چهل و يكمين سال تاسيس حزب ما مباركباد !
طنز
سياسي
ميرحسين مهدوی
رفقاي
گرامي ! حزب دموكراتيك مردم افغانستان درست چهل ويك سال و هفت ماه و شصت وهفت
روز پيش در چنين ساعاتي چشم به جهان گشود. از شما رفقاي گرامي صميمانه اجازه مي
خواهم كه بهترين مراتب شادماني ام را به اين مناسبت فرخنده خدمت شما فرخندگان
گرامي تقديم كنم. حزب دموكراتيك مردم افغانستان توانست در مراحل پر فراز و نشيب
خود خلق شريف و زحمت كش وطن را به مردم تبديل نمايد . تبديل شدن خلق شريف به
مردم شهيد پرور تنها يك تغيير واژگاني نيست. اين يك حركت انقلابي است كه طبقه
زحمت كش و كارگر با داس و چكش سال ها زحمت كشيده اند تا ما بتوانيم آنان را از
خلق شريف به مردم شهید - ببخشيد شهيد داده - تبديل كنيم.
حزب دموكراتيك مردم افغانستان شعبه تورنتو و به احتمال زياد شعبه رياست هفت
امنيت آن در كابل نيز همگام با مردم شهيد داده وطن سالروز تولد حزب شان را
مباركباد اعلام مي دارد.
دراين روز بزرگ ، محترم نور محمد تره كي برتاريكي ها حمله ور شدند و توانستند
نظام شاهي ستمكار را از مصدر قدرت مطلقه به زمين بزنند و در عين خود شان در آن
مسند مقدس جلوس فرمايند. روزي كه تره كي بزرگ بر مسند قدرت مي نشستند ، خلق
محروم ما به مردم شريف تبيدل شدند. پس از چندي و در زمان حاكميت شاگرد خلف
استاد تره كي بزرگ ، مردم شريف به مردم شهيد داده تبديل شدند. در زماني كه ما
با هدف حفظ منافع ملي و دفاع از ارزش هاي والاي اسلامي و به خاطر حفظ استقلال و
تماميت ارضي كشورمان از اتحاد جماهير شوروي خواستيم تا به افغانستان نيروي
نظامي بفرستند ، يك بار ديگر انديشه سياسي و مفهوم واژگان در سرزمين ما با يك
انقلاب سرخ مواجه شد. اين بار مردم شهيد داده به مردم شهيد تبديل شدند.
رفقاي گرامي ! خوب به خاطر مي آورم وقتي كه قواي نظامي اردوي سرخ شوروي به خاطر
حفظ تماميت ارضي و دفاع از اسلام وارد افغانستان مي شدند ، دركميته مركزي حزب
دموكراتيك مردم افغانستان ( كه در آن روز ها اشتباها حزب دموكراتيك خلق گفته مي
شد ) بحث اصلي بر سر اين موضوع بود كه اگر قرار است مردم افغانستان از مردم
شهيد داده به مردم شهيد تبديل شوند در آن صورت ما بايد بالاي كي حكومت كنيم؟
بعضي از رفقا به دليل اينكه با هيچ يك از زبان هاي ملي نمي توانستند تكلم كنند
ما مجبور بوديم كه موضوعات را به زبان هاي روسي ، انگلسي و تركي هم ترجمه كنيم
. به هر حال در يكي از جلسات مهم كه رفقاي انقلابي و غيرتمند ما از جناح پرچم
نيز حضور داشتند ، من پيشنهاد كردم ، در صورتي كه مردم شهيد داده افغانستان به
مردم شهيد افغانستان تبديل شوند و ديگر حتي يك نفر از آن مردم مرحوم پيدا نشود،
در آن صورت من يك پيشنهاد انقلابي دارم. در راستاي حفظ منافع ملي و دفاع از
ارزشهاي اسلامي و به خاطر حفظ تماميت ارضي و مبارزه با ارتجاع و اعطاي حق مردم
افغانستان ( البته درآن جلسه گفتم حق مردم مرحوم افغانستان ) بايد تعداد زيادي
مردم از كشور دوست و برادر وبرابر ، اتحاد جماهير شوروي بياوريم. در آن صورت ما
چند كار كرده ايم:
افغانستان را از شر آدم هاي جاهل ، بي سواد ، مذهبي و خرافه پرست ( در آن مجلس
به شكل بسيار انقلابي احساساتي شده بودم و ادامه دادم : آدم هاي جاهل خرافه
پرست ، احمق و... كه آنها را اينجا تكرار نمي كنم.) به يكباره راحت مي كنيم.
