افغانستان در آستانه آزمون بزرگ

 

مصطفی اورکزی

اظهارات اخير اعضای بلند پايه سنای امريکا مبنی برتداوم موجوديت پايگاههای نظامی امريکا در افغانستان مصادف است با احتمال وقوع حمله نظامی امريکا به تاسيسات اتمی ايران و انتخابات پارلمانی افغانستان. سه سال قبل منظور امريکا از حمله برافغانستان براندازی حکومت طالبان يگانه بانی اسامه بن لادن ف که به حملات تروريستی يازدهم سپتمبر در مرکز تجارتی امريکا متهم ميباشد ، بود. ولی با سرنگونی طالبان و براه اندازی انتخابات که منجر به انتخاب مجدد آقای کرزی رئيس دولت مؤقت شد ، در سياست امريکا نسبت به افغانستان تغييرات فاحش رونما گرديد.

اظهارات قبلی مقامات امريکايی در مورد عمليات نظامی آن کشور در افغانستان حاکی از اقدامات تلافی جويانه عليه گروپ القاعده و سرنگونی طالبان برای برقراری صلح و ازادی در افغانستان بود و امريکا معيار معياد موجوديت قوای نظامی خويشرا الی احيای ارتش ملی افغانستان تعيين نموده بود. ولی حالا از دايمی گرديدن پايگاه های نظامی امريکا در افغانستان سخن بميان می آيد و پرده حس بشر دوستی امريکا می درد و مقاصد جاه طلبانه و استعمارگرانه اش را نمايان می سازد.

نبايد فراموش کرد که آقای بوش قبل از عمليات نظامی امريکا به افغانستان حاضر بود تا با گروپ طالبان معامله نموده و در بدل تسليمی بن لادن به امريکا از تداوم جهنم طالبان در افغانستان و اشغال افغانستان توسط نظاميان پاکستان چشم بپوشد. هيچ مرجع بزرگی در جهان نيست که سياستهای جاه طلبانه و منفعت خواهانه امريکا را بر شمرد و به آن انگشت انتقاد بگذارد. کاخ سفيد به قوهً امريه جهانی مبدل گشته است ف که ب روسای جمهور ممالک جهان سوم حيثيت مهره يی بی اراده و بی اختيار را قايل است. آقای کرزی با حس احسانمندی از حمايه امريکا در قسمت انتخابات رياست جمهوری از وی و فراهم اوری زمينه ثبات در کشور توسط امريکا خيلی از توانش بعيد به نظر ميرسد که بحيث رئيس جمهور کشور مستقل و دارای پشتوانه مردمی با دولتمداران امريکايی مقابل گردد. رئيس جمهور يک کشور  نماينده آن کشور بحساب می آيد و سرفرازی رئيس جمهور سرفرازی آن کشور و سرافگندگی رئيس جمهور سرافگندگی مردم آن کشور محسوب می شود. با توافق دايمی نمودن پايگاههای نظامی امريکا در افغانستان رهبريت مطلق از کابل به واشنگتن انتقال يافته و اراده مردم افغانستان اسير خواسته های امريکا خواهد گرديد.

مردم آزادهً افغانستان تجربه تلخ حضور قطعات نظامی اتحاد شوروی را دارند. با حضور قطعات نظامی اتحاد شوروی در افغانستان نه تنها کشور افغانستان در شعله جنگهای داخلی و عمليات بيرحمانه نظاميان روسی سوخت بلکه اراده افغانی جايش را به ديکته سياسی افغانستان توسط کاخ کرملين رها نمود و هزاران تبعه شوروی جهت ترويج فرهنگ خويش در نقاط مختلف افغانستان جايگزين گرديدند.  سرنهادن آقای کرزی به پيشنهاد امريکا سبب خواهد گرديد تا امريکا کشور افغانستان را به شکل مستعمره خويش درآورده و امريکائيان را به افغانستان اعزام بدارد تا دموکراسی امريکايی را در افغانستان ترويج و تطبيق نموده و افغانستان را مبدل به يک کشور امريکايی نشين سازد. برای تحقق اين آرمان شوم امريکا خواستار پذيرش موضوع موجوديت پايگاه های نظامی امريکا بصورت مداوم در افغانستان قبل از ايجاد پارلمان توسط دولتمردان افغانيست تا در صورت اتحاد اعتراض پارلمان به عمل انجام شده قر ار گيرد.

