چگونگي انكشاف حوادث در دهه هاي ٧٠ و بعد از آن در افغانستان
نجيب الله عظيمي
المان
اين چه شوريست كه در دور قمر مي بينم
همه آفاق پُر از فتنه و شر مي بينم
قسمت دوم
چگونگي انكشاف حوادث در دهه هاي ٧٠ و بعد از آن در افغانستان
طوري كه در قسمت قبلي نيز اشاره نمودم، كشورهاي بزُرگ صُنعتي و عربي در همكاري نزديك با كشور هاي ذيعلاقه در منطقه چون ايران و پاكستان محمد داود را به آن معتقد نمودند، كه روشي خود را مقابل اپوزيسيون شامل در كابينه (جناح پرچم) و شوروي آن روز تغير بدهد.(هدف از اپوزيسيون جناح پرچم شامل در حكومت و شوروي هم از روسها، يعني دوري از هر دو، هم از حزبي ها و هم از شوروي ها)
انتخاب سياست جديد از جانب حكومت در كابل باعث تغير سريع اوضاع و آرايش نيرو ها در داخل و خارج كشور مي گردد.(هدف از نيرو ها در اين جا هر دو جريان خلق و پرچم بوده، كه در آنروز ها به تناسب ساير احزاب بيشتر به نظر رسيده و اينجا و آنجا فعاليت هاي نيمه علني داشتند)
تغير سريع اوضاع در خارج (هدف از همسايه شمال ما يعني شوروي آنروز مي باشد، كه بعد از تغير نظام در افغانستان و اعلان جمهوريت در كشور علاقه مندي هايش نسبت به افغانستان افزايش بيشتر يافته بود)
در داخل دو جريان سياسي: (يكي شامل در كابينه يعني" پرچمي ها" و ديگري كه از اشتراك در كابينه دوري جُسته بودند، يعني " خلقي ها")
در خارج كشور چند جبهه وجود داشت:
يكي: شوروي كه در آنروز ها هنوز مقتدر و مغرور، و لي فريب خورده از دست محمد داود (روسها محمد داود را اشتباهآ " شهزاده سرخ" تلقي نموده بودند)
دوم: كشورهاي نفت خيز كه در دور و بري افغانستان قرار داشتند، چون(ايران، امارات متحده عربي، عربستان سعودي و غيره) محمد داود نيز بعد از گرفتن وعده هاي دل گرم كُننده از جانب آنها ديگر آن سرداري سابق نه بوده و به زودي تغير فراوان نمود.(نمونه تغير عقيده او نيز قبلآ تذكُر داده شد.)
قضاوت در مورد محمد داود چگونه بودند:
محمد داود كه توانسته بود، كه خود را در طي سالهاي خدمتش در لباس وطندوستي و وطنپرستي، پاك دامني و پرهيز گاري محكم به پيچانيد و توانست كه از آن غلاف(واتر پروف) يا امتحان شده در مقابل آب، استفاده هاي خيلي هوشيارانه و زيركانه را نيز براي خود نمايد.
ولي با آنهمه بودند، افرادي كه او را خوب مي شناختند و از او و كارهايش راضي نبوده و اعمال او را با كاكايش محمد هاشم خان مقايسه نموده و از او دل خوش و خاطرات خوب نداشتند(در مورد خصايل و شخصيت پيچيده محمد داود از جانب دوستان و همركابانش نيز در سالهاي اخير آثاري فراوان تحرير و به بازار عرضه گرديده، كه علاقه مندان مي توانند، به آنها مراجعه نمايند. چنانكه ميتوانند به صحبت اخيري مينه بكتاش با ظاهر خان، كه در بي بي سي نشر شده نيز سري به زنند. چيز هاي جالب را در آنجا نيز خواهند يافت.)
محمد داود با گذشت هر روز چه مي نمايد:
محمد داود نيز با تيم انتخابي رياست جمهوري اش با گذشت هر روز بشكل بسيار زيركانه و هوشيارانه آن به حساب احزب، گروه ها و سازمانهاي مُخالف داخل كشور ميرسيد و همان كردار بدور از گفتارش مي باشد، كه او و گروه اش را با سپري شدن هر روز از قطار مردم جدا و تجريد نموده مي رود.
در ايام رياست جمهوري او و رفقايش اضافه از چهار دسيسه و يا قضيه سياسي (كودتا هاي نظامي نام داده شده) كشف گرديدند، كه به همه آن وقايع خيانت بوطن نام گذاشته شد. با فعالين نامنهاد و قلمداد شده گان آن برخورد فجيع و بدور از كرامت انساني صورت ميگيرد. مثلآ در مورد قتل ميوند وال و يكتعداد ديگر، كه در همانروزها معلومات مضحك در باره آنها به نشر سپُرده شدند، كه هيچ افغان آنرا به باور نه گرفت.
