دكتور همت فاریابی
دوازدهم اكتوبر ۲۰۰۵ م
 


 

طرح حصار یا ادامه بحران خط دیورند

 

قسمیكه دیده میشود درین اواخر با بحرانی تر شدن اوضاع امنیتی وشدت گرفتن بحران اداری در حكومت رئیس جمهور كرزی و در گرما گرم این بحبوحه موضوع پایان بخشیدن یكجانبه به ماجرای خط دیورند بار دیگر ( ولی اینبار غیرمستقیم و با یك شیوه جدید تر نسبت به گذشته ها ) از طرف مقامات پاكستانی مطرح گردیده است .
بتاریخ سیزدهم سپتمبر جنرال مشرف رئیس جمهور پاكستان در ملاقاتش با كاندولیزا رایس وزیرخارجه ایالات متحده امریكا طرح پیشنهادی حكومت پاكستان را مبنی بر اعمار حصار در امتداد مرز های افغانستان و پاكستان ارائه نمود . پاكستان درحالیكه بیش از هفتاد هزار نیروی نظامی خود را به بهانه مبارزه علیه تروریسم در چهره طالبان و القاعده و جلوگیری از قاچاق مواد مخدر در منطقه سرحدات قبائلی مستقر گردانیده است ، به مقامات امریكائی در عین حال با گوشزد به مقامات افغانستان پیشنهاد نمود كه بخاطر جلوگیری از ورود عناصر ضد دولتی در قلمرو افغانستان و قلع و قمع بقایای طالبان و القائده در داخل خاك پاكستان ضروری میداند تا سرحد تقریبآ دوهزار كیلومتری بین دولتین را در بنای خط استعماری دیورند با كشیدن سیم خاردار بمثابه حصار مسدود نماید .
این طرح پیشنهادی پاكستان ، سرجنبانك رضائیت بخش مقامات امریکائی را به حیث فرمانفرمای منطقه و بادار كُل در قبال داشته و خانم كاندولیزا رایس وزیر خارجه و بعضی مقامات دیگر امریكائی این طرح را بخاطر مبارزه موًفقانه علیه تروریسم موًثر و جالب دریافتند .
این پیشنهاد مقامات پاكستانی عكس العمل های متعدد و مختلف را در جامعه افغانستان چه در داخل و خارج كشور اعم از ارگانها و مقامات سیاسی ـ دولتی و غیر دولتی و همچنان در حلقات روشنفكری و اكادمیك در قبال داشته است .
طرح پاكستان در زمینه اعمار حصار كه پشتیبانی مستقیم و آشكارای محافل رسمی ایالات متحده امریكا را همچون گرداننده امور سیاسی و نظامی در منطقه با خود دربر دارد ، مضمون نارضائیتی بخشی از جامعه افغانستان از جمله رئیس جمهور كرزی را تشكیل داده است .
آقای كرزی منحیث رئیس جمهور كشور با درنظرداشت نبض قسمتی از جامعه افغانستان كه موضوع پشتونستان را سمبول پاتریاتیسم و حتیٰ غیرت افغانی تلقی میكنند ابراز ناخشنودی نموده گفت كه در مبارزه علیه تروریسم قاطع و مصمم بوده ولی اختیار حل موضوع خط دیورند مربوط به مردم افغانستان است . طبیعی است كه رئیس جمهور كرزی با وجود همه امریكائی پسندی اش نمیتوانست خواست پاكستان و امریكا را تآئید نماید .
پاكستان چه میخواهد ؟
در ظاهر امر بنظر میرسد كه گویا موضوع ایجاد حصار بخاطر جلوگیری عناصر تخریبكار یعنی دشمنان دولت حامد كرزی از آنطرف سرحد بداخل خاك افغانستان مطرح شده است ولی حقیقت قضیه درخور كدام تحلیل و مداقه بخصوص نیست مسلم است كه پاكستان با این فیر خود دو هدف را نشان قرار داده است یعنی در صورت ممكن تآیید غیرمستقیم خط دیورند را كمایی مینماید و در صورت غیرعملی بودن این خواسته ( كه بیشتر به واقعیت نزدیك است ) پاكستان میخواهد به متحدین ضد تروریسم خود در رآس ایلات متحده امریكا كه نسبت عدم جلوگیری از ورود عناصر ضد دولتی در خاك افغانستان زیر فشار میباشد ، استناد نماید كه بدون بستن سرحد طولانی بین دو كشور ، جلوگیری از ورود عناصر تخریبكار ناممكن است و ایجاد حصار هم به زعم پاكستان در بنای خط دیورند میباشد .
