غلام سخی ارزگانی مدیر مسؤل گاهنامهء « ندای هزارستان »
تروریسم – افغانستان و آینده
نویسنده : غلام حیدر جمالی
تذکر:
مقاله یی را که زیر نام « تروریسم – افغانستان و آینده » توسط مؤرخ دانشمند و نویسنده متفکر کشور ما آقای غلام حیدر جمالی نوشته است ، قبلا از طرف ادارهء نشریه در گاهنامه « ندای هزارستان » نشر گردید . اینک به خاطر اهمیت موضوع در ارتباط قتل ها و ترورهای پی در پی خائنانهء طالبان ، حزب اسلامی حکمتیار و القاعده با حمایت علنی پاکستان به ویژه در ولایات قندهار ، هلمند ، کنر ، خوست ، زابل ، ارزگان ، جلال آباد و مناطق دیگر افغانستان و اخیرا هم انفجار بمب کشنده از سوی تروریستان القاعده به تاریخ هفت ماه جولای 2005 م در شهر لندن می باشند که 56 کشته و هفتصد مجروح را به جای گذاشت . و همچنان انفجار چندین بمب به تاریخ 23 جولای 2005 م امسال در محل توریستی شرم الشیخ در مصرکه موجب کشته شدن خیلی از مردم بیگناه شدند . و اینک بار دیگر این مقاله را از طریق صفحه وزین انترنت « آریایی » نیز در خدمت خوانندگان و علاقمندان محترم قرار می دهیم . تا مردم جهان بازهم بیشتراز جنایت تروریستان بین المللی آگاه شده و یک مبارزه سراسری را همه خلق ها و دولت های گیتی به خصوص کشورهای اروپایی و امریکایی به صورت منظم و مداوم علیه ریشه کن سازی نهادهای تعلیمی ، ایدولوژیکی ، مادی ، اجتماعی ، منابع پولی ، معنوی ، بنیاد نظامی وغیره طالبانیزم ، اخوانیزم ، القاعده و سایر تروریستان اسلام نماها مشترکا آغاز نمایند .
از آنجائیکه ، پدیدهء تروریزم محصول نظام سرمایه داری و همچنان توسط غرب ساماندهی و تا کنون با اشکال گوناگون حمایت شده و به صورت مشخص اخوانیزم ، وهابیزم ، طالبانیزم ، القاعده ، حزب اسلامی حکمتیار و سایر همفکران شان تربیه یافته علنی و زاده یی آفتابی کشورهای غربی و امریکایی در تمام ممالک اسلامی و به خصوص در افغانستان و پاکستان می باشند .
باید گفت که پدیده ء شوم تروریزم ازاسلام تولد نیافته و نه ابزار تروریستی در جوامع اسلامی از سوی مسلمانان خدا پرست و بی ریا و آگاه طرح ریزی ، اختراع و تولید شده اند . اسلام دین معتدل است و با هرگونه خشونت ، جبر ، کشتار ، اعمال تروریستی و امثالهم کاملا مخالف می باشد . اما برنامه تروریستی در برخی از پایتخت های کشورهای صنعتی بزرگ جهان مانند امریکا ، اروپا ، اسرائیل و سایر کشورهای صنعتی پیشترفته تدوین گردیده و ابزار ترویزم در این کشورها کشف شده اند . بعد استعمارگران کهنه و جدید این برنامه و ابزار تروریستی را غرض برآوردن نیازمندی های غارتگرانه هرچه بیشتر و استعمارگرانه خودها در کشورهای عقب نگهداشته جهان و به خصوص درکشورهای اسلامی با استفاده از فقر سیاساسی – فرهنگ و اجتماعی- اقتصادی اینها و همچنان با استخدام چند نفر و یا جمعی از مسلمان ضعیف النفس و معامله گر و دین فروش بر ضد منافع مردمان گتیی و به ویژه بر علیه مصالح و منافع مسلمانان عملی نموده و می نمایند .
