گذار فكری

 

هیكل

 

بحث پیرامون گذار فكری را با این مقاله دنبال مینماییم .مقاله های كه در رابطه ضرورت اتحاد نیروهای ملی و دموكراتیك نگاشته شده اند  سه راه حل را  پیشنهاد مینمایند.  اتحاد احزاب و سازمانهای سیاسی در یك  جبهه واحد ملی ، تشكل عناصر چپ دموكراتیك دریك سازمان سیاسی سرتاسری  و سوم سازمان سیاسی روشنفكری متشكل از آنانی كه از گذشته سیاسی آموخته اند.  درین رابطه چند مساله ی زیرین قابل د قت میباشد .

تعریف مفاهیم

 اول مفاهیم  چپ و راست، ملی ومترقی و  ملی و دموكراتیك و ازاین قبیل را باید تعریف نمود. با تغیر زمان  معانی مفاهیم میتواند تغییر یابند. وقتی بد ین باور میشود كه گویا “ملت سازی” پروسه ایست كه باید طی شود، پس از لحاظ منطقی نمیتوان از  عناصر ملی و امثال آن صحبت نمود. باید این را به یاد داشت كه دیخیتومی  چپ و راست بیشتر نورماتیف  بوده و واقعیت  را باز تاب نمیدهد.

درس عبرت از تاریخ دوم لازم است تنها در پرتو درسهای تاریخی  به آ ینده بنگریم.

تیوری و ایدیولوژی

 موضوع تعیین موضعگیری تیوریتیكی از یكسو  وستراتیژی تشكل سیاسی از سوی د یگر  عبارت از مساله ی سومی میباشد.

 موضوع چهارمی به تشكل سیاسی فعالین سیاسی ارتباط میگیرد كه مسوولیت  رهبری سیاسی راادعا مینماید. به سوالهای كدام افراد ونیرو ها، چرا  وچگونه این مسوولیت راباید وبرای براورده شدن كدام هدف ، برعهده گیرند،  در این رابطه پاسخ باید داد .     

قبل از همه باید از لحاظ فكری گذاری رامتقبل گردیم. آنچه مورد نیاز است عبارت است از ریفورم فكری میباشد كه كم از كم سه ویژه گی زیرین راباید معرفی نماید :

نخست  به استثنای خدا پرستی با هرگونه ... پرستی مانند شخصیت پرستی ، ایدیولوژی،زبان،قوم،پول وخویشاوند پرستی باید وداع گفت. در این شكی باقی نیست كه اكثریت  روشنفكران در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و بعد به اساس های اید یولوژی،كاریسمای رهبران ، اولویت های قومی وپارادگم های طبقاتی از لحاظ سیاسی متشكل  گردیده بودند.این ترند هنوز نه مرده است. اینگونه اختلاف ها نه تنها به فاكتهایی در تاریخ مبارزات سیاسی تبد یل شده اند بلكه مشخصه ی سیمای فرهنگ سیاسی احزاب و سازمانهای متذكره نیزمیباشد. تلاشهای سیاسی پس از شكست حاكمیت طالبان در داخل وخارج افغانستان نیز بیانگر این امر میباشند .  

دوم  باید از دگماتیسم سیاسی وعلمی احترازنماییم. دگماتیسم سیاسی رامیتوان به عنوان تعصب سیاسی تعریف نمود كه شامل بیماری كوررنگی سیاسی و  فقدان  بردباری سیاسی میباشد. در حالیكه هر روشنفكر متعهد ازضرورت اتحاد عمل سیاسی صحبت مینماید ، لحن خصومت، دگماتیسم ،  گروپ گرایی و  گروپ اند یشی را در نگارشهای یكعده با  وضاحت كامل  میتوان  تشخیص كرد. باید این حقیقت را پذیرفت كه هیچ تیوری و مدرسه سیاسی نمیتواند  بنام یگانه و بهترین تیوری و مكتب  پنداشته شود . باید گونه گونی در تفكر و عملكرد  را بپذیرییم .  

Newpositivism نیو پوزتیفیسم   

Logical empiricism  ویا ایمپیریسیسم منطقی   

رامیتوان بحیث دگماتیسم علمی توصیف نمود .

زیرانیو پوزیتیفیسم  به جهان عینی و عینیگرایی فارغ از ارزش استوار میباشد .

 سوم بیش از این نباید گذاشت كه هدف سیاسی، استفاده از هرنوع وسیله راتقدس بخشد و یاتبرئه نماید

ضرورت گذار فكری نیازبه توضیح ندارد زیرا نیاز زمان، تلخی درسهای تاریخی بخصوص دودهه واند سال گذشته وبنبست سیاسی كنونی موید آن اند .