پاكستان در ازمنه های مختلف تلاش نموده است تا از بحبوحه بحران داخلی افغانستان استفاده اغظمی نماید و این بحران را عملآ آگاهانه و مصمم تشدید میبخشد تا به هدف خود نایل آید .
به بهانه تعقیب طالبان و القاعده پیشروی نه چندان قبل نیروهای نظامی پاكستان بداخل خاك افغانستان و تهانه زدن به مسافه پنجاه كیلومتری داخل مرز كشور دسیسه ئی بود كه هدف آن مقامات دولتی افغانستان را وادار به عكس العمل نماید تا آنها بگوید كه مرز پاكستان در كدام قسمت قرار دارد . به این ترتیب پاكستان مهیلانه سعی نمود تا تآیید غیر اختیاری مقامات افغانی را كسب نماید . حالا نیز ادامه همان هیله گری بخاطر تصیح مرز بین دو كشور بر اساس خط دیورند است ولی با تاكتیك جدید . این نیرنگ مقامات پاكستانی علی الرغم اعلان اتحاد در جنگ علیه تروریسم تلاشی است كه راه گریز را بخاطر شعله ور نگاه داشتن مناطق مرزی بین دو كشور و استفاده اعظمی از آن هموار نماید ، مادامیكه مسله اختلافات مرزی بین دولتین قطع و فصل نشده باشد .
حكومت پاكستان با این پیشنهاد خود بار دیگر گوشزد مینماید كه اگر شما مردم افغانستان بخواهید كه یك دولت با ثبات و زندگی صلح آمیز داشته باشید ، باید خط دیورند را صحه بگذارید . درغیر اینصورت القاعده ، طالبان ، مجاهد وغیره این قماش عناصر در هر دوره تاریخی در پاكستان میتواند موجود باشد تا زندگی صلح آمیز شما را برهم و درهم نماید . از قیاس پاكستان چنین برمیآید كه اگر معضله این خط جنجال برانگیز از بین نرود مردم افغانستان نفس راحت نخواهد كشید .
حالا كه كشور های ایتلاف در رآس ایالات متحده امریكا یكجا با دولت های پاكستان و افغانستان متحد جنگ علیه تروریسم در چهره طالبان و القاعده هستند ولی متآسفانه اوضاع امنیتی در افغانستان روزبروز پیچیده تر گردیده و همین القاعده و طالبان و دیگر بنیادگرا های اسلامی فعالیت های تخریبی خود را توسعه میبخشند .
در حالیكه بعد از یازدهم سپتمبر پاكستان در اثر فشار های ایالات متحده امریكا از گروه طالبان دستبردار شده و آنها را در بدل چندین ملیارد دالر برای امریكا فروخت ولی بازهم به سیاست دو وجهی خود در قبال مبارزه علیه تروریسم ادامه میدهد .
این سوال مطرح میگردد كه پاكستان كدام هدف را دنبال مینماید ؟ گمان نمی رود كه اشغال مجدد افغانستان به دستور كار پاكستان باشد زیراكه شرایط سیاسی و نظامی در منطقه و جهان دگرگون شده و این خیال باطل است . ولی از گزارش حوادث چنین میتوان نتیجه گرفت ، تا زمانیكه موضوع خط دیورند حل و فصل نگردد پاكستان به انواع مختلف اوضاع را در منطقه متشنج حفظ نموده و شعله های آنرا به عمق ساختار های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و نظامی افغانستان حواله نموده ، مینماید و در آینده نیز خواهد نمود .
