مردم در کابوس از دست دادن جگرگوشه های شان

 

دستگير صادقي

در کنار ده ها ناهنجاری های مزمن اجتماعي موجود در کشور يکي هم اختطاف و قاچاق سيستماتيک جگر گوشه هايی مادران و پدران ستمديده هموطن است که روز تا روز ابعاد وسيعتر مي يابد. اين عمل که سابقه يي در افغانستان نداشت ، ارمغان لجام گسيختگي هايي است که طي سالهای جنگ و برادر کشي و زير فرمان دشمنان مردم افغانستان و بنام " جهاد " بر مردم  تحميل گرديده است.

ده ها هزار عرب ماجراجو و جنايتکار که طي سالهای " جهاد "  توسط سازمانهای استخباراتي با صرف مليارد ها دالر برای جنگ در افغانستان بسيج شدند و آموزش ديدند ، در ايجاد بي رحمي و دهشت ، آنهم در يک کشور بيگانه و به اصطلاح خودشان " تکفير شده " نقش بسيار مهم و جدی ايفا کردند. دست پروردگان افغاني آنها در خدمتگزاری و ادامه اين راه " پر افتخار " نيز سنگ تمام گذاشتند. مردم افغانستان فاجعه  جنگهای تنظيمي  اين " برادران "  را که جز بربادی هستي مادی و معنوی کشور حاصلي نداشت ، و انحطاط اخلاقي ناشي از آن را برای چندين نسل ديگر نيز فراموش نميتوانند کرد.

در زمينه وحشت و بربريت اين لشکر خانمانسوز، باری يک نويسنده امريکايي بنام ادوارد گيراردت به تاريخ 31 اگست سال 1998 طي گزارشي از افغانستان  برای روزنامه ساينس مانيتور چنين نوشت : " در جريان جنگ عليه رژيم کابل ، افغانها ترس و وحشت خود را از طبيعت بي رحم و خشن عربها که مايل بودند  تا  اسرا را با قطع گلوی شان به قتل برسانند ابراز ميداشتند. بر علاوه من شاهد بودم که تعدادی بي شماری از زنان و اطفال اسير شده از قريه ها و روستا های افغانستان از طريق سرحد پاکستان به کشورهای شرق ميانه بحيث برده انتقال داده ميشدند. اين مساله را منابع افغان و سازمانهای حقوق بشر نيز تائيد نموده اند. از اين انتقالات انساني دولت پاکستان و استخبارات امريکا نيز کاملا اطلاع داشت. " تاکيد از نگارنده است.

به ادامه همين انتقالات انساني  حالا هم  آناني که با رحم و عطوفت برای هميش وداع گفته اند و جز منافع و  سود آزمندانه شخصي و گروهي هدفي ندارند و در اين راستا همواره در خدمت دشمنان کشور قرار دشته اند ، دست به اختطاف و قاچاق فرزندان معصوم وطن مي زنند. اين جنايت وحشتناک که روح و قلب هر انسان با احساس را سخت جريحه دار مي سازد ، مورد توجه ارگانهای حراست از قانون در کشور قرار نداشته و از مقابل آن مانند ده ها پديده ناهنجار ديگر با خونسردی تمام ميگذرند و حتا سعي مينمايند  به نحوی آن را ماست مالي کنند. مردم ميدانند که عاملين اين جنايات افراد گم نام و محدودی نيستند ، بل باندهای بزرگ و مقدر مافيايي اند که ريشه در ارگانهای قدرت و اداره دولتي دارند و از سوابق پر افتخار " جهادی " نيز برخوردار مي باشند. آنها در تباني با باند های  ماورای سرحد افغانستان و باند های مافياي بين المللي بصورت مستمر و منظم  کار ميکنند. اين باند های جنايتکار به فرزندان معصوم وطن بمثابه مال يا امتعه تجارتي با مارک بلند  نگريسته و در هر گوشه و کنار کشور بدون کدام مشکلي در جستجوی شکار ارزان و فراوان خويش ميگردند. 

اطفالي که توسط اين باند های جنايتکار اختطاف ميگردند عمدتا بمنظور تامين مقاصد آتي مورد استفاده قرار ميگيرند:

1.     فروش در بازار های شرق ميانه برای سرمايه داران عربي  بحيث برده. همانطوری که طي سالهای " جهاد " همين بازار ها از همين طريق مشبوع ميگرديدند.