موضوعاتی كه در  نخستین مقاله گذار فكری  و در مقاله كنونی  مطرح گرد یده اند ، مسایل بنیادی یكعده مقاله هایی را  تشكیل خواهند داد  كه زیر عنوان گذار فكری نگاشته خواهند شد. این موضوعها عبارت اند از نیاز  به اتحاد نیروهای ملی و دموكراتیك،   پاسخ به كاف ها و چه ها در رابطه با   اكتور های سیاسی و فكتور ها و زمینه ها ، دستبندی فعالین سیاسی و اعلامیه سیاسی . د ر مقاله ی كه هم اكنون  مطالعه مینمایید  ریفورم فكری به عنوان پیش شرط  مورد بحث قرار داده شد. به یقین كه همه این مسایل  در مورد  اتحاد  جهادیان نیز صدق مینماید. پس از بحث بر  مبرمترین نیاز به بحث بر این موضوع خواهیم پرداخت  

 اكنون هریك از این موضوع ها را با تفصیل بیشتری  مورد مطالعه قرار میدهیم. د ر برخی  موارد به علت  وضاحت فاكت  به اشارتی اكتفا خواهد شد ود ربر خی د یگر از موارد با تفصیل مباحثه  خواهد شد. این گونه مباحثات  سیستماتیك به داعیه ی تفاهم كمك میرساند و بد ین لحاظ از  اندیشمندان دعوت میگردد  با سهمگیری خویش این مباحثه را غنا بخشند .

 

 اتحاد نیرو های ملی و دمو كراتیك

طرح چند سوال  به بحث  پیرامون این موضوع  نه تنها ساختار میبخشد بلكه به درك  محتوای مباحثه  نیز كمك میرساند. نخستین  پرسش مربوط میشود به مفهوم های ملت و به اصطلاح برخی “ ملت سازی”. دو سوال  بعدی ملی بودن  و  دمو كراتیك  بودن این نیروها را در گذشته و حال مورد پرسش قرار میدهند .

ملت و گویا (ملت سازی)

درین رابطه ابراز نظر هایی صورت گرفته و درینجا به یاد آوری  برخی  میپردازم :

 میخواهم  نكته ی چند پیرامون  مباحثه   آ قایان قسیم  اخگر،  داكتر  پدرام و استاد اسماعیل یون در رابطه با  تعریف ملت و منافع ملی   بنگارم. اقایان اخگر ، پدرام و  یون  طی یك میز گرد سیاسی تحلیلی رادیو دری برونمرزی مرکز خراسان   در مورد (ملت سازی) و منافع ملی  روشنایی میافگنند.

در آغاز لازم میدانم  تیز نگری فكری  آنان را بستایم. راز سخن د ر هنر تعریف  و توصیف نهفته است زیرا  ابعادی را كه  شركت كنندگان میز مدور به بحث میكشانند   بدعت فكری میتوان حساب نمود.

درین مقاله نخست حرفهایی پیرامون تعریف و شرایط  آن ، سپس  نكات نظر این اندیشمندان  را  به بررسی میگیرم .

با تعریف  آن ویژه گیهای  یك  پدیده  را  بیان مینماییم كه  پد یده مورد نظر را  بتواند معرفی نماید.تعریف باید حدود  متمایز كننده را  احتوا نماید، واضح  ،قابل  كاربرد و با اعتبار باشد . زمانی كه ملت را تعریف مینمایم میخواهیم  بگو ییم چه را میتوان یا نه میتوان ملت نامید .  برای تعریف منافع ملی لازم است نخست ملت را تعریف نماییم .

 بد ین لحاظ  میخواهم تعریف   ملت را  درین  نامه مورد گفتگو قرار دهم. ملت عبارت از  یك مجتمع  افراد  است كه در محدوده ی مرزهای معیین ارضی زند ه گی نموده  وبه صورت عموم از راه حاكمیت دولتی درپی ابراز هویت مشترك سیا سی میباشد. ملت ها معمو لأ به وسیله تاریخ ، زبان و  منشأ  واحد اتنیك  تعریف و  برین مبنا  مورد دفاع قرار ميگیرند،  اند كی د قت نشان مید هد كه  ملت مجمع ذهنی و سوبجكتیف  بوده و متشكل از  گروپهای  قومی ، زبانی، مذهبی  و ...  میبا شد.   تشكل ملت در  وجود هویت  واحد سیاسی تجلی مییابد

