امام عبادی

 

من کابل ويرانم!

 

دراين روزها ،

دراين ماه ها،

آوازه بسيار است ،

گپ های زياد و بيشمار است،

ازطرف پاسبانان « حقوق بشر »

وديده بانان تاج و وجدان

درباره ًمحاکمه، جنايتکاران جنگی

کردههً نود ميلادی بدينطرف ،

بخاطر چسپيدن به قدرت ارگ

ديگری برای دستيابی بر سرير ارگ،

شهر زيبای کابل را ،

به راکت و توپ بستند ،

وويران کردند خانه های مردم را ،

شفاخانه ها را،

مکاتب را ، دفتر دولتی و مال مردم را

وهشتار هزار باشنده ای آنشهر را ،

کشتند ، بستند،

و بدار کشيدند و معلول ساختند،

هزاران ديگر را

وچندين مليون انسان را فراری ملکهای

بيگانه نمودند

انسانهای پرعزت را آواره نمودند

و درآن جنگهای ناروای تنظيمی

عده يی  را صليب وار

برروی سرک قير ،

چارميخ نمودند

وچه نوجوان دختران باکره را،

چه زيبا زنان باصره را،

برای شيخان عرب،

از طريق بازار مکارهً پاکستان ،

به خريدار کشيدند

هزاره ، خون شاهرگ پشتون را ،

پشتون ، خون گردن هزاره را ،

وگاهی ازبک خون هر دو را،

جدا جدا نوشيدند ...

و اکنون همه انکار دارند ،

همه ميگويند :

خدا و محمد نکند ،

تنها يکی دو سه نفری

از اهل « جهاد »

که ماهراند به گفتار

وقاهر اند به کشتن و بستن ،

وراکت زنی يی بسيار

و اکنون هم به کرسی های دولتی ،

آشکارا ،

يا در پشت پرده شريک اند به اسرار

وبه گنج های ثروت « جهاد»

نشسته اند مغرور،

دليرانه ميگويند :

بلی ،ما شمشير زده ايم

در تاريکی ، در روشنايی ،

منکران جهاد ما ،

کافرانند ، ملحدانند

و اضافه کردند آن مردان جنگی ،

در راديو در ملای عام بار ـ بار

ديروز باز

مردم درد رسيدهً افغانستان

خاصه کابليان رنج ديدهً آن سامان

از معاون وزارت عدليه

در « صدای شما » ی بی بی سی پرسيدند :

چه وقت محاکمه ، جنايتکاران جنگی ،

چه زمان بازپرس چپاولگران فرهنگی ،

صورت ميگيرد؟

بيچاره معاونک (!)،

دروغ شاخداری گفت :

دراين باره هيچ شکايتی ،

قصه ، دردی و حکايتی رسمی از مردم ،

به اداره نرسيده است !

و اين راست را نگفت که :

مردم بی دفاع

خلق بی وکيل را

تاب روبروی دادخواهی نيست :

با سلاح بدستان هنوز

با قدرت شريکان هنوز

وسلاطين ترياک را

از ديروز تا امروز هنوز

اما ،

از اين ضعف حکام عدالت

شهر کابل به فغان آمده

يکباره به ناله

و به فرياد ،

و به افغان آمده

بازبان بی زبانی

از زير ويرانه هاش

صدا می زند :

ای پاسبانان !

و آی ديده بانان حقوق بشر!

مرا شاهد بکشيد ،

مرا گواه بگيريد

قامت شکستهً مرا ،

ديوار ، ديوار،

خشت ، خشت

ويران شدهً مرا

سند بکشيد ،

به کوری چشم اين نابينايان وجدان !

من کابل ويران هستم

صادقانه سوگند ياد مينمايم

که در تصرف هر کوچه ،

هر پسکوچه ام ،

هر ناحيه ، ناحيه ام ،

چه قمار خونی

چه تلاش برای کشتن و بستن از حد

افزونی صورت نگرفته بود

که شرم بر جبين انسانيت ماليدند ـ

وبر چنگيز،

برهلاکو ،

وبر تيمور لنگ

سرخرويی دادند

آن ستمگران عصر ما

باز کابل ويران فرياد ميزند ،

داد ميزند:

ای مردان عدالت،

قاضيان حقوق بشر!

خيمهً دادخواهی مردم را،

عدالت تانرا

پای خرابه های من بزنيد

آنگاه از زير ويرانه هام

صدا و ناله های زار

وفرياد انسانهای بی گناه را

خواهيد شنيد که ميگويند :

ماهيم

ماکشته شدگان دست ظالم

ماهيم

ماشهيدان يد ستمگر

همين جمايتکاران جنگی

****

و چه شهادت ديگر

وچه سند ديگر

وچه حجت ديگر

ترابکار است قاضی؟

من کابل ويرانم

به صداقتم باور کن !!!

 

 


بالا
 
بازگشت