پرتو نادری
پرتو نادری درسال 1331 هجری خورشیدی در قشلاقی موسوم به جرشابابا واقع ولسوالس کشم ولایت بدخشان دیده به جهان کشود.
مکتب یا مدرسه را تا صنف نهم درزادگاه خود خواند وسپس دوره لیسه را دردارالمعلمین شهرکابل به پایان رساند. برای ادامه تحصیل دردانشگاه، به سال 1350 خورشیدی وارد دانشگاه کابل شد ودرسال 1354 تحصیلات خودرا دردانشکده ساینس به پایان رسانید. اودراین دانشکده دررشته زیست شناسی به تحصیل پرداخت. علاوه برآن درشته های شیمی وزمین شناسی نیزآموزش دید.
پرتونادری درپایان دوره تحصیل دانشگاه به سرودن شعرونویسند گی روی آورد. از آن بعد اشعارونگاشته های ادبی، علمی واجتماعی اودرمطبوعات به چاپ رسید. اشعار پرتو به انگلیسی
نیزترجمه شده ودرمطبوعات بیرون مرزی چاپ گردیده است.
او چندبار ازکانون ها ی ادبی ومؤسسات اجتماعی جایزه دریافت کرد. مجموعه های شعری که تا کنون ازپرتو نادری به چاپ رسیده عبارتنداز:
1 - قفلی بردرگاه خاکستر
2 - سوگنامه یی برای تاک
3 - آنسوی موج های بنفش
4 - تصویربزرگ، آیینه کوچک
5 - ازواژه های اشک تا قطره های اشک، دراین نوشته دیدگاه ها درمورد شعرامروز افغانستان بیان شده است.
6 - لحظه های سربی تیرباران
همچنان ازپرتو نادری مجموعه های شعر دیگر ونگاشته های ادبی آماده چاپ میباشد.
چند نمونه شعر:
سکوت
دربامدادی این گونه تاریک
زبانم را بریده اند
وحنجره ام راتیرباران کرده اند
من خاموشی سنگینم را
درپسکوچه های هول واضطراب
طبل می زنم
این صدا که ازآن سوی سرزمین های حادثه می آید
آواز من است
که ذهن سنگ بسته تاریخ را
آبستن ماجراهای تازه یی می کند
واین صدا که ازآن سوی سرزمین های حادثه می آید
خاموشی من است
که رودخانه فریاد را
ازتوفان پلی زده است
باد می وزد
باد می وزد
شاید هزارویک سال دیگر
فاتحان جویبارهای چرکین
دربامدادی این گونه تاریک
کشتی پندارهای کوچک خودرا
بادبان افرازند
دسمبر دوهزار
شهرپشاور
سیگار نیم سوخته
دراین شوره زارتلخ
حتی گیاهی هم درسبزترین فصل خدا نمی روید
وتو بیهوده می پنداری
که شاید کاج بلندی سایه سبزسعادتش را
برمسافران تشنه بگستراند
دراین شوره زارتلخ
قیام سرخ شقایق را
درچارچوب قانون ملخ های تشنه گی
تکفیرکرده اند
ومن برای آن کسی غمگینم
که تاهنوز
درمیان چشمه وسراب
تفاوت تشنگی راطی نکرده است
من برای آن کسی می گریم
که تفکربزرگ سیا سی اش را
چنان سیگارنیم سوخته یی
ازکسی به عاریت گرفته است
که دموکراسی را
درانحنای اندام برهنه زنی جستجو می کند
دراین شوره زار تلخ
اگرمرسل سرخی روییده است
جزخون داغ عروسان "دهراود"
چیزدیگری نیست
دراین شوره زارتلخ
وقتی دموکراسی اشتباه می کند
ماباید گورستان های تازه یی داشته باشیم
وهیچ کس
حتی پدرمن نیزحق ندارد که بگوید
بالای چشمان دوستان ما ابروست
خون هزارداماد
خون هزارعروس
فدای دوستان ماباد
که تنها یاد گرفته اند
بکش تا که زنده بمانی
دوستان ما مردمان صبوری اند
وباعقل روشن کامپیوتری خویش
درجنگل تاریک" دی- ان-ای"
سرگردانند
دوستان ما
انساج پوسیده گورستان های "توره بوره" را
هزارویک رنگ
درآزمایشگاه پنتاگون
تجربه می کنند
که شاید
فلان ابن فلان
درنخستین نسل
امتدادی بوده است
ازنژاد قابیل
دوستان ما
بی آنکه آب را گل آلود کنند
ازرود خانه خونین " یازدهم سپتامبر"
ماهی قزل آلا می گیرند
شهرپشاور – پاکستان
جولای دوهزارودو
تندیس شکسته ی آواز
ای غریبه ی غمگین
مصیبتنامه ی بزرگت را چگونه رقم خواهی زد
آن که دیروز درمراسم تیرباران حنجره تو
گلوله ی نخست را شلیک کرد
امروز
درچارراه هیاهو
اندوه خاموشی ترا فریاد میزند
این غریبه ی غمگین
وقتی که تندیس شکسته ی آوازت
درمیان دلالان بازارسیاه سیاست
دست بدست میگردد
مصیبتنامه ی بزرگت را چگونه رقم خواهی زد
روزنامه های درتبعید
فصلنامه های درتبعید
خبرقاچاق تندیس شکسته ی آوازترا
باحروف درشت خالی
اعلان کرده اند
غریبه ی غمگین،
مصیبتنامه ی بزرگت را چگونه رقم خواهی زد
کابل افغانستان
بهار1383 هجری خورشیدی