2.     فروش اطفال در بازار های سکس منطقه و حتا خارج از آن بمنظور سوء استفاده جنسي.

3.     فروش اعضای بدن آنها به شفاخانه ها و سرمايه داراني که به اين اعضا ضرورت دارند و بي صبرانه منتظر جابجا ساختن آنها در اندامهای گنديده و کثيف خويش اند.

4.     فروش و استفاده در توليد ، توزيع و قاچاق مواد مخدر.

5.     فروش اطفال به قوماندانان و باجگيری از والدين ، و ساير زمينه ها.

عده يي از اعضای اين باندها ، در چندين ولايت افغانستان ، توسط مردم دستگير گرديده اند و به مقام های امنيتي سپرده شده اند. اما رژيم در اين زمينه تا به حال کدام اقدام جدی بعمل نياورده است و اعضای دستگير شده اين باندها آنطوری که بايد بر طبق قانون به جزای اعمال کثيف شان نرسيده اند. تعدادی از آنهای که توسط مردم دستگير گرديده اند ، يا توسط ارگانهای امنيتي رها گرديده  و يا هم بعد از زمان کوتاه به دلايل مختلف حتا مجنون بودن متهم ،  در محاکمه بي گناه تشخيص داده شده و آزاد گرديده اند.

 تعداد عمومي اطفال اختطاف شده طي سالهای اخير را حتا نميتوان تخمين کرد. بر اساس گزارش رسانه های گروهي صرف در جريان سال گذشته 400 اعلان مفقودی از راديو افغانستان به نشررسيده است که عمدتا شهر کابل را در بر ميگيرد. بايد توجه نمود که در ولايات ، دهات و روستا های کشور برای مردم عادی کدام ارگاني وجود ندارد که آنها بتوانند از مفقودی جگرگوشه های شان به آنها مراجعه نمايند و اطلاع دهند ، و يا به نحوی به نشر رسانند. آنها ناگزير اند اين درد جانسوز را بي صبرانه تحمل نمايند و نا اميدانه منتظر بازگشت عزيزان گمشدهً خود باشند.

به نقل از منابع يونيسف در اين اواخر در حدود 164 طفل افغاني از کشور عربستان سعودی به کشور برگشتانده شده اند که قبلا به آن کشور قاچاق شده بودند. قرار معلوم اکثر اين اطفال از ولايت بغلان بودند.

بر اساس گزارشهای رسانه های گروهي دو جوان افغاني که بيش از ده سال در اسارت گروه های آدم ربای پاکستاني بودند ، اخيرا موفق به فرار شدند و به افغانستان بر گشته اند. يکي از آنها ساکن منطقه کيله گي بغلان گفته است که هفتاد نفر ديگر همراه با آنان در اسارتگاهي در لاهور نگهداری ميشدند. و ی دوازده سال در اسارت بسر برده است. او در هری پور پاکستان هنگامي که بيش از ده سال نداشت ، در يک اتوبوس شهری به وسيله افرادی بيهوش شده و به منطقه يي در لاهور انتقال داده شده است. پدر اين جوان آزاد شده از دست آدم ربايان مي گويد که فرزندش مشغول آموزش در يک مدرسه ديني در هری پور بود و ناگهان ناپديد شد.

بر اساس گزارش مورخ يازدهم ماه اپريل سال جاری آژانس اطلاعاتي باختر موظفين پليس ولايت هرات يک نفر قاچاقبر اطفال را در آن ولايت دستگير کردند. اين قاچاقبر شش طفل از مربوطات ولايت هرات را بطور قاچاق به کشور ايران انتقال ميداد و شايد انتظار نداشت که  دستگير گردد. زيرا انتقال شش طفل توسط يک شخص بيانگر آن است که وی شايد بارها اين عمل را انجام داده و از جانب ارگانهای امنيتي خاطر جمعي داشته است.

 يک خانم از ولسوالي سروبي ولايت کابل که پسر هشت ساله اش بنام نثار لادرک گرديده به ( آی دبليو پي آر) گفته است : " اسلام در کجای افغانستان است. من سه ماه متواتر در جستجوی پسرم در افغانستان و پاکستان گشتم  و اما اثری از وی نيافتم.  سروصدای حقوق بشر در افغانستان زياد است ، اما عمل وجود ندارد. "

حالا توجه خواننده عزيز را به برگردان دری بخشهای از گزارش آژانس فرانس پرس که به تاريخ ده اپريل سال جاری از شهر قندهار در ارتباط به ناآرامي های آن شهر به نشر رسيده ، جلب مينمايم.

