دي ماه ...
… فصلي ديگر
فضاي ديگر
وهواي ديگر.
راستي من همانم ؟
- نه .!
- تو هماني ؟
- ني .!
ما ديگر نه همانيم ...!
- حتا -
اگر خواسته باشيم.
* *
فصلي دي
- فضا-
و هواي ديگر
...- فصلي -
که قرآن را
- ايمان را
- عشق را مچاله ميکنند .
… فصلي که ؛ کشتگاه ها را ؛
برکنده اند ا
- وزمين را بجهنم داغ بدل نموده اند
- فصلي که چشمه ها و آب را ؛
با تفاله هاي نفت ؛ چون کابوس دوزخي شان-
- آلوده اند .
... و فصلي که ؛
- بيچاره ترين همنوعانم را ؛
در " گوانتا نامو "، " بگرام " و" ابوغُريب "
- بقتل آوردند !
* * *
آنک
فلوجه ؛ فلسطين ؛ خراسان و ...
- قامت شکسته ي زيتون زاران-
با هزاران شگوفه هاي زود رس
در چنبر تگرگ وباران
برگور ها
گلهاي کوکنار و ...
- ازشقايق خبري نيست - !
سياحان مسلح
با دهن هاي کف کرده ؛
- دروغ را، نشخوار ميکند .!
چندان که پرنده گان ؛
ايمان به پرواز را ، از دست داده اند .
وبه بالها ي خويش
ترديد دارند .
آنک
هندوکش ياًس پوش
وپلنگان زخمي
که با واپسين توان
تکانه هاي – ماندن- را
تجربه ميکنند .
* * * *
فصلي دي
- فضا
و …
دريغا!
بهار
در برکه هاي غوک زاي پنداره هاي تابستاني مشرق
- پوسيد
و ا ز روزنه هاي تفتيده ي تقويم
- به ميدانچه مد ور پايَيز
- پرتاب شد .
اينت پايـِــيــز!
با چهره ي پريده رنگ
و سرانگشتان باريک وحنايي .
برگها با دلهُره ميشورد .
و قناري هاي سبزباغ
- رم کرده اند
جنگل ؛
مثل – خودمان -
- شرمسار تهي دستي ست ! –
- راستي من همانم ؟
- تو هماني ؟
- ما همانيم؟!...
فصلي ديگر
- فضاي دي
و هواي ديگر ...
* * * * *
آمو
- اي تجسم آبي روياي تشنه گان
ترا بجان خسته خراسانيان !
به گوش ناودانها
ترنم باران را
وبرصحيفه ي ياران
بشارت عياران را
تکرار کن .
من همانم .
تو هماني .
ما همانيم – حتا – اگر نخواسته باشيم !
اي انوشه روان !
اي - هميشه دوان !
اي آمو !
اي تجسم آبي روياي تشنه گان
ترا بجان خسته خراسانيان !...
اي آشنا ،
اي مهربان !
يادداشت :
اين سروده اي بلند - جناب درياباري - را به عنوان پاسخ – به درخواست نشريه انترنتي ( آريايي) . به نسبت – ماندن/ نماندن – مهمانان- ناخوانده
( امريکايي ) ها ؛ انتخاب نموديم . زيرا، با اضافه اينکه در آن - تبلور انديشه ها، باورها و. . . خود را مشاهده ميکنيم. همچنان براين باوريم که
اين سروده , در گستره خويش ؛ بازتاب پيام بسا عزيزان – چه آنانيکه – درميان ما هستند . چه آنانيکه ,, خاموش شان کرده اند !،، ميباشد .
با سپاس ازجناب – جُراً ت . فرهيخته مرد که باقبول همه مشکلات ؛ دين بزرگ را ارادتمندانه به عهده گرفته است :
,, ... خداش اجر دهد هرکه , اين عمارت کرد ،، !
کانون فرهنگي آريانا
فهيم ضيايي