در مورد قتل " قيام كُننده گان و دستگير شده گان" چگونه نظريات نزد مردم موجود بودند:
ــ عده از تحليل گران نابودي آنها را به گردن از اعضاي از جرياني مي اندازند، كه در ابتداي رياست جمهوري محمد داود در بعضي از رده هاي بالايي نظامي وزارت داخله و غيره ادارات تحقيقاتي مقرر گرديده بودند. اگر ساده تر به گويم، يعني همان پرچميان كه در آن روز ها در وزارت داخله جمهوريت محمد داود مقرر گرديده و ايفاي وظيفه مي نمودند.(سخنانيكه حاجت به تحقيقات اضافي دارند.)
ــ عده ديگري از تحليل گران علل را در آن ميدانند، كه همه آنانيكه به شكلي از اشكال دستگير گرديدند، آناني بودند، كه داود خان و تيمش آنها را مُخالفين يا " رقيبان سر سخت" سياسي " هدف از خودي شان مي باشد" مي دانستند و به شكلي از اشكال از آنها ترس و واهمه فراوان نظامي و سياسي داشتند.(درين باره نيز حرفهاي بخش و انتشار يافته، ولي به تجسُسات بيشتر ضرورت مي رود.)
ولي گذشته از همه حرفها اگر غُربت كادري يا (قعط الرجال) آنروز افغانستان را رو بروي خود مجسم نمايم، مي توانيم به گويم، كه آن به اعدام كشيدن هاي فجيع آن انسانها در آن روز ها چه جفاي بزُرگ يا چه (ضربه بزُرگ معنوي) به آن كشور قعط الرجال و ملت فقير الرجال بوده، جفاي كه انسان نميتواند، ركيك ترين دشنام را براي جبران آن دريابد.
در مورد گويا فعاليت آزاد(پرچمي ها و خلقي ها) در ابتداي جمهوري محمد داود ميان مُخالفان آنها و مردم چگونه نظريات موجود بودند، آنها مي گفتند، كه:
ــ داود خان با آنها(هدف از پرچميان مي باشد) يكجا بوده و به همان لحاظ آنها(بازهم همان پرچميان) نيز داود خان را پشتيباني نمودند؟
ــ خطوط اساسي حكومت محمد داود را پرچمي ها به داود خان آماده نموده و داده بودند؟
ــ عده ديگري مي گفتند، كه خطوط اساسي محمد داود اصلآ مرام نامه دست خورده يا(كمي تغير داده شده) حزبي ها بوده، كه در اختيار محمد داود قرار داده شده بود؟
ــ روسها از داود خان تقاضا نموده بودند، كه فعاليت حزبي ها يعني( بازهم تنها پرچميان) را آزاد به گذاشته و به آنها غرضي نه داشته باشد؟
ــ عده مي گفتند، كه داود خان از ترس روسها حزبي ها را اجازه فعاليت آزاد داده بود؟
ــ عده ديگري چنان ادعا مي نمودند، كه روسها در مقابل فعاليت آزاد حزبي ها وعده هرنوع همكاري
و پشتيباني را به دولت محمد داود داده بودند؟
ــ بسياري از نويسنده گان و قلم بدستان افغانستان نيز به اشتباه رفته و سهمگيري فعال دولت شوروي را در پروگرام هاي بلند بالاي محمد داود به علت اشتراك حزبي ها در حكومت او دانسته و مانند روسها او را اشتباهآ " سرداري سرخ " ناميده اند؟
يك عده ديگري از مُخالفان محمد داود رويه آنروزي محمد داود را در كشور به كُلي يك جانبه دانسته و فقط به نفع يك حزبي، كه گويا به منافع ديگران(هدف از شوروي مي باشد) كار مي نموده اند، درك و دانسته و او را محكوم به بيگانه پروري و بيگانه پرستي در كشور نموده اند؟
اتخاذ سياست جديد دولت محمد داود به كام نيرو هاي ديگرچون(ميانه روان، تكنوكراتان، بُنياد گرايان ناسيوناليستان و اخوانان) نيز برابر نه بوده، آنها نيز آهسته آهسته جبهات خود را معين نموده رفتند. با اقدامات سريع آنها و مخصوصآ بُنياد گرايان، فعاليت بالمقابل رژيم نيز شدت بيشتر خود را كسب نموده مي رفت.
