اکادمیسین دستگیر پنجشيری
ای پیشرو نــسل جوان باز بخیز
ای لعل بدخـش و نکته دان، باز بخیز
پیــــــغام رهایی ملل را برسان
درگوش کر ستمکشان ، با ز بخیز
" فروغ هستی "
نقدی بر کتاب
" .. چشمد ید واقعات...و و ....... "
چشمد یدها همه پهلوهای روید ادها را بازتاب داده نه میتواند . در پشت هر دیده وشنیده منافع این یا آن گروه اجتماعی سیاسی و شخص را باید یافت
کتاب" چشمدید واقعات وحوادث چند دههء اخیر ،تأسیس حزب دموکراتیک خلق وتجاوز شوروی به خاک افغا نستان " در159 صفحه توسط مرحوم عطامحمد شیرزی معروف به یاور و یکی از بیست وهفت عضواشتراک کنندهء کنگرهء اول (کنگره ء موءسس ) جمعیت دمو کراتیک خلق نوشته شده ونخستین چاپ آن با تیراژ هزار جلد از سوی " انتشارات خواند نیها "با پیشگفتار ،مقدمه، تصویر دوران پیری وزنده گینامه ء موألف آن طبع ودرجولای 2001م درشهر کلن المان فدرال نشر گردیده است .
باید گفت که این چشمدیدها در سراشیبی عمرو آخرین سالها ی زنده گی خاطره نویس و به هنگام ذهول حافظه (یادفراموشی وغفلت ) ، بدون مراجعه به اسناد محکم واطمینان بخش مادی نگارش یافته بوده است .
از طبع ونشر این کتاب نزدیک به پنجسال میگذرد جای شگفتی این است که تمامی اشتراک کننده گان کنگره ء اول وحواریون (یاران مخلص) آنان درباره ء این چشمدیدها واشتباهات عریان تاریخی سکوت اختیار کرده اند. هرگاه این سکوت ازسوی اعضای کنگره ء اول وحواریون رهبران فرکسیونهای جمعیت دموکراتیک خلق بازهم ادامه یابد رفته رفته این چشمدیدها به یکی از اسناد تاریخی بسته به زنده گی ومبارزه درون جمعیت دموکراتیک خلق مبدل و سرانجام به جعل ومسخ تاریخ سیاسی معاصر کشور منجر میشود.
وهمانگونه که بیاد داریم روایت ضعیف میر محمد صدیق فرهنگ مؤلف افغانستان درپنج قرن اخیر باری اشتباها بمثابه یکی از سر چشمه های مطمین حقایق تار یخ زنده گی ومبارزه ء درون حزب دموکراتیک خلق افغانستان ازسوی مؤلف محترم کتاب " اردو وسیاست" مورد استفاده وپژوهش قرار گرفت ولی پس از نشر فوتوکاپی کنگره ء اول درپشتی کتاب " ظهور جمعیت دموکراتیک خلق " بزودی همه افسانه های تبلیغاتی شنیده ها وبافته های میر محمد صدیق فرهنگ پنبه شد و اعتبار تاریخی خودرا پاک ازدست داد وسند مادی تار یخ برکرسی حقیقت نشست.
به نظرم اکنون نیز شاهدان عینی بویژه رهبران مقامات کلیدی سیاسی وتشکیلاتی همان مرحله زنده گی ج.د .خ میتوانند وباید که درشرایط دیگر ملی وبین المللی با دید نو ونگرشی بازتر وبدون تعصب فرکسیونی این چشمدیدها را مطالعه ، ارزیابی ونقد نمایند .
تاجاییکه چشمدیدها ی دوران سراشیبی عمر ع .م شیرزی ، به کار ، زنده گی مبارزه و پیوند های سازما نی وسیاسی من بسته گی داشته است اینک با حرمت شخصی به بود ونبود ایشان توضیحات ضروری وموجز زیرین را مینویسم واز طریق سایت آریایی در دسترس رزمنده گان سیاسی تاریخ معاصر میگذارم تا غل وغشی برای نسلهای آینده ما بجا نماند وحسا ب ما پاک باشد.
در زنده گینامه عطامحمد شیرزی این واقعیتهای تاریخی بازتاب روشن دارد که : " پس از انشعاب فرکسیونها ی "خلق" و "پرچم " ازجمعیت دموکراتیک خلق درسال (1346م)کناره گیری کرده ،در سال 1989 م مجبور به ترک وطن ودر المان پناهنده سیاسی و درسال1990عضو "حزب پشتو ن سوسیا ل دموکرات" ومشاور رییس این حزب بوده اند " ازین نوشته ء مؤلف ، بروشنی میتوان دریافت که جبر خشن روزگار و طوفان حوادث زمان اورا از " چکک بزیر ناوه و بارانهای " تند وسیلابهای اروپا ی پایان قرن بیستم وبسوی گرایشهای نیمه جان حزب واحد ، رهبر واحد ،ایدویولوژی واحد ،احساس برتری نژادی وعظمت طلبی قومی سمت وسوی قهقرایی وتنگ نظرانه بخشیده بوده است.
با شناخت فضا وهوای زنده گی وهستی اجتماعی مؤلف " چشمدیده ها ی چند دهه ء اخیر حزب دموکراتیک خلق افغانستان " کتاب چشمدیدهای ایشان را دو بار با علاقه مندی ودقت مطالعه و مرور کردم . باری اغلاط طباعتی و کاستیهای املایی ر ا وباردیگر اشتبا هات تاریخی ومضمون نوشته هارا با احسا س مسئولیت تاریخی مورد ارزیابی ونقد هرسونگرانه قرار دادم . ا ینک هردو بخش را در دسترس رزمنده گان جوان میهن ، علاقه مندان تاریخ مبارزات درون حزبی و وارثان شایستهء مرحومی میگذارم. تا این یادداشتها را در پا ورقیهای ویا به ضمیمه ء چاب دوم این اثرروانشاد ع.م شیر زی با آرایش وپیرایش نو طبع ونشر وحق ایشان را اندکی از کثیر ادا کنند.
در عنوان این کتاب دو ابهام و اشتباه تاریخی به نظر میرسد. نخست "چند دهه ء
اخیر" باید مشخص شود. زیرا در ذهن خوانند ه این پرسش راخلق میکند که این چند
دهه بکدام قرن تعلق داشته است.
تا جا ییکه از متن کتاب پیداست ،حوادث به چهار دههء اخیر قرن بیستم مربوط بوده
است . بنابرین "حوادث چند دهه ء اخیر " باید به "حوادث چهار دههء اخیر قرن
بیستم " تصحیح ومشخص شود .
"تأسیس حزب دمو کراتیک خلق " بخش دیگر عنوان کتاب است . این بخش عنوان نیز دقیق وصحیح نمیباشد . زیرا طی چهار دههء اخیر قرن بیستم ،بویژه در" دههء دموکراسی تاجدار" هیچگاه حزبی بنام " حزب دموکراتیک خلق افغانستان " تأسیس وتشکیل نشده بود . در ان دوران اساسا طرح قانون احزاب سیاسی افغانستان در دفتر شاه مخلوع و در ارگ سلطنتی زندانی بود وتا اعلان سقوط سلطنت (1352خورشیدی ) توسط سردار محمد داوود ، هرگزتصمیمی به توشیح و ا نفاذ آن وآزادی فعالیت احزاب سیاسی ازسوی شاه اتخاذ نشده بود . در روشنی ارزشهای مصرحه در قانون اساسی وحق تأسیس جمعیتها ، کنگره ء اول جمعیت دموکراتیک خلق ( کنگرهء موءسس) نیز در11 جدی سال 1343خورشیدی برابر به اول جنوری 1965 م تأسیس وتشکیل شد . از همان 11 جدی 1343ه.ش تا قیام مسلحانهء هفتم ثور 1357 خورشیدی ،این سازمان سیاسی بنام "جمعیت دموکراتیک خلق " وسپس" جریان دموکراتیک خلق افغانستان" ، " پیشاهنگ طبقهء کارگر وهمه زحمتکشان " در جراید خلق وپر چم یاد میشد. هنگامیکه "جمعیت دموکراتیک خلق " قدرت سیاسی را به تصرف آورد در همان فردای هفتم ثور1357 خورشیدی بیدرنگ پیش ازتصویب وانفاذ قانون احزاب سیاسی وپیش از تشکیل تصویب و توشیح فرمان شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان ، خودرا بنام " حزب دموکراتیک خلق افغانستان " ازطریق رادیو افغانستان اعلان کرد. از آن تاریخ تا تأسیس" حزب وطن" دکتر نجیب ا لله به همین نام یاد میشد . این حزب نیزبه شیوهء سردار محمد داوء ود ،هرگونه اپوزسیون و فعالیت آزادانه احزاب ملی- دموکراتیک جامعه را نفی کرد وخلاف قانونمندی تکا مل تاریخ و اصول مرامی قبلا تنظیم وتصویب شدهء خود، دکتارتوری کارگری را درکشور نیمه فیو دالی ما بدنام ساخت . نام ح.د.خ.ا نیز در کنگرهء دوم آن به اساس پیشنهاد دکتر نجیب اله به "حزب وطن" ولی بدون اجازه وارثان وهمرزمان غبار فقید غصب و تبدیل شد وسرانجام بتاریخ 8ماه ثور1371 خورشیدی بفرمان حضرت صبغت اله مجددی غیر قانونی منحل وسپس در دوران کشمکش خونین و سیطرهً ارباب حل وعقد وغنایم موقتا به جنا حهای مخالف ومختلف منقطب مجبور به مهاجرت ودر داخل وخارج پراگنده وپریشان گر دید . بر اساس همین دلایل روشن تاریخی باید این بخش نام کتاب مرحوم ع.م شیرزی به تشکیل تأسیس " جمعیت دموکراتیک خلق " تبد یل وبا اطمینان محکم تصحیح شود.