فرانس پرس گزارش ميدهد : « در تصوير محمد طاهر دوازده ساله آشکارا نيمه بيهوش است. يک تکهً کهنهً خون آلود دست چپ وی را پوشانده است ، جايي که ربايندگان انگشت وی را قطع نموده و آنرا ( انگشت وی را ) يکجا با عکس وی به فاميلش ارسال داشته اند.

در ياداشت  نوشته شده است: " ما مسلمان نيستيم. ما خدا را نمي شناسيم و ازما ترحم نخواهيد.  برای ما صرف پول بفرستيد."

فاميل وی با قرض و وام مبلغ ده هزار دالر را بر اساس تقاضای ربايندگان فراهم کردند و آن را بر طبق وعده ، در يکي از مکاتب شهر قندهار گذاشتند؛ ولي پس از دو روز جسدی سخت صدمه ديده طفل خويش را در نزديکي محل پيدا کردند.

در يک واقعه ديگر که همين باند متهم به اجرای آن اند ، جسدی غير قابل تشخيص نقيب الله سيزده ساله وقتي يافت شد که نهُ روز قبل فاميل وی همين مقدار پول را به ربايندگان در بدل آزادی طفل شان پرداخته بودند. حيوانات وحشي  روی و بازوی راست پسر معصوم را از بين برده  و صرف انگشت بريده شده دست چپ وی نشان ميداد که وی کي است.

حاجي بسم الله پدر طفل بعد از آنکه پسرش را ماه ها قبل مرده يافت  و اکنون کمتر اطاق محل اقامت خود را ترک ميکند ، چنين اظهاز ميدارد : " وقتي که من آنجا رفتم و پسرم را ديدم ، چه احساسي داشتم ، من مي دانم ، قلبم و خدايم."

آژانس فرانس پرس علاوه مي نمايد :

« اين ناپديد شدن ها طوفاني از آتش را شعله ورساخت. به تاريخ هفتم مارچ سال روان بيش از سه هزاز نفر در جاده های قندهار برآمدند و استعفای والي و قوماندان امنيه را تقاضا ميکردند. آنها پليس را متهم به همکاری با ربايندگان نموده و تقاضای حفظ نظم و قانون را داشتند. اعتراض به خشونت انجاميد. بر اساس گفتار منابع امنيتي و دکتوران شفاخانه ، سه نفر به ضرب گلوله کشته شدند و پانزده نفر زخمي گرديدند. 

مطالبات تظاهرکنندگان به نحوی به نتيجه رسيد. به تاريخ شانزده مارچ بر اساس حکم رئيس جمهور کرزی در مقام پليس ولايتي تغييرات به عمل آمد و خان محمد قوماندان امنيه شهر قندهار به شهر شمالي مزارشريف تبديل شد."

گزارشگر مي نويسد: "کرزی حق دارد که پريشان باشد. زيرا طالبان در قندهار زماني به قدرت رسيدند که در آن فرصت نيز فرزندان مردم اختطاف ميشدند. زماني که قوماندانان جهادی در کوچه های قندهار بر سر تصاحب يک پسر بچه به منظور استفاده جنسي باهم مي جنگيدند ، رهبر طالبان در اين مورد مداخله کرد و در نتيجه پسر آزاد شد و اهالي شهر از ورود طالبان به خوشي استقبال کردند. حالا مردم دوباره بخاطر فرزندان شان پريشان اند.

شمس الدين مدير بخش اطفال سازمان مستقل حقوق بشر افغانستان در ارتباط به گسترش فعاليت های آدم ربايي ميگويد که سه نفر از پسران مورد سوً استفاده قرار گرفته بودند و بعد به شيوه بسيار خشن به قتل رسانده شده بودند. دو نفر از آنها مورد تجاوز جنسي نيز قرار گرفته بودند.

يک  منبع غربي در قندهار به آژانس فرانس پرس مي گويد : "  اطفال زيادی ناپديد مي گردند. اطفال کوچي و بلوچ که والدين آنها بنابر کوچي بودن شان شامل بخشي از سيستم نمي باشند ، و هيچگاه مساله مفقودی اطفال شانرا تعقيب کرده نميتوانند."