به این سبب اگر غرب در مبارزه خویش علیه تروریزم بین المللی واقعا کاملا صادق و پیگیر باشد ؛ باید نخست کشورهای غربی دست نشاندگان و اجیران تروریستی خویش را که خوب معرفی هستند ، عملا اساس ایدولوژیکی ، فکری ، منابع مالی و امثالهم آنان را در تمام دنیا معدوم نمایند . در این صورت یقینا که پیش زمینه های مدنیت ، مدرنیته ، بلوغ فکری ، جرقه های آزادی و دموکراسی در تمام کشورهای عقب نگهداشته شده و به خصوص در ممالک اسلامی از گزند تروریستان و اسلام نماهای دین فروش درامان خواهند ماند . و ضمنا بر تمام مسلمانان راستین و بی ریا نیز واجب است که بر اساس آگاهی عقلانی و سیاسی از دین مبین اسلام ، خرد ، میثاق و موازین های بین المللی ، جامعه ، تکامل ، علم ، اعلامیه حقوق بشر ، جهان بشریت ، نیازمندی زمان ؛ اولا بنیادهای آموزشی ، فکری وغیره چنین تروریستان را در کشورهای اسلامی و در بین مسلمانان تضعیف و بی اعتبار نمایند . و تا دین مبارک اسلام و تمام ملل جهان از چنگ خونین دلالان مذهبی- تروریستی و افراطیون مذهبی- دینی همه ادیان جهان نجات یابند . تشکر
« اداره ندای هزارستان »
غلام سخی ارزگانی مدیر مسؤل گاهنامهء « ندای هزارستان »
انگلیسی که به معنانی ترس و وحشت است ، گرفته شد و توسط نظریهTerror تروریسم از کلمهء
پردازان محافل سیاسی غرب سه حرف دیگر ، در اخیر آن افزوده شد و به شکل یک خط فکری تبارز یافت . این خط فکری ارمغان محافل سرمایه داری غرب در سه دهه اخیر قرن بیستم درچهره یک مکتب سیاسی در آمد که هدفش تخریب ، ویرانگری و کشتار انسان های بیگناه است که
از تعبیر ترس و وحشت گذشته است . گرچه جامعه جهانی امروز به یک تعریف کلی و روشنی که مورد پذیرش کلیه نظام های سیاسی جهان باشد دست نیافته اند ، به یک توافق برسند . نظام های سرمایه داری غرب از تعبیر تروریسم اهداف سیاسی و استعماری مورد نظر خویش را دنبال می کند . اما نظام های شرقی و تا حدودی امت های اسلامی از آن توجه دیگری دارند . قدرت های وابسته به ریژیم های لیبرال و سرمایه داری غرب اگر برای تأمین منافع شان دست به کشتن افراد بیگناه می زنند و یا زندگی آنان را ویران می نمایند این اعمال تروریسم خوانده نمی شود . برعکس اگر فردی ، هسته ای و جامعه ای برای دفاع از حقوق خویش دست به تخریب و کشتار دیگران می زنند آنرا عمل تروریستی می خوانند . به هر صورت واقعیت اینست که کشتن افراد بیگناه و تخریب کاشانه زندگی مردم کلی یک عمل تروریستی است از هر جانبی که اعمال می گردد .
خلاصه این خط فکری گرچه با آغاز قرن بیستم از طرف نظا م های سرمایه داری غرب به نمایش گذاشته شد و جهان را به آتش کشیده و سوختاند . چنانچه هزازان هزار انسان را به کوره های آدم سوزی بریان کرد و با یک بمب شهرها را ویران و صدها هزار انسان بیگناه را به کام مرگ فرو برد . اما تروریسم برآن اطلاق نشد . ولی حالا طوری تبلیغات سازمان داده می شود تا اینگونه اعمال ضد بشری را به جوامع اسلامی پیوند بزنند . در حالیکه این طرز تفکر یک هدیه غربی است و در فرهنگ شرقی و مجامع اسلامی قابل قبول نیست .
یک نویسندهء غربی « گراهام فولر » می نویسد : « خشونت صرف از دین حتی از متعصب آن مایه نمی گیرد باید در نظر داشت که بزگترین دهشت و ماشین های کشتار در تاریخ از ایدیالوژی های سکولار غربی یعنی فاشیزم و کمونیسم نشأت کرد. » پس هم چنانیکه این تفکر شیطانی از غرب سر برآورده و تازه به بازارهای سیاسی اسلام با چهره تروریسم عرضه گردیده است . اما وسایل و تجهیزات که این خط فکری را تقویت کرده و محقق می سازد . سال ها قبل به شکل کالای صاداراتی و عمل مشروع وارد بازارهای جهانی گردی است که در واقعیت بدون این افزار و سازه های تخریبی و کشتاری تروریسم نمی تواند جامهء عمل بپوشد . جهانخواران برای جلب منفعت و کسب ثروت دست به اختراع ، تولید و صدور این کالای های تخریب و کشتار جمعی زدند .اقسام بمب ها ( از بمب ساعتی تا بمب اتومی ) انواع ماشینی ( از مین ضد انسان تأمین های تانک و آتش افروز ) انواع اسلحه بیالوژیکی و کیماوی ، انواع راکت ها و موشک های مجهز با کلاهگک اتومی وغیره وسایل جنگی برای محو حیات بشری ساخته و پرداخته نظام های استعماری است که به بشریت پیشکش شده است و در اختیار تروریستان قرار گرفته است حتی طرز استعمال این وسایل و افراز توسط همین دلالان و استادان غربی به همین تروریستان آموزش داده شده است .