درصفحه ء 29 این کتاب آمده است که :
" تا مرحلهء ایجاد کنگره مؤسس حزب (اول جنوری 1965م) بجز از نورمحمد تره کی ،ببرک کارمل ومحمد طاهر بدخشی ،اعضای دیگر کمیتهء تدارک ،از "حزب" فاصله گرفتند وروابط خودرا قطع کردند "
درین نوشته نیز دوسه اشتباه تاریخی به نظر میرسد . نخست میر اکبر خیبر شهید در تمام دوران فعالیت کمیتهء تدارک شانه به شانه ء سایر اعضا ی کمیتهء تدارک کنگره کار ومبارزه فعال میکرد. اما بعلت موانع دست وپاگیرو قانونی مسلک نظامی در کنگرهء اول (کنگرهء موسس) ا شتراک مستقیم نتواست ثا نیا هرگاه رابطهء ایشان باحزب قطع می بود چگونه به مقامات ،عضویت کمیته مرکزی و رهبری سازمان افسری انتصاب یافته میتوانست. ثا لثا هما نگونه که سال پیش در یکی از مقالات خود نوشته ودرشماره ء اول جنوری 2005 م روزنه ء آریایی به نشر سپرده ام میر غلام محمد غبارفقید ، استاد علی محمد زهما ء( که خوش بختانه در اتریش خردمندانه زنده گی میکنند ) وزنده نام صدیق روهی( که بادریغ ودرد درغربت ودر المان چشم از جهان پوشید ه است) ، قبل از تشکیل کنگرهء موسس بد لایل اصولی و موجهی " کمیته ء تدارک کنگره ءاول ج.دخ. " را ترک کرده بوده اند ، نه " جمعیت دموکراتیک خلق" را . بنا بر این دلایل روشن وتردید ناپذیر باید جملهء :- "از حزب فاصله گرفتند . ." به " از کمیته تدارک کنگره ء اول فاصله گرفتند .." تصحیح گردد.
روایت ع.م شیرزی درمورد طرحها، اندیشه ها ،پیوند سیاسی وسازمانی ونام سازمان سیاسی زنده نام محمد طاهر بدخشی نیز دقیق ومنطبق به حقایق زنده گی ومبارزهء درون سازمان سیاسی "سازا" نه میباشد و خلاف نوشته وتصورایشان برخورد دموکراتیک محمد طاهر بدخشی با "مسأله ملی" برخورد درست و اصولی بوده است. نه " تجزیه طلبانه ". و خلاف وحدت پر تنوع ملی واجتماعی مردم افغانستان معاصر . برای پاسخ دقیق وصحیح به این روایت تبلیغاتی نخست باید گفت که : م. ط بدخشی به استثناء شاه امان اله ،تمامی شاهان وامیران دوران حضور ونفوذ استعمار بریتا نیا کبیر از جمله شاه شجاع ، امیر دوست محمد ،امیر عبدالرحمان نادرخان وخاندانهای پرشاخ وبرگ یحیا خیل را بطور کلی افزارهای گوش بفرمان استعمار بریتانیای کبیر ودشمنان اب وخاک ومردم ستمدیده پشتون وغیر پشتون افغانستان می پنداشته است . وبه این با ور بود که همین شا هان وامیران تاجدار وبی تاج افغانستان ، پشتونخوا ، بلوچستان ، کشمیر، قبایل آزاد و پنجده را قربان تاج وتخت خود کرده وبه امضای قرار دادهای ننگین دیورند ،گندمک ،آب هلمند، پنجده وغیره وغیره تن در داده بوده اند .
برخلاف شاه امان ا لله ، محمد ولی خان دروازی ودیگر همرزمان میهنپرست او حامل قابل اعتماد پیامها ی شاه امان اله ونخستین دولت مستقل ملی افغانستان بوده، پیامهای آزادی میهن ومردم مارا به سران دولتها وحکو متهای آزاد جهان با جوش وخروش انقلابی تقدیم میکرده اند.
هنگامیکه م.ط بدخشی برضد استبداد استعماری و شاهان و امیران وستمگران تمام گروههای قومی افغانستان موضع میگرفت وتوده های زحمتکش وطن را تحت ستمهای اجتماعی و ملی توصیف میکرد ،هواداران نظامات قبیله سالاری اورا آگا هانه یا غیر آگاهانه و به خطا سازمانده "ستم ملی " ،تجزیه طلب ودشمن خلق پشتون قلمداد کرده وعملا آب به آسیاب شا هان امیرا ن وابسته به استعمار و تمامی دشمنان تاریخی خلق پشتون وغیر پشتون کشورما میریخته اند . چنانچه درد هسال گذشته وتا همین امروزآب به آسیاب طا لبان وطا لبگرایان افغان تبارامریکا ، بنیادگرایان ساخت پاکستان وهابیان امارات عربی ، سلطنت طلبان کهنه ونو و استاد سیاف میریزند ومیان دشمنان تاریخی واجتماعی خلق پشتون وزحمتکشان سایر گروههای قومی ساکن افغانستان مرز مشخص و تفاوتی قایل نه میشوند وبه همین دلیل تمامی متحدین سیاسی وسازمانی دیروزین خودرا از دست داده وپروسه تکامل ملی ووحدت پرتنوع ملی همه گروههای قومی افغانستان واحد وتجزیه ناپذیر مارا موقتا کند کرده اند.
ولی م. طاهر بدخشی خلاف این پا لیسی سیطره جویانهء ملی ، ازطرح اصولی "حل مسأله ملی " درکشورچندین قومی ما دفاع میکرد. زنده گی وزمان صحت طرحها و پیشبینی های تاریخی او را در با رهء اد اره ء فدرالی به ثبوت رسانید. چنانچه درمبارزات انتخاباتی برای انتخاب رییس جمهور، قریب یک ملیون وپنجصد هزار انسان آگاه میهن از طرح جمهوری دارای اداره فدرالی درکرانه های آمو ،هرات ، شهر کا بل قلب افغانستان ودر دامان کوهپایه های پامیر بلند وهندوکش بیدار علیرغم همه تقلبات وتزویرها در روند مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری پشتیبانی کرد . و آن سالها چندان دور نیست که حتا رهبران طرفدار تمرکز های بیروکرا تیک_ اداری کشورما نیز به اشتباه تاریخی خویش آگاهی یابند و داوطلبانه دربرابر فرمان آمرانه تاریخ مانند رهبران جمهوری فدرالی عراق سر تعظیم وفرود آورند وزمینهء اشتراک داوطلبانه ء مردم را درا فغانستان دموکراتیک واحد تجزیه ناپذیر ودارای اداره ء فدرالی میهن ما طبق ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی ترمیم شده ای فراهم آورند.
خلاصه م. ط بدخشی از تک روی ،خود محوری ،سیطره جویی قومی، اراده گرایی و ذهنیت قبیله یی حفیظ الله امین سخت مشوش و نگران بود. تاریخ ومردم افغانستان شاهد زنده بوده اند که این نگرانی وتشویش بیهوده و ذهنیگرانهء شخصی هم نبوده است. امروز دیگر این واقعیتهای تلخ تاریخ راز پنهان نه میباشد که : حفیظ ا لله امین با برای نیل به قدرت بی لگام سیاسی به نور محمد تره کی رهبرو حامی نیرومند خویش ،به موسی شفیق، نور احمد اعتمادی ،جنرال شاه پوراحمد زی ،م.ط.بدخشی، محمد اسماعیل مبلغ ، استاد علی محمد زهما ء عضو کمیته ء تدارک کنگرهء اول، استاد واصف باختری ادبیات شناس وشاعر برجسته حوزه فرهنگی دری زبانان ، غلام حیدر پنجشیری عضو جمعیت وطن غبار و عضو لویه جرگه تصویب قانون اسا سی 1334 خورشیدی به دکتر زرغون، به حفیظ آهنگر پور پنجشیری وخداداد خروش وبه یک سخن به مخالفان پشتون و شخصیتهای برجسته سیاسی همه گروههای قومی وسازمانهای ترقیخواه وطن هرگز رحم نکرد. ازمیان تمامی دولتمردان ،شخصیتهای سیاسی وفرهنگی فقط استاد زهماء و استاد واصف باختری تصادفا پس از 6 جدی 1978 از زندان پلچرخی رها شدند.