نظريات ميان مُخالفان رديكال مذهبي يا اسلامي محمد داود چگونه بودند:
ــ نظريات ميان مُخالفان مذهبي محمد داود نيز يكسان نبودند، يكي بيك شكل و ديگري به شكلي ديگري محمد داود را به ناسزا گرفته و عليه او تبليغات مي نمودند.
ــ عده از مُخالفان بُنياد گرا يا رديكال(اخواني هاي رديكال) محمد داود را به همكاري با( كا ـ گي ـ بي) كميته امنيت دولتي شوروي آنروز محكوم و از همان لحاظ هم اول آنها رو به كشور هاي همسايه نموده و عليه او و حكومت وقت او سلاح گرفتنند.
ــ عده ديگري از مُخالفان بُنياد گراي رژيم محمد داود، منتظر انكشاف حوادث در داخل كشور مانده و صرف به تبليغات محتاطانه خويش عليه او و رژيمش پرداختند، با آنكه همكاري هاي اوايل محمد داود با حزبي ها در داخل كشور آنها را تا اندازه وارخطا نموده بود. ولي مانند گلبدين و رباني بزودي دست به فرار به خارج نه زده و دفعتآ سلاح نه برداشتند.
ــ افشا و دستگيري به اصطلاح دسيسه هاي خيانت بوطن تحت عناوين مُختلف، رفته رفته مُخالفان بُنياد گراي محمد داود را متقاعد به آن گردانيد، كه همكاريهاي نزديك محمد داود با حزبيها و روسها بالاخره آهسته آهسته آنها را روزي به سراغ ايشان خواهند كشانيد.
ـ تبلغات سازمان يافته ابتدايي در خارج كشور و مخصوصآ پاكستان رول بزُرگرا در فراهم آوري فرار جمعي و انفرادي چه بُنياد گرايان و چه عقبروان آنها و چه روشنفكران تكنوكرات كشور بازي نمود.
نظريات ميان مردم عوام چگونه بود:
ــ نظريات ميان مردم عوام از هم متفاوت بوده و بسيار فرق داشتند.
ــ چون دور اول صدارت محمد داود(١٣٥٣ ــ ١٣٦٣) به تناسب صدارتهاي كاكا هاي محمد ظاهر خان (محمد هاشم خان و شاه محمود خان) با پلانهاي موفقيت آميز تر پنجساله همرايي گرديده بود و درمورد شخصيت او نيز تبليغات گوناگون صورت گرفته و سر و صدا هاي رنگارنگ پخش گرديده بود، كه او يعني، محمد داود اين و آن بوده و در دوران صدارتش چنين و چنان كرده، بنآ مردم عوام كشور نيز به محمد داود به چشم يك خدمتگار صادق و وطنپرست صديق نگاه نموده و در مورد او نيك مي انديشيدند كه او مانند دوران صدارتش حتمآ خدماتي را به مردم انجام خواهد داد.
نظري آنانيكه با سياست آشنايي داشتند:
ــ آنانيكه از سياست (هدف از ساير اپوزسيون كشور مي باشد) درك و فهمي داشتند و از او به شكلي ديگري شناخت داشتند و از ذاويه ديگري به او نگاه مي نمودند و دوران صدارت اول او را بخوبي به ياد داشتند، از او به نيكي ياد نه نموده و به حرف هايش باور نداشتند.(چنان حرفها و سخنان را در اسناد و آثاري به نشر رسيده بعدي بسياري از دست اند كاران سياست كشور مي توان دريافت.)
نظريات در بين هردو جناح هنوز جدا از همديگر" جريان دموكراتيك خلق" چگونه بودند:
يك جناح، يعني جناح خلق از ابتداي به پيروزي رسيدن آن تحول، يعني(اعلان جمهوريت توسط محمد داود و تيمش) فاصله گرفته و از آن پيروزي كدام استقبال معيني به عمل نه ياوردند. در حاليكه جناح ديگر در ابتدا از همكاري با دولت جديد التاسيس محمد داود اباء نه ورزيد..
حتا امروز بعد از گذشت چندين دهه درد آور درين و يا آن اثري تحليلي و يا تبصره وي همان پيش قرا ولان ديروز همان جنبش(جناح خلق آن) كه خود نيز حاصل دوران توتاليتاريزم نظامي بود، گناه كبيره جناح ديگر، يعني پرچمي ها و اشتراك آنها در كابينه آنروز محمد داود را نه بخشيده و تا به امروزهم به شكل گُنگ و سر درگُم دو و دشنام هاي جانانه را نثاري آنهاي مي گردانند، كه در آنروزها با محمد داود همكاري نموده بودند؟
ولي به خاطري آنكه از قضيه بدور نرفته باشيم، به عُمق آن پيش نرفته و بر ميگرديم به اصل موضوع مورد مطالعه ما، يعني تفاوت نظر ميان هر دو جريان:
ــ تبلغات منفي عليه همديگر درباره(اشتراك و عدم اشتراك در كابينه) تا به آخر ميان هردو كوردينه نا شده باقي ماند.(يكي ديگر را ملامت نموده و سبب تخريب يكديگر گرديده رفتند.)
