گذار فكری
۵
نگارنده: دكتر علوم هیكل
Written by: Dr. Haikal
در مقاله پیشین وعده دادم كه بر عملكرد و نقش تشكل های سیاسی ، بیرو كراسی و جامعه مدنی صحبت خواهم كرد . برای اینكه بدانیم یك مجتمع سیاسی چه نقشی را در جامعه میتواند داشته باشد به دانستنیهای تحقیقاتی رجوع مینماییم.
دانشمندان میان احزاب سیاسی و گروپ فشار تفاوتی قایل گردیده اند . دسته اولی هدف رسیدن به قدرت سیاسی را دنبال میكند و دسته دومی این هدف را دنبال نه مینماید ، در حالیكه هر دو اعمال فشار مینمایند تا بر پروسه ی تصمیم گیری اعمال نفوذ نمایند.
گراهام ویلسون د ر كتاب خود بنام انتیریست گروپز میپرسد :آ یا ، چون سازمانهای متعددی به حیث گروپ های فشار یا گروپ های حافظ منافع توصیف گردیده اند ، میتوان به این نتیجه رسید كه هر تشكلی را كه تلاش مینماید بر سیاست عامه اعمال نفوذ نماید ، گروپ فشار یا منافع نامید . بر اساس برخورد وی گروپ فشار سازمانی ا ست دارای یك مقدار خودمختاری از حكومت و احزاب سیا سی كه تلاش میورزد بر پالیسی عامه اعمال نفوذ نماید.
جیریمی ریچارد سون تعریف زیرین را ارایه میكند: هر گروپی كه از خواستهای معیینی مبنی بر تقسیم صلاحیت های سیاسی در یك سیستم كلی یا فرعی سیاسی نمایندگی نماید ، میتواند بحیث گروپ فشار شناخته شود. وی برای تمایز میان حزب سیاسی و گروپ فشار ، هد ف احراز قد رت سیاسی را منحصر به حزب سیاسی میداند . ما متوجه میشویم كه گروپ های فشار یا گروپ هایی كه از منافع معیینی حمایت میكنند ،میتوانند بحیث واحد های اجتماعی احزاب و یا فلتر یا مقاومت اجتماعی در جامعه نقش بازی كنند. د ر شرایطی كه فردیت گرایی نیرو و انزجار و بد بینی سیاسی قوت میگیرد، وقتی افراد ترجیح میدهند موقتأ به د ور موضوع معیین متحد گرد ند، نقش حزب سیاسی د ر خور توجه بیشتر میگرد د.
آیا سازمان های غیر حكومتی افغانی را از زمره ساختار های جامعه مد نی میتوان شمرد . چه نقشی را آنها در جامعه كنونی بازی میكنند . ساختار های سیاسی موجود چه نقشی را درین راستا و در راه رشد و انكشاف جامعه مدنی در كشور ایفا كرده اند . نگاهی به فعالیت این ساختارهای سیاسی به وضاحت این مساله كمك میرساند .
فعالیت ساختار های سیاسی
فعالیتهای سیاسی را به دو دسته عمومی تقسیم مینماییم : فعالیت های د رونحزبی و بیرونحزبی . ما همچنان با
فعا لیتهای برونمرزی و درونمرزی سرو كار داریم كه میتوان آنها را د ر زیر تقسیم بندی درونی وبیرونی مطالعه نمود .
نیروهای روشنفكر نه تنها به علل گونا گون از هم دور اند بلكه بیشتر مصروف خویشتن اند و بد ین گونه فعالیتهای درونحزبی وقت بیشتر فعالین سیاسی را احتوا میكنند.
داشتن تفاوتهای فكری امر طبعی است اما درینجا صحبت از تفاوتهایی است كه همزیستی را و عمل مشترك را مانع میگردند . به همین دلیل ریفورم فكری نیزضروری دانسته میشود تا همزیستی مسا لمت آ میز با وصف اختلافات ممكن گردد . این ریفورم برای پلورالیزم سیاسی و برای وحد ت عمل سیاسی در سطح كشوری نیزعنصر لازمی میباشد.
نگاهی به تمایزات و همگونیها همچنان نشان مید هد كه امكانات اتحاد در سطوح ماكرو و میسو وجود دارند.
در حال حاضر چپ بیشتر پراگنده و متفرق است و از زمره به همین علت شاید فریاد اتحاد در آن میان نیز بلند تر است.
در حالیكه تعدد نیروها ی سازمان یافته در تشكلهای مجزا و مشابه ، د ر كمیت مجموعی نیروها از نظر قدرت شمار و عدد تغیری نمیاورد ، به تجزیه ی توانمندی نیرو ها بر اساس تفاوتها و در نتیجه به فقدان انسجام عمل مشترك و دستجمعی میانجامد . به علاوه یك قسمت توانمندی ، وقت، قوای بشری و منابع دیگر اكنون متوجه خود آرایی و صف آرایی و از ین گونه میگرد ند. در حالیكه كشور در وضع كنونی به اینهمه منابع نیاز دارد . در نتیجه اشتباهات دیروز و امروز ،كاستیها و كمبود یها و محد ودیت هایی كه یا بر ما وضع شده و یا خود برخویشتن وضع كرده ایم و محد ود یت هایی كه گمان میكنیم وجود دارند ، محد وده عملكرد سیاسی محدود گردیده اند.