حفیظ ا لله امین برای کسب و حفظ قدرت سیاسی نخست شیفته ء مقاصد وگرایشهای بین المللی مسکو شد وسرانجام زیر فشار مقا ومت هما هنگ فرکسیونهای مختلف ومخالف حزب دموکراتیک خلق افغانستان، جنبش دموکراتیک جامعه ، طاعون بنیادگرایی منطقه وجامعهء جهانی مجبور به چرخش تند و پسرفت (عقب نشینی) نا گهانی گردید ودر گرماگرم معا مله سیاسی با محمد ضیاءالحق رییس اداره ء نظامی پاکستان، بدام مارگیران شوروی افتاد وبدون محا کمه ء قانونی سرکوب خونین شد . وبزرگترین افتخاری که به نیروهای ملی و دموکراتیک پشتون ودیگر گروههای قومی " فرکسیون خلق" بجا گذاشت ، شور بختانه بزرگترین خجلت وشرمساری تاریخی قساوت سنگین دلی وبد نامی تاریخی بوده است.
م .طا هربدخشی بکرات به نور محمد تره کی وحتا کمیتهء مرکزی هوشدار داده بود که امین در نژاد پرستی ونظامیگری ونسل کشی کمتر از محمد گل خان مهمند نیست ونباید نقش او در رهبری جمعیت برجسته شود ولی نور محمد تره کی شهید ، به انتقادات واعتراضات اصولی او تمکینی نتوانست و م. ط بدخشی ناگزیر راه خود را از فرکسیون خلق جدا ساخت . نخست " محفل انتظار " را تشکیل کرد وسپس سازمان مستقل دیگری را بنام " سازا " ( سازمان انقلابی ز حمتکشان افغانستان ) در 15اسد 1347یکجا بافعالان همفکر خود بنیاد نهاد. م .ط بدخشی شخصیت ملی اجتماعی فرهنگی وسیا سی مستقل و نا وابسته بود وخلاف تصور نویسندهء کتاب چشمدیدها ...... هیچگونه پیوند سیاسی با شاه مخلوع و شاه قلی ها ،اشرافیت فیودالی ودربار نداشته است. این اتهام ازهمان تبلیغات زهر آگینی بوده است که در دوران مبارزات سیاسی درون حزبی فرکسیونی وانشعابات به حق یا ناحق وراست ودروغ علیه رهبران سیاسی حواله میشد ه است.
باید دانست که : به اساس همین موضعگیری مستقل ملی ، م.طاهر بد خشی در دوران حکومت شاه پرست نور احمد اعتمادی ، سردارمحمدداؤد وسپس حاکمیت بی رقیب حفیظ الله امین سه بار بدون هیچگونه جرمی وگناهی گرفتار، حبس وبفرمان شخصی حفیظ اله امین ، بدون محاکمه علنی با فرزند جوا ن و هوادران خویش اعدام وسر به نیست شد ند. بباورم این داوری واتهام دربا ره دیدگاه واندیشه های ملی و دموکراتیک وسازمان سیاسی محمد طاهر بدخشی ذهنیگرانه است وغالبا آب ورنگ تبلیغاتی تعصب امیز نژادی قومی وجنبهءتنگ نظرانهء دارد .
به هر حال آن دوران چند دور نه خواهد بودکه تمامی گروههای قومی ملی و دموکراتیک افغانستان بادرک ضرورت رشد مستقل ملی ودولت سازی ملی ودموکراتیک در افغانستان واحد اختلافات سیاسی قومی ، مذهبی ودینی خودرا بگونه ء خلق کبیر هند ،المان فدرال، بلجیم وچهل کشور پیشرفتهء فدرالی جهان به شیوهء عادلانه، داوطلبانه وبرادرانه از طریق فیصله های با اعتبار و قانونی شورای ملی کاملا دموکراتیک وانتخابی خویش حل وفصل اساسی نمایند. وسر نوشت خود را برای همیشه روشن کنند. و اندیشه های قرون وسطایی برادر خورد وبزرگ عظمت طلبی ملی ،استثناء طلبی ملی ،خصومت ملی ، تبعیض ملی ناسیو نالزم محلی وجدایی ملی را به گورستان تاریخ و عصبیتهای قبیله یی عصر جاهلیت بسپارند.
خلاصه تاجاییکه من اطلاع دارم درافغانستا ن هیچ حزبی به نام "ستم ملی "وبا مرام و آیین نامه ء مستقلی فعالیت نداشته است.
هنگامیکه سازمان وحزبی بنام "ستم ملی " درکشور ما بویژه در دوران دهه قانون اساسی 1343 -1352 تشکیل وتأ سیس نشده بود بازهم این پرسش در اذهان کنجکاو نسل جوان نو اندیش وسازمانهای نو خاسته ء میهن در د اخل و دردیارا ن غربت پیدا میشود که این اسم بی مسما ، این " شبح " ( کالبد وسیاهی که ازدوربه نظر آید ) وا ین ترکیب " مجعول " ازکجا کی چرا وتوسط کدام شخص ، گروه ملی ، خارجی مذهبی سیاسی قومی وقبیله یی وارد مطبوعات وتاریخ نوین ما وبه کشور ما صادر شده است . وچرا از نام " ستم ملی " واین " شبح " الف هارون موءلف کتاب : "داؤد خان د کی . گی . بی په لومه کی " مؤرخا ن ودولتمردانی چون سید قاسم رشتیا ،میر محمد صدیق فرهنگ صباح الدین کشککی ، بسف ، دکتر کارگون افغانستان شناسان شوروی _ امریکا یی هواداران ا حزا ب وطن وجمعیت دموکراتیک خلق و تنظیمهای بنیادگرای ساخت پاکستان ، وهابیان امارا ت عربی وتمامی نژادپرستان و سیطره جویان قومی طالبگرایان درون وبیرون دولت اسلامی امروزین وصوفی قربان جمعیتی وبدخشانی دیروز با احساس نفرت انگیز خصومت وترس ولرز یاد وبرخورد میکرده اند و میکنند .
برای پاسخ مستند ودقیق به اینهمه پرسشها اینک به مقالهء پژوهشی قاسم شاه دکتر علوم تاریخ زیر نام : "شناخت م.طاهر بدخشی در رسانه های شوروی " مراجعه وپژوهش میکنیم .این مقاله برای نخستین بار در محفل بیستمین سالگرد شهادت زنده یاد م.ط بدخشی توسط این دانشمند اکادمی علوم جمهوری تاجکستان قراأت گردید وسپس در صفحه ء 126 " یادنامه محمد طاهر بدخشی بیست سال پس از شهادتش " درشهر دوشنبه از سوی " انستیوت شرقشناسی ومیراثهای خطی " درسال 1379 خورشیدی طبع ونشر شد.
دکتر قاسم شاه برای نخستین بار پرده از روی این " بدعت " تاریخ نوین کشورما برداشته وواقعیتهای تلخ زیرین را با شفافیت کامل کشف بیان و اینگونه افشاگری کرده است که :
"درتاریخ نگاری اتحاد شوروی ....... ورسانه های گروهی آن ،راجع به محمد طاهر بدخشی و "سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان " معلوماتهای پراگنده به نظر میرسد. گذشته ازین همه معلوماتهای ناصحیح وبعضا با تحلیلهای دور از واقعیت همراه بوده ا ند علت آن به نظرما این چند عامل بوده میتواند :
"اول : درین دوران اکثر افغا نستان شناسان شوروی درباره ء محمد طاهر بدخشی وسازمان سیاسی او ....معلومات کمتر داشتند .
- عده ای هم که چنین معلوماتی را دردسترس داشتند منبع اطلاعاتی آنان یا ارگانهای استخباراتی شوروی بود ویا پیروان حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود "
- طبعا " حزب دموکراتیک خلق افغانستان "دربارهً "سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان " اخبار وشایعات غیر واقعی را پخش میکرد وخود م.ط بدخشی هم که منبع تبلیغاتی ونشراتی نداشت که اهداف سیاسی وموضعگیری خودرا بروشنی بیان و ارایه کند .
- گزینش سیاست عدم دنباله روی توسط م.طاهر بدخشی دلیل دیگری بود که درنظر مسکو بحیث متحد سیاسی و ایدوء لوژیک جلوه نمیکرد
ازدیدگاه این دانشمند وپژوهشگر عامل دوم این بوده است که : -
" انعطاف ناپذیری وناوابسته گی "سازا " به گرایشهای عمدهء بین المللی دوران جنگ سرد و دست کم گرفتن شیوه های علنی کار ،شرایط انعکاس استراتیژیک سازمان را، درکشور وبیرون از ان محدود ساخته بود .