چنانچه در سه دهه اخیر قر ن بیستم ما افغان ها شاهد این ماجراها بودیم . به خصوص پس از تجاوز شوروی بخاک افغانستان قدرت های سرمایه داری غرب سخت به تشویش و اضطراب افتادند و در مقابل تهاجم و دست اندازی کمونیزم بر مناطق که آنرا حریم اقتصادی خویش می دانستند نمی توانستند آرام بنشینند و تماشاگر پیشروی های شوروی به سوی قاره هند و آبهای گرم باشند . لذا غرض جلوگیری از تجاوز بیشتر قشون سرخ به مقابله برخواستند .
آنهم نه مقابله رویا روی و با نیروی نظام بلکه با استفاده از مقاومت مردم با ایمان این سرزمین تلاش کردند تا سدی در برابر تجاوز کمونیست ها ایجاد نمایند و با بهره گیری از عقاید پاک مردم دفاع از اسلام و حمایت از نجات افغانستان در قدم اول به رشد و تریج اندیشه های افراطی قرون وسطایی پرداختند و برای این منظور هزاران مدرسه وهابیت به پول و دالر شیوخ خلیج در پاکستان تحت تربیت گرفتند . استعمال و طرز استفاده مین ها ، بمب ها ، راکت ها و دیگر اسلحه کشتار جمعی را آنان آموختند و ایشان را یاد دادند که چگونه پل ها و سرک های وطن را تخریب نمایند . چطور مدارس ، موسسات و مکاتب را به آتش بکشند. چگونه استادان ، انجنیران ، دوکتوران و شخصیت های ملی وطن را ترور نمایند . به این تاریک اندیشان تعلیم دادند که چگونه شهرهای وطن ، خانه ها و گذرگاهای مردم را توسط راکت ویرانکنند. خلاصه این قدرت های استعماری در طول دوره مقاومت جانانه مردم افغانستان یک مکتب ، یک موسسه تحصیلی ، یک مدرسه تخنیکی نساختند . حتی یک انجنیر یک داکتر و یک استاد تربیه نکردند . برعکس هر چه تاریک اندیش ، سیاه دل ، مسلمان جاهل و بی خبر از گوشه و کنار جهان جمع آوری کرده به افغانستان گسیل داشتند که طبعا نتیجه اش باید طالب ها و بن لادن ها می بودند. زیرا دستگاهای سرمایه داری غرب تخریبکار، آتش افروز ، جانی و جاهل تحفه دیگری نداشتند . از این جهت است که از ویرانگری توقع آبادانی نباید داشت . از جانی ، چپاولگر و آتش افروز نبایست دلی به صلح ، آرامی و شگوفایی بست. آنجاست که افغانستان باید به کانون تروریست ها مبدل میشد که بدل شد ، شعله های آن بایست دامان امت اسلامی را می گرفت که گرفت . تا اینکه جرقه های آن از آستین امریکا سربرآورد که یک امر طبیعی بود . زیرا آنچه بکاری آنرا می دروی . آری ! گندم از گندم بروید و جو از جو . اکنون این نکته قابل اندیشه است ، در صورت که قدرت های استعمارگر هم طراح ، هم مولد و هم عرضه کننده و صادرکننده تروریسم هستند ، پس چرا مسلمان ها بیشتر در این معرکه گیرمانده اند . علل این پدیده شوم چیست ؟ ! برای ارزیابی و بررسی این معضله می توان به عوامل ذیل
توجه داشت :
1ـ جهل و نادانی: یکی از دلایلی ظهور این پدیده ناصواب در جوامع اسلامی موجودیت جهالت و بی سوادی است . انسان جاهل چاه را از راه نمی تواند تمیز دهد . انسان جاهل زود فریب می خورد و به دام می افتد ، به خصوص که توجیه دینی ( اصالتا غیر دینی ) هم برای آن بتراشند نادانی و بی سوادی در ممالک اسلامی بالاترین معیار را دارد . خاصتا در کشور ما بیشتر از هشتاد فیصد نفوس آن بی سواد است . متباقی در بیست فیصد دیگر منظور از سواد اگر خواندن و نوشتن باشد . در آن صورت میانگین سواد به سویه تحصیلات متوسطه و عالی ممکن از ده الی هشت فیصد بالاتر نباشد . در چنین جامعه ای طبعا شرایط برای بروز طالبانیزم و تروریسم آماده است .
