افغانستان در عمق حوادث
اسدالله نوری سعادت
4 میزان 1384 کابل
اگر نگاه بتاریخ 5000 ساله افغانستان عزیز انداخته شود بمشاهده میرسد که در طول تاریخ سرزمین افغانها مورد حملات پی در پی ابرقدرتها و تسخیرگرایان جهان قرارگرفته است. در نتیجه هر جنگ که در طول تاریخ در مملکت عزیزما صورت گرفته خسارات جانی و مالی در عقب باقی گذاشته. بدین اساس افغانستان از ابتدا تا حال دچار مشکلات داخلی و خارجی بوده وهرگز به هدف اینکه یک مملکت آرام و خود کفا باشد نایل نیآمده است. جای بسا تعجب است اینکه ملت که توانمندی و استعداد شکست دادن ابر قدرتهای جهان را دارا باشد پس چطور میتوان گفت که ایشان از 5000 سال بدینسو نتوانسته اند دارای مملکت خودکفا و مترقی باشند. بلی این واقعیت است که افغانستان و افغانها بنا به عوامل و علل مختلف که به آن درگیر بودند و هستند و باعث عقبماندگی ایشان شده است عبارت است از تهاجمات پی در پی ابرقدرتها کمی تعلیم در مملکت موجودیت دست شاندگان بیگانه و دشمنان افغانستان در راس مملکت و همچنان سیاست های دوگانه کشورهای همسایه میباشد.
تاریخ افغانستان شاهد است که از گذشته بدینسو شخصیت های ملی ما از اثر تبلیغات بی اساس و شوم دشمنان افغانستان با استفاده از احساسات اسلامی و ملی افغانها کوبیده شده اند. و نگذاشتند این ملت دارای یک قاعد و رهبر واقعی و ملی باشد تا ایشانرا در جهت درست بازسازی مملکت شان سوق و اداره نماید. بنا به همین دلیل است که در هر دوره که افغانها به ترقی و انکشاف مملکت خود میپردازند به مشکلات و موانع گوناگون روبرو شده و تحت تهاجم خارجی قرار میگیرند.
کشور عزیز ما بنا به موقعیت جغرافیای که دارد میتواند در زود ترین فرصت قله های سربفلک راه ترقی و پیشرفت را بپیماید ودر صدرممالک جهان قرار بگیرد. کشور پهناور ما در نصف اول هزار سال قبل از میلاد در زمان باختریان که راه های آسیای میانه ایران و هندوستان از آن میگذشت و از نقطه نظر زراعت، آبیاری ،مالداری ، صنایع دستی و پیشه وری در راه تکامل و ترقی روان بود و از نقطه نظر عمران و تمول جالب نظر همسایها و ابرقدرتها شده بود و همچنان دولت باختریان در آن زمان یک دولت ثروتمند و قوی که نمایانگر یک اقتصاد قوی و پیشرفته میباشد ،بود. بدین اساس ابرقدرتهای آنوقت پی هم مانند: کوروش سکندرمقدونی چنگیزمنگولی و امثال آنها باین سرزمین و زادگاه علم عرفان و فرهنگ حمله ور شدند و نگذاشتند تا سرنشینان این سرزمین دارائ یک مملکت پرشکوه آرام و مترقی باشند.
در اواخر قرن نزدهم که افغانستان راه عمران و پیشرفت را مپیمود یکبار دیگر تحت تهاجم قوای قشون سرخ روسیه و دست شاندگان شان قرار گرفت همانا افغانستان میدان ازمایش جناحهای مخالف قدرتمندان وقت گردیده که به قتل ملیونها انسان بی گناه واز بین رفتن تاسیسات اقتصادی سیاسی فرهنگی و در بدری ملت مظلوم و بیچاره افغانستان تمام شد. البته این فرصت خوب برای دشمنان افغانستان بود که ایشان هم وقت را قیمتی دانسته و از چالشهای دوگانه ، سه گانه و فریبکارانه خویش استفاده نموده و ریشه های عمیق در جامعه ما دواندند. مسایل ملی گرائی و نژادگرائی را در اذهان افغانها کوبیدن موضوعات اقلیت و اکثریت را در بین مردم تبلیغ و تقویت بخشیدند. ملت افغانستان که از سالیان بدینسو منحیث یک عضو و یک ملت زندگی میکردند ایشانرا به نامها و گروهای گوناگون تقسیم نمودند و ایشانرا به قتل هزاران هموطنان شان وادار ساختند. معارف و اردو افغانستان را که حیثیت بالها و اثار تاریخی و فرهنگی ما که حیثیت پاهای یک مملکت را دارند ،از بین بردند. مملکت ما مانند پرنده بی با ل و پا در زمین افتاده بود و هر کس کارد خود را با خونش رنگ مینمود. عابدات تاریخی و فرهنگی ما در بازارهای خارجی فروخته شد و اراضی مملکت ما توسط همسایگان فریبکارو نیمه اشکارا تسلط گردید. در مدت 25 سال جنگ ملت مارا چنان ضعیف و ناتوان ساختند که توان ایستاد شدن را نداشتند و همچنان روحیه ملی افغانها را توسط تبلیغات شوم و بدبینانه خویش ضعیف تر ساختند. ملت افغانستان در جامه انسان شیطانان فریب کار و خونخوار را دیدند که یکتعداد شان بنام اسلام ملت ما را به کشتار گا ها بردند و قربانی هدف شوم و شیطانی خود نمودند و یکتعداد دیگر تحت شعار خانه – خوراک – پوشاک جان میلیونها انسان را گرفتند و باعث این همه بدبختی ها شدند.