ــ يك جناح يعني (خلق) جناحي ديگر يعني(پرچم) را به شدت از همكاري با دولت به اصطلاح آنروز آنها " درباريان و سرداران" انتقاد نموده و به ناسزا ها گرفتند. گروه يي ديگر از راه رفته خود دفاع نموده و آنراه طريقه خدمت به مردم دانسته و تا زماني هم در آنراه پيش رفت.
ــ فركسيوني كه خود را وفا دار به اصطلاح به آرمان هاي مردم و آيده سياسي شان يعني" آيديولوژي مترقي" مي پنداشتند، جناح ديگر را به سازش با " دودمان خانواده ستمگر يا اشرافيان" محكوم نموده و تبليغات وسيع شان را عليه گروه يي ديگري، كه خود را در همكاري با آنها قرار داده بودند، پيش بُرده و هيچ گاهي هم خاتمه نه بخشيدند.
ــ اشتراك يك جناح(پرچميها) در كابينه صداقت روسها را نزد جناح ديگر يعني(خلقي ها) زيري سوال بُرد و آنها را(هدف از روسها ميباشد) محكوم به رويه دو گانه در جريان سياسي در كشور نمود.(عقده كه تا بسيار سالها حل نه گرديد و سبب بربادي هاي فراوان بعدي نيز گرديد.)
وجوع مشترك هر دو جناح:
باوجودي آنهمه كشيده گيها هر دو جناحهاي هنوز مُخالف با همديگر" پرچم و خلق" مشتركآ به فعاليت هاي علني و نيمه علني شان ادامه داده مي رفتند.
با وجودي عدم موجوديت قانون فعاليت علني احزاب، هر دو به انتشاري شب نامه ها، اعتراضات نيمه علني و تبليغات شديد شان عليه حكومت محمد داود مي پرداختند.
با وجودي آنهمه قيودات و كنترول از جانب ادارات استخباراتي كشور، مواد تبليغاتي و نشراتي را هر دو فركسيون از كشور هاي همسايه بدست مي آوردند.
با وجودي گوش به آواز بودن نماينده گان استخباراتي دولت محمد داود، مواد نشراتي با احتياط فراوان ميان اعضاي هر دو فركسيون دست به دست مي گشت و هر كدام آنرا مطالعه مي نمود.
طوريكه از جريانات نيز هويدا بود، به گمان اغلب نماينده گان هر دو جناح نيز از پشتيباني هاي كم و بيش(روي پرده و عقب پرده) احزاب برادر(كارگري و كمونيستي) بازهم به گمان دشمنان سياسي آنها روسها در راس آنها مستفيد بودند.
درين جا رول مهم و برازنده حزب توده ايران را نبايد به باد فراموش سپُرد، كه در تهيه و تكثير مواد مترقي و بدسترس گذاري آن به افغانها خدمات فراوان را انجام داد.
چه وقت فركسيونها دست به گردهمآيي علني مقابل رژيم محمد داود مي زنند!؟
يكي از اعتراضات بزُرگ و علني آنها، همان گردهمآيي اعتراضيه به خاطري برداشتن جنازه و تدفين يكي از ليدران طوري مرموز كشته شده آنها، بنام مير اكبر خيبر بود، كه در شروع سال ١٣٥٧ عمدآ به راه انداخته شد.
قتل مرموزي كه نه تنها ايام حكومت داري هر دو جناح بعدآ در باره چگونگي آن حادثه چيزي گفته نه شد و تحقيقاتي بعمل آورده نشد؟
بلكه اكنون كه قريب به اضافه از دو دهه از آن حادثه مي گذرد، نيز چنان ميخ محكمي خاموشي به لبان همان راه روان و لرزش شديد بردستان همان همرزمان قديم ايشان مستولي مي باشند، كه نه تنها صداي از آنها مي برآيد، بلكه انگشتان شان نيز قوه حركت استوارانه را از دست داده و طوريكه ديده مي شود در آينده هاي قريب نيز كدام حادثه رُخ نه خواهد داد.
