فساد سياسي
در افغانستان
دستگير صادقي
در باره مقوله فساد سياسي، بر بنياد معيارها و ضوابط پذيرفته شده بين المللي، سخني چند از اين قلم در سايت آريايي به نشر رسيده است که هم اکنون در زير عنوان مطالب سياسي ( سال گذشته ) قابل مطالعه است ؛ ولي از آنجا که شرايط افغانستان با آن معيار ها جور نمي آيد و از ويژه گي های خاصي برخوردار است و شايد روی همين دليل در گزارش سازمان بين المللي شفافيت نيز بازتاب نداشته ، ناگزير به صورت جداگانه به بررسي گرفته ميشود.
ويژه گي های افغانستان در شرايط کنوني ترکيبي از تمام آن خصوصياتي است که در ديگر کشورها به صورت جداگانه و در يک حد معيين قرار دارد ؛ ولي فساد سياسي در اين کشور به شکل لجام گسيخته توسعه يافته است. کارشناسان به اين عقيده اند که کشورهای در حال گذار سياسي و اقتصادی، معمولا از جمله فاسدترين کشورها هستند. اين اتفاق در دوران گذار وقتي رخ ميدهد که کنترول های خودکامانه از طريق آزاد سازی های اقتصادی و تمرکززدايي های سياسي با چالش جدی روبرو شده و روبه نابودی مي روند ، اما هنوز معيارها و کنترول های مردم سالارانه و نهاد های مشروع و پاسخگو جايگزين نظام سابق نشده است. بر علاوهء آنچه در بالا گفته شد، در افغانستان جنگ فرسايشي و غارتگرانه طولاني که اثرات عميق اجتماعي و فرهنگي به جا گذاشته ، توليد و قاچاق مواد مخدر که مافيای بين المللي يکجا با اراکين قدرت در اين عرصه عميقا نفوذ کرده و يک بخش مهم اقتصاد ملي را تشکيل ميدهد ، و از جانب ديگر سيل عظيم کمکهای جامعه جهاني در نبود يک اداره سالم ، همه دست به دست هم داده و زمينه هايی را برای فساد بسيار گسترده و به اصطلاح دقيق عوام " چور " هر چه بيشترمساعد ساخته است.
بحث بالای همه يي اين زمينه ها از حوصله اين مقال خارج است. بنابران صرف نقش يک بخشي از رهبران سياسي که تاًثير آنها ، به نظر نگارنده ، بالای تخريب ارزشهای اجتماعي ، اخلاقي و مذهبي جامعه افغاني تعيين کننده بوده است را برجسته مي سازم.
قابل ياد آوری است که فساد در مجموع ، به شمول فساد سياسي و اقتصادی همواره در افغانستان وجود داشته است. يک بخشي از نخبگان سياسي و اداری و برخي از کارمندان در تعدادی از اداراتي که به حل و فصل مسايل مردم مشغول بوده اند به فساد و رشوه ستاني آلوده شده بودند.
نسل امروز به ياد دارد که با پايين بودن سطح زنده گي کارمندان دولتي و دشواری های اقتصادی ناشي از آن، بودند گروهي وسيعي از کارمنداني که به بسيار سختي زنده گي ميکردند ، ولي کار و ماموريت دولتي را بمثابه اعتبار و پرستيژ اجتماعي تلقي کرده ، هيچگاهي دست و دامن شان را به فساد آلوده نمي ساختند. کار برای آنها در کنار حيثيت اجتماعي ، عمدتا بمنظور خدمتگزاری بمردم، و بمثابه يک فريضه مقدس تلقي ميگرديد. با جرات ميتوان گفت که تا نود در صد کارمندان ، با نان خشک و چای تلخ ميساختند و نمي خواستند تا به صفت يک کارمند فاسد و رشوه خوار معرفي گردند.
جنگ و محيط نامساعد ناشي از جنگ که در آن ارزشهای اخلاقي و اجتماعي جای خود را به خشونت ، کشتار و تخريب و غارت مي گذارد ، زمينه و بستر مساعد را برای همه فسادها فراهم ميگرداند. اين پديده بخصوص در ميان نيروهای متجاوزی که به هيچ يکي از اصول اخلاقي پابندی ندارند و هدف شان صرف ايجاد رعب و وحشت و سرکوب مخالفان ميباشد ، خيلي ها گسترده گي مي يابد و از طريق انها به ديگران سرايت ميکند و به تدريج به يک پديده معمول و قسما قابل پذيرش مبدل ميگردد. تعداد کثيری که در اين جريان رشد مي يابند ، نه تنها از اين آلوده گي ها احساس شرم و خجالت ندارند، بل آنرا مايه افتخار نيز ميدانند. وقتي اين نيروها متشکل از همچو اشخاص به قدرت ميرسند ، آن عادات ناهنجار را با خود به دولتي به اصطلاح به غنيمت گرفته شده انتقال ميدهند و از بالا بر ديگران تحميل مينمايند. به گونه يي که امروز اين وضعيت را درکشور عزيزمان افغانستان مشاهده مينمايم. نقش رهبران و سياستمداران ، آناني که بالای يک بخشي از مردم حکم ميراندند، در ترويج فساد موجود ، خيلي ها جدی بوده و از طريق همين به اصطلاح رهبران مفسد ، فساد گسترده به تدريج بخشي بزرگي از جامعه را در برگرفته است.
