جلیل پرشور
مخالفین دیروز ومتحدین امروزامریکا
جلیل پرشور
دیریست که درادبیات سیاسی و نوشته های بسیاری از نویسنده گان خاصتا ً فعا لین چپی ووطنی ما در مورد دشمنان ومخالفین امریکا توضیحات وتبصره های مختلفه صورت گرفته و گروه ها واحزاب متعدد در زمینه مواضع رنگارنگ انتخاب کرده ، تعدادی در موقف های خود تا حدی ثابت وتعدادی مطابق مود روز ویا منافع خود نه و بر اساس منفعت وطن تغییر موضع و موقف داده اند ومیدهند.
برای توضیح حد اقل درمورد موضع گیری های گروه های مختلفهً سیاسی ومذهبی دیروز وامروز در این زمینه میخواهم مطابق ببرداشتها ، سطح فکری،اعتقادات و چشم دیدهای خودم از آن جهت این مسا ًله را مورد ارزیابی وتحلیل قرار دهم که شخصیت ها، گروه ها و احزاب متعددومختلفهً مذهبی، سیاسی،ایدولوژیک وقومی وطن ما، دیروز در گرما گرم مبارزات ضد سلطنتی وضد استبدادی سال های گذشته برای جای پا پیدا کردن در میان مردم، اکثرا ًلبهً تیز تبلیغات مبارزاتی شان راعلیه د،ابرقدرت،دیروز یعنی دولت امپریالیستی امریکا وسیستم سوسیا لیستی اتحاد شوروی، متوجه ساخته بودند و آشتی وسازش را با این دو کشور مستحیل و غیر ممکن میدا نستند وبا تمام توان و مهارت با دادن ارقام وحقایق ، حقانیت خود را به شمارش میگرفتند وبر مواضع ضد امپریا لیستی ، ضد سوسیال امپریالیستی وضد طاغوتی واستکبار جهانی شان بطور جداگانه افتخار میکردند. این گروه ها به چندین بخش تقسیم میشدند که باختصار درمورد هرکدام شان تذکراتی داده میشود ومعلوماتی شاید قرین بحقیقت ارایه میگردد تا این پندار وتصور بوجود آید که در عالم سیاست ومبارزهً قدرت، مرزهای عبورناپذیر(!) دشمنیها وکینه های مذهبی، ملی ، ایدولوژیک و سیاسی نیز بمانند خط بار لیف ویا دیوار برلین، قابل عبور ومرور بوده ودارای آن مقاومت و پایداری نیستند که شعار های آنها گرمی بخش صد ها میتنگ، گردهمآیی واجتماع درمسجد و تکیه خانه درمارشها ومحافل حزبی وسیاسی میشد.
توضیحات آتی فقط شامل احزاب وگروهای میشود که بعد انفاذ قانون اساسی جدید ویا آغاز دههً دموکراسی فعالیت وموجودیت داشتند.
دشمنان ومخا لفین با امریکا وامپریالیزم جهانی قبل از سال 1357 عبارت بودند از:
1- حزب دموکراتیک خلق افغانستان با تمام فرکسیونها وشاخه های مختلفهً خورد وبزرگی که از آن جدا شد ند وگروه های جدید را تشکیل دادند .
2 : حزب دموکراتیک نوین(شعله جاویدیها) با همه فرکسیونها وشاخه های متعدد آن. درحالیکه تعدادی از گروه های خورد وکوچک دیگر سیاسی بشمول شخصیتهای متعدد ملی ومستقل همهً اقوام ، ملیتها ومذاهب بنابر عوامل واسباب مختلفه خصوصیت ضد امریکایی داشتند و بنام داشتن تفکر ملی ومترقی علیه امریکا دست به تبلیغات زده وافشاگری میکردند.
3 : نهضت اسلامی افغانستان که بعدا ًبه شاخه های متعدداحزاب وگروه های اسلامی تقسیم و آقایون خالص، سیاف،ربانی، انجینر حبیب الرحمان، گلب ا لدین حکمتیار وسایرین هرکدام احزاب وگروه های جداگانه را ساختند وراه های مختلفهً تبلیغات وبراندازی را آغاز کردند .
4 : سازمان جوانان مسلمان که بعد متلاشی شدن نهضت اسلامی شکل گرفت و بعدا ًنام حزب اسلامی را بخود اختیار کرد و درنتیجهً اختلا فات به چندین حزب، گروه وجمیعت تقسیم شده وبعدا ً با پساوند ویا پیشاوند اسلامی بنامهای جدید ظاهر شدند.
5 : افغان ملت چه در زمان رهبری مرحوم انجینرغلام محمد فرهاد(پاپا)وچه درتحت رهبری آقای حدا د وسایر ین از مخالفت با امریکا دم میزدند ویا شعار ضد امریکایی میدادند.
درحالیکه دشمنان ومخالفین اتحاد شوروی در وجود احزاب وگروه های ذیل فعال بودند.
1 : تمام احزاب و گروه های که قبل از نام ویا بعد از نام گروه های شان کلمهً اسلامی را بُکسل میکردند وبعد تغییرات سیاسی سال 1357 با نامهای فریبنده تر، در وجود احزاب بی شمار و ا لبته اینبار بنام جهادی فعالیت شان را نه بشکل سیاسی بلکه مسلحانه وخونین درتحت حمایهً بیدریغ دشمنان شوروی ودولت جدید افغانستان، وقتی آغاز کردند که تعداد مشاورین شوروی هنوز در سطح مشاورین نظامی وملکی دوران حکومت قبلی بود وقوای شوروی به افغانستان دعوت نشده بود.
2 :حزب دموکراتیک نوین( شعلهً جاویدی ها) وتمام شاخه های آن که بنام ماًو ویستهادر آن وقت مشهور بودند، طوریکه در مبارزه جدی علیه امپریالیزم و ارتجاع وابسته بآن خودرا پیشگام وپیش قراول میدانست، نبرد وجنگ آزادی بخش را اولا ً علیه دولت مخالف امریکا وهوادار شوروی وبعدا ً علیه قشون شوروی در اتحادی جدا ًصادقانه وخدشه ناپذیر با گروه های جهادی علیه سوسیال امپر یالیزم ولی به نفع امپریالیزم، دشمن قبلی خود آغاز وتا سقوط دولت وپیروزی(!) مجاهدین به پیش برد وثمرات زحمات خودرا بعدا ً بدست آورد.
3 : بقا یای رژیم سلطنتی.
4 : افغان ملتیها وسایرمتعصبین قومی تما میت خواه بیشتربخاطرنزدیکی با ستمگران داخلی
5 : همه آنانیکه بحساب رنج ومحنت مردم زنده گی میکردند وتحمل بی نیازی زحمتکشان را نداشتند ومیخواستند مردم ما هیچ وقت صاحب نان وکارنشوند تا آنها خود بادار باقی بمانند طفیلی زنده گی کنند وفرمان برانند ومحتا جان که تعداد شان بیشمار بود و اکثریت قریب به اتفاق نفوس وطن را در برمیگرفت خود را در برابر آنها خم نموده ودستهای نا پاک زیادیرا از روی مجبوریت ببوسند وهمیشه دعا گوی این وآن باقی بمانند. ترس این گروهای اخیر از شورویها نبود بلکه از نظام سوسیالیستی بود که باوجود کمبود ها ونواقص معین وعیوبی که اهل غرض بآن تهمت زدند وعلاوه کردند، برای مردم ما که به لقمه نانی محتاج بودند وهنوز با وجود ده ها ملیارد دالر کمک های خار جی شکم های شان گرسنه باقیمانده است می توانست مفید وموًثر واقع شود.
6: جباران، ستمگران وغاصبان مال وداراییهای ملی که آزمندی، سیری ناپذیری،حکمرانی ورهبر بودن، برجسته ترین خصوصیتهای انسانی واخلاقی شان راتشکیل میدهد برای بد نام کردن حزب دموکراتیک خلق افغانستان(ح.و) وسایر حلقات وگروه های عدا لتخواه و غریب نواز از نیرنگها ووسایل مختلفهً نا جایز، حتا دین ومذهب استفاده نموده بنا م مبارزه علیه کمونیزم و الحاد ازطریق تخریب شورویها، عدالت،حق طلبی ،مساوات،وحتا اخوت اسلامی ایراکه خود مبلغ کاذب آن بودند تکفیر، اعدام وسنگسارنمودند .
