احمد شاه عبادی
يادی از برتولت برشت نمايشنامه نويس ، شاعر و نظريه پرداز
« چه سود نيکی را
هنگام که نيکان سرکوب می شوند؟...
چه سود آزادی را
هنگام که آزاد مردان ، دربند می زينند؟...
چه سود دانايی را
هنگام که نادانان ، نانی به چنگ می آورند
که همگان نيازمند آنند؟
بجای آنکه ، تنها ، خود نيک باشيد ، بکوشيد
طرحی دراندازيد
که نفس آزادی ممکن گردد
تا همه گان آزاد باشند و نيازی به آزادی نباشد
بجای آنکه ، تنها ، خود خرمند باشيد ، بکوشيد
طرحی در اندازيد
که نابخردی را از جهان براندازيد
تا کس را زين کالا ، هيچ بهره نباشد ... »
برگرفته از کتاب « ژان مقدس کشتارگاهها» ،( ترجمه ابوالحسن ونده ور)
برتولت برشت در شهر اوگسبورت آلمان ديده به جهان گشود. در نوجوانی به سرودن نخستين اشعار و چاپ آنها در نشريات محلی دست يازيد.
در مونيج و برلين به تحصيل علوم طبيعی پرداخت ، به هنگام جنگ جهانگير اول مجبور شد دانشکده پزشکی را ترک گفته ، بخدمت نظام برود و به کار در بيمارستان های نظامی پشت جبهه بپردازد.
نخستين نمايشنامه اش را در سال 1919 ـ 1918 نوشت و به اين کار تا پايان زندگی ادامه داد.
پرتولت برشت نمايش نامه نويس ، شاعر ، کارگردان ، نظريه پرداز و انديشمند تياتر ، در جهان نمايش در قرن بيستم ، از شخصيت هايی ست که بيش از همه در باره اش بحث و گفت و گو بوده و هنوز هم هست.
برشت سی و نه نمايشنامه نوشت. معروف ترين آنها عبارتند از : « اپرای دو پولی » ( 1928) ، « زندگی گاليله » ( 1939 ) ، « زن نيک سچوان » ( 1941 ) و« دايره گچی قفقازی » ( 1945 ) « آدم آدم است» ... برشت يکی از نوانديشان و دگرگونه کنندگان جهان نمايش است. او اعتقاد داشت نبايد سالن تياتر مکانی برای همذات پنداری تماشاگران نمايش ، با بازيگران شود. تماشاگر نبايد در نقش محوشود و خود را فراموش نمايد ، بلکه بايد از طريق انديشه و تفکر خود با نمايش همراه گردد آن را تعقيب نمايد و داوری کند. اين نظريه پرداز ، انديشه ها و تفکرات خود را در سه مجله بزرگ مجموعه مقاله در باره تياتر ( شامل نظريات و انديشه های هنری در مورد سبک و روش کار و تحليل آثار و شيوهً اجراها ، بازيگری ، کارگردانی و ... ) به جا گذاشته است. در سال 1933 ، به هنگام روی کار آمدن نازی ها ( سوسيال نازيسم ) ، برشت مجبور به ترک وطن خود شد و در کشورهای دنمارک ، سويس ، فنلند ، فرانسه و انگلستان و در نهايت امريکا زندگی کرد. در سال 1948 ، پيشنهاد جمهوری ديموکراتيک آلمان ( آلمان شرقی ) ، را برای مراجعت به برلين پذيرفت و در آنجا در سال 1949 به اتفاق همسرش ، گروه تياتری برليدر انسامبل را تشکيل داد.
هلند وايگال در سال 1928 با شرتولت برشت ازدواج نمود ، همواره دشوارترين نقش های نمايش نامه های او را به عهده داشت و تاپايان زندگی نيز همفکر و همکار نزديک برشت بود.
اين هنرمند متعهد مردمی ، در چهاردهم آگست 1956 براثر سکته قلبی ، در 58 سالگی ديده برجهان فروبست و درکنار فيلسوف بزرگ آلمان « هگل » در برلن خفت.
دربسياری از حکومت های ديکتاتوری جهان کنونی ، اجرای آثار برشت ممنوع است و حتا بايد گفت چاپ آثار او نيز ممنوع شده است. چراکه او در بسياری از آثار خود ، ريشه های عميق فقر ، جهل ، بيکارگی و سيه روزی انسان معاصر را به روشنی می نماياند و مسببانش را رسوا و مفتضح می کند. او در نمايشنامه ی « ژان مقدس کشتارگاهها» که سی سال پس از نگاشته شدن و سه سال پس از مرگ نويسنده آن به صحنه رفت ، چنين می نويسند : اشنايدر ( به اربابان بزرگ گوشت ) :
« ... واقعيت امر اينست که بدبختی مثل باران نيست که از آسمان نازل شده باشد بلکه به وسيله ی کسانی به وجود می آيد که تنها در فکر سود خود شان هستند و از بدبختی ديگران به نفع خود شان بهره برداری ميکنند.... اما ما سيه کلاهان سعی ميکنيم قضيه را طوری به آنها تفهيم کنيم که فکر کنند بدبختی درست مثل باران ، از آسمان نازل ميشود و هيچ کس نمی داند از کجا آمده ، و اين سرنوشت و مقدر شان است که بدبختی بکشند... )
برشت در همه آثارش با پديده های جهان علنی و معلولی برخورد می نمايد ، در نمايش فوق ، هنگامی که « اسايفت دلال ( نمايند اربابان بزرگ ) ، برساده دلی ، « ژان » تاسف ميخورد و صحنه هايی را به چشمش می کشد تا به تصور خويش پستی و شرارت مردمانی را که ژان قصد دارد آنان را از دوزخ تيره روزی برهاند به او قبولاند ، ژان چنين پاسخ داد :
« ... تو پستی و شرارت فقرا را نشانم ندادی. تو تنها چهره زشت و شرارت بار فقر را نشانم دادی ... که خود مسبب آنيد ... »
ازديدگاه برشت ، " ارزش های مطلق " ، معنا و مفهومی ندارد و هر پديده ای نسبی و تمام مسايل اين جهان دارای دو چهره است که تحت شرايط گوناگون می تواند خوب يا بد باشد و در شرايط مساعد و نامساعد متجلی ميگردد. ازاين رو ترکيب و آميزه ای اين دوگانگی و تضاد شخصيت را در وجود بسياری از آدم های نمايشنامه های او می توان ديد.
گفتنی درباره ی برشت بسيار است و اين مختصر برگی از درختی است در درخستان.
خواندن اشعار و نمايشنامه های برشت را به همه علاقمندان هنر مدرن توصيه ميکنيم.
ودرپايان ، به هنگامی که هنوز « انسان دوست انسان » نشده است شعر برشت را که آرزوی دوستی انسان با انسان را دارد می آوريم :
که کينه برضد پستی
چهره را پر آچين می کند
وخشم برضد بيداد
صدا را خشن می سازد.
وای ما که می خواستيم جهان را به جهان مهربانان بدل کنيم
خود مهربان نبوديم
اما شمايان
هنگام که به سرمنزل مقصود رسيديد
وانسان دوست انسان شد
باگذشت از ما ياد کنيد