كاسه گدايي، جيب خالي، پزعالي!

 

--------------------------------------------------------------------------------
 

آيا دولت ايران مي‍تواند با اين اقدام کرزي، در ازاي اعطاي ۵۶۰ ميليون دلار کمک به افغان‍ها به ملت ايران پاسخگو باشد؟ هيچ کشوري، حتي آمريكا كه مدعي پيشتازي در بازسازي افغانستان است، چنين كمكي را متقبل نشد و از اين ولخرجي ايران همه متعجب شدند. يك ايراني شاغل در افغانستان گفت: مشخص است، وقتي كه سفارت ايران در افغانستان به عرصه دلالي براي صدور ويزا تبديل مي‍شود، نتايجي بهتر از اين در روابط ايران و افغانستان قابل انتظار نيست.

--------------------------------------------------------------------------------


بي‍حرمتي اخير حامد كرزي، رئيس
  جمهور افغانستان و لغو سفر به ايران در اطاعت از مقامات آمريكا، در حالي انجام مي‍شود كه همسايه شرقي ايران، بيشترين كمك را براي بازسازي وضعيت فلاكت‍بار اين كشور جنگ‍زده از جمهوري اسلامي ايران دريافت كرده است.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در توجيه اقدام خارج از عرف ديپلماتيک حامد کرزي، رئيس جمهور افغانستان در لغو سفر به تهران، به رغم هماهنگي‍هاي لازم در چند ماه اخير، مطالب گوناگوني گفته شده است که مهم‍ترين آنها عبارتند از:

۱ـ ضرورت حضور کرزي در لندن براي اجلاس بازسازي افغانستان و اولويت آن اجلاس نسبت به سفر به ايران،
۲ـ وضعيت جوي نامساعد ايران و افغانستان،
۳ـ تماس تلفني رايس، وزير خارجه آمريکا با کرزي و منع او از سفر به تهران در شرايطي که در اجلاس لندن، پرونده ايران روي ميز شش کشور جهان است.
بررسي‍هاي انجام شده، حاکي از آن است که دو مورد نخست، بهانه‍اي بيش نبوده و مورد سوم، علت اصلي لغو سفر کرزي بوده است.