قابل یاد آوریست که تعداد محدودی از افراد بعضی از حلقات دست چپی دیگر نیز در جنگ علیه حاکمیت دموکراتیک خلق افغانستان وبعدا ًمدت کوتاهی علیه نیروهای نظامی شوروی و در شوروی ستیزی، در همنوایی با نیروهای جهادی شرکت کردند که از لحاظ مفکوره وروابط تشکیلاتی با گروه های وابسته به حزب دموکراتیک نوین ارتباط وتعلقی نداشتند. در آنزمان وضع انکشافات دراماتیک پیدا کرده بود تا با لاخره در نبرد وجنگ خونین علیه حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان( حزب وطن ) ومتحدین آن هیچ نیروی دست چپی دیگرجز وابستگان وبقایای چند گانهً حزب دموکراتیک نوین(شعلهً جاویدیها ) و افغان ملتیها در پهلوی مجاهدین داخلی وخارجی درپهلوی امریکا وپاکستان، در رکاب عربستان سعودی وا سراییل ودر جنب ایران وچین، درکنار ناتو وسی،آی ،ای ، تجاوزکاران جهانی تروریستها ، بنیاد گرایان بیرحم بین ا لمللی وسایرین قرار نداشت ونمی جنگید.
دنیای ما، دنیای عجیب شده است، یگان بار سیاست، مورد نفرت انسان قرار میگیرد خاصتا ً وقتی معامله گری ها و منافع تنگ نظرانهً سیاسی، خودخواهیها وجاه طلبیهای گروهی،فردی زبانی و قومی باعث زیر پا شدن اصول وپرنسیپهای اعتقادی واخلاقی انسان میگردد. مثل همین لحظه بیادم میآید که چطور پیکر آغشته بخون یکی از فرزندان درد ورنج مردم افغانستان،فرزند انقلابی ومدافع منافع تهیدستان وطن،شهید سیدال سخندان ویکی از افرادجداً فعال ( شعلهً جاوید ) که بدست قصابان تحصیل یافتهً حزب اسلامی با تمام نامردی و وخیانت بقتل رسیده بود در صحن پوهنتون کابل بزمین افتیده بود وهمهً محصلین وطنپرست وترقی خواه رفیق ورقیب بحال او ، بحال دموکراسی و بحال بی دفاعی دیگراندیشان وبخاطر همدردی با فامیل ورفقای سیدال شهید گریه میکردند وابراز همبستگی مینمودند.
آیا کسی میتوانست پیش بینی کند که روزی همراهان وهمرزمان سیدال شهید در سنگری واحد با قاتلا ن سیدال علیه هدفی واحد فیر کنند ودشمن واحد سیاسی داشته باشند ؟ویا چپ انقلابی با تمام ادعاها واهداف ضد ارتجاعی همسنگر ارتجاع مذهبی وامپریالیزم خون آشام علیه حاکمیت جدیدی که به سلطهً جابران وظالمان خاتمه میداد قرار گیرد .
چرا چنین شد وگناه وقصور ازکیها سر زد تا آبیکه مسیر آن رفتن بسوی علفزاران وباغ های خشکیده و حاصلات در حال سوختن توده های زحمتکش بود، تغییر جهت داده شد ودرختان پشه خانه،گل های زقوم، خارهای مغیلان، بته های سوزنک ، گیاهان زهر دار وبته های هرزه را سیراب کرد وباعث مصیبت برای گندم این یگانه وسیلهً رزق مردم شد.
اگر حفیظ اله امین(!) آن دژخیم همطرازپولپو ت علیه همه، جزعدهً محدود اطرافیانش دست اندازی نمیکرد،گروه های وسیع مردم وقشرآگاه جامعه را روانهً زندانها نمیساخت وبتیرباران شدن محکوم نمیکرد شاید وضع طور دیگری انکشاف مینمود وآن فاجعه بار نمی آمد.
سر دادن شعار های بیجا ،تحریک آمی،غیرعلمی غیرقانونمند ،غیر عملی وصرف تبلیغاتی برای اهدافی مبهم دروطنی که مردمان شریف آن بارها بوسیلهً عمال زرخرید استعماروارتجاع فریب داده شده اند ودین مردم را علیه دنیای مردم بشکل کاملا ًغیر شرعی و غیراخلاقی مورد استفاده قرار داده اند اگر پلا نیزه شده هم نبوده باشد وازعدم تجربه وکمبود دانش علمی ناشی وعملی گردیده باشد بازهم قابل قبول نیست ومورد حمایت قرار گرفته نمیتواند ،ازینروخواهی نخواهی واکنشها و عکس العمل های را درقبال خود دارد طوریکه داشت، ولی شکل عکس العمل وراه های مقابله با آنرا نیز باید در روشنی آرمانها،عقاید واهداف انسانی مذهبی واخلاق سیاسی جستجو ، انتخاب وعملی کرد.
حاکمیت سال 1357 ،بعد پیروزی باید جبههً وسیع ترقیخواهان وچپی ها را بهر قیمتی که تمام میشد از آنجهت تشکیل میداد که ارتجاع سیاه دشمن با هر نوع تغییر دموکراتیک به نفع اکثریت مظلوم وفقیر جامعه بحیث بمب ساعتی یا بیرل باروت آمادهً انفجاردردست زورگویان و ستمگران منطقه وجهان، گوش بقوماندهً اربابان خود بود وبرای آنکه مظلومان وستمزده گان قامت راست نکنند آخرین تیر های تعبیه شده در عمامه وآستین را که با کلاهک های دینی مذهبی، قومی وزبانی پوشش داده بود در حالت( اور- آتش ) قرار داده بود ودر کوتاه ترین زمان،باچشمانی گریان باکل آه وفغان تحت نام تباهی قوم افغان وجهادعلیه کافران،بدستور و حمایت پاکستان وعربستان وسایرستمگران جهان،جنگ برای کسب قدرت را جهاداعلام نموده در هرمنبرومسجد ودرهرخانقاه وزیارتگاه برای شستشوی مغزی مردم وکشانیدن شان بسوی جنگ وجهاد فی سبیل ا له(!) خطابه ها ، افتراات و یاوه سرایی سر دادند. خطر کفر آمد، کمونیزم آمد در اول باخود، شوروی آمد، را نداشت چون قوای شوروی بعد از سقوط حکومت داوود خان بافغانستان نیامده بود، بمعنی دیگرجهاد علیه حکومت باصطلاح غیر اسلامی افغانها اعلام شده بود نه علیه روسها، چطور میتوانند خودرا از گناهان کبیره ای که در نتیجهً اعلام جهاد علیه حکومت جدید که همه شاهد بودیم که درهمان روزهای اول طرف حمایت بی دریغ ووسیع مردم قرار گرفت وملیونها انسان زحمت کش وفقیر جامعه از تغییرات وتحولات سیاسی 7ثور 1357 باتمام گرمی وحرارت استقبال کردند برا ًت دهند، اینکه چرا اهداف انقلابی به بیراهه کشانیده شد وگروه های مختلفه ، نا امید و مخالف شدند بقول هموطنان ما که درچنین موارد میگویند: ( خدا خانهً شیطان را خراب کند) وگرنه هرگز چنان نمیشد که شد.
اگر از انصاف کار گرفته شود وقضاوت سالم صورت بگیرد،میتوان اینرا نیز مطرح کرد که اگرحاکمیت ثور 57 خاصتا ًحفیظ اله امین وگروهش، درمورد چپی ها وخاصتا چپی های خط چین از ظلم وناروایی وسیع استفاده کرد،آیا راه حل این بود که با سایر نیروهای چپی وملی زیر ضربه قرار گرفته، به حبس وزندان وتیر باران کشیده شده همسویی وتقارب جستجو می شد ویا با شریر ترین نیروهای بنیاد گرای تحول ستیز ودشمن با هر نوع ترقی خاصتا ً بنفع زحمتکشان جامعه، ودشمن با دانش وفرهنگ متمدن ومشترک بشری. همچنان در مورد نحوهً برخورد و موضعگیری علما، دانشمندان وآنانیکه بعدا ًخودرا رهبر وقاید دینی اعلان کردند باید گفته شود که باساس کدام دلیل، منطق ومجوزحقیقی دینی، علیه حکومتی که در سرزمین افغانها وبدست خود ابنای وطن تشکیل گردیده وعملا ًقوانین اسلامی طرف حرمت حکومتیان قرار داشت جهاد را اعلام و نافذ ساختند وخون ده ها هزار انسان بی گناه را ریختاندند وتمام کارمندان دولتی اعم از حزبی وغیر حزبی را مباح ا لدم ووا جب القتل دانستند وحتا امر قتل صدها عالم دینیرا که از اسلحه وپول عربستان، امریکا وسایرین واز امر وهدایت پاکستان برای کشتن مردم وتخریب آبادیهای وطن شان استفاده واطاعت نکردندبناحق صادر وتطبیق نمودند.
