صاحب نظران بدور ميز مدور
هموطنا ن گرامي صاحب نظران جناب محترم (عالم حقيقي) محترم (جامع الاخلاق)محترم (عالم شناس)
محترم (سخن سنج)ومحترمه(فنا ترك) مهمان برنامه ما هستند من بخاطر رفع ضياع وقت-كثرت وظايف شان وبي صبري شما براي فيض يابي بيا نا ت ارزشمند بي تامل مسايل را مطرح مينمايم .
اولين مساله را ميخواهم مطرح شود اين است كه امروز ما به تعريف متناقض وتركيب نا متوازن واژه ها بر ميخوريم - محترم عا لم حقيقي نظر شما در اين باره چيست؟
عالم حقيقي-- تشكر "ميكونم" از شما كه موضوع "موهمي" رامطرح "كردين" من شخصا دراين باره احساس مسوليت "ميكونم" من هميشه " ميخايم"كه مردم بايد همه همه چيز "ره بفامن"" ماناي" "كل" چيزره" "بفامن""مسالن" وقتيكه ميگوئيم ديموكراسي بايد" ماناي او ره " بگوئيم كه"چي اس" ياوقتي "ميگوين" ازادي بايد "ماناي او ره بگوين "كه "چي اس" " مه امي "نوشته ازادي "ره" بسيار خوش دارم بخاطريكه حرف هاي ازادي جدا -جدا نوشته "ميشه"هر حرف ازادي " ماناي علايده داره " بايد هر حرف ازادي" ره" مردم " بفامن يا مسالن " ديموكراسي" ره مانا كنن كه چي اس" هر حرف" اوره مانا كنن كه چي اس " اي" حقيقت" ره مه" با يد به شما بايد" بگويوم " كه" اسلن اي ديم وكرسي اس" كه ديم" ياني" ضعيف وكرسي" ره" شما" خو ميفامين ياني" چوكي كه او" ره" بشكل يكجا ئي و" جم"(جمع) نوشته" مي كنن" ديموكراسي . چون مردم هميشه ضعيف است از همو خاطر حكومت مردم" ره" ديموكراسي" ميگن" اما در حقيقت ازادي وديموكراسي هر" دويش يك مانا داره" يك سر موي فرق" نداره" تنها رقم ازادي" اوره" جدا جدا نوشته" نمي كنن" از" همي خاطر مه" يكي از مخالفين سر سخت استعمار" استم" خوب شد كه استعمار گفتم" همي" استعمار اول استعمال بود اهسته اهسته با ترقي تخنيك" اي" به استعمار بدل شد" مه در كل" نوشته هاي خود" اوره به ماناي" استعمال نوشته" ميكونم مه ميفا مم" كه اهل قلم وادب منظور" مره ميفامن"
خبر نگار- با تشكر از شما عالم حقيقي- واقعا توضيحات فوق العاده ارايه فرموديد . جا مع الاخلاق صاحب نيز تشريف دارند بسياري هموطنان ما با نام وشخصيت شما معرفت واشنائي دارند براي من درست نيست بگويم سوال وجود دارد شما خود سمبول جوابات مجهول هستيد از شما خواهش ميكنم در باره جديد ترين
تحقيقات علمي و ادبي تان صحبت فرمائيد .
جامع الاخلاق--من هميشه ميگويم كه انسانها بايد با خصايل انساني اراسته باشند( خنده) بر جسته ترين اين خصايل خنده است ميگويند خنده نمك زندگي است اما من ميگويم خنده اقتصاد است( خنده) حتي بدكاره ها اموخته اند كه چگونه خوش روئي كنند (خنده) اهل قلم بايد ازخصايل انساني تعريف هاي جديد كنند علم هاي كهنه را فراموش كنندميدانيد اهل قلم شدن اسان نيست مانند ساير اقلام قيمت قلم هم بالا رفته است اهل قلم در اين قيمتي قلم بايد سخت گير نباشند( خنده) ميدانيد درا نگليسي چند ين لغات يك معني دارد و چند ين معاني يك لغت است اينرا در زبان خود هم بايد رواج بدهيم چه فرق دارد اگر كسب كردن و تحميل كردن يك رقم معني شود در قديم هر چيز علم داشت مثلا ميگفتند سياست علم است حا لا ميگويند سياست دروغ است
ميگفتند علم اخلاق ا ختراع من علم خنده است حالا بايد خنده جاي عرضه وتقاضا را بگيرد( خنده) در حقيقت من مسئله مهمي كه تحت تحقيق دارم اين است كه در اينده نزديك فارمولي را بيرون ميكشم كه تمام مسايل سياسي -اقتصادي اجتماعي - خانوادگي و بسي مسا يل ديگر دريك فارمول حل و فصل گردد .