2- فقر و ناداری: عامل دیگری که سبب رواج تروریسم در جامعه اسلامی شده است موجودیت غربت و خرابی اوضاع اقتصادی است . تهی دستی و فقر انسان را به انواع انحرافات اجتماعی مبتلا می سازد . شکم گرسنه به اقسام کج اندیشی ها و کج رفتاری ها دست می سازد . آمار نشر
شده از طرف ملل متحد گواه زنده این حقیقت است :
1- از نظر نفوس دو سوم ( از سه حصه دو حصه آن ) فقیر ترین نفوس جهان مسلمانان اند .
2- از نظر وسعت از 38 کشور فقیر جهان 28 آن مسلمانان اند .
3- دو سوم مهاجرین جهان پناهنده در غرب از مسلمانان اند .
ارقام فوق بیانگر حقایقی است که در جوامع اسلامی فقر و ناداری بیداد می کند . گرچه از نظر طبیعت خداداد بعضی ممالک اسلامی بسیار غنی و ثروتمند هستند که این خود مصیبتی شده بزرگ برای دست اندازی استعمارگران بر این مناطق مانند ممالک حاشیه خیلج و شاخ افریقا وغیره .
اما افغانستان که یکی از نادار ترین کشورهای جهان به شمار می رود و هشتاد و پنج فیصد نفوس آن زیر خط فقر به زندگی دست و پا می زنند . در تحت همچو شرایط ناگوار اقتصادی جامعه آماده برای پذیرش انواع انحرافات اجتماعی ، غارتگری ، راه گیری ، پاتکسازی ، قوماند سالاری و بالاخره طالب سالاری و تروریسم است .
3- استبدا و اختناق
یکی از عوامل موثر در رشد و گسترش تروریسم استبداد و اختناق است که متأسفانه در جوامع اسلامی به صورت گسترده ی آن عمومیت دارد . در این کشورها اکثر زمام داران ظالم ، خود خواه و قدرت پرست بر سرنوشت ملت خویش حاکم اند و با زور برچه و سر نیزه قدرت سیاسی را غصب کرده و در ضمن چند نفر دلال دین را هم در خدمت گرفته اند و باالواسطه استبداد و توام با اختناق مذهبی سال ها حتی مادام- العمر بر گردهء ملت خویش سوار اند . در همچو جامعه ای هرگونه تفکر آزاد را با حربهء تکفیر در گلو خفه می سازند . هیچکس جرأت بیان دردها و رنج ها را ندارد . سرنوشت مردم بدست زورمندان فاسد رقم زده می شود . در چنین جامعه ای از عدالت اجتماعی ، کرامت انسانی و حرمت بشری خبری نیست ، آنجا تعصب ، تبعیض و محرومیت حکمفرماست .
ولی افغانستان که در طول دونیم قرن اسیر پنجه زمامداران هستند و خودکامه ای بوده و سالیان متمادی یوغ استبداد را بر دوش کشیده اند ، به خصوص در همین قرن بیست تازیانه ظالم ترین و سفاک ترین امیران را خورده اند . این امیران نه تنها ازمامداران سیاسی جامعه افغانی بودند ، بلکه نماینده خدا در روی نیز محسوب می شدند و بنام اولولامر ، ظل الله ، ضیأالمله ، سراج المله والدین ، امیرالمومینین القاب گرفته بودند و توسط چند نفر ملای دین فروش دلایل شرعی هم برای آنان ساخته و پرداخته میشد و کوچکترین نظر مخالف به حربهء تکفیر معدوم بود . در چنین حالتی است که تفکر آزاد انسانی توان رشد پیدا نکرده ، انسان دست به خشونت می زند و تخم تروریسم در درون جامعه پرورش می یابد .