عملكرد حكومات افغانستان از ۱۹۱۹ تا امروز در آیینه این بحران
امیرعبدالرحمن خان كه بخاطر وسعت و تعمیل سیاست دكتاتورمنشانه خود از یكطرف درگیر جنگ داخلی و سركوبی نافرمانی های اقوام مختلف ضد استبداد بخصوص مردم با شهامت هزاره بود و گاهی هم درین جبهه خود را ناتوان حس مینمود و از جانب دیگر فشار های توسعه طلبانه هند برتانوی و عدم تثبیت كامل سرحدات كشور از طرف شمال و شمالغرب با روسیه تزاری و ایران باعث تشدید ضعف آن در برابر قیامهای مردم میگردید .
بعداز حل و فصل مشكلات سرحدی با روسیه تزاری و ایران متوجه تعیین سرحدات جنوب كشور گردید . امیر درین بحبوحه بخاطر فایق آمدن به چالش های دولت اش سازش را با دشمن خارجی نسبت به سازش با دشمن داخلی ترجیح داده خود را منقاد به امضای قرارداد ننگین خط دیورند نمود كه باعث از دست رفتن قسمتی از خاك افغانستان گردید . و این قرارداد در واقعیت امر از معاهده گندمك چهارم جوزای ۱۲۵۷ هجری شمسی امیر محمد یعقوب خان كه بتاریخ بنام معاهده ننگین گندمك یاد شده است كدام تفاوتی از لحاظ حمایت از منافع انگلیس و از دست رفتن خاك های افغانستان ندارد .
در ماه اگست ۱۹۱۹ میلادی استقلال كامل افغانستان در بدل شناسائی دوباره خط دیورند از طرف حكومت نو بنیاد شاه امان الله خان توسط معاهده پنج ماده ئی صلح راولپندی از طرف انگلیس برسمیت شناخته شد .
شاه امان الله خان كه در بین تمام حكمرانان دوصد و پنجاه سال اخیر تاریخ افغانستان با نام نیك آزادی پسندی و رعیت پروری معروف است ، با اعتقاد به آرمان های مردم افغانستان و مصلحت تام وطن لازم دید تا حكومت و مردمش را در باطلاق خط دیورند فرو نبرد . به این اساس شناسائی خط دیورند را در بدل برسمیت شناختن كامل استقلال دولت نو بنیادش از طرف انگلیس ها به نفع مردم و وطن اش پسندیده و آنرا عملی نمود .
محتوای مفاد این معاهده بدینقرار است :
۱ ـ ازین تاریخ به بعد صلح و مصالحت خواهد بود .
۲ ـ رعایت انتقال سلاح از خارج از طریق خاك هند ممنوع و سلب شد .
۳ ـ عطیه كه به امرای سابقه داده میشد برای دولت جدید داده نمیشود .
۴ ـ دولت بریتانیا آماده است بعداز شش ماه سفیر جدیدی به كابل غرض تگمین دوستی مجدد بفرستد به شرط اینكه دولت افغانستان دوستی خود را در عمل ثابت كند .
۵ ـ دولت افغانستان سرحد بین افغانستان و هند را كه امیر مرحوم ( عبدالرحمن خان ) قبول نموده بود بپذیرد و آن قسمت هائیكه تحدید نشده از طرف كمسیون انگلیسی تعیین شود و عسكر انگلیس تا آن مدت در جاهای خود باقی خواهند ماند .
اگرچندیكه در معاهده راولپندی علی احمد خان رئیس هیآت جانب افغانی ازدستورالعملیكه از كابل با خود داشت تا حدی مستقلانه و خودسرانه عمل نمود ازین سبب از طرف شاه امان الله مورد سرزنش و عتاب قرار گرفت ولی این معاهده بطور كُل غیر مترقبه و تصادفی برای رژیم شاه امان الله نبود زیراكه تلاش ها و چانه زنی های طولانی در مذاكرات با انگلیس بیش ازین حاصل دیگری در پی نداشت . لازم به تذكر است كه عدول رئیس هیآت افغانی از دستورالعمل نمیتواند صبغه حقوقی معاهده را مخدوش نماید .
بعداز فروپاشی رژیم سیاسی شاه امان الله و بقدرت رسیدن نادرشاه ، انگلیس از ناحیه قبایل سرحدی نفس راحت كشید . چونكه نادرشاه زاده سیاست مكارانه خود انگلیس ها بود .