سو مین ودقیق ترین عامل از نظر این دانشمند تاریخ این واقعیت بوده است که :
علم تاریخ نگاری شوروی ،سیاست حزب کمونست ودولت شور وی نخست مجموعه ء باهم وابسته بودند. مقامات رسمی طبعا به " ح.دخ.ا " وجناحهای "خلق وپرچم " جمعیت دموکراتیک خلق توجه بیشتر داشته اند تابه "سازا "
دکتر قاسم شاه سکندروف با ذکر این عوامل به چنین نتیجه ء قاطع دست یافته است که" : محمد طاهر بدخشی را "جناحهای خلق وپرچم " ... افغانستان شناسان ازجمله بسف ودکتر کارگون همچون "ملیتگرا " و " تجزیه طلب " و "سکترست " معرفی کرده بود ونام "ستم ملی " را رقیبان سیاسی محمد طاهر بدخشی بویژه حفیظ الله امین به او نهاده بود ه اند "
اشتباه تاریخی دیگرموءلف کتاب چشمد یدها این است که " دکتر عبدالمحمد درمانگر" به حیث عضو کنگره ء اول (کنگرهء مؤسس" حزب دموکراتیک خلق معرفی شده است . برای روشن شدن این حقیقت تاریخی ، اینک فوتو کاپی تصویر تاریخی وترکیب اشتراک کننده گان کنگره ء اول راکه از سوی محمد طاهر بدخشی درنخستین سا لگرد جمعیت دموکراتیک خلق به من ا هد ا شده است به نشر می سپارم و پیشنهاد میکنم که درچاپ آینده بجای نام " دکتر عبدالمحمد درمانگر" نام پوهاند "عبد القیو م قویم " به حیث اشتراک کننده ء کنگره نوشته شود." قیوم قویم " در تصویرجلسه ء کنگره اول ج.د.خ درشهر کابل ، کلاه قره قل به سر دارد و درپهلوی نورمحمد تره کی ایستاده است به باورم هرگاه درچاپ دوم کتاب مرحوم ع.م شیرزی،این تصویر تاریخی کنگره ء اول جمعیت د.م.خ. اقتباس طبع ونشر شود ،دیگر نیازی به حدس وگمان در باره ء صحت این ادعا احساس نه میشود .
تاجاییکه بروشنی آشکاراست در فوتوکاپی تصا ویر اشتراک کننده گان کنگره ء اول (کنگره ءموسس ) به استثنای محمد اکرم کارگر که وظیفه ء تاریخی تصویر برداری را داشته است وجناب مستوفی غلام محی الدین زرملوال که برسم اعتراض با طرح کنگره ء اول پیرامون حق خود ارادیت ملل ومردمان پشتونخوا وبلوچستان جلسه را ترک کرده بوده اند دیگران همه شناخته میشوند ودرین تصویر خلاف تصور خاطره نویس فقط دکترعبد المحمد درمانگر حضورندارند.
درباره ء انشعابات جمعیت دموکراتیک خلق نیز درین کتاب اشتباهات تاریخی عریانی به نظر میرسد . بایجاز کامل میتوان نوشت که جمعیت دموکراتیک خلق در14 ثور 1346 خورشیدی ابتدا به دو شاخه ءخلق وپرچم منشعب شد . درجریان مبارزات انتخاباتی برای ولسی جرگه من وهادی کریم به "اتها م دادن شعار ضد رژیم شاه وتحریک مردم به مبارزه مسلحانه " زندانی شدیم . در دوران زندان قلعه جدید ( 1349ش ) از پرچم انشعاب خود را اعلان وسازمان مستقلی را بنام "خلق کارگر " تشکیل کردیم .
محمد طاهر بدخشی همانگونه که در بالا تذکار یافت قبلا از خلق جداشد. خلاصه جمعیت دمو کراتیک خلق پس از ثور 1346خورشیدی به چهار فرکسیون مستقل خلق ،پرچم ،خلق کارگر و "محفل انتظار" منشعب گردید . این فرکسیونها هریکی بطورکلی توسط دو دو عضو کمیته ء مرکزی منتخب کنگرهء اول به ترتیب زیرین :
- نورمحمد تره کی و دکتر صالح محمد زیری .
- ببرک کارمل وسلطان علی کشتمند.
- دستگیر پنجشیری وشهراله شهپر
- محمد طاهر بدخشی
وشماری از اعضای علی البدل کمیته ء مرکزی سازماندهی ورهبری میشد. در رأس فرکسیونها ی " خلق " ، " پرچم " ، " خلق کارگر " و "محفل انتظار "بالترتیب نور محمد تره کی،ببرک کارمل ، دستگیر پنجشیری و محمد طاهر بدخشی قرار گرفته بوده اند .
اتفاقا دکتر صالح محمد زیری درجریان مبارز هء انتخاباتی درقندهار زندانی گردید وبه زندان دهمزنگ انتقال یافت . چونکه هردو زندانی هم طبق هم طبقه وهمزنجیر بودیم درجریان یکسال زنده گی مشترک به این نتیجه رسید یم که فرکسیون خلق و خلق کارگر از لحاظ پیوندطبقا تی وخصلت انقلابی بهم نزدیکی اجتماعی دارند . جنوب وشمال افغانستان خاستگاه آنان میباشد ، تمامی گروه های قومی ومذهبی درین فرکسیونها نما ینده گان روستایی دهقانی وکارگری خودرا دارند در نتیجهء وحدت تشکیلاتی سیاسی ورهبری، به حزب سرتاسری تبدیل میشوند. سرانجام به اسا س تلاشهای مشترک دکتر زیری و اینجانب رهبری وفعالان هردو فرکسیون بوحدت سیاسی سازمانی ورهبری و بدون قید وشرط توافق نمودند. در اول می 1970م من پیامی را از زندان مجرد قلعهء کرنیل بنام "پیام وحدت" صادر نمودم . در روز اول می و روز همبسته گی کارگران جهان هردو جریان از دوسوی پارک زرنگار ازشمال و جنوب چون دو موج سرکش و خروشان یکجا شدند . پیام مرا زنده نام شهراله شهپر شهید قر أت کرد و دکتر شا ه ولی پیام فرکسیون خلق را به نماینده گی از نور محمد تره کی رهبر فرکسیون خلق به اشتراک کننده گان مظاهره رسانید . این پیامها با جوش وخروش انقلابی وغریوهای همبسته گی وشعارهای " زنده باد وحدت جمعیت دموکراتیک خلق " ووحدت خلق افغانستان استقبال گرم شد .هردو فرکسیون با درک ضرورت تاریخی بهم پیوستند و زیر نام وبیرق گلگون جمعیت دموکراتیک خلق وبه رهبری نورمحمد تره کی به مبارز ا ت ملی واجتماعی خود ادامه دا دند و برای نخستین بار در تاریخ افغانستان ، پالیسی نفاق افگنانهء استبداد استعماری توطیه های محافل حاکمه اشرافی و دربار سلطنتی ، با احساس همبسته گی ملی و دموکراتیک فرزندان گروههای مختلف قومی میهن خنثی گردید . دو فرکسیون مستقل سرنوشت خودرا با رشته های منافع همه گروههای قومی برابر حقوق افغانستان گره زد وجوشش بخشید. وبا نیروی بیشتر وصفوف فشرده تر مارش ظفر آفرین خودرا بر ضد نظام نیمه فیودالی و حاکمیت خاندان محمد نادرشاه وتکیه گاه های محلی قدرت دولتی آغاز نهاد . بیاد باید آورد که امروزه نیز زنده گی وزمان برای نیروهای پراگنده سیاسی وقومی میهن ما هما نگونه فضای سیا سی را مساعد ساخته است. آرزومندم که چنین ابتکارهای سازنده ای بازهم با کیفیت نو، شکل ومضمون نو وشناخت نو از نیروهای سیاسی قبلی ونوخاسته ولی به شیوه های دموکراتیکی در افغانستان نوین تکرار شده بتواند . وبه این پراگنده گیهای سیاسی سازمانی ورهبری کنونی غلبه صورت بگیرد. به حکم آمرانهء تاریخ ومنافع اساسی مردم افغانستان اصولا پاسخ شایسته گفته شود. ولی منا فع اساسی مردم افغانستان با شعار های میان تهی " وحدت ملی " وتقسیم وزارت خانه ها به چند تکنوکرات ورهبران سازمانهای قومی ،مذهبی هرگز تأمین شده نه میتواند. تصویب قانون اساسی 1343خورشیدی وانتخابات آگنده از تقلب وتزویر دوران شاه مخلوع بازیها پشت پرده وصحنه سازی های خام وناپخته ء امروزین نیز دردی از دردهای ریشه دار جامعه ء بلا دیدهء ما را درمان نه توانسته است و "به این تمکینی" که ساقی قصر سفید، " جامعه جهانی!" ونا تو "باده در پیمانهء " مردم بیمار زخمی تشنه لب فقیر ولی سرزنده و " لاغر مست " ما میریزد بازهم بدون ترس از اشتباه درمان نه میشود.