. Hague, R, Harrop, M. et al.1998.p.8

پروسه تشكل ملت به یقین  بر بنیاد هایی از زمره توافق جمعی  استوار میباشد. هم مفهوم ملت و همچنان  حق حاكمیت ملی  مفاهیم سیا سی اند . د ر تلاش برای تعریف ملت و مساله  حق خود ارادیت و  حاكمیت ملی به  مشكل  دیگری بر میخوریم  و آن  تعریف از مردم است.  منظور ماكه ها اند وقتی ما از    ملت افغان یا مردم افغانستان صحبت مینماییم.   كدام مردم   از زمره مردمان در این ملت كه یك معجون مركب  است  باید حكومت نماید.  دمكراسی با بنبستی روبرو میشود، اصول سه گانه دموكراسی   به گفته ویلسون ویدرو

  Political Science Quarterly 2,1887

به د كتاتوری اكثریت یا اقلیت میانجامد

ملت عبارت از انستیتوتی  است كه جمعیتی از  مردم دارای سرزمین  فرهنگ  مشترك  خود را بدان وسیله معرفی  مینماید .    

.(http://www.cwis.org/nation.htm l   )

اخگر معتقد است كه " منافع ملی ما در منافع فرد فرد شهروندان افغان معنا پیدا  می کند نه به آن مفهوم انتزاعی که تا حال بویژه در کشور افغانستان از طرف سیاستمداران مطرح شده است که بیشتر منافع حکومت و دولت در قالب منافع ملی مطرح شده است نه منافع مردم ..."

به نظر اسماعیل یون منافع ملی باید بوسیله احزاب سیاسی موجود تعریف گردد و  پدرام  فكر میكند:    “مبحث منافع ملی مبحث کاملاً روشنی است و از نظر علوم سیاسی می دانیم که وقتی منافع ملی را در کشور تعریف می کنیم در واقع مجموعه همه امکاناتی است که یک کشور و یک ملت برای حفظ هویت خودش چه در گذشته و چه در حال و آینده بر آن مبناها و پایه ها خود را تعریف می کند و در واقع از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و از نظر استقلال و روابط بین المللی و مجموعه امکاناتی که می تواند یک جامعه را متکی به خودش بسازد همه شامل این تعریف هستند ."

 اندیشمند اولی  منافع ملی را   حاصل  جمع  منافع  افرادی میداند كه ملت  را میسازند.اندیشمند دومی میخواهد این منافع نخست تعریف و مورد توافق قرار گیرند و بعد از آنها صحبت و دفاع صورت گیرد.

 اند یشمند سومی   منافع ملی را  به حیث همه ی امكاناتی میداند” كه یک کشور و یک ملت برای حفظ هویت خودش چه در گذشته و چه در حال و آینده بر آن مبناها و پایه ها خود را تعریف می کند ..."

این سه نكته نظر  ابهامهایی  را  منعكس میسازند و بر بخی از ا بعاد  موضوع  تماس میگیرند .

دكتور همت فاریابی   چهار قلم ادویه را برای  ایجاد (ملت واحد) ضروری میشمارد. وی در مقاله ی زیر عنوان : عد یده موانع در روند ( ملت سازی) درافغا نستان ،  د رسایت آریایی این چهار  ادویه را چنین برمیشمارد :

تثبیت نفوس حقیقی كشور و  تفكیك  كمیت نفوس هر قوم

تقسیم قدرت سیاسی بر مبنای  میكانیسم عملی

حل منجلاب خط « دیورند»

تثبیت رژیم حقوقی نیروهای خارجی در افغانستان .

هدف این ا ست كه هم    عینی بودن و هم ذهنی بودن  این انستیتوت را كه با وصف چند ملتی بودنش باز هم ملت نامیده میشود مورد سوال میتوان قرار داد . ملت افغان به گفته داكتر پدرام و كار شناس اخگرطی میز گرد با رادیوی خراسان  مراحل ملت سازی را باید بگذ راند. بر بنیاد  بیان این آ قایون  ملت افغان را به مثابه ملت نه میتوان شناخت و  هر نوع ادعای ملی بودن نیرو ها نیز اساس خود را از دست میدهد. خیلی ساده میتوان  ملت را  به مثابه كارت هویت   دانست . بعلاوه اصطلاح (ملت سازی)  اگر   بمعنی

 Institutionalization

   باشد باید آن را  بعنوان یك پروسه ی  شمرد كه  هویت مشترك  در روال تاریخ شكل میگیرد. هویت مشترك میتواند بر بنیاد های  مادی و معنوی  استور باشد .وقتی حالت ملت  چنین است ، حال منافع ملی چگونه خواهد بود .این بحث را در مقاله بعدی د نبال خواهیم نمود.

 

از توجه تان تشكر

 


بالا
 
بازگشت