رويهم رفته امروز اينجا و آنجا حرف هاي كشدار و مريض از جانب گويا دوستان و همرزمان اسبق آن مرحوم درباره چگونگي انجام و اجراي آن ترور تحرير گرديده و شنيده مي شوند، كه گويا ترور توسط اجنت هاي اين و يا آن كشوري انجام و عملي گرديده باشند.
اما اينكه باز هم تا كدام حدود در آن حدسيات و تيوريهاي دو دهه گذشته از آن حادثه، صداقت و حقيقت وجود دارند، به خدا معلوم، زيرا اكنون ديگر آن قدر دير و نا وقت شده و به دور از لزوم و ضرورت معلوم مي گردند، كه صحت و سقم آن تيوري ها را زيري سوال مي برد؟
بهر صورت اميد واري را نبايد از دست داده و مطمين بايد بود، كه هيچ چيزي پنهان نه مانده و بالاخره روزي خواهد رسيد، كه اين قضيه هم روشن گردد!؟
عده ديگري از مُخالفين سياسي آن جريان در باره علل و عوامل آن ترور نيز ابراز نظرهاي نموده اند، كه گويا آن ترور و قتل توسط اجنت هاي گماشته شده اداره استخباراتي شوروي، يعني (ك، گ، ب) يا كميته امنيت دولتي و سفارت آن كشور سازماندهي گرديده و در مصنه اجرا قرار گرفته باشد.
يكعده از اعضاي(جريان دموكراتيك خلق) ترور آن مرحوم را بدوش اداره استخباراتي دولت محمدداود انداخته و او را در اجراي آن عمل شريك مي شمُردند.(در آنروزها اعضاي هردو جناح و جريان معتقد بودند ، كه كار كاري دولت محمد داود بوده و به همان لحاظ از دولت محمد داود مشتركآ چنان تقاضا را داشتند، كه دولت او به آن سوال شان جواب بدهد، محمد داود نيز با دستگيري آنها خواست به سوال آنها جوابي متقابل را بدهد.)
درين اواخر يك عده از سياسيون قبلي دولت نظامي پاكستان را مسوول اجراي آن قتل سياسي در كشور دانسته و اجنت هاي اداره استخباراتي (آي اس آي) پاكستان را اجرا كُننده آن قلمداد مي نمايند. اگر بعد از گذشت چندين دهه اين حدثيات را به يقين بگيريم، بايد كه چندين دهه ديگر نيز منتظر به مانيم، زيرا تاكنون در آنمورد اسنادي مبني بر دست داشتن اجنت هاي اداراه استخباراتي پاكستان افشا نه گرديده و در آينده هاي قريب نيز بدست نه خواهند آمد. به هرحال بايد منتظر بيرون ريزي اسناد از آرشيف ماند.
با در نظر داشت تمامآ حدسيات مشكل به نظر ميرسد، روي قضيه مرموز سياسي يك شخصيت، قضيه كه هنوز تحقيقات دقيق صورت نه گرفته سر سري قضاوت نمود. هر قضاوت بدون فاكت وبي پشتوانه انسان را به خطا بُرده و سبب سر درگُمي هرچه بيشتري قضيه خواهد گرديد. اين مطلب حتا در همان روز ها پنهان نه بود، كه آن قتل يك ترور سياسي بوده است.
مرور و ياد آوري اين و آن قضيه قديم و با اهميت نظامي و سياسي تاريخ كشور به معني طعنه و كنايه به آدرس اين يا آن( فرد، گروه و يا دولتي) نبوده، بلكه دستيابي به حقيقت مي باشد، كه معققان در تلاش آن اند. طوريكه تاريخ قديم را كنجكاوي مي نمايم، تاريخ معاصر نيز نه مي توانند مبرا از چنين حالت باشد.
تاريخ را همان نوع كه گذشته (بدون كم و كاستي آن) بايد به بررسي گرفت، همان طوريكه تاريخ ادوار گذشته كشور(حكمرانان مستبد و حكمروايان جاه طلب آن) هيچ اشتثناي نداشتند، دورانهاي بعدي را كه به مطالعه مي گيريم، نيز نه بايد استثناي داشته باشند(فرد خوب و خراب مطرح بحث ما نه مي باشد)
در تاريخ به ندرت ديده شده، كه انسانها در مجموع به اشتباهات خود اعتراف نموده باشند. طوريكه ديده مي شوند، اين ديگر محال و مشكل به نظر ميرسند، به گمانم كه حتا(ليدران، نماينده گان گروه ها و ساز مان هاي مُختلف روشنفكرانه) نيز هيچگاهي به اشتباهاتي، كه در دورانهاي خودي آنها به وقوع پيوسته اند اعتراف نه خواهند ورزيد.(حكومتهاي كه به گمان آنها مترقي تر و عادلانه تر از ديگران بوده اند)
طوريكه در تاريخ معمول گرديده، اشتباهات بعدآ ذريعه مُعققان، جستجو گران و نويسنده گان دريافت مي گردند، كه بي آلايشانه به تحقيق قضاياي تاريخي مي پرازند. بايد توانمندي رسيده گي به اشتباهات را در هر دوران تاريخ داشت و آنها را پيدا نمود.
