چگونه "شرف هموطنی با ذلت گوسپندی" تعویض می شود؟

                                                                           

نویسنده: محمداکرام اندیشمند

 

مشاور رئیس جمهور افغانستان درامور بین المللی جناب دکتور رنگین دادفرسپنتا درمقالۀ جالبی که درسایت انترنیتی " افغان جرمن آن لاین" منتشرشده است، معضل وبحران تفکروتمایل قومگرایی یا به قول خودشان "ناسیونالیزم تبارگرا" رابه بحث و بررسی گرفته اند. مقالۀ ایشان که درعنوان"گله های سراسر جهان متحد شوید"، نگاشته شده با این پرسش پایان می یابد:" چگونه انسانها می توانند، شرف هموطنی را با ذلت گوسپندی تعویض کنند؟ "

هرچند دراین پرسش ازمکان وانسانهای ساکن ویا متعلق به آن نام برده نشده اما به روشنی می توان یافت که منظور نویسنده وپرسشگرازآن مکان، افغانستان وانسانهایش هم همان افغانها ویا به قول عده ای افغانستانی ها اند. به خصوص افغان هاییکه بحران ومعضل ملی را با باورها ودیدگاه های گوناگون مطرح می نمایند. چه بگونۀ فاشیستی که دکتور سپنتا از آن درمقولۀ" نژاد پرستی بدوی افغانی" نام می برد ویا به نوع دیگری که داعیان این باور واندیشه آنرا به عنوان یک معضل ومشکل حل ناشدۀ جامعه وکشور خود مطرح می کنند.

درحالیکه مشاورامور بین المللی رئیس جمهور بحث  بسیار مهمی را بمیان کشیده اند وآنرا به تحلیل گرفته اند ولی  دو نقطۀ مهم واصلی این بحث را کمترموردتوجه واعتناقرارداده اند. نخست اینکه ازریشه یابی وتبیین عوامل اصلی "ناسیونالیزم تبارگرایانه" و "نژادپرستی بدوی افغانی" بسیار سطحی وبا اشارۀ اندک گذشته اند. علاوتاً درتذکر واشارۀ کوتاه این عوامل با دید ونگرش عادلانه ومنصفانه  به بحث وقضاوت ننشسته  وبه پرسش های بسیاری که دراین مورد وجود دارد پاسخی ارائه نداشته اند. وثانیاً پرسشی را که خود درپایان مقاله مطرح داشته  بی پاسخ گذاشته اند. پاسخ این پرسش را که چگونه می توان "شرف هموطنی را با ذلت گوسپندی تعویض" کرد؟  اهمیت وضرورت بررسی وپاسخ به هردو موضوع توسط آقای سپنتا ازاین نقطۀ نظر قابل نگرش است که ایشان ازیکطرف دکتور ومتخصص علوم سیاسی اند واز جانب دیگر مشاور رئیس جمهور افغانستان درامور بین المللی میباشند. معهذا هرنوع بحث وتحلیل وی دراین موارد درذهنیت وسیاست  رئیس جمهور کرزی می تواند اثرگزارباشد. سیاست حامدکرزی ودولت او درمورد بحران ومعضل تمایل تبارگرایی وتفکرقببیله سالاری چه به عنوان یک موضوع حل ناشدۀ ملی وچه به عنوان یک باور واندیشۀ فاشیستی  آن هم از نوع فاشیزم بدویت وقبیلوی اثر دو پهلودارد. سیاستی که میتواند درحل این بحران نقش سازنده، مثبت وعادلانه ایفا کند وسیاستی که می تواند آتش این بحران را شعله ورترسازد.