در اين حال، يك كارشناس ارشد روابط بين الملل به خبرنگار «بازتاب» گفت: هرچند ممكن است، کرزي و مشاوران او با يک حساب سرانگشتي، «فرمان» واشنگتن را به «دعوت» تهران ترجيح دهند، اما آيا ما در اين فضاي ديناميک سياسي نبايد سياست خود را در برابر افغانستان بازسازي کنيم تا کشور همسايه ما که خيلي با ما کار دارد، بداند طرف مقابلش در صحنه سياست خارجي کيست، به دنبال چه مي‍گردد و چگونه مي‍انديشد؟
وي افزود: آيا دولت ايران مي‍تواند با اين اقدام کرزي، به ملت ايران در ازاي اعطاي
۵۶۰ ميليون دلار کمک به افغان‍ها پاسخگو باشد؟ وي توضيح داد: اين ميزان تعهد را هيچ کشوري، حتي آمريكا كه سال‍هاست در اين كشور حضور دارد و مدعي پيشتازي در بازسازي افغانستان است، متقبل نشد و از اين ولخرجي ايران همه متعجب شدند.
اين كارشناس ادامه داد: کرزي با اين اقدام خود، آن هم يک روز پيش از سفر به تهران، اينچنين در صحنه خارجي براي کشورش اعتبار و براي ما بي اعتباري به ارمغان آورد و بدتر آن‍كه تلاش كرد با چند بهانه غيرواقعي و قرار دادن مقامات ايران در رودربايستي ديپلماتيك، از پذيرش هزينه اقدام خود نيز فرار كند. حال آن‍كه روشن است، اين حرکت، موجب وهن جايگاه نظام اسلامي است و نبايد بدون هزينه براي کابل تمام شود.
وي گفت: مسئولان وزارت خارجه بهتر از هرکس مي‍دانند كه مقامات افغان در سفر به ايران و در مذاکرات خود با ما، چگونه کاسه گدايي دراز مي‍کنند و سفره پهن مي‍نمايند تا از هر چيزي به غنيمت ببرند. آيا نبايد به اين رفتارهاي متناقض واکنش نشان داد؟
وي افزود: به هر حال افغانستان براي ايران از اهميت کليدي برخوردار است و کابل نيز بدون حمايت و کمک ايران از دوران پيشامدرن و عقب‍ماندگي مزمن خارج نخواهد شد و قطعا مشاوران آمريکا‍يي يا آمريکا درس خوانده دولت افغانستان، اين نکته را به آنان گوشزد و رفتارهاي لازم را به آنها توصيه كرده اند. اما آنچه مهم و به ما مربوط است، سياست خارجي ما در برابر افغانستان است که بايد متناسب با شرايط متغير منطقه اي و جهاني، دايم بازسازي شود و شايد اعلام همين سياست در مذاکراتي شفاف و صريح با افغان‍ها و تعيين شفاف زمينه‍هاي تعامل و خطوط قرمز همکاري دوجانبه (آنجا که منافع آمريکا خدشه دار مي‍شود) و تعيين ضمانت‍هاي لازم براي عمل به تعهدات، گام نخست اين ديپلماسي باشد.
در همين حال، يك ايراني شاغل در افغانستان به خبرنگار «بازتاب» گفت: مشخص است، وقتي كه سفارت ايران در افغانستان به عرصه دلالي براي صدور ويزا تبديل مي‍شود، نتايجي بهتر از اين در روابط ايران و افغانستان قابل انتظار نيست.
وي گفت: در حالي كه گروه‍‍هاي افغاني مورد حمايت ايران هم جايگاه قابل توجهي در افغانستان دارند، تعامل با آنها و پيگيري حقوق و منافع جمهوري اسلامي از آنان، وظيفه ديپلماتيك ايران در كابل است و بايد پرسيد كه اين افراد، چگونه اين وظيفه را به انجام رسانده‍اند؟
اين شهروند ايراني ادامه داد: البته سياست ايران در افغانستان از ابتدا و زماني كه بدون گرفتن هيچ‍گونه امتيازي، تفنگداران آمريكا پس از فتح كابل توسط نيروهاي ائتلاف شمال، به هدايت فرماندهان ارشد ايراني جرأت ورود به كابل را پيدا كردند، مبتني بر ضعف و ناتواني بوده، اما پرسش اينجاست كه آيا قرار است در دولت جديد هم، اين روند ادامه يابد؟


 

راه شوسه، انديشه ي ناپخته، سياست آشفته

 

در پاسخ به گزارش توهين آميز سايت اينترنتي ايراني بازتاب پيرامون علت لغو سفر حامد کرزي
 

کاسه گدايي ، جيب خالي ، پز عالي ! عنوان مطلب تحليل گونه اي است که سايت بازتاب در تاريخ ۲۸/۱۰/۱۳۸۴ بر روي خروجي خود فرستاده و درآن کوشيده است عوامل پيدا و پنهان لغو سفر حامد کرزي رييس جمهور دولت اسلامي افغانستان به جمهوري اسلامي ايران را که قرار بود در۲۷/۱۰/۱۳۸۴ انجام شود، بيابد و بر پايه آن، سياست هاي راهبردي و کارآمد تري را براي دولت جمهوري اسلامي ايران به ويژه کارگزاران عرصه سياست خارجي دربرخورد با اين قبيل اقدامات ، ارائه دهد.
بي آنکه سر منازعه و يا قصد بگو- مگو با تدارک چيان اين تحليل و گزارش را داشته باشيم و يا خود را در موضع سخن گويي دولت افغانستان انگاشته درصدد توجيه لغو سفر حامد کرزي برآييم- که نه مجال اين يکي است و نه جايگاه آن ديگري ، نکته هايي رااز رهگذر تعلق خاطري که به نحوه روابط دو ملت برادر و مسلمان ايران و افغانستان داريم ، براي اهالي بازتاب ، شايان ياد مي دانيم:

