فضل احمد کوهستانی

متخصص سيستم اداری و علوم

 

تاسيس پايگاههای دايمی نظامی امريکا در افغانستان

 

بعد از فروپاشی شوروی  که امريکا به خون افغانها يکه تاز ميدان شد ، يک تعداد استراتيژيست های نظامی و صاحب نظران سياسی امريکا بفکر آن شدند که امريکا بايد رهبری سياسی ، اداری ، اقتصادی جهان را بعهده بگيرد.  بناء امريکا با پيروی از پاليسی پيشروی انگلطس که در قرن 19 از آن در نيم قاره هند کار ميگرفت ، شروع به يک سلسله اقدامات در دهه نود قرن بيست نمود که منتج به تجزيه منطقه بلکان گرديده و امريکا توانست تا پايگاههای نظامی خود را در بوسنيا و هرزه گوين تاسيس نمايد. اين فعاليت ها بعد از حادثه 11 ـ 09 ـ 01  سرعت بيشتر بخود گرفت و اولين مملکتی که قربانی اين آرزوی امريکا شد افغانستان آغشته بخون بود که هنوز هم زخم های قبلی آن التيام نيافته که مصيبت ديگری بالای آن آوردند.

قوای مقاومت را بی سرپوش ساختند. بعدا امرکايی ها و اتحاديه اروپا در اولين جلسه بن فيصله نمودند که يک حکومتی با قاعده وسيع در افغانستان ايجاد گردد و در اثر فشار آقايون خليل زاد سفير امريکا و اخضر ابراهيمی نماينده خاص سازمان ملل ، آقای کرزی بحيث رئيس حکومت مؤقت با اخذ رأی دو مقابل دوازده تعيين گرديد. اما اين هدف ايشان به اثر فشار حکومت پاکستان تحقق نپذيرفت.

امريکا بعد از جنگ جهانی دوم و جنگ ويتنام يک تعداد پايگاههای نظامی خود را در يک تعداد کشورهای جهان مانند جاپان ، کوريای جنوبی ، ويتنام جنوبی ، فلپين ، تايلند ، ترکيه وغيره تاسيس کرد اما شدت اين عمل در دهه نود قرن بيست صورت گرفت. امريکا بعد از جنگ خليج که در اثر تحريکات آن بعمل آمد ، توانست که پايگاههای خود را در عربستان سعودی ، کويت ، قطر و بحرين مستقر سازد و به اين ترتيب يک کمربند قوی را در اطرف ممالک خليج که قسمت عمده نفت و گاز جهان در آنجا ميباشد ، بسازد. بعد از اشغال عراق ، قرار فرموده پروفيسور داکتر حميد هادی که تحقيقات  عميق در باره پايگاههای نظامی امريکا در جهان انجام داده است ، چهار ده پايگاه نظامی در  عراق در حال تکميل است. ( رجوع به اخبار شماره 676 اخبار اميد)

دراين اواخر يک تعداد سناتوران امريکايی که در ميان آنها خانم هيلاری کلينتون و جان ميکن ، اعضای کميسيون دفاع ملی در مجلس سنا  بودند ، سفری به کابل داشتند تا پلان تاسيس پايگاه های نظامی امريکا را بگوش مردم افغانستان برسانند تا اگر بتوانند يک کمربند ديگر را در اطراف ترکمنستان و بحيره خذر ، با تاسيس پايگاههای نظامی که در ازبکستان و قرغزيستان قبلا صورت گرفته ، بسازند و در نتيجه ايران را نيز تحت محاصره قرار دهند.

امريکا بايد ملتفت اين حقيقت شود که موقف افغانستان نظر به موقعيت جغرافيای اقليمی و ستراتيژيکی آن با ديگر ممالک فرق دارد. همچنان کلتور و عنعنات اين سرزمين نظر به اقليم آن به طرز ديد و روش آن با ديگر ممالک نيز متفاوت می باشد.

مردمان اين مرز و بوم آزاد منش بوده و در طول تاريخ حقارت و اسارت بيگانگان را قبول نکرده و نه خواهند کرد که تاريخ افغانستان شاهد اين مدعاست. اقبال شاعر مبارز نيم قاره هند در مورد مردمان اين خاک چنين می فرمايند :

خيبر از مردان حق بيگانه نيست               در دل او صد هزار افسانه ايست

سرزمينی کبک او شاهين مزاج                آهوی او گيرد  از شيران  خراج

يک هفته پس از اشغال افغانستان توسط قشون سرخ شوروی ، راديوی بی بی سی چنين گفت : « انگليس ها هم آرزوی آنرا داشتند تا افغانستان را بلع نمايند اما در گلويش بند ماند ، ديده شود که وضع شوروی چه خواهد شد.»

اميد است آقای بوش از انگليس ها و روس ها درس عبرت گرفته در حصه تاسيس پايگاه های نظامی خويش در افغانستان تجديد نظر نمايند و از انگشت افگار ما سوء استفاده نکرده بالای حکومت آقای کرزی فشار وارد نکنند که به چنين کاری تن در دهد . زيرا هم اقای خليلزاد و تيم آن يک سلسله کارهايی را بالای او قبولاندند که باعث آزردگی اکثريت مردم گرديده  و اعتماد مردم را در مقابل آقای کرزی خدشه دار ساخته است و احتمال ميرود که مردم با دولت همکاری نکرده دوباره کوه گريز شوند.