در موضوع پشتونهای آنطرف خط دیورند آزادی نیم قاره هند از استعار انگلیس و تقسیم آن به دو كشور هند و پاكستان كه مصادف با حكومت شاه محمود خان بود ، روح تازه دمید . درین دوره بود كه موضوع قبایل سرحد در پارلمان مورخ ۲۶ جولای ۱۹۴۹ كشانیده شده و شورای ملی افغانستان در اثر خواست و فشار حلقات بر سر اقتدار قبیله گرا بطور یكجانبه و سمبولیك قرارداد را ملغی اعلان نمود . درحالیكه نظر به تعاملات مناسبات بین الدول ملغای یكجانبه و خودسرانه میثاقهای دو جانبه ویا چند جانبه اثرات حقوقی را در پی ندارد . از آن زمان به بعد جنگ سرد میان پاكستان و افغانستان در سر موضوع خط دیورند به پیمانه های مختلف ادامه دارد یعنی گاه به غلیان میآید گاه به سردی میگراید .
در عصر محمدظاهر شاه ، سردار محمد داود منحیث صدراعظم كشور مسئله مرزی را با پاكستان به دستور كار خود قرار داده بحران آفرینی نمود . تنش میان دو كشور همسایه به غلیان خود رسیده حتیٰ احضارات نظامی گرفته شد ولی این تنش بغیر از خسارات اقتصادی برای كشور حاصل دیگری در پی نداشت .
در زمان ریاست جمهوری سردار داوًد صدای دهل ( دا پشتونستان زمونژ ) بعداز یك وقفه سردی بار دیگر در فضا پیچید . بعداز آنكه مذاكرات با مقامات پاكستانی به ارتباط خط دیورند به بنبست رسید كه در آن زمان نیز بنام جهاد عناصر ضد رژیم داوًد به آغوش پاكستان جای گرفتند . عواقب آن منجر به ایجاد اوچاق های جنگ در بعضی از مناطق كشور گردید . بستن راه های تجارتی و تحریم های مناسبات اقتصادی و تجارتی پیامد های ناگوار دیگری را بالای شانه های مردم كشور تحمیل نمود .
زمانیكه نیروهای چپی در نتیجه واقعه هفتم ثور به قدرت رسیدند ، از قرار تحریر واقعه نگاران جنرال ضیآالحق رئیس جمهور پاكستان با نورمحمد تره كی اولین رئیس جمهور رژیم چپی ها در حاشیه اجلاس كشور های عضو جنبش عدم انسلاك منعقده هاوانا در باره خط دیورند مذاكره نموده قرار گذاشتند تا ادامه مذاكره در بین هردو رهبر به ارتباط خط دیورند در كابل صورت گیرد . جنرال ضیاالحق پس از بازدید از ایران و مذاكره با مقامات ایرانی مسلمآ در خصوص دولت تازه بنیاد چپی ها در افغانستان ، وارد كابل گردید . این سفر رئیس جمهور پاكستان از طرف نورمحمد تره كی استقبال گردیده و ضیافتی به افتخار ضیاالحق در پغمان ترتیب داده شد . در مذاكراتی كه طی این دیدار رسمی در بین رهبران دو كشور پاكستان و افغانستان صورت گرفت ، جنرال ضیآالحق با اظهار نظر نیك در قبال تحولات افغانستان كه این مربوط به امور داخلی خود افغانستان است ، پیشنهاد نمود كه درصورت حل موضوع خط دیورند ( كه هدفش صحه گذاشتن به این خط است ) با رژیم كابل همكاری همه جانبه مینماید و مخالفت با امور داخلی دولت تازه بنیاد ندارد . همانقسمیكه امریكا نیز در آن زمان افغانستان را ساحه نفوذ شوروی میدانست و در اوایل علاقه بخصوصی به چگونگی انكشاف اوضاع در منطقه نداشت .