الف)
۱- گزارشگر بازتاب در آغاز با رد دلايل رسمي اعلام شده از سوي سخنگويان دولت افغانستان در علت تعليق سفر حامد کرزي به تهران بي هيچ آينده نگري، پاسداشت عرف و ادبيات ديپلماسي و گفتمان سياسي ، تعويق سفر حامد کرزي به ايران را حرمت شکني و موجب وهن جايگاه جمهوري اسلامي ايران مي شمارد که« نبايد بدون هزينه براي کابل تمام شود » سپس با لحن توهين آميزدايره تاخت وتازرا وسيع تر مي کند وبه سرزنش ملت سرافراز افغانستان و جهاد تاريخي و بي مانند آن مردم مي پردازد و افغانستان راکشور جنگ زده وفلاکت باري که ناگزير از گدايي است مي خواند ومي افزايد :« مسوولان وزارت خارجه بهتر از هرکس مي دانند که مقامات افغان در سفر به ايران و در مذاکرات خود با ما ، کاسه گدايي دراز مي کنند و سفره پهن مي نمايند تا از هر چيزي به غنيمت ببرند » و بدين ترتيب صفات و نسبت هايي را نثار ملت و جهاد مقدس مردم افغانستان مي کند که به هيچ روي برازنده ملت شهيد داده وغيور افغانستان نيست ، مردمي که نزديک به دو دهه از تاريخ کشورشان را دربرابر مارکسيزم و تروريزم ايستادگي و جان فشاني کرده و جان ، مال ، فرزندان وتمامي داشته ها و سرمايه هاي خويش را سپر بلاي تمامي منطقه و جهان به ويژه همسايگان خود قرار دادند! که اگر پاي کمترين انصاف و داوري وجدان درميان باشد و به آثار جهاد مردم افغانستان ، تنها و تنها از منظر منافع و مصالح دين ، کشور و انقلاب ايران نگريسته شود، هرشخصي صاحب شرف وخرد ، شان و منزلت مردم افغانستان و جهاد ايشان را والاتر از اين دست دشنام ها و تحقيرها مي يابد! و با دشمنان ديانت و مجاهدت مردم افغانستان که مجاهدان را جنگ سالاران قدرت طلب وويراني هاي کشور را برآيند جنگ و دگرکشي آنان مي پندارند، هم صدا نمي گردد.

۲- بازتابيان از ميان تمامي دلايل و گزينه هاي حرمت و منزلت داري دولت و کشور جمهوري اسلامي ايران براي افغانستان که با لغو سفر حامدکرزي مورد هتک و توهين واقع شده به کمک ۵۶۰ ميليون دلاريي جمهوري اسلامي ايران براي بازسازي افغانستان اشاره مي کند زيرا بر اين باور است که نه تنها « هيچ کشوري حتي آمريکا که مدعي پيشتازي در بازسازي افغانستان است چنين کمکي را متقبل نشده» بلکه «از اين ولخرجي ايران همه متعجب شدند؟!» با اين که بماند خبرگان وآگاهان به مسايل که حتي نوعروسان دم حجله بخت منطقه ، مي دانند که تنها در يک سال اخير چهار ميليارد و دوصد ميليون کمک نقدي به افغانستان صورت گرفت آن هم به وسيله دولت ها و کشورهايي که کمترين پيوند ديني، فرهنگي، جغرافيايي و ... را با افغانستان ندارند با اين وصف حتي يک بار هم که شده است زبان دراز منت نگشوده اند.

و ديگر اين که شايد دوستان بازتابي ، بدانند که ميان کمک نقدي و تخصيص اعتبار، تفاوتي است بسيار و نيز شايد بدانند که کمک
۵۶۰ ميليون دلاري جمهوري اسلامي به افغانستان از نوع دوم است در حالي که کمک هاي ميلياردي و چند صد ميليوني پاره اي از کشورهاي جهان براي افغانستان به صورت نقدي و پرداخت فوري بوده است و افزون بر آن در اجلاس پيش روکه قرار است در اين هفته در لندن برگزارمی  شود تنها بودجه و سرمايه درخواستي افغانستان در بخش احياي زراعت به دو و نيم ميليارد دلارمي رسد و بر اساس پيش مذاکرات غير رسمي ، توقع و انتظار مي رود که اين ميزان کمک به ضميمه کمک هاي نقدي ديگر در اختيار افغانستان قرار گيرد. بدين ترتيب آيا بهتر نبود به جاي طرح اين دليل و گزينه غير قابل دفاع ، صدمه پذيرونه چندان مهم در مقايسه با عظمت ،اسلام خواهي و انسان دوستي ملت بزرگ ايران ، به گزينه ها و دلايل ديگري چون ضرورت حسن همجواري ، اشتراک ديني ، مذهبي، زباني ، فرهنگي ، پناه دهي به ميليون ها مهاجر افغاني در طول ساليان سخت جنگ تحميلي و حمايت هاي بي دريغ و بي شايبه مادي و معنوي جمهوري اسلامي ايران به مجاهدان افغاني در ساليان رويارويي و مبارزه ي ايشان بااشغال گران روسي و تروريست هاي القاعده و طالباني که در پيمانه و بها گزاري چند صد ميلياردي نمي گنجد و نيز قابل دفاع و امتيازهاي انحصاري براي جمهوري اسلامي است ، اشاره مي رفت؟! تاهم از توهين و تحقير ملت مظلوم و غيور افغانستان جلو گيري به عمل مي آمد و هم ازپي آيند شوم آزار واذيت منت گزاري و بر باد دهنده ي احسان و خوبي ، پيراسته و برکنار مي بود ؟!