اگر جهاد علیه احزاب دست چپی افغانستان بجرم گرایشها ویا عقاید سوسیالیستی مشروعیت داشت ودارد، چطور رهبران جهادی هزاران سوسیالیست سوسیالیستر از هر خلقی وپرچمی را در ترکیب نیروهای مقاومت(!) وجهاد جا دادند، حمایت کردند وحرمت نمودند ، در حالیکه کفر شعله یی وپرچمی ندارد، بیدینی خلقی وافغان ملتی ندارد،ا لحاد شوروی ، چینی وامریکایی نیز ندارد، این عجب قضاوت است که دیروز با دین ستیز ترین گروه ها،اشخاص ودولتها ساختند ومعامله کردند وامروز همه بچشم سرمی بینیم که آقایونی که میگفتند جهادعلیه اشغال خارجی بالای مومن ومسلمان واجب است، اکنون در موجودیت وحضور گستردهً قوای نظامی بیشتر از 20 کشور غیر اسلامی نه تنها دم از جهاد نمیزنند که قریب است اسلام را برای حفظ مقام وبه دست آوردن ثروت وشهرت بیشتر فراموش کنند.
باید به آن چپی ها ومجاهدینی که علیه حاکمیت ح.د.خ.ا ومتحدین آن ویا علیه اردوی سرخ شوروی جنگیدند وجهاد کردند گفته شود که اگر هدف تان مشارکت در قدرت بود بشما قبلا ًطی نامه های متعدد وبا دادن تضمینهای قوتمند پیشنهاد مشارکت در دولت داده شده بود چرا آنرا رد کردید، شاید گفته شود که حکومت آنوقت وابسته بروسها بود وبزور شورویها بپا ایستاده بود، آیا حکومت باصطلاح جهادی بزور ونیروی خود بکابل آمدواگر میتوان موجودیت وهم کاری هزاران پاکستانی وعرب را با جهاد توجیه دینی واسلامی کرد،اشتراک مساعی و اقدامات مشترک جنگی باهزاران مسیحی ویهودی ای راکه درترکیب نیروهای جهادی ومخالف حاکمیت آن وقت وظایف مختلفه را انجام میدادند چه نوع باید ترجمه وتفسیر نمود؟وچه فرقی بین بی دینی روسها وبیدینی وغیر اسلامیت قوای نظامی غربی موجود در افغانستان میتوان قایل شد وقناعت مردم را در اینمورد فراهم کرد.
باید بصراحت اعلان شود که بهیچ وجه قصد آنرا نداریم که برای ایجاد خصومت وخشونت علیه قوای خارجی موجود در وطن دست به تحریکات بزنیم ،فقط میخواهیم که به لحاظ خدا دین الاهی را مطابق نرخ روز وباساس منافع خود ویا با عقلانیت های محدود وعقب مانده که متا ًسفانه بسیار پیدا میشود تفسیر وتحلیل نکنند ودر رقابتها وجنگ قدرت ویارسیدن بقدرت وثروت از وسایل متعدد سیاسی خود استفاده نمایند نه آنکه از دین محمدی بحیث نردبان ، در بالاشدن ببام قدرت وشهرت مانند گذشته استفاده نمایند ومخالفین شخصی وسیاسی خود را با قمچین دین ومذهب تازیانه کاری کنند، این کار جداً ناروا وغیر اخلاقیست.
واقعاًباید بر اوضاع عجیب وغریبی که در وطن ما شکل گرفته و میگییرد مکث و درنگ طولانی وهدفمند نمود وآنرا دقیقا ًمطالعه وتحلیل کرد که چطور عدهً با استفاده از خوشباوری ویا عقب مانده گی شریف ترین ومظلوم ترین مردم، وسیع ترین استفاده ها را کردند و میکنند وبا چه ساده گی، زنده گی وسرنوشت مردمی را ببازی گرفتند وتا هنوز کسی نمی پرسد که تحت نام جهاد درراه خدا وبرعلیه کافران!! داخلی(تمام وابستگان وحامیان دموکراتیک خلق) و نیروهای شوروی، افغانستان را به لابراتوا تروریزم پروری،کشت وقاچاق مواد مخدر ولا نهً هزاران بنیادگرا تبدیل کردند وخود سود بردند که باثرآن رهبران دینی به سیاسی وبعداً به بانکداران بزرگ،تجار ارشد،زمینداران وباغداران مشهور وصرافان بی رقیب تبدیل شدند واکنون نه فقط با استفاده از سلاح دین ومذهب بلکه با استفاده از تفنگ، تریاک ودالردر ارگان های انتخابی و انتصابی دولتی راه می یابند وقریب است که چریکهای تفنگ بدوش خونریز دیروز خود را زعمای ملی جا بزنند!!!.
متا ًسفانه حوادث بگونهً تکرار میشوند، بعد سقوط سلطهً جابرانه وکاملا ً آغشته بخون گروه طالبان که ترکیبی از مجاهدین سابقه، ملیت پرستهای شوونیست باضافهً داوطلبان تندرو متحجر وعقب ماندهً مذهبی وملیشای پاکستانی،تروریستان وبنیادگرایان کشورهای مختلفهً اسلامی که درکشور های خود شان تحت پیگرد قرار داشتند و اکنون امر قصابی آنهارا صادر کرده اند، نیروهای مذهبی تندرو وانحصار طلب، باز درمانوری کاملا ًجدیددر فکرغصب دوبارهً قدرت با استفاده از تمام امکانات کهنه وجدید میباشند، اینبار نه با سردادن نعرهً تکبیر برعلیه کفر واسلام ستیزی امریکاییها واروپاییها و نه بااعلان جهاد علیه آنها بلکه با همرکابی با بادار قدیمی شان، جلواسپ خان بزرگ قریهً جهانی را گرفته بحیث شاطر ودلقک خانه بخانه ودرگوشه، گوشهً وطن اورا می برند، آشنا میکنند وصید وشکار برایش تدارک می بینند ولو اگر آن صید روزی هم کاسه وهم نماز وهمراه او شان بوده باشد.
راست است که گفته اند قدرت بسیاریها را کور، گمراه وفاسد میسازد، خوشا بحال آنانیکه در وقت قدرت برای خود وخانواده واطرافیان شان کمتر فکر میکنند وبا چور و غارت مردم ووطن صاحب مال ومنالی نمیگردند واندیشهً وطنپرستی واعتقادات دینی ومذهبی شان را با جیفهً دنیاعوض نمیکنند، ایدولوژی ،مفکوره ،آرمانهای مقدس میهنی را آلوده به تعصبات کور ملی، مذهبی ،قومی وزبانی نمیکنند، طوریکه تعدادی دردیروز این فرومایگی را انجام دادند وعدهً امروز مصروف آن هستند.
اما در مورد امریکا وغرب برغم دشمنی وجفای امریکایی ها در مقابل حزب و حاکمیت د.خ.ا( ح . و) باید بصراحت گفته شودکه با وجود اختلافات متعدد سیاسی و نحوهً برخورد در مسایل وقضایای داخلی وخارجی وچگونگی راه رشد وترقی آیندهً افغانستان این زادگاه مقدس ما، مشترکات فراوانی بین دموکراسی خواهان ، ترقی پسندان و مدافعین فرهنگ وتمدن بشری وجود داردکه بایدازآن بحیث نقاط تلفیقی استفاده شود،به بیان دیگراگر امریکای مدعی حمایت از آزادی، دموکراسی وبرابری میتوا ند با متحجر ترین نیرو های مذهبی ازجهادی تا طالبی واز چپ ترین نیروهای سیاسی تا افراطی ترین گروه های قوم پرست ناسیونال – شوونیست زبان مشترک پیدا کند ودر فکر اجاره کردن افراد کرایی و امانتی برای تحکیم حاکمیت موجود در افغانستان شود ،چرا زمینهً واقعی جلب همکاری ده ها هزار افراد باتجربه وباتحصیل حاکمیت قبلی را دروطن خود مان درسرزمین پدری مان درداخل قلمرو وجغرافیهً که ما آنراعزت افتخار ومادر وطن خود میدانیم مساعد نمی سازد.