دراین تردیدی نیست که گسترش مرزبندی های قومی، نفاق وبی اعتمادی ملی درافغانستان طی سه دهۀ اخیردرنتیجۀ جنگ وتجاوز خارجی حدت وشدت بیشتر ازهرزمان دیگر داشته است؛ اما دراین نیز نمی توان شک کرد که ریشه ها وزمینه های این نفاق وبی اعتمادی نه دردورۀ مذکور بلکه مدت ها پیش ازآن وجود داشت. تفکر قبیلوی و برتری جویی قومی یا همان"ناسیونالیزم تبارگرایانه ونژاد پرستی بدوی افغانی" درگذشته های قبل ازاین سه دهۀ اخیر نه توسط  به قول مشاورسیاسی رئیس جمهورکشورما"گله گرایان پشتون ، تاجک، ازبک ، هزاره ودیگران" بلکه توسط حاکمیت ودستگاه برسراقتدار اِعمال می شد. واین سیاست "نژاد پرستانۀ بدوی" مانع شکل گیری همان تفکر وپدیدۀ" شرف هموطنی"  گردید که اکنون نه تنها دکتور سپنتا بلکه هر فرد روشن بین، عدالت خواه ودوستدار پیشرفت وسربلندی افغانستان درآرزوی تحقق آن به سر میبرد. درحالیکه گله گرایی ازسوی وابستگان هرتباری برای تبعیض وبرتری جویی، زشت وبرخلاف شرافت هموطنی است؛ اما چنین دیدگاه و قضاوتی منصفانه نخواهد بود که فریاد دادخواهانه درجهت "شرافت هموطنی" را با صدای نژاد پرستانه دراِعمال سیاست "ذلیلانۀ گوسپندی" دریک پلۀ ترازو وزن کرد. به همین گونه این برداشت ودیدگاه نیز با انصاف وحقیقت همسویی ندارد که ازبحران ومعضل ملی درجامعه وکشورخود انکارنمود وهرصدایی را به خاطر پیاده ساختن همان آرمان "شرافت هموطنی"، صدایی برخاسته از گلوی "گله گرایان نژاد پرست" تلقی کرد. شاید دراین صداها وادعا ها اغراض وامیال شخصی ومنفعت طلبانۀ بسیاری نهفته باشد اما به هیچ صورت نمی توان صدای آمرانه وسلطه جویانه ای  مملو ازخدعه وتزویر را که غرض اِعمال تبعیض وبیداد بلند می شود با صدای که برای انصاف وعدالت بر می خیزد یکسان تلقی کرد وهردو را با یک نگاه دید.

آنچه که دانشمند علوم سیاسی کشوردکتور سپنتا واکنون به عنوان مشاورسیاسی رئیس جمهور افغانستان نگاشته اند که : "من هرگزگرفتاراین گمانه زنی که خطر گله گرایی درافغانستان کاهش یافته است نشده ام" بسیار دقیق است. به خصوص که مصداق این نگرانی خودرا دردوران مباحثات لویه جرگۀ قانون اساسی، انتخابات ریاست جمهوری وانتخابات ریاست پارلمان مشاهده کرده اند. اما برای او که مشاوریت ریاست جمهوری را بدوش دارد تنها این کافی نیست تا  بگوید: "من به مثابۀ یک تبعۀ جمهوری افغانستان که خودم را به هیچ تباروهویت گله یی منسوب نمیدانم، براین باورم که فقط انسانیت انسان وتعهد او به همنوعان وپاکیزگی وعفت سیاسی اواست که اورا مورد قبول یا رد می سازد."  مشاورسیاسی  ریاست جمهوری منحیث دکتورومتخصص علوم سیاسی که بویژه خودرا درافغانستانی دارای تبار های گوناگون ومتعدد به هیچ تباری منسوب نمیداند قبل ازهمه باید این دیدگاه وسیاست را به رئیس جمهورودولتی به زعامت او انتقال دهد. واورا با این مشوره یاری کند که افغانستان به سیاست عادلانۀ ملی نیاز دارد وازطریق تدوین وتطبیق چنین سیاستی است که می توان "شرف هموطنی را با ذلت گوسپندی تعویض" کرد.

   


بالا
 
بازگشت