ب)
۱- در بخش شناسايي علل و عوامل تعويق سفر حامد کرزي ، کارشناس مجهول گزارش بازتاب ، با اين که از يک سوي مقامات افغاني را در لغوسفرحامد کرزي مقصر مي شناسد و بر اين باور است که« تماس تلفني رايس وزير امور خارجه آمريکا با کرزي و منع او از سفر به تهران در شرايطي که در اجلاس لندن پرونده ايران روي ميز ۶ کشور جهان است علت اصلي لغو سفر کرزي بوده است» اما بلافاصله همين کارشناس در يک معادله ساده و پيش پا افتاده، جانب افغانستان را در لغو اين سفر، ذي حق مي شناسد و مي گويد در چنين فضايي ممکن است و مي بايد که « کرزي و مشاوران او با يک حساب سرانگشتي، فرمان واشنگتن را به دعوت تهران ترجيح دهند» و بدين سان و به طور طبيعي رد پاي مقصر اصلي گم مي شود و راه براي اين پرسش باز مي شود که پس در اين ماجرا چه کسي را بايد مقصر شناخت؟
پاسخ تحليل گر گرامي آن است که مشکل کار را بايد در بلاهت و ضعف درايت کارگزاران ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران در افغانستان جستجو کرد که« نمي دانند طرف مقابلش در صحنه سياست خارجي کيست، به دنبال چه مي گردد و چگونه مي انديشد؟
۲- کارشناس محترم بازتاب در ادامه نقد سياست ايران در افغانستان دو نکته را يادآور مي شود:
يک - « سفارت ايران در افغانستان به عرصه دلالي براي صدور ويزا تبديل شده است » وگويي با اين گلايه خواسته است به صورت غير مستقيم ، ريشه يابي و تأييد کند خبر چندي پيش رسانه هاي افغاني و بين المللي را که گفته بودند ، يک تبعه افغانستان در صف انتظار صدور ويزاي سفر به جمهوري اسلامي (که لابد دلال و دلار نداشته ) جان داده است؟!
دو- سفارت ايران نتوانسته است منافع و حقوق جمهوري اسلامي ايران را از طريق گروههاي افغاني مورد حمايت ايران که جايگاه قابل توجهي در افغانستان دارند تأمين و از ايشان بازخواست کند که « چگونه اين وظيفه را به انجام رسانده اند»! گذشته از صحت و سقم اين قبيل اظهارات وگيرم که چنين گروه هاي پر نفوذ و طرف دارايران در بدنه دولت و قدرت افغانستان ، وجود داشته باشند بر زبان آوردن آن اولا: تضعيف موقعيت، خلع سلاح و زير سئوال بردن آن گروه هادر کشوري است که به زعم گزارش گران بازتابي در تيول رقيب سرسخت و بين المللي ايران ، آمريکا است و ثانيا: ابرازنظرهايي فله اي از اين دست، انگ وابستگي زدن به تمامي گروه هاي ملي و مسلماني است که به صورت اپوزيسيون، مراقب عملکرد دولت و مخالف حضورنيروهاي خارجي در افغانستان هستند و نيز زمينه ساز هجمه مستدل نيروهاي غرب گرا و تحت الحمايه آمريکا، عليه گروه هاي مسلمان و بيرون راندن ايشان از عرصه سياست افغانستان به جرم وابستگي به کشور هاي خارجي .
آيا اين گزارشگران و تحليل کنندگان هيچگاه به ياد دارند که دولت و يا يکي از رسانه هاي کشورهاي غربي، حکومت و يا يکي از مجموعه هاي سياسي در افغانستان را به عنوان حافظ منافع خويش معرفي و نخ نما کرده باشند؟! و سپس طلب کارانه بر آنان تاخته باشند که چرا چنين و چنان نمي کنيد و شان و وظيفه مزدوري را انجام نمي دهيد؟!.