البته برمي گريدم به اصل مطلب، يگانه چيزي را كه امروز ميتوان گفت، آنست كه چندي بعد از وقوع آن واقعه يعني( قتل و شهادت نا به هنگام آن مرحوم) همرزمان و همراه رفته گان آن مرحوم روي كار آمده و دولت را به دست گرفتنند. طوريكه شايد و بايد، دنبال آن قضيه را نه گرفته و در جستجوي اجرا كُننده آن نه برآمدند. اگر آنها در آنروزها چنان كاري را انجام ميدادند، ممكن كه امروز آسانتر مي بود، كه مي گفتيم، كه ما كف شناس نه بوده و كف شناسي هم وظيفه ما نيست، و يا كه كفي دست ديگران را ديده و به گويم كه:
توطيه كاري كي بوده؟
چه افراد و اشخاصي آنرا اجرا نمودند؟
كدام كشوري در عقب آن قرار داشته است؟
اعتراض مشترك دو فركسيون چه اثر گذاشت:
اعتراض مُشترك دو گروه يي نيمه علني و نيمه فعال(درآنروز ها حتا غيري قانوني) خلق و پرچم در همان سال ١٣٥٧ زمينه برخورد نظامي بعدي را با دولت جمهوري آن زمان نيز به ميان آورد.
اعتراض مشترك آن دو جريان، نه تنها جند هاي محمد داود را در كوه ها بالا نمود(در وطن ما عصب خرابي شديد را گويند)، بلكه در تضعيف پايه هاي سياسي جمهوري او نيز رول بزُرگ را بازي نمود.
بعد از وقوع آن برخورد مردم چه تبصره ها مي نمودند:
اگر محمد داود بعد از آن گردهمآيي ونمايش قدرت آن حزب در مراسم جنازه از عصب خرابي كار نه ميگرفت و دفعتآ دست به دستگيري و به زندان انداختن عجولانه هيت رهبري آن حزب نه ميزد، ممكن بهانه ديگري غرض قيام عاجل بدست كودتاچيان نه مي افتاد و حادثه انتقال پيش از وقت قدرت ذريعه نظاميان رخ نه ميداد؟
ولي با تاسف طوريكه ديده شد، حوادث مطابق به ميل دل كودتاچيان رقم خورد.
اعتراض مشترك دو گروه يي، كه به گُمان بسياري از مُخالفان آنها بدون اشاره و پشتيباني كشوري در عقب قرار داشته آنها نبوده و اجراي آن بدور از امكان و محال به نظر مي رسيده است.(به هر صورت خيال پردازي نبايد نمود، حوادث تاريخي را بايد يكي پي ديگر را تعقيب نموده و فاكتهاي لازم سياسي را با كنج كاوي سالم تحليلي پهلوي هم گذاشت. تا نتايج منطقي را از انكشاف حوادث نظامي و سياسي بدست آورد.)
در طي اين چند دهه يكعده از دست اندر كاران كودتاي آنروز، نيز يك سلسله تحقيقات و تحريرات را به عمل آورده و تاكيد نموده اند، كه گويا كودتا كاري خالص افغاني بوده و كدام كشوري ديگري در تهيه و براه اندازي آن رولي نداشته اند.
طوري كه در بالا نيز تذكر داده شد، بايد كه كنجكاوي و جستجو هاي صادقانه تاريخ را ادامه داد. زيرا هستند هنوز سوالاتي كه تا به امروز هم جوابات لازم براي آنها دريافت نه گرديده اند، مثلآ:
ـ روي كدام ضرورت تاريخي دو گروه درآنروزها هنوز مُخالف باهمديگر دوري يك ميز كشانده شدند؟
ــ روي كدام پلاتفورمي آن دو گروه هنوز دشمن با همديگر روي يك ميز نشانده شدند؟
ــ روي كدام نقشه دقيقآ محاسبه شده ليدر يكي از آندو جناح مير اكبر خيبر مورد حمله قرار مي گيرد؟
ــ كي و كدام نيرو(كي و كدام دستگاه) ليدر يكي از آندو جناح را ترور مي نمايد؟
ــ روي كدام اطمينان هر دو گروه يي هنوز جوش نه خورده با همديگر به سرك ها مي ريزند؟
ــ گروه هاي كه از شخص محمد داود و رژيم او شناخت معين خود را نيز داشتند؟
ــ گروه هاي كه يكي از آنها(جناح پرچم) در اثري عدم سازش با دولت محمد داود از همكاري با دولت او اباء ورزيده و از هم ديگر جدا گرديده بودند؟
كركتر(خصلت و ويژگي هاي) هر دو گروه و فركسيون:
ــ دو گروه يي كه در سال ١٣٤٣ به ميان آمده بود، دو گروه يي كه، بعد از اساسگذاري به زودي به دو جناح (خلق و پرچم) تقسيم گرديدند.