اين آقای کرزی ، رهبران جهادی و يا خليلزاد و تيم او نبودند که يک و نيم مليون شهيد دادند و به صدها هزار معيوب ، بلکه اين همان مردم اصيل و شجاع افغانستان بود که با چنين عمل خود زمينه را مساعد ساخت تا امريکا از شر قشون سرخ خلاص شود و اکنون پايگاههای نظامی خود را در ازبکستان و قرغزستان تاسيس مينمايد و هم نمايندگان خود را در جورجيا ، اوکراين  قرغزستان جابجا می سازد. آيا اضافه تر از اين خدمت به امريکا شده ميتواند؟ پس اين بود پاداش ما . امريکا افغانها را در سال 1990 در ميدان خشک و خالی وويران رها کرد و سرنوشت ما را بدست حکومت پاکستان داد و اکنون شوق ساختن پايگاههای نظامی را در افغانستان دارد.

اما برعکس ،  پاکستان   يک چانس طلايی را بدست آورد و از آغاز جهاد مردم افغانستان الی کنون منفعت می برد و مليارد ها دالر کمک های مالی و نظامی را از امريکا و ديگر کشور ها بدست آورد ، در جمله قدرت های ذروی جهان شامل شد ، خود را درمقابل هند تجهيز کرد و دوکان فروش فرآورد های اتومی را باز کرد و آنرا به ديگر ممالک به قيمت گزاف فروخت. ولی با آنهم امريکا منافع پاکستان را نسبت به منافع افغانستان ترجيح ميدهد پس روی کدام دلايل و منطق مردم افغانستان حاضر خواهند شد با امريکا و نمايندهً آن همکاری نمايند.

اين موضوع قابل فهم است که موجوديت قوای ايساف در افغانستان تا زمانيکه يک اردوی ملی و پوليس کار آزموده تشکيل شود ، برای فعلا ضرور پنداشته می شود . اما تاسيس پايگاههای نظامی ، در دراز مدت نه به نفع مردم افغانستان و نه به منافع امريکا و منطقه خواهد بود.  بناء بايد آقای کرزی و جناح مخالف بصورت دستجمعی  مقامات امريکايی را در روشنی حقايق قرار دهند تا مانع چنين کاری شوند.

دراين اواخر با بعضی از کارمندان دولت صحبت هايی داشتم. ايشان چنين اظهار نظر ميکردند که با تغيير شرايط ، اهداف نير فرق ميکند. اين گفتار شان به سياست مداری امرزوين صدق ميکند. طوريکه سياستمداران امريکايی چنان کاری را هر طوريکه قبلا متذکر شدم انجام داده اند. اما اين طرز تفکر نزد شخصيت های ملی و خاصتا اشخاصيکه ايمان قوی و عزم راسخ دارند ، مردود است. چنانچه قهرمان ملی افغانستان که هدف اصلی آن حصول آزادی کامل افغانستان بود با تغيير شرايط هدفش را تغيير نداد و آگاهانه مرگ را قبول کرد ولی وطن و منطقه را در خطر بعدی نينداخت.

علامه اقبال دراين ارتباط به اين موضوع چنين می گويد :

آسيا يک پيکر آب و گل است                ملت افغان در آن پيکر دل است

منظور وی از کلمه دل ، قلب است. اگر قلب مريض شود ، تمام سيستم وجود را بی نظم و متاثر تر ميسازد و يا به عباره ديگر اگر کدام حادثهً در افغانستان پيش ميشود ، حتما بالای تمام منطقه اثر خواهد گذاشت.

قسميکه در فوق متذکر شدم ، هدف اصلی جلسه بن عبارت از مشارکت ملی بود. در اثر مداخلات  صريح پاکستان و پاليسی ميکر افغانستان ( خليلزاد) و عدم کارآيی درست نمايندگان قوای مقاومت به ناکامی انجاميد زيرا ايشان به چنان پختگی سياسی نرسيده بودند و تجارب کافی در ساحهً سياسی و امور اداری نداشتند تا بتوانند موقف خود را بطور صحيح نزد حکومت امريکا تثبيت نمايند تا امريکا يقين حاصل ميکرد که ايشان نيز ميتوانند همکار خوب و مفيد هم برای امريکا و هم برای مردم افغانستان باشند.

پس يگانه راه برای نمايندگان قوای مقاومت  و تمام مردم افغانستان باقی مانده است و آن اينست که با استفاده از روش ها و تکتيک های مملک ديگر آواز خود را به گوش جهانيان برسانند که مردم مظلوم افغانستان از اين سياست های دوگانه حکومت امريکا خسته شده اند و آنرا قبول ندارند و ضمنا در صورتيکه سرشماری سال 1976 که توسط ملل متحد صورت گرفته عجالتا اساس قرار داده نشود ما انتخابات را بايکات می نماييم. از اينکه تا حال چند مرتبه انتخابات به تعويق انداخته شد تا سرشماری واقعی به عمل آيد و به مردم تذکره و يا کارت هويت داده شود تا انتخابات براساس درست و منظم انجام يابد ، کار مشکل اما نا ممکن نيست اگر واقعا خواسته باشند.

دراخير عرض من به آقای کرزی اينست که مانند اسلاف خود از عجله کار نگيرد زيرا با تشکيل چنان جرگه های فرمايشی نميتواند که بطور موثر در آينده حکومت داری نمايد.

اگر عبدالرحمن خان با محمد ايوب خان فاتح ميوند مشترکا پيش ميرفتند انگليس ها نمی توانستند معاهدهً ديورند را عملی نمايند و يا اگر امير امان الله خان به عجله اعلان متارکه جنگ را نميکرد ، مناطق سرحدات آزاد وزيرستان را که تمام سران آن نزد موصوف آمده  و حاضر بودند که به او تابعيت نمايند از دست نمی داد. نبشتهً خود را با اين نظر علامه اقبال خاتمه ميدهم :

 

هرکی از بند خودی وارست و برد                      هرکی با بيگانگان پيوست مرد

 


بالا
 
بازگشت