با اين که از يک سوي در وجود افراد و جريان هاي کاملا وابسته به غرب در افغانستان ، کمتر کسي است که ترديد روا بدارد . و از ديگر سوي واقعيت داشتن گروههاي وابسته و دست پرورده جمهوري اسلامي ايران که عهده دار حفظ منافع ايران در افغانستان باشند، کاملا جاي ترديد و تأمل دارد و البته اين هرگز به معناي نفي پيوندهاي ديني، زباني، فرهنگي و جغرافيايي ميان دو کشور ايران و افغانستان که خود، ديدگاه،استراتژي،منافع و مصالح همسان و مشترک را به دنبال مي آورد، نيست، اما سخن بر سردست پروردگاني است که نقش و کارکرد اصلي آنان حفظ منافع ملت و کشور ايران باشدو نه منافع و مصالح مردم و کشور خودشان افغانستان!!.
۳- شگفت تراز همه اين که بازتابيان در ادامه نکوهش سياست ايران در افغانستان تفاهم وهمکاري دولت ايران وآمريکا در جنگ با طالبان را ياد آور شده اند و در اين پرده دري و افشاگري مرتکب چندين دروغ و يا دستکم خبط و خطاي سياسي گرديده اند، زيرا مدعي شده اند:« سياست ايران در افغانستان از ابتدا و زماني که بدون گرفتن هيچ گونه امتيازي، تفنگ داران آمريکا پس از فتح کابل، توسط نيروهاي ائتلاف شمال به هدايت فرماندهان ارشد ايراني جرات ورود به کابل را پيدا کردند مبتني بر ضعف و ناتواني بوده».
چنان که پيداست، کارشناس محترم بازتاب ، افزون بر اين که از حضور فرماندهان ارشد ايراني در برهه اي از به اصطلاح خود وي ، تاريخ (فلاکت بار و جنگ زده) افغانستان سخن مي گويد ( و بدين وسيله دولت ايران را شريک مستقيم آن فلاکت باري و جنگ زدگي معرفي و به طور طبيعي و از باب تن دادن به عدالت هم که شده است و امدار بازسازي خرابي هاي افغانستان قلمداد مي کند،) براي اين فرماندهان ارشد ايراني، نقش پيش مرگان و پياده نظام هاي تفنگداران آمريکايي را مي بخشد و گويي بر پايه همين سياست و عمل همگرايانه ايراني آمريکايي در افغانستان، توقع و انتظار مي برد که:« قطعا مشاوران آمريکايي يا آمريکا درس خوانده دولت افغانستان اين نکته (اهميت کليدي افغانستان براي ايران را) به آنان گوشزد و رفتارهاي لازم را به آنان توصيه کرده اند.»!!
ج: ياد کرد شتابناک نکته هاي پيش گفته پرسش هاي بسياري را براي کاربران بازتاب برمي تابد از جمله اينکه:
۱- در نگاه بازتابيان:
چه کسي در ماجراي لغو سفر حامد کرزي به تهران مقصربوده است؟ دولت افغانستان؟ آمريکا؟ و يا سياست گران دلال پيشه جمهوري اسلامي ايران در افغانستان؟
۲- از چه کسي انتظار بهبود بخشي روابط فيمابين دولت جمهوري اسلامي ايران و افغانستان مي رود؟ از دولت مردان هر دو کشورايران و افغانستان و يا ازدولت دوست و هم پيمان ايران در مبارزه با طالبان ، ايالات متحده آمريکا؟
۳- تحليل بازتابيان چه گرهي از معضل گشوده و چه راهبرد اساسي فراروي ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران در تعامل با دولت افغانستان نهاده است؟ فعال ساختن هر چه بيشتر گروه هاي طرفدار ودست پرورده ايران در افغانستان؟ کناره گيري نمايندگي سياسي ايران در افغانستان از دلالي پيشگي ودر پيش گرفتن سياست فعال ديپلماتيک؟! دل بستن به توصيه کارشناسان و مهرگان دولت ايالات متحده آمريکا براي کارگزاران سياست دولت افغانستان مبني بر لحاظ و در نظر داشت منافع کشورهمجواردوست و مسلمان ايران؟!!و يا .؟

م هاشمي

   


بالا
 
بازگشت