به هنگام طرح وتصویب قانون اساسی بهترین شرایط فراهم بود که جبههء متحد مقاومت به پشتیبانی قاطع امریکا ییان افغان تبارو "جامعه ءجهانی " طالبان را تا آخرین نقطه ء مرزهای شناخته شدهء بین المللی تعقیب ویال ودم آنانی را که بسودای پشم وپنبه وگاز ونفت آمده بودند قیچی میکردند وبه اداره ء نظامی پاکستان می سپردند و بجای آنان آزادی هزاران زندانی بی گناه افغان را از زندانهای پاکستان بدست می اوردند. همچنین طالبان و طالبگرایان ولایات جنوب کشورما درهمان گرماگر م نبرد ملی میهنی همانگونه که من از طریق آریایی چندین بار نوشتم بیدرنگ باید خلع سلاح میشدند. همچنین به کمک نیروهای جبهه ءمتحد مقاومت ملی و حمایت نیروهای صلح ملل متحد ، همه نیروها ی قومی درون افغانستان بدون هیچگونه چون وچرا سلاحهای سنگین وسبک خودرا داوطلبانه برزمین می نهاد ، اردوی منظم ملی ونیروهای امنیتی وپولیس ملی نیز پایه گذاری وپایه های آن تا محلات گسترش مییافت سپس دریک فضای صلح آمیز قانون اسا سی جدید افغانستان به شیوه دموکراتیک وبه اشتراک نماینده گان همه نیروهای درگیر بویژه نیروهای طرفدار دموکراسی، ازادی ،ترقی وارزشهای اعلامیه ء جهانی حقوق بشر و کارشناسان قانون فقه اسلامی طرح ،تصویب، توشیح ونفاذ مییافت وبرای نخستین بار زیرنظر سازمان ملل احصا ییه گیری شفاف نفوس افغانستان آغا ز وانجام میشد و در روشنی امار واحصاییه نوین نفوس حوزه های انتخاباتی نیز پر پایه نفوس امروزین کشور تعیین میگردید و پس از طی این مراحل ضروری، انتخابات واقعا دموکراتیک وخالی از هرگونه تزویر وتقلب ، آغا ز وانجام مییافت و راه حل سایر مسایل عمومی ملی ازجمله حل مسأله ملی سرانجام در شورای ملی افغانستان مستقل دموکراتیک ومتحد روشن و هموار میگردید وکار بازسازی ونوسازی افغانستان به اشتراک داوطلبانه ودوستانه تمامی گروههای قومی جامعه مستعد به تکامل ما به نیروی بازو واستعدا دهای فکری فرزندان میهن و به یاری وهمکار ی بی قید وشرط جامعه جهانی پیروزمندانه پیش میرفت.ذکر این اندیشه ها وآرزوهای سرکوفته نیروهای طرفدار آزادی ،دموکراسی ، ترقی ، صلح وبرابری حقوقی تمامی گروههای قومی افغانستان و سخنان معترضه وبجا را بزمان دیگری میگذاریم ولی با شرافت میتوانم بنویسم که نوشته ع.م شیرزی در مورد وحدت خلق وخلق کارگر کاملا نادرست ویک اشتباه تاریخی بوده است . خلاف نوشته وروایت ع.م شیرزی نه من ونه شهپر شهید ونه شرعی جوزجانی هیچیکی تقاضا نامه هایی به نورمحمد تره کی رهبر فرکسیون خلق هیچگاه نه سپرده بودیم و موضوع ندامت، پشیمانی،فشار داخلی وخارجی ،اعتراف نیش ونو ش وغیره وغیره درین وحدت هیچگونه دخلی نداشته است. برخلاف برپایه تساوی حقوق اصول مرامی اساسنامه ورهبری واحد درکشور واحد ، این "تنوع در وحدت تشکیلاتی وسیاسی " تأمین گردید .
وارثان شایسته ء مرحوم عطا محمد شیر زی ،میتوانند درین باره با محترم دکتر صالح محمد زیری دکتر شاه ولی ودکتر شرعی جوزجانی و دیگر شاهدان زنده این حرکت تاریخ مراجعه وتحقیق کنند. دکتر زیری دکتر شاه ولی ودکترشرعی هنوز خوشبختانه زنده اند . درلندن وازبکستان مستقل زنده گی میکنند . آنگاه در روشنی نظرات مشترک این شاهد ان زنده ، این روایت کاملا بی پایه وذهنیگرانه ء دوران زنده گی ومبارزات فرکسیونی را در چاپ دوم کتاب مرحوم حذف ویا تصحیح نمایند. تا مبارزه ء اگاهانه ء خلق کشور وتاریخ از گوهر حقیقت تهی ومسخ نشود.
این حقایق نیز لازم به تذکر است که بخشی از اعضای فرکسیون خلق کارگر درجریان مبارزه علیه گسترش نفوذ گروه سیطره جوی حفیظ اله امین ، باردیگر از خلق جدا یی خودرا اعلان کردند . این اعضا غالبا کارگران آگا ه مراکز صنعتی شهر کابل بودند . این کارگران خشمگین بازهم در سازمانی بنام "کارگران جوان فغانستان" ( کجا) متشکل شدند. این سازمان تا 12 سرطان 1356 خورشیدی ووحدت فرکسیونهای عمده ء خلق وپرچم ، فعالیت مخفی میکرد . پس از تأمین وحدت عام وتام جریان دموکراتیک خلق ، اکثریت صفوف آن یکجا با زنده نام ابراهیم سامل ، به اساس تقا ضای اینجانب انحلال خودرا اعلان و به جریان د.م.خ پیوستند . ولی همدیارم صوفی شنا با یاران مخلص خویش ، زیر همان نام تا دوران تشکیل "حزب وطن" فعال بود ومخفیانه مبارزه وشبنامه پخش میکرد. و لبه ءتیز بیشترین شبنامه های ایشان علیه اینجانب وجناب محتاط متوجه میشد . بیک سخن سازمان مخفی "کجا" نه تنها با من پیوند سیاسی وسازمانی نداشته، بل بر ضد من و جناب محتاط غالبا "شبنامه" ها ی خود ر ا آزادانه پخش ونشر میکرده است. خلاصه درین مورد اشتبا ه تاریخی جدی به نظر میرسد که باید درروشنی این توضیحات روایات مرحوم ع.م. شیرزی تصحیح شود.
محمد اکرم کار گرعضو کنگره ء اول، پس از انشعاب خلق وپرچم هر گز به هیچیکی از فرکسیون های جمعیت د.خ. نه پیوست. پس از قیام هفتم ثور به اتهام وابسته گی وعضویت به "ساما " و برهبری عبد المجید آغای کلکانی گرفتار وشکنجه ودرمرحله حضور ونفوذ شوروی از زندان آزاد گردید و خلاف تصور زنده یاد ع.م شیرزی اکرم کارگر، بگمان غالب دیگردر صفوف فرکسیونهای انشعابی جمعیت دموکراتیک خلق مبارزه سیاسی متشکل نمیکرده است . ولی شیوهء مبارزه ء آمر مسعود وجبهه ء متحد ملی مقاومت را باطرفداران لشکری وکشوری خود پشتیبانی ومردم دلاور تخارستان را بر ضد حضور نفوذ طالبان القاعد ه وتجاوز نظامی پاکستان بسیچ میکرد .
امان اله استوارمحصل پولی تخنیک نیز، پس ازوحدت خلق وخلق کارگر،باز هم درجریان مبارزه درون حزبی با حفیظ الله امین ، یکجا با فعالان کرانه های آمو از فرکسیون خلق " جمعیت د.خ" اخراج شدند . کنفرانسهای ولایتی خودرا در اکثر ولایات شمال تشکیل و شعار تشکیل کنگرهء دوم را به رهبری جمعیت دموکراتیک خلق مطرح کردند . ولی این شعار به بهانهء نبود قانون احزاب سیاسی عملا رد گردید. درسال 1351 ازدرون زندان با امان اله استوار محصل پو لتخنیک بوسیله " دوران دلگی مشر" محافظ زند ان تماس گرفتم دوران دلگی مشر ازبک تبار وتصادفا از ولسوالی اقچه و از دوستان ونزدیکان استوار بود پس از مفاهمه وتبادل نظر با امان الله استوار گروه دیگری از فعالان پراگنده ونا منظم بنام " گروه کار " به مشورهءکادرهای برجسته دو سوی دامان ودره های هندوکش تشکیل شد . این گروه تا سقوط حفیظ اله امین مبارزهء مخفی میکرد وپس از شش جدی 1358 خورشیدی به حزب د.خ.ا. پیوست وانحلال خودرا اعلان کرد. هدف اساسی از تشکیل "گروه کار" این بود تا فعالا ن جوان وپرشور جمعیت د.خ ازسوی دولت یا سازمانهای تندرو بدام نیفتند شکار وپراگنده نشود وبه مثابه نیروهای ذخیره انقلاب اجتماعی پرورش وآموزش مسلکی وسیاسی وفکری یابند. دررهبری وکار تشکیلاتی "گروه کار" قطعا مداخلهء نمیکردم. فقط برنامه عملی را زیر عنوان "راه بی سر وصدای مبارزه" و شبنامهء ای را علیه قرداد آب هلمند ونظام فرتوت سلطنتی به تخلص مستعار "مرغاب" درزندان قلعه کرنیل دهمزنگ نوشته و یکسال پیش از سقوط سلطنت دردسترس امان اله استوار قرار داد ه بودم. رهبری گروه کار با پخش آن شبنامه ء ضد شاهان وامیران وطنفروش دوران استعمار ومیراثخواران آنان، در دانشگاه کابل دوران آزمایشی خودرا سپری کرده بوده اند.
