وبر کرسی وزارت نشاند واز غوری ها ولایت وریاست را گرفت . تمام پست های کلیدی ولایت غور مانند ولایت قوماندانی امنیه ریاست امنیت ریاست محکمه رابه آشنایان وشناخته های غیر غوری خود سپرد ودر مرکز کابل هم هیچ فردی غوری حتی در پست معا ونیت رءیس هم مقرر نیست در حکومتیکه اگر وظیفه عالی دولتی نداشته باشید مشکل خود را هم به سمع اربابان قدرت رسانیده نمیتوانید وضعیت کنونی رنج آور تر از دوره حکومت آدم خور پرولتار های دیکتاتور ونظام بی نظم مجاهدین وهجوم جا هلیت عهد طالبان است چون دران أدوارحد أقل رءیس ویا معاون رءیس از ولایت غور در کابل وجود داشت. واگر از مسأله چوکی ومنصب بگذاریم در مورد سايرإمتیازات که تأ مینات ورفاه إجتما عی را در قبال دارد به شرح ذیل إشاره کر ده می توانیم. .
1- برنامۀ استحکام وثبات ملی که مسؤلیت احیا وإعمار تعمیرات ادارات دولتی را أعم از مرکز وولسوالی ها به عهده دارد در غور تا هنوز هیچ کاری را إنجام نداده در حالیکه این پروسه در سايرولایات به حدی قابل ملاحظۀ پیشرفته است
2- بر نامه شوراهای همبستگی ملی وزارت إنکشاف دهات که بو دجۀ کافی را بد سترس مردم قرار میدهد تا با إحداث پروژه های إنکشافی مختلف در عرصه زراعت مالداری صحت معارف جاده سازی وغیره خدمات إجتماعی مناسب را عرضه کند. و پروژه های جهت رشد وارتقای ظر فیت کاری مردم إیجاد نماید تمام ولسوالی های ولایات افغانستان را طور متوازن ومتناسب زیر پوشش گرفته و أما در ولایت غور از جمله نه ولسوالی تنها دو ولسوالی لعل وسرجنگل وولسوالی شهرک با مرکز ولایت چغچران نسبتا زیر پوشش این بر نامه قرار گرفته که آن هم بسیار محدود ونا چیز وبی کیفیت ودر ولسوالی های دیگر هیچ کاری إنجام نشده وبهانه وزارت إنکشاف دهات این است که در ولایت غور أنجینر وجود ندارد وبا معاش کم هیچکس ازمرکز به غور نمی رود وبه این بهانه ادای مسؤ لیت مینمایدو
3- دربخش معارف رءیس دولت فرمان فعال شدن یک باب دارالمعلمین را در تمام ولایات کشور صادر نموده واین فرمان در همه ولایات کشور به إستثنای ولایت غورعملی شده وحتی به پوهنتون إرتقأیافته است و اما بخاطر غور بودجۀ کا فی در دسترس نیست
4- تیم های باز سازی ولایتی سه سال میشود مصروف باز سازی ولایات دیگر است واما در غور إمسال إعزام شده اند آنهم معلوم نیست که کار إنجام بدهند ویا خیر. درست است که وضعیت غور ومردم غور از سالهای گذ شته بهتر است ولی این به معنی آن نیست که دولت کوچکترین توجه به آن کرده باشد . بلکه به تناسب ساير ولایات غورعمدا بگوشۀ فراموشی سپرده شده است. طوریکه ملاحظه میشود بیشترین تفاوت وتبعیض را دولت فعلی در حق غور روا میدارد که بیشتر از گذشته قابل دقت وتأمل است.واینکه چرا رءيس دولت وأعضای کابینه اش به این همه وعده های روز های اول خویش پشت پا زده أند سوالی است که جواب آن با تأمل به گذشته نه چندان دور روشن میگردد یا هو لکه گدا په هر در وازه کی ولار یم که سو سیالزم په وطن راشی که أمپر یالزم
ذره بین هالند ..12.2005