درین ملاقات نورمحمد تره كی موضوع حق تعیین سرنوشت پشتونهای آنطرف مرز را مطرح نمود . واضح است كه حق تعیین سرنوشت مردم سوبا سرحد از نظر حكام افغانستان و پاكستان دو توجیه جداگانه و مخالف هم دارد . به همه حال مذاكرات پغمان بین دو رهبر به ارتباط خط دیورند و تنظیم مناسبات آینده دولتین به اساس صلح و همكاری به كدام نتیجه ئی نرسید . اما بعدآ مداخله كشور های ذینفع از یكطرف و بی علاقه گی كابل در بازگشت به مسئله بحران خط دیورند از جانب دیگر باعث گردید تا دشمنی ها در بین اسلام آباد و كابل روزبروز به وخامت گرائید و پاكستان با تربیه و مسلح ساختن مخالفین دولت به مداخله سریع و آشكارا مبادرت ورزید .
روئسای جمهور بعدی نیرو های چپی كه یكی پی دیگری در بنای مبارزه بدست آوردن قدرت سیاسی در بستر حمایه كاخ كرملین در اریكه قدرت ظاهر شدند نیز نسبت وابستگی های خود نتوانستند باب مذاكره را با پاكستان در موضوع خط دیورند باز نموده و مناسبات سیاسی ـ دیپلوماسی را بهبود بخشند . همان قسمیكه دیده شد انكشاف بعدی اوضاع پیچیده سیاسی و نظامی باعث تباهی افغانستان گردید .
بعداز رویكار آمدن دولت مجاهدین نیز پاكستان نقش تعیین كننده را در سیاست داخلی و خارجی كشور بازی نموده و بمثابه حامی و ارباب كُل سیاست افغانستان را سمت و سو میداد .
در زمان مجاهدین به علت ادامه درگیری های داخلی در بنای تقسیم قدرت و فقدان یك دولت حقوق بنیاد از یكطرف و وابستگی رهبران مجاهدین با پاكستان و خوف آنها نسبت از دست دادن مبالغ اندوخته شان در صورت تخطی از اصول بازی سیاسی پاكستان از جانب دیگر ، موضوع خط دیورند مسكوت گذاشته شد تا كه پاكستان دست به ایجاد الترناتیف مجاهدین در چهره طالبان است یازید .
گروه افراطی طالبان كه ستون فقرات این شبكه را اعضای استخبارات آی اس آی پاكستان تشكیل مینمود بعداز اشغال افغانستان دیر زمانی نگذشته بود كه به موضوع ایجاد به اصطلاح كانفدریشن افغانستان ـ پاكستان دامن زده و بازار این مرموزه را با تبلیغات وسیع گرم نگه داشتند . البته كانفدریشنی كه از موقعیت های دولتین قابل برداشت است ، افغانستان منحیث برادر خورد در ساختار پاكستان منحیث برادر بزرگ پیوست میابد . بالآخره اوضاع پیچیده مناسبات افغانستان و پاكستان مبتنی به خط دیورند منتج به آن گردیده است كه گاهی پاكستان خود را مدافعین پشتون های افغانستان قلمداد میكند .
واقعه یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ كه مناسبات سیاسی و نظامی را در جهان و منطقه دگرگون نموده و مهور حوادث بار دیگر افغانستان قرار گرفت . رژیم قرون وسطی ئی طالبان سقوط داده شد و مرغ شاهی بطرف حامد كرزی به پرواز آمد . آقای كرزی با وجود فقدان پایگاه وسیع اجتماعی ولی به دستور امریكا در مسند قدرت قرار گرفت .
دولت آقای كرزی یك ضلع اتحاد مثلث مبارزه علیه تروریسم است و لانه های مخالفین دولت امریكا در مناطق سرحدی آنطرف خط دیورند جابجا شده و از همدردی و همسوئی حلقات بنیادگرای مذهبی دو طرف مرز برخوردار هستند .این بافت و موقعیت باعث میگردد تا پاكستان خود را حق به جانب شمرده به این ویا به آن شكل مسئله خط دیورند را مطرح كرده و از این موضوع استفاده قابل ملاحظه نماید . باوجود آنكه افغانستان كشور تحت الحمایه امریكا است ولی پاكستان پارتنیار ( شریك ) ستراتیژیكی معتبر امریكا در منطقه نسبت به افغانستان است بنابرین پاكستان با غنیمت شمردن موقع تلاش میكند تا از اعتبار خود به نزد امریكا ، بمثابه آله فشار بالای افغانستان در خصوص اختلافات اش با افغانستان استفاده نماید . و این موضوع رئیس جمهور كرزی را در حالت دشوار قرار داده است ، بخصوص كه از طرح ایجاد حصار امریكائی ها حمایت كردند . كمال ساده گی خواهد بود اگر فكر شود در شرائط فعلی كه هردو دولت وابسته به امریكا است نقش دولت های پاكستان و افغانستان در قبال موضوع خط دیورند تعیین كننده باشد بدون آنكه آخرین حرف را امریكا بزند . در حضور امریكا در منطقه و تسلط آن بالای افغانستان و پاكستان هر تغییراتیكه در باب خط دیورند بوجود آید ، قبل از همه منافع امریكا درنظر خواهد بود . رئیس جمهور كرزی با وجود تمام عكس العمل و حساسیت هایش همان را خواهد كرد كه امریكا گوید .