دشمنان افغانستان که تجربه ازتاریخ سرنوشت ساز ملت ما داشتند و میدانستند که جنگ با افغانها امکان ناپذیر است و بلاخره دشمنان ابدی و ازلی افغانها بخاطر منافع ملی خود مملکت ما را مرکز دزدان و ترورستان ملی و بین اللمللی ساختند.
بعد از 27 (بیست و هفت) سال جنگهای خانمانسوز در افغانستان ملت ما به یاری خداوند متعال صلح و ثبات نسبی را نصیب شدند. مگر دشمن هنوز هم در کمین است و نمیگذارد ملت افغان دم آرام بگیرد و مملکت که از سالیان بدینسو میدان جنگ بود از نعمت آزادی و آرامی سیر آب شود. پس افغانها باید این اصل را متوجه شوند و دست با همدیگر بدهند و مملکت ویران و ملت رنجدیده خویش را از دام بلای فقر و بدبختی نجات دهند. برای بازسازی و پیشرفت مملکت ما به همبستگی ملی صلح و امنیت ضرورت است. روحیه ملی و وطن پرستی باید در مردم افغانستان دوباره زنده شود و فضای اعتماد باید به میان آورده شود. پلانهای دراز مدت و زیربناهای انکشافی و اقتصادی باید رویکار شود. همه سکتورها باید موازی به حرکت درآورده شود تا جلو بیکاری بدبختی و فقر در مملکت گرفته شود و مملکت ما یکبار دیگر در جهان پیشتاز باشد. همچنان داشتن روابط حسنه سیاسی و اقتصادی با جهان متمدن و پیشرفته یکی از نیازمندیهای مبرم و ضروری مملکت ما بشمار میرود.
امروز که کمکهای دنیا و قرضه ها برای بازسازی و اعمار مجدد افغانستان سرازیر شده و به ملیارد ها دالر بخرج رسیده و میرسد. این یک فرصت طلائی برای آبادی مملکت ما بشمار میرود. که متاسفانه نسبت رابطه سالاری و بی توجه زمامداران وقت 90% این کمکها بدون اینکه در دوران پولی مملکت ما داخل شود از کشور خارج میشود. دولت هم در این راستا کدام اقدام نکرده و نه استعداد طرح پلان همه جانبه را داردکه جلو این معضله را بگیرد دارد. از گذشته خیلی قدیم بدینسو در دولتهای افغانستان بجای شایسته سالاری رابطه سالاری همیش حکمفرما بوده و حکمروایان وقت بخاطر بقائ حکمروائ خود مردمان نا اهل و زخمهای ناسور جامعه را همیش در آغوش درآورده اند و ایشان بجای اینکه مصدر خدمت برای جامعه و مملکت شود همه ملت را با مرض بدبختی و ذلت مصاب نموده است.
حکومت امروزی افغانستان که بعد از سه دهه جنگهای خانمانسوز بمیان آمده و همه تاسیسات دولتی بکلی از بین رفته ،فقر و بدبختی و فساد اداری در مملکت حد اعظمی خود را پیماید. در چنین حالت دولت بجای اینکه مردمان ورزیده و کارفهم را موقع کار و خدمت بدهد برعکس مردمان را گرد خود جمع نموده که ایشان بدون تزین و آراسته ساختن دفاتر خود چیز دیگر را نمیدانند. در جامعه ما یک مقوله است اینکه بزرگان میگویند "اگرقاضی دزد باشد پس دزد را چطور خواهیم دریافت". دزدان ،جعلکاران ، قاتلین و همه انعده کسانیکه در فساد اداری دست دارند در دولت امروزی بصفت وزیر و پست های بلند رتبه کار میکنند و از طرف دولت حمایه میشوند پس چطور دولت خواهد توانست که در جامعه روی فساد اداری ، دزدی ، بی کفایتی ، قتل و غارت را بگیرد. هرگز نخواهد توانست. این دزدان بین اللمللی که امروز در افغانستان روی کرسی های وزارت نشسته اند محض جعلکاری ، قتل ،غارت و فساد اداری چیز دیگر را نمیدانند.
موضوع دیگر که مملکت و مردم ما امروز به آن روبرو است مسئله نا دیده گرفتن ارزشهای اجتماعی و ملی ما میباشد. طور که قبلا گفته شد که حکومت امروزی بخاطر بقای قدرت خود مردمان نا اهل و نا شایسته را از کشورهای ییگانه خواسته و پست های کلیدی را اشغال نموده اند. در همه مراحل تاریخی که دشمن با افغانها درگیر جنگ بوده و فهمیده که افغانها را در میدان نبرد شکست دادن امکان نا پذیر است، درچنین حالت دشمنان ما به خیلی زیرکی یک خارجی افغانیول اصل را برای اینکه اهداف شوم خود را بدست بیاورد روی قدرت اورده و ملت ما هم در جال فریب کارانه دشمنان آمده و فریب خورده اند. امروز دشمن نیز از عین اصل استفاده نموده و می بینیم که خارجی های افغانیول اصل چی میکنند. بزرگان ما گفته اند که "از شعله های آتش جای میسوزد در کدام جای که آتش در گرفته باشد" پس افغانها میدانند که در مملکت شان چی گذشت و مملکت شان را چطور بازسازی نمایند. پس این همه خارجی های افغانیول اصل که یگانه هدف شان بدست آوردن پول میباشد ایشان در فکر آبادی و بازسازی مملکت نیستند که این موضوع در طول چهارسال ثابت شده است و مردم ما این را درک نموده اند.
حکومت وقت باید متوجه باشد که افغانهای امروزی افغانهای سابقه نیستند و دولت باید به اصلاح خود اقدام نمايد در غیر از آن یک انقلاب خونین دیگر بوقع خواهد پيوست ومملکت ما به تباهی و خواهد کشانيد.