درین شبنامه برای نخستین بار شعار واژگونسازی نظام فرتوت سلطنتی پیش کشیده شده بود. ازین گروه انجنیر امان الله استوار سفیر منگولیا ، عظیم گوهری شهید عضو کمیته ء ولایتی بلخ ، فضل احمد طغیان والی کابل ، هدایت الله هدایت وزیر معارف جنبش ملی ، هاشم پیکار ، فیض اله البرز، وطندوست ،استاد فاروق ودیگرکادرها ی حزبی ودولتی کشور ولشکری شایسته ء سر بلند کرد . تعدادی از آنان درجنبش ملی اسلامی ودردوران مقاومت عادلانه ملی ضد طالبان القاعده وتجاوزنظامی پاکستان ، نقش فعال و برجسته ایفا کرد. درحال حاضر هریکی از آنان به بلوغ سیاسی رسیده ا ند میتوانند وباید نقش فعال خودرا در پروسه ء اتحا د ووحدت نیروهای دموکراتیک جا معه با سر افرازی ایفا کنند. یاد ایشان در هر کجا که زنده گی کار ومبارزه میکنند به خیرباد .
نظر ونوشتهءموءلف " چشمدید واقعات ..............و و " در بارهء پیوند تشکیلاتی وسازمانی جناب عبدالحمید محتاط با" گروه کار " و اینجانب نیز صحیح ودقیق نه میباشد . ولی با اطمینان محکم میگویم که جناب محتاط پس از برکناری وسبکد وشی از مقام وزارت مخابرات حکومت سردارمحمد داوءود وسپری کردن یک دورهء طولانی نظارت وپیگرد شدید دوران تمرکز بیروکراتیک _ نظامی سردار محمد داوءود ، برای نخستین بار به هنگام احراز مقام سفارت در کشور جاپان و درمرحله ء زور آزمایی ابر قدرتها در افغانستان عضویت حزب د.م.خ .ا را پذیرفته بود. پس از سبکدوشی از مقام سفارت درچاپان ودر مرحله ء سیاست مصالحهء ملی به مقامات معاون شورای وزیران ومعاون رییس جمهور و عضویت کمیتهء مرکزی ح.د.خ.ا. ارتقاء یافت. دکتر نجیب اله تلاش کرد که بوسیله ء معاون خویش آمر مسعود را وارد جریان مصالحهء ملی کند .
ولی فرمانده مسعود بگونه ء عقابان کوهی هند وکش ،بدام ودانه دکتر نجیب نیفتاد برخلاف دکتر نجیب ا لله رهبرجوان وطن با همه زیرکی، بازیهای اوپراتیفی وبا همه مشاورین کهنه کار و شبکه های گستردهء رفیقان ارجمند امنیتی خویش چون " مرغ زیرک " (1) بدو حلقه افتاد . سر ، سرمایه وسود را همانگونه که از سوی اکثریت قریب به اتفاق صفوف فعالان ورهبران حزبی پیشبینی دقیق وصحیح تاریخی میشد درقمارهای سیاسی غالبا نهانی و پشت پرده ء خود به نسیه باخت. بنا برین روایات مرحوم ع.م.شیرزی درباره ء پیوند تشکیلاتی ورهبری جناب محتاط و من با "گروه کار" از ریشه نادرست است وجنبه ء تبلیغاتی دارد. زیرا دران برههء تکامل تاریخ تمامی شاخه های انشعابی جمعیت دموکراتیک خلق وارد پروسه ء وحدت سیاسی سازمانی ورهبری شده واصولا منحل بود ه اند. باذکر این حقایق من محترم محتاط را بحیث دولتمرد ، دیپلومات موفق و شخصیت فرهیختهء فرهنگی ونظامی وطن ومردم دیار خویش می شناخته ام ولی باوصف خویشاوندی و نزدیکی قومی، تا دوران سیاست مصالحهء ملی هیجگاه با همدیگر پیوند سیاسی ،تشکیلاتی ، مشترکی نداشته ایم. دردوران مصالحه ملی او ظاهرا با مشی تشکیلاتی وسیاست فرکسیون دکتر نجیب الله همکاری میکرد ومعاون اوبود ومن خلاف موضع ایشان در دوران تفکر نوین سیاسی ودفاع مستقلانه علیه سیاست ملی کادری وانحصار قدرت دکتر نجیب الله به شیوه ء آشکار ومسالمت آمیز مبارزه درون حزبی میکردم . موضع مستقل خو د را داشتم و بر ضد پسرفت داوطلبانه ویکجانبهء داکتر نجیب ا لله ،به هنگام تدوین قانون اساسی و بویژه پس از حذف ماده ء 64 قانون اساسی بسود ملاکان بزرگ اشراف فیودال شاه مخلوع خاندان سلطنتی وتاجران دلال که همه به قیمت خون هزارا ن انسان آگه و زحمتکش و طن بدست آمده بود ،مبارزهء اصولی ،علنی و دموکراتیک درون حزبی میکردم . آنا نیکه جریان علنی جر وبحث وتصویب ارزشهای قانون اساسی دوران نجیب ا له را درلو یه جر گه ء قانون اسا سی مستقیا از طریق رادیو- تلویژون افغانستان دیده یا شنیده بود ه ا ند بیاد خواهند داشت که علیه تعد یل نام " جمهوری دموکراتیک افغانستان " به "جمهوری افغانستان " با دکتر نجیب ا لله رییس جمهور مشاجره کردم و در فرجام طرح دکتر نجیب الله با یک رأی مخالف تصویب شد وباسا س همین موضعگیری واختلاف نظر علنی در لویه جرگه قانون اساسی ، مرا به شیوهء انتقامجویانه وتلافی جویانه زندانی ومحکوم به اعدام کرد. در روشنی این توضیحات موجز آرزومندم که این روایت کتاب چشمدید واقعات ......ووو نیز حذف یا تصحیح شود . زیرا این تبلیغات بدنام کننده را غالبا عظمت طلبان ، سازمانهای پر شاخ وبرگ وسیطره جویان ملی علیه شخصیتها ی برجسته ء سایر گروههای قومی براه انداخته و جعل میکرده اند. مرحوم ع.م شیرزی نیز به احتمال قریب به یقین زیر تاثیر تبلیغات سازمانهای مخالف ومختلف سیاسی "چپی" و "راستی" و ملیگرایان کشورما این روایات را بدون سند تاریخی وشواهد زنده نوشته اند. وبا خوشباوری وناشیانه شکار نیرنگ " ترور تبلیغاتی" عنودان، حسودان، تنگ نظران وسیطره جویان سیاسی کشورشده بوده اند.
معلومات نویسندهءاین اثر، درباره مقام حزبی استاد میر اکبر خیبر نیزنادرست
و تهی از حقیقت است. زیرا پس از وحدت 12 سرطان1356فرکسیونهای
خلق وپرجم ، تا سال1357 خورشیدی وتصرف قدرت سیاسی توسط جمعیت
دموکراتیک خلق ، من رییس کنترول وتفتیش حزبی بوده ام نه خیبر شهید.