مشكل اصلي افغانستان همين مردم است. اگر اين مردم نبودند و مثلا ما در تاشكند
يا دوشنبه يا مسكو بوديم و آنجا حكومت مي كرديم همه مردم حرف ما را مي فهميدند
و اطاعت مي كردند. اين مايه شرم است. مثلا كسي كه در دايكندي زندگي مي كند او
چه مي فهمد كه پاريس پوشيدني است يا خوردني . وقتي او نداند كه پاريس نه
پوشيدني است و نه خوردني بلكه بوسيدني است ، در اين صورت حرف از دموكراسي و خلق
و خدمت و چيز هاي مثل آن براي آدم هاي امثال او بي فايده است. اگر مي خواهيد
تماميت ارضي افغانستان حفظ شود، اگر مي خواهيد افغانستان در يك حركت انقلابي -
لنينستي با يك جهش قهر آسا تمام راههاي تكامل را كه ديگران در صد سال طي مي
كنند، ما در يك شب برويم بهتر است كه هم دايكندي را از بين ببريم و هم كساني را
كه درآن زندگي مي كنند. مثلا شما بدخشان را ببينيد. ( وقتي گفتم بدخشان طاهر
بدخشي چشمانش گرد شد و با چشمان گردش يك لبخند رفيقانه به من زد ) اين مردم با
آن لحجه شان هيچ وقت نمي توانند دموكراتيك شوند. شما نمي توانيد دموكراسي را به
بدخشان ببريد بايد بدخشان را به دموكراسي ببريد. براي انجام اين پروژه انقلابي
لازم نيست كه هزاران سال زحمت بكشيد . پيشنهاد مي كنيم طبق اصل سوم نيوتون و
برابر با فرمان شماره يك صد و يازده استالين بزرگ ( در اين قسمت رفيق كشتمند
مثل اينكه تمام كشت هايش را آتش زده باشم با خشم رفيقانه از جا برخاست و سكوت
انقلابي حاكم بر شوراي انقلابي را شكست. همه فكر كردند كه كشتمند صاحب به خاطر
دايكندي نگران است . رفيق كشتمند با حرارت انقلابي حرف هاي مرا قطع كرد. در
حالي كه از خشم رفيقانه دست هايش مي لرزيد گفت : رفيق .. دراين لحظه از شدت خشم
رفيقانه حتي نامم يادش رفت كه با تذكر رفيق نجيب ادامه داد : نمبر فرمان
استالين بزرگ را غلط گفتيد. فرمان نمبر يك صدو يازده نبود. فرمان نمبر يك صدو و
دو بود. بعد از اين اعتراض انقلابي رفيق كشتمند مجلس دچار تشنج انقلابي شدو هر
كسي چيزي مي گفت. بعضي ها حتي كفر گويي مي كردند . مثلا مي گفتند مهم نيست كه
استالين بزرگ چه عددي را براي اين فرمان برگزيده است. ما مي توانيم بگوييم مثلا
فرمان نمبر بيست. به هر حال آن جلسه به تشنج و جنجال كشيده شد و بعد از ده ساعت
با دخالت قواي دافعه هوايي و زميني ، تشنج پايان يافت.) با يك حركت كاملا
دموكراتيك و انقلابي هم مردم را از شر افغانستان راحت كنيم و هم افغانستان را
از شر اين مردم. افغانستان نوين به مردم نوين ضرورت دارد.
در لحظات پاياني تشنج من از رفيق امين اجازه خواستم كه بياناتم را ادامه دهم .
