شاملو شاعرآزادی و برابری

 

     " شاملوازاستالینیسم می بُرداما ازسوسیالیم هرگز"

 

                         (شناختنامه شاملو، جواد مجابی ، ص۵۶)


" من همدست توده ام

تا آن دم که توطئه می کند گسستن زنجير را

تاآن دم که زيرلب می خندد

دلش غنج می زند

وبه ريش جادوگرآب دهان پرتاب می کند.


            ***
     اما برادری ندارم

هيچگاه برادری ازآن دست نداشته ام

که بگويد "آری" :

ناکسی که به طاعون آری بگويد و

نان آلوده اش را بپذيرد۰"

(  الف . بامداد ، احمد شاملو)

 

 احمدشاملوشاعرآزادی وشاعرهمدست توده ها، دردوم مردادسال۱۳۷۹" بعدازرنجی جانکاه درساعت۹غروب يکشنبه درمنزل مان ودرآغوش من آن ساعت سرخ ازتپيدن ماند۰۰۰جسم اش که زنداني بودبرگردروح سرکش اش ،دشمن اش می داشت، توانش را بريد۰۰۰وجدان هميشه بيدارما بود، انسانيت رابااومحک مي زديم۰هرچه دورترمی شوم،عظيم ترمي يابم اش ۰با ميراثی ازعشق واميد وپيروزی آدمی برسرنوشت خويش که برای ما وبچه های ما باقی گذاشته، شاملوهميشه زنده است ..."

                                        ( آيداسرکیسییان ( شاملو)،گوشه هایی ازپيامم اش ، ۶مهر۱۳۷۹، دهکده کرج )

اکنون که درمرداد ماه دیگری جا گرفته ایم، بی اختیاربه یاد هشدارباش بیست وشش (۲۶) سال پیش شاملو دراولین شماره کتاب جمعه می افتیم که آورده بود:

    " روزهای سیاهی درپیش است... ازهم اکنون نهاد تیره خود راآشکارکرده است و استقرارسلطه خود را برزمینه یی ازنفی دمکراسی ، نفی ملیت، ونفی دستاوردهای مدنیت وفرهنک وهنرمی جوید. این چنین دورانی به ناگزیرپایدارنخواهد ماندوجبرتاریخ، بدون تردیدآن را به زیرغلتک خویش درهم خواهد کُوفت واما نسل ما ونسل آینده،دراین کشاکش اندوهبار،زیانی متحمل خواهد شدکه بی گمان کمرشکن خواهدبود. چرا که قشریون مطلق زده هراندیشه آزادی را دشمن می دارند وکامگاری خود را جزبه شرط امحاء مطلق فکرواندیشه غیرممکن می شمارند. پس نخستین هدف نظامی که هم اکنون می کوشد پایه های قدرت خود را به ضرب چماق ودشنه استحکام بخشد ونخستین گام های خود را با آتش کشیدن کتابخانه ها وهجوم علنی به هسته های فعال هنری وتجاوزآشکاربه مراکزفرهنگی کشوربرداشته، کشتارهمه متفکران وآزاد اندیشان جامعه است."

      شاملو ادامه می دهد:" اکنون ما درآستانه توفانی روبنده ایستاده ایم. بادنماها ناله کنان به حرکت درآمده اند وغباری طاعونی ازآفاق برخاسته است. می توان به دخمه های سکوت پناه برد. زبان درکام وسردرگریبان کشید تا توفان بی امان بگذرد. اما رسالت تاریخی روشنفکران، پناه امن جستن را تجویزنمی کند. هرفریادی آگاه کننده است،پس از حنجره های خونین خویش فریاد خواهیم کشید وحدوث توفان رااعلام خواهیم کرد" وشاملوبا قلم رسایش فریاد برمی آورد:" سپاه کفن پوش روشنفکران متعهد درجنگی نابرابربه میدان آمده اند. بگذارلطمه یی که براینان وارد می آید،نشانه یی هشداردهنده باشد ازهجومی که تمامی دستاوردهای فرهنگی ومدنی خلق های ساکن این محدوده جغرافیایی درمعرض آن قرارگرفته است."

                                                                           ( کتاب جمعه ،سال اول ، پنجشنبه۴ مرداد۸ ۱۳۵)

 

     شاملو شاعرسرایش آزادی دردفاع از مفهوم آزادی می گوید:" آزادی ازنظرمن قبل ازهرچیز،عروج انسان است ازطریق رها شدن ازخرافات"(هنروادبیات امروز،گفتگو با ناصرحریری، ص۱۱۴)وهمودرقبال درکش ازعدا لت نیزمی گوید:" عدالت دغدغه همیشگی من بوده وشایدازهمین روا ست که بی عدا لتی همیشه دست درکاراست تا به نوعی ازمن انتقام بستاند...هنگامی که ایستادن رانوعی بی عدالتی بیابی درحق خود ورفتن را نوعی بی عدا لتی بیابی درحق دیگران...ودرزمینه اینها همه ،خوش رقصی های تنگدستی – این بی عدالتی بزرگ وبی رحم ومرد افکن اجتماعی که تن دادن به همه شکنجه ها را با کلمه خررنگ کن وظیفه توجیه می کند...( شناختنامه شاملو،جواد مجابی ، نشرقطره ص۵۱ ۶)