خبرنگار-هموطنان گرامي قطره اي بود از بحر خروشان فضيلت جناب جا مع الاخلاق صاحب كه ارشاد فرمودند. سوال من خدمت عالم شناس صاحب يك مقدار جنبه شخصي دارداگر لطف فرمايد در باره بنياد گزينش اين اسم با مسمي روشني اندازيد؟
عالم شناس بلي لازم است توضيح بدهم
خبرنگار-خواهشمندم اگر مختصر باشد
عالم شناس-درست است مختصرش اين است كه من مثل ساير ادم هاي دگر كه معروف و مشهور اند مثلا (انشتاين -ارسطو -سقراط) وامثالهم يك انسان هستم ديدگاه كه هاي مشخص دارم از اين خاطر مطا بق ديد خود من عالم شناس تخلص ميكنم چون ميخواهم هر چيزمن "تاق" باشد اسم و رسم ونظريه من هر چيز من بايد فرق داشته باشد
خبرنگار-جناب عالم شناس ميخواهيم انچه تا هنوز نگفته ايد بدانيم چه است ؟
عالم شناس -اگر ميخواهيد عالم باشيد به علم احتياج نباشيد -برخ كسي شمشير نكشيد نشود از خود دفاع كند - در بدي با تدبير باشيد - هميشه مخالف باشيدموافقت كار ضعيفان است- خدمت به بشر انست كه شيطان را تمثيل نمايد.
خبر نگار ماشا الله كه اين نام زيب شخصيت شماست. معذرت ميخواهم كه شما را اقاي محترم سخن سنج در انتظار نگهداشتيم.
سخن سنج- نخير خواهش ميكنم دراصل من متوجه همه سخنها بودم كه سنجش ميكردم كه اين سخنان چقدر خوب است من هميشه عادت دارم كه سخن هاي علمي را به دقت گوش كنم من كدام صحبت زياد نميكنم
همه سخنان دانشمندان را در هر مورد كه بود من تائيد ميكنم اين دانشمندان كه صحبت كردند در اصل يك مجله هم ساخته اند مرا هم در ان شامل كردند وظيفه من اينست كه سنجش كنم وباساس همين سنجش من اين سخنها را تائيد ميكنم.
خبرنگار-واقعا , من ار لحظات نخست متوجه شما بودم تاكدام حدود شما با تمام حواس مسايل را به سنجش گرفته بوديد براي شما مو فقيت بيشتر ارزو ميكنم. محترمه فنا ترك خدمت شما بايد بگويم در حقيقت بايد اعتراف كنم كه شما يك شخصيت بسيار با حو صله هستيد زيرا انچه را كه ما نتوانستيم مراعت
نمائيم شما با حوصله مندي تحمل نموديد ان اينكه اناث اول ذكور بعدا (خنده)
فناترك-از شما تشكر كه بر جسته ترين خصلت مراذكر كرديداما در هر صورت حق اوليت از ايشان است زيرا اينها از هر حيث اين برابري را در خود رشد داده اند اما من كه ديدم سخنهاي مرا كسي نگفت مگر من بايد حر ف هاي خود را بگويم اصلا همين مجله را كه ما سا ختيم دل دشمنان را بكفانيم اگر ني جامع الاخلاق فنا جان- فنا جان اجازه دهيد
فنا ترك-بسيار ببخشيد احساساتي شدم
جامع ا لاخلا ق- شما ميدانيد طبيعت تاثير خود را بر هر چيز دارد در اينجا در كانادا هيچ خوراكه ها مزه خوراكه هاي وطن مارا ندارداين خودش تاثير اب هوا است نبات هم زنده جان است حيوان هم انسان هم .باز در وطن هم منطقه به منطقه فرق دارد باز در منطقه كه ما زندگي كرديم يعني از همان جاي كه هستيم نبوغ فكري نظر به اب هوا بسيا ر رشد كرده است حتي اين رشد شامل حال خزنده ها هم است شما غور بقه يا كور بقه يا قور بقه را ميشناسيد وقتيكه اب در منطقه ما خشك ميشود انها زندگي كردن درخشكه را ياد گرفته اند خيزك زده راه ميروند وقتي ما اين نعمت را در وجود خود احساس كرديم در اين فكر شديم كه اين نبوغ را در خدمت مردم قرار بدهيم همان بود كه اقدام به نشر يك مجله نموديم اول فكر كرديم كه همه ما يك تخلص بمانيم (عالمين) بعدا فكر كرديم كه مردم تصور غلط نكنند از اينرو تنوع در تخلص خود اورديم ورنه سر چشمه ما يكي است.
م-ي- هادي--كانادا