رفيق امين گفت : به شرطي اينكه نمبر فرمان هاي استالين صاحب را غلط نخواني. من
بعد از اين تشنج مقدس و انقلابي خطاب به اعضاي شوراي انقلابي گفتم. بهترين راه
اينست كه شما از كشور دوست و برادر اتحاد جماهير شوروي مردم وارد بكنيد و دستور
بدهيد تا اركان حربي تحت قومنده جنرال صاحب گلاب زوي و قواي دافعه هوايي تحت
قومنده جنرال صاحب عظيمي زمينه كفن و دفن مردم شهيد افغانستان را با احترام
زياد فراهم نمايند و تا آمدن مردم جديد افغانستان ما بهتر است يا بر هم ديگر
حكومت كنيم و يا استراحت كنيم كه من پيشنهاد مي كنم يك عده اي از ما حكومت كند
و عده اي ديگر استراحت. در ادامه صحبت هايم كه با تاييد و هوراي زياد اعضاي
شوراي انقلابي به خصوص رفقاي مان از شاخه پرچم همراه بود گفتم: با اجراي اين
طرح براي هميشه مشكل بي پولي وبي آبي و بي ناني اين مردم حل مي شود. اين مردم
گرسنه را بايد براي هميشه راحت كنيم. ما كه نمي توانيم مدرسه و دانشگاه و جاده
و شفاخانه و... درست كنيم اما درست كردن قبر كار چندان سختي نيست. اصلا چرا
بايد اينهمه قبر درست كنيم. يك گور دسته جمعي براي يك ولايت كافي است.
رفقاي گرامي
به هر حال امروز من پس از يك صدو يازده سال ( ببخشيد غلط گفتم ، اين نمبر فرمان
استالين بزرگ است- البته اگر رفقايم با خبر شوند كه من بعد از چهل و يک سال باز
نمبر فرمان استالين بزرگ را غلط كرده ام باز هم جنگ و جنجال شروع خواهد شد. )
بله ، در چهل و يكمين سال تولد اين حزب بايد بگويم كه ما خدمات زيادي را به وطن
كرده ايم. درست است كه به دليل ضعف اردو و مسايل تخنيكي ديگر ، ما نتوانستيم
همه مردم افغانستان را به مردم شهيد افغانستان تبديل كنيم . هر چند نتوانستيم
افغانستان را از شر مردمش راحت كنيم ( كه در اين صورت مردم افغانستان هم از شر
افغانستان براي هميشه راحت مي شدند كه در علم منطق به آن مي گويند قضيه دو
جانبه و ما در شوراي انقلابي زياد از آن استفاده مي كرديم) . هر چند نتوانستيم
دموكراسي را به صورت صد فی صد براي افغانستان بياوريم . تكرار مي كنم هر چند
نتوانستيم مرد جديد افغانستان را درست كنيم اما ما توانستيم راه اين حركت را
باز كنيم. ما توانستيم اين راه را كشف كنيم. شما ديديد كه رفقاي جهادي و طالبي
ما چگونه از اين تز انقلابي و از پيشنهاد هوشمندانه ما استفاده كردند. هر چند
آنها هم نتوانستند افغانستان را از شر همه مردمش راحت كنند اما به هر صورت اين
پروژه مقدس و انقلابي توسط ما و با ابتكار ما شروع شد و تلاش و پی گيری شبانه
روزی رفقای مجاهد و طالب ما و با همکاری کشور های دوست و برادر ادامه يافت.
رفقاي گرامي اجازه مي خواهم با مسرت عرض كنم اينك زمان اجراي آن طرح بزرگ كم كم
فرارسيده است.اكنون به همت وارث اتحاد جماهير شوروي بزرگ و مرحوم يعني روسيه و
با همت ايالات متحده آمريكا ( استعمار سابق ) و همكاري رفقاي انقلابي ما و نيز
همكاري اسلامي و صادقانه رفقاي طالب و مجاهد به زودي افغانستان از شر اين مردم
راحت خواهد شد وما مي توانيم در فضاي جديد آشتي ملي ، مردم از پاكستان ، ايران
، روسيه و حتي خود ايالات كبير متحده به كشور وارد كنيم و در آن صورت ما مشكل
افغانستان را از ريشه حل كرده ايم. اينست دست آورد بزرگ حزب انقلابي ما .
زنده باد حزب دموكراتيك مردم جديدافغانستان ، پاينده باد انقلاب هفت و هشت ثور
و مرگ بر مردم سابق افغانستان