امریکا می اندیشد که همه شبکه های جاسوسی خود را در پایتخت و ولایات ایجاد کرده  است ، همه میدان های هوایی را در دست دارد، پای ناتو را در افغانستان کشانيد ، کلوپ عسکری سابق را برای پنجاه سال اجاره گرفت تا قوای ضربتی و کوماندویی خود را در آنجا جاه به جا نمايد، پایگاه های نظامی  خود را در ازبکستان و قرغزستان بنیان گذاشت و ابزار الکترونیکی اکتشافی خود را در پامیر بزرگ نصب کرد تا چین، روسیه،پاکستان ، و هند را زیر چشم وکنترول خود داشته باشد و هم روسپیگری را نیز توسط سربازان خود با نیرو های آیساف در کابل مانند تایلند، فلپین، کوریای جنوبی و دیگران در حال رایج ساختن است، چنانچه در این پیوند لوموند دپلوماتیک و محمد رضا اسکندری گزارشی به گونه زیر دارند :

« امروز خود فروشی بانوان و دختران بیداد میکند و در هیچ جای جهان چنین خود فروشی و ارزان فروشی را به چشم خود ندیده اند، بر پا کننده گان خانه های فساد و فروش زنان و دختران افغانستان به برون مرزی ها و سربازان بیگانه یعنی برونمرزی با کارمندان دولتی پیوند تنگاتنگ دارند».

جای تعجب است که اين همهً مطبوعات به اصطلاح آزاد ، رسانه های گروهی مستقل  و رهبران مجاهدين از جنايات جنگی امريکا عليه مردم ما ، از نقض حقوق بشر توسط سربازان امريکايی ، از ترويج فحشا درکشور ، از شکنجه زندانيان توسط امريکايی ها و صدها تخلف ديگر حرفی بزبان نمی آورند.

براندازی دولت ايران در صورت ادامه غنی سازی يورانيم برای دستيابی به سلاح اتومی در صدر سياست دوره چهار ساله اداره بوش قرار دارد  که دراين راستا مناطق سوق الجيشی افغانستان رول عمده را برای نظاميان امريکايی دارا می باشد. امريکا در صورت استفاده نظامی از خاک افغانستان برعليه حکومت فعلی ايران را ساقط خواهد کرد و يا مانند جنگ اول خليج فارس که از سرنگونی کامل حکومت صدام حذر کرد ف با محاربه کوتاه به مقصد انهدام ذراد خانه های اتومی ايران از جنگ طويل المدت دست خواهد کشيد. ولی افغانستان متحمل دشمنی دراز مدت با ايران که بمراتب قدرتمند تر از افغانستان است ، مواجه خواهد شد. و اگر امريکائيان پس از ضربه کاری به جريان غنی سازی يورانيم ايران از افغانستان خارج گردند ، ايران سعی و تلاش خويش را برای رساندن خساره اقتصادی و سياسی به افغانستان به حد اعظم خواهد رساند.

تداوم همکاری نظامی امريکا به افغانستان که قريب سبب ماندگاری پايگاههای نظامی امريکا در افغانستان گرديده است و استقلال سياسی افغانستان را در زنجير استعمار کشانيده و اقتصاد کشور را به سيروم کمکهای مالی امريکا محتاج ميگرداند. افغانستان اگر زمانی از طرف قصر کرملين و يا اسلام آباد هدايت می شد حال کاخ سفيد در کوشش است تا افغانستان را  زير اداره خويش قرار دهد. و در اينصورت آقای کرزی به عنوان شاه شجاع ثالث بعد از ببرک درج تاريخ کشور خواهد گرديد.

به همه افغانان وطنپرست که دوری از ميهن سبب پوسيدگی آرمان ملی شان ، که عبارت از افغانستان آزاد ف مستقل و سربلن است ف نگرديده ، لازم است تا دراين شرايط خطير کشور که افغانستان در معامله سودجويانه طرفين قرار گرفته است ، اعتراض شديد خود را ابراز داشته و دکترين سياسی مجرب افغانی راه های را برای حفظ منافع ملی افغانستان با محفوظ نگهداری استقلال و تماميت ارضی کشور جستجو نمايند تا امريکا را قانع سازند که امريکا با سرنگونی طالبان احسانی را به مردم افغانستان روا نداشته و خود در پی حفظ منافع خويش گروپ طالبان را به عنوان يگانه حمايه کننده گروپ القاعده از صحنه سياسی افغانستان خارج نمود. افغانستان بايد در عرصه سياسی ميان ملل جهان مستقل و سربلند تلقی شود نه آنکه به عنوان يک کشور مستعمره قلمداد گردد. و البته به دولت افغانستان لازم است تا هر نوع تصميمگيری بزرگ را که در آن غرور ، حيثيت و استقلال کشور مطرح باشد به لويه جرگه مردمی و يا پارلمان محول نمايد.

 

 


بالا
 
بازگشت