فراخوان به تامل در احوال وطن

داکتر سید حسن اخلاق

 

 

چگونگی انتخابات ولسی جرگه را از نزديک در کابل وچند شهر ديگر شاهد بودم وبازی بچه گانه ای را که به نام انتخابات ودموکراسی شکل می گرفت از نزديک وبا چشمان خودم ديدم.تمام اميدم به مشرانوجرگه بود آنهم افراد انتصابی. جناب کرزی  بدترين نوع متصور عملکرد را داشت. پس باز به انتخابات درونی پارلمان اميدبستم که آنهم سنگ آخر را به چشمان منتظرم زد.هر چند از درد بر خود می پیچم(وهرکس از نزديک مرا می بيند آنرا درمی يابد)ولی باز اميدوارانه نفس می کشم وبه جستجوی همصحبت بر می آيم.

    وقايع افغانستان چون از منظر يک فرد بيرون از افغانستان(چه افغان وچه غير افغان) نگريسته می شوند اعجاب انگيزند. ولی احتمالا در داخل افغانستان وبرای افغانان داخل ،  چندان بدينگونه نيست. احتمالا بدانخاطر که ؛ افغانستان تافته ای جدابافته است. وبا دنيای امروز و مناسبات اجتماعی سياسی وفرهنگی آن هيچ مناسبتی واقعی ندارد.اتفاقات اخير در پارلمان ( انتخاب(؟)رئيس مشرانو جرگه وولسی جرگه)اميد های زيادی را بربادداد. (به هيچ وجه سخن پيرامون آقايان مجددی وقانونی نيست وظاهرا اينها معتدلترين افراد جهادی هستند بلکه) سخن برسر "روند" و "روش" اين انتخابهاست. مگر نه آنکه مهمترين ويژگی "علم" در دنيای امروز وتفاوت آن با علم دردنيای قديم آنست که علم از"گزاره هايی پيرامون حقيقت" به "روشهايی پيرامون استيلاء بر طبيعت" ، تغيير ماهيت داده است؟واگر در اين دنيا بايد "علمی" سخن گفت بدان معناست که بايد طوری سخن گفت که از روشهای وصول به يک موضوع وروشهای تحليل يک موضوع و... پرده بردارد.پس ما هم برای فهم انتخابات واحوال واوضاع پارلمان باید روش اين انتخابها را  بنگريم...

     اينکه در پشت پرده اين انتخابها چه گذشت را خيلی ها گفته اند واينکه در يک رويداد غير منتظره(حداقل برای ما انسانهای ساده) چه ائتلافها وانفکاکهايی صورت گرفت  بر هيچ کس پوشيده نيست. ولی آنچه مهم است اينکه به نظر ميرسد همه اين زدوبندها (به علاوه تمامی رويدادهای پس از روی کار آمدن کرزی)میخواهندبگويندکه:

۱- آمريکائی ها به دنبال انکشاف ودموکراتيزه کردن اين مملکت نيستند( البته شايد بدشان هم نيايد ولی آن هدفشان را تشکيل نمی دهد).

۲- تکنوکراتها ودموکراتهاوترقی خواهان در کشور از جايگاه چندانی برخوردار نيستند وبه راحتی جايشان را در دل وديده عامه  با نفوذ ديگران از دست می دهند..

۳- تيم آقای کرزی اراده جدی برای تغيير روحيه حاکم در افغانستان ومدرنيزاسيون مملکت ندارد.

۴- خيلی از افغانان حاکم (حکومتيان)، فاصله عظيم ميان افغانستان و دنيا را نه درک می کنند و نه به دنبال رفع آن هستند.عده اندکی هم که اين فاصله را می شناسند به دنبال تسکين درد هستند نه درمان درد؛ يعنی به تغيير صوری چشم دوخته اند.

۵- درحالی که حکومتيان به دعوت صوری از متخصصان افغان خارج از ميهن  به بازگشت می پردازند  اصحاب فن ودانش و هنر در خارج افغانستان افقهای اميد را هر روز سياهتر می بينند.

۶- آنانی که می توانند يا می خواهند، قدرت ندارند وآنانی که نمی خواهند يا نمی توانند، قدرت را در حصار خود گرفته اند. حکومت به سیکل بسته ای تبديل شده که دست عده ای افراد خاص می چرخد.

    پس چه بايد کرد؟اين سوال سهمگينی است که اميد می رود دريافت دردِنهفته در آن، راهی هر چند سخت ونفس گيررا نشانمان دهد.

    نويسنده در نکات فوق  به دنبال القای ياس وناميدی نيست که آنرا حد اقل در اين روزگار کفری بزرگتر از هر چيزی می داند. بلکه خواسته تا ساده دلانه وصريح دغدغه های خويش را به همدردان خود در ميان بگذارد وآنها را دعوت به هم انديشی نمايد.همه ما وشما می دانيم که با چند عبارت قشنگ وامروزين  یا تحلیلهای انتزاعی و يا حتی چند پروژه کلان، کار اين مملکت حل نمی شود ولی پيش از همه اينها بايد "افقی" باز گردد که اين عبارات وکارها در آن معنا بيابند.اين "افق" تنها با تفکر گشوده می شوند وتفکر در اين مملکت هيچ معنايی ندارد.پس بنشينيم وبگرييم؟

    نگارنده بر آنست که اصحاب درک (آنانی که با هر نوع گرايشی به فلاکت وپس ماندگی اين مملکت معترفند) ودرد(آنانی که اين احساس را در مغزمغز استخوانشان می يابند)اين مملکت باید يک گفتمان تازه ای را بگشايند تا درپرتو آن، راه تازه ای نمايان گردد.

    بنائا خواهشمند است که دعوت مرا اجابت بخشيد و راهی اصيل بر زبان آريد وکاری اصيل بر دوش گيريد.من در اين راه منتظر هر نوع نگاه بنيادينی هستم.

 

Akhlaq124@yahoo.com

  


بالا
 
بازگشت