آیا خط دیورند یگانه خط است ؟
نظر به استناد تاریخ خط دیورند یگانه خطی نیست كه در پیكر ارضی و اتنیكی افغانستان كشیده شده است بلكه خط های دیگری نیز وجود دارد كه اقوام دیگر افغانستان را با زبان و فرهنگ مشترك از هم جدا نموده است . ولی هیچگاهی از طرف حاكمان وقت كه معضله خط دیورند را با همه آب و تاب صیقل دادند ، گاهی در باره خط های دیگر سخنی گفته نشده است و قرارداد های مربوط این سرحدبندی ها را با اختیار سكوت ، حق به جانب و مصلحانه تلقی نمودند .
تاریخ مرحوم غلام محمد غبار كه منشآ معتبر بیان حقایق دوران معاصر افغانستان میباشد به ارتباط از دست رفتن خاك های افغانستان در مراحل مختلف چنین آمده است : ( ......... گاهی به علت تغلب اجانب از حدود افغانستان كاسته میشد ویا تجزیه میگردید.......... آخرین دولت در افغانستان كه حدود سیاست مملكت را با حدود طبیعی منطبق ساخت دولت ابدالی در قرن هژدهم بود . ولی در قرن نزدهم با انحطاط دولت ابدالی  و استقرار دولت محمدزائی ، حدود كشور افغانستان از هر طرف ، مخصوصآ از جبهه شرق و جنوب ، قیچی شده رفت ، تا شكل كنونی اختیار نمود و از سواحل بحر و رود سند عقب زده شده و محاط به خشكه گردید .
بدین ترتیب  : در دوره شاه محمود ابدالی :
ولایت خراسان در شمال مغرب افغانستان در سال ۱۸۰۳ بدست حكومت قاجاری ایران ( فارس ) افتاد .
قلعه اتك در كناره سند در سال ۱۸۱۲ بحكومت سك پنجاب گذاشته شد .
ولایت ملتان در سال ۱۸۱۸ بدست حكومت سك افتاد .
در دوره محمدزائی : ولایت كشمیر در سال ۱۸۱۹ بدولت پنجاب ملحق شد .
ولایت دیره غازی خان در سال ۱۸۲۱ به پنجاب گذاشته شد .
ولایت دیره اسمعیل خان در ۱۸۲۱ بدست سك افتاد .
ولایت پشاور را در سال ۱۸۲۳ سك اشغال نمود .
ولایت سند را در سال ۱۸۴۳ دولت انگلیس گرفت .
ولایت بلوچستان را در سالهای ۱۸۵۴ ـ ۱۸۷۶ حكومت انگلیس تصرف نمود .
ولایت مرو را در سال ۱۸۸۴ دولت روسیه زاری ( تزاری ) گرفت .
علاقه های شال ، فوشنج تا كوژك ، كورم و لندی كوتل در سال ۱۸۷۸ طبق معاهده گندمك از طرف امیر محمد یعقوب خان به حكومت انگلیس داده شد .
ولایات سوات ، باجور ، چترال  و علاقه های ارنوی ، وزیری ، داور چاگی  و چمن در سال ۱۸۹۳ طبق معاهده دیورند از طرف امیر عبدالرحمن خان به انگلیس ها داده شد .