سازمانهای سیاسی به مساله كمك به تشكل جامعه مدنی توجه نكرده اند زیرا خود گرفتاریهای فراوانی داشته اند و همگام با سرعت تحولات سیاسی در كشور نمیتوا نستند به پیش بروند.
عنصر دیگر فقدان ابتكار سیاسی میتواند باشد. اعتماد مردم باید كمایی و امكان باید ایجاد گردد در سیاست تشخیص و انتخاب پایگاه های مبارزه سیاسی دارای اهمیت فراوا است. منبع قدرت مبارزه سیاسی با ید د ر محلی جستجو گردد كه مبارزه سیاسی به آن تعلق دارد. جامعه مد نی مد دگار خوب ساختار های سیاسی در مبارزه سیاسی میتواند باشد .
سازمانهای غیر حكومتی كنونی در كشور بیشتر بر بنیاد تیوری انتخاب عقلی بنیاد یافته و كركتر كوانگو ها و بنگو ها را باز تاب میدهند نه كركتر های سازمانهای غیر حكومتی ، غیر منفعتی و مستقل را. وابستگی و عدم وابستگی آنان نیز نمیتواند پنهان بماند.
بازار رقابت سیاسی با تنوع افقی و عمودی كالا های سیاسی بعلا وه مهارت های ماركیتینگ و رهبری مهارت های بیشتری از ما میطلبد . تقوای سیاسی، صراحت فكری و كار آیی عملی واعتماد سیاسی میتوانند در آن انارشی سازمان داده شده ر اه حل اساسی را بدست د هند . تجارب انتخاباتی د موكراسی غرب گویای این حقیقت است.
چنانچه به ملاحظه میرسد كشور نیز به گفته جیریمی ریچارد سون به “ ماركیت فعالیت سیاسی “ مبدل گردیده ، ماركیتی كه گروپ های فشار ، گروپ های محافظین منافع گوناگون رقبای احزاب سیاسی اند.
هرگاه گروپهای فشار اینبخش فعالیت سیاسی احزاب را بر عهده گیرند و عضویت در آنها سهلتر وبیشتر د مكراتیك باشد نقش حزب سیاسی بحیث رهبر تیوریتیكی طراز دیروز، مدافع منافع این یا آن طبقه و قشر قابل تامل خواهد بود
به علل گوناگونی كه تاكنون درین سلسله مقاله ها تا حدودی بر شمرده شد ند ، جایگاه یك نیروی منسجم سیاسی سراسری كه بتواند از منافع اكثریت ستمدیده كشور ، نه از این و آن قوم و این یا آن ایدیولوژی، نمایندگی و دفاع نماید ، در منظره سیاسی كشور ما خالیست . من آگاهانه از منافع اكثریت ستمد یده صحبت كرده ام . این اكثریت ستمدیده را چگونه شناسایی میتوان كرد. آیا نتیجه این، همان دسته بندی طبقاتی نه خواهد بود. تقسیم طبقاتی جامعه به كارگرگر و كار فرما، دهقان و زمیندار مانند هر تقسیم بندی دیگر ممكن است. این تقسیم بندی صراحت بیشتر دارد زیرا عام تر است. مشكل اساسی در تشخیص وتحقق عملی بروز مینماید. اقلیت هایی میتوانند بااین برخورد نادیده انگاشته شوند. بعلاوه این شیوه تفكر بیشتر سودمندی میتودیك دارد. به گفته لیپسكی این مارك زدن و بسته بندی كردن افراد ی است كه مانند ما از حقوق مساوی برخوردار اند. این دسته بندی به بیگابگی منجر میگردد.
پیش از همه دو مساله را درین مقطع صحبت مطرح مینمایم كه دارای اهمیت فراوان است :
نخست : ایجاد یك تشكل سرتاسری به حیث الترناتیف سیاسی قابل پزیرش
این مساله به انسجام فعالین سیاسی د ر یك ساختار تشكیلاتی ارتباط میگیرد . در حالیكه رهبری دستجمعی بر اصل دموكراسی استوار میباشد، سه اصل باید اساس كار سازمانی را تشكیل دهد: علنیت ، تقوای سیاسی و صلاحیت كاری. فعالیت سیاسی مردمی د ر تار وپود شبكه های جامعه مدنی و كنش و واكنشهای اجتماعی تحقق مییابد. دو شیوه ی باتوم آپ و تاپ داون باید در معركه رهبری سیاسی همد یگر را دریابند. خودمختاری منطقوی و دیسنترالیزم رهبری با جوابگویی سیاسی باید به جای سنترالیزم برگزیده شود.
