شخصیت اسامه بن لادن و تاثیر آن بر روابط بین الملل
معروف کبیری
¤¤¤¤¤
شخصیت چند بعدی اسامه بن لادن همگان را در سرتاسر جهان بهت زده ساخته و پژوهشگران عرصه سیاست را همواره وا میدارد تا روی نکات ریز جهت تشخیص این سیاستمدار نظامی بیشتر تمرکز کنند و مورد بحث و برررسی قرار دهند.
اسامه بن لادن از لحاظ ظاهری و از بعد احساسی توانسته در دل بیشتر مردمان آسیایی و افریقایی بویژه مردم کشورهای جهان سومی رخنه کند و نفوذ نماید.وی با موفقیت بی نظیری توانسته است خود را بعنوان رهبر دینی مذهبی تا سرحد یک مفتی تبارز دهد و بیشتر مسلمانان جهان را در جهت پیشبرد اهداف و مقاصدش بشوراند و آنها را در مقابل- ظاهرا- دشمنانش بسیج نماید.
اسامه بن لادن که خود فیودال زاده عرب تباریست، از کودکی به ثروت وغنا دست داشته است ،وچنانکه(سیاست خود فشرده اقتصاد است)لذا این ارباب عرب تبار را جهان سرمایه واداشته تا به سیاست دست بزند و به فشرده جهان اقتصاد دست یازد تا بتواند بهتر اربابی کند.
هر چند وی و پیروانش همواره مدعی بودند و هستند که آنها بخاطر دفاع از دین اسلام و مسلمانان به دفاع و مبارزه پرداخته و میپردازند، اما گونه ها و نمونه های رابطه یی که از وی با ابر قدرتهای جهانی به مشاهده رسیده، دال بر این است که شاید ادعا هایش با واقعیت دو امر متفاوت باشد.و همینها ابعاد مختلف شخصیت او را ظاهر میکند.
اسامه هم در جهت متحد ساختن مسلمانان می کوشد و هم به جهت متواری کردن آنها پایکوبی و دست افشانی می کند.
وی توانسته روابط برخی کشورها را با هم نزدیکتر و برخی را از هم دور تر کند چنانچه در ممالک آسیایی سیاست هایی از این دست را بازی کرده و میکند. از جهتی با ترویج و تقویه انتحار ، ترور و تفنگ توانسته بین ملل جهان از بعد ظاهری فاصله ایجاد کند.و با این عملش نوعی برداشت وارونهء را از مسلمانان به غربی ها داده است ،-که در جایش ظلمیست به اسلام و مسلمانان- از جانبی هم به همین بهانه کشورهای فقیر و کوچک را لقمه های جویده ساخته تا استعمار گران آنهارا به راحتی بتوانند ببلعند.
اسامه ،از 11 سپتمبر2001 تا هنوز که مدت زیادی- ظاهرا- از تعقیبش توسط امریکا میگذرد ، در سر تا سر جهان نامیست آشنا ولی شناخته نشده، شخصیتی که در هر جامعه یی هزوارش خاصی شده است.
امروزه اسامه را در برخی کشورهای اسلامی یک مسلمان واقعی و حامی دین میدانند، بحدی که حتا حاضرند به خاطر پیشبرد اهدافش دست به انتحار بزنند، او هم به خوبی توانسته خودرا حق بجانب جلوه دهد.
در طول حیات پیامبر بزرگ اسلام(ص) و خلفای راشدین کسی در مقابل مشرکین و کفار دست به انتحار نزده اما اسامه بن لادن با موفقیت طوری با احساسات مسلمانان بازی میکند که گوش هیچکدام شنوای این مطلب نیست.
در بعدی دیگر اسامه با وضعیت اقتصادیی که در اختیارش هست ، توانسته برخی افراد را هم تحت تاثیر منافع فراوان مادیش قرار داده و به آنها فرمان براند.