علاقه پنجده ۱۸۸۵ بدست دولت روسیه زاری ( تزاری ) افتاد .
ولایت سیستان ( قسمآ ) در سال ۱۸۷۲ ـ از طرف هیئت حكم انگلیسی به ایران ( فارس ) گذاشته شد . ( گرفته شده از صفحات ششم و هفتم جلد اول تاریخ میرمحمد غبار ) .
درین برهه ، موضوعات میتواند بشكل ذیل برجسته گردد :
قسمیكه دیده میشود از سال ۱۸۰۳ تا سال ۱۸۹۳ در مدت ۹۰ سال كه در سیر تاریخی دوره اندك است ، افغانستان چهارده بار مجبور به از دست دادن قسمی اراضی خود شده است . و در فهرست فوق الذكر از دست رفتن اراضی افغانستان در اثر قرارداد دیورند با كدام ویژه گی فوق العاده نسبت به سایر معاملات دیده نمیشود .
موضوع دیگریكه درین فهرست قابل توجه است و برای عده ئی قابل درك هم باید باشد اینست كه در اثر قرارداد های تحمیلی ولایت خراسان در سال ۱۸۰۳ و ولایت سیستان ( ولو قسمآ ) در سال ۱۸۷۲ به ایران ملحق شدند . ولایت بلوچستان در سالهای ۱۸۵۴ و ۱۸۷۶ از بدنه خاك افغانستان جدا گردید . همچنان به نتیجه توافقات ۱۸۸۴ و ۱۸۸۵ ولایات شمالی مرو و پنجده به روسیه تزاری پیوست .عواقب این قرارداد های نابرابر مانند خط دیورند از یكطرف منجر به تقسیم ایتنیكی مردم شمال و شمالغرب كشور گردید و از جانب دیگر افغانستان از منابع سرشار طبیعی محروم گردید .
در تمام این تحمیل ها نقش تعیین كننده را انگلیس در منطقه بازی كرده است . از لحاظ زمانی در بین معامله خط دیورند و معامله هاییكه مرو و پنجده به روسیه تزاری داده شد كدام تفاوتی دیده نمیشود . علاوه بر آن هرسه قرارداد توسط امیرعبدالرحمن خان صورت گرفته است . پس سوال مطرح میگردد كه چرا خط دیورند به داعیه تبدیل شده است ؟ در حالیكه چندین قرارداد از فهرست مذكور از هر لحاظ باهم مشابه هستند .
مسلمآ عواقب خط دیورند همچون خط های دیگر مرزی كه اقوام بومی شمال افغانستان را از هم جدا نمود ، قوم برادر پشتون نیز در اثر این معامله حكام وقت متقبل صدمه جبران ناپذیر گردیدند . به گواهی تاریخ در نتیجه معامله خط دیورند تقریبآ شش ملیون نفوس از پیكر اصلی خود جدا گردیده و مردم افغانستان از سرحد طبیعی خود به عقب رانده شد . ولی سیاست بازان عوامفریب داخلی یكجا با دول مغرض منطقه با سوً استفاده از احساسات پاك مردم پشتون این موضوع را به داعیه شعار گونه تبدیل نموده ، خواستند كه از آن استفاده اعظمی نمایند درحالیكه خود بازی گران به بیهوده بودن این شعار ها به خوبی آگاه بودند و هستند .
وقتیكه مسئله خط دیورند جدا از واقعیت های تاریخی مورد بحث و مداقه قرار میگیرد درآن زمان موضوع به انحراف كشانیده شده و اذهان در بحث ها و صحبت ها حاكم میگردد و هركس مطابق خواست و میل خود مسئله را توجیه و تفسیر مینماید .حتیٰ مباحثات منجر به تخریب همدیگر ، توسعه بدبینی ها و خصومت ها در بین اقوام و فرهنگ های مختلف میگردد .
برداشت درست و قضاوت عینی در مورد خط دیورند مستلزم آنست تا به واقعیت های تاریخی رجوع شده و به استناد آن لب به سخن گشوده شود كه این استناد بیانگر موقعیت های حقوقی قضیه نیز میباشد .
پایان قسمت اول
akbarhemat4@hotmail.com

 

 


بالا
 
بازگشت