       با این همه شاملو درسخنرانی می گوید:" من متخصص انقلاب نیستم .اما هیچ وقت چشمم ازانقلاب خود انگیخته آب نخورده.انقلاب خود انگیخته مثل ارتش بی فرمانده بیشتربه دردشکست خوردن وبرای اشغال شدن وگردن به دست دشمن دادن می خورد دربرابر بیداد مغ ها و روحانیان زرتشتی که تسمه ازگرده اش کشیده اند، فریب عربها را می خورد. دروازه ها را به رویشان بازمی کندو دویست سال بعد که ازفشار عرب به ستوه آمد و نهضت تصوف را به راه انداخت دوباره فیلش یاد هندوستان می کند و عناصرزرتشتی را که با آن همه خشونت دورریخته، می کشد جلو. ازشباهت جقه و اناروتاج کیانی برای سوزانیدن دماغ عربهاطرح اسلیمی می آفریند..."( ماخذ پیشین ، ص ۵۱۴)

         شاملودربیان نقش فزاینده هنرمند می گوید:" هنرمند هرگزبه قصد بیان پیام خاصی دست به خلق اثری نمی زند. این پیام باید ازاعماق جان اوبجوشد. تعهداگردرذات هنرمند بوددرهراثری که ازاو بتراودچهره خواهد کرد.گل اگربویی داشت نمی تواند پنهانش کند... تعهد اجتماعی هنرمند اگردرخونش نباشداثرهنری اوفقط به طوراتفاقی ممکن است چیزی صمیمی وغیرتصنعی ازآب درآید. شعرواره های سال های اخیرآقای سیاوش کسرایی را دیده بودید؟ باورمی کردید که خودش هم به آن یاوه ها اعتقادی داشته باشد؟ زیرچشم عالم وآدم دروغ می گفت . "( ماخذ پیشین، ص۵۹ ۶)

         شاملو درقبال مدعیان شعر وشاعری و نقش شاعر می گوید:" شاعر شعرنمی سازد،شاعرشعربه وجود نمی آورد. ذهنیت شاعرانه است که شاعرمی سازد.  یعنی من وسیله بیانم شعر است. خب، گواین که من نمی خواهم فقط شاعر شناخته شوم .یکی از کارهایم شعراست. ولی حقیقت این است که من به شعر نمی پردازم، شعر به من می پردازد. من هیچ وقت شعری را به عنوان یک مشغله ذهنی توی سرم ندارم . شعر خودش در یک لحظه پیدا می شود و به من دستورمی دهد که بنویسمش. می نویسمش ...." ( ماخذ پیشین ، ص۳۹ ۷)

        شاملو چهره ای است که همیشه به سانسور پشت کرد: " ... اجازه دادن به سانسورشدن به عقیده ی من یک نوع تسلیم است. من حتی ترجیح می دهم اثری را که دستورمی دهند مثلا فلان جایش را حذف کرد اصلا منتشرنشود..."

                       (مجله زمانه ، مهرماه  ۱۳۷۰)

   شاملو" هم دست توده ها" برعلیه دیکتاتوری و حکومت زوروامام قلدرش انگشت مقاومت را نشانه می رود :" جهان اگرزیباست\مجیزحضورمرا می گوید\ابله ها مردا \ عدوی تو نیستم\ انکار توام " .

         اوکه پیشتر، روزگارغریب شاعری اش را دربرهوت سنگینی ایام ودرزیرسلطه خودکامه گان و تازیانه های خون چکان آنان درست دیده بود، ومی دید درسرزمینی که قناری برآتش ،سوسن و یاس کباب بریان می کنند وهمین را درشعر" دراین بن بست " هشدارمی دهد! : " دهانت را می بویند\مبادا که گفته باشی دوستت  دارم \دلت را می بویند\روزگارغریبی است نازنین\وعشق را\کنارتیرک راهبند\تازیانه می زنند\عشق را درپستوی خانه نهان باید کرد."  درهفته ای که گذشت بار دیگرشاهدبودیم که درامامزاده طاهروبرسرخاکش ، دوستداران فرهنگ وادب گرد آمدند تا یادش را گرامی دارند و ولی حکومت سیاهی ها و تباهی ،پرده سانسورخبری را برروی این تجمع افکند ، تا مردم شاعرشان راازیادها ببرند. شاملو درمیان ماست وشعرش آنچه را که سرودوستود: دوام زندگی وعشق و آزادی بود :

 

هرگزازمرگ نهراسیده ام

اگرچه دستانش ازابتذال شکننده تربود.

هراس من باری همه ازمردن درسرزمینی است

که مزد گورکن.

ازآزادی آدمی افزون باشد.

                                                                              (احمد شاملو ،آیدا درآینه)

 

   باری حکومت سانسورنمی تواند یاد شاملو شاعرتوده ها را ازذهن جامعه ما پاک کند .آری :" شاملوهميشه زنده است ..."

 

              تهیه و تنظیم : امیر جواهری لنگرودی

                                                                                                               مرداد۴ ۱۳۸

 


بالا
 
بازگشت