ولی این هم قابل بحث است که آیا میراث پدری و سرمایه اسامه تا این حد است که با دست باز هر چه میخواهد میکند؟ آیا ممکن است از یک آب ایستاده - بدون ایجاد کاستی در آن- سالها آب برداشت؟
در صورتی که تمام فابریکه های اقتصادی اسامه از طرف جوامع بین الملل تحریم شده، این چگونه سرمایه ایست که با تحریم هم استفاده میشود و پایانی هم ندارد؟
چنین پرسشهایی امروزه بسیاری را به این فکر وا میدارد که شاید زیر کاسه نیم کاسه یی است و در عقب اسامه دست مقتدری عمل میکند.
از جهتی دیگر ،از 11 سپتمبر 2001تا اکنون نیروهای امریکایی در جستجوی اسامه اند که یا دستگیرش کنند و یا بکشند، نیروهایی که با امکانات پیشرفته خود صدام را از مخفیگاهای مستحکمش بیرون کشیدند، و قادرند با تکنولوژی پیشرفته خود کوچکترین نقطه را از فاصله های بلند آسمان تشخیص دهند ،آیا چگونه تا هنوز که دیرست میگذرد،نتوانستند اسامه را بدست آورندیا اقلا محل سکونت دقیق او را مشخص کنند؟
همین استدلالها باعث شده که برخی ها اسامه را از همکاران خود امریکا و وسیله یی برای بهانه دادن بدست وی میدانند تا توسط آن بتواند پیشرویهای نظامی خود را در برخی ممالک مشروعیت ببخشد.
برخی موارد تا حدی مستند هم در این زمینه وجود دارد، چنانچه گفته میشود در سالهای گذشته که اسامه - ظاهرا- به منظور عملیات کلیه اش به دوبی سفر کرده بود در طول دوران اقامت خود در شفاخانه، با کارمندان(سیا)دیدارهایی داشته است . حالا گیریم که این دیدارها واقعیت ندارد، اما وقتی از طریق رسانه ها حضور اسامه در شفاخانه دوبی اعلان شد، آیا زمان مناسبی برای گرفتاریش توسط امریکا نبود؟
بهر صورت ،شخصیت چند بعدی و نا شناخته اسامه میشود گفت از قوی ترین شخصیت تاثیر گذار در روابط بین الملل در دهه حاضر- و شاید تا دیر زمان - است.
اسامه ظاهرا با اسلام گرایی افراطی اش بصورت مستقیم یا غیر مستقیم، بر ممالک اسلامی تاثیر گذاشته و اسلام گرایی کاذب را بین مسلمانان احیا کرده است و برخی از مردم کشورهای اسلامی را گرد یک نقطه بنام "القاعده" جمع نموده و آنها را در مقابل امریکا و همقطارانش میشوراند و در مقابل با ایجاد کشمکشهای داخلی،کشورهای فقیر را به آسانی به خورد استعمار گران میدهد.
عراق- در زمان صدام-، افغانستان- درزمان طالبان- و ایران که با باورهای سیاسی مخالف نورمهای بین المللی خود، مثلث شیطانی خوانده شده بودند، اسامه با حضور پر رنگ خود بعد از 11 سپتمبر 2001 در این کشورها – هر چند در عراق کمتر هویدا بود- بسرعت زمینه های تصرف این مناطق را توسط امریکا مساعد ساخت.
چنانچه امروزه افغانستان و عراق ، هر دو بصورت کامل تحت تسلط امریکا قرار دارند و ایران هم در معرض دید قوی امریکا بسر میبرد ،طوری که میبینیم هر روز به بهانه جدیدی به فرمانداران ایران میتازد و در این اواخر می شنویم که گویا اسامه در ایران اقامت دارد، شاید اسامه اینبار با قدمهای سبز مانندش، جلودار نیروهای امریکا در ایران و شاید آرام آرام در تمام کشورهای اسلامی است.
بصورت کلی ،اسامه بعد از حضورش در صحنه بین المللی باعث وصل کشورها شده مثل روابط نزدیک افغانستان با کشورهای غربی که قبلها نبود و همین گونه...
هر چند گاهی عامل فصلی هم هست ولی آنهم آغازیست برای وصلی دیگر .
اما اینکه این وصلها تا چه حد مفید است و در برآیند به چی می انجامد؟ دقیقا اسامه در این میان کیست و چه هدفی دارد؟ پرسشهایی ست که بدانها گذشت زمان پاسخ میدهد!