ــ دو گروه يي كه اضافه از يك دهه جدا از همديگر فعاليت نمودند.
ــ دو گروه يي كه در اصل فعالين آن خود را پيروان آيديولوژي(سوسياليزم علمي) مي پنداشتند و عام فهم تر براي مردم آنرا به نام آيديولوژي مترقي مي گفتند.
ــ دو گروه يي كه بعد ها بنام فركسيون هاي (خلق و پرچم) معروف گرديدند.
ــ دو گروه يي كه صرف رهبري جناح هاي شان در ١٣٥٦ با وساطت احزاب چپ منطقوي (به گمان قريب به اكثريت حزب كمونست شوروي آنروز) وحدت (لرزان) و مجدد سازماني آنها را دوباره روي كاغذ تاييد نمودند. (افسوس كه آن اتحاد همانگونه تا به آخر هم روي كاغذ باقي ماند)
وحدت ميان آنها چگونه بود:
ــ وحدت طوري بود، كه هيچ مسوولي نداشت و هيچ كس را از تخطي آن محكوم نه مي شمُرد.
ــ وحدت آنها طوري بود، كه هر لحظه مي توانست از هم به پاشد.
ــ خلاصه آنكه وحدت آنها به درختي بيدي شباهت داشت، كه هميشه شرس داشت و به جُزي ترين شمال مي لرزيد و صدا در مي آورد.
ــ وحدتي كه هيچ گاه نضج نه يافت و به واقعيت تامين و تحكيم نه گرديد.
ــ همان گونه كه روي كاغذ امضا گرديد، همان گونه روي كاغذ باقي ماند.
هنوز رنگ قلم بالاي اوراق امضا شده سال ١٣٥٦ خشك نه گرديده بود، كه در ثور ١٣٥٧ نظاميان جناح (خلق) با اخذ هدايت (ماجرجويانه) از حفيظ الله امين مسوول نظامي شان به قيام خونين نظامي شان آغاز مي نمايند.
كودتاي كه قيام كُننده گان آن در يك شبانه روز موفق مي گردند حكمروايي دولت قبلي يعني(نماينده گان اولين نظام جمهوري) را به زانو در آورده و از ميان بر دارند. قيام كُننده گان يا كودتاچيان بعدآ اعلان نمودند، كه هدف شان از قيام آن بوده، كه جامعه جديد را براي مردم افغانستان مطابق به مفكوره شان اعمار نمايند.
آنها اعلان نمودند، كه در جهت تحقُق آرمان مرامي شان چون"اتحاد طبقه كارگر با دهقانان كشور" موفق خواهند گرديد و از آن طريق به اهداف دور نمايي آنروز هاي شان (تيپ شوروي سوسياليستي) نايل خواهند آمد.
كودتاچيان (بعدآ ليدران هر دو جريان) اهداف خود را چگونه برشمردند:
ــ حق رايگان تعليم و تربيه، تداويي مجاني، تامين يكسان كار براي همه، تساوي حقوق زنان با مردان، استراحت قانوني بعد از تقاعد، و تحقُق شُعار(نان،خانه، لباس).
قيام كُننده گان اميدوار بودند، كه در تحكيم و شگوفايي فرهنگ هاي گوناگون مليت هاي مُختلف مردم افغانستان موفق خواهند گرديد.
پيروزي كودتا و انتخاب راه جديد توسط نيرو هاي نظامي و حزب جديدآ اتحاد نموده آنها در آن روزها ديگر (حزب دموكراتيك خلق افغانستان) و اعلان خط و مشي سياسي كه تحولات عاجل و پيش از وقت سوسياليستي را در بر داشت و آينده " تيپ شوروي" را براي مردم افغانستان نويد ميداد، باعكس العمل هاي متفاوت مواجه گرديد.