این حق مسلم ماست، چطور امکان دارد که اجازهً برگشت واشتغال صدها هزار هموطن ما که گناهی جز وطنپرستی وخدمتگذاری بمردم خود ندارند در دست خارجیها باشد وهیچ کسی و هیچ مقامی در زمینه احساس مسوولیت نکند، فقط با بیان اینکه( آغوش وطن بروی همه باز است، چرا نمی آیند) وغیره اکتفا میشود، درحاکیکه آمدن وبر گشت دو بارهً این همه کادرملی که سرمایهً واقعی وطن ما میباشند ازخود میکانیزم و اصولی بکار دارد.
از طرفی نه بشکل گله بلکه بحیث سوال باید از خود این دوستان امریکایی پرسید که آیا در موضع گیریهای رنگارنگ خود دچار اشتباه، چند گانگی، تعصب وبنیادگرایی سیاسی نشده اند که برای تاًمین منافع شان زمانی باچپ افرا طی وگاهی با راست ترین وبنیادگراترین حلقات و گروه های سلفی وحتا تروریست متحد میشوند وروح دموکراسی این بزرگترین آرمان بشریت ومایهً غرور خاصتا ًامریکایی!!! ورادمردان مبارزه در راه دموکراسی را نا آرام میسازند. بطورمثال درکشورما ،از مورد حمایت قرار گرفتن مجاهدین معتدل(!) تا بنیا دگرا ترین آنها که فعلا ًدر دو جبهه، اولی در ایتلاف حکومتی با برخورداری از همه امکانات وکمک های مالی علنی ومخفی داخلی وخارجی ودومی درجبههً مخالف دولت وایتلاف جهانی قراردارند وهر کدام شان بشکلی باج میگیرند،حمله میکنند،میکشندودرعین حال بمذاکره ودیالوگ شان با مقامات دولتی وامریکایی نیز ادامه میدهند، تا ایجاد،کمک،صدوروبقدرت رسیدن گروه های مذهبی افراطی خاصتا ًطالبان بوسیلهً امریکا وحامیان آن چه انتظاراتی مدنظر اربابان صدور، بسط و گسترش آزادی ودموکراسی درجهان بود ومیباشد؟.
همچنان قابل سوال است که آیا امریکا وشرکای سیاسی- نظامی آن درجهان مخا لف تمام سوسیا لیستها وچپیهاهستندویا صرف با آنانیکه روابط نزدیک با اتحاد شوروی داشته اند؟ نشود این امریکا نیزمتحد مبارزین ضد سوسیال امپریالیزم شوروی باشد وعلیه سوسیا لیزم ازین منبر تا حال غیر معلوم بما، استفاده میکرده ، در غیر آن برای امریکا نباید مطابق اهداف نیوکانسرواتیزم- اش فرقی بین سوسیالیزم شوروی وکمونیزم چینی وتمایزی بین گروه های چپی افغانستان که بوسیلهً گروه های مذهبی تحت حمایهً ارتجاع مذهبی عرب وشبکه های استخباراتی غرب به کمونیستها ملقب شده اند وجود داشته باشد،در حالیکه چنین نیست وبا یک نگاهی نچندان ژرف میتوان موجودیت چهره های شاخص وقدیمی چپ افراطی را در پست ها ومقامات کلیدی اداری ، اقتصادی ودیپلوماتیک دولت افغانستان مشاهده کرد.
البته بی نیاز از تذکر است که افراطی ترین ،بنیادگراترین وحتا خونریزترین افراد وابسته به گروه های جهادی وطالبی پستها ومقامات کلیدی دولت را دردست دارند وازهمین سبب است که پروسه های دموکراتیزه ساختن حیات سیاسی واقتصادی وطن واقدامات بازسازی ونوسازی خرابیها وتحولات ضروری فرهنگی سمت وسوی قانونمند وثمرده پیدا نمیکنند. اما در مورد خود امریکا:
امریکا کشوریست که خیلی دورازافغانستان ومنطقهً ما واقع شده است واز آنجاییکه باشنده گان فعلی امریکا خاصتاً نژاد سفید های آن کشورمردمان بومی آن سرزمین نیستند لذا تاریخ وتمدن قدیمی آنها نیز بارتباط قلمرو فعلی شان قابل مطالعه نیست وباید درضمن تاریخ، تمدن جهان کشاییها ومهاجرتهای اروپاییان خاصتا ًانگلیسها، فرانسو یها،هسپا نویها وسایرین بعد قرن پانزده ًمیلادی مورد بررسی ومطالعه قرارگیرد.
سرزمینهای وسیع وحاصل خیز کانادا ، ایالات متحدهً امروز وتمام قارهً امریکااز شما ل تا جنوبی ترین نقطهً جنوب مال وجایداد پدری واجدادی بومیان سرخ پوست وسایراقلیتهای غیر سفید پوست آن منطقه بود که دست غدر وخیانت وتجاوز استعماری اروپایی نه تنها آنانرا از حق داشتن حاکمیت بر وطن شان محروم ساخت بلکه با همه قصاوت وبیرحمی مناطق وسیعی را از وجود بومیان سرخپوست از طریق کشتار دسته جمعی آنها پاک کاری کردند.
از آنجاییکه خوداین امریکای فعلی سالهای سال تحت اشغال وبعداً جنگهای داخلی خونین با گروه های مختلفهً خارجی ومحلی قرار داشت ونمیتوانست بصفت کشوری دارای حق حاکمیت با سایر دول آزاد درامر تا ًمین روابط سیاسی وداد و ستد تجارتی واقتصادی اقدامی بعمل آورد بنا ًدرعرصهً گیتی اثرگذار نبود وتا ثیری بر حوا دث وا نکشا فات جهانی نداشت، این حالت و موقف ضعیف جهانی امریکا تا جنگ جهانی اول نیز ادامه پیدا کرد وهرچه درجهان رقم زده میشد بدست استعمارانگلیس،روسیه وسایرکشورهای استعمارگردیگر اروپایی انجام میشد و وشکل میگرفت.
عدم شناخت مردم ما از امریکا وعدم حضورسیاسی،اقتصادی ونظامی امریکا درمنطقه بنابر همین عوامل بود، درغیرآن امریکا، مثل جد بزرگوارش، فرنگی کهنه کار دیروز نیز از کلیه امتیازات مختلف النوع وقیمتی سرزمینهای تحت اشغال ، مثل امروز برخودار میبود .
بلی آن امریکای دیروز، دیگربتاریخ سپرده شده است،اکنون درعرصهً گیتی، پهناورکشوری با اقتصادی بسیار قوی، با اردوی عظیم ومرگ آور در زمین،فضا وبحر،دربیش ازپنجاه کشور جهان ودرصدها پایگاه نظامی با داشتن صدها هزار سرباز جنگی، جنگ طلب عرض وجود کرده وبرای نه تنها تا ًمین امنیت امریکا بلکه امنیت کرهً زمین(!) ونوع بشر،با کل صداقت وقبول هر نوع قربانی بدون کوچک ترین طمع وتوقع(!) تلاش میکند.
هدف این بود تا با تذکر مطالب بالا نشان داده شود که هیچ نوع دشمنی تاریخی وجغرافیایی بین مردم ما وحکومات قدیمی امریکایی درقدیم الایام وجود نداشت که دلیل وتمسکی برای بد شدن و بحرانی شدن روابط بین حکومات دو کشورمیشد وما را دربرابرهم قرار میداد درحالیکه ما نه توان آن رویارویی را با امریکا داشتیم ونه مفادی ازآن بمامیرسید ولی بی موجب و صرف بخاطر گوشمالی دادن شورویها، سرو پای ما را نیز شکستند وبخاطر روابط نیک ما با آنکشور بزرگ همسایه که در ضمن نا گزیری، برای مردم ما،سال ها مفید ثابت شده بود مورد غضب قرار گرفتیم.
حال که وضع جهانی کاملا ً تغییر یافته است نیو کانسرواتیزم ولیبرا لیسم معاصر به پیروزی های همه جانبه در عرصه های متعدد ومختلفه نایل گردیده، روابط نزدیکی با چین کمونیست دارای اقتصاد بازار، روسیهً میراث خوار شوروی دیروز ودارای خط اقتصادی طرف قبول خزانه دار دنیا(ایالات متحدهً امریکا) بوده و دارای بهترین روابط با اروپای شرقی مخالفین دیروزی خود میباشد، چرا در مورد چند کشور کوچک وچند حزب دگر اندیش هنوز از تعصب وافرا طی گری استفاده میکند در حالیکه خودرا علمبردار مبارزه علیه بنیادگرایی وتروریزم جا میزند ، چطور میتواند بنیاد گرایی را در وجود چند سازمان مذهبی خاصتا ً اسلامی خلاصه کند در حالیکه به چشم سر مشاهده میکنیم که آن کشور بزرگ ومقتدر ده ها موضوع وقضایای جهانی را با یک دنده گی، اعمال زور، پافشاری بدون عقب نشینی ، تهدید بسلاح ، تهدید به محاصرهً سیاسی ،اقتصادی و دیپلوماتیک وحتا سوقیات عسکری وبراه انداختن جنگهای خونین و ویرانگربه نفع خودش حل وفصل میکند،حال آنکه راه های ساده تروقانونی تر حل آنها بوفرت دستیاب وموجود است که میتواند حمایت بزرگ جهانی را نیز با خود داشته باشد.