از آن جایي که فساد و انحطاط اخلاقي در جامعه دامن گسترده و ارزشهای اجتماعي و فرهنگي يکي پي ديگری جای خويش را به نفع ناهنجاری ها از دست ميدهد و حالا به يک مرض بسيار مزمن و خطرناک همچون غده سرطاني مبدل شده است که دقيقا ثبات و امنيت و در نهايت استقلال و تماميت کشور را تهديد ميکند.
ارزشهای اخلاقي جامعه زماني شديدا صدمه ديد و تخريب گرديد که تعدادی از اشخاص ، ظاهرا با جامه روحانيت آراسته ، با محاسن و دستار سفيد و کلام خدا بر زبان که اصولا مي بايست ممثل و مروج تذهيب و اخلاق نيکو مي بودند ، به اغوای مردم کوشيدند و در عمل از خود چهره غارتگر ، ستمگرو ظالمي را به نمايش گذاشتند. آنها به اين وسيله مشوق همه بد اخلاقي ها در جامعه گرديده و ارزشهای اخلاقي ، فرهنگي و ديني مردم را سخت تخريب کرده اند.
يکي با قيافه ظاهرا روحاني در مقام ولايت همه يي دارايي های عامه را از آن خود ميدانست، حتا در سفرهای معمولي برای خود گارد احترام با موزيک و تشريفات رسمي مي آراست و حواريون ، زير پای جناب شان گل مي افشاندند ؛ ديگری ، بخش بزرگي از مساعدت های محافل عربي به منظور تمويل جهاد را تاراج و حالا با غصب زمنيهای دولتي و مردم آنها را نمره گذاری کرده و به قيمتهای بسيار گزاف به فروش ميرساند. سومي با استفاده از صلاحيتهای ناداده شده ، مليارد ها افغاني بدون پشتوانه را به صورت غير قانوني نشر و قبل از رسيدن به بانک مرکزی ، کانتينر های مملو از پولها را بين خود و شرکا تقسيم مي نمود. از عجايب روزگار اين که همين پولهای تقلبي و بي ارزش را بانک مرکزی به پول با اعتبار افغاني تعويض نمود!!! آنها در پهلوی غارت دارايي های عامه و اختلاس کمکهای باد آوردهً دول غربي و شيوخ عرب برای جهاد ، به قيمت فقر جانسوز عمومي ، غارت و ويراني اقتصاد ملي ، توانستند سرمايه های بي حسابي را جمع آوری نمايند. همچو نمونه ها خيلي فراوان اند و سياهکاری های شان حتا در مطبوعات داخل کشور نيز بارتاب وسيع دارد. خوشبختانه مردم همه يي آنها را مي شناسند و روزی با آنها محاسبه خواهند کرد.
با استفاده از اين ثروتهای نجومي و اندوخته های کاملا نامشروع که بوی خون و باروت از آنها به مشام مي آيد، حالا با افتخار و روی هم چشمي ها با يکديگر و ناديده گرفتن کامل مردم ، قصرهای باشکوه ميسازند و در عيش و عشرت مي لولند. سرخوش از اين حال و هوا و به شکرانه اين همه نعمات، حتا با دختران نابالغ ازدواج مينمايند.
رهبراني با چهره های ظاهرا روحاني که اصولا ميبايست در پاکي و طهارت ، صفا و محبت ، صداقت و وفاداری ، عطوفت و مهرباني ، مردم دوستي و نوع پروری و ايثار به همنوع ، معلم اخلاق جامعه مي بودند، بر عکس دست به غارت دارايي های عامه و تجارت خون مردم زده اند و از خود يادگار ننگيني به جا گذاشته اند. آنهايی که به " معلم اخلاق" شهرت داشته اند، چه اخلاقي را اشاعه و ترويج داده اند!؟ بي موجب نيست که برخي از اين رهبران هر از گاهي که سفری به خارج دارند سری به دوبي و مشهد مي زنند تا از يکطرف از وضعيت پول های جمع آوری شده اگاهي پيدا کنند و از جانب ديگر از رهبران شرعي ( ! ) کسب تکليف نمايند.