همچنین روایات وتحلیلهای مرحوم شیر زی در بارهء ترور استاد خیبر نیز جنبه ء تبلیغاتی دارد. درست است که درهمان برههء تاریخ نورمحمد تره کی وببرک کارمل دربارهء ارتقای میر اکبر خیبر وحفیظ اله امین به دفترسیاسی نگرانیها تشویشها و گرایشهای مثبت ومنفی معینی داشته اند. حفیظ اله امین و میراکبرخیبر، هردومدتی دربخش سازمانهای نظامی کار میکرده اند . شناخت آنان از افسران اردو وپولیس ژرف بود. مگربه نظرم انگیزه های این تشویشها ی رهبران درهمان برهه ء پیچیده ء تاریخ همگون نبوده است . برخلاف هریکی از آنان محاسبات وتحلیلهای سیاسی، فرکسیونی وشخصی جداگانه وحتا کاملا متضادی داشته اند . بگونه ء مثال ببرک کارمل گذشته از تفاوتهای درک در زمینهء برخورد با دولت ودیگر اختلافات درون فرکسیونی" پرچم " با میراکبر خیبر، به این جهت در مقابل توسعه ء دفتر سیاسی سنگ اندازی میکرد که با ارتقای میراکبر خیبر ،بیدرنگ حفیظ اله امین نیز از جانب فرکسیون خلق به عضویت دفتر سیاسی ارتقاء وموضع نور محمد تره کی تقویت بیشتر مییافت . ولی نورمحمدتره کی به دو دلیل برای ارتقای خیبر خوشبینی داشت . نخست با تقویت موقف میر اکبرخیبر ، ببرک کارمل ضعیف و تجرید میگردید. دودیگر حفیظ الله امین را مهار و تکیه بجلو می میتوانست. ولی مشکل نورمحمد تره کی دراین بود که به استثنای دکترشاه ولی ،چهار عضو دیگر دفتر سیاسی وکمیته مرکزی ازجمله : - دکترصالح محمد زیری ،عبدالکریم میثاق اینجانب وانجنیر اسماعیل دانش بشدت به ارتقای حفیظ اله امین مخالف بودیم وما از ارتقای عبدالحکیم شرعی نا یب رییس موأقت کنگرهء اول وازبک تبار، پشتیبانی بیدریغ میکردیم و اورا مستحق تر می پنداشتیم . اگر نورمجمد تره کی اکثریت خلق را " ویتو" میکرد طبعا در ترکیب دفتر سیاسی بزیان اوچرخش تند پدیدار میگردید . فقط در جریان همین بازیهای سیاسی پشت پرده بود که میر اکبر خیبر تصادفا ترور شد. بهمین علت دردوران حاکمیت خلق ما سه نفرعملا به استثنای جلسات شورای انقلابی وشورای وز یران ،در نشستهای دفتر سیاسی و دیگر تصامیم سیاسی وتشکیلاتی خلاف موازین اسا سنامه حزبی ، دعوت نه میشدیم . حفیظ اله امین وطرفدارانش در عمل مارا از مقام رهبری حزب بیرون ریخته و نام "کنجکی- منزوی " را بر ما نها د ه بودند. ما بدرستی ازتبلیغات هوادران نزدیک حفیظ اله امین نتیجه گیری کرده بودیم که دیر یا زود مارا نیز نشانهء تیرهای تلافی جویانه و انتقامجویانه قرار میدهند و حد اقل رهسپار زندان پلچرخی و از حزب اخراج میکنند. هیچگونه راه بیرون رفت دیگر از ین وضع در اختیار ما نبود زیرا او رهبری قوای مسلح تک قومی را درانحصار خود داشت وبنام والقاب بلند پروازانه "قو ماندان سپیده دم انقلاب ثور ، ستاره سرخ وستالین افغانستان" تبلیغ میشد . وسایل اطلاعات جمعی و دستگا ههای تبلیغاتی امنیتی وتشکیلاتی نیز در خدمت او شب و روز فعالیت میکرد. رهبرحزب را نیز عملا درخانه ء " خلق بیچار هء وطن" زندانی وازحزب ، خلق و وطن جدا وتجرید کرده بود . یک راه برای ما مانده بود که با کارهای داوطلبانه و اقدامات مشخص ملی ودموکراتیک به سوی مردم میهن برویم تو جه تو ده ها را با اقدامات عملی نه با حرف به خود جلب و پشتینانی مردم را کسب کنیم . لغو کنکور صنف هشتم وبازگشت نیم ملیون شاگرد به مکتب ،گشایش هفت صد واند مکتب نو وساختمان چهارصد و هشتاد مکتب بصورت اساسی وپخته کاری درکمتر ازشش ماه، وتقرر دوازده هزارمعلم نو از فارغان ممتاز لیسه ها ومعلمان اجیر قبلی ،پایه گذاری اکادمی علوم جمهوری دموکراتیک افغانستان ولغو کورسها اجباری زبان پشتو ومساعد ساختن زمینه ء رشد وانکشاف همه زبانها در اکادمی علوم و گسترش جنبش سواد وسواد اموزی ، فرستادن ششصد شاگرد ممتاز از همه ولایات و ولسوالیها به خارج جلب بیش از چهار صدملیون افغانی اعانه به معارف ، اشتراک فعال ومستقیم در کارها ی داوطلبانه بویژه خانه سازی، توزیع زمین به نفع دهقانان و به اشتراک دهقانان واصلاحات ارضی ، همگونی بخشیدن امتیازات کارگران و کارمندان دولت بویژه با لابردن استحقاق کارگران ومستخدمان دولت از چهار سیر به هشت سیر آرد کوپونی و آوردن اصلاحات ما لی واداری وکاهش بیروکراسی و ..ووو اقدامات مشخصی بود که ما سه تن از وزیران مخالف ارتقا ء حفیظ اله امین طبق اصول مرامی وخطوط اساسی دولت د ر مرحله ء اول و درگرماگرم قیام مسلحانه هفتم ثور 1357 خورشیدی به سود توده های مردم انجام دادیم و به این وسیله وبه اساس آموزشهای آزمون شدهء توده ها که " دهان خلق نغاره ء خداست "ِ یا "دخلکو زور دخدای زور دی "،" صد رستم دستان پیش دوکس حیران "، یاکه " دوصد گفته برابر به نیم کردار نیست " خطر حملهء مستقیم و فوری حفیظ اله امین را با چنین تدابیر مشخص مردمی دفع کردیم و کم ازکم به او بهانه ندادیم که بر ما حمله کند . زنده گی وزمان نیز اورا با چنان وقایع نظامی ،سیاسی وسازمانی وبین المللی غیر قابل پیشبینی مواجه ساخت که قادر به رویا رو یی درون حزبی وتصفیه حساب در آن برهه ء تاریخ با ما شده نتوانست. درباره ء ترور مرموز وقتل استاد خیبر ،رشتیا ، مبارز ،کشککی میرمحمد صدیق فر هنگ ، جنرال عظیمی ، جنرال عمر زی ،عطا محمد شیر زی ،قدوس غوربندی، صدیق الله برادر دکترنجیب ودیگران حدس وگمانهای متفاوت وضد ونقیضی دارند .غالب این حدسها وگمانها بر اساس حب وبغض غرض ومرض شخصی سیاسی سازمانی وگرایشهای مسلکی ویکسو نگرانه ء فرکسیونی بوده است. هیچیکی ازآ نان رقابتهای شدید شرق وغرب و بویژه دخالت ومداخله ء ادا رهء نظامی پاکستان ،عربستان سعودی و مصر را در افغانستان مد نظر نداشته اند. تاجاییکه حوادث ورویدادهای یکربع قرن اخیر آشکار گردید . دران زمان پاکستان حزب اسلامی وجمعیت اسلامی را بکمک تنظیمهای پاکستان علیه دولت نظامی سردار محمد داوءود سازمانداده بود این گروهها در لغمان پنجشیر وزرمت مبارزات مسلحانه ء کامیاب وناکامی را آزمایش و امنیت کشور را مختل کردند . کودتاهای پیاپی آنان کشف وناکام شد. فیضانی ودیگر نماینده گان کشورهای خاورمیانه عربی بوسیله ء تاجران دلال امارات عربی ومقامات عربستان سعودی به هنگام حج کعبه تقویت میشدند. ترورهای انفرادی نیز علیه عناصر وفادار سردار محمد داوود پیروزمندانه انجام میشد. از جمله ترور" گران" پیلوت آریانا هوای شرکت وشیر اغای مهندس سردار داود را سخت برافروخته ساخته بود . وحدت 12سرطان 1356 خورشیدی هردوشاخه ء روینده ء وساز مان یافته ء " جریان دموکراتیک خلق." نیز بر شعور وروان سردار داوءود وسردار محمد نعیم رهبر واقعی سیاست خارجی دولت تاثیرات تشویش آوری داشته است.
طبق نوشته ء مبالغه امیز کتاب "سقوط افغانستان " آقای صمد غوث وتوضیحات مسوءولانه دقیق وغالبا صحیح جناب جمیلی درجریده ء ماههای نیمه ء دوم سال روان ء( 2005 م ) " ملت " ، سردار محمد داوءود بهنگام سفر رسمی وملاقات خویش با رهبری حزبی ودولتی شوروی نیز چهره ء بر افروخته و پر حرارت ملی و "افغانی " انجام داده بود شاید به همین جهت به تعقیبات پولیسی رژیم علیه رهبران جمعیت دموکراتیک دموکراتیک خلق روز تاروز افزایش می بخشید و نزدیک به صد تن ازفعالان جریان دموکراتیک خلق را به بهانه های گونه گون در سراسر افغانستان بدون محاکمه علنی وقانونی زندانی کرد.
انور سادات ،خاندان سعودی، شهنشاه ایرا ن و کشورهای غربی نیز بر سردار داوءود فشارهای جانبی وارد می اورده اند واورا تشویق وتخویف میکرده اند تا به سیاست بیطرفی فعال ومثبت ودوستی با اتحاد شوروی وکشورهای دیگر جامعهء سوسیا لستی تجدید نظر اساسی کند . در روشنایی این رویدادهای جهانی ومنطقه یی با قاطعیت میتوان گفت که نه ببرک کارمل نه دکترنجیب اله نه سفارت شوروی نه حفیظ اله امین نه عارف عالمیار نه دولت سردار داوء ود هیچ یکی در قتل وترور استاد میر اکبرخیبر دخلی نداشته اند . از میان این همه حدس وگمانها روایت جنرال عبد القادر هراتی وزیر دفاع و فرمانده قیام هفتم ثو ر 1357 خورشیدی به حقیقت نزدیکتر به نظر میرسد .او به شهادت یکی ازمسوءولان استخباراتی قوای هوایی افغانستان ، چریکهای بنیادگرای حزب اسلامی واداره استخبارات نظامی پاکستان را عامل ترور خیبرمیپندارد. این قتل از همان ترورهای مرموزی بود تا امنیت افغانستان را بی اعتبار کند. حلقه ء حاکمه بویژه سردار محمد داوء و د وسردار محمد نعیم را زیر فشار قرار دهد تا به تعقیبات خود برضد جریان د.خ.ا بیفزایند. ودولت را با جریان دمو کراتیک خلق و آخرین نیرو ی سازمان یافته جامعه مواجه کند ودرنهایت درمذاکرات روی مسأله پشتو نخوا وبلوچستان امتیازات بیشتری رااز دولت افغانستان بدست اورد .