اعلان چنين خط و مش از جانب نيروهاي نظامي و رهبري جناحهاي جديدآ اتحاد نموده آنها باري ديگر توجه جهانيان را به افغانستان و منطقه جلب نمود(اين عمل " قيام مسلحانه" نظاميان افغان دو بار تكرار گرديد، يكبار در ٢٦ سرطان ١٣٥٢، كه نظاميان افغان از قدرت شان به نفع محمد داود گذشتن و باري دوم در كودتاي دوم نظامي آنها در هفتم ثور سال ١٣٥٧)
درُست از همان زمان به بعد تراژيدي واقعي و جدي مردم افغانستان(جنگ و برادر كُشي هاي بالمقابل) آنها وارد مرحله جديد و خطرناك خود ميگردند. شرق و غرب (كشورهاي سرمايه داري و سوسياليستي دولتي) بدون استثنا هر دو به نوبه شان در تزلزل و سقوط مرحلوي (نظامي و سياسي) افغانستان رول عمده و مساويانه را بدوش گرفته و بازي نمودند.
گرچه تا به حال تحليلهاي گوناگون(جانبدارانه و بيطرفانه) پيرامون حوادث نظامي و سياسي آن روزها از جانب مبصران گوناگون (نظامي و سياسي) مورخان، نويسنده گان، قلم بدستان، ژورنالستان، تحليل گران داخلي و خارجي تحرير يافته، ولي به نظرم كه با آنهمه تبصرات گوناگون(مُغرضانه و بيطرفانه) جوانب بسياري وجود دارند، كه در تاريكي كامل قرار داشته و ضرورت به بررسي و روشن اندازي دارند. با آنچه گفته شده نبايد قناعت نمود.
اگر بعد از سپري شدن چند دهه باز هم به بررسي بعضي از جوانب هنوز آنقدر مطالعه ناشده حوادث
آنروز ها به پردازيم، به نظرم كه براي آينده گان ما آموزنده خواهد بود، كه:
ــ چرا روشنفكران در آنروزها ظاهرآ مترقي با حزب به اصطلاح " واحد سياسي " شان موفق به تحقُق اهداف گويا انساني شان(نان، خانه و لباس) در كشور نه گرديدند؟
ــ چرا آن دو جناحي ظاهرآ " واحد سياسي" الي ختم حاكميت شان به وحدت واقعي نايل نيامدند؟
ــ چرا هنوز با سپري شدن اضافه از يك دهه جدايي ها، پراگنده گي ها و خصومت ها ميان آنها وجود دارند؟
ــ چرا با گذشت هر روز ده ها گروه و گروپ هاي ديگر از ميان همان همرزمان و همسنگران سابق به ميان آمده مي روند؟
ــ چرا هنوز هم حرفهاي ركيك(بدور از اخلاق روشنفكرانه و كلتور وطنپرستانه) عليه همديگر اينجا و آنجا استعمال مي گردند.
ــ چرا هنوز تبليغات كين توزانه (دشمنانه) عليه همديگر جريان دارند؟
همان گونه هزاران چرا ها و سوالات ديگر، كه خاطري هر انسان روشن نگر و با احساس را رنج داده و آزار مي دهد.
بيايد كه خودي مان به حوادث آن زمان واقع بينانه مراجعه نمايم، علل اصلي و عوامل فرعي بُحران آن روزها را به تحليل منطقي به گيريم. به نظرم كه خالي از مفاد براي هيچ جانبي( خودي ما و بسياري از مردم چيز فهم و ساير نيرو هاي مترقي) كشور نه باشد.
براي روشنفكران و ساير قلم بدستان ديگري كشوري ما كه در هر گوشه و كنار جهان قرار دارند، نيز ضرور مي باشد، كه تحقيقات صادقانه و بي غرضانه شانرا درآنباره ادامه داده و به بررسي هاي واقع بينانه شان به پردازند، تا باشد كه جوانب گوناگون و گوشه هاي تاكنون در تاريكي قرار داشته آن قضايا براي مردم وطن ما هرچه بيشتر روشنتر گردند.
به خاطري آنكه در بررسي موضوعات مهمي تاريخي و سياسي كشور دُچار اشتباه و يك جانبه گي نه گرديده باشيم، بهتر است كه عجله را يكسو گذاشته و حوصله را روي دست گرفته و به كنجكاوي هاي سازنده و بي غرضانه بيشتري قضايا پرداخته و به پيش رويم، براي همه مان بهتر خواهد بود.
در نشرات بعدي قدم به قدم به بررسي مسايل زيرين خواهم پرداخت:
١ــ اوضاعي خارجي و تاثيرات آن بالاي افغانستان
٢ــ اوضاع داخلي و تاثيرات منفي آن بالاي جامعه
ادامه دارد...............