هر گاهي که از فساد سخني در ميان آيد، اين چهره های مشهور آن را به بمثابه يک پديده طبيعي و ناشي از ضعف اقتصاد مردم ميدانند. آنها فراموش ميکنند که دشواری های اقتصادی مردم و بخصوص از کارمندان دولت ، پديده تازه نيست و سالهای سال انبوهي عظيمي از کارمندان با شرف اين کشور با اين وضعيت خيلي دشوار دست به گريبان بوده اند؛ ولي اخلاق اجتماعي و عزت و غرور شخصي شان نميگذاشت که به فساد آلوده شوند و از اين طريق حيثيت و اعتبار اجتماعي خود را لکه دار سازند.
در کشورهای مستعمره و جوامعي که ارزشهای اخلاقي در آن سخت صدمه ديده ، فساد به تدريج شامل فرهنگ آنها شده و بالاخر به يک صفت حسنه مبدل ميگردد. گاهي با افتخار گفته ميشود که گويا " فلاني از ريگ روغن ميکشد " و توانسته است در مدت زمان کوتاه مالک ثروت عظيم گردد. همسايه های شرقي و جنوبي ما دراين صحنه معرکه ميکنند و شهرت جهاني دارند. تعداد زيادی از رهبران سياسي و کارکنان تنظيم های که در پاکستان مستقر بوده و امروز بخش اعظمي از ادارات را پُر کرده اند ، با فساد مشهور سياسي و اقتصادی آن کشور عادت کرده و چنان فرهنگي را به افغانستان منتقل نموده اند که از گنداب آن همه يي مردم مشمئيز گرديده اند.
دوستي حکايت ميکند که پس از اشغال کابل توسط نيروهای مجاهدين و تصرف ادارات دولتي و غصب مقام های آن ادارات ، مامور معاش بر طبق معمول معاش ماهانه آنها را برای تسليمي نزد شان آورده بود. زماني که آنها اندازه معاش خود را در جدول معاش ملاحظه کردند با خنده و تمسخر از گرفتن آن خودداری نموده و ميگفتند که مصارف يک شب شان بيشتر از اين مبلغ است. در حالي که هزارها کارمند با شرف اين وطن صرف بخاطر همين مقدار ناچيزی معاش ماهانه، صادقانه در خدمت مردم خويش قرار داشته اند و به کار و ماموريت خود افتخار ميکرده اند و عالي ترين نظم و دسپلين کاری را از خود به نمايش ميگذاشته اند. هنوز هم تعدادی از کارمندان باشرفي که با همه يي اين فساد به فساد آلوده نشده اند در ادارات دولتي بمثابه خارچشم وجود دارند.
با دريغ که پس از فروپاشي نظام دولتي و ترويج انارشي ، تعداد زيادی به مقام های حکومتي و در مجموع به حکومت نه به صفت يک ارگان خدمتگزار مردم ، بل به بمثابه " خوان نعمت " و منبع بزرگ درآمد شخصي و گروهي مي نگرند و تلاش زياد برای رسيدن به قدرت نيز صرف به يک منظور بسيار ساده خلاصه ميگردد و آن " کسب منفعت هر چه بيشتر" ميباشد. تعدادی که با اين شيوه عادت کرده اند، در اين راه ، دست به هر نوع معامله شرم آور ميزنند و همه معيارهای اخلاقي را برای رسين به اين مامول زير پاه ميگذارند . برای آنها ادارات دولتي و ارگانهای محلي حيثيت و اعتبار موسسات تجارتي شخصي و گروهي را گرفته است. از نظر آنها بودجه ادارات و ارگانهای محلي و عوايد اقتصادی حاصل از محلات ، همه در مجموع سرمايه شخصي اراکين قدرتمند و شرکا را ميسازند.
بنابران در چنين وضعيت خيلي ها ناهنجار، برچيدن دامن فساد از کشور را نميتوان هيچگاه با چند تدبيری که گاه گاه برای تسکين مردم اتخاذ ميگردد و حتي صدور فرامين " بي دندان " ، عملي گردانيد. حتا ثبت دارايي های وزرا در يک زمان کوتاه و نشر آن توسط رسانه های گروهي آنطوری که وعده داده شده بود تا به حال عملي نگرديده است.
اگر در اين عرصه واقعا اراده قوی سياسي و اداره مردمي وجود داشته باشد، ضرور است تا پيش از همه با حمايت قاطع جامعه بين المللي و متکي بر ميثاق بين المللي مبارزه عليه فساد ، دارايي های تمام رهبران سياسي و اشخاص مشهور به فساد را تعيين و تثبيت نموده ، تمام حساب های بانکي آنها را در همه کشورهای جهان شناسايي و تا زمان بررسي به منشاً موجودی اين حساب ها و تعيين نحوه دستيابي صاحبان آنها به اين مبالغ ، مسدود گردانند ، و از چگونگي اجراات در اين زمينه همواره به مردم گزارش بدهند.
در غير آن مردم ميدانند که آب از سرچشمه گل آلود است و از چنان دستگاهي با چنين اشخاصي نميتوان همچو انتظاری داشت .
http://www.ariaye.com/dari1/siasi/sadeqi3.html