راديوی افغانستان مستقل که در شهر قندهار فعاليت دارد گزارش داد که اعلان مفقودی اطفال يکي از عامترين اعلانات رامي سازد. اسماعيل طاهر مدير پروگرامهای راديو ميگويد : " استيشن راديو برنامه دارد که نام و آدرس آنها را بخاطر بررسي ثبت نمايد. دستگاه راديو در جبهه مقدم جستجوی اطفال گمشده قرار دارد ، زيرا اعتماد مردم به پليس خيلي پايين آمده است." حتا همين قوماندان جديد امنيه جنرال ايوب سالنگي نيز تائيد کرد که احتمال فساد دولتي در عقب اين اختطافها وجود دارد. وی به آژانس فرانس پرس گفت که : " چنين معلوم ميشود که مليشه های محلي و قوماندانان قومي در اين مساله ذيدخل اند."

کابوس فاميل محمد طاهر وقتي آغاز گرديد که آنها پسرشان را از دست دادند. پليس دو نفر از کاکا های پسر مفقود شده را گرفتار کرد و يکي از آنها را توقيف نمود. عبدالظاهر برای مدت هژده روز تحت شکنجه قرار گرفت تا به جرم اختطاف برادرزاده اش اعتراف کند. وی ميگويد: " من نمي توانستم اعتراف بکنم زيرا من کاری نکرده بودم. حالا تمام فاميل من ميخواهند که قندهار را ترک کنند. زيرا ما فکر ميکنيم که در اين قضيه اشخاص قدرتمندی شامل اند." وی در حالي که عکس برادرزاده کشته شده اش را نشان ميدهد علاوه مي نمايد : " هيچ يک از بازرسان پليس وجود نداشت تا به عکسهای که فرستاده شده بود نگاه کند و آن را بمنظور پيدا نمودن اشخاصي که در عقب اين قتل ها وجود داشت ، بررسي نموده و ربايندگان را مورد تعقيب قرار دهد."

سالنگي گفت که پليس هنوز اين مساله را بررسي ميکند. تعدادی از اهالي شهر گرفتار گرديدند ولي بعدها رها شدند و کسي متهم نگرديد. وی علاوه مي نمايد: " يکي از بزرگترين مشکلي که ما اينجا با آن روبرو هستيم عبارت از فساد در دستگاه پليس و قضا است. وقتي پليس نميتواند قاتل واقعي را پيدا کند ، تلاش مي نمايد تا تعدادی از مردم بي گناه را گرفتار نموده و از آنها اقرار بگيرد."

عبدالظاهر مي گويد که اميدوارم که اوضاع تحت اداره قوماندان جديد بهبود يابد. وی تاجک و از شمال افغانستان است و به عوض يک پشتون که اکثريت مردم قندهار را مي سازد به اين مقام تعيين شده است. وی مي گويد : " ما در اين مورد بي تفاوت هستيم که وی پشتون ، تاجک و يا حيوان باشد ، ولي ما صرف از وی  مي خواهيم که امنيت ما را تاًمين نمايد."  »

بلي خواننده عزيز ! اگر حيوان هم باشد فرق نميکند ؛ ولي امنيت مردم را تاًمين کند. اين بدان معني است که مردم در زير ستم زر و زور سالاران خورد و خمير ميشوند و در وطن خود حد اقل امنيت ندارند. اگر نظامي اين اساسي ترين وظيفه را نتواند انجام دهد و نسبت به آن بي تفاوت بماند ، ميتواند ادعای مشروعيت نمايد؟؟؟ هر گاهي که طشت رسوايي يکي از مقامات دولتي و امنيتي از بام مي افتد ، وی بنام اصلاحات اداری به مقام ديگری تبديل ميگردد ، مگر اين به اصطلاح " لول دادن " ها را ميتوان اصلاحات ناميد ؟؟ پاسخ به اين پرسشها متاسفانه بسيار مايوس کننده است.

مقامهای ارگانهای قدرت و اداره دولتي در افغانستان که تصور مي نمايند " واجب الاحترام و غير مسوول " اند حتا به خود زحمت نميدهند که همچو مسايل حياتي را بصورت همه جانبه مورد بررسي قرار داده و از نتايج اين بررسي ها مردم سخت پريشان و در انتظار را آگاه سازند. چنين معلوم ميشود که مقامات دولتي ما به اصل مسووليت پذيری در مقابل وظايف  و پاسخگويي در برابر مردم باور ندارند.

 


بالا
 
بازگشت