اکنون که ببرکت پیشرفت وترقی بشریت درعرصه های علمی،فرهنگی،اجتماعی واقتصادی درک بهتری ازدموکراسی،آزادی بیان،حقوق بشر،تساوی حقوق زن ومرد، تکثرگرایی سیاسی واقتصادی محلی وجهانی ،مردم سالاری وانسان سالاری بما دست داده ومیسر گردیده است بایدبا کل صراحت، نه در ایما واشاره ونه بشکل مخفی وپنهان ونه با ترس وتشویش از رفقاً وحریفان سیاسی ،بدون نگرانی ازماهی گیران آبهای گل آلود وصیادان همیشه درکمین نشسته در مورد نحوهً برخورد وموضع گیری خود در قبال سیاستها وعملکردهای ایالات متحدهً امریکا زبان بگشاییم وابراز عقیده کنیم وبگوییم که ما کی بودیم؟ کی هستیم وچی میخواهیم؟.
ماشمع کوچک وکم نوری بودیم که در تاریکترین شبهای یک زمستان سرد ویخبندان،درشبی که ملتهای متمدن اروپا،امریکا وسایرین،برای تجلیل سال نو1365با صدها ملیون شمع بزرگ روشنی ده، در ودیوارخانه ها وکوچه های خودرا تزیین ومثل روزروشن کرده بودند وبارقص و شادی ، بامستی وچهچه ، باساز وآواز وغریو ونعره های خوشی و مدهوشی، درخانه ها وکاباره ها، درسرکها ومیدانهای شهرها گردهم آمده بودند وسال نو را ، زنده گی را، خوشی و امید واطمینان بفردا را تجلیل میکردند، در دل یک ظلمت سرا ودر اعماق یک عقب مانده گی و تیره روزی ای خود را روشن کردیم، آتش زدیم وسوختا ندیم ، تا وسیله ً کوچکی برای عبور مردم شریف ونجیبی شویم که قرون متمادی در ظلمت وتاریکی نگهداشته شده بودند و در حق شان جبر وظلم بی اندازه روا داشته بودند.
اینکه دشمنان آگاه ودوستان ساده مارا چه نام گذاری کردند وقیمت دادند ،کار خودشان است ولی ما وطنپرستان صادق وخدمتگذاران مخلص مردم زحمتکش وطن عزیز ما بودیم ،هستیم وباقی میمانیم، ما علیه آنچه ظلم، بیعدالتی،چپاول وغارت،مردم فریبی ، ریاکاری،پهن کردن دام تذویر مذهبی ،زبانی،قومی وسیاسی باشد قرار داریم ومبارزه میکنیم، ما عاشقان سعادت وترقی مردم ووطن خود بوده وعزت ووقار خودرا در شرف وعزت وسربلندی مردم خود پیوند زده ایم ، ما با تجارتهای سیاسی ومذهبی برای فریب دادن خلقهای شریف افغانستان وجهان مخالفت جدی داریم.
درک ما ازهمان آغاز مبارزه علیه تجار دین وعقیده، روشن وآفتابی بود،ما بمانند فرمان کمونار های پاریس جدایی دین را ازدولت در نظر داشتیم وآنرا بحال مردم ودین مردم خود مفید میدانستیم ومیدانیم، ولی افسوس که متمدن ترین کشورها بشمول همین امریکا که امروز مجبور شده با اسلحه دین را ازسیاست جدا کند با ما مخالفت کردند ودر خلق فاجعهً افغانستان خود را ذیدخل ساختند، طوریکه بارها اعلام شده اگردرهمان آغازازرشد بنیاد گرایی و تروریزم حمایت بیدریغ مالی ونظامی صورت نمیگرفت بسیاری از تحولات وانکشافات منفی علیه خود امریکا ومنافع جهانی آن اصلا ًبوقوع نمی پیوست، ولی ما را کسی نشنید ودر پهلوی مخالفین داخلی مسلمان، امریکای مسیحی نیز در تبلیغات خود مارا کافر وبیدین خواند. حال که امریکا میخواهد با صدق واخلاص! وانمود کند که کمردرمحواسلام نه بسته است وهدفش تنها نابودی تروریزم اسلامیست کسی باورنمیکند، زیرا گروه های متعدد اسلامی در عراق ، لبنان ، فلسطین ، ایران، عربستان، سوریه، پاکستان، تایلند، فلیپین، سومالی ، مصر اندونیزیا وغیره بشکلی از اشکال در جنگ وزد وخورد با نیروهای امریکایی قرار دارند وهر روز صدها کشته وزخمی از خود بجا می گذارند ، این گروه ها کیها هستند مسلمانند یانی؟ انسانند یانی؟ حق زنده گی دارند یا خیر؟میتوانند برای خود راه وعقیدهً مشخص دینی وسیاسی انتخاب کنند یانی؟ اگربلی چرا کشته میشوند؟ کجاست حقوق انسان، کجاست دموکراسی وآزادی عقیده وبیان وآزادی وجدان(!!!) که ازاین مورد اخیر ما رابیشتر متهم میکردند وهنوز امریکا در چین ، کوریای شمالی وکیوبا وبعضی کشور های دیگر مسا ًلهً آزادی وجدان را که هدفی جز آزادی ادیان نیست جدا ًمطالبه میکند..!!!
اگر امریکا وتعدادی از همرکاب شده گان مذهبی اش در افغانستان جنگ علیه طالبان یا افراد افراطی را از لحاظ شریعت روا میدانند واهل فتوا در افغانستان وعربستان بیل امریکا را دستهً دینی وشرعی کرده اند، چرا ما هنوز مورد اتهام هستیم در حالیکه دیروزافغانها وخارجی های مسلمان وغیر مسلمان در جبههً جهاد، فرزندان اسلام را بنام حزبی وکافر می کشتند وبه قوای شوروی کمترغرض داشتند وحتا تعدادی از ایشان سالها با شورویها پروتوکول همکاری وعدم تجاوز امضا کرده بودند ، طوریکه امروز با قوای امریکایی واروپایی این قرار دادهای برادری وهمکاری را بسته اند .
آخر بلحاظ خدا بگویید این چه قسم اسلام است که مقاومت ومبارزهً مردم مظلوم ،گروه های ترقیخواه سیاسی وحتا گروه های مذهبی را در راه تا ًمین عدالت ، دموکراسی وتساوی حقوق انسانها درکلیه عرصه های زنده گی ، کفر والحاد وانمود میکنند ولی جنگ خونین ، ویرانگر وبیرحمانهً گروه های بنیادگرا را علیه آزادیخواهان وعدالت پسندان، دینی واسلامی قیمت داده وبا تمام توان آنرا حمایت کرده اند که متا ًسفانه از حمایت وسیع وبیدریغ امریکای بافرهنگ و دموکرات نیز این گروه ها ی آدمخوار در همه مناطق دنیا برخوردار بود ه اند .
این در حالیست که اگر گروه ها وسازمانهای اسلامی ، اگر برای آزادی ومقاومت در برابر اشغال خارجی درجنوب لبنان ویا فلسطین مبارزه کنند ویا برای تغییرات مثبت وضروری حکومتی وقانونی در داخل سلطنتها وامارات خود کامهً عربی مبارزه ومقاومت کنند نه فقط بوسیلهً امریکا وغرب بلکه بوسیلهً اهل فتوا ی حاکم برمقدرات مردم مسلمان یاغی،ضد دینی و مجرم خوانده شده وامر قتل ونابودی شان درخانه ها وکوچه ها صادرمیگردد وهیچ سازمان دفاع ازحقوق بشراز جمله مراکز همیشه فعال امریکایی در همچو موارد، کو چکترین واکنشی ازخود نشان نمیدهند، گویی محکومین بمرگ غیر قانونی مذکور اصلا ً انسان نیستند.!!!
