درياباری
-------------------------------- به - ز نامه فروش دوره گرد ....
سرما زتاب وحوصله افزون بود
دندان گرگ حادثه پرخون بود
در کو.چه هاي مزدحم کابل
نوباوه اي به چهره ي مجنون بود
در قحط سال عاطفه وباران
نامش برسم خاطره,, جيحون،، بود
شايد که ماند گار,, حلاجي،، بود
چون در نگاش گرمی- زیتون بود.
,, پيام حق،،- رهايي،،... صدا ميزد
لحنش پراز ترانه وافسون بود
,, آزادي،، و,,عدالت اسلامي ،،
در زير عکس فوري,, قارون،، بود.!
پهلوش چند بسته,, دموکراسي ،،!
همراه چند پاره ,, ژوندون،، بود
پراهنش دريده يخن پاره
پايش زکفش مُضحکه بيرون بود
...تا شام، چيزي گير، نيفتادش
تقدير اوهميش، همينگون بود.!
بر گشت و- درد- هاش، بهمرايش
چشماش؛ مثل شب پره محزون بود .!
سرما زتاب وحوصله افزون بود
دندان گرگ حادثه پُر خون بود
درنيمه شب صداي بلندي خاست ....
صبح خالي از شمیم ,,سباوون،،بود!
آنشب کنارخيمه ما- غوغا -
مهمان شام مادر- جيحون- بود !
اي سروران شاد وهمايوني !
آنشب فضاي قصر شما چون بود ؟!
**************************
کوچ ...
لحظهً واپسین کوچ- شام -چه بی ستاره بود
چهرهً ماه وقلب من، خط،خطی، پاره، پ اره بود.
زورق آفتاب ما، پشت غبارها نشست
ورنه قرارماو صبح، آمدن دوباره بود .!
راوی زنده گی بگو: چیست نهفته در دلم ؟
هرنفسی که دم زدم، خاطره ها؛ فواره بود.!
یک – دو؛ شهید وزخمی وچند فراری واسیر...
کاش که خاطرات ماخالی ازین شماره بود.!
... گرچه تگرگ آتشین؛ گلبن ما به باد داد
شکرکه باغ خوابها- ازنظرش کناره بود.!
ایکه به رحمت صدات مثل کویر تشنه ام
آی که، کاروان عمر، منتظر اشاره بود
زنده گی : آذرخشی که،ازپس ابرمی جهد.
آخراین غریوها؛ شوخی یک شراره بود.!