تشكیل یك تشكل واحد میتواند در شكل یك جبهه ی متحد و یا یك سازمان سر تا سری تحقق یابد. نخستی یك راه حل تدافعی به حساب میرود زیرا تمایزات موجود به حفظ استقلال تشكیلاتی و فكری حكم میكند و شرایط و محدود یت ها ، به توام سازی نیرو ها.
با در نظر داشت تجربه احزاب طراز نوین دیروزی و وجود اختلافات و تمایزات موجود، تنها فشار سیاسی و اجتماعی میتواند به تشكیل یك جبهه متحد منتهی گردد .
دوم : مساله ایدیولوژی
این شیوه تفكر كه باید از ایدیولوژ یی پیروی نماییم كاری عاقلانه ایست . پیروی از ایدیولوژی بمعنی این نیست كه ما مجبوریم یا ایدیو لوژی چپ یا راست را بر گزنیم. در انتخاب ایدیولوژی میتوانیم به ایدیولوژی بحیث قطب نما نگاه كرد. سوال تعیین ككنده اینست كه هدف را بر اساس ایدیو لوژی باید عیار كرد و یا ایدیولوژی را بر اساس هدف. در حالیكه نخستی كار ساده ی بیش نیست ، دومی كار هر مردی نمیتواند باشد.
انتخاب هدف ساختار یك جامعه سوسیالیستی در افغانستان یك مثال میتواند باشد. درینصورت این خطر وجود دارد كه هدف و وسیله جاهای خودرا عوض نمایند. ممكن است جامعه یی كه اعمار آن و مردمی كه رفاه آنان اهد ا ف مبارزه سیاسی یا احراز قدرت سیاسی را میساختند به ابزار تجربه تیوری مبد ل گرد ند.
جهت آسوده گی خاطر باید به ایدیولوژی به عنوان وسیله ی رهنما ، چراغی كه راه تاریك مارا روشن مینماید و ما را به سر منزل مقصود میرساند بنگریم . سوالی كه بدان پاسخ باید گفت: ایدیولوژی به حیث چراغ و وسیله ی رسیدن به هدف یا ایدیولوژی به حیث یك تقدس.
وقتی در یك جامعه از اكثریت ستمدیده صحبت میگردد ، غیر مستقیم آنعده انگشت شمار كه ستمد یده نیستند تجرید میگردند و این همان تقسیم طبقاتی استثمارگر و استثمار شونده میباشد . این یك واقعیت است . مشكل در باور به این یا آن ایدیولوژی نیست، بلكه مشكل در شیوه اندیشه و تعبیر ما قرار دارد.
مهمترین موضوع بنای مبارزه بر اساسات استوار اید یا ها وارزشهای مشترك است. مردم و كشور به چنین برخوردی نیاز مند اند.
جامعه مد نی
تیوری جا معه مد نی این جامعه را در رابطه به سرمایداری و سوسیالیزم ، بازار آزاد وپلانگذاری دولتی صلاحیت میبخشد. “ دید سنتی جامعه مد نی یك مفكور ه ی با عمق تاریخی رابازگو میكند
)) Robert Fine (1997 (
كه درآن جوامع،وابستگیهای فردی ،انستیتوت های عامه وكلتورهای ملی طی دوره های تاریخی تشكیل میگردند ودر برابر حتی ظالم ترین حاكمان سیاسی مقاومت مینمایند."
بعلاو ه، جامعه مد نی نه تنها عرصه فعالیت سیا سی بلكه منبع ابتكار ، نیرو،صلاحیت وقانونیت نمایندگان سیاسی نیز میباشد. در هرصورت نقش انسیتوت ها،عقاید وارزشهای مشترك را در مبارز سیاسی بیش از این نه باید كم بها داد.
اینهمه قربانی های داده شده این حقیقت را بما برای چندمین بار بم می آموزاند.
ازبحث كوتاه این مقاله برمیاید كه هم شرایط مبارزه ، هم خواست وعلاقمندی سیاسی تغیر یافته اند. خریداران كالاهای سیاسی شوك های تاریخی راه ازیاد نبرده اند .این شوكهای تاریخی چون سایر درسهای گرانبها اساس تفاهم مشترك را بوجودآورده اند. وجود سه دسته فعالین سیاسی: رهبران، پیروان،ناراضیان از زمره بیانگر این تغییر میباشد. این مساله نیاز به توضیح دارد.
در مقاله بعدی روی این تقسیم بند ی وعلل ا حتمالی نارضایتی سیاسی و نقش ایده ها و ارزشهای مشترك مكث خواهیم كرد.
1. Graham K.Wilson,Interest Groups (1991). Oxcford:Basil Blackwell,1991, 6.
2. Jeremy Richardson(ed) et al.,(1993).Pressure Groups. Oxford Unicersity Press.
3. Fine, R., S Rai(ed): Civil Society Theory, Enlightment and Critiquwe, in : Civil Society: demopcratic perspectives, Cass, Lpndon, 1997, p.7-28.