درباره ء طرح شاغلی مستوفی غلام محی الدین زرمتی در شب تأسیس کنگرهء اول، نیز روایت نوشته وبرداشت عطا محمد شیرزی دقیق، صحیح واصولی نمیباشد .تاجاییکه من بیاد دارم شاغلی غلام محی الدین زرملوال درباره ء خط استعماری دیو رند ومسأله پشتونستان صریحا دعوای ارضی را مطرح کرد ه بود . گوهر طرح زرمتی این بود که پشتونخوا وبلوچستان بخشی از قلمرو افغانستان است . این سرزمین به شمشیر استعمار برتانیا ازپیکر افغانستان جدا شده است مردمان پشتون وبلوچ بامردم افغانستان پیوندهای قومی زبانی فرهنگی دینی وتاریخی دارند. براساس این همه پیوندهای ملی وفرهنگی جمعیت دموکراتیک خلق در راه حق تعیین سر نوشت وآزادی خلق پشتون وبلوچ از سیطره پاکستان مبارزه میکند. این طرح با خطوط اساسی پالیسی کمیته ء تدارک کنگره اول در همان آغاز دههء دموکراسی شاه در تضاد وتحریک آمیز بود. ولی کارمل وطرفدارانش ازسیاست همزیستی مسالمت آمیز ،حل مسایل از طریق مذاکره ،از عدم مداخله ودخالت در امو ر همدیگر وازحق خود ارادیت پشتونها و بلو چها ی آنسوی خط استعمار دیو رند دفاع میکردند.
جروبحثها بسیار شدت یافت زرمتی جلسه را ترک کرد. احتمال انشعاب قوت مییافت. درین وضع شهر الله شهپر شهید محمد طاهربدخشی شهید و سید عبدالحکیم شرعی جوزجانی یکجا بامن طرح قابل قبولی را مطرح کردند . درین طرح خواستهای هردو قطب باز تاب یافت از جمله گفته شد که : خط دیورند یک خط استعماری وتحمیلی است ، جمعیت د.خ ، از تحکیم منا سبات دوستانه وبرادرانه زبانی فرهنگی وتاریخی مردم افغانستان با خلق پشتون وبلوچ انسوی خط استعماری دیورند پشتیبانی و از حق خود ارادیت خلق پشتون وبلوچ ، به اسا س خواست آنان حمایت میکند . این طرح به اتفاق آرا به تصویب رسید وسپس با آرایش وپیرایش لفظی در مرامنا مه درج ودر شماره اول ودوم جریده ء خلق بتاریخ 22حمل 1345 خورشیدی بزبانهای دری وپشتو طبع ونشر گردید .
درفرجام دربار ه چشمدید ها ودید گاهها ی مرحوم عطا محمد شیرزی همین قدر میتوانم بگویم که میان گفتار و کردار ایشان تفاوت آشکار ا وجود دارد . ایشان با نور محمد تره کی ،استاد میراکبر خیبر،ببرک کارمل ،حفیظ اله امین وسلیمان لایق پیوندهای نزدیک وتنگا تنگ داشته و گهگاه محرم رازهای نهانی آنان نیز بوده اند ودر برشهای بسیار دشوار مبارزه با همه شناخت ژرفی که از اندیشه ها وگرایشهای بین ا لمللی آنا ن داشته ، باز هم از قربانی سر ومال درحق ایشان دریغ نورزیده اند. پیوند شخصی خود را نگسسته اند. به افشا گری فعالیتهای سیاسی وسازمانی آنان نه پرداخته اند. ولی بهنگامیکه حزب واندیشه های آنان زیر ضربات همآهنگ تنظیمهای ساخت پاکستان وملیگر ایان سیطره جوی و تبلیغات زهر آگین " جامعه جهانی!" قرا ر داشته است ودر" حزب پشتون سوسیال دموکرات "و در مقام مشاور رهبراین حزب کار ومبارزه میکرده اند، این خاطره هاو چمشدیدهارا نوشته بر زخمهای خونین یاران ودوستان قدیم خویش نمک پاشی وخودرا نزد تاریخ و" حزب پشتون سوسیال دمو کرات " گویا تبریه کرده بوده اند .
. از همه نوشته های این کتاب چنین نتیجه گیری میشود کرد که : زنده یاد عطا محمد شیرزی دوست نیک روز های بد بوده است نه طرفدار اندیشه های پیشرو ازادی دموکراسی ترقی صلح وتساوی حقوق وهمبسته گی برادرانه ء کارگران وملل ومردمان ستمدیدهء جهان ما . ولی همان تصویر تاریخی را که در شب تشکیل کنگره ء اول (کنگرهء موءسس ) در11جدی سال 1343 مطابق اول جنوری 1965 م در منزل نورمحمد تره کی در شهر کابل یکجا با مرحوم عطامحمد شیرزی توسط اکرم کارگر گرفته شده است بمثابه یکی ازیادگارهای همان لحظات پر افتخا ر تاریخ مبارزه ء اجتماعی ملی و زنده گی دلیرانه ء سیاسی مرحوم عطامحمد شیر زی گرامی میدارم . و به پیروزی اندیشه های پیشرو آزادی ،دموکراسی ،ترقی اجتماعی ،صلح پایه دار وتساوی حقوق ملل ومردمان ستمدیده وتطبیق بی چون وچرای ارزشهای اعلامیهء جهانی حقوق بشر هنوز هم خوشبینی تاریخی وبا ور تزلزل ناپذیر دارم . زنده گی وزمان وآرمانها ی سرکش نسل جوان درنگ را نمی شناسد ، خلاف ارادهء سکون پرستان افغانستان وجهان بازهم به مارش ظفر نمون خود ا دامه میدهد و اندیشه های آزادی ،دموکراسی ،ترقی اجتماعی ،صلح و برابری حقوقی ملل مردمان پیروز میشو د . و مردم آزا دهء افغانستان نیزعلی رغم سنگ اندازیهای آشکار ونهان سیطره جویان قومی سیاسی شاه پرستان ، طالبا ن ظلمت ،القاعده ومولا نا های بنیاد گرای پاکستان ودیگر رهزنان حرکت برگشت ناپذیر زمان ما با عبرت اندوزی از درسها ی تلخ تاریخ، بار دیگر بپا می خیزند متحد میشوند مبارزه میکند . وبا آهنگی شتابنده به پیش میروند و بدون ترس از اشتباه ، بنای زنده گی نوین اقتصاد نوین، فرهنگ با عظمت شگوفان و نظم نوین خو درا درقلب آسیا ی بیدار بپا میکنند. به امید پیروزی اندیشه های پیشرو آزادی دموکراسی ترقی صلح برابری حقوقی ملل ومردمان جهان درافغانستان مستقل متحد دموکرا تیک غیر منسلک صلحدوست نوین و تجزیه ناپزیر ما
باعرض حرمت
اکادمیسین دستگیر پنجشیری
ایا لت واشنگتن _ امریکا
11جدی 1384خورشیدی
برابر به اول جنوری 2006
__پا نویسها _____________________________________________
__پا نویسها _____________________________________________
همان گونه که در آغاز این نوشته گفتم این کتاب دارای اغلاط طباعتی واملایی انگشت شماری نیز بوده است اینک بپاس همان رفاقت تا ریخی چهل ویک سال پیش، این کاستیهارا نیز بیرون نویس میکنم و به نشر میسپارم . تا درچاب دوم این اغلاط طباعتی کا ستیهای شکلی نیز رفع گردد.
(1) مرغ زیرک
من آن مرغم که زیرک بود نامم به هر دو پای افتاده بدامم
زدر یا گو هر شهوار جستم چون بازرگان به دریا در نشسم
به موج اندر کنونم بیم جا نست ندیده سود وسرمایه زیان است
" فخرالدین گرگانی"
( 2 )کاستیهای املایی واغلاط طباعتی
صفحه سطر نادرست درست
13 3 قند نهاری قندهار
15 2 بورده باری بردباری
16 6 شنوادی شینواری
17 14 بپا خیستنها بپا خاستنها
21 10 تابعت تابعیت
23 1-3 ترکی تره کی
27 1 زهما زهماء
32 15 وهیه جان وهیجا
37 11 معضمه معظمه
37 1 کمیتی مرکزی کمیتهء مرکزی
53 10 دارل انشا دا رلانشا ء
53 14 منشهء منشاء
56 8 تغیر تغییر
57 6 سقوت سقوط
62 25 تعین تعیین
63 5 2 بورده گی برده گی
67 5 پار ل مان پار لمان
69 10-12-18 رایی رأی
61 17 گرفته اییم گرفته ایم
85 2 ارتقاع ارتقاء
88 21 عبدال لا الیه عبد الا له
92 12 اغلبا غالبا
92 23 دارل انشا دارلانشا ء
92 25 تغیر تغییر
103 20 سهیم سهم
107 9 طاهر بدخش محمد طاهر بدخشی
107 21 تأخل داخل
114 16 هونا هاوانا
153 8 دارل امان دارلامان
155 5 انقالب انقلاب
157 23 بریژ ینوف ریژنف
158 25 دیی دی