آیا تعجب آور نیست که فتوا های باصطلاح اسلامی مغرضین وابسته به منافع شرکت های چندین ملیتی که در ضمن مدافع تخت وتاج شاهی چپاولگر کشور های خود نیز هستند با موضع گیریهای سیاسی ونظامی ابر قدرت معاصر درمبارزه علیه آنچه افراطی گرایی،تروریزم وبنیاد گرایی خوانده میشود، کاملا ً مطابقت همخوانی وهمسویی دارد وچندی قبل همین عالی جنابان تروریستهای فعلی را خود ایجاد ، رهنمایی ومشترکا ً حمایت مینمودند.
حقیقت اینست که سر کلاوه گم شده ومعلوم شده نمیتواند که اکنون چی اسلامیست وچی غیر اسلامی، زیرا جباران حاکم بر سر نوشت مسلمین ومتحد قوتمند امریکایی شان هر آنچه را ضد منافع وبقای خود شان بدانند تکفیر میکنند ولو صد فیصد اسلامی باشد ولی هر ناروایی را اگر با مصالح ومنافع غیر قانونی وحتا غیر اخلاقی شان مطابقت وهمسویی داشته باشد، روا وشرعی میدانند اگرچه با اسلام وشریعت مخالف باشد، وبا لاخره این درک بوجود می آید که نشود فتوا های بظاهراسلامی بوسیلهً امریکا ، شرکتها وکمپنیهای بزرگ نفتی- صنعتی صادر ولی بوسیلهً شیوخ فقط مهر ، اعلام وتبلیغ میگردد وبس،.
بلی درحق ما جفا کردند،مارا آله ًدست شوروی دانستند ولی وقتی خود درخاکبادوچنگباد ناشی از انفجار بمب وراکت امریکا بر قدرت تکیه زدند فراموش کردند که بگویند حاکمیت ملی ایکه سالها برای جنگ تبلیغاتی از آن بهره جستند دروجود قوای مسلح چندین کشور خارجی درحال جنگ با مخالفین داخلی دولت حاکم ومتحدین خارجی غیراسلامی آن دیگر وجود ندارد، واکنون در وطن ایتلافی بزرگ وجهان شمول حکومت میکند با آنکه ما انتخابات رقابتی ریاست جمهوری وپارلمانی داشتیم.
قرار گرفتن حزب ودولت دموکراتیک خلق ویا حزب وطن در پهلوی شوروی نه فقط بخاطر اهداف بهم نزدیک سیاسی وعقیدتی بود، این تقارب عوامل جدی وقوی تر دیگری نیزداشت که میتوان آنهارا چنین خلاصه کرداولاً: سه همسایهً نیرومند ما( یعنی1: جمهوریخلق چین بخاطر تیره گی روابط واختلافات سرحدی و ایدولوژیکش با اتحاد شوروی 2: جمهوری اسلامی پاکستان اولا ًبنا برخصلت همیشه ارتجاعی اش، دوم :ًبخاطر ترس ازانکشاف مساًلهً جنجالی پشتونستان وبلوچستان سوم : روابط نزدیکش با امریکا، عربستان وچین چهارم : نیرومندی اسلام سیاسی وبنیادگرای داخلی پنجم: کینه ونفرت همیشگی نسبت بسرزمین تاریخی مردم افغانستان وجلوگیری از عصری شدن افغانستان وسرافرازی مردم ما، 3: شاهنشاهی مغرور استبدادی ، خود خواه وخود ستای ایران که دستش بخون انقلابیون ایرانی وعُمانی تا شانه غرق بود وبعدا ًجمهوری اسلامی ایران که به خود حق صدور انقلاب اسلامی را بسایر دول اسلامی وحتا غیر اسلامی قایل بود وحق ودین دینی خود میدانست) باتمام قوت وتوان ،بازیر پا گذاشتن کلیه مقررات ،فیصله نامه ها وپروتوکول های بین ا لمللی، برخلاف منشور سازمان ملل متحد وقرادادهای همسایگی وحسن همجواری بنابر دلایل اندک بالا ودلایل دیگری که نزد خود شان بود در امور داخلی کشور ما نه تنها مداخله بلکه تجاوز کردند. ثانیا ً:اکثریت کشورهای اسلامی در زیر قوماندهً حکام مستبد سعودی این اجاره داران دایمی اماکن مقدسهً اسلامی ،کور کورانه ، بدون توجه ،دقت وتحلیل بیطرفانهً دینی، بشکل کاملا ًبی شرمانه وتجاوزکارانه، دولت جدید را غیر اسلامی دانستند وسرنگونی آنراوجیبهً دینی ودین اخلاقی اسلامی قیمت دادند، گروه های اجیر، فدایی،مزدور وبی فرهنگی را که جز کشتن بستن وچوروغارت چیزی نمی شناختند برای تداوم نسل کشی بقایای مردمان خراسان قدیم که از زیر ساطور های جلادان تازی زنده مانده بودند، جمع آوری نموده سازمان ،تمویل ،تسلیح وذریعهً طیارات مخصوص جهان آزاد ودموکراسی ، بشکل بسته بندیهای اموال غیر قانونی وقاچاقی بمیدانهای هوایی منطقه خاصتا ً پاکستان که مقر اصلی تجاوز وخیز نظامی علیه وطن ما انتخاب شده بود صادر وپرواز دادند.
ثالثا ً:کمتر کشورغربی درآن زمان پیدا میشد که دست بنیادگرایان را باکل صمیمیت،برادروار فشار نداده باشد وآنهارا ازامکانات عظیم مالی وتخنیکی از بهره مندی برخوردار نساخته باشد ، متا ًسفانه در راًس تمام این سازمان دهیها ایالات متحدهً امریکا ،علیه ما قرار داشت، وبرای یک لحظه بحیث ابر قدرت توانا فکر نکرد که بمبهای دست ساز بنیادگرایی روزی تغییر جهت خواهد داد ویا در دستان خود بمب ساز بنابر عدم برخورداری از امنیت تخنیکی منفجر خواهد شد ودستان صانع خود راقطع خواهد کرد.
پس در چنین شرایطی که زمین وزمان را علیه ما به آتش مبدل کرده بودند، مردم ما بدون فرق حزبی وغیر حزبی، متدین وعلمانی،سالخورده وطفل، زن ومرد،نظامی وملکی، دهاتی و شهری ،کاردار وبیکار، حامی دولت ومخالف آن،بوسیلهً آنانیکه بالای شان مجاهد نام گذاشته بودند، ترور میشدند،اختطاف میگردیدندویا تهدید میشدند. در شرایطیکه به هیچ تعمیر دولتی وشخصی، بعراده جات ووسایل نقلیه ،به پایه های انتقال برق ودستگاه های تولید آن ،بمکاتب وشفاخانه ها، به پلها وپلچکها ومنابع آب وحتا به حیوانات شیرده ومرغ های تخم آور ومزارع سبز گندم وباغهای میوه دار وتاکستانهای سبز ودلربای وطن ما رحم نمیشد وهمه تر وخشک را در آتش انتقام ازوطن وهموطنان به امر اجنبی دشمن با تحول وترقی وآزاده گی مردم ما می سوختاندند، ما مجبور بودیم که برای دفاع از خود ، برای دفاع از حق زنده گی برای مردمان بیشماری که در حمایت نظام بودند وحتا برای دفاع ازننگ وناموس هموطنان مخالف ما که خود در کوه ولی اهل وعیال بیگناه شان در شهرو ده باقیمانده بودند بوسایل مختلفهً قانونی دفاع از جمله دعوت قطعات نظامی شوروی مبادرت بورزیم ، آن تقاضا با منشور سازمان ملل متحد همخوانی جدی داشت وبهمان سبب هم بود که ما با بیشتر از یکص کشور رابطه ومناسباط دیپلوماتیک داشتیم.
ببینید چقدر بی انصافیست،وقتی انسانی راکه درباران شدید درکوچه ایستاده است وبرعلاوهً باران، آب ناوه دان بام نیز بالای اومیریزد اجازه نمیدهند که حد اقل خود رادر زیر چتری پناه دهد ، مردم ما میگویند که چکک، از ناوه بهتر تراست ، اگر این تعبیر خیلی دقیق هم نباشد ناگزیری ومجبوریت ما را بیان میکند ومیگوید که در بدترین لحظات یک تهاجم عظیم بین المللی دینی، مذهبی وسیاسی، اقتصادی معجون مرکب علیه مردم ما، تعدادی از کشور های سوسیا لیستی، اسلامی وغیر منسلک بشمول شوروی وهندوستان وسایرین بکمک ما شتافتند که یقین داریم تاریخ نویسان صادق و بی طرف روزی آنرا تفسیر و توجیه عقلا نی خواهند کرد و حقایق فراوانی را که بنا بدلایل مختلفه تا هنوز نوشته نشده اند خواهند نوشت.