4 ـ استعمار:
جهانخواران سرمایه داری برای غارتگری چپاول هستی مردم از قرن 19 به دینسو بسمت مناطق غنی و زرخیز و مملو از ذخایر گران بهای انرژی و مواد طبیعی دست ناخورده هجوم آوردند و تمام دار و مدار این کشورها را به غارت بردند و بر فقر صاحبان اصلی آن افزودند که یکی از این ممالک اسلامی افغانستان مظلوم بود . این کشور گرچه سرمایه های خدادادی آن هنوز مکشوف نیافتاده بود ، اما موقعیت جیوپولتیک بلای جان او شده بود .
افغانستان با آن موقف جغرافیایی که مرکز اتصال شرق به غرب و قبل از کشف راه های بحری جایگاه چهار راه آسیا را داشت و موقعیت دروازه هند را به خود گرفته بود ، در معرض تجاوز و تهاجم امپراطوری بزرگ جهان درآمد .این خاندان زور و زر برای تصرف و سلطه بر این کشور از انواع نیرنگ و حقه ها ی که در چانته داشت ، دریغ نکردند . گاهی با تهدید و تخویف و فشارهای دیپلوماسی ، زمانی با نیروی نظامی به اشغال این سرزمین می پرداختند .
وقتا که مردم قهرمان این خطه علیه سلطه قدرت سلطه گر قیام کردند و آنرا از سرزمین خویش بیرون راندند . این مرتبه به وسیله دیگری دست زدند . امیران و شاهان مزدور و نوکر صفتی را استخدام کرده ، روی صحنه آوردند . آن وقت است که به آرزوهای پلید شان رسیده و این ملت را مدت یک قرن در بند و اسارت نگه داشتند . به خصوص که برای تحکیم پایه های لرزال تخت امیران دست نشانده به تربیه و پرورش قشری از روحانیون ، ملا ها ، ملنگ ها و پیرها دست زدند و برای تطبیق پروگرام های استعماری شان توسط این قشر روحانی نماها که در ظاهر با لباس شریعت آراسته بودند انواع خرافات و عقاید غیر اسلامی را در بین جامعه اسلامی پخش و نشر کردند و امت مسلمان را با تبلیغ افکار قرون وسطایی و ترویج مذاهب خرافی به جان هم انداختند و خود با تبانی با همدیگر ملت ها ساده دل را تکه و پارچه ساختند و از این تکه ها و پارچه ها وصله های ناجوری به وجود آوردند . و جفرافیای سیاسی این کشور را تدوین نمودند
که بسا از مصایب مسلمانان زاده همان سنگ تهدابی است که قدرت های استعماری بر بدبختی جوامع اسلامی افزودند . چنانچه ما امروز شاهد همین ماجراها در فلسطین ، کشمیر ، بوسنیا ، گردستان ، عراق و افغانستان هستیم که اخرالامر منجر به شگوفایی تروریسم گردیده ، جوامع اسلامی را پناه گاه آنان ساختند .
خاصتا که آخرین تجاوز استعماری شوروی بر افغانستان بهانه ای افتاد به دست قدرت های سطیره جو تا از گوشه جهان ، تروریست ، خرابکار و جنایت پیشه را گرد آوردند و هزاران مدارس خرافی و بنیادگرایی به دالر نفت در پاکستان اساس گذاشتند ، به تربیت آنان پرداخته به افغانستان فرستادند و این سرزمین شد مامن ولانهء تروریستان جهان . اکنون که پس از حادثهء یازده سپتمبر 200 قدرت های سلطه گر لذت ضربهء آنرا چشیدند و به اشتباه خود پی بردند و با ساز و برگ جنگی علیه دست پروردگار شان در کشور مان سنگر گرفته اند و می خواهند خوشتن را از شر تروریسم نجات دهند و بر رهبران سیاسی افغانستان لازم است تا از این مقطع تاریخی هوشیارانه استفاده نمایند و باید ریشه های این غده سرطانی را کاملا بخشکاند و بسوزانند !!! آنهم چگونه ؟
فقط با عشق به مردم ، احترام به کرامت انسان ، تعمیم دموکراسی ، دفاع و حمایت از عدالت و برابری و بس .