کجایند آن مسلمانان سینه چاکی که میگفتند مرگ را بر استیلای بیگانه ترجیح میدهند وبا خون خود از آزادی واستقلال وطن اسلامی حمایت وپاسبانی میکنند وکجایندآن چپ نماهاییکه در مبارزه علیه شوروی اشغالگر وسوسیال امپریالیست ونوکران داخلی آن با سیاهترین اقشار بنیادگرای ترقی ستیز ودشمن با آزادی ودموکراسی همراز وهمنبرد وهمسنگر شدند ودرسقوط شوروی نقش انسانی شان را ادا نمودند ولی امروز نه تنها موجودیت قوای خارجی را اشغال نمیدانند بلکه نزدیکترین متحد وحامی آن بوده وبحیث پرزه جات مهم وحیاتی آنماشین بزرگ متعدد الوظایف نه آنکه وظایف خودرا انجام میدهند بلکه رسالت تاریخی خودراادا میکنند. ما اعتقاد داریم که با شعار های گمراه کننده نباید بسراغ مردم رفت، خلق را فریب داد واز گوشت واستخوان مردم برای رسیدن باهداف سیاسی برای خود سنگرو مورچل ساخت ولافی زد که فردا گریبانگیر خود انسان ومایهً شرمساری اوشود،ما دردیروز،امروز وفردا باین باور بودیم وهستیم که بدون کمک وحمایت جهانی بفقر، تنگدستی وعقب مانده گی مردم ووطن خود خاتمه داده نمی توانیم، مردم ما بکمکهای بیدریغ، بیغرضانه وانسانی تمامی کشور ها از جمله ایالات متحدهً امریکا ضرورت جدی دارند، باید امریکا ،اروپا وسایر دول پیشرفته را تشویق وترغیب کرد تا در امرانکشاف وترقی وطن ما سهم جدی بگیرند ولی باید استقلال حاکمیت ملی، وحقوق حقهً انسانی مردم مارا بحیث صاحبان اصلی سرزمین شان درنظرداشته واحترام کنند ومردم ما نیز درجذب واستفاده از مجموع کمکهاییکه دراین زمینه ها برای شان میسرمیگردد حاکمیتی را بوجود آورند که از دزدی وغارت وچپاول مبرا بوده وبزرگان دین ودولت که ادعای پدر بودن میکنند خود ،فرزندان نفس اماره نباشند.
اکنون که در کشور ما نیروهای امریکایی ومتحدین آن موجودیت قوتمند نظامی وسیاسی دارند ،مخالفین دیروزی امریکا ازچپ افراطی تا راست مذهبی شامل تند رو وکندرو درحمایت جیز گر سخاوتمند دوران جنگهای داخلی بشمول ناسیونالیستهای افراطی متعصب ومدعی آزاده گی وافغانیت ناب طوری در خدمت تحقق اهداف امریکا قرار دارند که گویی هیچ وقتی از زبان ایشان یک حرفی علیه بادار همیشگی شان بیرون نشده است وهرکدام مطابق توان وبه اساس تفکرات دینی وسیاسی شان نه تنها موجودیت امریکا را دروطن بلکه کلیه عملکردهای آنرا توجیه سیاسی ملی ومذهبی میکنند تا از خوان نعمت گسترده شده هرچه بیشتر بهره ببرند وخودرا ابقای سیاسی نمایند واز گزند روزگار ومواجه شدن در دادگاه مردم بجرم همه جنایت های شان مومیایی بسازند.
تشریک مساعی واقدامات مشترک ایتلاف رنگهً سیاسی فعلی وطن برای حل بحران عمیق و ریشه داراقتصادی،فرهنگی وسیاسی ازآنجهت کارایی لازم را ندارد که دولت ازآن پشتوانهً ملی و اقتداردولتی با صلاحیتی که برای پیاده کردن پروگرام ها واهداف خود بآن ضرورت اشد دارد برخوردار نیست وناگزیرازطریق رشوه های مالی واداری به سرگروپهای مسلح قبلی که فعلاً تفنگها را زیر خاک کرده اند وگویا دی دی آر شده اند!! بعمر خود ادامه دهد ، این سیاست که مردم ما بآن گذران کردن میگویند، دولتها را فاقداعتبارواعتماد ساخته وباعث سقوط حتمی آن میگردد.
تلاشهای توام با مصارف گزاف مالی امریکا برای موًثریت بخشیدن باین پروسه،شتابزده تر وغیردقیق تراز تلاشهای خود حکومت است زیرا با توافقات استخباراتی با بدنه های از طالبان وحزب اسلامی حکمتیار وسایر شاخه های افراطی گروه های موتلفهً حکومتی که شاید بالاثر توافق با رهبران موجود شان درپستهای دولتی، برای روزمبادا مطابق پلان ازدولت فاصله می گیرند ویا نزدیکتر میشوند،آنهم از طریق دلالان پاکستانی وعربی دشمن با دموکراسی واتحاد مردم ما ،نمیتوان بدقیق بودن پلان وصداقت عمل شان باور پیدا کرد ،زیرا طرفهای مذاکره باصطلاح وطنی ما آب دهها، دهن از ده ها سازمان جاسوسی واستخباراتی عربی وعجمی دور و نزدیک را چشیده اند وکار کُشته تراز آنند که امریکاییها باساس عمامه و لباسهای سادهً وطنی آنها قضاوت میکنند.
در چنین حالتی که آشتی ناپذیرترین گروهای تندرو مذهبی وسرخ زبان ترین چپیهای دیروز مخالف حزب وحاکمیت دموکراتیک خلق افغانستان، با ترک، عدول وپشت پازدن به شعارها و اهداف سیاسی ومذهبی شان درظاهر برای تحقق دموکراسی همرکاب نیروهای خارجی شده اند نباید چنین پنداری بوجود آید که ترقیخواهان بیرون از حاکمیت وایتلاف حکومتی نقش شانرا برای پیروزی وتعمیق دموکراسی ادا نمی کنند ویا در زمینه بیتفاوتند، ابداً چنین نیست ونمی تواند باشد زیرا در طول ده ها سال گذشته سر سپرده گان راه رهایی مردم از قید ظلم، اسارت وخرافات در مکتب فکری وتشکیلاتی ما پرورش یافته، مبارزه وفداکاری نموده و بقافلهً طویل شهدا وقربانیان راه آزادی ،دموکراسی وترقی وطن پیوسته اند،اکنون نیز باتمام توان وامکان در داخل وخارج وطن برای پیروزی دموکراسی، آمدن نظم وقانون،تا ًمین عدالت واقعی،رفاه مردم وختم زورگویی وقلدری مبارزه میکنند. ما به این عقیده هستیم که اگر نیروهای مترقی، دموکرات،عدالتخواه وطرفدار اکثریت مردم زحمتکش ما، دیروزبرخودخواهیها، یکه تازی ها، تمامیت خواهیهای خودغلبه میکردند ونمی گذاشتند که برای سایرچپیها امکان مشارکت دردولت جدید محدودویا نابود گرددوبهرقیمتی که میشد اتحاد وسیع وطن پرستان وگروه های مختلفهً مترقی دگراندیش را در دولت وحدت ملی تا ًمین میکردند وازسویی اگر گروه ها و حلقاتی که خودرا ملی ومبارز، چپی ومترقی وانمود میکردند بر کینه، نفرت ،تعصب، رقابت های سیاسی داخلی ناشی ازعوامل واختلاف خارجی
خود در آن مرحلهً حساس تکیه نمیزدند وتغییرات جدید را اگرچه با حرکت نظامیان پیروز شده بود وقیام وسیع توده ها را درآغاز با خود نداشت ازآنجهت حمایه میکردند که باساس معیارها واصول فکری خودشان گامی بود بجلوو بسوی حاکمیت مردم ونیروهای مظلوم و زحمتکش وطن ما دچار این مصایب نمی شد.
در ازدست دادن آن فرصت طلایی وامید بخش هم حاکمیت ، رهبران ومسوولین آنزمان وهم سایرحلقات وشخصیتهای مترقی اشتباهات متعدد وفراوانی را مرتکب شدند،از جمله اگرحلقات گروه ها وشخصیتهای ملی، ترقیخواه وخیراندیشی که امروز از خود جُرات وشهامت نشان داده اند ودرحمایت از امریکا، دول غربی وحکومت فعلی با ترکیب غیر متجانس آن قرار گرفته وبرای بقای حاکمیت وتحقق دموکراسی، کمرهمت بسته اند، نصف این سخاوت وبی تعصبی را دیروز از خود متبارز میساختند شاید بسیاری از خرابی ها و وبدبختی های که دامنگیر مردم ما شداصلاً شکل نمیگرفت ورُخ نمیداد.
اگر حلقات،شخصیتها، ومدعیان رهبری امورات دینی ومذهبی ایکه امروز ده ها فیصله نامه فتوا، هدایت وابلاغیه رادرقانونی دانستن وشرعی شمردن قوای موجود خارجی صادر کرده اند ومخالفین مسلح دولت را ، یاران وهمنبردان مجاهد سابقهً خود شانرا که در سابق شاگردان وجگرگوشه های اسلام میپنداشتند،یاغی وغیرقانونی میدانند، دیروز جنگ قدرت، برادر کشی ومسلمان کشی را از منبر دینی ومذهبی اعلان ولباس شریعت نمی پوشانیدند ، خون صدها هزار انسان بناحق نمی ریخت ومردم ما به بد بختیهای گوناگون مبتلا نمی شد.
باید هر وجدان بیدار ودارندهً هر احساس ملی خودرا صادقانه انتقاد کند ودیروز خودرا نقد نماید ونزد خود قضاوت کند که آن بی اتفاقی ها، بجان هم افتادنهای گرم وسرد دیروز بخاطر دشمنی ومخالفت شوروی وچین ، شوروی وعربستان، شوروی و افغانستان با پاکستان ویا اختلافات شرق با غرب عمل درست وبجا بود که بهترین تواناییهای ملی ووطنپرستانهً وطن ماراخورد وخمیر کرد وتا حال مردم ما کفاره پردازان اصلی آن باقی مانده اند.
اکنون که بعد همه خرابیها وویرانیهای بیشمار وتلفات عظیم بشری، وبه شکلی کا ملا ً نو زمینهً آن مساعد شده تا کشور ما در راه دموکراسی وختم جنگ وخون ریزی با گام های لرزان وبشکل سینه خیزحرکت خودرا آغاز کرده است وبوسیلهً امریکا ودول غربی دراین راه مورد حمایت قرار میگییرد، باید همه طرفداران دموکراسی وآزادی دست بدست هم داده واجازه ندهند که بار دیگر عفریت ارتجاع با نیرنگهای جدید عوام فریبانه جلو ترقی وتحول وطن را با اینکه هنوز تا ًمین عدالت وبرابری ، لغو برتری جوییهای قومی وگروهی ،زبانی ومحلی در پروگرام های کاری دولت جایگاه شایسته وبرجسته ندارد وبرای برخوردارشدن مردم بدون تبعیض و امتیاز از حق در یافت کار مناسب ،حق بهره مندشدن از مسکن، تداوی رایگان وبرخورداری مردم و اولاد وطن از شرایط تعلیمی وتحصیلی عالی داخلی وخارجی تضمینهای قانونی داده نشده است بگیرد وسد کند ، نباید تجربه های اشتباه آمیز وخونین گذشته تکرار شوند وبا بازگشت شب های تاریک وسیاه، خفاشان بپرواز آمده و با خوردن خونهای بیشمار مست گردند.
نباید اشتباه وخطای عظیم امریکا ومتحدین آنرا در امر بسیج کلیه عقبگرایان مسلمان نما علیه دولت ضد بنیادگرا وتحول طلب دهه هشتاد میلادی تکرار کرد ،اگر سر تاج دموکراسی و مدافعین آزادی ، حقوق بشر ودشمنان بنیادگرایی کنونی با تحول طلبان غیر دور اندیش وبی سنجش داخلی دیروز مخالفت شان را بشکل دموکراتیک مطرح میکردند واز کارد،تبر وتفنگ برای قتل وکشتار هزاران سپاهی فرزندوطن که بیشک وشبهه عاشق سربلندی ،عزت وترقی وطن ورفاه مردم ما بودند استفاده نمیکردند، امریکا میتوانست مصارف هنگفت مالی وتلفات عظیم انسانی خودرا در راه های بهتر تر وانسانی بکار میگرفت، میگویند کجا کاری کند عاقل که بار آرد پشیمانی.!!
بنا ًاعتقاد وباور پیدا کرده ایم که: از آنجاییکه دوام دشمنی وخصومت ، خاصتا ًبین گروه ها وافرادی که در بسا موارد اساسی، عمده وسرنوشت ساز وطنی دارای وجوه مشترک هستند ویا میتوانند خط فکری قابل قبول به گروه های متعدد سیاسی دموکراسی طلب وآزادیخواه را از طریق جروبحث سازنده بوجود آورند، به هیچ وجه به نفع ترقی ودموکراسی نبوده وباعث می گردد تا مردم از نیروهای وطنپرست ودموکرات بیشتر دورشود ویا سلب اعتماد کند.
همچنان برای امریکاییان ومدافعین خط فکری داخلی وخارجی آن ها نیز لازم است که برای پراگنده گی وافتراق نیروهای سیاسی همسو با تحولات دموکراتیک وعصری سازی افغانستان بیشتر ازین تلاش نکنند زیرا درشرایط فعلی این فورمول اثر مندی خودرا از دست داده است، امریکاییان نیز باید به حیث متمدن ترین مردم به اشتباهات بزرگ شان اگر اعتراف نمی کنند حد اقل آنرا مداومت نبخشند وشفاف عمل کنند.
امریکا چطور خود، متحدین وجامعهً متمدن غرب وشرق را قانع ساخته میتواند که از یک طرف برای نابودی طالبان وبنیادگرایان تروریست جهانی به افغانستان حمله کرده ومیخواهد دموکراسی ومردم سالاری را پیروز بسازد، ولی وسیله ًتحقق این هدف را نیز از صفوف و رووس طالبان واسلاف خطر ناک تر از خود طالبان انتخاب وبر گزیند ،این دیگر فریب خلق نی که فریب خود نیز است ویک روزی پشیمانی دارد.!!
نمیتوان اعتقاد داشت که هرآنکه به نفع امریکا میجنگد ویا قراردارد دموکراسی ومردم سالاری میخواهد نی ،نی هرکسی در این تنور داغ نان خودرا برای خودش پخته میکند.
میخواهم باصدق واخلاص عرض کنم که بخش اعظم این نارساییها ومشکلات عرصهً سیاسی نبودویا کمبوداتحاد چپ دموکراتیک است که در ضمن ضرورت حتمی برای دفاع ازحقوق حقهً مردم ، دموکراسی ، ترقی ، عدالت اجتماعی وتمام ارزشهای فرهنگی، خود یکی ازلازمه ها و مظهردموکراسی وتمثیل کنندهً دموکرات بودن یک دولت است،درتمام جوامع دموکراتیک غربی از چپ ترین تا راست ترین احزاب سیاسی قانونا ًحق فعالیت دارند، ولی درافغانستان هم صادر کننده گان دموکراسی وهم واردکنندگان وتطبیق کننده گان آن،گروه های سابقهً جهادی ومذهبی را که بعضی از آنهادر اول وآخر نامهای احزاب شان کلمات جدیدی را اضافه نموده اند ،مامور پیشبرد اهداف دموکراسی ساخته ونسبت کندی کار مجبور شده اند دموکراتهای اصیل(!) طالبی را نیز دعوت کنند تا با مشارکت در دولت باین پروسه جان تازه وتحرک لازم ببخشند(!).
ازینرو با کل صمیمیت وبدون درنظرداشت مسیر قبلی وموجود فکری خود به همهً رفقاً دوستان،همرزمان ووطنپرستان عزیزافغانستان پیشنهاد میکنم که درشرایط جدا ًحیاتی،خطیر وحساس کنونی باید رقابت های موجه وغیر موجهً دیروز را بفراموشی بسپارند وبرای نجات دموکراسی از چنگال خونین بنیادگرایی وتحجر باهم متحد گردند وجبههً وسیع وطنپرستانرا از وجود تمامی گروهای چپی ومذهبی ترقیخواه تشکیل دهند ودین بزرگ وطنی شان را با کل شهامت واحساس مسوولیت که خصوصیت احزاب وشخصیت های با احساس است در این لحظات سرنوشت ساز وطن انجام وادا کنند . باابراز حرمت فراوان بهمهً تان